بیت کوین به مثابه ی ایدئولوژی

"بیت کوین" به مثابه ی ایدئولوژی

پیدایش " بیت کوین " (Bitcoin) و " بلاکچین " (Blockchain) ، انقلابی نوین درعرصه ی فناوریهای مالی پدید آورد. اما بزودی دامنه ی این تحول به حوزه های دیگر ازجمله جامعه شناسی وفلسفه نیزکشیده شد. مباحث فلسفی فراوانی درباره ی چیستی بیت کوین مطرح می شود که برخی ازآنها مبانی منطقی محکم ودرخورتاملی دارند. یکی ازمباحثی که بسیار درباره ی آن صحبت می شود ، مقایسه ی بیت کوین با ایدئولوژی ومذهب است. برخی مانند یک دین به این رمزارز می نگرند وبه توجیهاتی باوردارند که براساس آنها گویا درمسیرماموریتی برای تغییرجهان قرارگرفته اند. بیت کوین ، رهبری کاریزماتیک دارد که ازانظارپنهان است و " وایت پیپر" ی (White Papers)دارد که برای کاربران این رمزارز ، متنی مقدّس محسوب می شود. درنتیجه ، تمامی ارکان لازم برای ایجاد یک دین وجوددارد. گروهی ازهواداران بیت کوین نیز فریب داستانهای رمانتیک درباره ی میلیاردرشدن یک شبه و وعده های دروغین ثروت بادآورده را می خورند. برخی ازکاربران بیت کوین نیز، یابی اطلاع ازعملکرد سیستم پولی وبانکی هستند ویادرکشورهائی به سرمی برند که بابحرانهای تورمی مزمن دست وپنجه نرم می کنند. درهرحال ، صرفنظراز آگاهانه یا غیرآگاهانه بودن گرایش به بیت کوین ، یک علت گرایش روزافزون به این رمزارز ، ویژگیهای اقتصادی وجذّاب این تکنولوژی است که می توان آنرادرکتاب خواندنی " استاندارد بیت کوین" نوشته ی " سیف الدین اموس " مشاهده کرد.(1)

بیت کوین اززمان پیدایش ، توجه لیبرالها ، آنارشیستها وبسیاری دیگراز مدافعان آزادیهای فردی رابخود جلب کرد. برای آنها ، بیت کوین یک ابزارانقلابی برای مقابله با پول وقدرت تحت کنترل دولت است. بدین ترتیب ، بیت کوین به زودی، به نماد یک تغییرمثیت به سمت آزادی واستقلال بیشترافراد درجامعه ی سرمایه داری ، تبدیل شد. اما سئوال اینجاست که آیا بیت کوین دردنیای رمزارز زده ی آینده ، آرمانهای آزادیخواهانه رامحقق می کند ؟ یااینکه فقط به یکی دیگرازدارائیهای مالی تبدیل شده ودرنظم جهانی موجود جذب می شود؟ دردنیای هایپربیت کوینی امروز ، بابیش از 8 میلیارد نفرجمعیت ، شبکه ی بیت کوین حداکثرمی تواند 100 میلیون کاربرمستقل رادرخود جای دهد. واقعیت ناراحت کننده ای است که فقط یک درصد ازجمعیت جهان ، توانائی استفاده ازبیت کوین رابه شیوه ی مستقل خواهند داشت. بدین ترتیب بنظرمی رسد بیت کوینی که درابتداء، بارویکرد لیبرالیستی پدیدارشد ، ممکن است بتدریج ماهیت خود راازدست بدهد وفقط به یک دارائی مالی دیگر درسیستم موجود تبدیل شود.

معهذا، بیت کوین برای بنیانگذارانش ، فقط یک ابزارتجاری برای خرید کالاهای لوکس و یا سرمایه گذاری نبود بلکه رویکردی ایدئولوژیک و فلسفی نیزبود که فراتراز ملاحظات مالی عمل می کرد. "الیزابت پلوشی" (E.Ploshay) نویسنده ی مجله ی معتبر Bitcoin Magazine که ناشردقیق ترین وبه روزترین اطلاعات ، اخبار وتفسیرها درباره ی بیت کوین ورمزارزهاست ، می نویسد: " بیت کوین ، فقط پول نیست ، بلکه جنبشی است که به فدرال رزرو اعلام جنگ می کند." (2) این قابل انکارنیست که بیت کوین ، به مثابه ی یک پروتکل رمز نگاری شده ی هوشمندانه، پول راازدولت جدامی کند وبه چراغ راه کسانی تبدیل می شود که بدنبال یافتن جایگزینی برای سیستمهای متمرکز واجباری دولتی می باشند. این افراد ، بیت کوین را " اسب تروای آزادی " می نامند. درواقع بیت کوین ، توانائی خود رادر دورزدن رژیمهای اقتدارگرا نشان داده است اما درعین حال ، قابلیت خود رابه عنوان ابزاری دردست این رژیمها نیز نمایان کرده است. ساتوشی ناکاموتو(Satoshi Nakamoto) درسند 500 کلمه ای "اوراق سفید" ، انگیزه ی خودرا ازابداع بیت کوین ، خشم ازبحران مالی اعلام کرد که درسال 2008 جهان رادرنوردید. اوراق سفید، یک سند سیاسی بود که بلافاصله مورد استقبال لیبرالها وآنارشیستهائی قرارگرفت که بیت کوین راابزاری درخدمت کوتاه کردن دست دولت ازاقتصاد تلقّی می کردند. اما به موازات رشد اعتبار وارزش بیت کوین ، هرروز سرمایه گذاران بیشتری به بازاراین رمزارز جذب می شدند ووقتی ارزش هربیت کوین از 60 هزاردلارنیزفراتررفت ، نظرهمگان به آن جلب شد. البته تاهمین اواخربه نظرنمی رسید که هیچیک ازکاربران بیت کوین ، تحت تاثیر انگیزه های ایدئولوژیک یامذهبی ، به این رمزارز روی آورده باشند.

"چارلی شریم " (C.Shrem) یکی ازبنیانگذاران " بنیاد بیت کوین " (Bitcoin Foundation( درمصاحبه ای با نیویورک تایمز درباره ی بیت کوین وجنبش رمزارز گفت : " جداکردن بیت کوین از فلسفه ی لیبرالیسم ، اشتباه محض است. بیت کوین زنده است چون آرمانهای لیبرالیسم زنده اند. اشتهار این رمزارز، بعلت پای بندی به اصول مکتب اقتصادی اتریش است که هرروزبرمحبوبیت آن افزوده می شود." (3) اگرچه نام بیت کوین بانام ساتوشی ناکاموتو پیوند خورده اما ، این همه ی داستان نیست. منشاء اندیشه ی بیت کوین راباید در " جنبش سایفرپانک " ( Cypherpunk – جنبش دفاع ازحریم خصوصی) دردهه ی 1990 جستجو کرد. بسیاری از فعالان این جنبش ، مانند جان گیلمور (J.Gilmore) ، و جولین آسانژ (J.Assange) ، مطالب مبسوطی دردفاع ازحریم خصوصی ، محدود شدن قدرت دولت ، آزادی بیان وغیره ، منتشرکرده اند که زمینه ی ذهنی رابرای انقلاب بیت کوین ( درکنارزمینه ی عینی که همانا بحران مالی2008 جهان بود) فراهم ساخت. اریک هیوز (E.Hughs) ازرهبران جنبش سایفرپانک می گوید : "ما خودرا وقف ایجاد سیستمهای خود مختار- anonymous systems – کرده ایم". معاملات خودمختار وناشناس ، دقیقاً همان چیزی بود که ساتوشی ناکاموتو ، به جهان عرضه کرد. او در اوراق سفید خود ،که شرح رئوس پروژه ی بیت کوین است ، اذعان کرد که خود راوقف حریم خصوصی کرده است.(4)

ارتباط پروژه ی بیت کوین با مکتب اقتصادی اطریش ولیبرالیسم ، برکسی پوشیده نیست. وقتی که به ویژگیهای اقتصادی پروتکل بیت کوین می پردازیم ، بلافاصله رساله ی فون هایکvon) Hayek) بنام " ملی زدائی ازپول " (denationalization of Money) رابخاطرمی آوریم. طرح پول مجازی که اکنون بانک مرکزی اروپا (ECB) آنرادنبال می کند ، درواقع براساس پروژه ی پول مجازی فراملی تنظیم شده که توسط مکتب اقتصادی اطریش مطرح شده و فون هایک به تفصیل درباره ی آن سخن می گوید. درگزارش بانک مرکزی اروپا، ریشه ی فلسفی بیت کوین ، انتقاد مستقیم ازپول ملی ودخالت دولت درامورپولی ومالی عنوان شده که درنظرات فون هایک ، لودویگ فون میزس (L.V.Mises) و یوگن فون باورک (E.V.Bohm Bawerk) منعکس می باشد. به نظرآنها ، پول ملی ودخالت دولت دراقتصاد ، منشاء بروز تورم و ادوارتجاری دراقتصاد امروزجهان است. همین چهره ها متفکرینی هستند که سنگ بنای ایدئولوژیک جنبش لیبرالی مدرن رانهاده اند. لذا ، باتوجه به پیوند بیت کوین بااقتصاد اطریش واصول کلاسیک لیبرالیسم ، جای تعجب نیست که لیبرالهای معاصر ، ازنخستین هواداران پروپاقرص بیت کوین بوده اند وآنراجایگزینی برای مبادله باپول ملی می دانستند.

امروزه دوگرایش درعرصه ی بیت کوین خودنمائی می کند : یکی میانه رو که خواستارتعامل باساختارهای رسمی است ودیگری رادیکال که سرآشتی بادولت ندارد وهمچنان طالب دورماندن رمزارزها ازکنترل ونظارت دولتی است. کریپتوآنارشیستها (crypto-anarchists) ، برای مقابله بادولت ومیانه روها ، مقوله ی " کیف سیاه " (dark Wallet) راابداع کرده اند. کیف پول سیاه ، تلاشی برای تقویت ناشناس ماندن معاملات بیت کوینی است که ازدسامبر 2020 توسط کودی ویلسون (C.Willson) ابداع گردید. هدف پروژه های مشابه بعدی مانند " کیف سامورائی " و" کیف مونرو " نیزکه از کیف پول سیاه الهام گرفته اند ، این است که معاملات بیت کوینی را امن ومخفی نگهدارند ورهگیری آنها را غیرممکن سازند. این کشمکشها ، آینده ی پروژه ی نئولیبرالی بیت کوین رادرهاله ای از ابهام فروبرده است.(5)

زیرنویس

1)S.Ammous , the Bitcoin standard , www.goodreads.com

2)E.Ploshay , the end of money as we know it , www.bitcoinmagazin.com

3)Charlie Shrem , he went to prison for cryptocrime , www.wsj.com

4)Bitcoin ideology , www.nytimes.com

5)the ideological origins of Bitcoin , www.fee.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

تغییرالگوی اعتیاد

تغییرالگوی اعتیاد درایران وخاورمیانه

ایران درسالهای پس ازانقلاب 1357 ، شاهد رشد سریع تولید ومصرف " متامفتامین " (Methamphetamin) یا " شیشه " بود که حکومت ایران فقط با تشدید مجازات قاچاقچیان به آن پاسخ گفت. اگرچه اجرای قوانین سختگیرانه ، تولید مواد مخدّر را دشوار کرد وتعداد لابراتوارهای زیرزمینی تولید کننده ی این مواد رااز 445 واحد درسال 2013 به 141 واحد درسال گذشته کاهش داد اما برمصرف این مواد ، همچنان افزوده گردید. اکنون این مواد ، بویژه متامفتامین ، با قیمتی ارزانتر از کشورهای همسایه، دردسترس مصرف کننده ی ایرانی قرارمی گیرد. سال گذشته 17 تن ماده ی مخدّر درایران کشف وضبط شد که نسبت به سال قبل ازآن ، سه برابر شده بود. درسال گذشته ، کشف وضبط این مواد درمرز افغانستان ، رکورد تاریخی زد. تنها دراستان خراسان ، بیش ازیک تن متامفتامین که درتانکرهای سوخت جاسازی شده بود ، کشف و ضبط گردید که بزرگترین محموله ی این ماده درسالیان اخیرمی باشد. یک علت رشد بازار متامفتامین درایران ، کشف یک منبع طبیعی برای " افدرین " درافغانستان است که بهای متامفتامین تولیدی دراین کشوررا به نصف کاهش داده است. گیاه " افدرا " Ephedra)-ریش بز) که بطور طبیبعی دربیابانهای افغانستان می روید ، ماده ی اصلی برای تولید متامفتامین می باشد. برخلاف تولید صنعتی افدرین ، که بسیارپرهزینه وکار بر است، گیاه افدرا بسیارارزان وسهل الوصول می باشد. قبل از به قدرت رسیدن طالبان، بهای هرکیلوگرم گیاه خشک افدرا درافغانستان ، فقط 74 سنت بود. باممنوعیت کشت این گیاه توسط طالبان ، اگرچه بهای آن اندکی افزایش یافت اما ازتقاضای آن کاسته نشد. کشف این گیاه ، انقلابی دربازارمنطقه ای مواد مخدّر به پاکرد وایران نخستین کشوری بود که طعم این انقلاب راچشید. به گفته ی مقامات ایران ، اکنون 90 درصد متامفتامینی که درایران کشف وضبط می شود ، ازافغانستان وارد این کشور می شود.

درسالیان اخیر، توقیف محموله های کریستال از مبداء ایران وافغانستان، درمنطقه ی خاورمیانه افزایشی چشمگیریافته است. ترکیه درسال 2021 ، بالغ بر 5/5 تن متامفتامین رادرمناطق مرزی خود باایران ونیزدراستانبول کشف وضبط کرد. این رقم درماه نخست سال گذشته به 6/8 تن رسید. به گفته ی مقامات ترکیه ، شبکه ی قاچاق این مواد ، ازایرانیهائی تشکیل می شود که با باندهای تبهکارسازمان یافته درترکیه رابطه دارند. بخشی ازاین محموله ها ، راهی اروپا ، جنوب شرقی آسیا واسترالیا می گردد. سال گذشته ، مقامات استرالیا 160 لیتر متامفتامین مایع راکه ازطریق افغانستان وایران به این کشوررسیده بود، کشف وضبط کردند. میزان توقیف متامفتامین دراردن نیز طی 9 ماه اول سال گذشته ، از 45 تن فراتررفت که بیش از 20 برابرسال قبل ازآن می باشد. مرزایران وافغانستان که شاهراه اصلی این تجارت پرسود است ، منطقه ای وسیع و کوهستانی است که جمعیت اندکی دارد ولذا تردد قاچاقچیان درآنجا به سهولت انجام می گیرد. معهذا گروههای محلی قاچاقچی درمرزایران وافغانستان ، فقط سربازان پیاده ی شبکه های سازمانیافته ی تبهکاری هستند که در " اقتصاد سایه " ی ایران فعالند ورهبران آنها ازنفوذ فراوان دردستگاههای نظامی ، سیاسی ، وقضائی این کشور برخوردارند. تاکنون گزارشهای متعددی ازشرکت مقامات سیاسی ونظامی ایران ونیزمشارکت گروههای نیابتی این کشوردرمنطقه ، درتجارت مواد مخدّر، سوخت ، واسلحه منتشرشده است. افزایش عرضه ی کریستال متامفتامین درمنطقه ، دامان عراق رانیز گرفته است. دهه ها جنگ ، فساد ، وناکارآمدی دولت ، عرصه رابرای فعالیت باندهای قاچاق درعراق آماده کرده است. هرسال گزارشهائی درمورد ضبط صدها کیلوگرم ماده ی مخدر دراین کشور منتشرمی شود که بسیارکمترازمقدارواقعی است. اما همین ارقام غیرواقعی نیز ، هرسال نسبت سال قبل ، دوبرابر می شود. گروههای شبه نظامی مسلح دراین کشور ، که برخی ازآنها نیز با ایران درارتباط اند ، درقاچاق مواد مخدّر دست دارند. مقامات فاسد دولتی وشبکه های قبائل نیز دراین تجارت پرسود دست دارند.(1)

