الگوریتم های استثمار دردنیای مجازی

( رسانه درعصردیجیتال )

رسانه های دیجیتال ، هرروز بیشترازروز پیش ، برزندگی انسان مسلط می شوند اکنون رسانه های اجتماعی، کلاسهای درس دیجیتال و پلاتفرم هایی چون Netflix ( آرشیو فیلم وسریال تلویزیونی) وحتی مسابقات جام جهانی فوتبال ، ازطریق اپیلیکیشن های مختلف ، قابل دسترسی می باشند. کاربه جائی رسیده که نسل جوان امروز ، به تلفن همراه خود وابسته گردیده که فقط درفاصله ی دو دانلود ، بادیگران تماس رودررو برقرارمی کند. فضای مجازی، امروز ازآنچنان قدرتی برخوردار گردیده که برخی محافل غرب حتی معتقدند که آشنائی بانحوه ی استفاده ازگوگل ، ودریافت حمایت از"بنیاد ملی برای دموکراسی" (NED) ، وانعکاس آن دروبلاگ شخصی ورسانه های اجتماعی ،برای ایجاد یک جنبش مردمی به سبک غرب، کافی است. این تفکراکنون بوضوح برجنبش جاری درنیکاراگوا ، ونزوئلا وغیره حاکم می باشد. به موازات ظهوررسانه های دیجیتال ، پلاتفرم های قدرتمند دیجیتال نیزظاهر شدند که نحوه ی دسترسی کاربربه اطلاعات وسرگرمی راشکل می دهند. این پلاتفرم ها ، توسط برخی ازبزرگترین انحصارات جهانی عرضه می شوند. اگرچه این پلاتفرم های دیجیتال ، ازقبیل گوگل و فیس بوک ( متا ) ، رسانه ی اجتماعی (SOCIAL MEDIA) نامیده می شوند اما بارسانه، درمفهوم سنتی آن ، تفاوت دارند.درعین حال ، هردواز الگوی مشابه درکسب درآمد سود می برند : تبلیغات.

انقلاب دیجیتال ، به پیدایش انحصارات جدید دیجیتال منجرگردید. این انحصارات ، اکنون به گوگل و فیس بوک محدود نمی شوند. تاسال 2006 ، فیس بوک درصدرانحصارات جهانی دیجیتال قرارداشت. اماامروز ، حداقل شش غول دیجیتال درراس انحصارات دیجیتال دنیاقراردارند. کاربه جائی رسیده که انحصارات مزبور ، پاراازعرصه ی تخصصی خود فراتر گذاشته وبه دیگرعرصه های اقتصادی نیزگام گذاشته اند. مثلاً شرکت اپل (Apple) بخش بزرگی از سهام شرکت نفتی " آرامکو " متعلق به عربستان راخریداری کرده است. ازمیان پنج انحصار برترجهان ، چهارانحصار درعرصه ی دیجیتال فعالند وگردش مالی آنها به تریلیونها دلار درسال بالغ می گردد. یکی ازاین انحصارات اپل است که تولید کننده ی برند " آیفون " (iphone) می باشد اماحتی یک کارخانه ی تولید کننده ی این برند رادرمالکیت خود ندارد. تنهادوشرکت ازشش شرکت فوق را رسانه های اجتماعی تشکیل می دهند. اگرچه گوگل یک رسانه ی اجتماعی تلقی می شود اما بخش عمده ی درآمد خود رااز موتورجستجوی خویش کسب می نماید.

