خداحافظی بادلار

خداحافظی بادلار درمبادلات تجاری ایران-روسیه

قراردادی که دراوائل سال جاری میلادی میان بانکهای مرکزی ایران وروسیه به امضاء رسید، سیستمهای بانکی دوکشوررابه یکدیگرمتصل می کند. این قرارداد ، به لحاظ فنّی ، بدان معناست که 52 بانک ایرانی که ازسامانه ی مخابراتی بین بانکی " سپام " (SEPAM) برای ارتباط میان خود استفاده می کنند، به 106 بانک روسی متصّل می شوند که که ازطریق سامانه ی SPFS ، که سیستم مشابه پیامرسان بین بانکی " سویفت" (SWIFT) می باشد ، بایکدیگروجهان ارتباط برقرارمی نمایند.این پیمان پولی دوجانبه، کانال امن بانکی دوکشوراست که بدون مداخله ی ارزثالث عمل می نماید. درشرائط اعمال تحریم بانکی ، این قبیل پیمانهای پولی می توانند بعنوان یک کانال امن وبدون ارتباط با نظامهای پولی ومالی تحت کنترل غرب عمل می کنند. تاکنون 47 پیمان پولی دوجانبه درجهان به امضاء رسیده است که پیمان پولی ایران-روسیه نیزیکی ازآنهاست. دولت روسیه ، علاوه برریال ، موضوع استفاده ازارزهای ملی قزاقستان (تنگه Tenge) ، ارمنستان (درام Dram) وقرقیزستان (سوم Som) بجای دلاررا درمبادلات تجاری بین کشورهای عضواتحادیه اقتصادی اوراسیا ، باجدّیت دنبال می کند. البته ، علیرغم مزایای بسیاری که انعقاد این قبیل قراردادها برای طرفین دارد ، برقراری آنها مستلزم پیش شرطهائی چون اراده ی ملی ، رابطه ی سیاسی مناسب میان دوکشور ، هم ترازی کلان اقتصادی ومتعادل بودن ترازتجاری آنها به منظوربه حداقل رساندن پرداختهای تسویه نشده است. درمورد ایران وروسیه ، دوشرط اول حاصل است اما شرط سوم ، موجود نمی باشد. زیرا کفه ی ترازوی تجارت دوکشور، به نفع روسیه سنگین تراست. درسال گذشته ، واردات ایران ازروسیه 3068 میلیون دلار وصادرات این کشور به روسیه ، فقط 967 میلیون دلاربود. تاکنون ، ایران علاوه برروسیه ، باکشورهای عراق ، ترکیه وپاکستان نیز مذاکراتی رابرای انعقاد پیمان دوجانبه ی پولی ، باهدف حذف دلاراز مبادلات تجاری فیمابین ،انجام داده است.

یک هفته قبل ازامضای قرارداد بانکی دوکشور، رئیس دومای دولتی روسیه به تهران آمد تاآخرین جزئیات این توافق رانهائی نماید. اوابراز امیدواری کرد که دوکشوربتوانند هرچه سریعتر، مبادلات تجاری خود رابااستفاده ازپولهای ملی خویش گسترش دهند وتاکید کرد که این مهم ، تا60 درصد درتسویه حسابهای اقتصادی دوطرف رعایت می شود وسیستمهای پرداخت ملی " شتاب " و " میر " نیزبه زودی به یکدیگرمتصل می گردند تا ازاین طریق بتوان بسیاری ازتحریمهای غرب علیه دوکشوررا دورزد. اما هنوز مسائلی دررابطه باهمکاری متقابل اقتصادی وجوددارد که باید حل وفصل گردد.

این احتمال وجوددارد که سرانجام " روبل" به ارزغالب درتجارت دوکشورتبدیل شود بویژه که ایران تمایل خودرا به پیوستن به اتحادیه اقتصادی اوراسیا(EAEU) نیزابرازکرده است. توافقنامه ی SEPAM-SPFS ، نخست بصورت آزمایشی میان " بانک شهر" ایران وبانک روسی VTB به اجراء درمی آید وسپس بارفع مشکلات احتمالی نرم افزاری (bugs) ، به بقیه ی بانکها تسرّی پیدامی کند. مهمترین مزیت این ارتباط آن است که سامانه های ارتباط بین بانکی ایران وروسیه ، ازتحریمهای غرب مصون می مانند وهمه ی بانکهای دوکشور، به یکدیگرمتصل می شوند. کشورهای جنوب ، بدقت این پروژه رازیرنظردارند تادرصورت لزوم بتوانند خروج ازسویفت را مورد بررسی قراردهند. موفقیت این طرح ، بدون تردید برروابط دوجانبه وچند جانبه ی دیگرکشورها ی جهان نیزتاثیر می گذارد. بانکهای مرکزی روسیه وایران، همچنین درتلاشند تایک رمزارز راباپشتوانه ی طلا ، برای مبادلات تجاری خود در منطقه ی آزاد تجاری " آستاراخان " ایجاد نمایند. این رمز ارز ، بتدریج به ابزارکلیدی برای مبادلات کریدورشمال-جنوب(INSTC) تبدیل خواهد شد. این کریدور ، شبکه ی گسترده ای از حمل ونقل ریلی ، دریائی وجاده ای راشامل می شود که ازروسیه تا غرب وجنوب آسیا امتداد می یابد. دراینجاست که اهمیت ژئواکونومیک ارتباط سامانه های بانکی دوکشورایران وروسیه ، نمایان می شود.

بانک مرکزی روسیه ، ازسال2014 ایجاد سامانه ی SPFS رادردستورکارقرارداد. درآن زمان ، واشنگتن تهدید کرده بود که روسیه راازسامانه ی سویفت اخراج خواهد کرد. باتشکیل این سامانه وجدّی شدن تحریمهای غرب علیه ایران ، ادغام سامانه های بین بانکی ایران وروسیه دردستورکارقرارگرفت وافق جدیدی را برروی روابط اقتصادی دوکشور ومنطقه گشود. آنچه براهمیت این رویداد می افزاید ، عضویت کامل ایران در " سازمان همکاری شانگهای"(SCO) وتقاضای عضویت ایران درگروه " بریکس-پلاس" (+BRICS) می باشد. ازتابستان گذشته، ایران سرگرم فراهم آوردن زیرساختهای لازم برای پیوستن سامانه های شتاب ومیر به یکدیگراست.

روسیه اکنون به بزرگترین سرمایه گذارخارجی درایران تبدیل شده است. این کشورتاکنون 7/2 میلیارد دلار درپروژه ی نفتی ایران درایلام سرمایه گذاری کرده وبین اکتبر2021 وژانویه 2023 ، بالغ بر45 درصد ازکل سرمایه گذاری خارجی درایران رابخود اختصاص داده است. مناسبات تجاری روسیه وایران که درحال حاضر به بیش از 3 میلیارددلاردرسال بالغ می شود ، بااتصال شبکه های بانکی دوکشور ، جهش فوق العاده خواهد یافت . روسیه درپروژه های مختلف ایران سرمایه گذاری می کند که انرژی ، راه آهن ، خودروسازی وکشاورزی ، ازمهمترین عرصه های همکاری دوکشورمی باشد. قرارداد عضویت ایران درمنطقه ی آزاد تجاری اوراسیا ، اکنون مراحل پایانی خود راطی می کند. بموجب این قرارداد ، تعرفه ی تجاری برای 7500 قلم کالا ، به صفرمی رسد. عضویت دراتحادیه ی اقتصادی اوراسیا، چشم انداز وسیعی رابه روی اقتصاد ایران می گشاید وبازاری بزرگ را دراختیار بنگاههای اقتصادی این کشور قرارمی دهد. انتظارمی رود در 5 سال آینده ، مبادلات تجاری ایران با 5 عضو عمده ی اتحادیه اوراسیا ، از15 میلیارددلارفراتررود.

اجلاس " سازمان همکاری شانگهای " درسمرقند ، که سال گذشته برگزارشد ، به همپیوندی اقتصادی منطقه سرعت بخشید. دراین اجلاس ، ولادیمیرپوتین و شی جین پینگ ، رهبران روسیه وچین، برتعهد خود به جهان چند قطبی تاکید ورزیدند وایران نیز یادداشت تفاهمی بااین سازمان امضاء نمود.کریدور شمال-جنوب برای این تحولات اهمیت فراوان دارد وایران وروسیه قصددارند برای تقویت این کریدور، 25 میلیارددلار سرمایه گذاری نمایند. بدین ترتیب ، کشتی های مالامال ازمال التجاره ای که برروی رودخانه های " دن " و " ولگا" حرکت می کنند، خواهند توانست محموله های خود( کالاهای کشاورزی ، صنعتی ، پلیمری ، پزشکی ، قطعات خودرو وغیره) را بااستفاده ازاین کریدور، به بازارهای غرب وجنوب آسیا برسانند. هم اکنون ایران وروسیه ، سرگرم ساخت یک کشتی باری غول پیکرهستند که قراراست ازآن درمراودات تجاری منطقه ای استفاده شود. همچنین، واگنهای باری مدرن برای حرکت مستمردراین مسیر، دردست ساخت می باشند. به پیش بینی یک نشریه ی اقتصادی روسیه ، حجم ترافیک درکریدور شمال-جنوب تاسال2030 ، به 250 میلیون تن خواهد رسید که 20برابر سال 2022 می باشد. رئیس اتاق بازرگانی وصنعت روسیه امیدواراست که بافعال شدن این کریدورازیکسو ، واتصال سامانه های بانکی دوکشورازسوی دیگر، حجم مبادلات روسیه وایران، بزودی از 40 میلیارددلاردرسال بگذرد.

ایران طرحهای منطقه ای بلندپروازانه ای را درسرمی پرورد که اساس آن ، تشکیل " محورشرق" دراتحادیه اوراسیا ، باشرکت روسیه ، چین ، هند وآسیای میانه می باشد. لازمه ی اجرای این طرح ، ارتباط تنگاتنگ میان کریدورشمال-جنوب ، اتحادیه اقتصادی اوراسیا ، پیمان همکاری شانگهای و بریکس-پلاس می باشد که اساس همه ی آنها رامربع روسیه ، چین ، هند ، ایران ، تشکیل می دهد. دراین میان ، روسیه وچین نیزقصددارند سیستم پیامرسان بین بانکی خودرا بهم متصل کنند. سامانه ی پرداخت بین بانکی فرامرزی چین(CBIBPS) بسیارپیشرفته است اما آمریکا تهدید کرده که اگرسامانه های بانکی چین وروسیه بهم متصل شوند ، چین راازسویفت کنارخواهد گذاشت.معهذا ، اگراتصال سامانه های روسیه وایران باموفقیت انجام شود ، احتمال اینکه چین نیزازاین الگو تبعیت نماید، افزایش می یابد. بریکس-پلاس هم سرگرم سازماندهی سیستم پرداخت خاص خوداست وباتوجه به اینکه درحال حاضر 13 کشورجهان ، ازجمله ایران ، عربستان ف واندونزی نیزنامزد پیوستن به این سیستم می باشند، بریکس-پلاس بزودی به بلوکی قدرتمند درعرصه ی جهان تبدیل خواهد شد.

اگرچه هنوزسهم دلار ازکل ذخائر ارزی بانکهای مرکزی جهان، حدود 63 درصد وسهم یورو20 درصد ویوان 5/2 درصد می باشد وموانع متعددی نیزبرسرراه تحولات بهم پیوسته ی اقتصادی درحوضه ی غیردلاری ، قراردارد اما یک چیز مسلم است وآن اینکه اتصال شبکه های بانکی ایران وروسیه ، گام نخست ازتحولات تکتونیک درسیستمهای پرداخت جهان می باشد. اگرچه به بارنشستن این تحولات ، زمان می برد اما این قطارسریع السیر، دیگربه حرکت درآمده ومدتی است که ایستگاه راترک کرده است.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

چراعربستان باتغییر رژیم درایران مخالف است؟

چراعربستان باتغییررژیم درایران مخالف است؟

نشریه "فارن پالیسی" چندی قبل درمقاله ای، دولت عربستان رابه نفوذ،

تامین مالی، وبرنامه ریزی فعالیتهای اعتراضی وجدائی طلبانه درایران

متهم کرد ودرعین حال مدعی شد که ریاض خواستارتغییررژیم در

ایران نیست. نظربه اهمیت نقطه نظرات مطرح شده دراین مقاله،که

معمولاً نظردولتمردان آمریکائی نیزهست ، چکیده ای ازآن تقدیم

خواننده ی فارسی زبان می گردد.

-------------------------------------------------------------

چندماه قبل ، " مهساامینی" دخترجوان کرد، دراسارت گشت ارشاد ایران جان باخت واین کشور، دراعتراض به این حادثه ، یکپارچه آتش شد. معترضینی که خیابانها رااشغال کردند ، نخست خواستارلغو حجاب اجباری وانحلال گشت ارشاد شدند اما باادامه ی اعتراضات واتخاذ سیاست سرکوب توسط حکومت ، سرنگونی رژیم مذهبی رادردستور کارقراردادند. درتمام این مدت ، رژیم حاکم برتهران ، عربستان رابه حمایت مالی ، سیاسی وتبلیغاتی از معترضین متهم می کرد.

رقابت ایران وعربستان ، درواقع ازانقلاب 1357 آغازشد زمانی که رهبران انقلاب ایران ، خواستار صدورانقلاب به منطقه گردیدند. ازآن پس ، یک سلسله رویاروئیهای مستقیم وغیرمستقیم بین تهران وریاض اتفاق افتاد که ژئوپولتیک خاورمیانه راتغییرداد. اکنون هریک ازاین دوکشور، گروههای نیابتی خودرادرمنطقه دارند وازطریق آنها ، اهداف منطقه ای خویش رابه پیش می برند. البته درچهاردهه ی گذشته ، رژیم های حاکم برایران وعربستان ، درمقاطعی به یکدیگرنزدیک شدند وازاختلافات خویش کاستند اما باروی کارآمدن محمود احمدی نژاد درایران ، به قدرت رسیدن محمد بن سلمان درعربستان، وسپس انتخاب چهره ای فوق محافظه کاربنام ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری ایران ، این روند متوقف شد ودوکشور دوباره دربرابرهم صف آرائی کردند. بااعدام " نمرالنمر" روحانی شیعه توسط ریاض ، تنش میان دوکشوربالاگرفت که به حمله به سفارت عربستان درتهران وقطع روابط دوکشورانجامید. محمد بن سلمان ، تهران راعلناً به جنگ تهدید کرد : " مامنتظرنمی مانیم که جنگ به عربستان برسد. ماجنگ رابداخل ایران خواهیم برد." ومتعاقب آن ، کانال تلویزیونی " ایران اینترنشنال " باپول ونظارت عربستان ، درلندن راه اندازی شد واکنون نقش مهمی درتداوم اعتراضات جاری ایران ایفاء می کند.

ظاهراً همه ی شواهد حاکی ازآن است که ریاض خواستار تغییررژیم درایران می باشد اما ، این یک جنگ لفظی بیش نیست وحکومت فعلی عربستان به هیچوجه ازسرنگونی کامل رژیم جمهوری اسلامی ایران حمایت نمی کند بلکه فقط خواستار تضعیف تهران وکسب امتیازژئوپولتیک ازاین رژیم است. مصالحه برسر برنامه ی هسته ای ، عدم مداخله درامورداخلی کشورهای عربی وتوقف حمایت از گروههای نیابتی درمنطقه ، بویژه حزب الله ، حوثی ها وحماس ، ازجمله امتیازاتی است که عربستان درپی کسب آن است.

فروپاشی کامل ایران ، به دودلیل به نفع ریاض نیست. اولاً قدرت فعلی عربستان درگروی حضوررقیبی بنام ایران است. همانطور که ایران ادعای رهبری شیعیان جهان رادارد ، عربستان نیزخود رارهبرسنّی های دنیامی داند. بدون ایران ، هویت عربستان نیز درمحاق قرارمی گیرد. ثانیاً ، حذف کامل رژیم جمهوری اسلامی ، ممکن است مانند بهارعربی ، اثری دومینووار برمنطقه داشته باشد ، همانطورکه جنبش سبزایران درسال 2009 ، زمینه ساز بهارعربی درسال 2011 گردید و جنبش " زن ، زندگی ، آزادی " نیزمی تواند تاثیر خودرا برمنطقه وجهان برجای گذاشته و وبرای زنان عربستان که زیرظلم مضاعف قراردارند ، الهامبخش گردد. به نظرعربستان ، اگرروحانیون ایران ازصحنه خارج شوند ، دوسناریو پیش روی این کشورقرارمی گیرد: حکومت کاملاً بدست نظامیان سپاه پاسداران بیفتد یااینکه کشورمانند سوریه ولیبی ، چند پاره شود. درهردوصورت ، پیامدهای امنیتی آن برای ریاض ، پذیرفتنی نیست. حکومت نظامیان ، احتمالاً رویکردی خصمانه تردرقبال عربستان درپیش خواهد گرفت وتجزیه ی ایران نیز به بروز اختلافات بیشتر درخاورمیانه وظهور گروههای تروریستی جدید منجرخواهد شد.

اگرچه فروپاشی کامل جمهوری اسلامی ، به تضعیف گروههای نیابتی این کشوردرمنطقه می انجامد اما ممکن است قیود فعلی رانیزازدست وپای آنهابردارد. بدون فرماندهی مرکزی ، اعضای این گروهها ، به گرگهای تنهائی تبدیل می شوند که ثبات منطقه راهدف قرارمی دهند. لذا ، عربستان ترجیح می دهد بجای فروپاشی ناگهانی جمهوری اسلامی ، این رژیم راگام بگام مستحیل نماید تادیگرنیازی به رویاروئی نظامی نباشد. بنظرمی رسد ، باتوجه به سرکوب جنبش اعتراضی فعلی ، همکاری نظامی باروسیه دراوکراین ، ولاینحل ماندن بحران هسته ای ، این رویکرد عربستان تاحدودی کارسازبوده وجهان رادربرابررژیم ایران قرارداده است. محمد بن سلمان ، مایل است ایران آنقدرضعیف شود که مجبور به امتیازدهی درمورد برنامه ی هسته ای ونفوذ منطقه ای خویش گردد. بی ثباتی کامل تهران ، به نفع پادشاهی عربستان نیست.

Fmohammadhashemi.blogfa.com

فساد در ترکیه ، مرگبارتراز زلزله

فساددرترکیه،مرگبارتراززلزله

"انتاکیه" شهری درجنوب ترکیه ، دراثرزلزله ی اخیر ویران شد وهزاران نفرنیزدراثرنرسیدن کمکهای امدادی جان باختند. قدرت این زلزله معادل 130 بمب اتمی بود ولرزش آن حتی در گرینلند نیز احساس شد. سازه های عمومی مانند بیمارستانها، پلها ، کلانتریها ، مدارس ، شهرداریها وفرودگاهها، که بایددرزمره ی محکمترین سازه های هرکشورباشند، همه درمناطق زلزله زده ی ترکیه، فروریختند. بدین ترتیب ، همراه بااجساد جان باختگان این زلزله ، وعده های " رجب طیب اردوغان" درباره ی حکمرانی خوب نیز، زیرخروارها خاک مدفون گردید. زلزله یکباردیگرنشان داد که وعده های حزب " عدالت وتوسعه"(AKP) درمورد کشورعاری ازفساد ، دولت پاسخگو ، ورفع نیازهای مردم ، همه پوچ بوده اند. این حزب تازه تاسیس که درسال2002 ، بارای قاطع مردم به قدرت رسید ، قول داد شفافیت پیشه کند و اقتصاد ویران ترکیه رااحیاء نماید. دولت جدید ، باتکیه براعتبارات ارزان خارجی ، بخش ساختمان رافعال کرد ودرسراسرکشور،دست به ساخت وساز گسترده ی برج های تجاری، مجتمع های مسکونی ، بیمارستان ، آموزشگاه وغیره زد تاازاین طریق چرخ اقتصاد رابه حرکت درآورد. پس ازلزله ی مهیب سال 1999 درشمالغرب ترکیه ، که به جان باختن هزاران نفردراثرتعلل نیروهای امدادرسان انجامید ، رجب طیب اردوغان ، فساد شایع ، بی عملی دولت وپاسخگونبودن مقامات دولتی راعلت بروز این فاجعه ذکرکرد وقول داد که اگربه حکومت برسد ، همه چیزرابسرعت تغییرداده ومبارزه ی بی امان بافساد راآغازکند تاکشوری عاری ازفساد بسازد. زلزله ی 1999 استانبول ، بیش از17 هزارکشته برجای گذاشت. پس ازاین زلزله ، دولت " مالیات برزلزله" وضع کردتا عواید حاصل ازآن را صرف آماده سازی کشوری نماید که برروی دوگسل بزرگ زلزله قراردارد. اما باگذشت این سالها ، هیچکس نفهمید که مالیات برزلزله که مبلغ آن تاقبل اززلزله ی اخیر، به سه میلیارددلار درسال می رسید، چگونه هزینه شد.