اما متامفتامین چیست ؟ متامفتامین یکی از داروهای مهم تجویزی برای اختلال کم توجهی وبیش فعالی است که همراه بارژیم غذائی کم کالری، برای افرادی تجویزمی شود که به اضافه وزن شدید دچارهستند. کریستال متامفتامین ، شبیه قطعات شیشه یا سنگهای براق وسفید مایل به آبی است که یک ماده ی روانگردان محسوب شده وپس از حشیش ، پرمصرف ترین ماده ی مخدّر ومحرک ، بویژه درمیان جوانان می باشد. مهمترین داروهائی که درآنها آمفتامین وجوددارد ویامشتق ازآمفتامین می باشند عبارتند از : دکسترومتامفتامین ، متیل فنیدیت (ریتالین) ، قرص متامفتامین ، آدرال ، مدافنیل ، افدرین ، و پسوافدرین که ازآن برای ساخت ماده ی مخدّر " شیشه" استفاده می شود. آمفتامین ها به سرعت وارد خون می شوند وبعد ازیک ساعت اثرات خودرا نشان می دهند. مصرف آمفتامین ، بیشتر به صورت بلعیدنی یا استنشاقی است واثرآن 12 ساعت دربدن باقی می ماند وتا 4 روز نیز درخون قابل تشخیص است. متامفتامین یاهمان " شیشه " ، نوع خالصی از آمفتامین است که بصورت استنشاقی ، همراه باسیگار ویا تزریق وریدی استفاده می شود. متامفتامین درردیف مواد مخدّر بسیارقوی دسته بندی می شود وباآمفتامین پایه ی شیمیائی یکسان اما اثرات متفاوتی دارد. میزان اعتیاد به متامفتامین ( شیشه) بسیاربالاست اما اثرات سرخوشی ونشئگی آمفتامین بیشتراست. متامفتامین دربازار ، بانام شیشه یا کریستال شناخته می شود. اما برخی آمفتامین ها مانند " ریتالین " که مصرف پزشکی دارند ، به وفور دردسترس می باشند. ازگیاه "سوسن اصغر " نیز که درباتلاقها می روید ، بعنوان آمفتامین طبیعی یاد می شود.(2)

چندی پیش روزنامه ی " اعتماد " درگزارشی به انواع مواد مخدّر مصرفی وبهای آنها درایران پرداخت. دراین گزارش آمده است که هروئین ومتامفتامین ، پرمصرف ترین مواد مخدّر درسراسرکشور می باشند وتاحدود زیادی جای تریاک راگرفته اند. درحالیکه یک تحقیق سراسری که درسال 1395 درایران انجام شد ، نشان می داد که8/66 درصد معتادان ایران تریاک ،1/6 درصد هروئین ، وفقط 8/1 درصد متامفتامین مصرف می کردند. دریک دهه بعد ، این ارقام به سود متامفتامین وحشیش تغییرکرد. این درحالیست که آخرین قیمت یک گرم هروئین درایران 452 هزارتومان ، یک گرم متامفتامین 271 هزارتومان ، ویک گرم تریاک 122 هزارتومان بوده است. قیمت این مواد ، ازنوسانات بازار ونرخ ارز تاثیر می پذیرد. یک معتاد به هروئین معمولاً روزانه 2 تا 3 گرم ، تریاک حداقل 3 گرم ، وحشیش وماری جوانا یک گرم برای 4 تا 5 نخ سیگار ، مصرف می کنند. یک برآورد خوش بینانه نشان می دهد که اگر یک معتاد بطورمتوسط یک گرم ماده ی مخدّر درروز مصرف کند ، حداقل مصرف مواد مخدّر درایران ، روزانه به 2808 کیلوگرم وسالانه به بیش ازهزارتن بالغ می شود. دراین صورت ، ایرانیها حداقل 205 تریلیون تومان درسال صرف خرید موادّ مخدّر می کنند. (3)

زیرنویس

1)crystal meth pours into Iraq , across borders with Iran , www.washingtonpost.com

2)the plant at the root of Irans Meth market , www.globalinitiative.net

3) خسارت نشئگیwww.etemadnewspaper.ir

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

شاخص تبهکاری

"شاخص تبهکاری" درایران

اقتصاد غیررسمی ، اکنون به جزء جدائی ناپذیر حیات سیاسی واقتصادی ایران تبدیل شده است. " اقتصاد سایه " (shadow economy) ، برای بسیاری ازمردم این کشور ، محل امرارمعاش درشرائط سخت امروز محسوب می شود. اما این اقتصاد برای گروهی دیگر ، وسیله ی انباشت ثروت وکسب نفوذ سیاسی به شمارمی رود. اکنون نشانه های اقتصاد سایه رامی توان درتمامی سطوح جامعه بوضوح دید. حتی جاه طلبی های فرامرزی دولتمردان ایران نیز به نحوی ،بااین اقتصاد پیوند خورده است.

فشارهای داخلی وخارجی پس ازانقلاب ، موجب شکل گیری اقتصاد سایه گردید. دهه ها تحریم ، ضربه ای مرگبار براقتصاد ایران وارد آورد. افزایش بیکاری ، کمبود ارز واقلام اساسی مورد نیازمردم ، و تورم افسارگسیخته ، ازتبعات این تحریمها می باشند. این شرائط ، بازیگران دولتی وغیردولتی رابسوی قاچاق ودیگرفعالیتهای غیرقانونی ، سوق داد تا شاید ازاین طریق ، بتوانند تحریمها رادورزده وازکمبودها بکاهند. اما فساد که همزاد اقتصاد سایه است ، موجب بالا رفتن شاخص تبهکاری (crime index) در دهه های اخیرگردید. شاخص جهانی تبهکاری، ابزاری چند بعدی برای اندازه گیری سطح جرم وجنایت درهرجامعه است که هردوسال یکبار ، برای 193 کشورجهان تهیه ومنتشر می شود. تحریمها وبه تبع آن اقتصاد سایه ، برای شبکه های خلافکار وبازیگران دولتی آن ، فرصتی فراهم آورده تابسوی درآمدهای بادآورده گام بردارند. آنها ازاین درآمد ، برای تغذیه ی شبکه ای از سرسپردگان داخلی ومنطقه ای استفاده می کنند. برای شبکه های خلافکار ، موج جدید تحریمها که باخروج آمریکا ازبرجام شروع شد ، ونیزپاندمی کرونا ، فرصتی طلائی برای مال اندوزی بود که البته فساد رانیز تاپنهان ترین زوایای دولت وجامعه ی ایران رسوخ داد. اکنون سرنخ بسیاری ازباندهای خلافکار درایران ، به بالاترین سطوح سیاسی ونظامی کشور می رسد که تحت پوشش حمایت از منافع ملی دربرابر نفوذ غرب ، برنامه ی خود رابه پیش می برند. اگرچه نهادهای دموکراتیک ظاهراً درایران وجوددارند اما ، قدرت اصلی دردست شبکه ی پیچیده ای از نهادهای غیرمنتخب وغیرپاسخگوست که ازرهبری کشور دستور می گیرند. این شبکه ی غرق درفساد ، مدتهاست که ازحکومت قانون عبورکرده است. اکنون مرز میان قانونی وغیرقانونی درایران مخدوش گردیده واقتصاد سایه جای آنرا گرفته است. این اقتصاد ، دامنه ی خود رابه جرائم سازمانیافته ای چون قاچاق انسان ، قاچاق مواد مخدّر ، قاچاق اسلحه ، جرائم سایبری ، کلاهبرداری واختلاس گسترش داده است.

امروزه قاچاق انسان ، به پدیده ای شایع درایران تبدیل شده است. قاچاق جنسی واستفاده ازکودکان بعنوان سربازونیروی کار ، هدف قاچاق انسان می باشد. ایران درمرکز یکی از مسیرهای عمده ی قاچاق انسان درجهان قرارگرفته است که زنان جوان راازآسیا به اروپا منقل می کند. زنان ایران همچنین بعنوان کارگرجنسی به کشورهای خلیج فارس وقفقاز منتقل می شوند. قاچاق ارگانهای بدن انسان نیز بویژه درتهران ، شیراز وتبریز ، بسیارشایع است واین تجارت پرسود ، منافع هنگفتی رانصیب قاچاقچیان انسان می سازد. برآورد می شود که میلیونها کودک کار درایران وجوددارند که بدلیل فقدان شفافیت دراین کشور ، نامی ازآنها برده نمی شود. باگسترش پلاتفرمهای رسانه ی اجتماعی ، باندهای تبهکار به ابزاری مناسب وآسان برای جلب مشتری ، دست پیداکرده اند. مهاجرت سازمان نایافته نیز درمناطق مرزی ایران جریان دارد ومعیشت بخشی ازمرزنشینان ازهمین محل تامین می گردد.قاچاق انسان نیزبخشی ازاین تجارت غیرقانونی می باشد. دشوارترشدن معیشت درایران ، روزبروز به رونق قاچاق انسان می افزاید وباندهای خلافکارراقدرتمندتر می کند.

قاچاق اسلحه نیزیکی ازارکان مهم استراتژی ژئوپولتیک ایران درمنطقه می باشد. این کشور ، یکی ازتامین کنندگان عمده ی تسلیحات متعارف برای غرب آسیا ، آفریقای شمالی ، وروسیه است. بسیاری ازبازیگران غیردولتی منطقه ، ازتسلیحات ، مهمات وپهبادهای ایرانی استفاده می کنند. ایران همچنین به توانائیهای نظامی سوریه ، عراق ، لبنان ، سودان ، یمن ، سومالی وفلسطین نیزکمک می کند. همچنین پهبادهای ایران اکنون درجنگ اوکراین حضوردارند. حضورایران درتجارت غیرقانونی اسلحه ، مشهود است و بازارهای کوچکی نیز درداخل ایران ، بویژه درسیستان وبلوچستان وغرب ایران ، به این تجارت اختصاص یافته است. ایران همچنین بازار تجهیزات پزشکی وداروهای تقلّبی درمنطقه می باشد که این اقلام ، باعبورازخاک این کشور ، راهی اروپا می شوند.

توانائیهای تهاجمی سایبری ایران ، شهرت جهانی پیداکرده است. بسیاری ازجرائم رایانه ای ، توسط باندهائی انجام می گیرد که به نحوی باحکومت ایران درارتباطند. رواج پلاتفرمهای دیجیتال درایران ودیگرکشورها ، بویژه پس ازپاندمی کوید ، فضای مناسبی برای مجرمین سایبری فراهم ساخته است.این جرائم، درسطح ملی ، خارجی ، بخشهای عمومی وخصوصی ، صورت می گیرند. ناراضیان سیاسی ، فعالان مدنی ، روزنامه نگاران ، زیرساختهای حیاتی کشورها وسازمانها ، هدف اصلی مجرمان سایبری قرارمی گیرند. درسالیان اخیر، اهداف بسیاری درآمریکا ، اسرائیل ، اتحادیه اروپا ، وکشورهای منطقه ی خلیج فارس، مورد حمله ی هکرهای ایرانی قرارگرفته اند. مجرمین سایبری درهمکاری باهمتایان خود در روسیه ، کره شمالی ، باتکنیکهای جدید حمله ی سایبری آشنامی شوند. درسالیان اخیر ، برحملات باج خواهی (Ransom attacks) درایران بسیارافزوده شده است. برخی ازاین حملات مانند " پروژه سیگنال" و spoofed scholar ، نهادهای معتبر فرهنگی ، اندیشکده ها ، ونشریات غرب آسیا واروپا راهدف قرارمی دهند.

جرائم مالی ، به پدیده ای شایع درایران تبدیل شده است کلاهبرداری اقتصادی ، سوءاستفاده مالی، اختلاس ، وفرارمالیاتی ، رایج ترین جرائم مالی دراین کشور می باشند. فساد مالی واختلاس درسالهای اخیر، سه برابرشده است. دراکثراین موارد ، پای کارکنان دولت ، مدیران منتصب پروژه ها ، بنیادها وسازمانها ی ناشناس درمیان است. درچهاردهه ی اخیر ، تریلیونها دلار ازوجوه عمومی ، به حسابهای بانکی نخبگان ، روحانیون بانفوذ ودیگرشخصیتهای سرشناس ایران واریز شده است. بعلاوه ، فیشینگ (Phishing) نیزبه معضلی بزرک درایران تبدیل شده است. دهها هزارنفرتاکنون هدف بدافزارهای فیشینگ قرارگرفته اند. افزایش این پدیده ، باافزایش استفاده از تلفن همراه واینترنت ، مصادف گردیده است. درایران امروز ، اعمال مجرمانه توسط بازیگران دولتی وباندهای خلافکار انجام می گیرد. سالهاست که شواهدی دال برمشارکت دولت دراقتصاد غیررسمی منتشرمی شود. رابطه ی نظامیان باسازمانهای خلافکار وتروریست درداخل وخارج ازکشور ، روزبه روز بیشترمی شود. درسالیان اخیر ، مرزمیان فروش تسلیحات به دولتها وقاچاق اسلحه ، مخدوش شده است. ردّ پای عناصرحکومتی درقاچاق اسلحه ، موادّ مخدر ، نفت وغیره ، بوضوح نمایان است. ستاد این شبکه های سازمانیافته ، معمولاً درتهران و مناطق مرزی قراردارد. هریک ازاین شبکه ها ، دریک یا دو بازارتخصص دارند وبرخی ازآنها نیز به شبکه های همتای خود درخارج ازکشور متصل هستند. این شبکه ها ، برحسب ابعاد کارغیرقانونی که انجام می دهند ، به سطوح مختلف خشونت دست می یازند که البته قاچاقچیان هروئین ، خشن ترین آنها می باشند. اکنون گروهها وسندیکاهای مافیائی درایران فعالند وبه پولشوئی وجرائم مالی مشغولند. فقدان بخش خصوصی قدرتمند درایران ، وتسلط بلامنازع نظامیان ودولت براقتصاد ونهادهای پولی ومالی ، موجب گردیده که بخش خصوصی به روشهای غیرقانونی رقابت ، ازجمله حضور در اقتصاد سایه ، روی بیاورد. فرارازمالیات ، حضوردربازارسیاه ، ورشوه خواری ، ازجمله ابزارهای این اقتصاد محسوب می شوند. باادامه ی تحریمهای غرب ، اقتصاد سایه روزبروز قدرتمند تر شده وبخش خصوصی وختی دولتی رانیزبخود جلب می نماید.

سیستم دولتی ایران ، تلفیقی ازعناصردموکراتیک ومذهبی است. این دوگانگی قدرت ، مبارزه بافساد وجرائم سازمانیافته را دشوارکرده است. مبارزه بافساد دراین کشور ، ازهمان ابتداء ، رنگ وبوی سیاسی بخود گرفت وبجای پرداختن به ریشه های مشکل ، به ابزاری برای سرکوب مخالفان وازمیدان به درکردن رقبا ، تبدیل شده است. یک مانع بزرگ برسرراه مبارزه بافساد ، نیروهای مسلح کشورند که خود آلوده به فسادند. اعتراضات گسترده ی مردمی سالهای اخیر ، بویژه نهضت " زن ، زندگی ، آزادی " که پس ازشکست پروژه ی اصلاحات آغازشد ، حتی بداخل صفوف حاکمیت نیز راه پیداکرده است. برخوردهای نظامیان حکومت مرکزی باناسیونالیستهای کرد وبلوچ ، تشدید شده است. دولت ، به تمام این نارضایتی ها باخشونت پاسخ می دهد ، اینترنت راقطع می کند ، رسانه هارا تحت فشارقرارمی دهد ومعترضین وفعالین مدنی را بازداشت می کند. حکومت ، حق مردم رابه دسترسی به اطلاعات ، نادیده می گیرد وشفافیت وپاسخگوئی رازیرسئوال می برد. خویشاوند سالاری ، رفیق بازی ، واختلاس ، درارکان کشور ریشه دوانده ودرتمامی سطوح گسترش پیداکرده است.

