جورج سوروس

"جورج سوروس"،انقلاب رنگی وتجربه ی رومانی

ساختمان قدیمی یک کارخانه ی تعاونی دربوخارست ، اکنون به کلوب شبانه تبدیل شده است. این ساختمان که گنجایش 80 نفررادارد ، آن شب بیش از 400 نفررادرخود جای داده بود. اندکی قبل ازنیمه شب ، کلوب دچارحریق شد وسقف آن فروریخت. بسیاری ازحاضران جان باختند ویازخمی شدند. درروزهای بعد ، مردم رومانی دراعتراض به این حادثه ، خیابانها رابه اشغال خود درآوردند وخواستار استعفای شهردار و دولت گردیدند. بنظرآنها ، مقامات شهری ودولتی ، بعلت فساد وعدم نظارت کافی برفعالیت کلوبهای شبانه ، موجب بروز این فاجعه گردیدند. بسیاری ازتظاهرکنندگان ، پرچم رومانی را باسوراخی وسط آن حمل می کردند که یادآور انقلاب رنگی 1989 بود که معترضین ، پرچم رومانی راباحذف سمبل کمونیسم درمرکزآن ، حمل می کردند. معترضین شعار " مرگ برفساد وفاسد" سرمی دادند. روزبعد ، شهردار وکابینه ی رومانی استعفاء دادند و ورقیب نخست وزیر به قدرت رسید. وی برسرکارآمدن خودرا " نخستین گام بسوی اتخاذ سیاستهای سالم وشفاف دررومانی " ذکرکرد.اما نظرخواهی دوروز بعد ، چیزدیگری حکایت کرد. تنها 7 درصد ازکسانی که مورد سئوال قرارگرفتند ، دولت را مسئول این فاجعه معرفی کردند. بنابراین دریک کشور 20 میلیونی ، فقط 60 هزار معترض که ازحمایت 15 درصد جمعیت برخورداربودند، دولت رابه زیر کشیدند واین مهم ،بدون حمایت "بنیاد سوروس" ( Soros Foundation) میسّرنبود.

جورج سوروس (G.Soros) ، تاجر، سرمایه دار ، کنشگرسیاسی ، ونویسنده ی مجار-آمریکائی ، رئیس هیئت مدیره ی بنیادهای " جامعه ی باز " و "مدیریت سرمایه سوروس" است که درسال 2017 ازاوبه عنوان بیست ونهمین ثروتمند بزرگ جهان با 18 میلیارد دلارثروت ، یاد شد. سوروس ، ازبازماندگان هولوکاست است وبخش عمده ی ثروت خود را صرف مبارزه باکمونیسم و گذارمسالمت آمیز جوامع سوسیالیستی سابق به لیبرالیسم غربی کرد. خود وی می گوید : " من مقادیر هنگفتی درروسیه سرمایه گذاری کردم ودریک دوره ی 5 تا 10ساله ، روسیه پروژه ی عمده ی من بود. اما موجب یاس وسرخوردگی من گردید." سوروس ازطریق انستیتوی جامعه ی باز و بنیادهای ملی سوروس ، صدها میلیون دلار برای دخالت درکشورهای جهان ، تحت پوشش اقدامات بشردوستانه ، هزینه کرد. اوبعدها ، هدف این هزینه هارا احیای جوامع مدنی دراین کشورها ذکرنمود. وی درمصاحبه بانشریه ی لس آنجلس تایمز گفت : " من دوست دارم سناریوی مشابه با وقایعی که درگرجستان بوقوع پیوست ، درکشورهائی نظیر قزاقستان ، تاجیکستان ، ترکمنستان وازبکستان تکرار شود." روند کاری بنیاد سوروس به این شکل است که مرکزی مطالعاتی رادرکشورهای مختلف فعال کرده وسپس باارزیابی مخالفان دولت مرکزی وحمایت ازایشان ، زمینه رابرای انقلابی آرام فراهم می نماید. تامین مالی وسرمایه گذاریهای هنگفت سوروس درکشورهای مختلف ، حول محورهای زیر صورت می گیرد: تاسیس فرستنده های رادیوتلویزیونی برای اپوزیسیون ؛ حمایت از روزنامه ها ونشریات اپوزیسیون ؛ تاسیس انجمن وکلای مدافع مستقل ؛ حمایت ازپروژه ی تکثّردموکراتیک ؛ حمایت از رسانه های قومی ومحلی ؛ وحمایت ازاپوزیسیون داخل وخارج ازکشور.

سوروس ، این شعار " کارل پوپر" را راهنمای خویش قرارداد : " بیشتر برای حذف شرّهای مشخص وعینی بکوشید تا برای تحقق آرمانهای مجرّد! " تقابل با شرّ ،انجام اصلاحات ، ومهندسی تدریجی اجتماع ، بخشی از تئوری سوروس است که او ازمکتب پوپر وام گرفته است. او دراواخرعمر ، برسه موضوع صلح ، جلوگیری ازانفجارجمعیت ، و آموزش کودکان ، تاکید می ورزد. سوروس می گوید: " من اولین بنیاد ملی خود رادرمجارستان کمونیست به سال 1984 برپا کردم وسپس در32 کشورجهان نهادهای ملی تاسیس کردم. بنیادهای متعلق به من ، درزمینه های گسترده به فعالیت مشغولند وبودجه ی سالانه ی آنها بطور متوسط به 450 میلیون دلاربالغ می گردد.درمجارستان کمونیستی ، بنیاد من به منبع اصلی دفاع ازجامعه ی بازتبدیل شد. بنیادهای من ، به تغییر دموکراتیک رژیم در اسلواکی(1998) ، کروواسی (1999) ، ویوگوسلاوی (2000) کمک کردند وجامعه ی مدنی راواداشتند که خود راازشرّ دیکتاتورهای حاکم خلاص کند. بطورکلی کاری که بنیادهای من انجام می دهند ، انتقال جوامع بسته به جوامع باز می باشد."

برای سوروس ، پول وسیله ای درخدمت اهداف سیاسی است. اوعلاوه برکمکهای بنیاد جامعه ی باز ، میلیونها دلارنیزبطور غیرمستقیم به سازمانهای غیردولتی کشورهدف می پردازد. به زودی بنیاد سوروس ، باهمراهی بنیاد راکفلر، بنیاد آتلانتیک فیلانتروپی ، بنیاد فورد ، بنیاد چارلز استوارت ، وصندوق مارشال آلمان ، موسسه ی CEE trust ( اتحادیه ی جوامع مدنی اروپای مرکزی وشرقی) راتکیل دادند که هدف آن ، توسعه ی جامعه ی مدنی دربلغارستان ، جمهوری چک ، مجارستان ، لهستان ، رومانی ، اسلواکی ، واسلوونی بود. علاوه بر12 سازمان غیردولتی که شبکه ی آزاد سوروس (SOW) راتشکیل می دادند ، دهها سازمان غیردولتی دیگر نیز به آن پیوستند وهدف خود را متحول کردن فرهنگ ارتدکس مسیحی وبه غایت محافظه کار شرق ومرکزاروپا ، وتقویت ارزشهای لیبرال دراین جوامع ، ذکرنمودند. اما آنچه که بعنوان " انقلاب مخملی " ازآن یاد می شود، بین نوامبر ودسامبر سال 1989 درچکسلواکی به وقوع پیوست وباتحولات مشابه زنجیروار در صربستان (2000-1997) ، گرجستان (2003) ، اوکراین (2004)، وقرقیزستان (2005) دنبال شد. انقلابهائی که درگرجستان بنام " گل سرخ" ، دراوکراین بنام "انقلاب نارنجی" ، درقرقیزستان بنام " رز زرد" ، درلبنان بنام " انقلاب سرو " ، درایران بنام " جنبش سبز"، ودرخاورمیانه بنام " بهارعربی" معروف گشت ، پس ازآن نیز درگوشه وکنارجهان کم وبیش دنبال شد.

سوروس دراین باره می گوید : " سالهای 1987 تا 1992 ، برای شوروی سابق ، یک دوران انقلابی بود. من درآن زمان خود رادرموقعیتی منحصر بفرد می دیدم. من فرآیندهای انقلابی رابخوبی درک می کردم وبه مفهوم جامعه ی باز قویاً پای بند بودم ومنابع مالی قابل توجهی نیز دراختیارداشتم. من نمی توانستم اجازه دهم فرصتی که درتمام عمر شاید یکبار نصیب فرد شود ، ازدست برود. میزان سرمایه گذاری من دراین زمینه ، از 3 میلیون دلار درسال 1987 ، به بیش از 300 میلیون دلار درسال 1992 رسید." سوروی درجائی دیگرگفت : " بنظرمن اگر آمریکا می توانست یک طرح مارشال جسورانه ی دیگرراپس ازفروپاشی شوروی به اجراء بگذارد ، نقش رهبری مسئولانه ی جهان را دوباره به دست می آورد." بدین ترتیب ، این پیرمرد مجارستانی الاصل واضع انقلاب مخملی لقب گرفت. سوروس ، ازچنگ نازی ها گریخت ومجارستان کمونیست رانیز به قصد انگلستان ترک کرد وتا سال 1952 که ازدانشگاه اقتصاد لندن فارغ التحصیل شد ، به مشاغل پست مشغول بود. او درسال 1965 به آمریکا مهاجرت کرد وموسسه ی مالی بین المللی " مدیریت سرمایه" رابنانهاد که موسسه ای خصوصی است و در زمینه ی سرمایه گذاری ومدیریت مالی مشاوره می دهد.

حضور بنیادها وسازمانهای سوروس درچین، درطول دهه ی 1980 وبابورسیه کردن جوانان چینی علاقه مند به اصلاحات ، انجام شد. اقدامات گسترده ی سوروس ، ازجنوب شرق آسیا وخاورمیانه ، تا آفریقا واروپای شرقی ومرکزی ، نیازمند سازماندهی بود که درسال 1993 باتاسیس " انستیتوی جامعه ی باز" ( Open society Institute ) انجام شد. شبکه ی بین المللی این انستیتو ، هم اکنون در60 کشورجهان گسترده است. پس ازفروریختن دیواربرلین ، سوروس اعلام کرد که نیمی ازثروت خودرا صرف دموکرات سازی شوروی سابق کرده است.

امروز بیش ازسه دهه ازآن زمان گذشته است وبنیاد سوروس ، دخالت مستقیم وآشکارخودرا دربرخی کشورهای اروپای شرقی ومرکزی ازجمله رومانی، کاهش داده اما ارتشی از مزدوران خود را تحت پوشش جامعه ی مدنی ، برجای گذاشته است. طی این سالها ، بسیاری ازفعالان وهمکاران سوروس ، مواضع مهمی رادردولت رومانی ودیگرکشورهای شرق ومرکز اروپا ، اشغال کردند. دانشگاه اروپای مرکزی (CEU) که توسط سوروس تاسیس شد ،تربیت نخبگان جدید رابرای جوامع اروپای شرقی دردوران پساکمونیسم ، برعهده گرفت. بسیاری ازنخبگانی که مواضع مهم سیاسی رادر رومانی اشغال می کنند، تحصیلکرده ی این دانشگاه اند. سرگذشت " مونیکا لوئیزا ماکوفی " حقوقدان برجسته ی رومانیائی ، دراین مورد گویاست. او درسال 2004 ، چندین بار بایک تلفن ناشناس روبرو گردید که به آنها پاسخ نداد. تااینکه درجریان گذراندن تعطیلات کریسمس با خانواده ، یکباردیگر زنگ تلفن اوبه صدا درآمد وفردی ازآنسوی خط بااعتراض گفت که چرابه تلفن رئیس جمهور رومانی جواب نمی دهد! ومونیکا تازه فهمید که رئیس جمهور جدید رومانی ، اورابه وزارت دادگستری برگزیده است. مونیکا ازدانشجویان ممتاز دانشگاه لروپای مرکزی بود. تحولی که موجب به قدرت رسیدن این رئیس جمهور ( ترایان باسسکو-Traian Basescu ) گردید، بسیارشبیه به انقلاب نارنجی اوکراین بود.

بدین ترتیب ، سازمانهای غیردولتی که باکمک بنیاد سوروس ودیگرنهادهای باصطلاح بشردوست آمریکائی، دراروپای مرکزی وشرقی برپاگردیدند ، هدفی جز تربیت کادرهای آموزش دیده ای ندارند که درمحیط آموزشی غرب تربیت شده وارتباط خودرابا محیط سنتی حاکم برجامعه ی خود می گسلند. اگرچه حضور این چهره ها در نهادهای رومانی ، نوسازی واحیای ساختار اداری جامعه قلمداد می شود اما ابهامات جدیدی را درمورد استقلال واقعی دولتهای جدید ونقشی که سازمانهای غیردولتی دربرخورد بامنافع ملی این جوامع ایفاء می کنند ، مطرح می نماید. مثلاً دراوایل قرن حاضر( سال 2002) بنیاد سوروس ، دریک نظرخواهی مدعی شد که 90 درصد رومانیائیها معتقدند که فساد بدترشده است. انتشاراین گزارش موجب شد که دولت ، یک " دفترملی مبارزه بافساد" (PNA) تاسیس کند ومتعاقب آن ، اتحادیه اروپا نیزمهمترین مانع برسرراه پیوستن رومانی به این اتحادیه را ، فساد شایع اعلام کرد. این اتحادیه درگزارش خود ، بااستناد به " ناظران بیطرف " ، وضع فساد در رومانی را ناامید کننده خواند وبدین ترتیب ، یک ارکستر هماهنگ اما بدنوا ، برای بدنام کردن دولت قانونی رومانی، به به نواختن درآمد.

چشم انداز سیاسی رومانی دردهه ی اخیر ، روند متناقضی داشته است. روند های داخلی دراین کشور ، بافشارها ودخالتهای خارجی ( آمریکا و اروپا) عجین گردیده است. مثلاً دررومانی ، مبارزه بافساد ، یک روند درونزا وبومی نیست وبه ابزاری برای مداخله ی خارجی وکنترل قدرتهای غربی دررومانی تبدیل شده است. وزارتخارجه ی آمریکا ، درهمکاری باسرویس مخفی ودادگستری رومانی ، سیاستمداران وچهره های مستقلی راکه منافع واشنگتن رابه چالش می کشند ، تحت پیگرد قرارداده وحذف می کنند. سفارت آمریکا دربوخارست ، درهمکاری با سازمانهای غیردولتی وابسته به خارج ، به پاکسازی سازمانیافته ، هدفمند ، ومستمر ، زیرلوای مبارزه با فساد مشغولند. دبیرخانه ی ملی مبارزه بافساد (DNA) که قراربود بامبارزه بافساد ، وحدت وانسجام عمومی راتقویت کند ، به سلاحی سیاسی دردست نیروهای هوادار آتلانتیک، سیاستمداران ، صاحبلان کسب وکار ، ومقامات دولتی تبدیل شده که به کمک آن ، مخالفان ورقبای خود راازصحنه خارج کنند. سازمانهای غیردولتی تحت حمایت مالی سوروس ، که ازنفوذ گسترده درجامعه ی مدنی رومانی برخوردارند ، نقش مهمی دراین رابطه ایفاء می کنند. سازمان امنیت رومانی (SRI) کنترل خود رابرسازمانهای سیاسی واداری افزایش داده ودرهمکاری با دبیرخانه ی ملی مبارزه بافساد دولت دردولت تشکیل داده است. این ائتلاف ، بااستفاده ازروشهای دوران جنگ سرد ، تمامی افراد وسازمانهائی راکه مخالف نفوذ آمریکا دررومانی هستند ، حذف ویا تحت فشاروارعاب قرارمی دهند. قوه قضائیه ی کشورنیز استقلال خود رااز دست داده وبه زائده ی استراتژی آتلانتیکی تبدیل شده است. هدف نهائی این مهندسی سیاسی ، حفظ رومانی درحلقه ی سیاستهای آتلانتیکی وتبدیل این کشوربه ژاندارم آمریکا در شرق اروپاست.