روزها، ماهها وسالها گذشتند وهیچ چیزتغییرنکرد. اختلاف درائتلاف حاکم بالا گرفت وتصمیم سازی دولت رافلج کرد. اردوغان درمدت دودهه حکومت خویش ، قدرت رادردست خود متمرکزکرد، نهادهای دولتی راازمخالفان خویش پاکسازی نمود وعناصروابسته به خود را درراس امورنهاد. او اکثر سازمانهای جامعه ی مدنی راتعطیل کرد وحلقه ی کوچکی ازوفاداران وسرسپردگان رابه دورخود جمع نمود. مجموعه ی این عوامل ، راه رابرای فاجعه ی اخیرهموارکرد. اندازه ی این زلزله ، مرگباربود اما تحقیقات آکادمیک نشان می دهد که زلزله درکشورهائی که غرق درفساد می باشند، تلفات بیشتری می گیرد. اقتصاد ترکیه دردوران اردوغان، باتکیه بررونق ساخت وساز رشد کرد. او جمع کوچکی ازنزدیکان خود را دراین بخش به کارگماشت وپروژه های زیربنائی را، بدون رعایت اصل رقابت ومناقصه ، به ایشان سپرد. این کمپانیها نیز، بانقض مکررقوانین ونادیده گرفتن مقررات ساختمانی ، زیرساختها ومجتمع های مسکونی رابه نحوی ساختند که همه درزلزله ی اخیر ویران شدند. دراستان " هاتای" که یکی ازآسیب دیده ترین مناطق زلزله است ، ساختمانهای مسکونی ،بیمارستانها وحتی دفتر محلی " سازمان مدیریت بلایای اضطراری" وابسته به نهاد ریاست جمهوری، به شدت صدمه دیدند. همه ی این ساختمانها، توسط نزدیکان رجب طیب اردوغان ساخته شده بودند. تنها باند فرودگاه این شهر که توسط یک شرکت وابسته به اردوغان ، وبدون انجام مطالعات جغرافیائی وزمین شناسی لازم ساخته شده بود، شکاف برداشت. مقاطعه کاران پروژه های زیربنائی ، که به پشتیبانی اردوغان مستظهربودند، استانداردهای ایمنی رانادیده گرفته وفاجعه آفریدند. سال گذشته ، شهر " اسپارتا "(Isparta) واقع درغرب ترکیه ، دچاربرف وکولاک شد وخسارات سنگینی رامتحمل گردید. مردم این شهر، هفته ها بدون برق باقی ماندند وتلفات جانی فراوانی رامتحمل گردیدند. حزب عدالت وتوسعه ، خدمات شهری اسپارتا را به بخش خصوصی واگذارکرده بود وبسیاری ازدارائیهای دولتی این شهررانیز به " هلدینگ چنگیز " و " هلدینگ کولین " فروخته بود که هردو ازنزدیکان اردوغان می باشند. این شرکتها ، هیچ اقدامی برای جلوگیری ازفاجعه وامدادرسانی به آسیب دیدگان انجام ندادند. اعتراضات مردم واحزاب مخالف نسبت به فساددرسیستم مدیریت مناقصه های دولتی نیز، به جائی نرسید. درسال 2018 نیز بعلت کوتاهی درنگهداری خطوط وابنیه ی راه آهن ، یک قطار درحوالی شهر" کورلو " ازخط خارج شد و25 کشته برجای گذاشت. درسال 2014 نیز 301 معدنکار درشهر " سوما" براثرانفجار معدن کشته شدند. رئیس هلدینگ سوما ،ازنزدیکان اردوغان بود. این معدن ، دردوران خصوصی سازی ، به ثمن بخس به " الپ گورکان" واگذارشده بود. معدنکاران اظهارداشتند که تدابیرایمنی کافی توسط این هلدینگ ، پیش بینی نشده بود. 20 روزقبل ازاین فاجعه ، حزب عدالت وتوسعه ، طرح پارلمان رابرای تحقیق وتفحص ازاین معدن را رد کرده بود.

استانداردهای ایمنی ساخت وساز درترکیه ، برروی کاغذ ، ازمعتبرترین استانداردهای جهان می باشد که دائماً نیزبه روزمی شود. مثلاً به موجب آخرین ضوابط به تصویب رسیده ، بتون باید باتیرآهن تقویت شود ودیوارهای حمّال وستونها ، باید به نحوی تعبیه شوند که درصورت ریزش سقف ، برسطوح پائین تر فشاروارد نشود. اما سالهاست که زمین شناسان ، برنامه ریزان شهری ، مهندسین وکارشناسان زلزله درداخل وخارج ازترکیه ، نسبت به عدم اجرای این ضوابط هشدارمی دهند. به گفته ی آنها ، تخلفات ساختمانی درترکیه ، نادیده گرفته می شود وسرمایه گذاران برای کاستن ازهزینه ها ، ضوابط ایمنی را رعایت نمی کنند. عدم رعایت مقررات وضوابط ایمنی توسط دست نشاندگان اردوغان ازیکسو، وبی عملی وکندی پاسخگوئی نهادهای دولتی امدادرسان ازسوی دیگر، موجب بالارفتن نرخ تلفات درحوادث اخیراین کشورگردیده است. درسال2021 ، درپی آتش سوزی درجنگلهای جنوب ترکیه، تعدادی جان باختند وهزاران نفرنیزازخانه وکاشانه ی خود آواره شدند. دولت اردوغان ، بخاطرعدم آمادگی درمقابله باآتش سوزیهای گسترده ، مورد انتقاد مردم وکارشناسان قرارگرفت. دولت درحالیکه میلیاردها دلار رابه جیب شرکتهای ساختمانی وابسته به خود سرازیر می کند ومیلیاردها دلارمنابع مربوط به صندوق " مالیات برزلزله" رانیزحیف ومیل می کند، ازتدارک چند فروند هواپیمای آبپاش عاجزمانده است. دولت ، بعدها پذیرفت که ترکیه فاقد ناوگان هوائی آتش نشانی می باشد. پاسخ دولت به زلزله ی اخیرنیز، کند وغیرموثربود. امدادرسانان دولتی ، تنها 48 ساعت بعد ازوقوع زلزله، ازراه رسیدند. ارتش ترکیه می توانست بسیارموثرواقع شود اما اردوغان، دراعزام ارتشیان به مناطق زلزله زده ، تعلل بسیارکرد. سازمانهای جامعه ی مدنی ترکیه ، که درزلزله ی سال1999 ، بسیارموثر وپررنگ درصحنه ی امدادرسانی ظاهرشده بودند، این بار حضورندارند وتمامی این کمبودها ، ناشی ازسیاست تمرکزقدرت دردست اردوغان ، واگذاری پستهای دولتی به نزدیکان وبستگان ، وسرکوب سازمانهای جامعه ی مدنی می باشد.

برای کشوری چون ترکیه که برروی خط زلزله قراردارد، " سازمان مدیریت بلایای غیرمترقّبه" (AFAD) ، نهادی بسیارمهم وحیاتی محسوب می شود. اما اکنون ، بودجه ی این سازمان ، بسیارکمتراز بودجه ی نهاد امورمذهبی است که وابسته به نهاد ریاست جمهوری می باشد. این نهاد که توسط اردوغان وبرای نظارت برامورمذهبی کشورتاسیس شد، رفته رفته به ابزاری برای کسب مشروعیت مذهبی دولت وتوجیه سیاستهای دولتی تبدیل شد. ریاست فعلی سازمان مدیریت بلایای اضطراری، به یک فارغ التحصیل رشته ی الهیات سپرده شده که هیچ تخصص وتجربه ای درمدیریت بلایای طبیعی ندارد. ارتش ترکیه که ازهمان آغاز زلزله ی سال1999 درصحنه حضورداشت وعملیات امداد ونجات راانجام داد، پس ازکودتای 2016 بسیارتضعیف شد واردوغان ، قانونی راکه به ارتش اجازه می داد درمواقع اضطراری، بلافاصله وبدون دریافت دستور، به کمک آسیب دیدگان بشتابد ، لغو کرد واین یکی ازعوامل کندی حضورارتش درصحنه ی امدادرسانی به آسیب دیدگان زلزله ی اخیربود. ازاین گذشته ، طرح بخشودگی تخلفات ساختمانی که ازدهه ی 1960 تاکنون درترکیه اجراء می شود، وبه مالکان ساختمانهای فاقد مجوزایمنی وساختمانی ، درازای پرداخت جریمه ، معافیت ازتعقیب وبخشودگی اعطاء می نماید ، درافزایش بناهای غیراستاندارد وخسارات وارده برمردم ، نقش دارد. چند روزقبل از زلزله ی اخیر، رسانه های ترکیه اعلام کردند که دورجدید طرح بخشودگی ، قراراست به اجراء درآید. به گفته ی رئیس انجمن مهندسین ومعماران استانبول ، تاکنون 75 هزارساختمان فاقد مجوز در10 استان ترکیه، ازاین بخشودگی بهره مند گردیده اند که 25 هزار واحد ازساختمانهای ویران شده درزلزله ی اخیر، درزمره ی همین بناها می باشند.

زلزله های شدید، جان انسانها رامی گیرند اما درکشورهائی چون ترکیه که مقررات ساخت وسازرعایت نمی شود، افراد غیرمتخصص درمشاغل کلیدی قرارمی گیرند، نهادهای مستقل دولتی وجود ندارند، سازمانهای مدنی تحت فشارقراردارند ومنافع نخبگان فاسد برمنافع عمومی اولویت دارد، این تلفات دوچندان می گردد. درشرائطی که مردم ترکیه ، ازاین مصیبت رنج می برند ، رجب طیب اردوغان ، برصفحه ی تلویزیون ظاهرشده وبی شرمانه ازمردم می خواهد تا " تقدیر" رابپذیرند. دست خونین اردوغان ، درهمه ی حوادث مصیبت باردودهه ی اخیرترکیه ، دیده می شود. ازهمان زمانی که او شهرداراستانبول وسپس نخست وزیرترکیه بود ، روابط نزدیکی با باصنعت ساختمان این کشوربرقرارکرد. این روابط هرروز مستحکم تر شد وگسترش یافت تااینکه به فاجعه ی اخیرانجامید.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

اتحادیه اوراسیای کبیر

اتحادیه ی اوراسیای کبیر

( جهانی شدن به سبک روسیه )

" اوراسیا " (Eurasia) ، منطقه ای به وسعت 55 میلیون کیلومترمربع است که 2/36 درصد ازخشکی های زمین راشامل می شود ونزدیک به پنج میلیارد نفریا 70 درصد جمعیت جهان رادرخود جای می دهد. جغرافیای طبیعی اوراسیا ، به شکل یک قاره است که ازغرب به پرتغال واسپانیا ، ازشرق به تنگه ی " برینگ " ، ازشمال به روسیه ، فنلاند ونروژ ، وازجنوب به هند ومالزی ختم می شود. کشورهای جزیره ای مانند کرت ، قبرس ، سریلانکا ، ژاپن ، فیلیپین وحتی اندونزی هم درمحدوده ی اوراسیا قرارمی گیرند. اوراسیا ، غول خفته ای است که اگربیدارشود، خود رابرجهان تحمیل خواهدکرد.

دنیادیگراز 8 دهه هژمونی آمریکا ومتحدینش خسته شده است. طی این سالها ، کشورهای دیگر فقط ابزاری درخدمت غرب ، منبع نیروی کار ومواد اولیه ی ارزان ، وگوشت دم توپی برای غرب بودند که اگربا صلح آمریکائی (Pax Americana) مخالفت می کردند، باید به هرشکل ممکن نابود می شدند. فرضیه ی نانوشته ای برسیاست خارجی آمریکا حاکم بود وهمچنان هست که هررئیس جمهور این کشور، دوران زمامداری خود رابایک مداخله ی نظامی به پایان می رساند. این جنگ ممکن است " ترکیبی" مانندچین ، " نیابتی" مانند اوکراین ، ویا " تمام عیار" مانند عراق باشد. اما جنگ جهانی دوم ، آخرین باری بود که آمریکا درسمت درست تاریخ ایستاد وپس ازآن ، تحت نام دموکراسی وحقوق بشردروغین ، 19 جنگ برپا کرد که به قیمت جان 12 نفر تمام شد. اما داستان به همینجا ختو نشد وآمریکا همچنان به اعمال زور وخشونت علیه کشورها ومردم جهان ادامه می دهد. " هنری کیسینجر " زمانی هشدارداده بود که " دشمنی باآمریکا خطرناک ، ودوستی بااین کشور مرگباراست." 8دهه است که جهان ، صحت این گفته رابا پوست وگوشت خود لمس می کند. آلمان که زمانی قدرت مورداحترام جهان بود وباانضباط سخت نظامی ساخته شده بود، پس ازجنگ جهانی دوم به اشغال آمریکائیها درآمد ودیگرنتوانست منافع حیاتی خویش را دنبال نماید. فرانسه که زمانی مهد فرهنگ وتمدن جهان بود ویک قدرت جهانی محسوب می شد، اکنون تحت سلطه ی آمریکا ، به مهد تفکرات افراطی ، غیرعلمی ، دگرباشانه ودگمهای نئولیبرالی تبدیل گردیده است. بریتانیانیز که زمانی قدرقدرت بود وخورشید در امپراتوری اش غروب نمی کرد، امنون عملاً به ایالت پنجاه ویکم آمریکا تبدیل شده است واختیاراتی به اندازه ی ایالت " ماین " دارد. وقتی قدرتهای استعماری سابق به این فلاکت افتاده اند ، تکلیف بقیه ی جهان روشن است. حال چگونه می توان ازابرقدرتهائی چون چین وروسیه وقدرتهای منطقه ای چون هند وبرزیل انتظارداشت که بااین " جهان شجاع جدید"(brave new world) همکاری کنند ؟ ایالات متحده خواستارهژمونی کامل برجهان است ومذهب وفرهنگ دیگرملل رابارواج فرهنگ آمریکائی وایدئولوژیهای انحرافی وبیمارگونه ، به انحطاط می کشاند. این کشوراکنون تلاش می کند تاروسیه رابدلیل مخالفت بااین نظم جهانی، منزوی کند وازفرآیند جهانی شدن کناربگذارد.

اما آیاجهانی شدن ، بدون روسیه امکانپذیراست ؟ روسیه کشوری بزرگ بامنابع صادراتی قابل ملاحظه است که حذف آن ازبازارهای جهانی ، عواقب جبران ناپذیری برای فرآیند جهانی شدن دارد. روسیه ، مانند ایران ، ونزوئلا ، کره شمالی ، کوبا ، سوریه وزیمبابوه نیست که که بتوان باتحریم ، اورا ازعرصه ی بین المللی حذف کرد وآب از آب تکان نخورد. حذف روسیه ازعرصه ی بین المللی ، تبعات سنگینی برای غرب دارد. معهذا ، اروپاوآمریکا اکنون دراین راه گام گذاشته اند وتحریمهای سنگینی راعلیه روسیه اعمال کرده اند. اغلب کمپانیهای غربی ، فعالیت خودرادرخاک روسیه متوقف کرده وازاین کشورخارج شده اند. سرعت وابعاد پاسخی که اروپا به جنگداد ، بی سابقه بود. حتی آلمان که بطورسنتی باتحریم مخالف است ، بلافاصله عملیات احداث خط لوله ی " نورد استریم-2 " رامتوقف کرد. فضای اروپا برروی هواپیماهای روسیه بسته شد وبانکهای روسیه وبلاروس، ازسامانه ی بانکی " سویفت " حذف گردیدند ولذا ، دسترسی آنها به به بازارهای مالی جهان قطع شد. دارائیهای این دوکشوردراروپا توقیف شد وتحریم ، ازاشخاص حقوقی به حقیقی گسترش پیداکرد ودامان " ولادیمیرپوتین " و"لاوروف " رانیزگرفت. هدف این تحریمها ، خشکاندن منابع مالی لازم برای جنگ ، وبقول وزیراقتصاد فرانسه ، " متلاشی کردن اقتصاد روسیه " است. بدین ترتیب ، نهمین کشورقدرتمند جهان ، ازاقتصاد دنیاحذف شد. هنوزبرای ارزیابی پیامدهای بلند مدت این رویکرد ، زود است اما ازهم اکنون، بازار دربرابرآن عکس العمل نشان داده است. دریکی ازجلسات " مجمع جهانی اقتصاد " ( WEF) در " داووس " ، شرکت کنندگان درباره ی چشم اندازرکود اقتصادی درجهان به بحث پرداختند واغلب آنها ، این احتمال راجدّی ارزیابی کردند. مدیرعامل صندوق بین المللی پول ، درمصاحبه ای با " بلومبرگ " ، خطررکود جهانی را واقعی اعلام کرد. باتوجه به هویت وجایگاه شرکت کنندگان در " داووس " ، این اظهارات رانمی توان سرسری گرفت. ازآنجائیکه " داووس" دراوائل دهه ی 1990 ، بدون مشارکت روسیه شکل گرفت لذا، آنراباید نخستین تلاش جامعه ی بین المللی برای تحقق جهانی شدن بدون روسیه، تلقّی نمود. اجلاس " مجمع بین المللی اقتصاد"(IEF) نیزکه چندی پیش در سن پطرزبورگ برگزارشد ، ادامه ی حیات جهانی شدن رادرشکل اولیه ی آن ، غیرممکن اعلام کرد. رئیس جمهورقزاقستان دراین اجلاس گفت : " عصرمنطقه گرائی ، باهمه ی مزایا ومعایب آن ، آغازشده است ومنطقه گرائی ، جایگزین جهانی شدن می گردد. فرآیند اصلاح مدلهای سنتی اقتصاد، وتغییرمسیرهای تجاری ، سرعت گرفته است وکشورهای اوراسیا باید ازاین چالش ، به نفع خود بهره برداری نمایند."

به نظرمی رسد روسیه نیزباید درسالهای آینده ، بین منطقه گرائی وجهانی شدن ، یکی راانتخاب نماید. ازآنجائیکه دنیااکنون فرآیند منطقه گرائی رادربرابر جهانی شدن قرارداده ، روسیه نیزبه ناچار منطقه گرائی راانتخاب می کند. این روند ، که اکنون درآمریکا ، اروپا وآسیاطی می شود ، موانع راازسرراه جابجائی آزاد کالا وسرمایه برمی دارد. آمریکا که درسال 1994 ، " نفتا "(NAFTA) راباشرکت کانادا ومکزیک تشکیل داد اکنون قصددارد این منطقه ی آزاد تجاری را به کل نیمکره ی غربی گسترش دهد. نمونه ی اتحادیه ی اروپا نیز نیازی به توضیح ندارد. صنایع این اتحادیه درآینده ، برمنابع آفریقا تکیه خواهند کرد. چین ، فعالانه پروژه ی تشکیل یک بازارمشترک را باکشورهای جنوب شرقی آسیا دنبال می کند. اندیشه ی پول واحد برای این بازارمشترک ، طرفداران بسیاری رابخود جلب کرده است. اگااین پروژه عملی شود ، 7/1 میلیارد نفرازجمعیت جهان راشامل می شود واحتمالاً درمرحله ی بعد ، استرالیا رانیزدربرخواهد گرفت. اگر روسیه تعلل کند ، آسیای میانه نیز درحیطه ی نفوذ اقتصادی چین قرارخواهد گرفت. روسیه اگربخواهد ازدنیا عقب نماند ، باید جامعه ی کشورهای مشترک المنافع مستقل(CIS) رابه منطقه ی آزاد تجاری تبدیل کند وروابط آنرابااتحادیه ی اوراسیا تقویت نماید. تنها ازاین طریق ، جمهوریهای آسیای میانه ، به شرکای ارزشمند مسکو تبدیل خواهند شد.