سیستم قضائی ایران نیزازمقابله باباندهای خلافکار ومجرمان سازمانیافته عاجزمانده زیرا ازسوئی، خود دستی دراین سفره دارد وازسوی دیگر ، توجه خودرا فقط به ناراضیان سیاسی معطوف کرده است. سیستم قضائی ایران بر دو پایه استواراست : دادگاههای عادی ودادگاههای انقلاب. درشرائطی که متهمین دادگاههای عادی به وکیل دسترسی دارند ومی توانند به حکم خود اعتراض کنند ، دردادگاههای انقلاب ، این موارد رعایت نمی شود واحکام این دادگاهها ، دربسیاری ازموارد، حتی بدون اطلاع عموم به اجراء درمی آیند. مجریان قانون نیزدرایران متعددند که پلیس ، بسیج ، حفاظت اطلاعات ، و دستگاههای متعدد امنیتی، فقط بخشی ازآنها می باشند. توجه ویژه ی این مجریان ، قبل ازفساد وباندهای خلافکار ، متوجه شورش واعتراضات عمومی است. همین نیروها ، نقش اصلی رادرسرکوب اعتراضات سراسری 1401 داشتند. درعین حال ، فساد درتمام ارکان انتظامی وامنیتی ایران رسوخ کرده است. مرزهای طولانی ایران ، بدشواری قابل نظارت وکنترل هستند. مناطق مرزی این کشور ، مسیر عمده ی قاچاق مواد مخدرو محل حضور گروههای مسلح اپوزیسیون می باشد. بابه قدرت رسیدن طالبان ، موج جدیدی از مهاجرت به ایران شکل گرفت واحتمال حضور عناصر وابسته به داعش درمیان مهاجرین ، افزایش یافت. علیرغم این چالشهای سهمگین ، تمامیت ارضی ایران هنوز حفظ شده است اما معلوم نیست این وضع تاکی ادامه پیدا کند.

تعلل ایران درمبارزه باپولشوئی وتامین مالی تروریسم ، نام این کشوررا درلیست سیاه " کارگروه اقدام مالی " (FATF) قرارداده است. اما حتی اگرایران به خواسته های این گروه گردن بگذارد ، بازهم نواقص وکاستی های استراتژیک درسیستم پولی ومالی باقی مانده و مانع تعامل این کشور باجهان می گردد. بخش بزرگی ازاقتصاد ایران ، تحت کنترل نظامیان قراردارد. فساد وفعالیتهای مجرمانه درساختاراقتصاد ایران ریشه دوانده وتحریمها وپاندمی ، به آن دامن زده است. بیش ازیکسوم جمعیت ایران ، زیرخط فقر زندگی می کنند وبرنامه های پنجساله ی توسعه ی اقتصادی و اجتماعی کشور ، یکی پس ازدیگری، ناتمام رهامی شوند. حکومت ایران ، درک روشنی ازپیشگیری ازجرم ندارد وفقط تلاش می کند تابا اعمال خشونت باچالشهای موجود برخورد کند. قدرت اقتصادی وسیاسی درایران ، دردست نهادهای غیرمنتخبی است که سرنخ همه ی آنها به دفتررهبری این کشور می رسد. این نهادهای غیرمنتخب ، تحریم و اعمال فشارخارجی را به ابزاری برای پولسازی خود تبدیل کرده اند. دستکاری دربازار ، قاچاق سوخت ودیگراقلام اساسی ، و کنترل زیرساختهای عمومی ، ازجمله برنامه های این اقلیت نخبه می باشد. اقتصاد ایران ، باچالشی سهمگین ازسوی این اقتصاد سایه روبروست. باامتناع ازمذاکره وتجارت باغرب ، جریان زیرزمینی کالا وارز ، همچنان درایران ادامه پیداکرده وهرروز بیشترازروزپیش ، درکشورریشه می دواند.

  • این نوشتار براساس آخرین گزارش " شاخص جهانی جنایت سازمانیافته " درباره ی ایران تنظیم شده است : www.ocindex.net
  • کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

سایتهای زیرزمینی

سایتهای زیرزمینی در امان نیستند

تجزیه تحلیل تصاویرماهواره ای نشان می دهد که ایران درنزدیکی یکی از قلّه های کوه زاگرس ، سرگرم ساخت تاسیسات هسته ای دراعماق زمین است که احتمالاً عمیق تر ازقدرت نفوذ آخرین سلاح ایالات متحده برای تخریب چنین مکانهائی می باشد. بنظرمی رسد عمق تاسیسات جدید ، به مراتب بیشتراز تاسیسات " فوردو" درنزدیکی قم باشد. این درحالیست که بمبهای فوق سنگین آمریکا ، قادرند تاسیسات زیرزمینی راتاعمق 60 متر نابود کنند. چندی پیش مقامات آمریکائی اعلام کرده بودند که دوبمب ازاین نوع ، برای نابودی تاسیسات فوردو کافی است. عکسها وویدئوهایی که توسط موسسه ی "پلانت لبز" (plant Labs) تهیه شده اند ، نشان می دهند که کارگران درحال حفرتونلی درنزدیکی سایت هسته ای نطنزند. این تونل در " کوه کلنگ " درنزدیکی نطنز درحال حفر می باشد. تجزیه تحلیل این تصاویرنشان می دهد که چهار ورودی بردامنه ی کوه حفرشده است : دو ورودی درشرق و دو ورودی درغرب. هرکدام ازاین ورودی ها شش مترعرض وهشت متر ارتفاع دارد. به گفته ی کارشناسانی که این عکسها رادیده اند ، ایران احتمالاً درحال ساخت تاسیساتی درعمق 80 تا 100 متری زمین است. به گفته ی آنها ، ابعاد این پروژه نشان می دهد که ایران قصد دارد ازاین تاسیسات زیرزمینی ، نه فقط برای ساخت سانتریفیوژ، که برای غنی سازی نیزاستفاده نماید.

بنظرمی رسد بمبهای سنگرشکن آمریکا ، فعلاً قادربه نفوذ درعمق این تاسیسات زیرزمینی وامحاء آن نیستند.نیروی هوائی آمریکا چندی پیش ، تصاویری از بمب GBU-57 رادرپایگاه نیروی هوائی ایالت میسوری ، روی صفحه ی فیسبوک خود منتشرکرد که البته روزبعد ، آنرا برداشت. این بمب 12300 کیلوگرمی حاوی ترکیبی ازماده ی منفجره ی استاندارد AFX-757 ویک ترکیب انفجاری جدید بنام PBXN-114 است. معهذا این مواد منفجره ، فقط 20 درصد وزن بمب راتشکیل می دهد وبقیه ی وزن آن ، مربوط به ساختار متراکم فولادینی است که به بمب اجازه می دهد تاعمق زمین وپناهگاههای پنهان نفوذ کند. این بمب که " مادربمبها " نام گرفته ، قبلاً درافغانستان بکارگرفته شده وقدرت انفجاری معادل 11 تن TNT دارد. حساسیت نسبت به ساخت تاسیات زیرزمینی جدید ایران هنگامی بیشترمی شود که به گزارش بلومبرگ ، ایران توانسته است اورانیوم باخلوص 84 درصد ، یعنی بسیارنزدیک به ساخت سلاح اتمی (90 درصد) تولید نماید.

ابهام دیگر درباره ی سایتهای زیرزمینی ایران ، به سوریه مربوط می شود. درسال 2015 ، مجله ی آلمانی " اشپیگل " ادعا کرده بود که دولت سوریه به کمک کارشناسان ایرانی ، سرگرم ساخت مجتمع هسته ای زیرزمینی است. چندی پیش ، " موسسه ی علم وامنیت بین المللی " نیزبراساس تصاویر ماهواره ای ، این گزارش اسپیگل راتایید کرد. این تاسیسات ، درمنطقه ای کوهستانی درنزدیکی شهر "القصیر" درغرب سوریه واقع است که فقط 2 کیلومتر بامرز لبنان فاصله دارد. اسم رمز این پروژه ، "زمزم" است ودولت سوریه تاکنون 8 هزارمیله ی سوخت اتمی رابه این سایت منتقل کرده است. کارشناسانی ازایران و کره شمالی ، دراین طرح مشغول فعالیتند.

بدون تردید آمریکا درآینده ی نزدیک ، برای نفوذ درتاسیسات زیرزمینی ایران وسوریه ، راهی پیداکرده وابزارلازم را برای نابودی آن فراهم خواهد ساخت. لذا معلوم نیست که این سرمایه گذاریهای هنگفت باچه توجیه اقتصادی وامنیتی انجام می شوند ؟

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

فضا

فضا ؛ رقابت تسلیحاتی درقلمروامنیتی جدید

اخیراً آمریکا جنجالی درباره ی استقرار سلاح هسته ای درفضا توسط روسیه ، به راه انداخته است که براساس آن گویا ، مسکو یک سیستم قدرتمند ضد موشکی مجهز به مهمات اتمی رادرفضای خارج از جوّ مستقر ساخته است. اما تمامی شواهد حاکی ازآن است که آمریکا خود سرگرم تدارک نظامی کردن فضاست وبرای رد گم کردن ، نعل وارونه می زند وروسیه رامتهم می کند. درواقع ، آمریکا ازسال 2019 که یگان " نیروی فضائی " رادرارتش خود سازمان داد ، بسوی نظامی کردن فضا حرکت کرده است. درسال 2022 نیز ناتو دکترین فضائی خود رااعلام کرد. فرماندهی فضائی آمریکا که ستاد آن در کلرادوست ، وظیفه ی خودرا حفظ تسلط آمریکا برفضای خارج ازجوّ و دفع مزاحمت کشورهائی چون روسیه ، چین ، ایران ، و کره شمالی درفضا ، عنوان کرده است. اخیراً مدیر مرکز غیرانتفاعی دفاع سیّاره ای اعلام کرد که آمریکا ومتحدینش ، به بهانه ی ساخت ابزارهای لازم برای محافظت اززمین دربرابرسیّارک ها ، درحال ساخت سلاحی مخفی وخطرناک هستند وازاین فرصت برای آزمایش انواع تسلیحات جنبشی ولیزری استفاده می کنند. یکی ازاین سلاحها به آمریکا امکان می دهد که مسیرحرکت سیّارک ها را بسوی خاک دشمن ورقبای خود ، ازجمله روسیه ، منحرف نماید. این کشورتوانست دراکتبر2022 ، مسیرحرکت سیّارک " دیمورفوس" (Dimorphos) راتغییردهد.

درواقع سابقه ی نگرانی درمورد استقرار سلاح هسته ای درفضا ، به دهه ها قبل بازمی گردد. درپی پیشرفتهای فنّی دهه ی 1960 ، رقابت درفضا به یکی از عرصه های مهم جنگ تبدیل شد. ابرقدرتها دراکتشافات فضائی ، بویژه درمدارهای نزدیک زمین ، ونیز درماه وفراترازآن ، ازیکدیگرپیشی می گرفتند وتلاش می کردند تا هژمونی خود رابرفضا مستقرسازند. اولین ماهواره ی جاسوسی آمریکا درسال 1962 به فضاپرتاتب شد واتحاد شوروی درسال 1968 به آن پاسخ گفت. پروژه ی " جنگ ستارگان" (star wars) که درسال 1983 توسط رونالد ریگان اعلام شد ، پروژه ی نظامی کردن فضا بود که اگرچه هیچگاه عملی نشد اما همچنان برای مجتمع نظامی- صنعتی وسردمداران غرب ، جذّاب باقی ماند. دردهه های بعد ، بتدریج فضا به حیطه ی امنیت ملی راه پیداکرد تااینکه امروز کشورها ، فناوری فضائی را جزء لاینفک منافع استراتژیک خویش می دانند. اگرچه سیستمهای فضائی ، چه نظامی وچه تجاری ، جهان رابیش ازپیش بهم نزدیک ومتصل کرده اما آسیب پذیری آنرا نیزدوچندان ساخته است. کشورها بتدریج بربودجه ی فضائی خود می افزایند واکنون ایالات متحده ازاین نظر ، پیشتاز جهان می باشد وفضارامانند دریا ، هوا وزمین ، به میدان جنگ تبدیل کرده است. فضا دردنیای امروز ، عرصه ای بسیاربی ضابطه است وسازمانهای چند جانبه چون سازمان ملل متحد ، ازنظارت برفضا وضابطه مند کردن آن ، عاجز مانده اند. قراردادن فضا درحیطه ی امنیت ملی ، سابقه ی طولانی دارد وپیشینه ی آن به نخستین فضاپیمائی بازمی گردد که توانست زمین رادوربزند. حضورنظامی درفضا ، باپرتاب ماهواره های مخابراتی وجاسوسی توسط آمریکا وشوروی دردهه ی 1960 ، وارد مرحله ی جدیدی شد. حدود 50 درصد ماهواره هائی که دراین دوره به فضا پرتاب شدند ، ماهیت نظامی داشتند وبرای شناسائی اهداف نظامی بکارگرفته می شدند. دردوران جنگ سرد ، اطلاعات اهمیت بسیارکسب کرد وماهواره ها بانظارت جهانی خود ، اطلاعات لازم رابرای فعالیتهای نظامی خصمانه فراهم می ساختند. حضورگسترده ی ماهواره های جاسوسی آمریکا برفراز شوروی ، نگرانی این کشوررا برانگیخت واوراواداشت که جهت مقابله با فعالیتهای فضائی آمریکا ، حرکت بسوی فناوریهای پیشرفته ی فضائی را سرعت بخشد. اما هرچه پیشرفتهای فنّی ، رمز وراز فضا رابیشتر بروی انسان می گشود ، استفاده ی نظامی ازفضا نیزبیشتردردستورکارقرارمی گرفت وجمع آوری اطلاعات استراتژیک به بخشی جدائی ناپذیر ازمنافع ملی تبدیل می شد. دراین رویاروئی ، تسلط اطلاعاتی ، حرف نخست رامی زند وماهواره ها تامین کننده ی آن می باشند. البته ازماهواره ها درموارد غیرنظامی چون جمع آوری اطلاعات جغرافیائی ، مخابرات وسیستمهای ناوبری نیزاستفاده می شود. سیستمهای ناوبری چون GPS که نخستین بار برای اهداف نظامی ابداع شد ، اکنون موشکها وپهبادها رابسوی هدف هدایت می کنند. باابزارهای نوین ، همچنین می توان سیستمهای ناوبری دشمن رانیز ازکارانداخت. روسیه وچین ، به منظورکاهش وابستگی به غرب ، سیستمهای فضائی خاص خودرا طراحی وتولید کرده اند. مثلاً سیستم روسی موقعیت یاب GLONASS و چینی Bei Dou ، مشابه سیستم غربی GPS می باشند. حتی اروپا نیز سیستم موقعیت یاب خاص خود را تولید کرده است. بدین ترتیب ، دسترسی مستقل به فضا ، به ضرورتی حیاتی برای دولتها تبدیل شده و ماهواره به محورفعالیتهای نظامی وغیرنظامی تبدیل گردیده است.