بدین ترتیب ، مبارزه بافساد در رومانی ، خصلتی گمراه کننده به خود گرفته است. این سیاست ازیکسو ، پیگرد وبازداشت برخی سیاستمداران فاسد رادنبال می کند وازسوی دیگر، به ابزاری برای تحکیم کنترل سیاسی برجامعه تبدیل شده است. این استراتژی ، موجی ازترس وبی ثباتی رابرجامعه ی رومانی حاکم گردانده وسیاستگذاری مستقل ملی رابه محاق برده است. خلاصه اینکه جامعه ی رومانی دردوران پساکمونیسم ، تحت هدایت نیروهای خارجی قراردارد که باگفتمان دفاع ازدموکراسی وشفافیت ، شکلی ازاستعمار نوی سیاسی رابراین کشورحاکم گردانده ورومانی رابه آزمایشگاهی تجربی برای استراتژیهای نفوذ غرب دراروپای شرقی ، تبدیل کرده است. پس ازسفر جوبایدن به رومانی ، سناتور مک کین ، سناتور کریس مورفی ، وسناتور ران جانسون ، راهی بوخارست شدند وضمن دیداربا رئیس جمهور ، دادستان مبارزه بافساد وسازمانهای غیردولتی این کشور، به سخنرانی دراقصی نقاط رومانی پرداختند. مک کین ، ضمن دفاع ازدادستان مبارزه با فساد رومانی ، هشدارداد که هرگونه مانع تراشی برسرراه او ، به روابط رومانی- آمریکا لطمه می زند. سئوالی که پس ازاین سخنان مطرح شد این بود که چطور یک مسئله ی داخلی ر.مانی می تواند برروابط خارجی دوکشور تاثیربگذارد؟! مک کین همچنین بشدت " ویکتور اوربان " نخست وزیرمجارستان رامورد حمله قرارداد واورا " نئوفاشیست" نامید. علت این حمله ، کنترل دولت مجارستان برسازمانهای غیردولتی مانند " فریدام هاوس " و " انستیتوی ناسیونال دموکراسی" است که ازخارج ازکشور تامین مالی می شوند. حمایت آمریکا ازکمپین مبارزه بافساد دررومانی همچنان ادامه دارداما علت این حمایت مالی وسیاسی ف ملاحظات اخلاقی نیست بلکه ممانعت ازنفوذ روسیه دراقتصاد رومانی است. چندی پیش سازمان امنیت رومانی فاش کرد که " اولگ دریپاسکا " ثروتمند روس ، قصد دارد انحصارصنعت آلمینیوم رومانی راازآن خود کند ومانع سرمایه گذاری وی گردید اما اندکی بعد ، علیرغم مخالفت این سازمان ، دوسرمایه داردیگر روس توانستند کنترل کمپانیهای اصلی آلمینیوم رادراین کشور بدست گیرند ودسترسی ویژه به بازار انرژی رومانی پیداکنند.

بنیاد سوروس ازسال 2014 ، کمک مالی مستقیم به شعبه ی رومانیائی خود رامتوقف کرد واعلام نمود که دموکراسی دررومانی آنقدربالغ شده وقدرت گرفته که بتواند به دفاع ازخویش بپردازد. بنیاد جامعه ی باز ، فعالیت خود را دررومانی رسماً متوقف کرد. بین سالهای 1990 تا 2014 ، سوروس بیش از 160 میلیون دلار دررومانی سرمایه گذاری کرد. اگراین رقم رابارزش فعلی دلاربسنجیم ، از 6/3 میلیارددلار فراترمی رود. کارل پوپر ، به مثابه ی مراد سوروس ، معتقد است که درجامعه ی باز ، افراد می توانند بدون دخالت دولت ، قابلیتهای خودراشکوفا نمایند. اما درعین حال ، جامعه ی باز ممکن است ازناحیه ی فردگرائی افراطی موردتهدید قرارگیرد. امری که بنظرمی رسد دررومانی بوقوع پیوسته است وانقلاب رنگی سوروس ، باتبدیل به ضدّ خود ، حقوق فردی ، حاکمیت ملی ودموکراسی رابه خطرافکنده است.

ازنوامبرگذشته تاکنون ، درپی ابطال نتیجه ی انتخابات به بهانه ی دخالت روسیه درآن ، شرائط سیاسی در رومانی متلاطم است وازآغازسال جدید ، روزبروزبروخامت اوضاع افزوده می گردد. این کشور اکنون درمقطع حساسی ازتاریخ مبارزات سیاسی ودموکراتیک خود قراردارد. اگرچه جورج سوروس ازرومانی پاپس کشیده اما لشکری ازشاگردان او ، همچنان به نقش آفرینی درناآرامیهای جاری این کشورمشغولند.

منابع ومآخذ

1)Soros says revolution do not build democracies , www.rferl.org

2)this is what happening in Romania right now , www.trtworld.com

3)Soros hand in Romania , www.s...

4)جورج سوروس ، رویای برتری آمریکا ، ترجمه لطف الله میثمی ، تهران ، صمدیه ،1383

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

حماسه ی کورسک

حماسه ی " کورسک "

اخیراً حماسه ای بزرگ درجبهه های جنگ اوکراین خلق شد که بدون تردید درتاریخ نظامی جهان ، باحروف زرّین نوشته خواهد شد. این حماسه ، درمنطقه ی " کورسک" (Kursk) واقع درخاک روسیه بوقوع پیوست. 800 سرباز روس، باطی کردن 15 کیلومتر مسافت از درون تونل خط لوله ی گاز ، خود رابه پشت خطوط نیروهای اوکراینی رساندند. این سربازان ، درهرقدم باخطر خفگی وانفجار روبرو بودند. آنها مدت 4 روز تحت شدیدترین فشارهای عصبی وفیزیکی به سربردند تا اینکه خودرابه خط مقدم جبهه رساندند وبادشمن درگیرشدند. این شاهکار، نه تنها یک عملیات لجستیکی بزرگ بود بلکه نشانگر شجاعت وتاب آوری سربازان بود که درتاریخ نظامی جهان ، کم سابقه است. البته درایران نیز ، مقنّی های یزدی درسال 1361 توانستند دراقدامی مبتکرانه ، باحفر 400 مترکانال درعملیات " فتح المبین"، راه رابرای حضور نیروهای خودی پشت خطوط دشمن ، بازکنند. این کارتوسط یک تیم 30 نفره ازمقنّی های یزدی به سرپرستی " غلامحسین رعیت رکن آبادی" انجام شده بود.

خط لوله ی گاز ، اگرچه غیرفعال بود اما فشارگازباقی مانده درلوله ، به حدّی بود که می توانست به انفجارمنجرشود. برای اینکه عبورسربازان ازاین مسیر امکانپذیرگردد ، مهندسین روس یک عملیات پیچیده وبسیارخطرناک راعملی کردند. آنها گاز باقیمانده درلوله راخالی کردند وتونل راباتزریق اکسیژن پرکردند وفشارداخل تونل رابه سطح فشارخارج ازآن رساندند. این تلاش غول آسا ، ممکن بود هرلحظه باانفجار خط لوله ناکام بماند و وجان افراد دخیل درپروژه به خطر بیفتد ویااینکه آنها درمعرض خفگی قرارگیرند. درابتدای عملیات ، چند مهندس دچارگازگرفتگی شدند که بامراقبتهای بهداشتی بهبود یافتند. باخروج گاز و ورود اکسیژن ، 800 سرباز روسی آموزش دیده قدم به داخل تونل گذاشتند وعملیاتی راآغاز کردند که درابتداء ، خودکشی بنظر می رسید. آنها 4 روز درتونل باقی ماندند وبه آرامی حرکت کردند تازمان موعود فرابرسد. دراین مدت ، شرائط بسیارحساس وخطرناک بود. غذا ، آب ، مهمات مورد نیاز این افراد، به دشواری اما با دقت برنامه ریزی شده ، دراختیارایشان قرارمی گرفت. باآنکه خطرخفگی جدّی بود اما سربازان ثابت قدم ، خود رابرای هراحتمالی آماده کرده بودند.

وقتی لحظه ی موعود فرارسید ، سربازان باهماهنگی کامل ، ازتونل خارج شدند وبه سرعت خود رابه خط مقدم جبهه رساندند. فرماندهی نیروهای اوکراین ، دچارآشفتگی وسردرگمی شد ونمی دانست بانیروهائی که ازمحلی غیرقابل انتظار ظاهرمی شدند ، چگونه باید برخورد کند. خطوط دفاعی اوکراین فروپاشید ونیروهای اوکراینی تحت محاصره قرارگرفتند. نیروهای روسیه بسرعت منطقه ی صنعتی Sudzha وچند منطقه ی استراتژیک دیگرراتصرف کردند وسپس باچرخش 360 درجه ای ، آماده ی رویاروئی با ضد حمله ی احتمالی دشمن گردیدند. این ضربه ، آنچنان برق آسا بود که نیروهای اوکراینی تامدتی نمی دانستند ازکجا ضربه خورده اند. دولت اوکراین ، تامدتی ابعاد این حمله رامخفی کرد وحتی ادعا نمود که نیروهای روسی رابه محض خروج ازتونل ، تارومارکرده است. اما واقعیت آن بود که این عملیات موجب شد که نیروهای اوکراینی تحت محاصره قرارگیرند وروسیه اعلام کرد که آنها یاباید تسلیم شوند یانابودگردند.

شجاعت غیرقابل تصورنیروهای روسی ، ویژگی بارز عملیات کورسک بود. این نیروها ، پس ازتحمل روزها فشار روانی وفیزیکی ، بلافاصله وارد نبرد رویاروی بادشمن شدند واو رادرهم شکستند. آنها باراهپیمائی دریک تونل باریک وبه غایت خطرناک ، نمی دانستند درانتها باچه چیزی روبرو خواهند شد ! پس ازچهارروز راهپیمائی خسته کننده ، آنها بلافاصله وارد نبرد شدند. عملیات تونل کورسک ، درحافظه ی تاریخی جهان باقی خواهد ماند. این عملیات نشان داد که چگونه با عزم ، استراتژی وشجاعت می توان برهرمانع دشوار پیروزشد. ضربه ی روانی این عملیات ، تامدتها دریاد ارتش اوکراین باقی خواهد ماند سربازان اوکراینی تامدتها ، بامشاهده ی هرتونل ، هرخط لوله وهرسازه ی زیرزمینی به یاد این عملیات خواهند افتاد. اما عملیات کورسک ، علیرغم اهمیت آن ، باتوطئه ی سکوت رسانه های غربی روبرو شد. حال آنکه اگر چنین عملیاتی توسط اوکراین انجام می شد ، تحت پوشش گسترده ی رسانه های غرب قرارمی گرفت. اما این برخورد ، چیزی ازاهمیت این پیروزی بزرگ تاکتیکی که الگوئی برای جنگهای مدرن است ، نمی کاهد.

آنچه در کورسک اتفاق افتاد ، فقط یک عملیات پیچیده ی لجستیکی نبود ، بلکه یک عملیات تاکتیکی شجاعانه بود که خطوط دفاعی دشمن رادرهم شکست ومواضع استراتژیک متعددی راکه از اوت 2024 تحت تصرف اوکراین بود ، آزاد کرد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

هانا آرنت

نقد ونظری براندیشه سیاسی " هانا آرنت "

درمرکزشهربرلین خیابانی بنام "هانا آرنت" (Hannah Arendt) قراردارد که دوخیابان " ویلهلم فریدریش اول " پادشاه پروس و "فریدریش ابرت" اولین رئیس جمهورتاریخ آلمان راقطع می کند. دراین منطقه ، آخرین پناهگاه آدولف هیتلر ودیواربرلین قراردارد وساختمان پارلمان آلمان (رایشتاگ) وسفارت آمریکا نیز درآنجا خود نمائی می کند. گوئی نبض تاریخ دراینجا می تپد ودرقالب اندیشه های هانا آرنت بیان می شود. خانم هانا آرنت رایکی ازنظریه پردازان نئولیبرالیسم معاصرمی شناسند. آرنت مدتی شاگرد " هایدگر" بود وبرخلاف دیگرنظریه پردازان لیبرال ، تمایلات پوزیتیویستی کمتری داشت. سردمداران نظام سرمایه داری غرب ، ازاوبه عنوان یک نظریه پرداز دوران جنگ سرد یاد می کنند. آرنت درمقام یک لیبرال ، بشدت باانقلاب مخالف است وبرآن می باشد که انقلابها درصورت پیروزی ، به توتالیتاریسم وخشونت منجرمی شوند. پس ، تحمل وضع موجود ، هرچقدرظالمانه و سلطه گرانه باشد ، بازبهترازدرافتادن باآن ازطریق انقلاب است. بنابراین زمینه ی فلسفه واغلب آثار هانا آرنت ، حول موضوعاتی چون دموکراسی مستقیم ، اقتدارگرائی ، وتمامیت خواهی دورمی زند.

هانا آرنت در14 اکتبر1906 درهانوفر آلمان زاده شد. پس ازپایان تحصیلات دوره ی دبیرستان ، رشته ی فلسفه رابرای ادامه ی تحصیلات خود انتخاب کرد ودرچندین دانشگاه به تحصیل این رشته پرداخت. دردانشگاه ماربورگ ، بامعلمش " مارتین هایدگر" رابطه ی عاشقانه ی کوتاه مدتی برقرارکرد که تاثیری ابدی برافکارواندیشه های او باقی گذاشت. آرنت ، پایان نامه ی دکترای خود را زیرنظر " کارل یاسپرس" گذراند وموفق به اخذ مدرک دکترای فلسفه گردید. هانا آرنت که یهودی بود ، بابه قدرت رسیدن آدولف هیتلر درسال 1933 ، ناگزیربه ترک آلمان شد وپس ازچند کشور، سرانجام درآمریکا رحل اقامت افکند ودرنیویورک ، درجمع روشنفکران ونویسندگان تاثیرگذارقرارگرفت.

هانا آرنت دردیدگاه سیاسی خود ، متاثر ازگرایشها ومکاتب مختلف بود. اوتحت تاثیر فیلسوفانی چون هوسرل ، کیرکگارد ، هایدگر ، یاسپرس ،ومکتب رمانتیک آلمان قرارداشت. مهمترین تئوری او ، افشای نظام توتالیتر به معنی "تمامیت خواه " بود که قبلاً ، ماکس وبر مطرح کرده بود ووی آنرابااستناد به نمونه های عینی دراروپا بسط وگسترش داد. آرنت معتقد است که لیبرالیسم، به آزادی درحیطه ی خصوصی بهاء می دهد وپایه ی آزادی رابرمبنای فردیت قرارمی دهد. ازدید وی ، آزادی فقط درقلمرو همگانی تجربه می شود که نمونه ی آنرادردولتشهرهای یونان باستان ، بویژه درآتن می توان یافت. اندیشه ی آرنت ، بشدت متاثر از اگزیستانسیالیسم است. بنظراو ، علم ومدرنیته ، توتالیتاریسم را دربطن خود می پرورند. آرنت درکتاب انقلاب ، به بررسی وکالبد شکافی انقلاب فرانسه وجنگ استقلال آمریکا می پردازد ودومی رابراولی ترجیح می دهد. اما آزادی مورد نظراو ، متفاوت ازمفهوم آزادی دراین دوانقلاب است وبرمفهوم آزادی دریونان باستان منطبق می باشد. کتاب درباره ی انقلاب ، که پژوهشی تطبیقی از این دوانقلاب است ، درسال 1961 منتشرشد.اودراین کتاب ، رابطه ی میان انقلاب وجنگ را ، ازشورشهای قرن هجدهم درآمریکا وفرانسه، تاتحولات انفجاری قرن بیستم ، دنبال می کند. بنظر آرنت ،آزادی درمفهوم جدید ، برمفهوم انسان استواراست نه برمفهوم شهروند. این نظر ، گرایشهای اگزیستانسیالیستی آرنت رانشان می دهد. این نظرات ، آمیزه ای ازعلائق او به مفاهیم کلاسیک یونان باستان واختلاط آن با اگزیستانسیالیسم واندیشه های مدرن می باشد. آرنت درتوصیف توتالیتاریسم ،اعتقاد دارد که نخبگان واوباش ، هرکدام به دلائل خاص خود ، بانیروی محرکه ی توتالیتاریسم هماهنگی دارند. وجه مشترک هردوگروه ، انزوا وسرخوردگی آنهاست. هانا آرنت درسال 1951 کتاب ریشه های توتالیتاریسم رامنتشر کردکه بسرعت به کتابی پرمخاطب تبدیل شد. اوخاستگاه توتالیتاریسم را یهود ستیزی ، استعمار، وجگهای جهانی می داند وپیش شرطهای لازم برای سلطه ی کامل این نوع حکومت را ، انزوا وتنهائی ، تبلیغات وتحول توده هامی داند.