معهذا ، دراجلاس " داووس " ، اظهارات دونفرازشرکت کنندگان ، بیش ازبقیه ، توجه جهانیان رابخود جلب کرد : هنری کیسینجر و " جرج سوروس"(G. Soros). کیسینجردرسخنان خود گفت که جهان دریک نقطه ی عطف تاریخی قراردارد وپیامدهای سیاسی- نظامی جنگ اوکراین ، تعیین کننده ی جهتگیری آینده ی جهان خواهد بود. سئوال اساسی که کیسینجر مطرح کرد این بود که آیا طرفین این منازعه ، پس ازپایان جنگ ، دوباره به سیستم سیاسی واقتصادی بازخواهند گشت؟ ودرپاسخ ، به خطرات جهانی شدن بدون روسیه پرداخت. به نظرکیسینجر ، باکنارگذاشتن روسیه از فرآیند جهانی شدن ، صلح جهانی به خطرخواهد افتاد ودرنهایت به این نتیجه رسید که توقف سریع جنگ و ادغام دوباره ی روسیه درسیستم جهانی ، ضرورت مبرم دارد. اینکار، به معنی امتیازدادن به پوتین نیست بلکه کمک به تداوم فرآیند جهانی شدن درآینده ، می باشد. درمقابل نظرات کیسینجر ، سوروس باتاکید برمفهوم " جامعه ی باز" (open society) ، منازعه ی کنونی دراوکراین راجنگ بین جوامع بازوبسته عنوان نمود. به نظراو، چون درادغام سیستمهای اقتصادی دردوران قبل ازجنگ اوکراین ، ملاحظات ژئوپولتیک درنظرگرفته نشده بود لذا ، جهانی شدن به روندی ناپایدارتبدیل شد که اکنون ، حتی درصورت کنارگذاشتن روسیه ازاین فرآیند ، بازهم بعلت حضور کشورهای بسته ی دیگر، ناپایداری درفرآیند جهانی شدن ادامه خواهد یافت. سوروس هشدارداد که تقابل نظامی کنونی، تهدیدی برای آینده ی جهانی شدن ومبارزه باتغییرات اقلیمی است ونتیجه گرفت که " شکست هرچه سریعترپوتین برای تمدن غرب ضروری است." تقابل نظرات این دو تئوریسین سرمایه داری معاصر، بسیارآشکاراست : برقراری صلح به هرقیمت وادغام دوباره ی روسیه درسیستم جهانی ، وشکست پوتین به هرقیمت وکنرگذاشتن روسیه ازفرآیند جهانی شدن.

پیامدهای منازعه ی جاری ، ازهم اکنون هویداست : بحران جهانی غذا ، کمبود انرژی ، تورم وافزایش قیمتها ، سقوط سطح زندگی وگسسته شدن زنجیره ی جهانی عرضه دربرخی موارد ، که باتشدید نارضایتی های اجتماعی درغرب وجنوب همراه گردیده است. تحولات اخیرنشان می دهد که اعتماد به دلار وتمرکز دارائیهای جنوب درکشورهای غربی ، دیگرمحلی ازاعراب ندارد.تجربه ی روسیه نشان داد که اینکار ، جنوب رادربرابرفشارهای تحریمی غرب ، آسیب پذیرمی سازد. بنابراین ، تقویت اقتصاد کشورهای غیرغربی ( وبطورعمده اوراسیا) یکی ازپیامدهای منازعه ی کنونی خواهد بود. جهانی شدن بدون روسیه ، راه به جائی نخواهد برد وجهانی شدن به سبک روسیه را بدنبال خواهد آورد. حال توقف این ترکتازی آمریکا چگونه امکانپذیراست؟ " فرانسیس فوکویاما "(F. Fukuyama) اندیشمند آمریکائی ، درنوشته ی خود بنام " پایان تاریخ" ، ابرازامیدواری می کند که همه ی جهان ازالگوی آمریکا تبعیت کند. درحالیکه این پلوتوکراسی متشکل ازنخبگان صهیونیست وانگلوساکسون، که فقط توهّم آزادی سیاسی رامی پرورند ، نمی تواند الگوی مناسبی برای جهان باشد. همانطور که اندیشه ی ابرمرد " نیچه " ، دستاویزنازیسم قرارگرفت ، پایان تاریخ فوکویاما نیز ، چراغ راهنمای نئولیبرالهای غرب قرارگرفته است. اما فوکویاما خود ، به بی پایگی نظراتش پی برد ودرمقاله ای که درشماره ی نوامبر2021 نشریه اکونومیست به چاپ رسید، به این حقیقت اعتراف کرد که آمریکا هژمونی خود رابرجهان ازدست داده است. اوحتی پاراازاین هم فراترگذاشت ونوشت که آمریکا دیگرنمی تواند به جایگاه سابق خود درجهان بازگردد ولی می تواند هویت ملی خود رابازیابد. اما هژمونی آمریکا، به خودی خود زائل نمی شود بلکه بازگرداندن جهان به توازن سالم وپویا ، به تفکر واندیشه نیازدارد.

آمریکائیها مایلند جنگ اوکراین رابه جنگی فرسایشی تبدیل کنند تاازاین طریق ، روسیه راازنظراقتصادی ونظامی ضعیف کرده واین کشوررادرنهایت ، متلاشی نمایند. اگرآمریکا موفق شود ، چین قربانی بعدی این پروژه خواهد بود.اما روسیه وچین ، بیکارننشسته اندوروابط صمیمانه ای بایکدیگربرقرارکرده اند که روزبروز مستحکم ترمی شود. درعین حال ، این خطرنیزوجوددارد که تضعیف هریک ازکشورهای اوراسیا ، دومینووار به سراسرمنطقه گسترش پیداکند. هند ، تضعیف پاکستان راباتمام قوا دنبال می کند. رویاروئی کشورهای مسلمان ( بویژه عربستان وایران ) نیزجهان اسلام راتضعیف می کند. معهذا ، این کشورها هنوز دربرابرفشارهای غرب ایستادگی می کنند واین به معنی ظهوریک تمدن جدید درجهان می باشد که مساوات رانوید می دهد. چراتاکنون درمنطقه ی اوراسیا ، بدیلی برای ناتو ایجاد نشده است ؟ تشکیل یک بلوک قدرتمند سیاسی نظامی دراوراسیا ، که برخلاف ناتو ، ماهیتی دفاعی داشته باشد ، نه تنها برای روسیه ،چین ، هند وایران ، بلکه برای کل منطقه ی اوراسیا وجهان ، ضرورتی انکارناپذیراست. باادغام ژئوپولتیک اوراسیای بزرگ ، تحقق بدیل ناتو دردستورکارقرارخواهد گرفت.

دهه هاست که آمریکا مانع اتحاد مخالفان خود می گردد. این کشور، درسراسردنیا کودتاهای خاموش انجام می دهد ورژیمهای دست نشانده رابرسرکارمی آورد که منافع ملی خود رافدای منافع آمریکا می کنند. یکی ازاین کشورها ، لهستان است. چه کسی تردید دارد که خصومت این کشوربا همسایه ی ابرقدرت هسته اش، به زیان منافع ملی ومردم عادی این کشورمی باشد ؟ آیااولین کشوری که هدف ضربه ی اتمی تاکتیکی روسیه قرارمی گیرد، لهستان نخواهد بود ؟ بانفوذ عوامل آمریکا به ساختار قدرت کشورهای منطقه وحمایت مالی ازآنها ، کنترل آمریکا براین کشورها حاصل می شود که باادامه ی آن ، نفوذ غرب درمنطقه دائمی خواهد شد. اما ابرقدرتهائی چون چین وروسیه ونیزقدرتهای منطقه ای چون هند وترکیه ، تاکنون دربرابر انقلابهای رنگین وکودتاها ایستادگی کرده اند. صدام حسین به تشویق آمریکا ، به ایران حمله کرد وهمراه باقدرت طلبان حاکم برتهران ، یک میلیون مسلمان را که همه شیعه وبرادربودند ، به خاک افکند وایران وعراق رابه ویرانه تبدیل نمود. بدین ترتیب ، انقلاب ایران به تحلیل رفت وعراق که چهارمین قدرت بزرگ نظامی جهان بود، تضعیف شد وبه اشغال درآمد. اکنون سردمداران اوکراین نیز،بازهم به تحریک آمریکا ، پادرجای پای صدام حسین گذاشته وجنگ نیابتی باروسیه راادامه می دهند. درابتداء ، فرض براین بود که جهانی شدن ، مانع شعله ورشدن جنگهای جدید می گردد . اما ، تجربه ی اوکراین ، خلاف این فرض رابه اثبات رساند. جهانی شدن ، فقط تبعات جنگ راجهانی ساخت. مثلاً یک قلم خسارت بریتیش پترولیوم ازفروش 20 درصد سهام شرکت " روس نفت "، به 25 میلیارددلاربالغ گردید. اگریک طرف جنگ چین باشد، آنگاه تبعات جهانی جنگ ، دوچندان خواهد شد.

محورقدرت اوراسیا را روسیه وچین تشکیل می دهند وهند وجهان اسلام ، ارکان دیگراین قدرت می باشند. ادغام ژئوپولتیک این 4 قدرت بزرگ ، آینده ی اوراسیا وجهان را رقم خواهد زد. اگرچه محوراین این ادغام راچین وروسیه تشکیل می دهند، اما این دوکشورتاامروز ، ازتشکیل یک بلوک سیاسی-نظامی بایکدیگر سرباززده اند وبرای مقابله باهژمونی آمریکا، فقط ازجهان چند قطبی دفاع کرده اند. امامشکل اینجاست که دکترین جهان چند قطبی(multipolar world) هنوزبدرستی تعریف نشده است. در داخل روسیه نیزتعابیرمختلفی ازاین دکترین ارائه می شود.تاهمین چندی پیش ، بسیاری ازمردم روسیه براین باوربودند که این کشور ، هیچ متحدی جز نیروی هوافضا ، ودستگاه اطلاعاتی خود ندارد. این باور، بازمانده ی دوران " پطرکبیر" است که امپراتوری خود رابرمبنای خودکفائی روسیه بناکرده بود. ازسوی دیگر ، چین نیزکه یک تمدن کهن 5 هزارساله دارد، همیشه اندیشه ی خودکفائی واتکاء به خود رامدّ نظرقرارداده است. اما این کشور،همیشه به تفکّر ژئوپولتیک همکاری بین المللی ، ازجمله همکاری نظامی نیزباورداشته است. بنابراین هم چین وهم روسیه ، براین باورند که می توانند جداگانه وبطورمستقل ، بابرتری طلبی و هژمونیسم مقابله کنند. ونیازی به اتحاد نظامی ندارند. البته شاید رسوبات برجای مانده ازدوران رقابت تاریخی وخصومت ایدئولوژیک سابق دوکشور ، دراین امربی تاثیرنباشد.

اکنون زمان آن فرارسیده است که این دوابرقدرت هسته ای ، برتوهّم خطرناک " اتکاء به خود " درزمینه ی مسائل امنیتی ، غلبه کنند زیراآمریکا فعالانه درکاراست تاازهرشکاف ژئوپولتیک ، برای نفوذ بیشتردرمنطقه ی اوراسیا استفاده نماید ومتحدین طبیعی مانند قزاقستان وروسیه رادربرابرهم قراردهد. نه روسیه ونه چین ، نمی توانند نفوذ آمریکارادر اوراسیا ، یعنی درجوارمرزهای خود ، تحمل کنند. تنهابااقدام مشترک می توان مانع هژمونی تهاجمی آمریکا دراوراسیا گردید. رکن دیگر اوراسیا ایران است که ازدیرباز درمعرض نفوذ آمریکا وغرب قرارداشته است. ایران نیزکه دارای تمدنی کهن می باشد، عمیقاً براین باوراست که می تواند به تنهائی دربرابر امپریالیسم ایستادگی نماید. اما سوء مدیریت داخلی ، فساد فراگیر واعمال فشارسنگین بین المللی درچهاردهه ی اخیر، ایران رادرداخل ، منطقه وجهان ، بقدری ضعیف ومنزوی کرده که این کشور، بناچار ازاین استقلال رای خود بتدریج دورمی شود. ایران اکنون بیشترازهرزمان دیگری، خودرادربرابرتهاجم نظامی آمریکا واسرائیل ، ناتوان می بیند. مشارکت هند دراتحادیه ی اوراسیا ، بایک مانع بزرگ روبروست وآن ، رقابت تاریخی این کشورباچین می باشد. رقابتهای شدید ایدئولوژیک وسیاسی درجهان اسلام نیزمانع اتخاذ مواضع مشترک درچهارچوب اتحادیه ی اوراسیا می گردد. یکی دیگرازارکان اتحادیه ی اوراسیا، احتمالاً پاکستان است. اگرچه آمریکا درپاکستان نفوذ فراوان دارد اما ، احساسات ضدآمریکائی دراین کشور، روبه رشد است ودرعین حال ، خصومت دیرپا باهند نیز همچنان پابرجاست. معهذا ، بنظرمی رسد باپیوستن دوکشوربزرگ مسلمان( ایران وپاکستان) به اتحادیه ی اوراسیا ، راه برای پیوستن دیگرکشورهای اسلامی به این اتحادیه بازشود. کشورهای اسلامی ، ازاین طریق ، براختلافات کهنه ی برجای مانده ازدوران استعمارنیزغلبه می کنند. فعلاً آمریکا ، اسرائیل واتحادیه ی اروپا ، بیشترین نفع را ازادامه ی اختلافات میان کشورهای اسلامی می برند. دین بزرگ اسلام ، مانند مسیحیت ارتدوکس و کنفسیوسیانیسم چین ، ماهیتاً با استعمار ، امپریالیسم ، لیبرال فاشیسم وایدئولوژیهای انحرافی وشیطانی ، سرسازگاری ندارد ونژادپرستی وناسیونالیسم افراطی رانیزبرنمی تابد. معهذا آمریکا وغرب ، نفوذی عمیق ودیرپا در جهان اسلام دارند تاجائیکه سال گذشته ، جشن هالووین (Halloween) درشهرهای مقدس مکه ومدینه برگزارشد وگروهی ازمردم این کشور، بالباس شیطان ، جادوگر ، خفّاش ، و زامبی ، درکارناوالی به همین مناسبت شرکت کردند.

درعین حال ، اوراسیاگرائی افراطی(ultra-Eurasianism ) نیزکه "اکیو کاواتو"(Akio Kawato) دیپلمات ووبلاگ نویس ژاپنی ، آنراتبلیغ می کند، بسیارخطرناک است. کاواتو که دوران خدمت خود را درشوروی ، روسیه ، آلمان ، سوئد ، آمریکا وازبکستان سپری کرد ، درکتاب خود بنام " سرزمین افسانه ، سرزمین رویا" (Land of Legend , Land of Dream) ، اوراسیاگرائی افراطی رامطرح کرد که بامخالفت " الکساندردوگین " (A.Dugin) فیلسوف واستراتژیست روس وواضع تئوری " راه چهارم" روبرو شد. دوگین ، اتحاد اوراسیا راباحفظ ارزشهای فرهنگی ومذهبی کشورهای منطقه ، توصیه می کند. این اندیشه ، که " نئواوراسیانیسم " (Neo- Eurasianism) نام گرفته ،برمحافظه کاری واومانیسم استواراست و هژمونی امپریالیسم رابرنمی تابد. یک پند کهن چینی می گوید : بدترین دشمن شما ، بهترین معلم شماست. اوراسیا باید این پند را آویزه ی گوش ساخته وازناتو که یک پیمان متجاوز ویک سیستم امنیت جمعی دروغین است ، درسهای فراوان بیاموزد. برای اینکه اتحادیه ی اوراسیا شکل بگیرد، باید بسرعت نهادهای بین المللی خود راایجاد نماید واین نهادها راجایگزین نهادهای موجود نماید. اتحادیه ی اوراسیا ، نه تنها باید نسخه ی خاص خودرابرای جایگزینی سازمان ملل متحد ارائه دهد، بلکه باید سازمان تجارت جهانی ، پول واحد ،بازیهای ورزشی جهانی وحتی اینترنت خاص خودراایجاد نماید. شاید لازم باشد حتی اسپانیائی رابجای انگلیسی ، زبان بین المللی اعلام کند زیرااسپانیائی، چهارمین زبان بزرگ دنیاست ویادگیری آن نیز به اندازه ی زبان انگلیسی ، آسان است.

بازوی نظامی اتحادیه ی اوراسیا ، باید بتواند چتراتمی خودرابرسرهمه ی اعضاء بگسترد، نیروی واکنش سریع برای مقابله باتروریسم ، جنایات سازمانیافته ، افراطی گری ، جدائی طلبی وانقلابات رنگین ، ایجاد نماید وباتروریسم سایبرب وجنگهای ترکیبی مقابله کند. این اتحادیه باید بتواند اعضاء راازمزایای اقتصادی خود بهره مند سازد وباایجاد اتحادیه گمرکی ، گسترش همکاریهای علمی وفنی وآموزشی، ونیزدسترسی به تکنولوژیهای نو، به این مهم نائل گردد. بدین ترتیب ، اتحادیه ی بزرگ اوراسیا، نهایتاً قوانین حاکم برعرصه ی بین المللی را نیزتغییرخواهد داد.

منابع ومآخذ

1)the great Eurasia merger , www.strategic-culture.org

2)Globalization without Russia , www.valdaiclub.com

3)Globalization was supposed to prevent war,Russia may be showing the opposite , www.wsj.com

4)the end of globalization as we know it , www.ugent.be

5)Russia without globalization , www.valdaiclub.com

6)the role of the Russian state in the globalization of the Russian economy , www.reutersinstitute.politics.uk

7)new Russias sterategic choice , www.ethz.ch

8)Globalization and Russian transition , www.wilsoncenter.org

9)how Russian learned to stop worring and love the war , www.foreignaffairs.com

10)Francis Fukuyama on the end of American hegemony . www.economist.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

اتحادیه اوراسیای کبیر

اتحادیه ی اوراسیای کبیر

( جهانی شدن به سبک روسیه )

" اوراسیا " (Eurasia) ، منطقه ای به وسعت 55 میلیون کیلومترمربع است که 2/36 درصد ازخشکی های زمین راشامل می شود ونزدیک به پنج میلیارد نفریا 70 درصد جمعیت جهان رادرخود جای می دهد. جغرافیای طبیعی اوراسیا ، به شکل یک قاره است که ازغرب به پرتغال واسپانیا ، ازشرق به تنگه ی " برینگ " ، ازشمال به روسیه ، فنلاند ونروژ ، وازجنوب به هند ومالزی ختم می شود. کشورهای جزیره ای مانند کرت ، قبرس ، سریلانکا ، ژاپن ، فیلیپین وحتی اندونزی هم درمحدوده ی اوراسیا قرارمی گیرند. اوراسیا ، غول خفته ای است که اگربیدارشود، خود رابرجهان تحمیل خواهدکرد.

دنیادیگراز 8 دهه هژمونی آمریکا ومتحدینش خسته شده است. طی این سالها ، کشورهای دیگر فقط ابزاری درخدمت غرب ، منبع نیروی کار ومواد اولیه ی ارزان ، وگوشت دم توپی برای غرب بودند که اگربا صلح آمریکائی (Pax Americana) مخالفت می کردند، باید به هرشکل ممکن نابود می شدند. فرضیه ی نانوشته ای برسیاست خارجی آمریکا حاکم بود وهمچنان هست که هررئیس جمهور این کشور، دوران زمامداری خود رابایک مداخله ی نظامی به پایان می رساند. این جنگ ممکن است " ترکیبی" مانندچین ، " نیابتی" مانند اوکراین ، ویا " تمام عیار" مانند عراق باشد. اما جنگ جهانی دوم ، آخرین باری بود که آمریکا درسمت درست تاریخ ایستاد وپس ازآن ، تحت نام دموکراسی وحقوق بشردروغین ، 19 جنگ برپا کرد که به قیمت جان 12 نفر تمام شد. اما داستان به همینجا ختو نشد وآمریکا همچنان به اعمال زور وخشونت علیه کشورها ومردم جهان ادامه می دهد. " هنری کیسینجر " زمانی هشدارداده بود که " دشمنی باآمریکا خطرناک ، ودوستی بااین کشور مرگباراست." 8دهه است که جهان ، صحت این گفته رابا پوست وگوشت خود لمس می کند. آلمان که زمانی قدرت مورداحترام جهان بود وباانضباط سخت نظامی ساخته شده بود، پس ازجنگ جهانی دوم به اشغال آمریکائیها درآمد ودیگرنتوانست منافع حیاتی خویش را دنبال نماید. فرانسه که زمانی مهد فرهنگ وتمدن جهان بود ویک قدرت جهانی محسوب می شد، اکنون تحت سلطه ی آمریکا ، به مهد تفکرات افراطی ، غیرعلمی ، دگرباشانه ودگمهای نئولیبرالی تبدیل گردیده است. بریتانیانیز که زمانی قدرقدرت بود وخورشید در امپراتوری اش غروب نمی کرد، امنون عملاً به ایالت پنجاه ویکم آمریکا تبدیل شده است واختیاراتی به اندازه ی ایالت " ماین " دارد. وقتی قدرتهای استعماری سابق به این فلاکت افتاده اند ، تکلیف بقیه ی جهان روشن است. حال چگونه می توان ازابرقدرتهائی چون چین وروسیه وقدرتهای منطقه ای چون هند وبرزیل انتظارداشت که بااین " جهان شجاع جدید"(brave new world) همکاری کنند ؟ ایالات متحده خواستارهژمونی کامل برجهان است ومذهب وفرهنگ دیگرملل رابارواج فرهنگ آمریکائی وایدئولوژیهای انحرافی وبیمارگونه ، به انحطاط می کشاند. این کشوراکنون تلاش می کند تاروسیه رابدلیل مخالفت بااین نظم جهانی، منزوی کند وازفرآیند جهانی شدن کناربگذارد.