ماهواره های نظامی ، باآنکه اطلاعات لازم رابرای عملیات نظامی تهیه می کنند ، خود سلاح تلقّی نمی شوند. تسلیحات فضائی به دونوع جنبشی وغیرجنبشی تقسیم می شوند. سلاحهای جنبشی( Kinetic Weapons ) می توانند اهداف رادرفضا وزمین نابود کنند. تسلیحات زمین به فضا مانند موشکهای ضد ماهواره (ASAT) که درحال حاضر فقط دراختیار چند کشور جهان اند ، بارها مورد آزمایش قرارگرفته اند که آخرین بارآن ، نابودی ماهواره " کاسموس 1408 " روسیه درنوامبر 2021 بود که درمدار پائینی زمین گردش می کرد. این ماهواره ، توسط یک موشک روسی زمین به فضا که اززمین شلیک شد ، منهدم گردید. این عمل ، اگرادامه پیداکند ، مقادیر انبوهی زباله ی فضائی تولید می کند که برای فضا پیماها بسیارخطرناک می باشند. انهدام هرماهواره ، 800 زباله ی فضائی بزرگتراز 10 سانتی متر ودومیلیون زباله ی کوچکتر ازیک سانتی متر تولید می کند. بدلیل همین خطرات ، هفت کشورجهان ازجمله آمریکا ، باآزمایش این سلاحها مخالفت کرده اند. سلاحهای جنبشی که درفضا مستقرشوند ، همین خطرات رادرمقیاسی بزرگتر دارامی باشند. تسلیحات غیرجنبشی (non-kinetic weapons) مانند لیزرها، پارازین اندازها ، پالسهای الکترومغناطیسی وامواج کوتاه قدرتمند ، بدون تماس فیزیکی باهدف ، به آن آسیب می رسانند ویاآنرا گمراه می کنند. برخی کشورها مانند آمریکا ، روسیه ، چین ، ایران ، وکره شمالی ، بارها این قابلیت راآزمایش کرده اند که آخرین آن به کمپانی هوا-فضای آمریکا بنام " ویاست " (Viasat) مربوط می شود که حمله ی سایبری روسیه به ارتش اوکراین راساعاتی قبل از آغازجنگ ، شناسائی وخنثی کرد. رهگیری ماهواره ها وایجاد اختلال درارتباطات وسیگنالهای رادیوئی نیزازجمله اشکال رویاروئی غیرعامل فضائی می باشند. دراوت 2022 ، یک فضاپیمای روسی به نحو خطرناکی به یک ماهواره ی جاسوسی آمریکا نزدیک شد ومقامات آمریکائی، این حادثه را تهدیدی جدّی برای سلطه ی خویش برفضا تلقّی نمودند. حوادثی ازاین دست ، ماهیت دوگانه ی تکنولوژی فضائی را نشان می دهند. تسلیحات غیرعامل اکنون به واقعیتی انکارناپذیر درصنعت هوا-فضا تبدیل شده است. این سلاحها ، بسیارپیچیده وتهدیدی جدّی برای امنیت ملی وثبات بین المللی محسوب می شوند. چنین سلاحهائی ، قاتل ماهواره ها هستند واگراستقراریابند ، ارتباطات غیرنظامی وعملیات فرماندهی وکنترل نظامی را دچار اختلال می کنند.

ایالات متحده ، مهمترین بازیگراین عرصه است. این کشور ، تکنولوژی فضائی بسیار پیشرفته ای دارد وبابودجه ی هنگفتی که به برنامه های فضائی اختصاص می دهد ،توانسته است حضورنظامی قابل ملاحظه ای درفضا داشته باشد. تاسیس نیروی فضائی آمریکا (USSF) درسال 2019 وایجاد مجدد فرماندهی فضائی ( که درسال 2002 منحل شده بود ) ، گامهائی درجهت نظامی کردن فضا توسط آمریکا می باشند. فرماندهی فضائی ، ششمین رکن از ارکان ارتش آمریکاست که سازماندهی ، آموزش وپرسنل خاص خود راداراست. افزایش تعداد ماهواره هائی که توسط کشورهای رقیب مانند آمریکا وچین به فضا پرتاب می شوند ، تهدیدی جدّی برای امنیت جهانی است. آمریکا اکنون به انبار تسلیحات ضد فضائی عامل وغیرعامل تبدیل شده است. دردهه ی گذشته ، چین به یک قدرت اقتصادی ونظامی جهان تبدیل شد وقدرت بلامنازع غرب را دربسیاری ازعرصه ها به چالش کشید. این کشور باپایه گذاری صنعت هوا-فضا توانست به رویای دیرینه ی خود درزمینه ی فتح فضا دست پیداکند. علیرغم صلح آمیزبودن برنامه ی فضائی چین ، این کشورمدعی است که آمریکا هرروز بیشترازروزپیش ، فضا را به عرصه ی رویاروئی نظامی بااین کشور تبدیل می کند. ارتش آزادیبخش خلق چین (PLA) درسال 2015 ، به منظورمقابله بااین تهدیدات، نیروی پشتیبانی استراتژیک خود (SSF)راایجادکرد. وظیفه ی این نیرو ، مقابله با تهدیدهای جدید وپیچیده ی نظامی است حیطه ی عملکرد این نیرو ، فضا وشبکه های فضائی است. ایجاد این نیرو ، بدان معنی است که چین ، فضا راوارد حوضه ی امنیت ملی خود کرده است. این کشور اکنون قابلیتهای مهمی درزمینه ی سلاحهای جنبشی وغیرجنبشی دارد واز تاسیسات پیچیده ی زمینی مانند تسلیحات لیزری واختلال الکترونیک برخوردارمی باشد. درسال 2007 ، این کشور موفق شد ماهواره ی هواشناسی ازرده خارج شده ی خود بنام 1-FY راکه درمدار پائینی زمین درحال گردش بود ، باموشک هدف قراردهد. چین تاکنون تسلیحات فضا به فضا و فضابه زمین رابارها آزمایش کرده است. این کشوردر ژانویه 2022 ، توانست عملیات بسیارپیچیده ی خارج کردن یک ماهواره ی ازکارافتاده را از مدار " زمین آهنگ " (Geosynchronous orbit) وانتقال آن به مدار دورافتاده ی موسوم به مدارگورستان (Graveyard orbit ) باموفقیت به انجام برساند. این قبیل مانورهای فضائی ، منعی ندارند اما بهتراست با هماهنگی یک مرجع بین المللی صورت گیرند. چین توانائی قابل ملاحظه ای برای انجام این قبیل عملیات پیچیده ی فضائی دارد ومی تواند اهدافی را درمدارهای مختلف زمین ، نابود کند.

برنامه ی فضائی روسیه نیز ازاعتبار بسیاربالای جهانی برخورداراست وبرخی کارشناسان ، این کشوررا پیشتاز صنعت هوا – فضا دردنیا می دانند. پیشتازی این کشور درفضا، به دوران جنگ سرد بازمی گردد. روسیه نخستین کشوری بود که ماهواره ی سرنشین دار به فضا فرستاد وازآن پس به پیشرفت خود درتکنولوژی فضائی سرعت بخشید. ایستگاه فضائی که اکنون درمدارزمین قراردارد وپذیرای فضانوردان می باشد ، مدیون روسیه است. روسیه ازانعقاد پیمان کنترل تسلیحات فضائی، به منظور جلوگیری از نظامی کردن فضا ، حمایت می کند. اما این کشور درعین حال ، باایجاد یگان هوا- فضا درنیروهای مسلح خویش ، تلاش می کند تاازرقبا عقب نماند. روسیه همچنین سرگرم ساخت تسلیحات ضد فضائی است که می توانند هرگونه حمله ی فضائی راازسوی هرکشورمتخاصم ، دفع نمایند. روسیه دردهه ی گذشته ، چند نوع سلاح ضد ماهواره ی مستقر درفضا را آزمایش کرد که سیستم دفاع لیزری متحرک Peresvet ازآن جمله می باشد.

ناتو به مثابه ی قدرتمند ترین اتحادیه ی نظامی جهان ، ازسال 2019 بحث نظامی کردن فضا رابطورجدّی مطرح کرد. این اتحادیه ، فضا را پنجمین عرصه ی عملیاتی خود بعد اززمین ، دریا ، هوا ، وفضای سایبری قرارداد وفرماندهی ویژه ای برای آن درآلمان تشکیل داد. ناتو درسال 2022 ، روسیه وچین رابدلیل تدارک تکنولوژیهای دفاع فضائی ، تهدید تلقی کرد زیرا این تکنولوژیها رامانع آزادی عمل ناتو درفضا می بیند. گوئی فضا فقط میراث استراتژیک غرب محسوب می شود. اتحادیه اروپا نیز یکی ازبازیگران عمده ی فضاست. اگرچه سیاستگذاریهای فضائی دراین اتحادیه ، درسطح ملی انجام می گیرد، اما کنترل دارائیهای فضائی دردست جامعه ی اروپا می باشد. اتحادیه اروپا ، دسترسی مستقل به فضا راحق استراتژیک خود می داند وسرمایه گذاریهای کلانی رادربرنامه های فضائی ، باهدف توسعه ی سیستمهای ناوبری ماهواره ای وبرنامه ی نظارتی " کوپرنیک " انجام می دهد. این برنامه ها ، اهداف دوگانه ی نظامی وغیرنظامی رادنبال می کنند.

تقاضابرای فناوریهای فضائی دربخش غیرنظامی ، روبه افزایش است. بخش مهمی ازاین تقاضا ، مربوط به بخش تجاری است که یک کسب وکارچند صد میلیارددلاری رارقم می زند. بخش خصوصی آنقدر دراین عرصه پیشرفت کرده که انحصار دولتی رادر صنعت هوا – فضا به چالش کشیده است. شرکتهای خصوصی مانند Space-X طرح توریسم فضائی واقامت درفضا را باجدیت دنبال می کنند. بخش خصوصی اکنون دربسیاری از عرصه های فضائی، به دولتها خدمت ارائه می دهد. نقش این بخش درجنگ اوکراین ومناقشه ی ایران ، مشهود است. پروژه ی " استارلینک " ( Starlink) متعلق به شرکت Space-X توانسته است ارتباط داخلی وبین المللی را برای مردم وارتش اوکراین ودسترسی به اینترنت آزاد رابرای مردم ایران ، تامین نماید. این شرکت ، هزاران ایستگاه ماهواره ای را به همین منظور، در مدارزمین قرار داده است. ارتباطات ماهواره ای ، هرروز نقش مهمتری رادر تجارت وجنگ برعهده می گیرد وبه جزء لاینفک برنامه های توسعه تبدیل می شود. وزارت دفاع آمریکا ، مقادیر انبوهی اطلاعات راازشرکتهای خصوصی هوا – فضا خریداری می کند. برنامه ی دولت آمریکا برای نظامی کردن فضا ، این همکاری را نزدیکتر می کند. استفاده ازماهواره های بخش خصوصی برای اهداف نظامی ، پدیده ی جدیدی نیست. هرچه تعداد ماهواره ها درفضا بیشترمی شود نیاز به رهگیری ونظارت برآنها نیز بیشتر احساس می گردد. ترافیک درمدارهای زمین ، بتدریج متراکم می شود. تعداد این ماهواره ها از986 فروند درپایان قرن گذشته ، به 1877 فروند درسال 2021 رسید وهمچنان درحال افزایش است. بعلاوه بیش ازیک میلیون زباله باابعاد بزرگتر از یک سانتیمتر، درفضا سرگردانند وبرخورد آنها باماهواره ها ، می تواند فاجعه سازگردد.

اگرچه درحال حاضر 5 معاهده ی بین المللی درزمینه ی فعالیتهای فضائی وجود دارد اما ، بازیگران عمده ی فضا یعنی آمریکا ، روسیه ، وچین ، هیچیک ازآنها را امضاء نکرده اند. بعلاوه ، "پیمان ماوراء جوّ " (outer space treaty) ، قراردادن سلاح اتمی وهرگونه سلاح کشتارجمعی دیگر درفضا را ممنوع اعلام کرده وهرگونه فعالیت نظامی درخارج از جوّ زمین رانیز منع می کند. اما پیدایش تکنولوژیهای جدید ، عملاً فضارابه سمت نظامی شدن سوق می دهد ولذا ، تقویت چهارچوبهای حقوقی موجود را می طلبد. " دفترمسائل خارج از جوّ سازمان ملل متحد " (UNOOSA)، همکاری بین المللی درزمینه ی فضا را تشویق می کند. این دفتر به کشورهای جهان کمک می کند تاازمزایای فضا بهره مند گردند وآن رادرخدمت توسعه ی پایدارخویش بکارگیرند. کمیته ی استفاده ی صلح آمیزازفضا (COPUOS) نیز درسال 1959 تاسیس شد. کنفرانس خلع سلاح که درسال 1978 شکل گرفت ، مسئله ی نظامی شدن فضا راباجدیّت دنبال می کند وتلاش دارد تا مانع ازرقابت تسلیخاتی درفضا گردد. 65 کشورجهان ، ازجمله 5 قدرت اتمی دنیا ، عضو این گروه می باشند. 50 کشور غیرعضو کنفرانس خلع سلاح نیز دربرنامه های آن مشارکت فعال دارند. اجلاس سالانه ی این کنفرانس ، محلی برای بحث درباره ی رقابت تسلیحاتی در فضا وراههای جلوگیری ازآن می باشد. اما این کنفرانس تاکنون نتوانسته است به اقدام عملی دراین عرصه ها نائل شود.

از دهه ی 1960 تاکنون ، تکنولوژی هوا – فضا وبازیگران آن تغییر کرده اند ولذا معاهدات تنظیم شده دراین عرصه نیز باید مورد بازنگری قرارگیرند. مثلاً معاهده ی فضای خارج ازجوّ ، ازممنوعیت استقرار سلاحهای کشتارجمعی درفضا سخن می گوید بدون آنکه تعریفی دقیق ازاین سلاحها ونحوه ی استقرارآنها ارائه دهد. این پیمان همچنین مسئله ی دیگرتسلیحات فضائی ، ازجمله سیستمهای ضد ماهواره رامسکوت می گذارد. موضوع ماهواره های دوکاربردی ، انجام مانورهای فضائی وپاکسازی فضا اززباله ها ، نیز دراین معاهدات مسکوت مانده است. تکنولوژیهای جدید ، امکان دسترسی بشر به اعماق فضا را فراهم آورده وعرصه های جدیدی رابه روی بشر گشوده است . لذا ، مفهوم فضانیز ازدهه ی 1960 تاکنون تغییرکرده است. معاهدات قبلی ، فضای خارج ازجوّ را یک کل واحد درنظر میگرفتند درحالیکه فضا درمفهوم جدید خود ، به عرصه های مختلف تقسیم می شود. بعلاوه مفهوم "درمدارقراردادن" (in orbit) دراین معاهدات ، بدرستی وروشنی تعریف نشده است.آیا اگرفضاپیمای حامل سلاح کشتارجمعی، مدارزمین رابطورکامل دورنزند ، بازهم مصداق " درمدارقرارگرفتن " وممنوعیت است ؟ معاهدات موجود ، ازاین ابهامات وگریزگاهها ، فراوان دارند. وبالاخره مهمترازهمه اینکه چه کسی مسئول سیاستگذاری فضای خارج ازجوّ است ؟ درمعاهدات موجود ، هیچ نهاد یامرجعی مسئول سیاستگذاری ونظارت برفعالیتهای فضائی نیست. تاکنون تلاشهائی برای رفع این نقائص صورت گرفته است. مثلاً درسال 2008 ،چین وروسیه ، پیش نویس " معاهده ی منع استقرار سلاح درفضای خارج ازجوّ وتهدید یااستفاده اززور علیه اجرام فضائی " (PPWT) راتقدیم کنفرانس خلع سلاح نمودند. اگرچه آمریکا وغرب این معاهده رانپذیرفتند اما ، این جدّی ترین تلاشی بود که تاکنون برای غیرنظامی کردن فضا صورت گرفته است. دردسامبر 2021 نیز مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یک کارگروه آزاد (OEWG) تشکیل داد که همه ی اعضای سازمان ملل می توانند درآن عضو شوند ونشستهائی را باصاحبان صنعت هوا-فضا ، سازمانهای غیردولتی ودانشگاهها برگزارنمایند. هدف ازاین کارگروه ، شفاف سازی ، اعتمادسازی ، وهنجارسازی درزمینه ی فعالیتهای فضائی است.