بنظر هانا آرنت ، نظامهای توتالیتر درطول حیات خود ، سه فاز راازسر می گذرانند. درفازاول ، اکثریت مردم سرمست ازایدئولوژی، بدنبال رهبران راه می افتند تابه بهشت گمشده ای که آنها نشان می دهند ، برسند. درفازدوم ، واقعیات چهره ی خود رانشان داده وهیچکدام ازوعده های فریبنده ی رهبران ، تحقق نمی یابد. مردم ازنظام دلزده ومایوس می شوند وگروهی به فکر " اصلاحات " می افتند که البته بدلیل لایتغیّر بودن اصول ایدئولوژی ، راه به جائی نمی برند. فازسوم ، مرحله ی نهائی نظامهای توتالیتر است. دراین فاز ، متولیان تمامیت خواه می کوشند ازخشونت عریان استفاده کنند وازبین همفکران سابق خود ، کسانی راکه کوچکترین زاویه باآنها دارند، ازدایره ی " خودی ها" حذف کنند. تصفیه های گسترده آغازمی شود ودائره ی خودی ها تنگ تنگتر،ناکارآمدیها عمیق تر، وتعداد مخالفان بیشتر وبیشترمی شود تااینکه سیل بنیان کن اعتراضات ازراه می رسد وهمه چیز راباخود می برد. این رویکرد ، که برای برخی روشنفکران وطنی ما نیز جذاب است ،برمبنای کتابهای آرنت تدوین وطراحی شده واین منابع رابه اساس تئوریک کودتاهای مخملین تبدیل کرده که براندازی نرم رژیمهای توتالیتر رابجای انقلاب ، مدّ نظرقرارمی دهد. درواقع ، مفهوم انقلاب مخملین یا انقلاب رنگین که پس ازفروپاشی اتحاد شوروی وارد فرهنگ سیاسی جهان شد ، بااندیشه های آرنت رابطه ی ناگسستنی دارد. این مفهوم ، بسیارسریع به الگوئی برای تغییرسیاسی کشورهای درحال گذار، مخالف ومعارض باغرب وآمریکا ، تبدیل شد.تحقق انقلاب رنگی دراین کشورها ، می تواند تحول سیاسی این جوامع را درمسیری خاص هدایت کند که عمدتاً منطبق برارزشهای نئولیبرال ونظامهای دموکراسی غربی است به عبارت دیگر ،انقلاب رنگی یامخملی، یک مدل برای گذاربه دموکراسی غربی درکشورهای اروپای شرقی ومرکزی بود که سپس دربهارعربی ودیگرتحولات جهان ، به کرات خود رانشان داد.

شرائط زمانی زندگانی آرنت ومعاصربودن اوباپیدایش حکومتهای توتالیتر، ازمواردی است که اوراهمسوی اندیشمندان مکتب فرانکفورت قرارداد. یورگن هابرماس ، بعنوان برجسته ترین نماینده ی مکتب فرانکفورت درقرن بیت ویکم، مدعی است که بخش مهمی ازنظریات هانا آرنت رابه خدمت گرفته وآنرا زیربنای اندیشه ی خود قرارداده است. آشکارا روشن است که آرنت بعنوان یک نظریه پرداز نئولیبرال، مدافع وضع کنونی است وهیچ نوع دگرگونی را دراین وضع برنمی تابد زیراانقلاب ، به توتالیتاریسم ختم می شود واصلاحات نیزبدلیل لایتغیًر بودن اصل ایئولوژی، عقیم می ماند. : " انقلابی ترین رادیکالها ، روزبعد ازانقلاب ، محافظه کار می شوند."آرنت که دغدغه ی حفظ آزادیهای لیبرالی( بخوان آزادی غارت محرومان توسط سرمایه سالاران) دارد، درکتاب انقلاب می نویسد : " درنهایت تاسف می دانیم که درکشورهائی که هرگزانقلاب رخ نداده است، هرقدرهم که قدرتهای فائق، خشن ومتجاوز باشند ، باز آزادی بهتر حفظ می شود.حتی درسرزمینهائی که درآنها انقلاب باشکست روبرو گشته ، هنوز آزادیهای مدنی بیش ازممالکی است که درآنها انقلاب به پیروزی می رسد."

آرنت درادامه ی استدلال خود ، ضمن برشمردن آفاتی که انقلابهای اومانیستی به آنها گرفتارآمده اند ،می کوشد تا نقش انقلاب رامحکوم کند اما او درنمی یابد که توتالیتاریسم ، خود محصول دموکراسی غربی ویکی ازشاخه های آن است. ازاین رو ، استدلالهای آرنت و ونئولیبرالهای دیگری چون " ریمون آرون" درخصوص توتالیتاریسم ، کاملاً خدشه پذیراند. برتراند راسل فیلسوف انگلیسی نیز، به پیوند ذاتی دموکراسی غربی به توتالیتاریسم اشاره دارد. او درکتاب " تاریخ فلسفه غرب" به حضورباورهای توتالیتری دردل اندیشه ی دموکراسی عصرروشنگری ، اشاره می کند. ایده های آرنت دردوران جنگ سرد، درکنارایده های مکتب فرانکفورت و چپ نو ، سلاحی درخدمت مبارزات ضد کمونیستی قرارگرفت پس ازفروپاشی شوروی نیز، روشنفکرانی چون " لخ والسا" و "واسلاوهاول" ، نظران هانا آرنت را محملی برای گذارمسالمت آمیز ازسوسیالیسم به سرمایه داری ، اتخاذ نمودند.

آرنت کتاب آیشمن دراورشلیم رانیزدرسال 1961 نوشت که گزارشی ازمحاکمه ی آدولف آیشمن برای مجله ی " نیویورکر" بود وجنجال گسترده ای را درمحافل سیاسی ویهودی برپاکرد. اونگاهی متفاوت به یکی ازاسف بارترین فجایع قرن بیستم دارد. به باور آرنت ، اطلاق واژه ی " شر " به آیشمن ، به شخصیت او ژرفائی می بخشد که فاقد آن است. آیشمن درنظر آرنت ، نه یک هیولا ، که یک بوروکرات متوسط است که برای ارتقاء مقام خود دررژیم نازی ، به هرکاری دست می زده است. استدلال آرنت این بود که اقدامات آیشمن ، ناشی ازقدرت اغواگرانه ی حکومت توتالیتربود ونه وجود شر درذات او! : " درجائی که همه مقصّرهستند، هیچکس مقصّر نیست "

آرنت دردهه های 1960 و1970 ، مجموعه مقالاتی رامنتشرکرد که ازجمله ی مهمترین آنها می توان به " میان گذشته وآینده " و " انسانها درعصرظلمت" اشاره کرد. اودراین مقالات ، نگاهی روشنگرانه به دنیای مدرن دارد وبحرانها وچالشهائی راتوصیف می کند که جوامع درپی ازدست دادن عدالت ، عقل ، مسئولیت وشکوه خود ، باآنها مواجه می شوند.کتاب " عشق وآگوستین قدیس" حاصل پژوهشها وفعالیتهای آرنت بود که بارساله ی دکترایش آغاز شد. او دراین کتاب سعی دارد بااستفاده از مفاهیم ومنابع آگوستینی ، برداشتهای خود راازدنیای ساخته ی دست انسان ، ارائه دهد. هانا آرنت دراواخرعمر ، در مقالات وسخنرانیهای خود ، به دفاع از هایدگر پرداخت وهمراهی اوبانازی ها را ، اشتباهی کوچک وقابل اغماض دانست که این قضاوت ، باایده ی آرنت درمورد غیراخلاقی بودن هرگونه سازش باشر ، منافات دارد.هانا آرنت راازجهات مختلف می توان تجسّم زنده ی نئولیبرالیسم معاصردانست. اوچون آئینه ، دغدغه ها ، آمال ، وجوهر تفکرسیاسی لیبرالهای معاصررامنعکس می کند. درمیهن ما نیز، افکاردکترعلی شریعتی ، بشدت تحت تاثیراندیشه های هاناآرنت قرارداشت . عمل گرائی ، هویت یابی ، وانسان محوری ، دغدغه ی هردو متفکربود.

منابع ومآخذ

1)Hannah Arendt , Stanford Encyclopedia of philosophy , www.plato.stanford.edu

2)Hannah Arendt , lessons for our times , www.britishacademy.ac.uk

3)why do people hate Hannah Arendt , www.reddit.com

4)Arendt and Adorno , political and philosophical investigations , www.ndpr.nd.edu

5)ماهیت فعالیت انسان ونقد نظرآرنت درباره ی مارکس ، www.pecritique.com

6)هانا آرنت وتفکرسیاسی درقرن بیستم ، www.naghd.com

7)پاتریشیاجانسون ، فلسفه ی هانا آرنت ، ترجمه خشایاردیهیمی ، نشرنو

8) هانا آرنت ، توتالیتاریسم ، ترجمه محسن ثلاثی ، نشرثالث

9)نظریه های هانا آرنت ، www.jafarhashemlou.blogfa.com

10)برتراند راسل ، تاریخ فلسفه غرب ، ترجمه نجف دریابندری ، انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی ، تهران 1340

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

رونق بازارتسلیحات

رونق دوباره ی بازارتسلیحات درجهان

"جنرال داینامیکز" (General Dynamics) سازنده ی بمبهای دوهزارپوندی MX-84 است که اخیراً دهها عدد ازآنها دراختیار اسرائیل قرارگرفت تا درجنگ غزّه وجنگ احتمالی باایران ، مورد استفاده قرارگیرد. اما مجتمع نظامی صنعتی ، فقط شامل شرکتهائی چون جنرال داینامیکز نمی شود بلکه بانکها وموسسات مالی رانیزشامل می شود که این بنگاهها راتغذیه ی مالی می کنند. حتی صندوق بازنشستگی کانادا(CPP) نیز با682 میلیون دلار سرمایه گذاری درگروه " ایرباس " هلند که سازنده ی موشکهای بالستیک قادربه حمل کلاهک هسته ای است ، عملاً جزئی ازمجتمع نظامی صنعتی محسوب می شود که این روزها ، بازار پررونقی راازسرمی گذراند.

به گزارش انستیتوی تحقیقات صلح استکهلم (SIPRI) میزان فروش 100 شرکت برتر تسلیحاتی جهان درسال گذشته ، نسبت به سال قبل ازآن، 2/4 درصد افزایش یافته است. این افزایش درآمد ، درسراسرجهان توزیع شده است. درگزارش مزبور آمده است که تولید کنندگان کوچکتر تسلیحات ، درمقایسه باتولید کنندگان بزرگتر ، بهتر باشرائط جدیدبازارهای منطقه ای وجهانی کنار می آیند. همه ی این شرکتها درسال گذشته ، درپاسخ به افزایش تقاضا برای سلاح، برتولید خویش افزوده اند. جنگ درغزّه واوکراین ، افزایش تنش درشرق آسیا وتلاش کشورهای این منطقه برای تسلیح مجدد خود ، ازعلل اصلی رونق بازار تسلیحات درسال گذشته بود که هنوز نیز ادامه دارد.براساس این گزارش ، سه چهارم کمپانیهای اسلحه سازی جهان ، درسالیان اخیر پیوسته بردرآمد خویش افزوده اند. جالب اینکه این افزایش ، درنیمه ی پائینی فهرست 100 شرکت تسلیحاتی برترجهان، بیشترازنیمه ی بالائی آن است. اما این ، همه ی داستان رونق تجارت اسلحه درجهان نیست.

افزایش درآمد 41 شرکت راس لیست مزبور که همه آمریکائی هستند ، نیمی ازکل افزایش درآمد 100 شرکت برتر تسلیحاتی را بخود اختصاص می دهد. افزایش درآمد این شرکتها نسبت به سال قبل ، 5/2 درصد می باشد. ازسال 2018 تاکنون ، 5 شرکت تسلیحاتی راس لیست مزبور ، سهم شیراین افزایش رابخود اختصاص داده اند. معهذا ، درآمد دوغول تسلیحاتی آمریکا یعنی لاکهید مارتین و RTX درسال گذشته ، اندکی کاهش نشان داد. فروش شرکتهای بزرگ تسلیحاتی که طیفی گسترده از محصولات دفاعی تولید می کنند ، وابسته به زنجیره های پیچیده ی عرضه است که آنها رادربرابرنوسانات وچالشهای این زنجیره ، آسیب پذیر می سازد. این آسیب پذیری ، دربخشهای هوائی وموشکی بیشتراست. افزایش درآمد 27 شرکت اروپائی سازنده ی تسلیحات که درلیست 100 شرکت برتر تسلیحاتی جهان قراردارند ( بجز روسیه) فقط 2/0 درصد نسبت به سال قبل ازآن افزایش نشان می دهد. سال گذشته ، آندسته ازکمپانیهای اسلحه سازی اروپا که سیستمهای پیچیده ی تسلیحاتی تولید می کنند ، همگی برروی اجرای قراردادهای قبلی خود تمرکزکرده بودند ولذا، درآمد آنها براساس سفارشات روزایشان محاسبه نشده است. ازسوی دیگر ، تولید وفروش سیستمهای پیچیده ی تسلیحاتی ، زمان بر است ولذا شرکتهائی که این سیستمها راتولید می کنند ، دیرتر ازدیگرشرکتها دربرابرتغییرات تقاضا ، ازخود عکس العمل نشان می دهند. به همین دلیل درآمد آنها ، علیرغم دریافت سفارشات بزرگ جدید ، کاهش نشان می دهد. درعین حال جنگ اوکراین ، موجب افزایش درآمد برخی ازشرکتهای اسلحه سازی اروپا گردیده است. دراین میان ، تولید مهمات توپخانه ، مهمات دفاع ضد هوائی وسیستمهای زمینی ، بیشترین درآمد را عاید این شرکتها می کند. کمپانیهای آلمانی ، سوئدی ، اوکراینی ، لهستانی ، نروژی وچک ، سهم شیراین افزایش رابخود اختصاص داده اند. مثلاً شرکت آلمانی Rheinmetall ، تولید مهمات 155 میلیمتری خود راافزایش داده وباتحویل تانکهای " لئوپارد " به اوکراین ودریافت سفارشهای تازه ، رکورد جدیدی ازدرآمد برجای گذاشته است.

نام 7 شرکت تسلیحاتی روسیه نیز درمیان 100 شرکت برتر تسلیحاتی جهان به چشم می خورد که دوشرکت برتر آنها درسال گذشته ، چهل درصد بردرآمد خویش افزودند (5/25 میلیارد دلار) . اطلاعات چندانی از درآمد شرکتهای تسلیحاتی روسیه دردست نیست اما اغلب کارشناسان براین باورند که تولید تجهیزات جدید نظامی توسط این شرکتها درسال گذشته ، افزایشی چشمگیر داشته است . زرادخانه ی فعلی روسیه ، روند نوسازی ومدرنیزاسیون راازسر می گذراند. به همین منظور ، شرکتهای روسی، ونیزبرای تامین نیازهای جنگ اوکراین ، برتولید هواپیماهای جنگنده ، هلی کوپتر، پهباد ، تانک ، مهمات وموشک ، تاحدّ قابل ملاحظه ای افزوده اند. درمیان 23 شرکت تسلیحاتی آسیا واقیانوسیه که نام آنها درلیست 100 شرکت برتر تسلیحاتی جهان آمده است، 4 شرکت کره ای با39 درصد افزایش درآمددرسال گذشته، پیشتازند. 5شرکت ژاپنی نیز با 25 درصد افزایش درآمد ، دررده ی بعدی قرارمی گیرند. برخی ازشرکتهای تسلیحاتی ژاپن، درسال گذشته باافزایش 30 درصدی سفارش روبرو گردیدند. رشد فزاینده ی درآمد شرکتهای تسلیحاتی کره وژاپن ، نشانه ای از بی ثباتی منطقه وتدارکات نظامی گسترده ی کشورها دربرابر تهدیدات امنیتی است. شرکتهای کره ای درتلاشند تاسهم خود رادربازارتسلیحات دنیا ، ازجمله دربازار اوکراین ، افزایش دهند. تنها نام یک شرکت اوکراینی بنام " صنعت دفاعی اوکراین " درمیان 100 شرکت برتر تسلیحاتی دنیا قراردارد که عواید آن درسال گذشته 69 درصد افزایش یافته است.

شش شرکت از 100 شرکت بزرگ تسلیحاتی جهان درخاورمیانه قراردارند. مجموع درآمد این شرکتها درسال گذشته ، 18 درصد افزایش نشان داد. باشروع جنگ غزّه ،بر درآمد سه شرکت ازاین شرکتها که دراسرائیل قراردارند ، 9/13 درصد افزوده شد. سه شرکت دیگرکه درترکیه قراردارند، سال گذشته 24 درصد افزایش درآمد راتجربه کردند. نام 9 شرکت چینی نیز درمیان 100 شرکت برترتسلیحاتی جهان به چشم می خورد که سال گذشته فقط 7/0 درصد افزایش درآمد رانسبت به سال قبل ازآن ، به ثبت رساندند. نام سه شرکت هندی نیزدراین لیست قراردارد که 8/5 درصد افزایش درآمد رادرسال گذشته تجربه نمودند. تنها شرکت تسلیحاتی تایوان، رکورد 27 درصد افزایش درآمد رادراین سال برجای گذاشت. شرکت ترکی تولید کننده ی پهبادهای " بایکار " (Bykar)که وسیعاً درجنگ اوکراین بکارگرفته می شود ، افزایش 25 درصدی درآمد رادرسال 2024 تجربه نمود.شرکت انگلیسی تولید کننده ی تسلیحات اتمی (AWE) نیز درسال قبل ، 16 درصد افزایش درآمد رانسبت به سال قبل به ثبت رساند.