اما آیاجهانی شدن ، بدون روسیه امکانپذیراست ؟ روسیه کشوری بزرگ بامنابع صادراتی قابل ملاحظه است که حذف آن ازبازارهای جهانی ، عواقب جبران ناپذیری برای فرآیند جهانی شدن دارد. روسیه ، مانند ایران ، ونزوئلا ، کره شمالی ، کوبا ، سوریه وزیمبابوه نیست که که بتوان باتحریم ، اورا ازعرصه ی بین المللی حذف کرد وآب از آب تکان نخورد. حذف روسیه ازعرصه ی بین المللی ، تبعات سنگینی برای غرب دارد. معهذا ، اروپاوآمریکا اکنون دراین راه گام گذاشته اند وتحریمهای سنگینی راعلیه روسیه اعمال کرده اند. اغلب کمپانیهای غربی ، فعالیت خودرادرخاک روسیه متوقف کرده وازاین کشورخارج شده اند. سرعت وابعاد پاسخی که اروپا به جنگداد ، بی سابقه بود. حتی آلمان که بطورسنتی باتحریم مخالف است ، بلافاصله عملیات احداث خط لوله ی " نورد استریم-2 " رامتوقف کرد. فضای اروپا برروی هواپیماهای روسیه بسته شد وبانکهای روسیه وبلاروس، ازسامانه ی بانکی " سویفت " حذف گردیدند ولذا ، دسترسی آنها به به بازارهای مالی جهان قطع شد. دارائیهای این دوکشوردراروپا توقیف شد وتحریم ، ازاشخاص حقوقی به حقیقی گسترش پیداکرد ودامان " ولادیمیرپوتین " و"لاوروف " رانیزگرفت. هدف این تحریمها ، خشکاندن منابع مالی لازم برای جنگ ، وبقول وزیراقتصاد فرانسه ، " متلاشی کردن اقتصاد روسیه " است. بدین ترتیب ، نهمین کشورقدرتمند جهان ، ازاقتصاد دنیاحذف شد. هنوزبرای ارزیابی پیامدهای بلند مدت این رویکرد ، زود است اما ازهم اکنون، بازار دربرابرآن عکس العمل نشان داده است. دریکی ازجلسات " مجمع جهانی اقتصاد " ( WEF) در " داووس " ، شرکت کنندگان درباره ی چشم اندازرکود اقتصادی درجهان به بحث پرداختند واغلب آنها ، این احتمال راجدّی ارزیابی کردند. مدیرعامل صندوق بین المللی پول ، درمصاحبه ای با " بلومبرگ " ، خطررکود جهانی را واقعی اعلام کرد. باتوجه به هویت وجایگاه شرکت کنندگان در " داووس " ، این اظهارات رانمی توان سرسری گرفت. ازآنجائیکه " داووس" دراوائل دهه ی 1990 ، بدون مشارکت روسیه شکل گرفت لذا، آنراباید نخستین تلاش جامعه ی بین المللی برای تحقق جهانی شدن بدون روسیه، تلقّی نمود. اجلاس " مجمع بین المللی اقتصاد"(IEF) نیزکه چندی پیش در سن پطرزبورگ برگزارشد ، ادامه ی حیات جهانی شدن رادرشکل اولیه ی آن ، غیرممکن اعلام کرد. رئیس جمهورقزاقستان دراین اجلاس گفت : " عصرمنطقه گرائی ، باهمه ی مزایا ومعایب آن ، آغازشده است ومنطقه گرائی ، جایگزین جهانی شدن می گردد. فرآیند اصلاح مدلهای سنتی اقتصاد، وتغییرمسیرهای تجاری ، سرعت گرفته است وکشورهای اوراسیا باید ازاین چالش ، به نفع خود بهره برداری نمایند."

به نظرمی رسد روسیه نیزباید درسالهای آینده ، بین منطقه گرائی وجهانی شدن ، یکی راانتخاب نماید. ازآنجائیکه دنیااکنون فرآیند منطقه گرائی رادربرابر جهانی شدن قرارداده ، روسیه نیزبه ناچار منطقه گرائی راانتخاب می کند. این روند ، که اکنون درآمریکا ، اروپا وآسیاطی می شود ، موانع راازسرراه جابجائی آزاد کالا وسرمایه برمی دارد. آمریکا که درسال 1994 ، " نفتا "(NAFTA) راباشرکت کانادا ومکزیک تشکیل داد اکنون قصددارد این منطقه ی آزاد تجاری را به کل نیمکره ی غربی گسترش دهد. نمونه ی اتحادیه ی اروپا نیز نیازی به توضیح ندارد. صنایع این اتحادیه درآینده ، برمنابع آفریقا تکیه خواهند کرد. چین ، فعالانه پروژه ی تشکیل یک بازارمشترک را باکشورهای جنوب شرقی آسیا دنبال می کند. اندیشه ی پول واحد برای این بازارمشترک ، طرفداران بسیاری رابخود جلب کرده است. اگااین پروژه عملی شود ، 7/1 میلیارد نفرازجمعیت جهان راشامل می شود واحتمالاً درمرحله ی بعد ، استرالیا رانیزدربرخواهد گرفت. اگر روسیه تعلل کند ، آسیای میانه نیز درحیطه ی نفوذ اقتصادی چین قرارخواهد گرفت. روسیه اگربخواهد ازدنیا عقب نماند ، باید جامعه ی کشورهای مشترک المنافع مستقل(CIS) رابه منطقه ی آزاد تجاری تبدیل کند وروابط آنرابااتحادیه ی اوراسیا تقویت نماید. تنها ازاین طریق ، جمهوریهای آسیای میانه ، به شرکای ارزشمند مسکو تبدیل خواهند شد.

معهذا ، دراجلاس " داووس " ، اظهارات دونفرازشرکت کنندگان ، بیش ازبقیه ، توجه جهانیان رابخود جلب کرد : هنری کیسینجر و " جرج سوروس"(G. Soros). کیسینجردرسخنان خود گفت که جهان دریک نقطه ی عطف تاریخی قراردارد وپیامدهای سیاسی- نظامی جنگ اوکراین ، تعیین کننده ی جهتگیری آینده ی جهان خواهد بود. سئوال اساسی که کیسینجر مطرح کرد این بود که آیا طرفین این منازعه ، پس ازپایان جنگ ، دوباره به سیستم سیاسی واقتصادی بازخواهند گشت؟ ودرپاسخ ، به خطرات جهانی شدن بدون روسیه پرداخت. به نظرکیسینجر ، باکنارگذاشتن روسیه از فرآیند جهانی شدن ، صلح جهانی به خطرخواهد افتاد ودرنهایت به این نتیجه رسید که توقف سریع جنگ و ادغام دوباره ی روسیه درسیستم جهانی ، ضرورت مبرم دارد. اینکار، به معنی امتیازدادن به پوتین نیست بلکه کمک به تداوم فرآیند جهانی شدن درآینده ، می باشد. درمقابل نظرات کیسینجر ، سوروس باتاکید برمفهوم " جامعه ی باز" (open society) ، منازعه ی کنونی دراوکراین راجنگ بین جوامع بازوبسته عنوان نمود. به نظراو، چون درادغام سیستمهای اقتصادی دردوران قبل ازجنگ اوکراین ، ملاحظات ژئوپولتیک درنظرگرفته نشده بود لذا ، جهانی شدن به روندی ناپایدارتبدیل شد که اکنون ، حتی درصورت کنارگذاشتن روسیه ازاین فرآیند ، بازهم بعلت حضور کشورهای بسته ی دیگر، ناپایداری درفرآیند جهانی شدن ادامه خواهد یافت. سوروس هشدارداد که تقابل نظامی کنونی، تهدیدی برای آینده ی جهانی شدن ومبارزه باتغییرات اقلیمی است ونتیجه گرفت که " شکست هرچه سریعترپوتین برای تمدن غرب ضروری است." تقابل نظرات این دو تئوریسین سرمایه داری معاصر، بسیارآشکاراست : برقراری صلح به هرقیمت وادغام دوباره ی روسیه درسیستم جهانی ، وشکست پوتین به هرقیمت وکنرگذاشتن روسیه ازفرآیند جهانی شدن.

پیامدهای منازعه ی جاری ، ازهم اکنون هویداست : بحران جهانی غذا ، کمبود انرژی ، تورم وافزایش قیمتها ، سقوط سطح زندگی وگسسته شدن زنجیره ی جهانی عرضه دربرخی موارد ، که باتشدید نارضایتی های اجتماعی درغرب وجنوب همراه گردیده است. تحولات اخیرنشان می دهد که اعتماد به دلار وتمرکز دارائیهای جنوب درکشورهای غربی ، دیگرمحلی ازاعراب ندارد.تجربه ی روسیه نشان داد که اینکار ، جنوب رادربرابرفشارهای تحریمی غرب ، آسیب پذیرمی سازد. بنابراین ، تقویت اقتصاد کشورهای غیرغربی ( وبطورعمده اوراسیا) یکی ازپیامدهای منازعه ی کنونی خواهد بود. جهانی شدن بدون روسیه ، راه به جائی نخواهد برد وجهانی شدن به سبک روسیه را بدنبال خواهد آورد. حال توقف این ترکتازی آمریکا چگونه امکانپذیراست؟ " فرانسیس فوکویاما "(F. Fukuyama) اندیشمند آمریکائی ، درنوشته ی خود بنام " پایان تاریخ" ، ابرازامیدواری می کند که همه ی جهان ازالگوی آمریکا تبعیت کند. درحالیکه این پلوتوکراسی متشکل ازنخبگان صهیونیست وانگلوساکسون، که فقط توهّم آزادی سیاسی رامی پرورند ، نمی تواند الگوی مناسبی برای جهان باشد. همانطور که اندیشه ی ابرمرد " نیچه " ، دستاویزنازیسم قرارگرفت ، پایان تاریخ فوکویاما نیز ، چراغ راهنمای نئولیبرالهای غرب قرارگرفته است. اما فوکویاما خود ، به بی پایگی نظراتش پی برد ودرمقاله ای که درشماره ی نوامبر2021 نشریه اکونومیست به چاپ رسید، به این حقیقت اعتراف کرد که آمریکا هژمونی خود رابرجهان ازدست داده است. اوحتی پاراازاین هم فراترگذاشت ونوشت که آمریکا دیگرنمی تواند به جایگاه سابق خود درجهان بازگردد ولی می تواند هویت ملی خود رابازیابد. اما هژمونی آمریکا، به خودی خود زائل نمی شود بلکه بازگرداندن جهان به توازن سالم وپویا ، به تفکر واندیشه نیازدارد.

آمریکائیها مایلند جنگ اوکراین رابه جنگی فرسایشی تبدیل کنند تاازاین طریق ، روسیه راازنظراقتصادی ونظامی ضعیف کرده واین کشوررادرنهایت ، متلاشی نمایند. اگرآمریکا موفق شود ، چین قربانی بعدی این پروژه خواهد بود.اما روسیه وچین ، بیکارننشسته اندوروابط صمیمانه ای بایکدیگربرقرارکرده اند که روزبروز مستحکم ترمی شود. درعین حال ، این خطرنیزوجوددارد که تضعیف هریک ازکشورهای اوراسیا ، دومینووار به سراسرمنطقه گسترش پیداکند. هند ، تضعیف پاکستان راباتمام قوا دنبال می کند. رویاروئی کشورهای مسلمان ( بویژه عربستان وایران ) نیزجهان اسلام راتضعیف می کند. معهذا ، این کشورها هنوز دربرابرفشارهای غرب ایستادگی می کنند واین به معنی ظهوریک تمدن جدید درجهان می باشد که مساوات رانوید می دهد. چراتاکنون درمنطقه ی اوراسیا ، بدیلی برای ناتو ایجاد نشده است ؟ تشکیل یک بلوک قدرتمند سیاسی نظامی دراوراسیا ، که برخلاف ناتو ، ماهیتی دفاعی داشته باشد ، نه تنها برای روسیه ،چین ، هند وایران ، بلکه برای کل منطقه ی اوراسیا وجهان ، ضرورتی انکارناپذیراست. باادغام ژئوپولتیک اوراسیای بزرگ ، تحقق بدیل ناتو دردستورکارقرارخواهد گرفت.

دهه هاست که آمریکا مانع اتحاد مخالفان خود می گردد. این کشور، درسراسردنیا کودتاهای خاموش انجام می دهد ورژیمهای دست نشانده رابرسرکارمی آورد که منافع ملی خود رافدای منافع آمریکا می کنند. یکی ازاین کشورها ، لهستان است. چه کسی تردید دارد که خصومت این کشوربا همسایه ی ابرقدرت هسته اش، به زیان منافع ملی ومردم عادی این کشورمی باشد ؟ آیااولین کشوری که هدف ضربه ی اتمی تاکتیکی روسیه قرارمی گیرد، لهستان نخواهد بود ؟ بانفوذ عوامل آمریکا به ساختار قدرت کشورهای منطقه وحمایت مالی ازآنها ، کنترل آمریکا براین کشورها حاصل می شود که باادامه ی آن ، نفوذ غرب درمنطقه دائمی خواهد شد. اما ابرقدرتهائی چون چین وروسیه ونیزقدرتهای منطقه ای چون هند وترکیه ، تاکنون دربرابر انقلابهای رنگین وکودتاها ایستادگی کرده اند. صدام حسین به تشویق آمریکا ، به ایران حمله کرد وهمراه باقدرت طلبان حاکم برتهران ، یک میلیون مسلمان را که همه شیعه وبرادربودند ، به خاک افکند وایران وعراق رابه ویرانه تبدیل نمود. بدین ترتیب ، انقلاب ایران به تحلیل رفت وعراق که چهارمین قدرت بزرگ نظامی جهان بود، تضعیف شد وبه اشغال درآمد. اکنون سردمداران اوکراین نیز،بازهم به تحریک آمریکا ، پادرجای پای صدام حسین گذاشته وجنگ نیابتی باروسیه راادامه می دهند. درابتداء ، فرض براین بود که جهانی شدن ، مانع شعله ورشدن جنگهای جدید می گردد . اما ، تجربه ی اوکراین ، خلاف این فرض رابه اثبات رساند. جهانی شدن ، فقط تبعات جنگ راجهانی ساخت. مثلاً یک قلم خسارت بریتیش پترولیوم ازفروش 20 درصد سهام شرکت " روس نفت "، به 25 میلیارددلاربالغ گردید. اگریک طرف جنگ چین باشد، آنگاه تبعات جهانی جنگ ، دوچندان خواهد شد.

محورقدرت اوراسیا را روسیه وچین تشکیل می دهند وهند وجهان اسلام ، ارکان دیگراین قدرت می باشند. ادغام ژئوپولتیک این 4 قدرت بزرگ ، آینده ی اوراسیا وجهان را رقم خواهد زد. اگرچه محوراین این ادغام راچین وروسیه تشکیل می دهند، اما این دوکشورتاامروز ، ازتشکیل یک بلوک سیاسی-نظامی بایکدیگر سرباززده اند وبرای مقابله باهژمونی آمریکا، فقط ازجهان چند قطبی دفاع کرده اند. امامشکل اینجاست که دکترین جهان چند قطبی(multipolar world) هنوزبدرستی تعریف نشده است. در داخل روسیه نیزتعابیرمختلفی ازاین دکترین ارائه می شود.تاهمین چندی پیش ، بسیاری ازمردم روسیه براین باوربودند که این کشور ، هیچ متحدی جز نیروی هوافضا ، ودستگاه اطلاعاتی خود ندارد. این باور، بازمانده ی دوران " پطرکبیر" است که امپراتوری خود رابرمبنای خودکفائی روسیه بناکرده بود. ازسوی دیگر ، چین نیزکه یک تمدن کهن 5 هزارساله دارد، همیشه اندیشه ی خودکفائی واتکاء به خود رامدّ نظرقرارداده است. اما این کشور،همیشه به تفکّر ژئوپولتیک همکاری بین المللی ، ازجمله همکاری نظامی نیزباورداشته است. بنابراین هم چین وهم روسیه ، براین باورند که می توانند جداگانه وبطورمستقل ، بابرتری طلبی و هژمونیسم مقابله کنند. ونیازی به اتحاد نظامی ندارند. البته شاید رسوبات برجای مانده ازدوران رقابت تاریخی وخصومت ایدئولوژیک سابق دوکشور ، دراین امربی تاثیرنباشد.

اکنون زمان آن فرارسیده است که این دوابرقدرت هسته ای ، برتوهّم خطرناک " اتکاء به خود " درزمینه ی مسائل امنیتی ، غلبه کنند زیراآمریکا فعالانه درکاراست تاازهرشکاف ژئوپولتیک ، برای نفوذ بیشتردرمنطقه ی اوراسیا استفاده نماید ومتحدین طبیعی مانند قزاقستان وروسیه رادربرابرهم قراردهد. نه روسیه ونه چین ، نمی توانند نفوذ آمریکارادر اوراسیا ، یعنی درجوارمرزهای خود ، تحمل کنند. تنهابااقدام مشترک می توان مانع هژمونی تهاجمی آمریکا دراوراسیا گردید. رکن دیگر اوراسیا ایران است که ازدیرباز درمعرض نفوذ آمریکا وغرب قرارداشته است. ایران نیزکه دارای تمدنی کهن می باشد، عمیقاً براین باوراست که می تواند به تنهائی دربرابر امپریالیسم ایستادگی نماید. اما سوء مدیریت داخلی ، فساد فراگیر واعمال فشارسنگین بین المللی درچهاردهه ی اخیر، ایران رادرداخل ، منطقه وجهان ، بقدری ضعیف ومنزوی کرده که این کشور، بناچار ازاین استقلال رای خود بتدریج دورمی شود. ایران اکنون بیشترازهرزمان دیگری، خودرادربرابرتهاجم نظامی آمریکا واسرائیل ، ناتوان می بیند. مشارکت هند دراتحادیه ی اوراسیا ، بایک مانع بزرگ روبروست وآن ، رقابت تاریخی این کشورباچین می باشد. رقابتهای شدید ایدئولوژیک وسیاسی درجهان اسلام نیزمانع اتخاذ مواضع مشترک درچهارچوب اتحادیه ی اوراسیا می گردد. یکی دیگرازارکان اتحادیه ی اوراسیا، احتمالاً پاکستان است. اگرچه آمریکا درپاکستان نفوذ فراوان دارد اما ، احساسات ضدآمریکائی دراین کشور، روبه رشد است ودرعین حال ، خصومت دیرپا باهند نیز همچنان پابرجاست. معهذا ، بنظرمی رسد باپیوستن دوکشوربزرگ مسلمان( ایران وپاکستان) به اتحادیه ی اوراسیا ، راه برای پیوستن دیگرکشورهای اسلامی به این اتحادیه بازشود. کشورهای اسلامی ، ازاین طریق ، براختلافات کهنه ی برجای مانده ازدوران استعمارنیزغلبه می کنند. فعلاً آمریکا ، اسرائیل واتحادیه ی اروپا ، بیشترین نفع را ازادامه ی اختلافات میان کشورهای اسلامی می برند. دین بزرگ اسلام ، مانند مسیحیت ارتدوکس و کنفسیوسیانیسم چین ، ماهیتاً با استعمار ، امپریالیسم ، لیبرال فاشیسم وایدئولوژیهای انحرافی وشیطانی ، سرسازگاری ندارد ونژادپرستی وناسیونالیسم افراطی رانیزبرنمی تابد. معهذا آمریکا وغرب ، نفوذی عمیق ودیرپا در جهان اسلام دارند تاجائیکه سال گذشته ، جشن هالووین (Halloween) درشهرهای مقدس مکه ومدینه برگزارشد وگروهی ازمردم این کشور، بالباس شیطان ، جادوگر ، خفّاش ، و زامبی ، درکارناوالی به همین مناسبت شرکت کردند.