جامعه ی مدرن امروز ، متکی به تکنولوژی فضائی است وآنرادرمحدوده ی منافع ملی تعریف می کند. اگرچه جنگ ستارگان ، فعلاً محتمل نیست اما روند نظامی شدن فضا ، هشداردهنده است ومرزمیان فعالیتهای نظامی وغیرنظامی درفضا ، روزبروز بیشترمخدوش می شود وجوّی سرشاراز سوء ظن وعدم قطعیت ، برفضا حاکم می گردد. متاسفانه آمریکا ، درشرائطی که خود به این روند دامن می زند ، دیگران را در مظان اتهام قرارمی دهد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

نادژدا کروپسکایا

با زنان مبارز جهان آشناشویم

(نادژدا کروپسکایا)

جهان بامردان انقلابی نظیر لنین ، چه گوارا ، و کاسترو آشناست اما بازنان انقلابی که انرژی وزندگی خود راوقف مبارزه با نظامها وایدئولوژیها کرده اند ، چندان آشنا نیست. به رغم این بدفهمی ها ، دهها زن درتاریخ بوده اند که نقش مهم ومشارکتی فعال درانقلابها داشته اند. این زنان که از طیف های سیاسی مختلف هستند ، برخی مسلح به تفنگ وبرخی مسلح به قلم هستند اما ، همگی برای باورهایشان سخت می جنگند. گاه برخی ازایشان دردرون نهضت نیز باچالشهای جدّی وقابل تامل روبرو می شوند وگاه مخالفان وضدانقلاب به تخریب آنها وتوطئه علیه ایشان می پردازند. اما هرچه باشد نمی توان سهم وتاثیرآنها را درجنبش منکرشد. یکی ازاین زنان ، " نادژدا کروپسکایا " (Nadezhda Krupskaya) است که فوریه ، یادآور سالمرگ اوست.

خیلی ها کروپسکایا را صرفاً بعنوان همسر لنین می شناسند ونه نادژدائی که برای خودش یک سیاستمدار وانقلابی بلشویک بود. وی درفعالیتهای مختلف سیاسی ، مشارکتی فعال داشت وازسال 1929 تا زمان مرگش یعنی 27 فوریه 1939 ، معاون آموزش وپرورش شوروی بود ومطالعات اموزشی متعددی ازاوباقی مانده است. اوپیش ازانقلاب ، دبیر نشریه ی " ایسکرا " (Iskra) بود ودراین مقام ، مکاتبات فراوانی باانقلابیون اروپا داشت که شاید روزی این مکاتبات مورد بررسی وموشکافی مستقل قرارگیرد. کروپسکایا بعد ازانقلاب نیز زندگی اش را وقف بهبود فرصتهای آموزشی برای کارگران ودهقانان کرد والبته به رغم همسری لنین ، ازحمله وهجوم درداخل وخارج حزب نیز درامان نماند. کروپسکایا یک معلم ، فمینیست ، وانقلابی بود که زندگی خود راوقف انقلاب وساختمان سوسیالیسم دراتحاد شوروی کرد امسال که مصادف با یکصدمین سالمرگ لنین است ، جادارد که درکنار گرامیداشت یاد وآرمانهای او ، به نقش ممتاز همسرش نیز درمبارزات وی اشاره شود.

نادژدا ، دریک خانواده ی فقیر اما روشنفکر به دنیا آمد ومدارج تحصیلی خود رابطوررسمی طی کرد. دردوران جوانی به عضویت گروهی درآمد که مارکسیسم رامطالعه ومتون کلاسیک مارکسیستی را مورد بحث وگفتگو قرارمی داد. نادژدا ، درهمینجا بالنین آشناشد. اوسپس به تدریس تاریخ ، جغرافی ، وریاضی درمدارس شبانه ی بزرگسالان روی آورد ودرهمین ایام نیز به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمد وبزودی به دبیری نشریه ی ارگان رسمی حزب رسید وبه لنین در تشکیل حزب بلشویک کمک کرد. کروپسکایا درباره ی زنان، بسیارمی نوشت. رساله ی اوتحت عنوان " زن کارگر " (the woman worker) که به شرائط اقتصادی زنان کارگر ومسئله ی رهائی زن می پردازد، بسیار مورد توجه قرارگرفت. " زن کارگر " نه تنها نخستین کتاب کروپسکایا بود ، بلکه نخستین اثردرباره ی شرائط زندگی زنان روسیه ازمنظر مارکسیستی به شمارمی رفت. رساله ی " زن کارگر " توجه تاریخ شناسان ، جامعه شناسان ، نظریه پردازان و دانش آموختگان رابخود جلب کرده است.اما این نوشته ، بیش ازهمه بسود تلاش زنان ومردانی است که درسده ی بیست ویکم ، برای شکست نظم سرمایه داری وبرپائی جامعه ای دادگر پیکارمی کنند. تازگی وپویائی این اثر ،که درزمینه ی آزادی زنان ازستم وبهره کشی است ، پس ازگذشت 120 سال ، همانقدرکه به روسیه ی پیش ازانقلاب مربوط می شد ، به پیکار امروزمانیز مربوط می شود. نادژداکروپسکایا ، این اثررا درسال 1899 ، هنگامی که درروستای شوشنسکی در سیبری درتبعید بود، نوشت و25 سال پس ازنشرنخست ، نگاهی دوباره به آن انداخت. این رساله ، درسه بخش تنظیم شده است. بخش اول به واقعیت وجودی زنان کارگر درمحل کار همچون عضوی ازطبقه ی کارگرمی پردازد. بخش دوم ، نقش زنان کارگر درخانواده را مورد توجه قرارمی دهد که زنان نه تنها به مثابه ی عضوی ازطبقه ی کارگر، مورد ستم اند بلکه ازستم جنسیتی که ناشی ازوابستگی به مردان است ، رنج می برند. مردانی که زنان را دارائی خود می شمارند. وبخش سوم نیز به نقش زنان درجایگاه مادرانی می پردازد که پرورش فرزندان خردمند ، فرهیخته وسالم راکه ارزش کارتولیدی وهمکاری اجتماعی را درمی یابند ، برعهده دارند. (1)

کروپسکایا ، همراه با " کلاراستکین " (Clara Zetkin) و " اینسا آرماند " (Inessa Armand) تلاش بسیاری برای تثبیت روزجهانی زن انجام دادند.آنها رهائی زن را لازمه ی موفقیت هرانقلاب می دانستند : " پیوند زنان کارگربا مردان کارگر ، بدلیل نادیده گرفتن حقوق آنها ، مبارزه واهداف مشترک ایشان است." کروپسکایا رویکردی انقلابی به آموزش داشت . اودریکی ازمقالات خود بنام "درباره ی مدارس " نوشت : " دولت کارگران ودهقانان که درخدمت منافع توده هاست، باید آموزش را درهمه ی سطوح وبرای همه ی اقشارجامعه ، رایگان کند. تازمانی که متون درسی مدارس تغییرنکند ، مدرسه ابزاری دردست بورژوازی باقی خواهد ماند." کروپسکایا درسال 1920 به ریاست کمیته ی آموزشی اتحاد شوروی برگزیده شد ونخستین وظیفه ی خودرا مبارزه بابیسوادی اعلام کرد. او 30 هزار کلاس درس برای بزرگسالان دایرکرد ودرنامه ای به سال 1935 به کارگران" کارخانه ستکین " نوشت : "کارخانه ی شما، نام یک زن بزرگ وانقلابی رابرخوددارد که زندگی خویش را وقف آزادی زنان زحمتکش کرد. لذا نباید دراین کارخانه ، حتی یک بیسواد باقی بماند." کروپسکایا درسال 1933 نیز دیباچه ای برکتاب " آزادی زنان " اثر لنین نوشت که درآن به تفصیل به دستاوردهای دولت شوراها درپانزده سالگی حیاتش پرداخت.(2)

سرانجام نادژداکروپسکایا ، در27 فوریه 1939 دراثر ابتلاء به آپاندیسیت حادّ، درگذشت.

زیرنویس

1)"لیز پین "صدرحزب کمونیست بریتانیا ، درباره ی رساله ی " زن کارگر" ، انتشارات حزب توده ایران

2)Krupskaya , her revolutionary ideas and actions , www.socialistvoice.ie

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037 َ

جنگ کریدورها

جنگ کریدورها

( ایران ، بازنده ی بزرگ )

توافق کشورهای عضو گروه-20 درهجدهمین اجلاس این گروه در دهلی ، درباره ی ایجاد کریدور جدیدی که منطقه ی هندوپاسیفیک رابه خاورمیانه واروپا متصل می کند ، به رقابتی ژئوپولتیک دامن زده که یک سوی آن چین وسوی دیگرآن ، قدرتهای غربی وآمریکا می باشند. رقابت برای نفوذ ، سالهاست که بین چین وآمریکا جریان دارد. این رقابت ، بویژه درعرصه ی تکنولوژی ، تجارت وفعالیتهای منطقه ای مشهود است واخیراً تشدید شده است. اظهارات خصمانه ی دوطرف درباره ی تایوان وعکس العملی که درعرصه های مختلف ازخود نشان داده اند ، به تنش دامن زده است. آمریکا همچنان تلاش می کند تابه اتحاد وهمکاری با کشورهای منطقه ادامه دهد تاازاین طریق ، بانفوذ فزاینده ی چین درمنطقه ی آسیا-پاسیفیک ، مقابله کند. مناقشات موجود درحوزه ی جنوبی دریای چین ، کشورهای ساحلی رادربرابر هم قرارداده وپای کشورهای خارجی رابه منطقه بازکرده است. برخی ازاین کشورها ، ازبیم حضور فزاینده ی نظامی چین درمنطقه ، به آمریکا نزدیک شده اند. علاوه برنفوذ منطقه ای ، رقابت دیگری نیز میان دوطرف درعرصه ی قناوری جریان دارد. این رقابت بویژه درزمینه ی تولید میکروچیپس ، داغ شده است. آمریکا به بهانه ی " مصالح امنیت ملی " ، اقداماتی راجهت محدود کردن دسترسی چین به میکروچیپس وتجهیزات مربوط به تولید آن ، بعمل آورده است. قبلاً نیز دولت آمریکا واردات واستفاده از برخی محصولات تولید شده باتکنولوژی چینی ، ازجمله تولیدات شرکت " هوواوی " ( Huawei) رابه کشور ممنوع اعلام کرده بود. گفته می شود که چین نیز استفاده ازگوشی آیفون رابرای کارکنان دولت ممنوع اعلام کرده است.

درشرائطی که رقابت برای نفوذ ، دربسیاری ازعرصه ها ، میان آمریکا وچین ، باشدت تمام ادامه دارد ، گروه-20 دراجلاس خود درهند ، دست به اقدامی زد که خشم چین رابرانگیخت. دراین اجلاس ، یادداشت تفاهمی میان هند ، آمریکا ، عربستان ، امارات متحده عربی ، فرانسه ، آلمان ، ایتالیا واتحادیه اروپا به امضاء رسید که به موجی آن قرارشد کریدوراقتصادی هند – خاورمیانه – اروپا (IMEC) تشکیل شود. این کریدوراستراتژیک ، تولید کننده ومصرف کننده را به ارزانترین شکل ، بهم متصل می کند وبه رونق تجارت ، تسهیل عرضه ی انرژی وتقویت ارتباط دیجیتال میان اعضاء کمک فراوان می کند. اگرچه کشورهای امضاء کننده ی این یادداشت تفاهم ، هیچگونه تعهد مالی درقبال یکدیگرنپذیرفتند اما نقشه ی راهی را برای عملی کردن این کریدور ظرف چندماه ، تصویب کردند. این پروژه ، یادآور مسیرتاریخی تجارت ادویه است که از مومبائی هند تابندر دبی درامارات متحده عربی ازطریق دریا امتداد می یافت وازآنجا ازطریق زمینی به " الغویفات " درابوظبی می رسید. این مسیرسپس ازطریق ریاض عربستان به اردن وازآنجا به بندر حیفا درقلسطین می رسید. محصولاتی که به بندر حیفا می رسید ازطریق دریا وارد بندر " پترئوس " یونان می شد وازآنجا ازطریق زمینی درسراسراروپا توزیع می گردید. اگراین کریدوراحیاء شود ، ازطول مسیرتجارت میان هند واروپا ، 40 درصد کاسته می شود. رسانه های غرب ، کریدور هند – خاورمیانه – اروپا راجایگزینی برای کریدور " یک کمربند، یک راه" معرفی کرده اند که اگرعملی شود، شرکای غرب درخاورمیانه را بجای چین به جانب هند می کشاند. به همین دلیل آمریکا باحساسیت فراوان روابط کشورهای حوضه ی خلیج فارس راباچین رصد کرده والبته مذبوحانه تلاش می کند تااین پروژه ی 17 میلیارددلاری را جایگزین پروژه ی 3/1 تریلیون دلاری چین نماید. درپروژه ی آمریکا ، هند فقط یک مترسک است وبرنده ی واقعی آمریکاست که درپی مهار چین می باشد. آمریکا همچنین قصددارد نقش هند را درکریدور شمال – جنوب کمرنگ سازد. این کشور می خواهد باشرکت دراین پروژه ، برضعف خویش درشرق ، سرپوش بگذارد. جالب اینکه کریدور هند – اروپا ، مهر تایید پنج عضو اصلی بریکس زابرخود دارد. آنوقت جمهوری اسلامی به خود می بالد که به عضویت بریکس درآمده و 50 کشوردنیا راباخود دشمن کرده است. درحالیکه ایران می توانست چهارراه خطوط مواصلاتی جهان باشد. این کشور می توانست بهترین مسیرتجاری بین شرق – غرب وبین شمال – جنوب جهان باشد وسالیانه دهها میلیارددلار ازاین طریق ، درآمد کسب نماید. نتیجه اینکه ، همسایگان ایران بسرعت مشغول اجرای انواع مسیرهای ریلی وجاده ای شده اند که ایران رادور می زنند.

به موازات این کریدور، ابتکار جاده ی ابریشم چین نیز آسیای میانه ، اروپا ، خاورمیانه وآفریقا رابهم متصل می کند. فلسفه ی حاکم براین کریدور ، " جامعه ی بشری با سرنوشت مشترک" است. این ابتکاردرسال 2013 درجریان دیدار " شی جین پینگ " رهبرچین ازقزاقستان ، اعلام شد وازسوی غرب ، " طرح مارشال چین " نام گرفت. در 10 سال گذشته ، بیش از150 کشوروسازمان بین المللی ، به پروژه ی یک کمربند یک راه پیوسته اند.این پروژه ، دوسوم جمعیت جهان راتحت پوشش قرارمی دهد وبرقدرت تجاری چین می افزاید. پروژه ی جاده ابریشم که مسیرهای دریائی ، زمینی وریلی رادربرمی گیرد، چین رابه بقیه ی جهان متصل می کند. گفته می شود که این پروژه که قرراست 2600 طرح رادربیش از 100 کشور عملی سازد ، در 6 مسیرعمده به اجرائ درمی آید که مهمترین آنها " کریدورمیانی " است که ازترکیه شروع وباعبورازگرجستان ، آذربایجان ، دریای خزر ، ترکمنستان ، ازبکستان ، قرقیزستان وقزاقستان ، به چین ختم می شود. برآورد می شود که پروژه ی یک کمربند یک راه ، بیش از 6 درصدبرحجم تجارت جهانی بیفزاید وچین تاسال 2027 حدود 3/1 تریلیون دلار دراین پروژه هزینه نماید. چین با 850 میلیارددلار، دومین شریک تجاری بزرگ اروپا محسوب می شود درحالیکه تجارت هند بااروپا از 90 میلیارددلار فراترنمی رود. برخی کشورها ، پروژهی یک کمربند یک راه رافرصتی طلائی برای خود تلقّی می کنند وبرخی دیگرآنرا " خطرناک " توصیف می نمایند. چین ازطریق این پروژه ، مناسبات سیاسی واقتصادی خودرابا خاورمیانه وآفریقا گسترش داده وبرنفوذ جهانی خویش می افزاید.