یک تصور غلط درباره ی انقلاب دیجیتال ، این باوراست که گویااطلاعات ، خود یک محصول است. مجمع جهانی اقتصاد(WEF) حتی ازداده به عنوان " نفت جدید" یاد می کند. برخی دیگرنیزتحت تاثیرمکتب ایتالیائی Autonomistasi( شاخه ای ازجنبش سیاسی اجتماعی چپ نو دراروپا)، ازاین سخن می گویند که چگونه الگوریتم هاازطریق توان محاسباتی تولید ارزش اضافی می کنند ومفهوم "ارزش اضافی الگوریتمی" ( algorithmic surplus value) راعرضه نمودند. آنچه این افراد نادیده می گیرند این است که درجهان واقعی ، چه کسی ازاین اطلاعات والگوریتم هاسود می برند.پاسخ روشن است : انحصارات دیجیتال. البته ، این انحصارات ، به یکسان اینکاررا انجام نمی دهند.عملکرد آمازون ، مایکروسافت ، گوگل وفیس بوک ، بسیاربایکدیگر متفاوت است. اگرمدلهای تجاری انحصارات دیجیتال را که درفهرست 10 انحصاربرتر دنیاقراردارند بررسی کنیم ، به تفاوت آنها پی خواهیم برد. تنها دوشرکت ازمیان آنها ، انحصارات رسانه ای می باشند : گوگل و فیس بوک . اگرچه این شرکتها معمولاً کاربران خود رابه دیگرعرصه های دنیای مجازی ( مثلا مالی) هدایت می کنند. (ازطریق google pay ،facebook pay ،amazon pay) ، اما بیشترین عایدی ایشان ازمحل تبلیغات است. درواقع ، این شرکتها ، کاربران خود رابه شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. اما چهارانحصاربرتردیگردیجیتال، کسب وکارمتفاوتی رادنبال می کنند. مثلاً آمازون ، مانند شرکت زنجیره ای " والمارت " (Walmart)، به خرید وفروش کالا می پردازد وشرکت تولید کننده ی نیمه هادی تایوان(TSMC) نیز بزرگترین تولید کننده ی ریزتراشه ( میکروچیپس) دردنیامی باشد.

بنابراین ، انقلاب دیجیتال تغییراساسی درساختارکاپیتالیسم ایجاد کرده است.این انفلاب ، حول دومحور انجام گرفت. اول ، شبکه های ارتباطی وپهنای باند ، ودوم ، ظرفیت محاسباتی دستگاهها وتجهیزاتی که دراین شبکه ها فعالیت می کنند. اکنون برمیزان اطلاعاتی که سالانه دراین شبکه ها مبادله می شوند، 40 درصد وبرتعداد دستگاهها وتجهیزات آن 18 درصد افزوده می گردد. لازمه ی این رشد انفجاری تبادل اطلاعات ، افزایش توان محاسباتی تراشه هائی است که دراین دستگاهها وتجهیزات به کارمی روند.افزایش قدرت پردازش میکروچیپس ها، چه اهمیتی برای رسانه هادارد ؟ میکروچیپس ازدو طریق به دنیای رسانه وارد می شود.لازمه ی انتقال تصویرومحتوی، نه تنها وجود یک شبکه ی مخابراتی پیشرفته وسریع است ، بلکه همچنین سرعت وقدرت پردازش دردوسوی شبکه رانیزمی طلبد. امروزه ، قدرت پردازش یک گوشی موبایل ، صدها هزارباربیشترازکامپیوتری است که فرآیند فرود انسان برماه راتوسط سفینه ی آپولو ، هدایت کرد.انسان اکنون می خواهد تصاویر دریافتی ( اعم ازفیلم ، ویدئو ویابازیهای ورزشی) را درزمان واقعی خود ببیند.

دردوران انقلاب دیجیتال ، اطلاعات ، ارزش تجاری کسب می کند واین امر مدیون فعالیت گوگل و فیس بوک است که اطلاعات دریافتی از کاربررابه پول تبدیل می کند. دردهه ی گذشته ، انحصارات دیجیتال ، به سوی کسب درآمد ازتبلیغات روی آوردند. درسال 2015 ، تلویزیون ورسانه های نوشتاری ، به ترتیب نصف ویک چهارم عواید حاصل ازتبلیغات رابخود اختصاص می دادند. درحالیکه این رقم درسال2022 ، به ترتیب به یک دهم ویک چهارم رسید که کاهشی چشمگیر درمدت 7 سال رانشان می دهد. سهم شیر این رسانه ها راپلاتفرم های دیجیتال بخود اختصاص دادند که اکنون نیمی از عواید کل تبلیغات جهانی راکسب می کنند. گوگل و فیس بوک چه سهمی ازدرآمد خود راازمحل تبلیغات کسب می کنند ؟ از258 میلیارددلار درآمد گوگل درسال 2021 ، بالغ بر81 درصد ازمحل تبلیغات بود درحالیکه این رقم برای درآمد 118 میلیارددلاری فیس بوک دراین سال ، 4/97 درصد بود. حال اگرانحصار کانالهای تلویزیونی وسالنهای سینمای کشوری دردست یک کمپانی تبلیغاتی باشد، چه اتفاقی می افتد ؟ دراین صورت ، بخش مهمی ازارزش اضافی تولید شده توسط سازندگان کالا، به به کمپانی تبلیغاتی منتقل می شود زیرا شرکت سازنده نمی تواند بدون دخالت کمپانی تبلیغاتی کالای خود رابفروش برساند.