منابع ومآخذ

1)world top arms producers see revenues rise on the back of wars and regional tensions , www.sipri.org

2)politics-the entertainment division of the military industrial complex , www.mronline

3)the military industrial complex is more powerful than ever , www.thenation.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

رونق بازارتسلیحات

جنگ سرد باچین

جنگ سرد باچین آغازمی شود

چندی پیش ، نگارنده ی این سطور ، مقاله ای راتحت عنوان " جنگ سرد آغازنخواهد شد !" درنشریه ی "فارن افیرز" ارگان شورای روابط خارجی آمریکا که اندیشکده ی اصلی درعرصه ی سیاستگذاری کلان آمریکا می باشد ، مطالعه کرد.(1) نویسنده ی مقاله ، " توماس کریستین سن " (T.Christiensen) معاون سابق وزارتخارجه ی آمریکا دردولت جورج دبلیوبوش و استاد دانشگاه کلمبیا بود وعلیرغم اعلان جنگ تجاری دولت اول ترامپ به چین ، خوشبینانه اعلام می کرد که جنگ سرد جدیدی آغازنخواهد شد زیرا دولت جوبایدن ، ازسیاستهای افراطی دونالد ترامپ عقب نشینی کرده ودرزنجیره ی ارزش جهانی ، جایگاهی نیزبرای چین درنظر گرفته است.اومعتقد بود بنظر دولت بایدن ، چین ازنظر ژئوپولتیک وایدئولوژیک، سمتگیری جهانی ندارد وفقط درعرصه ی اقتصادی به رقابت برخاسته است. اما جای یک چیز دراین مقاله خالی بود وآن تحلیل استراتژی سیستم امپریالیستی جهان بود که بنظرمی رسد ظهور درخشان چین ، هژمونی آنرا زیرسئوال برده است. اکنون آمریکا ناچاراست به ظهورچین دربرابر نظم تک قطبی تحت رهبری خویش پاسخ دهد.همانطورکه آمریکا دردهه های 1940 و1950 ، جنگ سرد رابه مثابه ی بخشی ازاستراتژی کلان خود درقبال اردوگاه سوسیالیسم برگزید، امروزنیزبرای تضمین رهبری خود برجهان وحفظ منافع وهژمونی امپریالیستی ، دوباره به همین استراتژی روی می آورد.

چند روز قبل ازانتشارمقاله ی مزبور ، دولت بایدن نشان داد که نه تنها قصددارد جنگ سرد جدیدی راآغازنماید بلکه قصد دارد آنراباشدتی بیشترازجنگ سرد اول ادامه دهد. این نیّت ، درنخستین مذاکره ی مقامات بلند پایه ی دوکشور پس ازبه قدرت رسیدن جوبایدن ، نمایان گردید. یک هفته قبل ازاین دیدار ، آمریکا نشانه هائی ازجنگ سرد تهاجمی جدید علیه چین ، بروزداد. بایدن دردیدار با روسای دولتهای ژاپن ، هند ، واسترالیا ، ایجاد یک اتحاد نظامی استراتژیک چهارجانبه راتحت رهبری آمریکا ، اعلام نمود که به ناتوی آسیائی معروف گشت. چهارکشور، بیانیه ای منتشرکردند که دشمنی باچین درسطرسطر آن موج می زد. درهمان روز ، کمیسیون فدرال ارتباطات آمریکا ، پنج بنگاه بزرگ اقتصادی چین ، ازجمله هوواوی را درلیست سیاه خود قرارداد. دو روز قبل ازدیدار هیئتهای آمریکائی وچینی نیز ، بایدن تحریم 24 مقام رسمی چین رادراعتراض به آنچه که سرکوب معترضین هنگ کنگ نامید، تمدید کرد. آنتونی بلینکن وزیرخارجه ی دولت بایدن ، پس ازبازگشت ازاجلاس چهارجانبه ، دیدار خود رابامقامات چینی لغو کرد ونگرانی خود راازآنچه که عملکر چین درهنگ کنگ ، شین جیانگ ، وتایوان نامید ، ونیز انجام حملات سایبری به آمریکا ، واعمال فشاراقتصادی چین به متحدین آمریکا ، ابرازنمود. این اقدامات ، نظم قانونمند وثبات جهانی رابه خطرافکند. بلینکن صریحاً گفت که آمریکا آماده ی همکاری ورقابت باچین است اما درصورت لزوم ، باتمام قدرت آماده ی رویاروئی نیزمی باشد.

دولت چین درپاسخ آمریکا ، اعلام کرد که به سیستم بین المللی بامحوریت سازمان ملل متحد پای بند است ونظم جهانی متّکی برقوانین بین المللی ، ونه خواسته های گروه کوچکی ازکشورها ، رابه رسمیت می شناسد : " مردم چین ، حول حزب کمونیست این کشورحلقه زده اند وارزشهای مشترک انسانی مانند صلح ، عدالت ، آزادی ودموکراسی راپاس می دارند. اما درک آنها ازدموکراسی ، بادرک آمریکا تفاوت دارد." بدین ترتیب ، جنگ سردی آغازشد که روزبروز شدت گرفت. اما هیچ جنگ سردی ، بدون مسابقه ی تسلیحات اتمی ، قابل تصورنیست. چین اکنون 200 کلاهک اتمی دراختیاردارد که درمقابل 1400 کلاهک اتمی آمریکا ، بسیارناچیزبنظرمی رسد. اما این کشور بسرعت مشغول مدرنیزه کردن وگسترش توان زرادخانه ی اتمی خویش است وبزودی موازنه ی وحشت رادستخوش تحولی شگرف خواهد کرد. این رقابت ، بزودی به حوزه های نوظهور وبی سروسامانی چون فضای مجازی وهوش مصنوعی ، گسترش پیدامی کند. البته ایالات متحده نیز قصد دارد دردهه ی آینده ، 500 میلیارددلار برای نوسازی تسلیحات اتمی خود هزینه کند. موشکهای بالستیک نقطه زن آمریکا ، فعلاً قادرند نقاطی رادرفاصله ی شش هزارمایلی خود ، هدف قراردهند. هریک ازاین موشکها ، قادرند کلاهکهائی راباقدرت 20 بارقوی ترازبمبی که هیروشیما را ویران کرد، حمل کند.

باتمام این اوصاف ، جهان ازجنگ سرد اول جان سالم به دربرد اما معلوم نیست که جنگ سرد جدید نیزچنین عاقبتی داشته باشد." لوید آستین" وزیردفاع اسبق آمریکا ، زمانی گفته بود که " جنگ باچین ، نه قریب الوقوع است ونه اجتناب ناپذیر! " اما بشر مجبوربه یک انتخاب دشواراست : " عقل سلیم یا ویرانی ومرگ". بنظرمی رسد تنها راهبرد قابل اجراء برای جلوگیری ازجنگ سرد نوظهور میان واشنگتن وپکن ، ایجاد چهارچوبی برای رقابت مسالمت آمیز باشد. طبیعتاً گامهای اول ، سخت خواهند بود زیراهرکشوری معتقد است که دست بالا رادارد ولذا ، مفاهیم کلیدی جدید رابرای نظم نوین بین المللی ، رد می کند.

زیرنویس

1)there will not be a new cold war , www.foreignaffairs.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

فنتانیل

"فنتانیل"

ابزاری سیاسی ، درخدمت جنگ تجاری

چندی است بحران مواد مخدّر درآمریکا ، ابعاد گسترده ای بخود گرفته وتلفات انسانی نسبتاً سنگینی برجای می گذارد. اما دولت آمریکا ، بجای پرداختن به ریشه های این بحران ، ازآن بعنوان ابزاری برای جنگ تجاری باچین استفاده می کند. بحران مواد مخدّر درآمریکا ، هرروز رکورد جدیدی برجای می گذارد. درسال منتهی به مارس 2023 ، حدود 111 هزارآمریکائی بدلیل عوارض سوء ناشی ازمصرف مواد مخدّر جان باختند. درگذشته ، سالانه یک نفرازهر صدهزارنفرآمریکائی ، بدین شکل می مردند ولی اکنون، این رقم به 4/32 نفررسیده است. چندی قبل ، دادگاه عالی آمریکا، علیه شرکت پوردوفارما (Purdu pharma) که شرکت داروسازی تولید کننده ی داروی مخدّر اوکسی کودون (Oxy contin) است ، به جرم توزیع این دارو دربازارغیررسمی ، حکم صادرکرد.

اما پرزیدنت ترامپ ، درمدت کوتاهی که ازروی کارآمدنش می گذرد، تعرفه های قابل ملاحظه ای رابرواردات ازکانادا و مکزیک(10درصد) وچین (20درصد) وضع کرده تابه زعم خود، مانع ورود فنتانیل (Fentanyl) به خاک آمریکا گردد. اوعرضه ی این ماده ی مخدّر بسیارقوی وکشنده ی صنعتی رادرآمریکا ، نگران کننده خوانده وتلاشهای قبلی این کشوررا برای جلوگیری ازورود غیرقانونی این ماده به داخل آمریکا، ناکافی خوانده است. اکنون فنتانیل به ماده ی مخدراصلی درمرگ معتادان 18 تا 45 ساله ی آمریکا تبدیل شده است. دولت فعلی ودولتهای قبلی آمریکا ، برآنند که بخش عمده ی فنتانیل موجود دربازارآمریکا ، ازمرزمکزیک و کانادا وبامشارکت چین ، وارد کشورمی شود. مکزیک وارد کننده ی اصلی مواد شیمیائی لازم برای تولید فنتانیل درمنطقه می باشد که شبکه های غیرقانونی شکل گرفته توسط کارتلهای مواد مخدّر، آنرا وارد وماده ی ساخته شده ی آنرا صادرمی کنند. آنها پس ازتولید فنتانیل ، آنراتوسط شهروندان آمریکائی دراین کشورتوزیع می کنند. بعلت قدرت این ماده ی مخدّر ، آنرادرمحموله های کوچکی جاسازی می کنند که کشف وضبط آنها توسط مجریان قانون ، دشواراست.

دولت جوبایدن بسیارتلاش کرد تاافکارعمومی رامتقاعد نماید که میان تجارت باچین ازیکسو وافزایش تلفات ناشی ازمصرف فنتانیل ازسوی دیگر ، رابطه ی مستقیم وجوددارد وبراین اساس ، تحریمهائی راعلیه چین وضع نمود.دولت بایدن،چهارشرکت بزرگ شیمیائی چین رابه قاچاق مواد مخدربه داخل خاک آمریکا متهم نمودوحتی " ائتلاف جهانی برای مقابله بااشاعه ی مواد مخدرصنعتی" راباشرکت 80کشورتشکیل داد. باروی کارآمدن جمهوریخواهان، دونالد ترامپ به این اتهام دامن زد وادعا کردکه حزب کمونیست چین ، جان جوانان آمریکائی را وجه المصالحه ی لغو تحریمهای حقوق بشری خود قرارداده است. درحالیکه ریشه های رواج مواد مخدر درجامعه ی آمریکا ، درداخل همین کشورمی باشد.کمیته ی خدمات مالی مجلس نمایندگان آمریکا اخیراً گزارشی دراین مورد منتشرکرد. جویس بیتی (J.Beatty) عضوعالیرتبه ی دموکرات این کمیته، گفته است که شرکتهای کاردینال هلث (cardinal Health) ارائه دهنده ی خدمات مراقبتی وبهداشتی ، مک کسان (Mc Kesson) شرکت توزیع دارو ، و امریسورس برگن Amerisource Bergen) )شرکت توزیع دارو، که 85 درصد توزیع داروی آمریکا رادردست دارند ، تاکنون صدها میلیون دلار بابت فعالیت دربازارسیاه مواد مخدر، جریمه شده اند. بخش بزرگی ازهزینه های تبلیغاتی وانتخاباتی نانسی پلوسی (N.Pelosi) رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا ، چاک شومر(C.Schumer) سناتوربانفوذ نیویورک، وجوبایدن رئیس جمهورقبلی آمریکا ، توسط این غولهای داروئی وشیمیائی آمریکا تامین شده است.

اما فنتانیل چیست ؟ فنتانیل یکی ازقوی ترین مواد مخدرصنعتی است که به عنوان داروی تسکین دردهای شدید بخصوص دربیماران سرطانی ویاافراد تحت عمل جراحی ، به کارمی رود. این دارو ، به دلیل اثرات سریع وقدرتمند خود ، بطورگسترده درحوزه های پزشکی مورداستفاده قرارمی گیرد. فنتانیل ازنظرشیمیائی، مشابه سایر مخدرهای اپیوئیدی مانند هروئین ومورفین است اما قدرت آن ، به مراتب بیشترمی باشد. اثرات منفی این مخدر، شامل خمودگی وکاهش هشیاری است که می تواند درمواردی به ایست تنفسی ومرگ منجرشود. دولت آمریکا اخیراً به بهانه ی این مخدر ، تعرفه ی 20 درصدی برکالاهای چینی وارداتی به آمریکا وضع کرد که البته بااقدام متقابل چین درسه عرصه روبرو گردید : شکایت به سازمان تجارت جهانی ، اعلام تعرفه های اضافی بربرخی کالاهای وارداتی ازآمریکا ، وقراردادن نام برخی شرکتهای آمریکائی درلیست نهادهای غیرقابل اعتماد. این جنگ تجاری ، بطوریکجانبه توسط آمریکاآغازشد ودلیلی که ترامپ برای آن ذکرکرد " وادارکردن چین به مذاکره درباره ی فنتانیل" می باشد. درحالیکه بحران مصرف بیش ازحدّ فنتانیل درآمریکا ، توسط خود این کشورایجاد شده وربطی به چین ندارد. درواقع دولت آمریکا ، موضوع فنتانیل رابه ابزاری سیاسی برای آغاز دورجدید جنگ تعرفه ای علیه چین تبدیل کرده است. گزارش اخیر دفتر بودجه ی کنگره آمریکا(CBO) ، بی پایه بودن اتهامات ترامپ راآشکار می کند. به موجب این گزارش ، از 352 میلیارددلارکالای چینی تحت پوشش تعرفه های جدید ، تنها 7 درصد به محصولات شیمیائی مربوط می شود و62 درصد به تجهیزات الکترومکانیکی ونیمه هادیها مربوط می گردند. این نوع اعمال تعرفه ، بجای اینکه یک عملیات " ضد مواد مخدّر" باشد بیانگر دورجدید جنگ تعرفه ای علیه کالاهای چینی است. داده های جنگ تجاری ازسال 2018 تاکنون ، ناکارآمدی سیاست تعرفه ای آمریکا رانشان می دهد. به گزارش وزارت بازرگانی آمریکا ، درسال 2024 ، کسری تجاری آمریکا 21/1 تریلیون دلاربود که 50 درصد نسبت به سال 2017 ، یعنی قبل ازشروع جنگ تجاری آمریکا باچین ، افزایش نشان می دهد. درحالیکه دراین مدت ، مازاد تجاری چین با آمریکا از323 میلیارددلار به 361 میلیارددلارافزایش یافته است. معهذا اعمال تعرفه های تجاری علیه چین ، به گزارش فدرال رزرو آمریکا ، بطور متوسط 35/0 درصد برنرخ سالانه ی تورم دراین کشور می افزاید. اما نقش چین دربحران فنتانیل ، قدری پیچیده تراست . دولت چین ازسال 2019 ، تولید وعرضه ی فنتانیل رادرتمامی اشکال آن ، ممنوع اعلام کرده است. اما این کشور درعین حال ، به تولید مواد شیمیائی اولیه ی مورد نیاز برای تولید فنتانیل ادامه می دهد. تولید اغلب این مواد ، توجیه داروئی وپزشکی دارند. اما بخش عمده ی آنها توسط سازمانهای تبهکار فراملیتی ، بویژه درمکزیک، خریداری وبه فنتانیل تبدیل می شوند.

ایالات متحده آمریکا اکنون نیازمند برنامه ریزی دقیق برای ترمیم زیرساختهای کهنه ، ترسیم چشم انداز امیدوارکننده ی اقتصادی ، وغلبه بریاس وسرخوردگی حاکم برجامعه می باشد. اما دولت افراطی کنونی ، بجای انجام این پلاتفرم دشوار ، استراتژی آسانتر وکم هزینه تر تاختن برچین رابرگزیده که درتاریخ معاصرآمریکا بارها آزموده شده است. منطق نهفته درورای جنگ تجاری جدید "کشتن هزار دشمن دربرابرازدست دادن 800 سربازخودی است! " منطقی که این بار ، کارسازنیست زیرا دشمن ، تلفات به مراتب سنگین تری را تحمیل خواهد کرد. به گفته ی ریچارد بالدوین(R.Baldwin) اقتصاددان برجسته واستاد دانشگاه ژنو ، " پکن درحال تبدیل شدن به قاطع ترین نگهبان نظم تجارت جهانی است وبه زودی ، به ایفای این نقش پراهمیت تاریخی خواهد پرداخت."