پروژه ای دیگرکه هند درآن نقش تعیین کننده دارد، " کریدور بین المللی حمل ونقل شمال- جنوب" (INSTC) است که باهدف دستیابی به روسیه تنظیم شده است. جمهوری اسلامی درسال 2000 بابوق وکرنا ایجاد کریدور شمال – جنوب راباشرکت هند وروسیه اعلام کرد. قراربود ایران باتوسعه ی بنادر وشبکه ی ریلی خود ، سالانه 30 میلیون تن کالا راازخاک خود ترانزیت کند. اما با توقف طرح توسعه ی چابهار بدلیل تحریمها ، عدم تکمیل خط آهن چابهار- زاهدان وخط آهن رشت – آستارا ، این طرح روی کاغذ باقی ماند. کریدور حمل ونقل شمال – جنوب ، قراربود هند راازطریق ایران ، دریای خزر ، وروسیه به شمال اروپا متصل کند.این مسیر ، 40 درصد کوتاهتر و30 درصد ارزانتر از مسیرهای سنتی مانند کانال سوئز ، تمام می شود. باتحریمهای غرب علیه تهران ومسکو ازیکسو ، وآغازجنگ اوکراین ازسوی دیگر ، براهمیت این کریدور برای ایران وروسیه افزوده شد. این کریدور، درسپتامبر 2000 ، باتوافقی که میان روسیه ، هند وایران امضاءشد ، موجودیت یافت وازآن زمان تاکنون ، 11 کشور آذربایجان ، ارمنستان ، قزاقستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان ، ترکیه ، اوکراین ، بلاروس ، عمان ، سوریه ، وبلغارستان نیزبه آن پیوستند. معهذا ایران نتوانست ازاین امتیازجغرافیائی وژئوپولتیک ، حداکثراستفاده راببرد. هدف اصلی این کریدور ، کوتاه کردن مسیرحمل ونقل ازهند به روسیه ، اروپای شمالی وغربی است. باآنکه این کریدور، هنوزبطورکامل شکل نگرفته اما توانسته است جایگاه مهمی درمناسبات تجاری دوجانبه میان ایران وروسیه اشغال نماید. اجرای کامل این کریدور ، باموانع بسیارروبروست که اختلافات سیاسی اعضاء ، مسائل امنیتی درمنطقه ای بشدت بی ثبات ، ومحدودیتهای زیرساختی ، ازآن جمله می باشند. بدون رفع این موانع ، کریدور شمال – جنوب روی کاغذ باقی خواهد ماند. تحریمها به شدت باعث فرسایش قدرت ژتوپولیتیکی ایران گردیده واین کشوررا ازاغلب کریدورها حذف کرده است. درحالیکه قدرتهای جهانی درچهارچوب رقابت کریدورها، دائماً درحال گفتگو وبده بستان بایکدیگرهستند ، ایران بواسطه ی تحریمها ، خصومت باجامعه ی جهانی وضعف زیرساختهای حمل ونقل وانرژی ، عملاً ازاین کریدورها حذف شده است. کاربه جائی رسیده که حتی در کریدور " زنگزور" ، نیز نام ایران آشکارا حذف شده است. حتی پروژه ی عظیم یک کمربد یک راه چین ، چابهار را بامزیت های بالقوه اش نادیده گرفته و وبندر " گوادر " پاکستان رابجای آن نشانده است.

دراین میان ، طرح 17 میلیارددلاری اتصال بندر " فاو " عراق به ترکیه ، درحالی روبه تکمیل است که دولت عراق اتصال خط 30 کیلومتری راه آهن شلمچه – بصره رابدلیل تحریم جمهوری اسلامی ، متوقف کرده است. کریدور فاو – ترکیه قراراست اعضای شورای همکاری خلیج راازطریق بین النهرین به ترکیه ، دریاهای اژه ، مرمره ، سیاه ، مدیترانه ، واقیانوس اطلس وصل کند. درآنسوی ایران نیز خط لوله ی گاز ایران – پاکستان – هند ، به حال خود رها شده وفقط 28 میلیارددلار هزینه بابت لوله کشی تا مرزپاکستان ، روی دست ایران گذاشته است. درحالیکه باتحقق قابلیتهای گذرگاهی ایران ، این کشور می توانست 6 تا 9 برابرعواید نفتی خود درسال ، ازمحل ترانزیت کالا درآمد کسب نماید. "کریدور توسعه " (Development Corridor) نیز که قراراست بصره راازطریق راه آهن وجاده ، به گذرگاه فیشر (Fisher pass) درمرز ترکیه متصل نماید وسپس ازطریق بلغارستان ، مجارستان ، وصربستان ، به اروپا متصل کند ودرمرحله ی بعد نیزکشورهای عضو شورای همکاری خلیج رانیز شامل شود ، ایران رانادیده گرفته است.

دنیا اکنون با جنگ کریدورهای استراتژیک روبروست که قدرتهای جهانی ومنطقه ای رادرگیر خود کرده است. بدون تردید این جنگ ، درشکل دهی به نظم جدید بین المللی وایجاد ائتلافهای جدید سیاسی ، نقش خواهد داشت. مهمترین این کریدورها ، یک کمربند یک راه ، شمال – جنوب ، هند – خاورمیانه – اروپا هستند که تا چند سال دیگر با دهها میلیارددلار سرمایه گذاری، دراطراف ایران به بهره برداری می رسند وجای ایران درهمه ی آنها خالی است. هیچ عقل سلیمی حاضرنیست کالایش رااز سرزمینی عبوردهد که تحت تحریم بین المللی قرارداشته وباجامعه ی جهانی سرستیز دارد. ایران اکنون به سیاهچاله ی ژئوپولتیکی تبدیل شده که حاصل دهه ها سیاست نادرست داخلی وخارجی ، وبی کفایتی زمامدارانش می باشد.

منابع و مآخذ

1)corridor wars in global geopolitics , www.aa.com.tr

2)غیبت ایران دررقابت کریدورها www.fararu.com

3)ایران رقابت کریدوری راباخت www.linkedin.com

4)wars of strategic corridors , Irans interests pass through which one ? , www.nournews.ir

5)enter the corridor wars , www.tribune.com.pk

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

تغییرات اقلیمی

تغییرات اقلیمی به مثابه ی خشونت پنهان

تغییرات آب وهوائی ، بزرگترین خطری است که تمدن بشری را تهدید می کند. این تغییرات ، موجب مرگ ومیر وآوارگی میلیونها نفرگردیده وآسیبهای بازگشت ناپذیری به زندگی بشرواکو سیستم زیست کره وارد می آورد. آنچه که از آن بعنوان " خشونت تدریجی " یا پنهان (slow Violence) یاد می شود، اصطلاحی است که نخستین بار " راب نیکسون " (R.Nixon) استاد دانشگاه کلمبیا ، به کاربرد وازآن ، انحطاط تدریجی وپنهان محیط زیست مستفاد می گردد. بنظراو، این انحطاط که بسیارآرام ونامحسوس صورت می گیرد ، نوعی ازخشونت است که بشرعلیه خود وطبیعت اعمال می کند وتبعات آن ، دومینووار به تمام اکوسیستم گسترش پیداکرده وزندگی بشررا مختل می کند. اگرچه عاملین این خشونت ازنظرها پنهان اند اماتبعات عملکرد آنها ، خودرابصورت ناهنجاریهای مادرزادی گونه های مختلف جانوری( مانند پرندگان منطقه ی "بوپال" هند ) ، افزایش نرخ ابتلاء به سرطان وبیماریهای تنفسی ، نشان می دهد که باید آنها رامیراث دوران صنعتی شدن وپس از آن ، برای جوامع بومی دانست. تبعات این میراث ، امروزه حتی درپنسیلوانیا ، اوهایو ، و ویرجینیای غربی نیز مشهود است. تاکنون تحلیلهای بسیاری دراین باره منتشرشده اما به نقش استعماروامپریالیسم دربروزاین پدیده ، کمترپرداخته شده است. بحران آب وهوائی که اکنون خود رابه شکل ذوب شدن یخهای قطبی ، نابودی جنگلها ، نفوذ آفت کش ها ، سموم نباتی وکودهای شیمیائی درخاک وآب ، اسیدی شدن آب اقیانوسها ، انتشارمواد رادیو اکتیو وغیره نشان می دهد ، مصداق روشن خشونت علیه بشریت ومحیط زیست می باشد. قربانیان خشکسالی ، سوء تغذیه ، بیماریهای لاعلاج چون سرطان ، سیل وآلودگی محیط زیست ، به آرامی می میرند بدون اینکه یادی ازآنها درخاطره ی بشرباقی بماند. البته حوادث بزرگ طبیعی مانند سونامی سال 2004 ، تا مدتی درخاطره ی جهان باقی می ماند اما سرانجام ازیاد می رود. این تغییرات آب وهوائی، بیشترفقرای جهان ومستعمره های سابق را که بسیاری ازآنها درمناطق حارّه قراردارند، تهدید می کند. این کشورها ، ازقرن شانزدهم میلادی ، یوغ استعماررابرگردن داشته اند. دوران استعمار، باسفرهای " کریستف کلمب " آغازشد ودرواقع ، سنگ بنای امپراتوریهای استعماری ، بااین سفرها گذاشته شد.

ازآن زمان تاکنون ، تمدن غرب بیشترین سرانه ی انتشارکربن رادرجهان داشته است واکنون کانادا ، ایالات متحده ، روسیه واتحادیه اروپا ، بیشترین آلودگی هواراایجاد کرده وبیش ازدوبرابرمیانگین سرانه ی جهانی ، آلودگی تولید می کنند. باآنکه اکنون جنوب جهانی بسرعت درراه صنعتی شدن گام برمی دارد اما ، هنوز شمال جهانی به نسبت جمعیت خود ، بیشترین گاز گلخانه ای را به آتمسفر زمین تزریق می کند. برای اینکه میزان انتشار گاز دی اکسید کربن درحهان به کمتر از 3 گیگاتن درسال کاهش یابد ، باید هرنفرازجمعیت دنیا کمتراز 500 کیلوگرم کربن درسال تولید نماید. درحال حاضر ، دربرخی ازمستعمره های سابق ( مثل مالی ) میزان تولید دی اکسید کربن ، بسیارکمتراز میانگین جهانی است. سرانه ی تولید دی اکسید کربن درمالی 10 کیلوگرم است درحالیکه این رقم برای فرانسه 7/2 تن وبرای آمریکا 8/6 تن می باشد. درعین حال ، مستعمره های سابق ، بویژه درمناطق حارّه ، بیشترازهرنقطه ی دیگرجهان ، تبعات تغییرات اقلیمی راتحمّل می کنند. براساس برآورد دانشمندان ، 4 درجه گرمتر شدن دمای زمین تاسال 2100 ، موجب بالا آمدن آب دریاها به میزان یک تادومترمی گردد وکشورهای جزیره ای چون " مالدیو" و "تولو" رابه کام خود می کشد. مناطق ساحلی بسیاری ازکشورهای جهان نیز ، ازاکوادور وبرزیل گرفته تا هلند وکالیفرنیا، به زیرآب خواهند رفت. درمیان این کشورها ، به غیرازهلند وآمریکا ، که نام آنها بعنوان استثمارگر وامپریالیست ثبت شده ، بقیه ی آنها مستعمره های سابق می باشند. این کشورها همچنین دربرابر طوفان وگردباد ، بسیار آسیب پذیر هستند. اخیراً " طوفان ماریا" (Maria Hurricane ) خسارات جدّی بر پورتوریکو ، جمهوری دومینیکن ، هائی تی ، و جزائر ویرجین وارد آورد که همگی آنها داغ استعمار وامپریالیسم را ازدوران کریستف کلمب تاکنون برپیشانی دارند. این طوفان که ناشی از تغییرات اقلیمی وجریان آبهای گرم اقیانوس اطلس می باشد ، باسرعت 155 کیلومتر درساعت ، این کشورها رادرنوردید. اگرچه طوفان ، فی نفسه یک پدیده ی طبیعی است اما شدت وتناوب آن ، ازتغییرات آب وهوائی تاثیر می پذیرد. خسارات وصدماتی که این پدیده های طبیعی برجای می گذارند، درکشورهای مستعمره ی سابق به مراتب بیشترازدیگرکشورهاست. مثلاً یک میلیون نفر از مردم پورتوریکو که ازطوفان ماریا صدمه دیدند، ماهها ازدسترسی به برق محروم ماندند. وزارت مسکن وشهرسازی دولت ترامپ نیز 20 میلیارد دلار کمکی راکه کنگره برای پورتوریکو درنظرگرفته بود، لغو کرد. دراین حال ، برخی مناطق آمریکا نیزکه درمعرض طوفان ماریا قرارگرفتند ، بسرعت به زندگی عادی بازگشتند اما پورتوریکو هنوز سالهاست که درگیربازسازی مناطق آسیب دیده می باشد. بدین ترتیب مشاهده می شود که کشورهای استعمارگر به اندازه ی مستعمرات سابق خود ، پیامدهای مخرّب تغییرات اقلیمی رامتحمّل نمی شوند. متاسفانه رسانه های غربی ، بجای پرداختن به این خشونت پنهان ، خشونت فاحش (spectacular violence) راترجیح می دهند. هرچه ابعاد فاجعه بزرگترباشد برای آنها جذابتراست.

درعین حال ، تبعات تغییرات اقلیمی برای مستعمرات سابق ، فقط به بالا آمدن آب دریا ووقوع طوفانهای ویرانگر محدود نمی شود. بلکه شیوع بیماریها نیزاین کشورهاراتهدید می کند. اغلب این کشورها که فقیرهستند ،به منابع کافی برای مبارزه با بیماریهای جدید دسترسی ندارند بالارفتن دمای زیست کره ، محدوده ی جغرافیائی امراض مسری را گسترش می دهد وکوچ اجباری جانوران نیز موجب انتقال بیماریهای جدید به سرزمینهائی می گردد که ساکنین آنها ازمصونیت طبیعی دربرابرآنها برخوردارنیستند و به واکسنهای لازم نیزبرای مصون شدن دربرابر این بیماریها دسترسی ندارند. تغییردمای زیست کره ، 120 تا 400 میلیون نفردیگرازمردم دنیا رادرمعرض مالاریا قرارمی دهد. بعلاوه تب زرد (yellow fever ) ، تب دنگی (Dengue fever) ، وبیماری لایم (Lyme disease) نیزبه اپیدمی هائی بادامنه ی متوسط تبدیل خواهند شد. این تبعات تغییرات اقلیمی ، برفقرا بیشتراست ودراینجا نیزباشکاف درآمد درهم گره می خورد. البته بسیاری ازاین امراض ممکن است درکشورهای امپریالیستی نیز ظاهر شوند اما کشورهای فقیر ، بیش ازهمه درمعرض شیوع آنها درآینده ی نزدیک قراردارند. اغلب کشورهای درحال توسعه ، به منابع کافی نیز برای مقابله بااین امراض دسترسی ندارند واین ضعف ، میراث برجای مانده ازدوران استعمار وحضور طولانی مدت کمپانیهای چند ملیتی وقدرتهای استعماری درکشورهای مزبور می باشد.استعمار ، فرصت وثروت لازم برای نیل به رفاه اقتصادی راازمستعمرات ربود و تبعات تغییرات اقلیمی رابرای ایشان برجای گذاشت.

اکنون استعمارگران دیروز ، برای کاهش کربن آتمسفر تلاش می کنند ومستعمران سابق ، برای صنعتی شدن ودستیابی به سطوح بالاترزندگی تقلّا می نمایند. متاسفانه مدل غربی توسعه ، که متکی به انرژیهای فسیلی است ، الگوی کشورهای درحال توسعه قرارگرفته است. درحالیکه این الگو ، به غایت انرژی بر ، متکی به مصرف بی رویه ی مواد خام ، وبی نهایت آلوده کننده ی محیط زیست است ولذا ، درجهان امروز قابل پیاده شدن نیست. البته بسیاری ازکشورهای درحال توسعه ، این استدلال رانمی پذیرند وآنرا توطئه ی نئوامپریالیستی می دانند. این بدبینی نیز ریشه در دوران استعماردارد. وقتی انگلیسی ها دریافتند که هند بسرعت صنعتی می شود وبزودی به رقیب این کشورتبدیل می شود، قوانینی راتصویب کردند که مانع توسعه ی فنّی هند گردند. پیامدهای دوران استعمار وسرقت منابع ونیروی کار مستعمرات ، هنوز درجهان روبه توسعه احساس می شود. کشورهای استعمارگر بابت تخریب محیط زیست وغارت منابع طبیعی مستعمرات ، به این کشورها بدهکارند وباید به صنعتی شدن این کشورها به نحوی کمک کنند که به انحطاط بیشتر محیط زیست منجرنشود وتغییرات آب وهوائی راتشدید نکند. فقر این کشورها ، نتیجه ی عملکرد طولانی مدت استعمار وامپریالیسم است که رفاه اقتصادی کنونی رابرای کشورهای توسعه یافته به ارمغان آورده است. این کشورهاباید بهای منابع به غارت برده ورفاه ازدست رفته ی این کشورها راباکمک به توسعه ی پایدارآنها ، بپردازند.