درعین حال ، اوراسیاگرائی افراطی(ultra-Eurasianism ) نیزکه "اکیو کاواتو"(Akio Kawato) دیپلمات ووبلاگ نویس ژاپنی ، آنراتبلیغ می کند، بسیارخطرناک است. کاواتو که دوران خدمت خود را درشوروی ، روسیه ، آلمان ، سوئد ، آمریکا وازبکستان سپری کرد ، درکتاب خود بنام " سرزمین افسانه ، سرزمین رویا" (Land of Legend , Land of Dream) ، اوراسیاگرائی افراطی رامطرح کرد که بامخالفت " الکساندردوگین " (A.Dugin) فیلسوف واستراتژیست روس وواضع تئوری " راه چهارم" روبرو شد. دوگین ، اتحاد اوراسیا راباحفظ ارزشهای فرهنگی ومذهبی کشورهای منطقه ، توصیه می کند. این اندیشه ، که " نئواوراسیانیسم " (Neo- Eurasianism) نام گرفته ،برمحافظه کاری واومانیسم استواراست و هژمونی امپریالیسم رابرنمی تابد. یک پند کهن چینی می گوید : بدترین دشمن شما ، بهترین معلم شماست. اوراسیا باید این پند را آویزه ی گوش ساخته وازناتو که یک پیمان متجاوز ویک سیستم امنیت جمعی دروغین است ، درسهای فراوان بیاموزد. برای اینکه اتحادیه ی اوراسیا شکل بگیرد، باید بسرعت نهادهای بین المللی خود راایجاد نماید واین نهادها راجایگزین نهادهای موجود نماید. اتحادیه ی اوراسیا ، نه تنها باید نسخه ی خاص خودرابرای جایگزینی سازمان ملل متحد ارائه دهد، بلکه باید سازمان تجارت جهانی ، پول واحد ،بازیهای ورزشی جهانی وحتی اینترنت خاص خودراایجاد نماید. شاید لازم باشد حتی اسپانیائی رابجای انگلیسی ، زبان بین المللی اعلام کند زیرااسپانیائی، چهارمین زبان بزرگ دنیاست ویادگیری آن نیز به اندازه ی زبان انگلیسی ، آسان است.

بازوی نظامی اتحادیه ی اوراسیا ، باید بتواند چتراتمی خودرابرسرهمه ی اعضاء بگسترد، نیروی واکنش سریع برای مقابله باتروریسم ، جنایات سازمانیافته ، افراطی گری ، جدائی طلبی وانقلابات رنگین ، ایجاد نماید وباتروریسم سایبرب وجنگهای ترکیبی مقابله کند. این اتحادیه باید بتواند اعضاء راازمزایای اقتصادی خود بهره مند سازد وباایجاد اتحادیه گمرکی ، گسترش همکاریهای علمی وفنی وآموزشی، ونیزدسترسی به تکنولوژیهای نو، به این مهم نائل گردد. بدین ترتیب ، اتحادیه ی بزرگ اوراسیا، نهایتاً قوانین حاکم برعرصه ی بین المللی را نیزتغییرخواهد داد.

منابع ومآخذ

1)the great Eurasia merger , www.strategic-culture.org

2)Globalization without Russia , www.valdaiclub.com

3)Globalization was supposed to prevent war,Russia may be showing the opposite , www.wsj.com

4)the end of globalization as we know it , www.ugent.be

5)Russia without globalization , www.valdaiclub.com

6)the role of the Russian state in the globalization of the Russian economy , www.reutersinstitute.politics.uk

7)new Russias sterategic choice , www.ethz.ch

8)Globalization and Russian transition , www.wilsoncenter.org

9)how Russian learned to stop worring and love the war , www.foreignaffairs.com

10)Francis Fukuyama on the end of American hegemony . www.economist.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

ابتکارمستقل اروپائی ، لازمه ی صلح

ابتکارمستقل اروپائی ، لازمه ی صلح

جنگ اوکراین ، ممکن است باشکست اوکراین ، شکست روسیه ، ویامصالحه ی طرفین پایان گیرد. اما درهرسه مورد ، " پرده ی آهنین " جدیدی دراروپا برپا خواهد گردید که شکستی فاحش برای اندیشه ی " اروپای واحد" می باشد. برای جلوگیری از شکل گرفتن این پرده ی آهنین ، اروپاباید ابتکاری مستقل را دررابطه با جنگ روسیه – اوکراین ، واستقرارصلح پایداردراروپا ، درپیش بگیرد.

ناتو درسال 1994 ، پروژه ی " مشارکت برای صلح " رابادولت جدید روسیه وکشورهای اروپای شرقی ، به اجراء گذاشت اما متاشفانه ، گسترش ناتو به شرق ، این روند راناتمام گذاشت. البته قبل ازآن نیز ، درسال 1973 ، اجلاس کنفرانس وامنیت اروپا ، باشرکت همه ی کشورهای اروپائی ، روسیه وآمریکا در هلسینکی برگزارشد که دوسال بعد ، به انعقاد " پیمان هلسینکی " منجرشد که تشکیل " سازمان امنیت وهمکاری اروپا " ازدستاوردهای آن بود. بافروپاشی اتحاد شوروی وگسترش ناتو به شرق ، این روند نیز ناتمام رها شد. اکنون نیز تازمانی که جنگ دراوکراین ادامه داشته باشد ، رقابت تسلیحاتی نیزادامه خواهد یافت وپیامدهای اقتصادی فاجعه باری برای اروپا وجهان به ارمغان خواهد آورد. درحالیکه جهان باعبورازانرژیهای آلاینده، بسوی انرژیهای پایدارحرکت می کند وادامه ی این روند ، مستلزم اختصاص منابع هنگفت می باشد، دولتها مجبورند منابع کمیاب خودرا صرف رقابت تسلیحاتی نمایند. درشرائطی که سازمان ملل متحد وشورای امنیت آن ، بعلت بالا گرفتن اختلافات اعضای دائم ، فلج شده وسازمان تجارت جهانی نیزبدلیل مخالفت آمریکابا مکانیسم حل اختلاف این سازمان ، از برّائی افتاده ، زمان آن فرارسیده است که اروپا شجاعانه قدم به صحنه بگذارد و حرکت مستقل خود رادرمهارامواج ناسیونالیسم دراروپا ودنیا، به نفع رفاه وسعادت جهانیان آغازنماید.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

"بیعت " یا " وکالت " ؟

"بیعت" یا "وکالت"؟

(سلطنت ، آلترناتیو رژیم ولائی نیست)

آمریکا وقدرتهای غربی ، ازدیرباز درامورداخلی ایران دخالت کرده اند. این قدرتها ، بویژه آمریکا ، اکنون نیز سعی دارند جنبش اعتراضی " زن ، زندگی ، آزادی " رابه نفع خویش مصادره کرده، آنراازمسیرخود منحرف نموده وازآن بعنوان اهرم فشاردر چانه زنی بارژیم ولائی استفاده نمایند. چهره سازی های اخیر رسانه های اروپا وآمریکا نیز درهمین چهارچوب قابل بررسی می باشد. یکی ازاین چهره ها، شاهزاده رضاپهلوی می باشد.

" رابرت مالی " (R.Malley) نماینده ی آمریکا درامورایران ، اخیراً درکنفرانسی درایتالیا گفت که تمرکزآمریکا فعلاً برهمکاری نظامی ایران وروسیه وسرکوب داخلی دراین کشورمی باشد: " هرچه سرکوب درایران شدیدتر شود، تحریمها نیزبیشترمی شود ، وهرچه تحریمها بیشتر شود، ایران منزوی تر می گردد. هرچه ایران منزوی تر شود، بیشتربه دامان روسیه می غلطد وهرچه بیشتربسوی روسیه برود، تحریمهای بیشتری رامتحمل خواهد شد وتازمانی که این دورباطل ادامه داشته باشد، نمی توان ازدیپلماسی هسته ای باایران سخن گفت."

اگرچه " مالی " بطورغیرمستقیم ، دخالت آمریکارادرجنبش " زن ، زندگی ، آزادی " پذیرفت اما درعین حال، درب دیپلماسی وگفتگو بارژیم ایران رانیز، به شرطی که تهران درروابط خود با مسکو تجدید نظرکند، باز گذاشت وبازبان بی زبانی گفت که اگر رژیم ایران می خواهد اعتراضات فعلی پایان گیرد ، باید درروابط خود باروسیه تجدید نظر کرده واجرای توافق هسته ای باغرب رادردستور کارقراردهد. در شروط "مالی "، هیچ ذکری ازمطالبات مردم به میان نمی آید زیرااین اعتراضات ، برای آمریکا ، چیزی بیش ازاهرم فشار بررژیم تهران نیست.

آمریکا به موازات اعمال فشاربررژیم جمهوری اسلامی به منظورکشاندن این کشوربه پای میزمذاکره ، تلاشهائی رانیزبرای تشکیل یک هسته ی مرکزی جهت رهبری اعتراضات جاری درایران ، دنبال می کند. رسانه های آمریکائی چهره هائی رامطرح می کنند وآنها رابرجسته می سازند که برخی ازآنها برای مردم ایران چندان شاخص یامحبوب نیستند. یکی ازاین چهره ها ،شاهزاده رضا پهلوی است که زمانی درمصاحبه باصدای آمریکا گفته بود : " من بعنوان یک دموکرات ، نمی توانم حکومت موروثی را بعنوان اساس قدرت بپذیرم. حتی اگراین قدرت ، نمادین باشد." او دراظهارنظرهای بعدی خود حتی ""سلطنت تشریفاتی" رانپذیرفت وخواستارحق اعمال نظرشاه دررژیم آینده ی کشور گردید. معلوم نیست این شاه که قراراست مانند رئیس جمهور قدرت اجرائی کشوررابدست داشته باشد ودرعین حال ، موروثی نیزنباشد ، چگونه باید انتخاب شود وبکارخود ادامه دهد؟ ابهام وتناقض دراظهارات شاهزاده رضاپهلوی، موجب بی اعتمادی بسیاری ازکارشناسان وصاحبنظران وحتی اطرافیانش به او گردیده است. البته بی اعتمادی به شاهزاده ، ریشه دریک بی اعتمادی تاریخی نیزدارد وآن اینکه درتاریخ ایران ،همیشه رهبران ، قبل ازرسیدن بقدرت به گونه ای سخن می گویند وپس ازرسیدن بقدرت به گونه ای دیگرعمل می نمایند. اکنون شاهزاده رضاپهلوی ، مانند پدرش ، به بازیچه ی دست آمریکا تبدیل شده است واگرکسی ازشاهزاده دفاع می کند ، نباید فقط به ذکر" خوبی" های اوبسنده کند بلکه باید نسبت به بدی های او وخاندانش نیزپاسخگو باشد وآنرابه آینده ی نامعلوم موکول نکند.

کارنامه ی سیاه خاندان پهلوی بربازماندگان نسل گذشته پوشیده نیست. سرکوب مردم ،تبدیل کشوربه زائده ی امپریالیسم ومهمترازهمه ، هموارکردن راه برای به قدرت رسیدن جانیان ولائی ، ازجمله مواردی است که دوستداران سینه چاک شاهزاده باید به آنها پاسخ گویند. اینکه رژیم ولائی کنونی ، درسرکوب ، فساد ووابستگی ، روی رژیم پهلوی را سفید کرده ، نافی جنایات رژیم پهلوی نیست. لذا ، وکالت سکولار، روی دیگرسکّه ی بیعت اسلامی است. جنبش " زن ، زندگی ، آزادی " نه بیعت می کند ونه وکالت می دهد !

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

پهبادهای ایرانی درخدمت ارتش روسیه

پهبادهای ایرانی درخدمت ارتش روسیه

( شناسه ی فنّی )

حضور پهبادهای ایرانی شاهد-131 و شاهد-136 درصحنه ی جنگ اوکراین ، نظرجهانیان رابخود جلب کرده وناظران وتحلیلگران نظامی رابه واکنش واداشته است. البته خاورمیانه قبلاً بااین پرنده های کوچک بی سرنشین ساخت ایران ، آشنائی داشت وآنها رادرجریان حمله به تاسیسات نفتی "آرامکو" عربستان ، مشاهده کرده بود. این حمله ، نخستین بار ابعاد گسترده ی برنامه ی سرّی پهبادی ایران را درمعرض دید جهانیان قرارداد. منشاء پیدایش شاهد ، معلوم نیست اما ، قبلا ً درنمایشگاههای نظامی ، ماکت هائی ازاین پهباد دلتا شکل ، به نمایش درآمده بود. سرانجام از این پهباد ناشناس بابالهای دلتا شکل ، درعملیات آرامکو رونمائی شد.

پنج سال قبل ازاین حمله، خبرگزاری مشرق ، از 10 نوع پهباد مناسب برای عملیات انتحاری نام برده بود که " طوفان " یکی ازآنها بود. این پهباد ، باسرعت نسبتاً بالا وسیستم ناوبری نوری خود ، دشمن راغافلگیرمی کرد وتوان عکس العمل را ازاو می گرفت. طوفان ، ازمواد سبک جاذب رادار ساخته می شد ودارای یک رادارکوچک ویک دوربین نصب شده برروی دماغه بود که تصاویرزنده راتالحظه ی برخورد مخابره می کرد. تصویر این پهباد، بسیارشبیه به پهباد ناشناس بابالهای دلتاشکل بود که درحمله ی آرامکو شرکت داشت. معهذا طوفان هیچگاه درایران به نمایش درنیامد. درگزارش خبرگزاری مشرق، سرعت پهباد طوفان 250 کیلومتردرساعت ومدت پروازآن یک ساعت ذکرشده بود. اما درقطعات برجای مانده ازپهباد مهاجم به آرامکو ، نشانه ای ازتجهیزات نوری وسنسورهای الکترونیکی مشاهده نشد. احتمالاً این پهباد ، نسخه ای دیگرازطوفان ، یعنی پرنده ای دورپروازبود که نقش موشک کروز راایفاء می کرد.

چراایران کمترازیک دهه ، وجود این سلاح رامخفی نگهداشته بود؟ شاید رهبران ایران تصورمی کردند که این پهباد، قادربه تغییربازی درمنطقه است ولذا آنرابرای غافلگیری استراتژیک دشمن نگهداشته بودند که همانا حمله به تاسیسات نفتی عربستان بود. شاید یک علت دیگراین مخفی کاری ، کمک تسلیحاتی به حوثی های یمن بود که قطعنامه ی سال 2015 شورای امنیت سازمان ملل متحد،آنرا ممنوع اعلام کرده بود وپهباد نیزیکی ازسلاحهای ارسالی برای حوثی ها بود. به همین دلیل حوثی ها، پهبادها وموشکهای ارسالی ایران را دوباره رنگ وبرند گذاری می کردند.

دوسال بعد ازحمله به عربستان ، این پهباد دلتا شکل ناشناس ، دوباره درانظارظاهرشد واین باربرفراز نفتکش Mercer street به پروازدرآمد وناخدا ومحافظ اوراکشت. بقایای برجای مانده ازاین پهباد برروی عرشه ی نفتکش ، نشان داد که همان پرنده ی ناشناس دلتاشکل است که خبرگزاری مشرق ازآن نام برده بود ودرعملیات عربستان نیزشرکت داشت. اما اینکه این پهباد چگونه توانسته بود به یک هدف متحرک اصابت کند ، همچنان مبهم باقی ماند. حمله به اهداف متحرک ، مستلزم بهره مندی ازتجهیزات نوری وسنسورهای پیشرفته ی الکترونیک است. سرانجام درسپتامبر2021 ، پرنده ی ناشناس دلتاشکل ، نامی برای خود برگزید وآن هنگامی بود که " نفتالی بنت " نخست وزیروقت اسرائیل ، ازوجود یک پهباد دورپروازایرانی بنام " شاهد-136 " پرده برداشت وآنرا عامل حمله به تاسیسات نفتی عربستان معرفی نمود. اندکی بعد ایران ، بناچار درجریان مانور " پیامبراعظم " ، تعداد 17 فروند ازاین پهباد رابه نمایش گذاشت. این پهباد یک سکوی پرتاب ساده ومتحرک دارد که برروی کامیونی نصب می شود که قادربه حمل 5 فروند پهباد می باشد. هرپهباد توسط یک موتورراکت کوتاه سوز کوچک (short-burn rocket) به پروازدرمی آید. درمانور پیامبراعظم ، ماکت تاسیسات هسته ای " دیمونا " (Dimona) توسط این پهباد هدف قرارگرفت. برد این پهباد 900 کیلومتربود. البته بعدها ، ایران ابعاد آنرابزرگترکرد تا بر برد آن بیفزاید. اکنون برد شاهد-136 بین هزار تادوهزارکیلومتر است وفاصله ی بالهای آن 5/2 مترمی باشد. شاهد-131 اندکی کوچکتراست وفاصله ی بالهایش به 2/2 مترمی رسد.

شاهد درزمره ی آندسته سلاحهای پرتابی قرارمی گیرد که با سرعت کم ودرارتفاع پائین پروازمی کنند . این پهباد بااستفاده از قطعات ارزان تجاری ساخته می شود که اغلب آنها( مانندGPS) توسط گروه تجاری " علی بابا " (Alibaba) عرضه می شوند. پهباد شاهد ، توسط" صنایع هواپیماسازی هسا" (HESA- شرکت صنایع هواپیماسازی ایران) تولید می شود که مقرّ آن درتهران می باشد. این شرکت، بازمانده ی شرکت صنایع هلی کوپترسازی در رژیم سابق است که قراربود هلی کوپتر " بل " (Bell) تولید نماید وپس ازانقلاب ، به " سازمان صنایع هوائی ایران " واگذارشد وامروز ، خدمات مربوط به نگهداری پرنده های آمریکائی برجای مانده ازدوران شاه رابرعهده دارد. " مرکزتحقیقات هوائی شاهد " که دراصفهان قراردارد وبخشی ازشرکت صنایع هوائی ایران می باشد ، طراحی تخصصی پهباد شاهد راانجام داده است. شاهد-136 ، درعین سادگی ، طرحی خلاقانه وابتکاری دارد وازدقّت فراوان درهدفگیری ، برد طولانی وهزینه ی اندک برخوردارمی باشد. این ویژگیها ، شاهد-136 را درزمره ی تسلیحات استراتژیک قرارداده است. بدنه ی این پهباد ، ازالیاف کربن وموم ساخته شده است. موتور پیستونی این پهباد ،ازموتورهای معمولی کپی برداری شده است. موتور مدل اصلی شاهد-131 ، بامهندسی معکوس ازروی موتورانگلیسی 731 – AR ساخته شده است اما موتور شاهد-136 ، 4 سیلندراست وازروی موتور آلمانی Limba – GL -550 کپی برداری گردیده است. ازهردوی این موتورها ، درهواپیماهای مدل وپهبادهای نظامی وغیرنظامی استفاده می شود. سیستم ناوبری شاهد-136 ، بااستفاده ازمحصولات تجاری وغیرنظامی ساخته می شود که دردسترس همگان قراردارند. دراین پهباد ، ازGPS تجاری وسیستم ناوبری هوائی روسیGlonass استفاده می شود وبرروی آن ، یک سیستم ارتباطی دیجیتال تجاری نصب شده که پیوسته موقعیت هدف راتصحیح کرده وحتی می تواند هدف راتغییر دهد. بسیاری ازقطعات پهباد شاهد-136 که درعربستان واوکراین جمع آوری شده اند، ساخت کشورهای غربی هستند واین نشانه ی بهره برداری هوشمندانه ی ایران از شکافهائی است که درسیستم کنترل صادرات تکنولوژیهای حساس ودوکاربردی غرب وجوددارد. اخیراً پرزیدنت جو بایدن ، کمیته ای را مسئول بررسی این مسئله کرد که چرا 82 درصد قطعات پهباد شاهد ، ساخت آمریکا می باشد ؟ پهباد شاهد-136 می تواند حدود 20 تا 40 کیلوگرم مهمات رادردماغه ی خود حمل نماید.