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

سوخو-57

نبرد"رادارگریزها"

(نگاهی به برتریهای" سوخو-57 " بر "اف-35 ")

جنگنده ی نسل پنجم " سوخو-57 " (SU-57) روسیه، اخیراً درنمایشگاه بین المللی صنایع هوائی چین درشهر"ژوهائی" (Zhuhai) به نمایش درآمد وتوجه ناظران رابخود جلب کرد. ویژگیهای منحصربفرد این جنگنده چیست که آنرا ازجنگنده ی آمریکائی " اف-35 " (F-35) متمایزمی سازد ؟ بااثبات کارآئی جت "اف-35 آذرخش-2" درماموریتهای مختلف ، تحلیلگران به عملکرد بالقوه ی این جنگنده دربرابرجت روسی سوخو-57 می اندیشند. جت سوخو ، جنگنده ی رادارگریز نسل پنجم است که استقرارمحدودی دراوکراین داشته است. برخورد مستقیم میان اف-35 وسوخو-57 درآینده ی نزدیک ، درحدّ یک فرضیه باقی مانده وبعید است این دوجنگنده بزودی درمیدان نبرد بایکدیگر، محک بخورند. معهذا ، قابلیتهای آنها را می توان روی کاغذ سنجید.

جنگنده ی رادارگریز نسل پنجم T-SO Pak-FA معروف به "سوخو-57" ، ازسال 2019 به خدمت نیروی هوائی روسیه درآمده است. این هواپیما ، جنگنده ی رادارگریز چند منظوره ای است که بادوموتور قدرتمند خود ، سلطان بلامنازع آسمان است. درحال حاضر ، 9 فروند ازاین جنگنده دراختیار نیروی هوائی روسیه قرارگرفته واز دو فروند آن نیز درجنگ اوکراین استفاده شده است. درنمایشگاه بین المللی هوافضای MASKs روسیه ، دوفروند ازاین جنگنده ، نمایش رزم هوائی را برای بازدید کنندگان اجراء کردند وعملکرد خیره کننده ای ازخود برجای گذاشتند. مطالعات نرم افزاری وسخت افزاری برای ساخت نسل ششم این جنگنده نیز دردست اجراست. ساخت سوخو-57 ، بالغو برنامه ی ساخت " میگ-42" (MIG-42) پس ازفروپاشی شوروی ، آغازشد وقراراست بزودی این جنگنده ، به ستون فقرات نیروی هوائی روسیه وبرخی ازمتحدین این کشور تبدیل شود.

سوخو-57 ، دورپروازترین جنگنده ی جهان است که می تواند باسرعت چند برابرصوت (2 ماخ) وبدون نیازبه پس سوز (After burner) ، بیش از 2000 کیلومتر راطی کند واین امر به جنگنده ی مزبورامکان می دهد علاوه برقلمروشوروی سابق ، اروپا وبخشهائی ازاقیانوس اطلس رانیزتحت پوشش خود قراردهد. بدین ترتیب ، ژاپن ، تایوان ، وکره نیز درتیررس این جنگنده قرارمی گیرند. پس ازفروپاشی شوروی وازدست رفتن پایگاههای این کشور درشرق اروپا واقصی نقاط جهان ، تولید جنگنده های دورپرواز دردستورکاردولت روسیه قرارگرفت بویژه آنکه روسیه فاقد ناوگان دریائی هواپیمابربود واین امر ، تولید جنگنده های دورپرواز رابرای این کشور دراولویت قرارداد. انتظار می رود تاسال 2027 ، نیروی هوائی روسیه حداقل سه اسکادران جنگنده ی سوخو-57 دراختیارداشته باشد. اف-35 درسال 2006 ، وسوخو-57 دراواسط دهه ی 2010 ، اولین پروازهای خود راانجام دادند. هردوجنگنده ، ازبهترین جنگنده های رادارگریز نسل پنجم حاضرجهان محسوب می شوند. ازسوخو-57 تاکنون درجنگ اوکراین استفاده ی حداقلی شده است واز اف-35 نیزدرحمله ی اخیراسرائیل به تاسیسات نظامی ایران استفاده شد.

سوخو-57 مجهزبه تچهیزات الکترونیک پیشرفته ی هوانوردی مانند رادارهای مجهزبه آرایه های اسکن الکترونیکی (active phased array radar) وترکیب حسگرها (sensors fusion) می باشد که به سیستم راداری جنگنده امکان می دهد که دید مستقیم ودید جانبی داشته باشد. جنگنده های نسل پنجم ، فقط یک سیستم راداری دارند اما سوخو-57 ازشش سیستم راداری سود می برد. این سیستم به جنگنده اجازه می دهد که 60 هدف رابطور همزمان رهگیری نماید وبه خلبان امکان می دهد که بهترین هدف رادرجهات مختلف ، برگزیند. سوخو-57 باآنکه یک جنگنده ی سنگین محسوب می شود، برای برخاستن اززمین ، به باندی کوتاه نیازدارد که این جنگنده رابرای استقراربرروی ناوهای هواپیمابر ، ایده آل می سازد. سوخو-57 ، ذخیره ی سوخت بزرگی دارد ومی تواند تاشعاع 2500 کیلومتری پروازکند. حداکثرسرعت این جنگنده 2600 کیلومتردرساعت است وحداکثروزن آن هنگام برخاستن اززمین 35480 کیلوگرم می باشد. اف-35 نواقص خودرادارد. مثلاً درقسمت جلوی این هواپیما ، پردازنده های پیشرفته، جعبه های حسگر، اجزای راداری ،سیستمهای جنگ الکترونیک، وسایرتجهیزات ارتباطی قراردارند که اف-35 رابه یک مقرّ اطلاعاتی تبدیل می کند.البته این سیستم تازمانی به درستی کارمی کند که بیش ازحدّ گرم نشود.

سوخو-57 می تواند حداکثر 10 تن مهمات حمل کند وبااین وزن ، سرعت اوج گیری آن ، 384 متربرثانیه می باشد یعنی می تواند در23 ثانیه به قله ی اورست برسد. یکی ازبهترین ویژگیهای سوخو-57 ، تنوع سلاحهائی است که حمل می کند.انواع موشکهای هوابه هوای دوربرد، میانبرد وکوتاه برد، بمبهای هدایت شونده علیه بمبها وموشکهای دشمن ، سرعت 2600 کیلومتردرساعت( دربرابر1900 کیلومتراف-35) وقابلیت مانورپذیری بالا ، ازویژگیهای منحصربفرد سوخو-57 می باشد. این جنگنده حتی قادراست موشک " کینژال" (Kinzhal) راکه گل سرسبد زرادخانه ی موشکی روسیه است، حمل نماید.اغلب موشکهائی که ازسوخو شلیک می شوند ، درنوک کلاهک خود یک سیستم پیچیده ی راداری ذارند که هرگونه تغییرجهت هدف راشناسائی ونسبت به آن ازخود عکس العمل نشان می دهند. بنابراین ، گریز ازاین موشکها درنبرد هوائی، عملاً ممکن نیست. سوخو-57 مجهز به یک توپ خودکار30 میلیمتری وچهارموشک دوربرد ودوموشک کوتاه برد است که " گرمایاب" (Heat seeker) می باشند. سوخو-57 می تواند به موشکهای ضد شناوروضد رادارنیزمسلح شود. درپروازهائی که مستلزم استتارنباشند ، سوخو-57 می تواند درشش محل تعبیه شده دربدنه ی خود نیز ، مهمات اضافی حمل نماید.

روسیه قصد دارد درآینده ی نزدیک ، موشک کروز هایپرسونیک Brahmos رابرروی سوخو-57 نصب نماید.امابه علت وزن سنگین این موشک ، فقط دوفروند ازآن قابل نصب برروی این جنگنده می باشد. موشکهای هوابه هوای جنگنده ی سوخو-57 ، حدود 370 کیلومتربرددارند ومجهز به تجهیزات پیشرفته ی رهگیری " میگ-31" می باشند. این موشکها حتی قادرند هواپیمای جاسوسی "ایواکس" (AWACS) رانیز سرنگون نمایند. البته قراراست موشک پیشرفته ی دیگری که 460 کیلومتربرددارد برروی سوخو-57 نصب شود. کابین این هواپیما با دولایه شیشه ی 38 سانتیمتری (15 اینچی) پوشیده شده ومجهزبه نمایشگرهای چند منظوره می باشد. موتور سوخو-57 همان موتور سوخو-37 است که تقویت شده و 17 تا 18 درصد کمترسوخت مصرف می کند. کارشناسان نظامی آمریکا معتقدند که قابلیت مانور سوخو-57 به مراتب بیشتر ازاف-35 می باشد ضمن اینکه برد عملیاتی آن نیز بیشترمی باشد. یکی ازویژگیهای سوخو-57 که تاکنون کمتربه آن توجه شده ، قابلیت سیستم ضدموشکی DIRCM آن است که باشلیک پرتوهای لیزری ، موشک شلیک شده بطرف خود رامنحرف می سازد. این ویژگی راهیچ جنگنده ی دیگری درجهان دارانیست. این قابلیت ضد موشکی ، بویژه دربرابر موشکهائی که بااشعه ی مادون قرمز هدایت می شوند ، کارسازاست. مانورپذیری فوق العاده بالای سوخو-57 ، به این جنگنده امکان می دهد که ازحملات موشکهای مهاجم بگریزد وموقعیت خودرادرنبرد هوائی نزدیک ( Dog fight ) بهبود بخشد. تکنولوژی گمراه کردن موشکهای گرمایاب ، نیزبه این جنگنده کمک می کند تاازچنگال موشکهای مهاجم بگریزد.تولید سوخو-57 ، به ربع قرن تسلط بلامنازع آمریکا بربازارجهانی جنگنده های رادارگریز پایان داد واین جنگنده اکنون دراختیار ویتنام وهند قرارگرفته است. ازسوی دیگر، هردوجنگنده ی اف-35 و سوخو-57 ، قابلیت سوختگیری درآسمان رادارند ضمن اینکه هزینه ی ساخت هرفرونر اف-35 حدود یکصد میلیون دلار وهزینه ی تولید هرفروند سوخو-57 حدود 30 میلیون دلارمی باشد. بنظر می رسد میزان کارآمدی این جنگنده ها در ماموریتهای مختلف ، متفاوت باشد. سوخو-57 یک جنگنده ی تک نفره است که قابلیت استفاده ازخلبان دوم رانیزدارد تادرشرائطی که خلبان اول سرگرم نبرد هوائی است ، کمک خلبان بتواند واحدها وسیستمهای الکترونیک مجهزبه هوش مصنوعی جنگنده را کنترل نماید. معهذا ، تاکید اف-35 برنابود کردن اهداف زمینی است ولذا ازقابلیت مانور وشتاب چندان برخوردارنیست درحالیکه سوخو-57 یک جنگنده ی همه کاره است ومی تواند چند نقش رابطورهمزمان ایفاء نماید.

یکی ازپیچیدگیهای سوخو-57 این است که روسیه درتولید انبوه این جنگنده بامشکل روبروست واین مشکل، پس ازتحریم این کشور بیشترشده است. سوخو-57 می تواند بسرعت بالاترازدوماخ برسد درحالیکه حداکثرسرعت اف- 35 حدود 6/1 ماخ می باشد. اگرچه بنظراغلب تحلیلگران نظامی ، درحال حاضر سوخو-57 ، قدرتمندترین سکوی نسل پنجم درآسمان است اما این هواپیما ، دربرابر اف-35 ، لحظات سختی خواهد داشت.

منابع ومآخذ

1)SU-57 fifth generation Fighter , www.s...

2)stealth compromised , www.militarywatchmag.com

3)why does Russias SU-57 fighter jet get the better of US F-35 ? , www.sputnikglobe.com

4)Putin inspect Russian fighter jet unveiled at air show , www.euronews .com

5)the seven most outstanding features of Russias new SU-57 fighter , www.militartwatchmag.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

پیش بسوی یالتا-2

پیش بسوی" یالتا-2"

بابازگشت دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا ، بحث پیرامون توافق ایالات متحده و روسیه ، بویژه درمورد اوکراین بالاگرفت. آیااین واقع بینانه است که تصور کنیم مسکووواشنگتن می توانند درهمه ی زمینه های مورد اختلاف ، که مهمترین آنها به نفوذ جهانی ایشان بازمی گردد،نیز به توافق برسند؟ اگرچنین باشد، جهان خود رابرای یک یالتای جدید آماده می کند.

کنفرانس یالتا درفوریه 1945 ، یک مقطع تاریخی درتعریف نظم جهانی پس ازجنگ بود که ائتلاف ضد فاشیستی موجود را به جهانی دوقطبی تحت رهبری آمریکا وشوروی تبدیل کرد. دیدار روزولت ، چرچیل ، واستالین دریالتا ، به منظور دستیابی به توافق برای مدیریت دستاوردهای پیروزی بر قوای محور انجام گرفت. دستورکاراین کنفرانس، حل سه مسئله ی عمده بود : تجدید سازمان آلمان واروپای مرکزی ؛ نقش اتحاد شوروی درمنطقه ی پاسیفیک ؛ وساختارنوین نظم جهانی. کنفرانس یالتا ، سنگ بنای اولیه ی رویاروئی ژئوپولتیک قدرتهای پیروزمند درجنگ را طی دهه های آینده گذاشت. کنفرانس ، به چند توافق عمده نائل شد که مهمترین آنها ، تقسیم آلمان وبرلین به چهارمنطقه ی نفوذ(آمریکا ، روسیه ، فرانسه وانگلیس) بود که اندکی بعد ، مبنای تقسیم کشورآلمان قرارگرفت. جبران خسارات جنگ ازمحل منابع تحت کنترل کشورهای اشغالگر، ورود شوروی به جنگ باژاپن وبدست گرفتن کنترل منچوری و جزائرکوریل ، توافق برسر ساختارسیاسی اروپای شرقی بابرسمیت شناختن نفوذ شوروی درلهستان ، مجارستان ، رومانی ، بلغارستان ، وچکسلواکی ، ایجاد سازمان ملل متحد باتایید حق وتو برای اعضای دائم شورای امنیت، ازدیگرمصوبات کنفرانس یالتا بود. امابزودی خاک آلمان ، به عرصه ی رویاروئی آمریکا وشوروی تبدیل شد وبه تقسیم نهائی آن به شرق وغرب انجامید. مسئله ی لهستان ، اختلاف ایدئولوژیک میان دوطرف رانمایان ساخت. درحالیکه روزولت وچرچیل برتشکیل یک دولت لیبرال درلهستان تاکید می کردند ، استالین بااستفاده ازحضورارتش سرخ دراین کشور، یک حکومت طرفدارشوروی رابه قدرت رساند. این سیاست ، بعدها به سراسرشرق اروپا تسرّی پیداکرد. کنفرانس یالتا برای اداره ی جهان ، به تشکیل سازمان ملل متحد رای داد که باید جایگزین نهاد شکست خورده ی " جامعه ملل " می گردید تاتوازن قوا میان قدرتهای بزرگ راحفظ نماید. حق وتو نیز به منظور ایجاد تعادل سیاسی میان اعضای دائم شورای امنیت دردوران جنگ سرد، درنظرگرفته شد. نفوذ شوروی درآسیا، سرانجام به جنگ کره انجامید. یالتا رامعمولاً یک سازش پراگماتیستی شناخته اند که آغازگر جنگ سرد وتقسیم جهان به دوبلوک متخاصم گردید. حضور گسترده ی شوروی درشرق اروپا ازیکسو ، وسیاست بازدارندگی آمریکا ازسوی دیگر ، به رویاروئی ایدئولوژیک ونظامی دوطرف منجرشد. اگریالتا برای غرب ، نماد تسلیم دربرابرشوروی بود ، برای شوروی ، سمبل پیروزی سیاسی درتامین امنیت مرزهایش بود. درهرحال ، کنفرانس یالتا نقطه ی پایانی برتعادل چند قطبی قرن نوزدهم وآغازعصرجدید دوقطبی درمناسبات بین المللی بود که بازدارندگی هسته ای ، اساس آنرا تشکیل می داد.