منابع ومآخذ

1)tropical imaginaries and climate crisis , www.researchgate.net

2) slow violence , www.climatelit.org

3)slow violence and the environmentalism of the poor , www.harvard.edu

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

مزایا ومعایب سازمانهای ماتریسی

مزایا ومعایب سازمانهای ماتریسی

یافتن ساختارسازمانی مناسب ، برای هربنگاه اقتصادی اهمیت دارد. دریک ساختار سازمانی قدرتمند، نقش ها ومسئولیتهای پرسنل ، شفاف وتعریف شده است، همکاری میان افراد تایید وتشویق می شود واحساس امنیت برفضای عمومی بنگاه حاکم است. معهذا هیچ طرح سازمانی یاروش مدیریتی ، کامل نیست وهرشکل ، کاستیهائی دارد که درطراحی ومتن آن نهفته است. این مشکلات هنگامی نمایان می شوند که یک بنگاه بخواهد به ساختارسازمانی ومدیریتی خود سروسامان بدهد. یکی ازاشکال سازمانی که درسالیان اخیر بااستقبال روبرو شده ، ساختار ماتریسی (Matrix) است که متاسفانه آسیب شناسی جدّی ازآن بعمل نیامده است. سازمان ومدیریت ماتریسی که بویژه درصنعت آمریکا مورداستقبال قرارگرفته است، به ساختارپیچیده ای اطلاق می شود که درآن ، سیستم گزارش دهی کارکنان به مدیران ، بجای اینکه بصورت عمودی وسلسله مراتبی عمل کند ، به شکل ماتریسی تنظیم می شود. ساده ترین مثال برای یک ساختارماتریسی ، تشکیل تیمهای عملیاتی ( بازاریابی ، فروش ،...) دریک بنگاه اقتصادی است. دراین تیمها ، افرادی بامهارتها ووظائف عملیاتی مختلف ، ازبخشهای مختلف بنگاه دست چین می شوند. کارکنان دریک سازمان ماتریسی ، علاوه برمدیربخش ، به مدیرپروژه نیزگزارش می دهند. ساختارماتریسی ، ازترکیب ساختارسنتی وتیمهای پروژه بوجود می آید. معمولاً هنگامی که سازمانی ، پروژه های بزرگ ویا فرآیند توسعه ی محصول رادردست انجام دارد، ازاین ساختاراستفاده می کند. دراین موارد، کارکنانی ازبخشهای مختلف سازمان انتخاب شده وباآنها یک تیم تشکیل می شود. کارکنان پس ازپیوستن به تیم ، همچنان موقعیت قبلی خود رانیزحفظ می کنند زیرا تیمهای پروژه ، معمولاً موقّت هستند وپس ازاتمام پروژه ، منحل می گردند. درساختارسازمان ماتریسی، کارکنان باید به مدیر بخش خود گزارش دهند اما برخی ازآنها ممکن است به پروژه های دیگری نیز گمارده شوند که درآنصورت باید به مدیر آن پروژه نیز گزارش دهند.

هرروز برتعداد کمپانیهای معروفی که ازسازماندهی ومدیریت ماتریسی استفاده می کنند ، افزوده می گردد. شرکت " فیلیپس " ( شرکت فناوری مستقردر آمستردام ) ، مدیریت ماتریسی رادردهه ی 1970 ابداع کرد ومدیران هرقسمت ازاین شرکت ، باید به مدیران بخش تولید ونیزمدیران جغرافیائی گزارش می دادند. پس ازفیلیپس ، شرکتهای چند ملیتی جنرال موتورز ، کاترپیلار ، وشرکت ابزارآلات تگزاس ، به این شیوه روی آوردند. شرکتی چون جنرال الکتریکز که فروش سالانه ای به میزان 14 میلیارد دلارداشته و400 هزارنفر رانیزدربخشهای مختلف دراستخدام خود دارد، دهه ها بود که علیرغم تنوع فعالیت ، یک ساختارپایه رادرسازمان خود حفظ کرده بود که درآن، 5 مدیرعملیاتی ، گزارش خود راتقدیم یک مدیرکل می کردند. اما باتوجه به گسترش دامنه ی کار و اینکه هربخش می بایست به نیازهای خاص خود بپردازد ، سلسله مراتب سازمانی فوق ، به مانعی برسرراه افزایش بازده ی این بخشها تبدیل شد ولذا ، الگوی ماتریسی سازماندهی ، دردستورکارقرارگرفت. کمپانیهای دیگری که فعالیتهای متفاوتی دارند مانند بکتل (Bechtel) ، سیتی بانک (Citibank) ، داوکیمیکال (Dow chemical) ، شل اویل (Shell oil) ، و تی آر دبلیو (TRW) ، ازجمله غولهای صنعتی آمریکا هستند که به مدیریت ماتریسی روی آورده اند. بزرگترین مزیّت شیوه ی ماتریسی برساختارهای سازمانی وعملیاتی رایج ، تسریع پاسخ مدیریت به شرائط متغیّر بازار وضرورتهای فنّی تولید است. بعلاوه دراین سیستم ، مدیران میانی می توانند درچهارچوب عمومی مدیریت ، ازخود ابتکارعمل به خرج دهند. مزایای دیگرسازمان ماتریسی عبارتست از ، بکارگیری موثرترمنابع ونیروی انسانی ، هماهنگی پروژه ها ومحصولات با یکدیگر ، جریان اطلاعات درکل سازمان بجای یک بخش ، ارتباط کارکنان باسایربخشها وسرعت بخشیدن به بسیاری از فرآیندها ازجمله روند تصمیم گیری ، استقلال کارکنان وتقویت انگیزه درآنها ، استفاده ازمهارتهای افراد درزمینه های مختلف ، توزیع مناسب ترمنابع ونیروی انسانی درهمه ی بخشهای سازمان ، صرفه جوئی در هزینه ها و...

اما ازآنجائیکه ماتریس ، شکل نسبتاً جدیدی ازسازماندهی ومدیریت است لذا، کمپانیهائی که به این روش روی می آورند ،مجبورند تامدتی روش آزمون وخطا درپیش بگیرند. البته کامیابیها وناکامیهای این پیشقراولان ، برای دیگران آموزنده وراهگشاست. بسیاری ازمشکلات وکمبودهای شیوه ی ماتریسی مدیریت ، باروشهای متعارف یکی است اما بنظرمی رسد ماتریس ، ازاشکال متعارف سازمانی ، آسیب پذیرتر باشد. بطورکلی ، هرشیوه ی سازمانی ومدیریتی باید برای مباحث مهم زیر پاسخ مناسب دردست داشته باشد: مبارزه ی قدرت ، تمایل به آنارشی ، فروپاشی سازمان درمقاطع بحرانی ، مخارج کمرشکن ، سقوط به سطوح پائین ترکیفی ، قشربندیهای غیرضروری ، خودبینی وغرور ، وانحصار تصمیم سازی. هرج ومرج سازمانی که مهمترازبقیه ی عوامل است ، به حالتی اطلاق می شود که درآن ، هیچکس نمی داند چه وظیفه ای دارد وباید ازچه کسی دستور بگیرد ودربرابرچه کسی مسئول باشد. شاخص هرج ومرج (anarchy index) نشان می دهد که چه تعداد ازکارکنان یک بنگاه ، رئیس خود رانمی شناسند. دربنگاهی که دچارهرج ومرج سازمانی است ، مدیرکل باید برهمه ی امور ، اطلاعات و تصمیمات کلیدی اشراف داشته باشد. تها دراین صورت است که می توان به سازمان سروسامان داد. دربسیاری ازبنگاهها ، مدیران برای ارتقاء به مراتب بالاتر ، به رقابت باهم می پردازند. شکل ماتریسی سازمان ومدیریت ، ممکن است به این گرایش میدان بدهد زیرا ماهیت روش ماتریس را ، مدیریت دوگانه تشکیل می دهد ولذابرای بقای سیستم ، بایدموازنه ی قدرت برقرارگردد. گرایش به برهم خوردن توازن ، درهمه ی بنگاههای اقتصادی بویژه سازمانهای ماتریسی وجوددارد اما مبارزه ی قدرت درسازمانهای ماتریسی ، بامبارزه ی قدرت در سیستمهای سنتی مبتنی برسلسله مراتب ، تفاوت ماهوی دارد زیرا سیستم سنتی ، اصولاً مبارزه ی قدرت رابرنمی تابد اما درسیستم ماتریسی ، مبارزه ی قدرت ، ناگزیراست. زیرا دراین سیستم ، مرزمیان مسئولیت وقدرت ، چندان مشخص نیست ولذا کنترل مبارزه ی قدرت برای مدیران ارشد ، دشوار می گردد. البته رقابت دوستانه دراین سیستم ، تشویق می شود ضمن اینکه رقابت خصمانه ، با مجازات روبرو می شود. مدیران درسیستم ماتریسی ، به رقبای ارزشمند نیازدارند. بنابراین معایبی رامی توان برای سیستم ماتریسی برشمرد که تضعیف تعهد ووظیفه شناسی بعلت تعدد گزارش دهی ، تحت فشارقرارگرفتن اعضای پروژه بعلت ساختارماتریسی آن ، روشن نبودن سطح مسئولیت پذیری اعضای پروژه بعلت پیچیدگی ساختارماتریسی ، احتمال عدم هماهنگی میان بخشها وبروزهرج ومرج ، و زمان بر بودن هماهنگی درتیم ماتریسی ، ازآن جمله می باشند. بعلاوه ، ترس ازهزینه ، همزاد ماتریس است. درنگاه اول ممکن است بنظربرسد که زنجیره ی دوگانه ی فرماندهی درسیستم ماتریسی، موجب افزایش هزینه ی مدیریت گردد. ممکن است درابتداء ، این فرض صحیح باشد اما به مرورزمان ، باافزایش نرخ بهره وری ، ازهزینه ها کاسته می شود.

سازمان ماتریسی برسه نوع است : ماتریس ضعیف ، که درآن ، مدیرپروژه ازقدرت محدود برخورداراست وبیشترنقش یک هماهنگ کننده راایفاء می نماید وقدرت اصلی دردست مدیرعملیاتی است. ماتریس متوازن ، که درآن ، قدرت به تساوی میان مدیرپروژه ومدیرعملیاتی تقسیم می شود. مدیرپروژه ، تخصص ومنابع لازم را دراختیارمدیرعملیاتی قرارمی دهد واعضای تیم ، هردومدیررادرجریان پیشرفتها وچالشهای پروژه قرارمی دهند. و ماتریس قوی ،که درآن ، قدرت اصلی دردست مدیر پروژه است واعضای تیم به او گزارش می دهند. بدین ترتیب ، این سئوال پیش می آید که آیا روش ماتریسی مدیریت ، فرآیند تصمیم سازی را در دوری بی پایان ازبحث ها وچانه زنی ها گرفتارنمی سازد ؟ آیاتصمیمات دراین روش ، آنقدر دیراتخاذ نمی شوند که ارزش خود را ازدست بدهند ؟ آیاابتکارات جسورانه، دراین سیستم وتو نمی شود ؟ مجموعه ی این مباحث نشان می دهند که نمی توان شکل ماتریسی سازماندهی ومدیریت رابرای هربنگاهی تجویزکرد. دربسیاری ازموارد، ساختارماتریسی نمی تواند جایگزین ساختارسنتی گردد ولذا در مواردی که بنگاههای اقتصادی مجبورند برای پاسخگوئی به مشتریان بزرگ خود( مثلاً دولتها ) درساختارسازمانی خود تغییردهند ، بهتراست بجای برهم زدن ساختارکلی سازمان ، واحدهای پروژه ی افقی ایجاد نمایند که درکنارساختار وظیفه ای ( سلسله مراتب عمودی) کارکنند. بدین ترتیب ساختار ماتریسی ، به کمک ساختار سنتی آمده وآنرا ارتقاء می بخشد.

منابع و مآخذ

1)problems of Matrix organizations , www.hbr.org

2)Matrix management : benefits , challenges , examples , www.managementconsulted.com

3)advantages and disadvantages of a Matrix organization structure , www.charthop.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

جنگ پنهان سیا

جنگ پنهان "سیا " و "ناتو"در روسیه

" دریادوگینا " دختر فیلسوف روسی که یکی ازدوستان صمیمی ولادیمیرپوتین است ، درنتیجه ی انفجار خودروی بمب گذاری شده ، کشته شد ؛ خط لوله ی انتقال گازروسیه به اروپا، دردریای بالتیک منفجرشد. قبل ازاین حادثه ، جوبایدن گفته بود که می تواند به نورداستریم-2 پایان دهد؛ کامیون بمب گذاری شده ، برروی پل کریمه ودرست زمانی که قطارحامل تسلیحات برای نیروهای روسیه درجنوب اوکراین ، ازروی پل می گذشت، منفجرشد. اینها ودهها مورد بزرگ وکوچک دیگر ، ازموارد جنگ پنهان غرب علیه روسیه می باشد. درواقع ، به موازات ادامه ی عملیات ویژه ی نظامی روسیه دراوکراین ، یک جنگ پنهان نیزبا جدیّت تمام درروسیه جریان دارد.

اخیراً یک افسرسابق نیروهای ویژه ی آمریکا ، ازانجام حملات خرابکارانه وتروریستی سیا و آژانسهای اطلاعاتی یکی ازمتحدین آمریکا درروسیه ، پرده برداشت. " جک مورفی " (J.Murphy)عضو سابق نیروی " کلاه سبز " ( Green Beret) ورنجر ارتش آمریکا که سوابق طولانی درسرویسهای اطلاعاتی ارتش وآژانسهای جاسوسی آمریکا دارد واکنون به روزنامه نگاری روی آورده ، می گوید که سیا ویک کشور اروپائی ، هسته های مخفی جاسوسی وخرابکاری در روسیه دائر کرده اند وجنگی مخفی راعلیه دولت این کشور به پیش می برند. این هسته ها دستور دارند درتاسیسات زیرساختی روسیه ، ازجمله راه آهن ف پلها ، انبارها ، تاسیسات نظامی ، خطوط انتقال برق ونیروگاهها ، خرابکاری کنند. البته تشکیل این هسته ها ، به مدتها قبل از جنگ اوکراین بازمی گردد: " سیا درسال 2016 چند شرکت جعلی برای قاچاق اسلحه ، مواد منفجره وتجهیزات نظامی به روسیه تشکیل داد." فرماندهی ویژه ی مشترک (JSOC) به کمک پلاتفرمهای شناسائی ، نظارتی واطلاعاتی خود مانند پهبادها و دستگاههای شنود ، اطلاعات جمع آوری شده را دراختیاراین هسته های مخفی قرارمی دهد. درهمین چهارچوب ، پهبادهای ریپر هلند (Reaper Drones) ، برای نخستین بار به ماموریتی خارج از مرزهای شرقی ناتو اعزام شدند. ایجاد اختلال مکرر سایبری درحرکت قطارهای بلاروس بویژه درخطوطی که تجهیزات وتدارکات به نیروهای روسی مستقردراوکراین می رسانند ، کارهکرهای وابسته به سیا ومتحدین آمریکا درناتو می باشد. سیا همچنین ازسال 2015 ، کارآموزش نیروهای ویژه ی ارتش وعناصراطلاعاتی اوکراین را انجام می دهد. این طرح که ازدوران اوباما آغازشد ، دردولت ترامپ وبایدن نیز باجدیّت ادامه یافت. اگرچه مورفی ، ازمتحد آمریکا در عملیات جاسوسی وخرابکاری درروسیه نام نمی برد اما ، کارشناسان معتقدند که این کشور ، لهستان است.