انسان دارای یک آستانه ی توجّه (finite attention) می باشد ووظیفه ی اصلی رسانه های عمومی ، فروش توجه کاربر خود یک " سرمایه" محسوب می شود که رسانه های عمومی آنرا به شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. اگرچه ایدئولوژی و محتوای رسانه دراین سیستم مهم است اما ، این باید تحلیل دقیق نقش اقتصادی رسانه نیز همراه گردد. اکنون بیش از 90 درصد عواید حاصل از تبلیغات دیجیتال به جیب دوشرکت گوگل و فیس بوک سرازیر می شود واین شرکتها درواقع ، توجه کاربران خودرابه شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. پلاتفرم های مربوط به رسانه های دیجیتال ، خود تولید محتوی نمی کنند، بلکه کاربران آنها تولید محتوی می کنند. تعداد صفحات اینترنت ، کمترازنیمی ازکاربران آن است واگرمیلیاردها کاربررسانه های اجتماعی چینی را نیزبه آن بیفزائیم ، به این نتیجه خواهیم رسید که هرکاربراینترنت، همزمان هم تولید کننده وهم مصرف کننده ی محتواست واگربازهم محتوای ویدیوئی راکه کاربران درپلاتفرم های مختلف ( یوتیوب ، اینستاگرام ، تیک تاک ، تلگرام ، واتساپ و...) به اشتراک می گذارند به حساب آوریم، آنگاه دیگرهیچ رسانه ای نمی تواند بااین حجم محتوای ایجاد شده توسط کاربر( user – generated content) رقابت کند. انحصارات دیجیتال ، محتوی تولید نمی کنند بلکه فقط پلاتفرم وابزار رابرای تولید وپست محتوی ، دراختیارکاربرقرارمی دهند. کاربری که پستی رادرفیس بوک یا توئیتر قرارمی دهد، درواقع به گفتمان درفضای عمومی می پردازد درحالیکه ممکن است تصورکند به گفتگو درفضای شخصی مشغول است. کاربر، ازگوگل برای دسترسی به اطلاعاتی استفاده می کند که کاربران دیگری چون او تولید کرده اند. بنابراین ، انحصارگوگل برموتورجستجو، عواید تبلیغاتی سرشاری برای این شرکت دارد وهمین درآمدهاست که به گوگل امکان داده است تاکمپانیهائی چون یوتیوب ، واندروید راتحت اختیارخود بگیرد. اگرچه اندروید بعنوان یک منبع باز ، دردسترس همگان قراردارد اما گوگل همچنان برتوزیع آن نظارت می کند واکثرکمپانیهای تولید کننده ی موبایل، باید شرائط گوگل را برای استفاده ازاین سیستم عامل درمحصولات خود ، بپذیرند. تحریمهای آمریکا علیه شرکت هوواوی ، بدین معنی است که شرکت مزبوردیگرقادرنیست ازسیستم اندروید استفاده کند وباید سیستم عامل دیگری رابرای محصولات خود برگزیند. وقتی کاربر ، هریک ازمحصولات گوگل( اعم ازموتورجستجو ، جی میل ، وسیستم عامل اندروید) رااستفاده می کند، تمام اطلاعات خودرا مانند محل اقامت ، نوع استفاده ، دوستان وغیره را درپرونده ای به ثبت می رساند. ازتمامی این اطلاعات ، برای فروش توجه کاربر به شرکتهای تبلیغاتی استفاده می شود. فیس بوک نیزکه ازبازیگران اصلی بازارپلاتفرمهای دیجیتال است ،عملکردی متفاوت ازگوگل دارد. این شرکت ، صفحه ای رادراختیار کاربرقرارمی دهد تااو بتواند ازطریق آن ، محتوای مورد نظرعخود را بادوستان وآشنایان خویش به اشتراک بگذارد. اما همزمان ، اطلاعات شخصی این کاربرومخاطبانش نیز درپرونده ای ثبت می شود تاازآن کسب درآمد گردد.