نخستین نشانه ی تمایل روسیه به خرید پهباد شاهد ، درجولای 2021 پدیدارشد وبه گزارش منابع آمریکائی ، روسیه درپایان ماه اوت سال گذشته ، هزارفروند پهباد ایرانی خریداری شده را ازاین کشورتحویل گرفتوبرای نخستین بارازآنها درحمله به بندرجنوبی " اودسا "(Odesa) استفاده کرد. تاقبل ازآن ، اوکراین توانسته بود باپهباد کوچک انتحاری Swichbalde – 300 ساخت آمریکا ونیزپهباد چند بار مصرف " بایراکتار" (Bayraktar) ساخت ترکیه ، ضربان سهمگینی برروسیه وارد آورد. سرانجام وقتی سه فروند پهباد ساخت ایران دراوکراین ساقط شد ، جهان به همکاری ایران وروسیه درجنگ اوکراین پی برد. " مهاجر-6 " یکی ازاین پهبادها بود که ویژه ی عملیات شناسائی درمسافات دوراست. ازاین پهباد ودیگرپهبادهای ساخت ایران ، اکنون در جنگ اریتره نیزاستفاده می شود. دوپهباد دیگر ساقط شده دراوکراین ، شاهد-131 و شاهد-136 بودند. ایران درابتداء ، منکرفروش پهباد به روسیه گردید اما بعداً پذیرفت که آنها راقبل ازجنگ اوکراین ، دراختیار روسیه قرارداده است. روسها نیزپهبادهای ایرانی رارنگ کردند ونام Geran برآن نهادند. روسیه ازاین پهبادها برای انهدام اهداف بسیارمهم واستراتژیک دشمن استفاده می کند که نیروگاههای برق وزیرساختهای شهری ازجمله ی این اهداف می باشند. اگرچه تاکنون تعداد زیادی ازپهبادهای ایرانی توسط پهبادهای ایرانی توسط پدافند هوائی اوکراین ساقط شده اند امااین پهباد کوچک ،با مهمات اندک خود ، توانسته است تاکنون خسارات سنگینی براوکراین وارد آورد. اوکراین مدعی است که 50 تا70 درصد پهبادهای ایرانی راقبل ازانجام عملیات ساقط کرده است. معهذا ، "ولادیمیرزلنسکی" درسخنرانی درکنگره ی آمریکا ، تحویل صدها فروند پهباد ازسوی ایران به روسیه راتهدیدی جدّی برای زیرساختهای حیاتی اوکراین عنوان نمود. سخنگوی ارتش اوکراین اخیراً مدعی شد که از400 فروند پهباد شاهدی که تاامروز برفرازاوکراین به پرواز درآمده اند ، 340 فروند (85 فروند)، هدف دفاع ضد هوائی قرارگرفته وسرنگون شده اند. درپایان سال گذشته ی میلادی ، روسیه به مدت سه هفته وبدلائل نامشخص ، استفاده از پهبادهای ایرانی رامتوقف کرد. وزارت دفاع اوکراین ، علت این توقف را به پایان رسیدن ذخائرپهبادی روسیه عنوان نمود. درواقع باادامه ی جنگ وکاهش ذخائرموشکی روسیه ، پهباد شاهد-136 که درواقع یک موشک کروز میانبرد وهدایت شونده است ، به جایگزینی ارزشمند وارزان برای زرّادخانه ی موشکی روسیه تبدیل شده است. اگرچه چند فروند ازاین پهباد، معادل یک موشک کروزاست ، اما ارزانی آن مقرون به صرفه است. بعلاوه ، بعلت سرعت کم وپرواز درارتفاع پائین ، رهگیری وانهدام شاهد ، بویژه درمواقعی که بصورت اسکادران به پروازدرمی آید، برای سیستم راداری وپدافندی ، دشوارمی باشد. ازاین گذشته ، موشکهای ضد هوائی که برای هدف قراردادن این پهباد بکار می روند ، به مراتب گرانتر ازاین پهباد تمام می شوند. ازآنجائیکه سایتهای پرتاب پهباد نیزبرروی کامیون نصب می شوند ومتحرک می باشند لذا ، نمی توان آنها رابرروی زمین هدف قرارداد ونابود کرد. استفاده ازپهباد درحمله به شهرهای بزرگی چون کی یف و اودسا ، رعب ووحشت ایجاد کرده وزندگی عادی رامختل می کند. ازپهبادهای ایرانی برای حمله به خطوط مقدم دشمن نیزاستفاده می شود. نشریه وال استریت ژورنال ، ازانهدام واحدهای ضدهوائی اوکراین توسط پهباد شاهد-136 یاد کرده است. لذا ، مقامات اوکراینی نسبت به خرید سیستم ضد هوائی اسرائیل ابرازعلاقه کرده اند که کارنامه ی موفقی درساقط کردن پهبادهای پیچیده ی ایرانی داشته است. اما اسرائیل ، ازبیم آنکه فروش سیستم مزبوربه اوکراین ، به روابط این کشوربا روسیه لطمه زده وموجب تجدید نظر روسیه درسیاست چشم فروبستن برحملات اسرائیل به تاسیسات وتدارکات نظامی ایران درسوریه گردد. شاید یک علت دیگرتوقف استفاده ازپهبادهای ایرانی توسط روسیه ، شرائط نامساعد آب وهوائی اوکراین برای پروازپهبادهای ایرانی باشد. این پهبادها که برای آب وهوای گرم وخشک خاورمیانه ساخته شده اند، درشرائط جوّی اوکراین(سرد ومرطوب) کارآیی خود را ازدست می دهند. معهذا ، به نوشته ی وال استریت ژورنال ، ایران وروسیه درصدند کارخانه ی تولید پهباد درروسیه را باظرفیت شش هزارفروند درسال دائرنمایند. قراراست این پهباد، ازسرعت بیشتر وقابلیتهای مناسبتر برای عملیات درخاک روسیه ، برخوردارگردد.

درحالیکه برخی کارشناسان ، شاهد را درزمره ی " مهمات مرگبارسرگردان" (Loitering munition) دسته بندی می کنند اما ، ازاین سلاح ، فقط برای عملیات انتحاری ویژه استفاده می شود ونمی توان آنرا مهمات سرگردان نامید که ازآن برای حملات کور وبی هدف استفاده می گردد. بنابرتعریف کارشناسان نظامی ، پهباد شاهد ، علیرغم سرعت نسبتاً پائین وملخی بودن ، همچون موشک کروز عمل می کند ودرتمام عملیاتی که تاکنون انجام داده ، چه دراوکراین ، چه درعربستان ، وچه درکردستان ، نقش موشک کروز را بازی کرده است. شاهد ، باسرعت اندک وارتفاع پائین پروازمی کند ولذا به آسانی ، حتی باسلاحهای سبک ، قابل هدفگیری است. ویدئوهای منتشره دراوکراین نشان می دهند که پهباد شاهد، حتی باضد هوائی های برجای مانده ازجنگ جهانی دوم ساقط شده است. اما درعین حال ، پرواز درارتفاع پائین وسرعت کم ، رهگیری این پهباد راازفواصل دور دشوارمی سازد ولذا، فقط هنگامی می توان آنراسرنگون کرد که درآستانه ی اصابت به هدف قرارداشته باشد. موتور دوزمانه ی شاهد ، که صدائی چون صدای ماشین چمن زنی تولید می کند، برای دفاع ضدهوائی هشداردهنده است وبه آن کمک می کند تا جهت حرکت پهباد راتشخیص دهد. به گزارش ارتش اوکراین ، پس ازاینکه تلفات پهباد شاهد درعملیات روزانه افزایش یافت ، روسیه آنرادرشب به پرواز درآورد.

پهباد شاهد بااستفاده ازتکنولوژیهای ارزان تجاری که کاربرد دوگانه دارند ساخته می شود وتوانسته بااتکاء به این تکنولوژیها، به دقت کافی درهدفگیری نائل گردد. شاهد ، دقت وصرفه جوئی راباهم تلفیق کرده است. اکثرسلاحهای هدایت شونده ی دقیق(precision – guided) که اکنون درجنگهااستفاده می شوند ، بسیارگران هستند. معهذا ازآنها به کرات درجنگها استفاده می شود. جنگهای خلیج فارس، افغانستان ، سوریه ، یمن ، لیبی ، یوگسلاوی سابق واخیراً اوکراین ، صحنه ی بکارگیری این سلاحها بوده وهستند. مثلاً ساخت یک فروند موشک کروز " تام هاوک" (Tomhawk) باوزن 1300 کیلوگرم، حدود 2 میلیون دلار هزینه برمی دارد. ویا موشک استراتژیک KH-101 ساخت روسیه ، باوزن 2200 کیلوگرم، حدود 13 میلیون دلار قیمت دارد. بدیهی است که پهباد 200 کیلو گرمی شاهد ، باقیمت 20 تا30 هزاردلار وبادامنه ی پرواز 1300 تا1500 کیلومتر، برای جنگ سالاران غنیمت است زیرا همچون موشک کروزی عمل می کند که هم ارزان است وهم دقیق . صرفنظرازسرنگونی تعداد بیشماری ازپهبادهای شاهد درجنگ اوکراین ، تعداد اندک پهبادهائی که توانسته اند ازسدّ پدافند هوائی اوکراین بگذرند، خسارات سنگینی براین کشور تحمیل کرده اند.

بنابراین ، پهباد شاهد ، یک سلاح هدایت شونده ی دقیق وانقلابی است که سیستمها وتکنولوژیهای غرب رابه چالش کشیده است. رهگیری وانهدام این پرنده ، اکنون به موضوع تحقیقات دفاعی غرب واسرائیل تبدیل شده است. آنها امیدوارند که بزودی براین چالش فائق آیند.

منابع ومآخذ

1)Russians Iranian-made UAVs , www.rusi.org

2)Iranian Kamikaze Drones , www.bloomberg.com

3)Moscow , Tehran move forward on plans for Iran-designed Drone factory in Russia , www.rferl.org

4)how can shahed-136 Drones be stopped ? , www.newsweek.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

نبردتانکهادراوکراین

نبرد تانکها در اوکراین

بعد از 80 سال ، دوباره تانکهای روسی دربرابرتانکهای آلمانی صف آرائی می کنند. قراراست بزودی سه نوع تانک غربی درنبرد اوکراین حضورپیداکنند : آبرامز-ام-یک ساخت آمریکا (Abrams-M-1) ، لئوپارد-2 ساخت آلمان (Leopard-2) ، و چلنجر-2 ساخت انگلیس (Challenger-2) . همچنین صحبت از ارسال تانک فرانسوی " لکلرک " (Leclerc) به اوکراین نیز مطرح است که هنوزقطعی نشده است. لهستان نیز چندی پیش ، 250 دستگاه تانک روسی 72-T را به کی یف داد.

غرب طی سال گذشته ، کمک به اوکراین راازنظرکمّی وکیفی افزایش داد. درابتدای این سال ، موشکهای ضد تانک " جاولین " (Javelin) وموشک انداز " استینگر" ( Stinger) دراختیاراوکراین قرارگرفت وسپس سیستمهای پیچیده ای چون سیستم موشکی متحرک " هایمارس" (Himars) وسیستم دفاع هوائی " پاتریوت " (Patriot) به اوکراین منتقل شد. ازابتدای سال 2023 نیز، نخست ناتو موافقت خود را باارسال نفربرهای زرهی پیشرفته به اوکراین اعلام کرد ( برادلی و استرایکر ساخت آمریکا ، مردر ساخت آلمان ، سی-وی-90 ساخت سوئد وغیره ) وسپس قرارشد تانکهای پیشرفته ی آمریکائی وآلمانی دراختیاراوکراین قراربگیرد. البته " لوید آوستین " (L.Austin) وزیردفاع آمریکا ، تانک آبرامز رابرای شرائط اوکراین مناسب ندانست زیرا این تانک ، علاوه برمرقبت بسیار، نیازمند سوخت جت نیز می باشد. او تانک آلمانی لئوپارد رابرای این منظور مناسبتر دانست زیرااین تانک علاوه برسبکی ، ازسوخت گازوئیل نیزاستفاده می کند.

لئوپارد-2 که درسال 1979 ساخته شد ، یکی ازقویترین ومحبوب ترین تانکهای جهان است که مجهز به مسیریابهای پیشرفته ی لیزری است که می تواند روز وشب ، هدف رادرتیررس تانک قراردهد. سرعت لئوپارد بیش از75 کیلومتردرساعت است ومخزن مهمات آن نیز ، ضد انفجار وضربه می باشد. تانک آمریکائی آبرامز، شباهتهای فراوان با لئوپارددارد اما از زره، تجهیزات نوری وهدفگیری پیشرفته تری برخورداراست. این تانک ، اساس دکترین عملیاتی آمریکا در عملیات " طوفان صحرا"(1991) بود وهنوزنقش حیاتی رادرجنگهای مدرن ایفاء می نماید. تانک لئوپارد درعملیات اشغال عراق ، به کابوسی ترسناک برای تانکهای عراقی تبدیل شده بود. فرماندهان نظامی اوکراین امیدوارند بتوانند هرچه زودتر، دوگردان تانک لئوپارد تشکیل دهند وپرسنل خود رابرای نگهداری ، تعمیر وهدایت این تانک آموزش دهند. اما برنامه ی آموزشی تانک آبرامز ، دشوارتراست ویک دوره ی 22 هفته ای راشامل می شود وکسب مهارت عملیاتی خدمه ی آن نیز، ماهها زمان می برد. اگرچه این تانکها ازنظر سرعت ، قدرت آتش واستحکام زره ، قوی ترازتانکهای روسی می باشند اما، سنگینی آنها موجب می گردد تا بویژه در زمینهای باتلاقی ، ازتانکهای به مراتب سبکترروسی ، عقب بمانند. درمقابل ، سیستم مدرن کنترل تانکهای غربی ، به آنهاقابلیت مانوربیشتر وانجام عملیات درشب می بخشد که تانکهای روسی فاقد آن می باشند. نقش این تانکها درعبوراز خطوط دفاعی روسیه ومقابله باضد حملات این کشور ، تعیین کننده است. درحال حاضر، دست کم 16 کشوراروپائی، تانک لئوپارد دراختیاردارند واغلب آنها برای تحویل این تانکها به اوکراین ، اعلام آمادگی نموده اند.

غرب امیدواراست که اوکراین بتواند باتکیه براین تانکها ، شرائط خود رابرای آتش بس ، به روسیه دیکته کند.اما علاوه بردشواری انتقال تانکهای آبرامز به اوکراین ، ایجاد خطوط تدارکاتی ونگهداری تانکها ی غربی نیز، بسیاردشواراست که بایک چشم بهم زدن انجام نمی گیرد. " ولادیمیر زلنسکی " رئیس جمهور اوکراین ، لیست دور ودراز دیگری نیز ازخواسته های خود را دربرابرآمریکا قرارداده است. زلنسکی باتقدیم این لیست به رئیس جمهورآمریکا ، درواقع سرنوشت کشورخود رابدست جوبایدن سپرده است.

گزافه نیست اگربگوئیم که گزینه ی آرمانی کی یف ، ورود مستقیم ناتو به جنگ باروسیه است. اما کشورهای ناتو که بخوبی می دانند که این اقدام ممکن است به یک جنگ جهانی هسته ای بیانجامد، مماس برخطوط قرمز مسکو وبدون عبورازآنها ، حرکت می کنند. مسکو ارسال تانکهای سنگین غرب به اوکراین را ورود مستقیم ناتو به جنگ اوکراین تلقّی کرده ونسبت به تبعات آن هشدارداده است. به نظر آنتونی بلینکن وزیرخارجه ی آمریکا ، روسها تسلیحات پیشرفته خود ازجمله بمب افکنهای استراتژیک وتسلیحات ماوراء صوت ونقطه زن را برای رویاروئی احتمالی باناتو نگهداشته اند. جبهه ی جنگ روسیه- اوکراین، حداقل 1400 کیلومتر طول دارد وازخطوط این جبهه ، فقط باتانکهای پیشرفته می توان عبورکرد. معهذا لویدآستین ، واقعگرایانه ترین دستاورد نیروهای اوکراینی رادرسال جاری ، قطع خطوط تدارکاتی ارتش روسیه درحد فاصل جبهه های جنگ و کریمه ، عنوان کرده است. اگراوکراین بتواند به کمک تانکهای دریافتی ازغرب، این خط ارتباطی راقطع کند ، آنگاه باتوجه به تخریب پل Kerch، که دراثرانجاریک کامیون بمب گذاری شده ویران شد ، روسیه دیگرقادربه تدارک کریمه نخواهد بود. اما روسیه قول داده است که پیش بینی های لازم رابرای زمینگیرکردن این تانکها ، انجام داده است. اما اگراوکراین نتواند چنین کند، درآنصورت بخش مهمی ازخاک خودرابرای همیشه ازدست خواهد داد. بنابراین ، باتوجه به تجهیزات پیشرفته ای که قراراست اوکراین ازغرب دریافت کند ، ماههای آینده را باید برای جنگ ، تعیین کننده دانست. معهذا ، نشریه " اشپیگل " اخیراً سندی رامنتشرکرد که نشاندهنده ی طرحهای بزرگ غرب برای اوکراین می باشد.

به موجب سند منتشره توسط اشپیگل ، ارتش آلمان خود رابرای جنگ باروسیه آماده می کند. این سند 68 صفحه ای ، درماه سپتامبرگذشته بعنوان یک سند درون سازمانی منتشرشد. دراین سند ، ارتش آلمان هشدارمی دهد که ممکن است این کشور درآینده ، درگیرجنگ باروسیه شود لذا، باید ازهم اکنون خودرا آماده ی این جنگ نماید. درابتدای این سند آمده است : " دوباره جنگ براوپا سایه افکنده است ". ومحتمل ترین سناریو برای این جنگ ، درگیری روسیه با جناح شرقی ناتو می باشد. لذا سند مزبور ، برلزوم جدّی گرفتن " بازدارندگی " تاکید می ورزد. درچند دهه ی اخیر، تمرکزارتش آلمان برایجاد واحدهای کوچک ، تخصصی وزبده بوده است اما این گزارش ، فاش می کند که ارتش آلمان قراراست ازاین پس ، برای واحد های بزرگ آماده ی رزم ، اولویت قائل شود.

روسیه دریادداشتی به کشورهای عضوناتو ، محموله های ارسالی به اوکراین را جزو اهداف مشروع ارتش روسیه عنوان کرد وهشدارداد که ارتش روسیه ، این تجهیزات رانیزمانند دیگرتجهیزات ناتو ، نابود خواهد کرد. مقامات روسی می گویند که تانکهای ارسالی ، تغییری درمیدان نبرد ایجاد نخواهند کرد وفقط به تشدید جنگ ونابودی بیشترزیرساختهای اوکراین منجرخواهندشد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

رسانه درعصردیجیتال

الگوریتم های استثمار دردنیای مجازی

( رسانه درعصردیجیتال )

رسانه های دیجیتال ، هرروز بیشترازروز پیش ، برزندگی انسان مسلط می شوند اکنون رسانه های اجتماعی، کلاسهای درس دیجیتال و پلاتفرم هایی چون Netflix ( آرشیو فیلم وسریال تلویزیونی) وحتی مسابقات جام جهانی فوتبال ، ازطریق اپیلیکیشن های مختلف ، قابل دسترسی می باشند. کاربه جائی رسیده که نسل جوان امروز ، به تلفن همراه خود وابسته گردیده که فقط درفاصله ی دو دانلود ، بادیگران تماس رودررو برقرارمی کند. فضای مجازی، امروز ازآنچنان قدرتی برخوردار گردیده که برخی محافل غرب حتی معتقدند که آشنائی بانحوه ی استفاده ازگوگل ، ودریافت حمایت از"بنیاد ملی برای دموکراسی" (NED) ، وانعکاس آن دروبلاگ شخصی ورسانه های اجتماعی ،برای ایجاد یک جنبش مردمی به سبک غرب، کافی است. این تفکراکنون بوضوح برجنبش جاری درنیکاراگوا ، ونزوئلا وغیره حاکم می باشد. به موازات ظهوررسانه های دیجیتال ، پلاتفرم های قدرتمند دیجیتال نیزظاهر شدند که نحوه ی دسترسی کاربربه اطلاعات وسرگرمی راشکل می دهند. این پلاتفرم ها ، توسط برخی ازبزرگترین انحصارات جهانی عرضه می شوند. اگرچه این پلاتفرم های دیجیتال ، ازقبیل گوگل و فیس بوک ( متا ) ، رسانه ی اجتماعی (SOCIAL MEDIA) نامیده می شوند اما بارسانه، درمفهوم سنتی آن ، تفاوت دارند.درعین حال ، هردواز الگوی مشابه درکسب درآمد سود می برند : تبلیغات.