رسانه ها وموسسات انتشاراتی آمریکا ، تحت فشار سیا ، هیچیک ازافشاگریهای مورفی رامنتشر نکردند. اما اکنون کاربه جائی رسیده که ناتو وسیا ، علناً درفضای مجازی ، آگهی استخدام جاسوس درروسیه ، منشرمی کنند. جنگ پنهانی غرب علیه روسیه ، بویژه پس ازشکست مفتضحانه ی ضد حمله ی تابستان گذشته ، وبروزاختلاف میان رهبران ترازاول اوکراین ، تشدید شده است. ازسوی دیگر، غرب دیگرنمی تواند بافرسایشی شدن جنگ ، وآغاز جنگ درغزّه ، نیازهای تسلیحاتی فزاینده ی اوکراین را تامین نماید. براساس آمارهای موجود ، اوکراینی ها روزانه 7 تا 8 هزارگلوله ی توپ شلیک می کنند واین روند، باتوجه به نیازهای تسلیحاتی اسرائیل در جنگ غزّه ، زرّادخانه های نظامی غرب را دچاربحران کرده است. بدین ترتیب ، حتی 24 ساعته کارکردن کارخانه های تسلیحاتی غرب ، نمی تواند نیازهای اوکراین واسرائیل راجوابگو باشد. لذا ، اکنون سربازان اوکراین درجبهه ها بدون مهمات مانده اند وممکن است غرب، شیوه های دیگرجنگ رادردستور کارقراردهد.

هم اکنون مرکز کنترل پهبادی ناتو درهلند ایجاد شده است که وظائفی مانند پایگاه "رامشتاین" (Ramstein) آلمان برعهده دارد که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا دراوپا می باشد. حملات پهبادی آمریکا وناتو به عراق ، افغانستان ، سوریه وپاکستان ، ازهمین پایگاه وتوسط پهبادهای MQ-9 Reaper انجام می شود. کارشناسان احتمال می دهند که باشکستهای اخیر اوکراین درجبهه های جنگ ، ناتوانی صنعت نظامی غرب ازتامین نیازهای تسلیحاتی اوکراین ونیز خستگی ونارضایتی مالیات دهندگان غربی ازکمکهای نظامی ومالی به اوکراین، جنگ پهبادها دردستورکار ناتو قرارگیرد. کارشناسان همچنین احتمال می دهند که حملات اخیرپهبادی به انبارهای نفت روسیه نیز ازرامشتاین یاهلند ، هدایت شده باشد. پایگاه پهبادی هلند درمنطقه ی " لیوواردن" (Leeu Warden) قراردارد واگرجنگ پهبادی برجبهه های اوکراین حاکم شود ، براهمیت این پایگاه افزوده خواهد شد. احتمال می رود حمله ی پهبادی نافرجام اخیربه کرملین نیزازهمین پایگاهها صورت گرفته باشد.

عرصه ی دیگرجنگ مخفی غرب علیه روسیه ، سرمایه گذاری برروی نارضایتی مردم وحمایت ازسازمانهای غیردولتی است. تلاش برای انجام کودتا نیزازاجزای این جنگ می باشد. شورش گروه " واگنر " درروسیه وتوطئه ی نافرجام کودتا در بلاروس ، که طراح ومجری آن سفارت هلند در " "مینسک" بود ، درهمین چهارچوب صورت گرفت. چندی پیش، برخی ازسازمانهای غیردولتی که مستقیم وغیرمستقیم ازطرح غرب برای بالکانیزه کردن روسیه طبق الگوی یوگسلاوی ، حمایت می کردند ، ازاین کشوراخراج شدند. بنگاههای سخن پراکنی NOS هلند ، بی بی سی انگلیس ، و ZDF آلمان ، به مثابه ی پوشش علنی برای هسته های مخفی ناتو درروسیه عمل می کنند. چندی پیش آنها موفق شدند مادران وهمسران سربازان روس خاضردر جبهه های جنگ اوکراین را ، دریک حرکت اعتراضی ، مقابل پارلمان روسیه جمع کنند. اما غرب اکنون بامخالفت افکارعمومی خود درزمینه ی دخالت دربحران اوکراین روبروست واجرای طرحههای ماجراجویانه ی خود رادراوکراین ، بامانع روبرو می بیند. به گزارش نشریه ی " تلگراف " ، حمایت 10 درصدی مردم اروپا ازجنگ اوکراین ، اکنون جای خودرا به حمایت 21 درصدی آنها ازخاتمه ی جنگ داده است.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

اوکراین: جنگ قدرت

اوکراین: جنگ قدرت درغیاب انتخابات

نزدیک به دوسال از آغاز جنگ اوکراین می گذرد. طی این مدت ، اصراربرپیوستن اوکراین به ناتو وپیروزی درجنگ ، به قیمت صدها میلیارددلار خسارت اقتصادی ، ویرانی کشور ، کشته شدن دهها هزارنفر ، وآوارگی میلیونها اوکراینی تمام شد. باشکست سنگین اوکراین درضدحمله ی تابستان گذشته وشروع جنگ درغزّه ، اکنون غرب تلاش می کند تاجنگ راازطریق مذاکره به پایان برساند. برخی منابع امنیتی غرب درهفته های اخیر، ازطرحهائی برای کنارزدن زلنسکی وجایگزینی فردی سخن گفته اند که شهامت سازش داشته باشد. اما درشرائطی که جنگ باشدت دراوکراین ادامه دارد ورهبران این کشور نگران سرنوشت بسته ی 100 میلیارددلاری کمک غرب برای تامین نیازهای عاجل جبهه های جنگ می باشند ، جنگ دیگری نیز دربالاترین سطوح حکومت جریان دارد : جنگ قدرت. اساس این جنگ را سرنوشت فرمانده عالی ارتش تشکیل می دهد. ازچندی پیش شایعه ای درمحافل سیاسی ، نظامی ورسانه ای اوکراین شنیده می شد که حاکی ازبرکناری قریب الوقوع ژنرال "والری زالوژنی" (V.Zaluzhny) فرمانده ارتش اوکراین بود. اگرچه درابتداء ، دفترریاست جمهوری اوکراین وستاد کل ارتش کشور، این خبرراتکذیب کردند اما بزودی این شایعه، میان مردم دهان به دهان می گشت ومردم کی یف درجوّی ملتهب ، صحت وسقم آنراازیکدیگر می پرسیدند. اما دفتررئیس جمهور وفرماندهی ارتش ، سکوت اختیارکرده بودند. ازهمان زمان مشخص بود که برکناری ژنرال زالوژنی دردستورکارقرارگرفته وپیامدهای گسترده ای برای زلنسکی خواهدداشت. نظرخواهیها نشان می دادند که محبوبیت این ژنرال ، به مراتب بیشتر ازرئیس جمهوراوکراین است. اختلاف میان این دو ، که بیش ازیکسال ادامه داشت وفضای سیاسی کشوررا ملتهب کرده بود ، سرانجام در 8 فوریه 2024 ، بابرکناری زالوژنی بپایان رسید.

بابرکناری زالوژنی ، " الکساندرسیرسکی " (A.Syrsky) فرمانده ی نیروی زمینی ارتش بجای اونشست. سیرسکی تجربیات نظامی ارزشمندی دارد و 2 عملیات موفق درجنگ جاری اوکراین ، نام اورابرسرزبانها انداخت : عملیات دفاع از کی یف در فوریه – مارس 2022 که مدال " قهرمان اوکراین" رابرای اوبه ارمغان آورد وعملیات ضد حمله ی تابستان 2022 که باپیشروی نیروهای اوکراین وعقب نشینی نیروهای روسیه همراه بود. ازهمان زمان کارشناسان ، سیرسکی را فرمانده ی آینده ی ارتش می دانستند. اما شکست " باخموت " که باتلفات سنگین اوکراین همراه بود ، اعتبار سیرسکی را خدشه دار کرد. (1) پترو پوروشنکو (P.Poroshenko) رئیس جمهورسابق اوکراین ، به دفاع از زالوژنی برخاست واورانماد وحدت کشور دردو سال جنگ معرفی کرد : " دربرکناری او ، ملاحظات نظامی واستراتژیک نادیده گرفته شده است". این اختلاف درسطوح بالائی حکومت اوکراین ، برروحیه ی ارتش نیزاثرگذاشته وافسران ارشد رادچار تردید وسردرگمی کرده است. آنها درهفته های آخرفرماندهی زالوژنی، نمی دانستند که آیا فرمانهای او مورد تایید رئیس جمهورهست یانه ! اختلاف نظردرسطوح بالائی حکومت اوکراین وبرکناری زالوژنی ،باشکست مفتضحانه ی ضد حمله ی اوکراین وحمله ی متقابل روسیه قرین گردید که سرزمینهای جدیدی رابه تصرّف خود درآورد. همچنین ادامه ی کمکهای غرب به اوکراین درهاله ای ازابهام قرارگرفت. مقامات اوکراین دست روی دست گذاشته ومنتظرمانده بودند تامنافع غرب چه اقتضاء کند. اختلاف میان ارتش ورهبری غیرنظامی کشور ، ماههاست که جریان داشت وبرکناری فرمانده ی ارتش نیز درهمین چهارچوب صورت گرفت. زالوژنی ازقدرت واعتبارفراوان درارتش برخورداراست. محبوبیت اودرمیان مردم نیزبه حدّی است که اگرامروز انتخابات برگزارشود ، او به رقیبی جدّی برای زلنسکی تبدیل خواهد شد. نظرخواهیهای انجام گرفته نشان می دهد که 72 درصد مردم اوکراین بابرکناری زالوژنی مخالفند. علاوه بر زالوژنی ، کریل بودانف رئیس اداره ی مرکزی اطلاعات اوکراین ، آندره یرماک رئیس دفتر زلنسکی ، ویتالی کلیچکو شهردار کی یف ، و آلکسی آرستویچ مشاورسابق زلنسکی ، ازنامزدهای احتمالی جانشینی زلنسکی می باشند. چندی پیش ویتالی کلیچکو شهردار قدرتمند کی یف گفت که ولادیمیر زلنسکی ، قدرت زیادی را دردست خود متمرکز کرده واین کشوررا بسوی اقتدارگرائی سوق می دهد. اختلاف میان زالوژنی و زلنسکی ، زمانی درپائیز گذشته بالاگرفت که زالوژنی درمقاله ای مدعی شد که جنگ به بن بست رسیده است درحالیکه زلنسکی معتقد بود که نیروهای اوکراین درحال پیشروی اند. سپس شکست ضدحمله ی اوکراین ، علیرغم میلیاردها دلارکمک مالی ونظامی غرب روی داد وهزاران نفرتلفات روی دست این کشور گذاشت. آنگاه دوطرف درمورد نحوه ی احضار نیم میلیون نفر نیروی ذخیره به خدمت ، دچاراختلاف شدند واین اختلافات تابرکناری زالوژنی ازفرماندهی ارتش ادامه یافت.(2)

انظارمی رفت بابرکناری زالوژنی ، جنگ قدرت دراوکراین به پایان برسد. اما چنین نشد. ژنرال ، حتی پس ازبرکناری نیزهمچنان یک رهبر قدرتمند باقی مانده بود و می توانست مواضع زلنسکی رادرآینده ی نزدیک تهدید کند. اگرچه شخص زلنسکی ووزیردفاع " رستم عمروف " ، ازخدمات زالوژنی تقدیرکردند اما هنوز نکات مبهم فراوانی درمورد این جابجائی وجوددارد. برخی تحلیلگران معتقدند زالوژنی همچنان در عرصه ی سیاسی باقی خواهد ماند تاباتوجه به محبوبیت مردمی خود ، ازسوی غرب بعنوان جانشین زلنسکی برسمیت شناخته شود. درواقع از اوایل سال 2023 ، شواهدی دال برتمایل غرب به جایگزینی زلنسکی مشاهده شد. غرب ، دیگرمانند ماههای اول جنگ ، به زلنسکی به چشم یک رهبر بزرگ نمی نگریست. افکارعمومی غرب نیز زلنسکی را سیاستمداری ضعیف وفاسد می شناسد. بی دلیل نیست که غرب برزلنسکی فشارمی آورد تا علیرغم اعلام وضعیت فوق العاده درکشور، انتخابات آینده ی ریاست جمهوری رابرگزارنماید. به موجب اسنادی که اخیراً ازوزارت دفاع آمریکا به بیرون درز کرد ، مذاکراتی میان " ویکتورنالند" (V.Nuland) معاون سیاسی پنتاگون ویک افسر ارشد ارتش اوکراین ، درباره ی احتمال جایگزینی زلنسکی صورت گرفته است. نالند اندکی بعد ، برضرورت جایگزینی زلنسکی درجریان یک فرآیند انتخاباتی تاکید کرد. نالند یکی ازطراحان پروژه ی " میدان " بود که به سرنگونی دولت قانونی دراوکراین وروی کارآمدن دولت دست نشانده ی غرب دراوکراین انجامید. او دراوج جنگ قدرت میان زلنسکی و زالوژنی ، سفری مشکوک به کی یف کرد تانظرمساعد نمایندگان مجلس ، رهبری ارتش ، ودستگاه اطلاعاتی اوکراین را نسبت به این جایگزینی جلب نماید. گفته می شود زالوژنی کاندیدای اصلح غرب برای جانشینی زلنسکی است. اوازمدتی قبل ف نئونازیهای ارتش را ازجبهه های جنگ فراخواند که آنها رادریک ارتش خصوصی سازماندهی نماید تادرصورت لزوم بتواند ازآنها دربرابر ارتش اوکراین استفاده کند. بسیاری ازاین نئونازیها که محافظ شخصی مقامات اوکراینی هستند به زالوژنی وفادارند. زالوژنی باکمال میل ارتشی راکه درآستانه ی فروپاشی است ، ترک کرد. اواکنون آزاد است تا باحمایت نئونازیهائی که ازجبهه فراخوانده ، وارد دنیای سیاست شود ومواضع مهمتری رااشغال نماید. بدین ترتیب ، تصفیه ی زالوژنی ، عملاً به قدرتمند ترشدن یک دشمن بالقوه می انجامد.(3)

اما یک مانع بزرگ برسرراه این جایگزینی وجوددارد. به موجب قانون اساسی اوکراین ، دوره ی ریاست جمهوری ولادیمیرزلنسکی که درآوریل 2019 به این مقام برگزیده شد، در21 مه 2024 به پایان می رسد. اما شرائط فوق العاده که ازفوریه 2022 دراوکراین برقرارشده ، به لحاظ قانونی اجازه ی برگزاری انتخابات رانمی دهد. زلنسکی از مدتی پیش ، هیئت هائی را به کشورهای غربی فرستاده تادلائل عدم برگزاری انتخابات را باایشان درمیان بگذارند. باتوجه به این محدودیت ، برخی احزاب اپوزیسیون ، ازجمله حزب " سرزمین پدری " (fatherland) وابسته به " یولیا تیموشنکو" (Y.Timoshenko) و نیز پوروشنکو رئیس جمهورسابق اوکراین ، پیشنهاد کرده اند که در غیاب انتخابات ، یک کابینه ی ائتلافی باشرکت نیروهای اپوزیسیون ، قدرت رادراین کشوربدست بگیرد. (4)

زیرنویس

1)what does General Zaluzhny dismissal mean for Ukraine? , www.carnegieendowment.org

2)Zaluzhnys removal does not resolve political standoff in Ukraine , www.s...

3)the latest challenge in Ukraine , www.nytimes.com

4)concerns mount in west as Zelenskys presidential term near end , www.tass.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037