هربنگاه رسانه ای ، اعم از روزنامه ، تلویزیون ، یارسانه ی دیجیتال ، بخش بزرگی ازدرآمد خودرابرای جلب مشتری وحفظ اوهزینه می کند. روزنامه ، برای جمع آوری محتوی ، پردازش ، چاپ وتوزیع هزینه می کند. تلویزیون نیزبخشی ازدرآمد تبلیغاتی خود رابرای ساخت برنامه وبرقراری ارتباطات زمینی وماهواره ای هزینه می کند. درحالیکه فیس بوک و گوگل ، نه برای تولید محتوی، و نه برای ابزاردریافت محتوی ، هزینه نمی کند. هردوی این مهم ، برعهده ی کاربراست. کاربر ، محتوی تولید می کند وشبکه ی مخابراتی نیز زیرساخت لازم رابرای دریافت محتوی ایجاد می نماید. تنها وظیفه ی این شرکتها ، ایجاد ابزارلازم برای کاربر، جهت یافتن یاپست محتوی می باشد. روش تبلیغات دررسانه های دیجیتال، بارسانه های کلاسیک تفاوت دارد. تنها گزینه ای که تماشاگر تلویزیون دراختیاردارد، عوض کردن کانال ویاخاموش کردن تلویزیون است. تبلیغ درچنین رسانه ای ، مانند افشاندن اسپری درهواست به امید آنکه برروی بعضی افراد بنشیند. درحالیکه پلاتفرمهای اینترنتی ، روش متفاوتی درپیش می گیرند. آنها کاربرخود رابخوبی می شناسند وازعلائق او آگاهند. ازآنجائیکه گوگل وفیس بوک ، کاربر رابهترازمادراو می شناسند ، بنابراین تبلیغات اینترنتی رابصورت هدفمند عرضه می کنند. اگر مثلاً کاربری بخواهد یک دوربین راازطریق موتورجستجوی گوگل خریداری نماید ، این موتور جستجو ، تایک هفته بعد نیز اطلاعات مربوط به برندهای مختلف دوربین را برای اوارسال می کند. حتی اگر دوستان کاربرمزبور نیز عکس دوربین رابااو به اشتراک بگذارند، بازهم این تبلیغات تامدتها برای کاربر ودوستانش ارسال خواهد شد. این تغییر رویکرد، پیامدهای فراوانی برای جهان امروز دارد. رسانه های نوشتاری ، هرروزبیشترازروزپیش ، اقبال خود راازدست می دهند وتعطیل می گردند ویابه نشریات آنلاین تبدیل می شوند. تبلیغات تلویزیونی هنوز مورد توجه مردم قراردارد اما این تبلیغات ، باآهنگی به مراتب کندترازتبلیغات اینترنتی رشد می کند.

فیس بوک ، خود رایک فضای بازبرای کاربر می داند اما درواقع ، یک فضای محدود است که کاربر ، دوستان وهمفکرانش رادرون خود محبوس می کند وایشان رااز طریق ارتباطاتشان به بنگاههای تبلیغاتی می فروشد. چالشی که دربرابرهرتکنولوژی جدید قرارمی گیرد، این است که بسرعت گسترش پیدامی کند بدون آنکه پیامدها وعواقب آن سنجیده شود واین تنها منحصربه تکنولوژیهای دیجیتال نیست. وقتی رسانه ی نوشتاری ابداع شد، آنچه که امروز ازآن تحت عنوان ""عرصه ی عمومی " (public sphere) یاد می شود ، متولد گردید. اندکی بعد ، " کاپیتالیسم چاپی" (print capitalism) موجودیت یافت. وقتی رسانه ی نوشتاری توسط " گوتنبرگ " دراروپارواج پیداکرد، نخستین ومعروفترین کتابی که به چاپ رسید، " انجیل گوتنبرگی"(Gutenberg Bible) ودومین کتاب نیز " چکش جادوگران " (Malleus Maleficarum) بود که باید آنرا " مانیفست تفتیش عقاید ) نامید. معهذا امروز، پیدایش چاپ ورسانه های نوشتاری راگامی به پیش درتاریخ بشرمی دانند. انتشارروزنامه ، مشارکت عمومی راافزایش داد، سطح سواد جامعه رابالا برد ،موضع روشنفکران فئودال را تقویت کرد وشاهکارهای بزرگ ادبی خلق نمود. لذا تکنولوژی ، فی نفسه رهائیبخش یااسارت آور نیست، اما می تواند پیامدهای اجتماعی سازنده یا مخرّب داشته باشد. رواج تکنولوژیهای نو، تاکنون به تمرکزثروت وقدرت منجرشده ومزایای آن ، به تساوی میان همه ی بخشهای جامعه تقسیم نشده است. ازجمله پیامدهای پیدایش صنعت چاپ وانتشارروزنامه ، رواج صنعت تبلیغات درعرصه ی عمومی بود. تبلیغ روغن مار ،افرودیزیک( گیاه تقویت جنسی ) وحتی کوکائین ، پولی سرشاربه جیب روزنامه ها وسپس رادیو تلویزیون سرازیرکرد. ازهمان ابتداء ، دروغ واغراق ، دربطن تبلیغات سرمایه داری جای گرفت ورشد کرد. نطق های رادیوئی موسولینی وفیلمهای " رایفنشتایل"(Riefenstahl- کارگردان ، عکاس وبازیگرآلمانی) نشان داد که چگونه رسانه ی عمومی می تواند به سلاحی قدرتمند برعلیه مردم تبدیل شود.