امااکنون ، شرائط جهان با دوران جنگ سرد تفاوت ماهوی پیداکرده است. ظهور قدرتهای جدیدی چون چین وهند ، جهان راچند قطبی کرده است. دیگرآمریکا وروسیه نمی توانند مانند گذشته ، برای سرنوشت جهان تصمیم بگیرند. ازسوی دیگر معلوم نیست جهان برای تحقق بخشی ازوعده های ترامپ آماده باشد. مثلاً بریتانیا اعلام کرده که اگروعده های ترامپ درمورد تعرفه ها عملی شود ، پیامدهای گسترده ای برای اقتصاد بریتانیا خواهدداشت که کاهش تجارت خارجی وافزایش قیمتها ، ازمهمترین تبعات آن خواهد بود. معهذا هنوز آمریکا وروسیه ، نفوذ پررنگ خود رادرمناطقی ازجهان حفظ کرده اند. بسیاری از تحلیلگران وصاحبنظران معتقدند که ریشه ی جنگ دراوکراین ، فقط درتوسعه طلبی ناتو یا روسیه نیست بلکه این جنگ ، انعکاسی ازتقابل گسترده ترآمریکا وروسیه برای آینده ی اروپا وچه بسا جهان می باشد.اکنون ساختار اروپا دچاربحران شده است وبحرانهای سیاسی واقتصادی امروز درانگلیس واروپا ، نشانه ای ازبحران دراین قاره می باشد. کشورهای اروپائی که دنباله روی مشی آمریکا دراوکراین بودند اکنون که این کشور درصدد عادی سازی روابط خود باروسیه وپایان دادن به جنگ اوکراین برآمده ، بامشکل روبرو شده اند. معهذا موضعگیریهای جدید دولت آمریکا رانباید ترقیخواهانه وضدامپریالیستی ارزیابی کرد زیرا این سیاستها ، فقط میان منافع نخبگان اقتصادی وناسیونالیسم تنگ نظرانه ی غربی ارتباط برقرارمی کند. ادامه ی حمایت ازاسرائیل ، نشانه ی این جهتگیری است. بنابراین ، جهتگیریهای جدید را، قبل ازاینکه ایدئولوژیک باشند باید پراگماتیستی تلقی کرد.

نباید تردید داشت که آینده ی اروپا ، یک محورکلیدی از مذاکرات ترامپ – پوتین است. البته یک نکته رانیزنباید ازنظر دورداشت وآن احتمال ظهور یک چهره ی سیاسی مانند ژنرال دوگل دراروپاست که ممکن است مشی ای مستقل ازآمریکا درپیش بگیرد. سیاست ترامپ درمورد کاهش دخالت آمریکا درجهان ، سرانجام اورابه پذیرش توافقنامه ای به سبک یالتا وادارخواهد کرد ومتحدین اروپائی این کشوررا نیزبه پذیرش آن واخواهدداشت. دراین سناریو ، روسیه باسود بردن ازموقعیت جغرافیائی خود ، همکاری با اروپا رادرچهارچوب اوراسیائی بازسازی می کند. دراین صورت ، یک نظم سیاسی جدید درفرانسه وآلمان پدیدارخواهد شد که درآن ، " راست جدید" نقش محوری ایفاء می کند واصلاحاتی دراتحادیه اروپا صورت می گیرد که ازنفوذ اتحادیه برکشورهای عضو می کاهد. اما موضع انگلیس، بدلیل خصومت دیرپای این کشوربا اتحادیه اروپا ، ممکن است متفاوت باشد. منطقه ی دیگری که هم روسیه وهم آمریکا ، نفوذ خود رااعمال خواهند نمود، خاورمیانه وشمال آفریقاست. کودتائی که به سقوط بشاراسد در سوریه انجامید ، ونیز برقراری آتش بس میان اسرائیل وفلسطینیها، نخستین نشانه های رویکرد جدید ترامپ درقبال منطقه می باشد. جهان ، ازگرایشهای صهیونیستی ترامپ به خوبی آگاه است اماباید جنبه های پراگماتیستی سیاست اورانیزدرنظرگرفت که ممکن است درمقاطعی ، برگرایشات ایدئولوژیک اوچیره شود. اظهارات ترامپ درمورد غزّه، حاکی ازآنست که آمریکا قصددارد برحمایت تاریخی آمریکاازاسرائیل بیفزاید. این کشور ، احتمالاً به حمایت از گروههای قومی مسلح مانند پ ک ک ادامه می دهد وتمامیت ارضی ترکیه ، سوریه ، ایران وعراق را مورد تهدید قرارمی دهد. درهمین حال بنظرمی رسد که ترامپ قصددارد به اعمال فشار برکشورهای خلیج بپردازد تاآنها ازروابط خویش باروسیه وچین بکاهند. دراین شرائط ، توافق همکاری استراتژیک میان تهران ومسکو، می تواند به مثابه ی یک وزنه ی تعادل درمنطقه عمل نماید. فعال کردن کریدور شمال-جنوب دراین چهارچوب ، حائز کمال اهمیت می باشد.

یک نکته ی کلیدی درمذاکرات آتی ترامپ-پوتین، آینده ی اسرائیل خواهد بود. اسرائیل، سگ نگهبان آمریکا درمنطقه است ومهاجران روس بسیاری رادرخود جای داده است.آینده ی اسرائیل برای اروپا نیزمهم است زیرا پروژه ی مهمی که اسرائیل بااروپا دردست اجراء دارد " مسیرپنبه" (cotton Route) نام دارد که ایتالیا واسرائیل درآن نقش محوری ایفاء می کنند. ازجمله مصوبات احتمالی یالتا-2 ، ارائه ی تضمین های امنیتی متقابل به ایران واسرائیل ، پایان دادن به اشغال غزّه توسط اسرائیل ، محو قدرت نظامی حماس ، ادامه ی حضوراسرائیل درجولان بدلائل امنیتی ، توقف حمله به اسرائیل توسط شبه نظامیان منطقه بویژه یمنی ها ، خواهد بود. اما ماهیت تجاوزکارانه ی اسرائیل، جای خوش بینی نسبت به اقدامات صلحجویانه ی یالتا-2 باقی نمی گذارد. ترامپ وپوتین ممکن است مسائل مربوط به کشورهای حوضه ی خلیج فارس رانیزمورد بحث قراردهند. قیمت نفت، نقش اوپک ، وضع لیبی ویمن ، حضورگروههای مسلح درشمال سوریه، ازجمله مسائلی است که احتمالاً دراین کنفرانس مطرح می گردد. مجموعه توافقهائی که دریالتا-2 بدست می آیند ، شکل جدیدی به جهان می دهد ومعیار بازدارندگی ، قدرت نرم وقدرت سخت را درعرض چند ساعت دگرگون خواهد کرد. البته این درصورتی است که راستگرایان افراطی درآمریکا پابرجای بمانند. آنچه مسلم است اینکه نئولیبرالیسم درآمریکا مرده و وظیفه ی مبرم مردم ونخبگان این کشور ، تامین نظمی غیرفاشیستی برایجایگزینی نظم لیبرال روبه موت می باشد که مسلماً نظم مورد نظر دونالد ترامپ نیست.

درهرحال ، تغییرنظم جهانی ، صفحه ی شطرنج جدیدی رادرصحنه ی جهانی می گشاید. دیگرسیستم دوقطبی پس ازجنگ جهانی دوم ، ازدنیا رخت برمی بندد وقدرتهای جدیدی چون چین ، هند وایران ، قدم به صحنه می گذارند وسیستم چند قطبی رامی آفرینند. دراین سیستم ، بازیگران منطقه ای ، ازاستقلال نسبی برخوردارند وجنوب جهانی نیز درک خود راازمناسبات بین المللی به کرسی می نشاند. به همین دلیل ، دیگرروسیه وآمریکا نمی توانند مانند یالتای1945 ، جهان رابه میل خود شکل دهند.آنچه مسلم است اینکه آنها تلاش می کنند به تنشهای بزرگ پایان دهند ودینامیسم ژئوپولتیک جدیدی راوارد مناسبات جهانی نمایند. اکنون درظاهر ،فقط روسیه وآمریکا باهم مذاکره می کنند اما درپشت صحنه ودوراز چشم دوربینها ، بازیگران بسیاری به ایفای نقش دراین پروژه مشغولند که باشروع رسمی بازی ، چهره ی آنها نیز هویدا خواهد شد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

سیاست خارجی ترامپ

سیاست خارجی ترامپ

صلح سرد باروسیه ، جنگ سرد باچین

ترامپ ، همچون شبحی ، ناگهان برفراز ویرانه های نظم جهانی پدیدارگردید. شخصیت او تلفیقی ازشخصیت ماجراجویان اولیه ی سرمایه داری ، و تجارجسور وپردلی است که تهدید های بسیارمی کردند اما سرانجام ، قراردادهای شیرین می بستند. او راکاپیتالیستهای سرکشی احاطه کرده اند که هیچ مانعی رابرسرراه سودجوئی نامشروع خویش برنمی تابند ودرراس آنها ، الیگارشهای قدرتمند فناوری قراردارند که کیسه ی گشادی برای محیط زیست دوخته اند. جای تعجب نیست که این افراد ، " مودی" (Modi- نخست وزیرهند) راالگو قرارداده اند بااین تفاوت که مودی ، برای خود شان روحانی قائل است درحالیکه ترامپ ، چنین نیست.

دیپلماسی ، به معنی ایجاد فرصت برای تاثیرگذاری برسیاست است ومسلماً دیدارنمایندگان آمریکا وروسیه در ریاض ، یکی ازاین فرصتها بود.این رویداد فقط 5 روز پس ازمکالمه ی تلفنی پرزیدنت دونالد ترامپ وپرزیدنت پوتین انجام گرفت. بااین تماس تلفنی ، ترامپ نخستین گام جسورانه رابه سوی پایان جنگ سه ساله ی اوکراین برداشت. جنگی نیابتی ازسوی بلوک نظامی ناتو علیه روسیه که درآستانه ی تبدیل شدن به یک جنگ اتمی فاجعه باربود. درگروه مذاکره کننده ی روسی ، علاوه برمقامات سیاسی ، " کریل دیمیتریف" (K.Dmitriev) رئیس صندوق سرمایه گذاری مستقیم روسیه نیزعضوبود که خود نشانه ای از گسترده بودن دستورکارجلسه ومحدود نماندن آن به ترک مخاصمه دراوکراین بود. ترکیب تیمهای مذاکره کننده ، حاکی ازتغییرمناسبات ژئوپولتیک وژئواکونومیک میان مسکو وواشنگتن بود. هردوطرف ، این مذاکره راکه 5/4 ساعت بطول انجامید ، جامع وسازنده نامیدند اما هنوززمان ومحل برگزاری دیدارتاریخی پوتین – ترامپ ، مشخص نشده است.

مسکو شرائط خود رابرای پایان جنگ ، به صراحت بیان کرده است :عدم عضویت اوکراین درناتو ، وتدارک یک پیمان امنیت جمعی جامع برای کل اروپا. برخورد دقیق ومحترمانه ی هیئت آمریکائی با مطالبات روسیه ، حاکی ازعزم راسخ ترامپ به حل مشکل وشناخت دقیق او ازریشه های عمیق تاریخی آن است. بخش عمده ی مذاکره ی ریاض ، به ازسرگیری روابط دیپلماتیک دوکشور وعادی سازی ارتباط میان آنها اختصاص داشت. این روابط ، طی دهه ی گذشته ، توسط دولتهای اوباما و بایدن برسرادعاهای واهی ، مثلاً دخالت روسیه درانتخابات آمریکا ، به سردی گرائید وقطع شد. بنظرمی رسد دولت کنونی آمریکا ، به زیانباربودن این سیاست پی برده است. بنظر روسیه ، رژیم دست نشانده ی اوکراین باید جای خودرا به دولتی منتخب ومسئولیت پذیربدهد وتحریمهای احمقانه ی اروپا علیه روسیه نیز بتدریج لغو شوند. اگرمذاکره ی ریاض ادامه پیداکند وکارشکنی روس ستیزهای اروپائی مانند " اورسلا فون درلاین " (رئیس کمیسیون اروپا) بی نتیجه بماند ، دوطرف می توانند به چانه زنی های بزرگ درباره ی اوکراین وصلح جهانی بپردازند.(1)

دونالد ترامپ ، پرزیدنت زلنسکی را " دیکتاتور" خطاب کرده واورابخاطرعدم برگزاری انتخابات ، سرزنش کرده است. بنظر ترامپ ، زلنسکی فقط می خواهد پول آمریکا را بچاپد وآنرا خرج جنگ افروزی خود با روسیه کند. درعین حال او ، ولادیمیرپوتین رافردی پای بند به " عقل سلیم" وکسی نامید که می تواند ازنزدیک بااو کارکند. تنها چند ماه بیشتر اززمانی نمی گذرد که رئیس جمهورقبلی آمریکا ، زلنسکی را فردی " شجاع ومصمم" نامید. جوبایدن اورا مدافع دموکراسی نامید وپوتین را " جنایتکارجنگی " خطاب کرد. این چرخش فاحش ، فقط یک نمونه از تغییراتی است که طی هفته های اخیر درسیاست خارجی آمریکا روی داده است. چرخشی که ممکن است ذهن بسیاری را آشفته کند وبه این تصور دامن بزند که گویا آمریکا استراتژی امپریالیستی 80 سال اخیرخود را کنارگذاشته است. جی. دی . ونس معاون ترامپ نیزاخیراً رهبران اروپا رابه باد انتقاد گرفت وآنها رابه عدم همکاری با راستگرایان افراطی متهم نمود. ازسخنان ونس ، بوی ازهم گسیختگی اتحاد دوسوی آتلانتیک به مشام رسید. ونس ، اولاف شولتز صدراعظم آلمان رامورد انتقاد قرارداد وبا " آلیس وایدل" رهبرحزب نئونازی " آلترناتیو برای آلمان "(AFD) دیداروگفتگو کرد. مارکو روبیووزیرخارجه و پیت هگست وزیردفاع آمریکا ، باسخنرانی دراجلاس امنیتی مونیخ ، نشانه هائی ازفاصله گرفتن آمریکا از ناتو ، بروزدادند.

اعلام جنگ تعرفه ها علیه برخی ازنزدیکترین شرکای آمریکا ، ادعای مالکیت برکانادا وگرینلند ، واعمال فشاربر پاناما ودیگرکشورهای آمریکای لاتین برای قطع ارتباط باچین ، ازدیگرمحورهای سیاست خارجی دونالد ترامپ می باشند. موضعگیریها وسخنان مقامات دموکرات ومفسران لیبرال دررسانه های رسمی ، دقیقاً یادآور موضعگیریهای ایشان درسال 2016 ، یعنی دزآستانه ی بقدرت رسیدن دونالد ترامپ می باشد. هیلاری کلینتون وزیرخارجه ی وقت آمریکا ، دوباره اتهام خود راتکرارکرده است : " ترامپ ، عروسک خیمه شب بازی پوتین است." اوو دالدر ، نماینده ی اوباما درناتو نیز می گوید :" ترامپ ، به زبان پوتین سخن می گوید وموجب قدرت گرفتن دوباره ی روسیه می گردد." اما فقط دموکراتها دربرابر رقبای دیرینه ی خود چنین موضعگیری نمی کنند. نئوکنسرواتیستها و جمهوریخواهان نیز دربرابر این مواضع ترامپ ، سرگیجه گرفته اند. سناتورجان کندی که یکی از وفادارترین حامیان " پروژه 2025" می باشد ، نارضایتی خودرا ازموضع ترامپ درقبال اوکراین ، ابرازکرده است. او پوتین را خون آشامی ازتبار استالین معرفی کرده ونسبت به مذاکره بااو هشدارداده است. سناتور تام تیلیس که اخیراً از" جهنم اوکراین " به آمریکا بازگشته ، اظهار داشته که " هرراه حلی که به پوتین احساس پیروزی ببخشد ، اندیشه ی بدی است ." البته بسیاری ازسناتورها نیز دراین باره سکوت کرده اند.