انقلاب دیجیتال ، به پیدایش انحصارات جدید دیجیتال منجرگردید. این انحصارات ، اکنون به گوگل و فیس بوک محدود نمی شوند. تاسال 2006 ، فیس بوک درصدرانحصارات جهانی دیجیتال قرارداشت. اماامروز ، حداقل شش غول دیجیتال درراس انحصارات دیجیتال دنیاقراردارند. کاربه جائی رسیده که انحصارات مزبور ، پاراازعرصه ی تخصصی خود فراتر گذاشته وبه دیگرعرصه های اقتصادی نیزگام گذاشته اند. مثلاً شرکت اپل (Apple) بخش بزرگی از سهام شرکت نفتی " آرامکو " متعلق به عربستان راخریداری کرده است. ازمیان پنج انحصار برترجهان ، چهارانحصار درعرصه ی دیجیتال فعالند وگردش مالی آنها به تریلیونها دلار درسال بالغ می گردد. یکی ازاین انحصارات اپل است که تولید کننده ی برند " آیفون " (iphone) می باشد اماحتی یک کارخانه ی تولید کننده ی این برند رادرمالکیت خود ندارد. تنهادوشرکت ازشش شرکت فوق را رسانه های اجتماعی تشکیل می دهند. اگرچه گوگل یک رسانه ی اجتماعی تلقی می شود اما بخش عمده ی درآمد خود رااز موتورجستجوی خویش کسب می نماید.

یک تصور غلط درباره ی انقلاب دیجیتال ، این باوراست که گویااطلاعات ، خود یک محصول است. مجمع جهانی اقتصاد(WEF) حتی ازداده به عنوان " نفت جدید" یاد می کند. برخی دیگرنیزتحت تاثیرمکتب ایتالیائی Autonomistasi( شاخه ای ازجنبش سیاسی اجتماعی چپ نو دراروپا)، ازاین سخن می گویند که چگونه الگوریتم هاازطریق توان محاسباتی تولید ارزش اضافی می کنند ومفهوم "ارزش اضافی الگوریتمی" ( algorithmic surplus value) راعرضه نمودند. آنچه این افراد نادیده می گیرند این است که درجهان واقعی ، چه کسی ازاین اطلاعات والگوریتم هاسود می برند.پاسخ روشن است : انحصارات دیجیتال. البته ، این انحصارات ، به یکسان اینکاررا انجام نمی دهند.عملکرد آمازون ، مایکروسافت ، گوگل وفیس بوک ، بسیاربایکدیگر متفاوت است. اگرمدلهای تجاری انحصارات دیجیتال را که درفهرست 10 انحصاربرتر دنیاقراردارند بررسی کنیم ، به تفاوت آنها پی خواهیم برد. تنها دوشرکت ازمیان آنها ، انحصارات رسانه ای می باشند : گوگل و فیس بوک . اگرچه این شرکتها معمولاً کاربران خود رابه دیگرعرصه های دنیای مجازی ( مثلا مالی) هدایت می کنند. (ازطریق google pay ،facebook pay ،amazon pay) ، اما بیشترین عایدی ایشان ازمحل تبلیغات است. درواقع ، این شرکتها ، کاربران خود رابه شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. اما چهارانحصاربرتردیگردیجیتال، کسب وکارمتفاوتی رادنبال می کنند. مثلاً آمازون ، مانند شرکت زنجیره ای " والمارت " (Walmart)، به خرید وفروش کالا می پردازد وشرکت تولید کننده ی نیمه هادی تایوان(TSMC) نیز بزرگترین تولید کننده ی ریزتراشه ( میکروچیپس) دردنیامی باشد.

بنابراین ، انقلاب دیجیتال تغییراساسی درساختارکاپیتالیسم ایجاد کرده است.این انفلاب ، حول دومحور انجام گرفت. اول ، شبکه های ارتباطی وپهنای باند ، ودوم ، ظرفیت محاسباتی دستگاهها وتجهیزاتی که دراین شبکه ها فعالیت می کنند. اکنون برمیزان اطلاعاتی که سالانه دراین شبکه ها مبادله می شوند، 40 درصد وبرتعداد دستگاهها وتجهیزات آن 18 درصد افزوده می گردد. لازمه ی این رشد انفجاری تبادل اطلاعات ، افزایش توان محاسباتی تراشه هائی است که دراین دستگاهها وتجهیزات به کارمی روند.افزایش قدرت پردازش میکروچیپس ها، چه اهمیتی برای رسانه هادارد ؟ میکروچیپس ازدو طریق به دنیای رسانه وارد می شود.لازمه ی انتقال تصویرومحتوی، نه تنها وجود یک شبکه ی مخابراتی پیشرفته وسریع است ، بلکه همچنین سرعت وقدرت پردازش دردوسوی شبکه رانیزمی طلبد. امروزه ، قدرت پردازش یک گوشی موبایل ، صدها هزارباربیشترازکامپیوتری است که فرآیند فرود انسان برماه راتوسط سفینه ی آپولو ، هدایت کرد.انسان اکنون می خواهد تصاویر دریافتی ( اعم ازفیلم ، ویدئو ویابازیهای ورزشی) را درزمان واقعی خود ببیند.

دردوران انقلاب دیجیتال ، اطلاعات ، ارزش تجاری کسب می کند واین امر مدیون فعالیت گوگل و فیس بوک است که اطلاعات دریافتی از کاربررابه پول تبدیل می کند. دردهه ی گذشته ، انحصارات دیجیتال ، به سوی کسب درآمد ازتبلیغات روی آوردند. درسال 2015 ، تلویزیون ورسانه های نوشتاری ، به ترتیب نصف ویک چهارم عواید حاصل ازتبلیغات رابخود اختصاص می دادند. درحالیکه این رقم درسال2022 ، به ترتیب به یک دهم ویک چهارم رسید که کاهشی چشمگیر درمدت 7 سال رانشان می دهد. سهم شیر این رسانه ها راپلاتفرم های دیجیتال بخود اختصاص دادند که اکنون نیمی از عواید کل تبلیغات جهانی راکسب می کنند. گوگل و فیس بوک چه سهمی ازدرآمد خود راازمحل تبلیغات کسب می کنند ؟ از258 میلیارددلار درآمد گوگل درسال 2021 ، بالغ بر81 درصد ازمحل تبلیغات بود درحالیکه این رقم برای درآمد 118 میلیارددلاری فیس بوک دراین سال ، 4/97 درصد بود. حال اگرانحصار کانالهای تلویزیونی وسالنهای سینمای کشوری دردست یک کمپانی تبلیغاتی باشد، چه اتفاقی می افتد ؟ دراین صورت ، بخش مهمی ازارزش اضافی تولید شده توسط سازندگان کالا، به به کمپانی تبلیغاتی منتقل می شود زیرا شرکت سازنده نمی تواند بدون دخالت کمپانی تبلیغاتی کالای خود رابفروش برساند.

انسان دارای یک آستانه ی توجّه (finite attention) می باشد ووظیفه ی اصلی رسانه های عمومی ، فروش توجه کاربر خود یک " سرمایه" محسوب می شود که رسانه های عمومی آنرا به شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. اگرچه ایدئولوژی و محتوای رسانه دراین سیستم مهم است اما ، این باید تحلیل دقیق نقش اقتصادی رسانه نیز همراه گردد. اکنون بیش از 90 درصد عواید حاصل از تبلیغات دیجیتال به جیب دوشرکت گوگل و فیس بوک سرازیر می شود واین شرکتها درواقع ، توجه کاربران خودرابه شرکتهای تبلیغاتی می فروشند. پلاتفرم های مربوط به رسانه های دیجیتال ، خود تولید محتوی نمی کنند، بلکه کاربران آنها تولید محتوی می کنند. تعداد صفحات اینترنت ، کمترازنیمی ازکاربران آن است واگرمیلیاردها کاربررسانه های اجتماعی چینی را نیزبه آن بیفزائیم ، به این نتیجه خواهیم رسید که هرکاربراینترنت، همزمان هم تولید کننده وهم مصرف کننده ی محتواست واگربازهم محتوای ویدیوئی راکه کاربران درپلاتفرم های مختلف ( یوتیوب ، اینستاگرام ، تیک تاک ، تلگرام ، واتساپ و...) به اشتراک می گذارند به حساب آوریم، آنگاه دیگرهیچ رسانه ای نمی تواند بااین حجم محتوای ایجاد شده توسط کاربر( user – generated content) رقابت کند. انحصارات دیجیتال ، محتوی تولید نمی کنند بلکه فقط پلاتفرم وابزار رابرای تولید وپست محتوی ، دراختیارکاربرقرارمی دهند. کاربری که پستی رادرفیس بوک یا توئیتر قرارمی دهد، درواقع به گفتمان درفضای عمومی می پردازد درحالیکه ممکن است تصورکند به گفتگو درفضای شخصی مشغول است. کاربر، ازگوگل برای دسترسی به اطلاعاتی استفاده می کند که کاربران دیگری چون او تولید کرده اند. بنابراین ، انحصارگوگل برموتورجستجو، عواید تبلیغاتی سرشاری برای این شرکت دارد وهمین درآمدهاست که به گوگل امکان داده است تاکمپانیهائی چون یوتیوب ، واندروید راتحت اختیارخود بگیرد. اگرچه اندروید بعنوان یک منبع باز ، دردسترس همگان قراردارد اما گوگل همچنان برتوزیع آن نظارت می کند واکثرکمپانیهای تولید کننده ی موبایل، باید شرائط گوگل را برای استفاده ازاین سیستم عامل درمحصولات خود ، بپذیرند. تحریمهای آمریکا علیه شرکت هوواوی ، بدین معنی است که شرکت مزبوردیگرقادرنیست ازسیستم اندروید استفاده کند وباید سیستم عامل دیگری رابرای محصولات خود برگزیند. وقتی کاربر ، هریک ازمحصولات گوگل( اعم ازموتورجستجو ، جی میل ، وسیستم عامل اندروید) رااستفاده می کند، تمام اطلاعات خودرا مانند محل اقامت ، نوع استفاده ، دوستان وغیره را درپرونده ای به ثبت می رساند. ازتمامی این اطلاعات ، برای فروش توجه کاربر به شرکتهای تبلیغاتی استفاده می شود. فیس بوک نیزکه ازبازیگران اصلی بازارپلاتفرمهای دیجیتال است ،عملکردی متفاوت ازگوگل دارد. این شرکت ، صفحه ای رادراختیار کاربرقرارمی دهد تااو بتواند ازطریق آن ، محتوای مورد نظرعخود را بادوستان وآشنایان خویش به اشتراک بگذارد. اما همزمان ، اطلاعات شخصی این کاربرومخاطبانش نیز درپرونده ای ثبت می شود تاازآن کسب درآمد گردد.

هربنگاه رسانه ای ، اعم از روزنامه ، تلویزیون ، یارسانه ی دیجیتال ، بخش بزرگی ازدرآمد خودرابرای جلب مشتری وحفظ اوهزینه می کند. روزنامه ، برای جمع آوری محتوی ، پردازش ، چاپ وتوزیع هزینه می کند. تلویزیون نیزبخشی ازدرآمد تبلیغاتی خود رابرای ساخت برنامه وبرقراری ارتباطات زمینی وماهواره ای هزینه می کند. درحالیکه فیس بوک و گوگل ، نه برای تولید محتوی، و نه برای ابزاردریافت محتوی ، هزینه نمی کند. هردوی این مهم ، برعهده ی کاربراست. کاربر ، محتوی تولید می کند وشبکه ی مخابراتی نیز زیرساخت لازم رابرای دریافت محتوی ایجاد می نماید. تنها وظیفه ی این شرکتها ، ایجاد ابزارلازم برای کاربر، جهت یافتن یاپست محتوی می باشد. روش تبلیغات دررسانه های دیجیتال، بارسانه های کلاسیک تفاوت دارد. تنها گزینه ای که تماشاگر تلویزیون دراختیاردارد، عوض کردن کانال ویاخاموش کردن تلویزیون است. تبلیغ درچنین رسانه ای ، مانند افشاندن اسپری درهواست به امید آنکه برروی بعضی افراد بنشیند. درحالیکه پلاتفرمهای اینترنتی ، روش متفاوتی درپیش می گیرند. آنها کاربرخود رابخوبی می شناسند وازعلائق او آگاهند. ازآنجائیکه گوگل وفیس بوک ، کاربر رابهترازمادراو می شناسند ، بنابراین تبلیغات اینترنتی رابصورت هدفمند عرضه می کنند. اگر مثلاً کاربری بخواهد یک دوربین راازطریق موتورجستجوی گوگل خریداری نماید ، این موتور جستجو ، تایک هفته بعد نیز اطلاعات مربوط به برندهای مختلف دوربین را برای اوارسال می کند. حتی اگر دوستان کاربرمزبور نیز عکس دوربین رابااو به اشتراک بگذارند، بازهم این تبلیغات تامدتها برای کاربر ودوستانش ارسال خواهد شد. این تغییر رویکرد، پیامدهای فراوانی برای جهان امروز دارد. رسانه های نوشتاری ، هرروزبیشترازروزپیش ، اقبال خود راازدست می دهند وتعطیل می گردند ویابه نشریات آنلاین تبدیل می شوند. تبلیغات تلویزیونی هنوز مورد توجه مردم قراردارد اما این تبلیغات ، باآهنگی به مراتب کندترازتبلیغات اینترنتی رشد می کند.

فیس بوک ، خود رایک فضای بازبرای کاربر می داند اما درواقع ، یک فضای محدود است که کاربر ، دوستان وهمفکرانش رادرون خود محبوس می کند وایشان رااز طریق ارتباطاتشان به بنگاههای تبلیغاتی می فروشد. چالشی که دربرابرهرتکنولوژی جدید قرارمی گیرد، این است که بسرعت گسترش پیدامی کند بدون آنکه پیامدها وعواقب آن سنجیده شود واین تنها منحصربه تکنولوژیهای دیجیتال نیست. وقتی رسانه ی نوشتاری ابداع شد، آنچه که امروز ازآن تحت عنوان ""عرصه ی عمومی " (public sphere) یاد می شود ، متولد گردید. اندکی بعد ، " کاپیتالیسم چاپی" (print capitalism) موجودیت یافت. وقتی رسانه ی نوشتاری توسط " گوتنبرگ " دراروپارواج پیداکرد، نخستین ومعروفترین کتابی که به چاپ رسید، " انجیل گوتنبرگی"(Gutenberg Bible) ودومین کتاب نیز " چکش جادوگران " (Malleus Maleficarum) بود که باید آنرا " مانیفست تفتیش عقاید ) نامید. معهذا امروز، پیدایش چاپ ورسانه های نوشتاری راگامی به پیش درتاریخ بشرمی دانند. انتشارروزنامه ، مشارکت عمومی راافزایش داد، سطح سواد جامعه رابالا برد ،موضع روشنفکران فئودال را تقویت کرد وشاهکارهای بزرگ ادبی خلق نمود. لذا تکنولوژی ، فی نفسه رهائیبخش یااسارت آور نیست، اما می تواند پیامدهای اجتماعی سازنده یا مخرّب داشته باشد. رواج تکنولوژیهای نو، تاکنون به تمرکزثروت وقدرت منجرشده ومزایای آن ، به تساوی میان همه ی بخشهای جامعه تقسیم نشده است. ازجمله پیامدهای پیدایش صنعت چاپ وانتشارروزنامه ، رواج صنعت تبلیغات درعرصه ی عمومی بود. تبلیغ روغن مار ،افرودیزیک( گیاه تقویت جنسی ) وحتی کوکائین ، پولی سرشاربه جیب روزنامه ها وسپس رادیو تلویزیون سرازیرکرد. ازهمان ابتداء ، دروغ واغراق ، دربطن تبلیغات سرمایه داری جای گرفت ورشد کرد. نطق های رادیوئی موسولینی وفیلمهای " رایفنشتایل"(Riefenstahl- کارگردان ، عکاس وبازیگرآلمانی) نشان داد که چگونه رسانه ی عمومی می تواند به سلاحی قدرتمند برعلیه مردم تبدیل شود.

اما مهمترین چالش برای رسانه های دیجیتال ، مخدوش شدن مرز میان فضای شخصی وعمومی است. وقتی کاربر، پستی درفیس بوک یا کلیپی دریوتیوب می گذارد ، ویااینکه درباره ی یک مطلب درتوئیتر ابرازنظرمی کند، تصورمی کند که بعنوان یک شخص سخن می گوید درحالیکه نظراو درعرصه ی عمومی منتشرمی شود. لذا دولتها ، ازپلاتفرمهای دیجیتال می خواهند که برمحتوای خویش نظارت کنند واغلب رسانه های دیجیتال نیز آلگوریتمهائی رابرای فیلترینگ اخباردروغ ویابرخی مطالب دیگربکار می گیرند. امروزه برخی دولتها، حتی آنهائی که به تعهد خود نسبت به آزادی بیان می بالند، تلاشهائی رابرای نظارت برکارروزنامه نگاران ومحدود سازی فعالیت آنها ، بویژه درفضای مجازی ،بکارمی گیرند. مثلاً اخیراً فاش شد که " دیوید کامرون " نخست وزیراسبق انگلیس ، خواستار ایجاد محدودیتهائی برسرراه پیامرسانهای امن شده بود که البته مورد اعتراض " کمیته ی دفاع ازحقوق روزنامه نگاران" (CPJ) قرارگرفت وناکام ماند. به نظراین کمیته ، روزنامه نگارباید بتواند آزادانه وبدون ترس ازپیگرد، بادیگران ارتباط برقرارنماید. درنهایت ، این رسانه ها هستند که تصمیم می گیرند چه چیزی رابیان وچه چیزی راسانسورنمایند. آنها تنها کالا نمی فروشند، بلکه کاندیدای انتخابات خلق می کنند ، وحتی قانون می نویسند وآنرابه افکارعمومی می فروشند. لذا اینکه ازاین رسانه ها بخواهیم برمحتوای پلاتفرمهای خویش نظارت کنند ، مانند آن است که ازگرگ بخواهیم تانگهبان گلّه باشد. قدرت این رسانه ها ، اکنون بیشتراز انحصارات نفتی یاالیگارشهای مالی قرن پیش است. گزارش مالی هریک ازآنها ، معادل تولید ناخالص داخلی اغلب کشورهاست.

اکنون جهان ، نیازمند رویکردی دیگراست. برخی معتقدند که این انحصارات باید خرد شوند وبه بنگاههای کوچکتر تقسیم شوند وبرخی دیگربرآنند که بنگاههای مزبور باید تحت مالکیت عرصه ی عمومی قراربگیرند. زمان تحقق این تغییررانمی توان پیش بینی کرد اما این چالش تاریخی ، همچنان رویاروی بشرامروزقراردارد : مالکیت عمومی برعرصه ی عمومی !