اما مهمترین چالش برای رسانه های دیجیتال ، مخدوش شدن مرز میان فضای شخصی وعمومی است. وقتی کاربر، پستی درفیس بوک یا کلیپی دریوتیوب می گذارد ، ویااینکه درباره ی یک مطلب درتوئیتر ابرازنظرمی کند، تصورمی کند که بعنوان یک شخص سخن می گوید درحالیکه نظراو درعرصه ی عمومی منتشرمی شود. لذا دولتها ، ازپلاتفرمهای دیجیتال می خواهند که برمحتوای خویش نظارت کنند واغلب رسانه های دیجیتال نیز آلگوریتمهائی رابرای فیلترینگ اخباردروغ ویابرخی مطالب دیگربکار می گیرند. امروزه برخی دولتها، حتی آنهائی که به تعهد خود نسبت به آزادی بیان می بالند، تلاشهائی رابرای نظارت برکارروزنامه نگاران ومحدود سازی فعالیت آنها ، بویژه درفضای مجازی ،بکارمی گیرند. مثلاً اخیراً فاش شد که " دیوید کامرون " نخست وزیراسبق انگلیس ، خواستار ایجاد محدودیتهائی برسرراه پیامرسانهای امن شده بود که البته مورد اعتراض " کمیته ی دفاع ازحقوق روزنامه نگاران" (CPJ) قرارگرفت وناکام ماند. به نظراین کمیته ، روزنامه نگارباید بتواند آزادانه وبدون ترس ازپیگرد، بادیگران ارتباط برقرارنماید. درنهایت ، این رسانه ها هستند که تصمیم می گیرند چه چیزی رابیان وچه چیزی راسانسورنمایند. آنها تنها کالا نمی فروشند، بلکه کاندیدای انتخابات خلق می کنند ، وحتی قانون می نویسند وآنرابه افکارعمومی می فروشند. لذا اینکه ازاین رسانه ها بخواهیم برمحتوای پلاتفرمهای خویش نظارت کنند ، مانند آن است که ازگرگ بخواهیم تانگهبان گلّه باشد. قدرت این رسانه ها ، اکنون بیشتراز انحصارات نفتی یاالیگارشهای مالی قرن پیش است. گزارش مالی هریک ازآنها ، معادل تولید ناخالص داخلی اغلب کشورهاست.

اکنون جهان ، نیازمند رویکردی دیگراست. برخی معتقدند که این انحصارات باید خرد شوند وبه بنگاههای کوچکتر تقسیم شوند وبرخی دیگربرآنند که بنگاههای مزبور باید تحت مالکیت عرصه ی عمومی قراربگیرند. زمان تحقق این تغییررانمی توان پیش بینی کرد اما این چالش تاریخی ، همچنان رویاروی بشرامروزقراردارد : مالکیت عمومی برعرصه ی عمومی !

منابع ومآخذ

1)media in the digital age , www.mronline.org

2)journalism with movement in the south , www.newpol.org

3)classifying media and encryption as a threat is danger to press freedom , www.cpj.org

4)what is media in the digital age? , www.forbes.com

5)media in the digital age , www.newsclick.in

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037