لیبرالها وترقیخواهان مخالف ترامپ نیز دچار سردرگمی ایدئولوژیک گردیده اند. برخی ازکسانی که همیشه منتقد سیاست خارجی آمریکا بوده اند ، اکنون به دفاع ازنظم امپریالیستی کهن این کشور برخاسته اند. تظاهرکنندگان ضد"ماگا" ( MAGA – عظمت رادوباره به آمریکا بازمی گردانیم!) ، شعارهای ضدکمونیستی دوران جنگ راسرمی دهند: " رفیق ترامپ رااخراج کنید! " ، " رفیق ماسک رااخراج کنید!" ، " دونالد به روسیه برگرد ! " ، " اوعامل پوتین است ! ". یکی ازرهبران این جناح ، حتی تاآنجا پیش رفت که نوشت : " ما هژمونی ناتو را به خطر مخرّب وبی ثبات کننده ی ترامپ ویارانش، ترجیح می دهیم ! " درجامعه ی امروز آمریکا ، تلاش بسیاری صورت می گیرد که شرائط راآنچنان پریشان وغیرقابل پیش بینی جلوه دهند که گویا چاره ای جز دست روی دست گذاشتن و انتظارکشیدن دربرابرسیرحوادث ، وجود ندارد. دیوانگان ساکن فعلی وسابق کاخ سفید نیز به این جوّ دامن می زنند. مثلاً جان بولتون مشاورسابق امنیت ملی دردولت اول ترامپ ، به وال استریت ژورنال گفته است که ترامپ ازیک ایدئولوژی منسجم برخوردارنیست ولذا نمی تواند نظم فعلی جهان رابرچیده ونظمی نو دراندازد. بولتون ، ازنومحافظه کاران دوران جنگ عراق است که اکنون برعلیه ارباب خود می شورد.(2)

اما تحلیل عمیق تر دنیای ایدئولوژیک دولت ترامپ نشان می دهد که روند تغییر سیاست خارجی آمریکا ، درورای این هیاهوی تبلیغاتی وجنگ تجاری جاری، جریان دارد وچندان آشفته وبی الگو نیست. این تغییر ، نشانگرشکاف عمیقی است که درهیئت حاکمه ی این کشور روی داده است. درمرکزاین شکاف ، اختلاف برسر نحوه ی حل بحرانهای دیرپائی است که سرمایه داری آمریکا ازآنها رنج می برد وجدیدترین آنها ، ظهور چین به مثابه ی قدرت اقتصادی مسلط دنیاست. درنگاه اول ، ترامپ نزدیکی به روسیه رابرگزیده و ودکترین کیسینجر را درپیش گرفته است. نیکسون به چین رفت وترامپ به مسکو می رود. دراواخر دهه ی 1960 واوائل دهه ی 1970 ، هنری کیسینجر وزیرخارجه ی وقت آمریکا ، سعی کرد ازشکاف میان شوروی وچین ، دوقدرت بزرگ سوسیالیستی آنزمان ، به نفع کاپیتالیسم آمریکا بهره برداری نماید. اختلافات ایدئولوژیک ، مناقشات مرزی ، وبرخی مسائل دیگر، روابط میان دومتحد راتیره کرده بود. کیسینجربرآن بود که اگر مسکو وپکن براختلافات خود غلبه کنند ، خطری جدّی سلطه ی کاپیتالیسم برجهان راتهدید خواهد کرد. این اتحاد ، همچنین می تواند قدرت نظامی آمریکا رانیز به سایه ببرد. لذا جلوگیری ازتحقق این احتمال ، به هدف اصلی سیاست خارجی دولت نیکسون تبدیل شد. برای بهره برداری ازشکاف میان چین وشوروی، دولت آمریکا ، باب مذاکرات پنهان راباپکن گشود که نتیجه ی آن ، دیدارنیکسون با مائوتسه تونگ وچرخش سیاست خارجی آمریکا ازشناسائی تایوان به شناسائی چین بود. واشنگتن براساس اصل " چین واحد " ، تایوان رارسماً بخشی ازخاک چین اعلام نمود وسرانجام راه رابرتجارت گسترده باچین گشود. ازدیدگاه امپریالیسم آمریکا ، استراتژی دوستی باچین به منظور منزوی کردن شوروی ، موفقیتی بزرگ محسوب می شد. روابط چین – شوروی ، بیش ازپیش تضعیف شد واستراتژی بازدارندگی چین ، ازدستورکار سیاست خارجی آمریکا خارج گردید. بدین ترتیب ، آمریکا توانست همه ی قدرت تجاوزکارانه ی خود را متوجه هدف اصلی یعنی اتحاد شوروی نماید.

امروز بیش از 50 سال ازآنزمان می گذرد و دولت ترامپ تلاش می کند تاهمین سناریو را درمورد روسیه به اجراء بگذارد واین کشوررا ازچین دور نگه دارد زیراچین ، تنها رقیب آمریکا درتسلط انحصاری برجهان می باشد. این سیاست ، چرخشی بزرگ در سیاست رسمی وسنتی آمریکا درزمینه ی تضعیف سیاسی ، اقتصادی ونظامی روسیه محسوب می شود. گسترش ناتو به شرق ، انجام انقلابات رنگین درجوارمرزهای روسیه ، اعمال تحریمهای فلج کننده علیه روسیه ، و تحمیل یک جنگ پرهزینه براین کشور ، ازاجزاء سیاست سنتی آمریکا درقبال روسیه بود. آمریکا وغرب تصور می کردند که ازاین طریق می توانند بزرگترین متحد چین رابه زانو درآورند. مبنای این سیاست ، گسترش قدرت آمریکا دراروپا ، به موازات برخورد باچین بود. اما دولت ترامپ وجناح راست افراطی سرمایه که ازاوحمایت می کند ، یکباردیگر رویکردی کیسینجری اتخاذ نموده است. آنها دیگرروسیه را یک تهدید امنیتی واقتصادی برای آمریکا واروپا نمی دانند وقصد دارند توجه خودرابرچینی متمرکز نمایند که رقیب اصلی آمریکا درجهان امروز به شمارمی آید. گروه ترامپ قصددارد این سیاست را بسرعت عملی کند وآنرابه آینده ای نامعلوم موکول ننماید. مذاکره ی رودررو باروسیه ، گریبان امپریالیسم آمریکا راازیک رویاروئی بی حاصل وپرهزینه خلاص می کند. جناح ترامپی کاپیتالیسم آمریکا ، جهان چند قطبی را یک واقعیت غیرقابل انکار می داند ومعتقد است سیاست امپریالیستی آمریکا باید خودرابااین واقعیت ، تطبیق دهد. براین اساس ، دنیا به بلوکهای رقیب تقسیم شده که آمریکا ، چین وقدرتهای بزرگ، ازاجزاء آن می باشند. اعمال فشاربرکانادا، مکزیک وآمریکای لاتین ، برای ادغام دراقتصاد آمریکا ، درچهارچوب همین رویکرد صورت می گیرد. اگرچین بخواهد به کمک ابتکار"یک کمربند، یک راه " ، بلوکی اقتصادی تشکیل دهد درآنصورت آمریکا نیز نیزمجبوراست ازبلوک خود ، بااعمال تعرفه ها وممنوعیتهای تجاری ، محافظت نماید. بنابراین ، جهان امروز، فرآیند تقسیم راازسرمی گذراند وبنظرجناح ترامپ ، هرگونه تلاش برای حفظ جهان تک قطبی, عبث وبه شوخی می ماند.(3)

نگاهی به تغییراتی که که الگوهای تجاری درربع قرن اخیر ازسرگذرانده اند ، نشان می دهد که حق باجناح ترامپ است. درسال 2000 ، یعنی بلافاصله پس از فروپاشی شوروی وزمانی که اصلاحات اقتصادی چین مراحل اولیه ی خود راطی می کرد، هنوز آمریکا شریک عمده ی تجاری اغلب کشورهای جهان بود وقدرت کاپیتالیسم دراین کشور ، باهیچ چالش عمده ی جهانی روبرو نبود. اما ازسال 2024 ، ورق برگشت. ازآسیا وآفریقا گرفته تابخش بزرگی ازاروپا وجنوب آمریکا، جای پای چین درتجارت محکم شد ونفوذ تجاری آمریکا ، فقط به آمریکای شمالی ومرکزی وغرب اروپا محدود گردید.اما حتی دراین مناطق نیز ، منافع انحصارات غربی بشدت زیرضربه قرارگرفت. خطرپیشرفت سریع هوشمصنوعی درچین نیزبرای آمریکا جدّی شد. چند هفته پیش شرکت Deep Seek غول هوش مصنوعی چین ، باخارج کردن تریلیونها دلارسرمایه ی خود ازبازاربورس آمریکا، موجب بروز اعتشاش درشرکتهای فناوری آمریکا گردید.سیلیکون ولیSiliconvalley))، داغ شدن آتش رقابت راحس می کند وبه دنبال حامی می گردد. سیاست ترامپ ، بیانگراین تمایل وآن ترس سرمایه داری آمریکاست. بخشهای صنعتی کاپیتالیسم آمریکا که قبلاً به سیاستهای ترامپ به دیده ی تحقیر می نگریستند ویابیطرف مانده بودند، اکنون درپیوستن به او ، بایکدیگررقابت می کنند.اگرچه دولت ترامپ به سرعت از سمتگیریهای امپریالیستی ترامپ فاصله می گیرد اما، این استراتژی ازسالها قبل تنظیم وتدوین شده بود ودرانتظار یک مجری توانا به سرمی برد. اینک ترامپ دربکارگیری قدرت اجرائی خویش، بسیارباتجربه تر ازدولت اول خود عمل می کند وازحمایت بیشترحزب جمهوریخواه نیزبرخوردارمی باشد.

درکتابی که اخیراً بانام" پدیده ی ترامپ وآینده ی سیاست خارجی آمریکا" به قلم دواستاد دانشگاه هاروارد منتشر شد (4) به رئیس جمهور جدید آمریکا توصیه شده تابرای رویاروئی باچالشهای جهان امروز ، به موارد زیرعمل نماید :

1)صلح سرد (cold peace)راباروسیه برقرارنماید. بدین معنی که مانع گسترش ناتو بسوی مرزهای این کشورگردد؛ نفوذ روسیه رادرقلمروی شوروی سابق برسمیت بشناسد ؛ وروسیه رابسوی موضعگیری علیه چین هدایت نماید.

2)چین رامهارکند وبرای اینکاربه جنگ سرد علیه بزرگترین کشور سوسیالیستی دنیا دست بزند.

3) ژاپن ، هند وکشورهای جنوب شرقی آسیا راتقویت کند وازآنها بعنوان یک عامل بازدارنده دربرابرچین استفاده نماید.

4)تحریمهای مربوط به دموکراسی خواهی راعلیه تایلند ، میانمار ،کامبوج وویتنام کاهش دهد تااین کشورها ازمدارچین خارج شوند.

5)تغییر مرزهای خاورمیانه راازطریق تجزیه ی سوریه وعراق ،و محو غزّه عملی سازد. رژیم ایران راتضعیف کند ومتحدینی چون اسرائیل راتقویت نماید.

6)اتحادیه اروپا راتضعیف یامتلاشی کند.

7)سیاستهای تجاری رابسوی تقویت بنگاههای داخلی وحمایت ازایشان هدایت نماید حتی اگراینکار، مستلزم چشم پوشی ازتجارت آزاد باشد.

اکنون بنظر می رسد دونالد ترامپ وبخش بزرگی ازطبقه ی سرمایه دارآمریکا، اجرای این دستورالعمل رامدّ نظرقرارداده اند. دولت ترامپ ، دیگرازجهانی شدن نئولیبرالی تحت نظر وال استریت ، حمایت نمی کند. نظریه پردازان این رویکرد جدید، آنچنان ازنظم امپریالیستی کهن، ناتو ، سیاست خارجی آمریکا ، سیستم تجارت آزاد وجهانی شدن تحت رهبری سرمایه ی مالی ، انتقاد می کنند که ازمارکسیستها نیز سبقت می گیرند. اما رئیس جمهور جدید آمریکا وگروه همراه او ، قصد دارند چه چیزی راجایگزین این سیستم نمایند؟ جنگ سرد جدید باچین ؟ تقسیم مجدد جهان براساس منافع بنگاههای بزرگ ؟ نابودی خاورمیانه ؟ یا تضعیف دموکراسی درخانه ؟ آیا آنها قصددارند دستاوردهای دیرپای مردم آمریکا رادرزمینه ی حقوق کار ، حقوق زنان ، برابری نژادی ، وغیره رابرباد دهند ؟ دنیا باتوهمات باند ترامپ آشناست وبه آسانی به آن تن نمی دهد.معهذابقول فرانسیس فوکویاما،" پیروزی دونالد ترامپ وحزب جمهوریخواه درانتخابات اخیر آمریکا ، نشان ازدوره ای جدید درسیاست آمریکا دارد که احتمالاً برصحنه ی جهانی نیزتاثیر می گذارد.این دوره ، بابازتعریف لیبرالیسم کلاسیک وحرکت بسوی محافظه کاری همراه است.اما درعین حال ، تهدیدی نیزبراتی نهادهای لیبرال به حساب می آید.سیاستهای ترامپ نظم جهانی رابه چالش خواهد کشید." (5)

زیرنویس

1)US-Russia peace talks are promising, because finally the Americans are listening , www.s

2)Trumpism and Neoliberalism crisis , www.countercurrents.org

3)cold peace with Russia/cold war with China , www.peoplesworld.org

4)Quinn Mills,S. Rosenfield , the Trump phenomenon and the future of US foreign policy, www.dokument.pub

5)تحلیل فرانسیس فوکویاما ازبازگشت دونالد ترامپ ، www.fararu.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

یالتا-2

" یالتا-2 " درراه است

درآستانه ی هشتادمین سالگرد کنفرانس یالتا ، بنظر می رسد جهان خودرابرای برگزاری کنفرانس بزرگ دیگری آماده می کند که درآن ، قدرتهای بزرگ ، روسیه ، آمریکا ، اتحادیه اروپا واوکراین حضوردارند. بنظرمی رسد همانطورکه کنفرانس یالتا ، سنگ بنای نظم جهانی پس ازجنگ راگذاشت ، یالتا-2 نیزمی تواند سنگ بنای نظم نوین جهانی راپس ازجنگ اوکراین وخاورمیانه بگذارد. مناقشات بزرگ جهان امروز ممکن است درکنفرانس یالتا-2 که گام نخست آن اخیراً درریاض ، بادیداروزرای خارجه ی آمریکا وروسیه برداشته شد، مورد حل وفصل قرارگیرند. اما تضاد منافع قدرتهای بزرگ نیز فراوان است وتشکیل چنین کنفرانسی رابامشکل روبرو می کند. درشرائط حاضر، وضعیت جهان پیچیده تر ومتناقض تر ازهمیشه است. روسیه خودرادر محاصره ی حلقه ای ازکشورهای غیردوست وحتی متخاصم می بیند واین حلقه ، روزبروز تنگتر می شود.اختلافات میان آمریکا واروپا ازیکسو، وآمریکا وناتو ازسوی دیگر، بالا گرفته است و گروهبندیهای جدید جهانی مانند بریکس ، اتحادیه اروپا ودیگران ، سهم خود راازنظم جهانی طلب می کنند. لذا درسازماندهی این کنفرانس ، باید درسهای لازم راازکنفرانس یالتا آموخت وسنگ اولیه ی نظم جهانی چند قطبی آینده رابنانهاد.

80 سال قبل ، کنفرانس یالتا ، باشرکت سه قدرت بزرگ عضو ائتلاف ضد هیتلری یعنی روسیه ، آمریکا ، وبریتانیا در کریمه برگزارشد ودرآن ، فرانکلین روزولت ، وینستون چرچیل ، و یوزف استالین ، درباره ی آینده ی آلمان واروپا ی پس ازجنگ ، مذاکره کردند. این دومین باربود که رهبران مزبور( پس ازکنفرانس تهران درسال 1943 ) بایکدیگرروبرو می شدند. جنگ دراروپا به پایان خود نزدیک می شد واین سه کشوربزرگ ، قصد داشتند مناطق نفوذ خود را درآلمان، یعنی کشوری که ازآغازقرن بیستم دوبارجهان رابه آتش کشیده بود ، تعیین کنند. مهمترین نتیجه ی کنفرانس یالتا به زعم نگارنده ، تصمیم به ایجاد یک سازمان بین المللی بود که بتواند جای " جامعه ی ملل " رابگیرد که به تاریخ پیوسته بود. سه رهبر تصمیم گرفتند درآوریل 1945 درسان فرانسیسکو ، تاسیس سازمان ملل متحد رااعلام نمایند. یکی دیگراز تصمیمات کنفرانس یالتا ، تعیین کمیته ای برای تدوین منشور ملل متحد بود. سه رهبر برروی اصل " حق وتو" درشورای امنیت توافق کردند که به معنی اجماع قدرتهای بزرگ درمسائل مربوط به جنگ وصلح بود. کنفرانس یالتا نشان داد که کشورهای دارای سیستمهای اجتماعی مختلف ، می توانند بایکدیگر همکاری کنند ودرباره ی برخی مسائل نیز ، به تصمیمات هماهنگ ومشترک برسند. کاخ سفید ، ازنتیجه ی این اجلاس ، ابراز رضایت کرد. درواقع دریالتا ، یک توافقنامه ی سرّی به امضاء رسید که درآن ، اتحادشوروی پذیرفت پس از غلبه برآلمان ، به نمایندگی از سوی متفقین ، وارد جنگ باژاپن شود. کنفرانس ، حق شوروی را برقلمرو غرب اوکراین ، غرب بلاروس وکشورهای حوضه ی بالتیک ، برسمیت شناخت. واشنگتن ولندن ، همچنین منافع حیاتی شوروی رادرآندسته از کشورهای شرق اروپا که توسط ارتش سرخ ازیوغ فاشیسم آزاد شده بودند ، پذیرفت. این آخرین اجلاس سران کشورهای متفق وموفق ترین آنها بود. سنگ بنای سیستم یالتا-پوتسدام ، درهمین اجلاس گذاشته شد که نقشه ی راه برای توسعه واداره ی جهان، تادهه های 1980 و1990 بود.

یالتا ، مهمترین سازش قرن بیستم میان ابرقدرتها بود. تصمیمات این کنفرانس نشان داد که آمریکا وانگلیس ، علیرغم دهه ها کشمکش برسر بسیاری ازمسائل ، می توانند هنگام بروزخطرمشترک ، درکنارهم قرارگیرند. اما برخلاف نظر تاریخنگاران غربی ، هدف کنفرانس یالتا ، تقسیم جهان نبود بلکه ایجاد آنچنان نظم نوینی برای دنیای پس ازجنگ بود که بتواند مانع تکرارفجایع آنچنانی گردد. کنفرانس یالتا ، نمونه ای بارز ازتعامل موفق میان اعضای ائتلاف ضد هیتلری درسالهای اولیه ی پس ازجنگ بود که توانست به اتخاذ تصمیمات مهمی چون پایان پیروزمندانه ی جنگ وحل وفصل مسائل پس ازآن ، به منظور تامین امنیت جهان به کمک مبانی مستحکم مورد توافق، بیانجامد. اتحاد شوروی وسپس روسیه ، پیوسته به مفاد این کنفرانس ، پای بند باقی ماندند. اما غرب ، ازهمان فردای کنفرانس یالتا ، درصدد نقض توافقات انجام شده وبرهم زدن موازنه ی قدرت برآمد که حاصل این سیاست ، گسترش منازعات بین المللی درجهان امروزاست.

80 سال بعد ، باادامه ی بحران اوکراین ، اکنون مسئله ی برگزاری کنفرانس یالتا – 2 دوباره مطرح گردیده است. اما برگزاری چنین کنفرانسی درشرائط امروزجهان، چندان آسان نیست. کارشناسان معتقدند که ترکیب قدیمی بازیگران جهانی ، دیگرتغییرکرده است. بریتانیا پس ازنیم قرن، هنوز نتوانسته به قدرتی بزرگ وتاثیرگذار درعرصه ی جهانی تبدیل شود ونفوذ جدّی خود رابراقتصاد وسیاست جهان ، ازدست داده است. جایگاه این کشور درجهان امروز، بسیارضعیف تر ازسال 1945 وحتی قبل ازبرکسیت است اگرچه حضوربریتانیا در کنفرانس یالتا نیز، بیشترجنبه ی نمادین داشت. بعلاوه ، کشورهای غربی، بویژه اروپائیها ، خواستار مصالحه باروسیه نیستند ودائماً به آتش خصومت دراوکراین و دیگرجمهوریهای شوروی سابق ، دامن می زنند. این درحالیست که قبل ازوقایع اوکراین ، روسیه بارها پیشنهاد آغاز گفتگو درباره ی اصلاح روابط بین المللی راداد وحتی دریک مورد، به جهان اعلام کرد که آماده ی برگزاری کنفرانس یالتای جدید است. این کشور ، درباره ی ضرورت اصلاح ساختار سازمان ملل متحد نیز، به کرات ابرازتمایل کرده است. درعین حال ، روسیه بارها اعلام کرده که بعد ازفروپاشی شوروی ، غرب پیمان شکنی کرده وتعهد خود را درمورد عدم گسترش ناتو به شرق، زیرپاگذاشته است.این پیمان شکنی و نزدیکی ساختارنظامی ناتو به مرزهای روسیه ، یکی ازدلائل شروع جنگ در اوکراین بود. حتی بعد ازسه سال خصومت فعال دراوکراین ، کشورهای غربی هنوز ازاندیشه ی تحمیل شکست استراتژیک برروسیه ، دست برنداشته اند. زبان تهدید ، تحریم ، اولتیماتوم وفرافکنی که غرب سالهاست علیه روسیه بکارگرفته ، ناکارآمدی خود رانشان داده واکنون باروی کارآمدن دولت ترامپ ، مذاکره باروسیه رادردستورکارغرب قرار داده است.

اگرچه قبل وبعد ازجنگ ، تفاوت فاحشی میان قدرتهای پیروزمند مشهود بود اما همه ی آنها توانستند حول یک هدف مشترک متحد شوند وآن ، چگونگی اداره ی جهان دردوران پس ازجنگ بود. آنها براین باور بودند که جنگ ، نوعی موازنه ی قدرت درجهان ایجاد کرده که باید آنراحفظ کرد وبه کمک آن، جهان رااداره نمود. اما اکنون ، این توافق وجود ندارد ومکانیسمی نیز دردست نیست که باآن بتوان موازنه ی قدرت رادرغیاب یک تقابل نظامی فراگیر، سنجید. لذا ، باید کنفرانسی برگزارشود که درآن ، نه تنها طرفین منازعات عمده ی امروز، که قدرتهای بزرگ جهانی نیزحضورداشته باشند. به لحاظ نظری ، چنین کنفرانسی ، می تواند درابتداء باشرکت آمریکا ، روسیه واتحادیه اروپا برگزارشود. ازمدتها قبل انتظارمی رفت که نخست آمریکا وروسیه بایکدیگر دیدارکنند که این امر، اخیراً درریاض تحقق یافت. اروپا واوکراین ، درمراحل بعد به این گفتگوها خواهند پیوست. اکنون بریتانیا ، آلمان وفرانسه ، درموضعی دشوارقرارگرفته اند.آنها تاکنون کمکهای نظامی وغیرنظامی سخاوتمندانه ای رادراختیار اوکراین قرارداده اند که باخروج آمریکا ازبازی جنگ ، این سرمایه گذاریها همه ازدست رفته اند. اروپا اکنون ، بجای یالتای جدید که ترامپ ازآن حمایت می کند ، برهلسینکی جدید پافشاری می کنند. توافق هلسینکی درسال 1975 باامضای 35 کشور، ازجمله آمریکا ، شوروی وبیشترکشورهای اروپائی ، به منظور کاهش تنشهای جنگ سرد وایجاد چهارچوبی برای همکاریهای سیاسی، اقتصادی وحقوق بشری ، به تصویب رسید. توافق هلسینکی ، باتاکید برحقوق بشر وآزادیهای بنیادین ، به کاهش تنشها وتقویت همکاری میان بلوکهای شرق وغرب کمک کرد. اکنون اروپادرصدد احیاء این توافق است.

البته باید خاطرنشان کرد که سیستم یالتا-پوتسدام هنوزرسماً وجوددارداگرچه ، ارکان آن پس ازفروپاشی شوروی به لرزه درآمده است. نقش سازمان ملل متحد نیز هنوز تعیین کننده است واین سازمان، احتمالاً باپوست اندازی، می تواند به ساختارکلیدی برای اداره ی جهان چند قطبی آینده تبدیل شود. فقط تنها مسئله ای که باقی می ماند ، تمایل وتوانائی 5 عضو دائمی شورای امنیت درایجاد تحول اساسی درنهاد مرکزی این سازمان ، وگشودن درب آن به روی اعضای جدید موقت ودائم بیشترمی باشد. شورای امنیت سازمان ملل متحد که درحال حاضر ازانگلیس ،چین ، روسیه ، آمریکا وفرانسه تشکیل می شود ، ودارای حق وتوست ، دیگرانعکاسی ازواقعیات امروز جهان نیست. درحال حاضر ، مراکز متعدد قدرت درجهان وجود دارند که خواستار شنیده شدن صدایشان درشورای امنیت هستند. به همین دلیل دیریازود، نقش وساختار این نهاد مورد بازنگری وتصمیم گیری قرارخواهد گرفت. برخی کارشناسان برآنند که باید برتعداد اعضای غیردائم ومدت حضورآنها درشورای امنیت افزوده شود اما برخی دیگر معتقدند که باید مقوله ی عضویت دائم دراین شورا نیز اصلاح شود وگسترش پیداکند.

دراین میان ، شرکت کنندگان بالقوه درکنفرانس یالتا-2 ، علاوه برکشورهای بزرگ ، گروه کشورهائی نیزهستند که درانتقال ازجهان تک قطبی به چند قطبی ، ذینفع می باشند. گروه بریکس ، گروه شانگهای واتحادیه اروپا ، ازجمله ی این گروهها می باشند. درهفته های اخیر، اوج اختلافهای میان این گروهبندیها درپی تماس تلفنی ترامپ باپوتین ، که به شکستن انزوای دیپلماتیک روسیه انجامید، وسپس درجریان کنفرانس امنیتی مونیخ وپس ازآن ، باحضورتیم آمریکائی درریاض برای مذاکره با روسها جهت پایان دادن به جنگ اوکراین بدون حضور کی یف واروپائیها ، نمایان شد. بدین ترتیب ، برخی قدرتهای منطقه ای ، ممکن است نتایج کنفرانس یالتای جدید رانپذیرند ویاحتی آنرابه چالش بکشند. اما نفس برگزاری چنین کنفرانسی ، می تواند به یکی ازارکان مهم شکل گیری نظم نوین جهانی تبدیل شود. معهذا هنوز بطور قطعی معلوم نیست که تغییرات ژئوپولتیک گسترده درجهان امروز، به یک یالتای جدید فرامی روید یاهلسینکی تازه ای رابرای اروپا رقم می زند وراه رابرای برگزاری کنفرانسهای مشابه منطقه ای بازمیکند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

پرنس آقاخان چهارم

پرنس آقاخان چهارم

رهبر سوپرمیلیاردر اسماعیلیه ، درگذشت

پرنس کریم آقاخان ، چهل ونهمین امام مسلمانان اسماعیلی، که تبارخودرا به پیامبراسلام می رساند ، درسن 88 سالگی درگذشت و15 میلیون اسماعیلی سراسرجهان ، ازجمله اسلام گرایان تندروی سوریه ولبنان ، 500 هزاراسماعیلی پاکستان ، ونیزشیعیان 12 امامی دنیا راعزادارکرد. روزنامه نیویورک تایمز ، شرح کاملی از زندگانی آقاخان منتشرکرد. اوازسن 20 سالگی ، هنگامی که دانشجوی دانشگاه هاروارد بود، برهبری این فرقه انتخاب شد. آقاخان درمدت امامت خود ، میلیاردها دلاربرای احداث بیمارستان ، مدرسه ومنزل مسکونی درکشورهای روبه توسعه ی جهان هزینه کرد. پدرکریم ، شاهزاده علی خان نام داشت وروزگاری با بازیگرهالیوود " ریتا هیورث" ازدواج کرده بود. مرگ آقاخان چهارم امام موروثی مذهب اسماعیلیه را ، بنیاد آقاخان وجامعه ی مذهبی اسماعیلیه درپرتغال ، اعلام کردند وتعیین جانشین اورا دراسرع وقت وعده دادند. آقاخان درچند دهه زعامت خود ، چهره ای انساندوست وجذاب ازخود نشان داد ومیان جهان روحانی ودنیای کسب وکار پیوند ایجاد کرد. ملکه الیزابت درسال 1957 ، مانند یک رئیس دولت ازآقاخان استقبال کرد واو را " اعلیحضرت" (His Highness) خطاب نمود. دوهفته قبل ازاین دیدار ، پدربزرگ آقاخان درگذشته بود ورهبری این فرقه ی 1300 ساله را ، بجای پسرش که باهنرپیشه ی هالیوودی ازدواج کرده بود ، به نوه اش کریم سپرد. در19 اکتبر 1957 پرنس آقاخان چهارم ، دردارالسلام تانزانیا، برهبری این فرقه برگزیده شد. این همان مکانی بود که پدربزرگش زمانی درآنجا ، معادل وزنش ازپیروان اسماعیلیه هدیه ی الماس دریافت کرده بود.

درسالهای بعد پرنس آقاخان ، ضمن دفاع ازفرهنگ وارزشهای اسلامی ، سعی کرد میان جوامع اسلامی وغربی ارتباط برقرارنماید. شبکه ی توسعه ی آقاخان (Aga Khan Development Network) که سازمان اصلی خیریه وکمک رسان بنیاد آقاخان است ، درمسائلی چون بهداشت ، مسکن ، آموزش وتوسعه ی روستائی فعالیت می کند. شبکه ای ازبیمارستانها درسراسرجهان احداث شده اند که نام آقاخان برخود دارند. این بیمارستانها ، خدمات بهداشتی را دراختیار فقیرترین اقشار جوامعی چون افغانستان ، بنگلادش ، وتاجیکستان قرارمی دهند. این سازمان ، همچنین دهها میلیون دلار برای به حرکت درآوردن چرخ اقتصاد محلی هزینه می کند. آقاخان جایزه ی معماری اسلامی راازدانشگاه MIT وهاروارد دریافت کرد زیرا بسیاری از ابنیه ی تاریخی اسلامی رادرگوشه وکنارجهان ترمیم کرده بود. شبکه ی توسعه ی آقاخان در 30 کشور جهان فعالیت می کند وبودجه ی سالانه ی آن حدود یک میلیارد دلاراست.

پرنس آقاخان در13 دسامبر1936 درحومه ی شهر ژنو سوئیس متولد شد وبعدها یک امپراتوری مالی تشکیل داد که ابعاد آن بدرستی معلوم نیست. اما به موجب برخی گزارشها ، ثروت شخصی او به چندین میلیارددلاربالغ می شود که بخشی ازآن ، عشریه ی مومنان اسماعیلی درسراسرجهان است. مطابق شریعت اسماعیلیه ، مومنان این مذهب باید تا 5/12 درصد ازثروت خود را زکات یاعشریه بپردازند که دراختیارامام عصر قرارمی گیرد. آقاخان درسال 2012 درمصاحبه ای گفته بود : " مامفهومی نداریم که انباشت ثروت را بد بداند ! اخلاق اسلامی حکم می کند که اگرخداوند به شما توانائی یابخت آنراداده که به فردی ممتاز درجامعه تبدیل شوید ،پس شما مسئولیت اخلاقی درقبال جامعه دارید..."

عنوان پرنس آقاخان ، نخستین بار درسال 1830 میلادی توسط فتحعلی شاه به پدرجدّ کریم آقاخان اعطاء شد. درآن زمان ، آقاخان اول ، با دخترپادشاه ایران ازدواج کرده بود. کریم خان هنگام مرگ ، بطورهمزمان شهروند بریتانیا ،فرانسه ، سوئیس وپرتغال بود. اوزندگی لوکسی داشت که جلوه ی آنرامی توان درجت خصوصی ، قایق تفریحی سوپریاک ، وجزیره ی شخصی اش درباهاما دید. منابع مالی او ، علاوه برعشریه ی مومنان ، ازمحل ارث خانوادگی ، پرورش اسب وسرمایه گذاری شخصی درصنعت گردشگری ، املاک ومستغلات تامین می شد. پرنس آقاخان چهارم بعنوان یک پرورش دهنده ی اسب شهرت داشت ودربازیهای المپیک زمستانی 1964 نیز بعنوان اسکی باز ، نماینده ی ایران بود. او دررشته ی مارپیچ کوچک به میدان رفت ودردورمقدماتی حذف شد. علاقه ی او به معماری وطراحی ، منجربه تاسیس جایزه ای برای معماری اسلامی دردانشگاه ام آی تی گردید که پروژه ی مرمت بازارتبریز درسال 2013 ، ازبرندگان این جایزه ی معتبر معماری گردید. بنیاد آقاخان ، هرسه سال یکبار ، به یکی ازاساتید برجسته ی موسیقی جهان نیز جایزه ای ویژه اهداء می کند که جایزه ی " خداوندگارموسیقی " رادرسال 2019 ، به محمدرضاشجریان استاد آوازایرانی تقدیم کرد. طی سالها ، سوارکاران آقاخان بالباس ابریشمی سبززمردی که سمبل اسماعیلیه است ، موفقیتهای زیادی درمسابقات جهانی کسب کردند. مشهورترین اسب آقاخان "شرگار" نام داشت که ازمزرعه ای درایرلند دزدیده شد وهیچ نشانی ازآن به دست نیامد. مافیا ، معمرقذافی ، وارتش جمهوریخواه ایرلند ، متهمان این سرقت بودند.

مرکزاصلی فرقه ی اسماعیلیه درهند است وازآنجا به جوامع بزرگ شرق آفریقا ، جنوب ومرکزآسیا ، وخاورمیانه ، گسترش پیداکرد. پرنس آقاخان برای اولین بار در25 مه 1995 باپیروان خود درتاجیکستان دیدارکرد. ازآن زمان به بعد ، این روز بعنوان " روزنور " یا " روزملاقات" جشن گرفته می شود. پرنس آقاخان چهارم ، دوبارازدواج کرد. همسراولش یک مدل بریتانیائی وهمسردومش نیزیک تبعه ی آلمان بود که هردوازدواج به جدائی انجامید. ازپرنس آقاخان ، سه پسر ویک دخترباقی مانده است که پسرش رحیم به عنوان آقاخان پنجم ، جانشین پدرگردید ورهبری اسماعیلیون جهان را برعهده گرفت.

منابع ومآخذ

1)the Aga Khan-4 , wealthy leader of the Ismaili muslims , die at 88. , ,www.nytimes.com

2)the Aga Khan ,philanthropist and spiritual leader dies aged 88. , www.apnews.com

3)the Aga Khan has died at age 88. , www.euronews.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037