منابع ومآخذ

1)media in the digital age , www.mronline.org

2)journalism with movement in the south , www.newpol.org

3)classifying media and encryption as a threat is danger to press freedom , www.cpj.org

4)what is media in the digital age? , www.forbes.com

5)media in the digital age , www.newsclick.in

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

اقتصادعراق درکمند قاچاق ارز

اقتصاد عراق درکمند قاچاق ارز

فشارخزانه داری کل آمریکا بربانک مرکزی عراق ، برای مبارزه بافساد ونقل وانتقال غیرقانونی دلار ، اقتصاد این کشوررا فلج کرده وبرنقل وانتقال دلار به آنسوی مرزهای این کشور، تاثیرگذاشته است. اکنون عراق دریکی ازبزرگترین بحرانهای مالی خود ازسال 2003 تاکنون ، دست وپامی زند. دیگرنمی توان درعراق به آسانی دلاررابه دینار وبالعکس ف تبدیل نمود. دولت عراق نیزاکنون تمام توجه خودرا به پرداخت حقوق میلیونها کارمند بخش عمومی ومقرری بگیران معطوف کرده وحمایتهای اجتماعی رادراولویت قرارداده است. دراعتراض به این ترتیبات ، مردم عراق به راهپیمائی درخیابانهای بغداد می پردازند وخواستاراقدام عاجل دولت برای جلوگیری ازسقوط بیشتر ارزش پول ملی وخروج ازبحران اقتصادی می گردند. تدابیری که خزانه داری کل آمریکا درماههای اخیر، برای توقف جریان پولشوئی درعراق وانتقال دلاربه روسیه ، ایران ، لبنان وسوریه ، اتخاذ کرده ، دسترسی عراقی ها رانیزبه دلار دشوارکرده وموجب بروز بحران دراقتصاد عراق گردیده است. اصلاح سیستم پولی وبانکی عراق ، سالهاست که دردستورکارقراردارد اما هربار توسط دولتهای عراق به تعویق افتاده است. تااینکه دولت فعلی ، تحت فشارآمریکا ، به این کارمبادرت ورزیده است. تظاهرکنندگان عراقی درحالیکه تصاویر کشته شدگان اعتراضات سال2019 راباخود حمل می کنند ، همچنان درخیابانها حضوردارند وعلیه " محمد سودانی " نخست وزیر، شعارمی دهند ونمایندگان پارلمان رابه نادیده گرفتن مطالبات مردم متهم می کنند. سازمان دهندگان اصلی این اعتراضات ، " جنبش تشرین " و " بلوک السائرون " وابسته به مقتدی صدر می باشند. تشرین ، بزرگترین جنبش اعتراضی عراق است که درجریان اعتراضات سالهای 2019 و2021 شکل گرفت. درعکس العمل نسبت به این بحران ، مدیرعامل بانک مرکزی عراق ازسمت خود استعفاء کرد وگفت که قادربه مقابله بابحران نیست.

کارشناسان معتقدند که تدابیرفعلی ، فقط بخش کوچکی ازیک پروسه ی درازمدت است که گام بعدی آن ، کنترل بازارموازی ارز است. بدین ترتیب ، خزانه داری آمریکا ، به کل سیستم بانکی وپولی عراق دسترسی پیداکرده وفعالیتهای آنرا رهگیری می کند. احتمالاً درگام بعدی ، تبادلات ارزی درمرزها متوقف می شود. به موجب قوانین فعلی ، گمرکات عراق می تواند تاسقف 17 میلیون دلاردرروز به خرید وفروش دلار بپردازد. براساس روش جدید ، تمامی افرادی که قصد خروج ازکشوردارند، باید مقصد را اعلام کرده ومجوز سفر وبلیط خود را ارائه دهند تابتوانند ازحداکثر 5 هزاردلار درماه بهره مند گردند. به مسافران ایران ، روسیه ، بلاروس وسوریه ، ارزتعلق نمی گیرد. فدرال رزرو آمریکا ، درخواستهای ثبت شده درسامانه ی الکترونیکی درخواست ارز را بررسی کرده وبرخی ازآنها رارد می کنند. به گزارش وال استریت ژورنال ، درچند ماه اخیر ، 80 درصد این درخواستها بدلیل نامشخص بودن مقصد ونواقص دیگر ، رد شده اندبررسی سامانه ی معاملات ارزی عراق نشان می دهد که فروش ارز دراین کشور، از روزانه 227 میلیون دلاردراکتبرسال گذشته ، به کمتراز 131 میلیون دلار درماه ژانویه سال جاری رسیده که نتیجه ی آن ، بالارفتن نرخ دلاردربازارسیاه ارز است که از1480 دیناربه ازای هردلار به1740 دینار افزایش پیداکرده است. نوسانات نرخ ارز ، بربازارعمده فروشی اثرگذاشته وبربهای اقلام مصرفی مردم افزوده است. بهای برخی اقلام غذائی مانند تخم مرغ ، شکر وروغن خوراکی ، دوبرابرشده است. مقامات دولتی ، بانکداران ودلالان ارزدرعراق می گویند که تدابیراخیرآمریکا ، بازرگانان وصاحبان سرمایه راازمشارکت دربازار ارز منصرف کرده است زیرااغلب آنها مایل نیستند هویت خویش رافاش نمایند. هدف تدابیر اخیر آمریکا ، پی بردن به هدف انتقال ارز ، شناخت هویت افرادی که به معاملات ارزی می پردازند وبرخی اطلاعات حساس دیگرمی باشد. به همین دلیل ،سرمایه داران عراقی برای خرید وفروش دلار ، بجای بازاررسمی ، به بازارسیاه ودیگرمسیرهای غیررسمی روی می آورند. یک مقام اتحادیه ی بانکهای خصوصی عراق می گوید : " مشتریان عمده ی بانکها ، مایل نیستند اطلاعات شخصی ومنشاء پول خودرا بدلائل امنیتی ، افشاء نمایند. اما ازآنجائیکه این مخفی کاری دیگردرسیستم بانکی عراق رایج نیست ، لذا آنها به بازارسیاه روی می آورند. سود حاصا از تدارک دلاربرای ایران ، چند برابر معامله ی ارز دربازاررسمی است." به نوشته ی " میدل ایست مانیتور " ، ایران ماهانه حداقل 100 میلیون دلار ازعراق پول وارد می کند که بخش عمده ی آن ازطریق مرز شلمچه وارد ایران می شود. پروسه ی انتقال پول به یک کشورهمسایه، فقط ده دقیقه زمان می برد ومشتری باپرداخت هزینه ، بلافاصله پول خود رابصورت دلار درکشورهمسایه دریافت می کند. درماههای اخیر ، قاچاق ارز ازاقلیم کردستان عراق به ترکیه ، دبی ، وایران شدت گرفته است ونیروهای امنیتی عراق، شکاردلالان غیرقانونی ارز را آغازکرده اند. نخست وزیرعراق دستورداده تاباقاچاقچیان ارز وسوداگران دلار، برخورد شود ووجوه غیرقانونی آنها نیزضبط گردد. وزارت اطلاعات عراق ازکشف وضبط یک میلیون دلار ارزقاچاق خبرداد.اخیراً برخوردهای مسلحانه ای بانیروهای امنیتی در " الکفاح " صورت گرفت که یکی ازسه بازارعمده ی قاچاق ارز درعراق می باشد. اغلب بانکها، فروش دلاررا متوقف کرده اند وگروههائی نیز که ازطریق " وایبر" و " واتساپ " به معامله ی ارز می پرداختند، ازبیم پیگرد ، کارخود رامتوقف کرده اند. علیرغم این تدابیر، هنوز روزانه 70 میلیون دلارارز بطور غیرقانونی به خارج ازعراق منتقل می شود وقاچاقچیان ارزنیز هیچ سئوالی ازمشتری خود درباره ی هویت او ومنشاء پولهایش، نمی پرسند وفقط کافی است مشتری بایک تماس تلفنی ، معادل دیناری دلارها را، البته بانرخ بازارسیاه ، واریزنماید. یکی ازنمایندگان پارلمان عراق بنام " هادی السلامی " به وال استریت ژورنال گفته است که اغلب بانکهای عراق تحت کنترل احزاب سیاسی وگروههای شبه نظامی قراردارند وازآنها به عنوان پوششی برای قاچاق ارز به کشورهای همسایه استفاده می کنند.

اقتصاد عراق وابسته به فروش نفت است وعواید حاصل ازآن ، درخزانه داری کل آمریکا ، ذخیره می شود. اگربانک مرکزی عراق بخواهد دلاررابه دینارتبدیل کند ، باید ازخزانه داری کل آمریکا تقاضای دلارنموده وآنراازطریق مزایده ی روزانه ، به بانکهای خصوصی وموسسات مالی بفروشد. اخیراً درجریان یک رسوائی مالی که درعراق به " دزدی قرن " معروف شد ، 5/2 میلیارد دلار بطورغیرقانونی ازیک بانک دولتی عراق خارج وبامشارکت بانکهای خصوصی ، مورد پولشوئی قرارگرفت. افشای این رسوائی، خزانه داری کل آمریکا رابرآن داشت که نظارت بیشتری برنقل وانتقالات ارزی درعراق اعمال نماید.بانک مرکزی عراق ، به درخواست خزانه داری کل آمریکا ، چهاربانک عراقی رابه جرم پولشوئی درلیست سیاه خود قرارداد. این بانکها عبارتند از : الانصاری ، الشرق الاوسط ، القابید ، وبانک اسلامی آسیا ، که به اتهام مشارکت درقاچاق ارز وپولشوئی، ازشرکت در مزایده های دلاری محروم شدند. یک سیستم الکترونیک برای نقل وانتقال دلارایجاد گردید که درآن ، باید هدف نهائی از انتقال ارز، ومشخصات واطلاعات کامل انتقال دهنده وانتقال گیرنده ، درج گردد. اعمال این سیستم ، موجب کمبود دلاردربازار وکاهش ارزش دینارگردید. دراعتراض به این تدابیر، اکثر 72 بانک خصوصی عراق ، ازشرکت درمزایده های ارزی انصراف دادند. اغلب صرافی های بغداد تعطیل شدند ومردم برای خرید یافروش دلار، باید یابه " اربیل" بروند ویا به بازارسیاه مراجعه کنند. درحال حاضر، 1094 بانک وموسسه ی مالی خصوصی وکارگزارمالی درعراق به ثبت رسیده اند. این موسسات ، همه می توانند درمزایده ی دلارشرکت کنند. سهمیه ی هفتگی دلاری این موسسات ، براساس جایگاه آنها درسیستم رتبه بندی موسسات مالی ، اختصاص می یابد. مثلاً موسسه ای که درردیف "A" قرارمی گیرد هفته ای 8/1 میلیون دلار وموسسات ردیف "B" 750 هزاردلار سهمیه ی هفتگی دریافت می کنند. کارگزاران ودلالان ، این دلارراازبانکها می خرند وآنرابه کردستان منتقل می کنند تاازآنجا ازکشورخارج شود. به گفته ی کارشناسان ، اگرچه بخشی ازدلاری که به بانکها وموسسات خصوصی فروخته می شود ، صرف واردات کالا می گردد اما ، بخش بزرگی ازآن نیز بافاکتورهای جعلی یادستکاری شده ، راهی ترکیه ودبی می شود تادرآنجا دراختیار ایران وسوریه قرارگیرد که هردوتحت تحریم امریکاقراردارند. دولت ترکیه ، ازهرده هزاردلار انتقالی به خاک خود ، 5 دلارمالیات وحقوق گمرکی دریافت می کند. دلارهای قاچاق ، ازاین طریق درحسابهای شخصی افراد درترکیه ودبی ذخیره می شوند تااندکی بعد، به ایران ، افغانستان ، یمن ، سوریه ، لبنان ودیگرنقاط منطقه منتقل گردد.

درپی اعمال ترتیبات جدید بانکی توسط خزانه داری کل آمریکا ، هزینه ی انتقال غیررسمی دلار به خارج ازعراق، 150 درصد افزایش یافت واین روند بسیاردشواروپرهزینه گردید. دلالان بابت انتقال یک میلیون دلار ، حداقل 180 هزاردلارطلب می کنند که هرروز براین مبلغ افزوده می گردد. این امر، بازاررابا کمبود محسوس دلارروبرو کرده است. گردانندگان پروژه ی قاچاق ارز ، ناشناسند ومجریان آن نیز کارتهائی هستند که درصورت لزوم ، سوزانده می شوند.دیگر فعالیتهای مجرمانه مانند قاچاق نفت ، دلار ، دارو وسلاح ، نیازمند پول است واین پول را صاحبان وسهامداران بانکهای خصوصی ، دولتمردان ونظامیان فاسد ، تامین می کنند. درهیچ کجا بهترازمزایده های پولی عراق ، نمی توان پولشوئی کرد. البته پولشوئی درعراق ، اشکال دیگری نیزدارد که خرید وفروش مستغلات ، یکی ازرایج ترین آنها می باشد. اما حتی فروشندگان مستغلات نیزمایلند ملک خودرا به دلاربفروشند اما به علت کمبود دلار، ازمعاملات ملکی درعراق کاسته شده است. به گزارش " دفترپولشوئی وتامین مالی تروریسم" ، نقل وانتقال داخلی وخارجی دلار ، به مهمترین ابزار پولشوئی درعراق تبدیل شده است که 81 درصد معاملات مشکوک ارزی ، درقالب آن انجام می گیرد. سالهاست که بانکها ، صرافی ها ، وکارگزاران مالی ، به نمایندگی از مشتریان سایه ی خود ، وباارائه ی فاکتورها واسناد جعلی ، درمزایده های دلاری عراق شرکت می کنند. فرآیندهای دینارشوئی وقاچاق دلار دراقتصاد امروز عراق ، آنچنان درهم تنیده شذه است که افراد فعال دریک بخش ، به ناچاردر بخش دیگرنیز حضور پیدا می کنند. کارهنگامی دشوارترمی شود که نظامیان ودولتمردان نیز دراین فرآیند داخل شوند.

اقدامات اخیراقتصادی ، اعتراض رهبران گروههای نیابتی ایران رابرانگیخته است و " هادی العامری" رئیس سازمان " بدر" وازرهبران " حشدالشعبی" گفت : " آمریکا ازسلاح دلار برای اعمال فشاربرمردم عراق استفاده می کند." مقابله بااین طیف ازمدافعان پولشوئی وقاچاق ارز ، بسیاردشواراست وروندی دردناک رامی طلبد که فروپاشی اقتصاد عراق وناتوانی دولت ازپرداخت حقوق ماهانه ی کارکنان وتامین مالی پروژههای دردست انجام ، فقط بخشی ازآن می باشد. ذخائر ارزی عراق درحال حاضر ، بیشتراز 100 میلیارددلار است وآمریکا شرط دسترسی بانک مرکزی عراق به این ذخائررا، اجرای ضوابط FATF ( کارگروه ویژه ی اقدام مالی ) درزمینه ی پولشوئی وتامین تروریسم اعلام کرده است. اکنون نمایندگانی ازسوی دولت آمریکا وخزانه داری کل این کشور، درعراق حضوردارند تاازاجرای موثر این تدابیر، اطمینان حاصل کنند.

منابع ومآخذ

1)US efforts stop Iraqi money laundering… , www.middleeasteye.net

2)Iraqis protest in Baghdad as currency crisis continues , www.devdiscourse.com

3)US measures aimed at enforcing sanctions on Iran , www.medialine.org

4)the crackdown on dollar smuggling to Iran , www.agenzianova.com

5)Iraq economy reels as US moves against money flows to iran , www.wsj.com

6)Iraq PM walks diplomatic tightrope in crackdown on dollars , www.middleeastmonitor.com

7) American effort to prevent Iraqi money laundering… , www.foreigndesknews.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

اوکراین ، تایوان وپروژه ی " جنگ سرد جدید"

اوکراین،تایوان وپروژه ی "جنگ سرد جدید"

ساعاتی قبل ازآغازجنگ اوکراین، وزیرخارجه ی چین گفت : " تایوان ، اوکراین نیست و همیشه جزء لاینفک خاک چین بوده است. این یک حقیقت انکارناپذیرتاریخی وحقوقی است." اما باشروع جنگ وتشدید جنگ لفظی طرفین ، تحرکات نظامی درآبراه تایوان نیزافزایش یافت. اکنون به نظرمی رسد این دوبحران ، هرروزبیشترازروزپیش ، درهم تنیده می شود وحل وفصل آنهانیزبه نوعی بهم گره می خورد.

ایالات متحده هنوز مستقیماً وارد جنگ اوکراین نشده است زیراورود مستقیم این کشوربه جنگ ، می تواند بحران اوکراین رابه یک جنگ جهانی تمام عیار تبدیل کند. فعلاً آمریکا تصمیم گرفته که جنگ اوکراین رابه جنگی نیابتی علیه روسیه تبدیل کند تاهم پرونده ی پیوستن اوکراین به ناتو رابازنگه دارد وهم حجم انبوهی ازتسلیحات رابه فروش برساند.دولت آمریکا برای روشن نگهداشتن آتش جنگ اوکراین ، بالغ بر 30 میلیارددلار هزینه کرده است. درواقع ، آمریکا ومتحدینش، ازسال 2014 تاکنون ، اوکراین رابرای این جنگ آماده می کردند. طی این سالها، صدها مستشارآمریکائی، کارآموزش ارتش اوکراین رابرعهده گرفتند. پس ازکودتای 2014 ، که به روی کارآمدن نیروهای ضدروس ، نئونازی وطرفدارغرب دراوکراین انجامید ، آمریکا به حمایت تمام قد ازدولت کیف برخاست وبودجه ی دولت اوکراین، بجای آنکه صرف بهبود زندگی ورفاه اجتماعی مردم گردد، بسوی ارتش سرازیرشد. درسال2015 ، بودجه ی نظامی اوکراین 7/1 میلیارددلاربود امااین رقم درسال 2019 ، از 9/8 میلیارددلارفراتررفت وبه 6 درصد تولید ناخالص داخلی این کشوربالغ گردید.درجنگ اعلام نشده ای که دولت کیف برعلیه مردم " دونباس " براه انداخت، هزاران نفرکشته شدند. البته دولت اوکراین دراین جنگ، ازنیروی هوائی استفاده نکرد زیرااکثرهواپیماهای جنگنده ی این کشور، ازرده خارج ویانیازمند تعمیربودند. اما درسال 2022 ، نیروی هوائی اوکراین 150 فروند جنگنده ، بمب افکن وهواپیمای تهاجمی پیشرفته دراختیارداشت. این کشور، پرسنل ارتش خودراسه برابرکرد وبرحقوق ومزایای آنهاافزود. اما علیرغم همه ی این تدارکات ، قدرت ارتش اوکراین درآستانه ی جنگ، به هیچوجه قابل مقایسه با قدرت ارتش روسیه نبود. دراین زمان، ایالات متحده دوگزینه پیش روی اوکراین تادندان مسلح قرارداد : تصرف دونباس وحرکت بسوی کریمه ، یاتحریک روسیه به حمله به اوکراین. واوکراین بامشورت آمریکا، گزینه ی دوم راانتخاب کرد. داغ کردن بحث پیوستن به ناتو ، وتشدید حملات کیف به منطقه ی دونباس تامرزنابودی " دونتسک " و " لوهانسک "، زمینه ساز دخالت نظامی روسیه دراوکراین گردید. آمریکا ، همزمان به تحریک چین ودامن زدن به مسئله ی تایوان پرداخت. برای نخستین باردرتاریخ روابط سیاسی دوکشور، آمریکا ازیک مقام تایوانی برای شرکت درمراسم تحلیف رایاست جمهوری، دعوت بعمل آورد ومتعاقب آن ، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا راهی تایوان گردید. همزمان ، کارزاردیپلماتیک برای پذیرش تایوان درسازمان ملل متحد آغاز شد. فروش تسلیحات نظامی آمریکا به این جزیره ی کوچک فزونی گرفت ورفت و آمدهای سیاسی میان دوکشورافزایش یافت. حضورنظامی آمریکا دردریای جنوبی چین وآبراه تایوان پررنگتر شد ونیروهای ویژه ی آمریکا ، کارآموزش نیروی زمینی ودریائی تایوان برعهده گرفتند.

رسانه های غربی ، مشابهت هائی رامیان اوکراین وتایوان برمی شمارند که شاید مهمترین آنهااین باشد که گویااین دموکراسیها ، موردتهاجم همسایگان خودکامه ی خویش قرارگرفته اند. البته آنهابراین نکته چشم فرومی بندند که چین " شی جین پینگ " ، روسیه ی " ولادیمیرپوتین " نیست و تایوان نیز تفاوتهای اساسی بااوکراین دارد. لذا نمی توان سناریوی اوکراین رادرتایوان بروی صحنه آورد. پوتین تاکنون بارها نیروهای روسیه رابه ماموریتهای خارجی ( گرجستان ، سوریه ، اوکراین ، قزاقستان ) گسیل گرده است. اماچین برعکس ، تاکنون ازدخالت گسترده ی نظامی درخارج ازخاک خود اجتناب ورزیده ، به هیچ کشوری حمله نکرده ودیگرکشورها رانیزاشغال ننموده است. چین یک قدرت بزرگ ومسئولیت پذیردرپهنه ی جهانی است که سیاستی سازنده را درقبال دیگرکشورها درپیش گرفته است.این کشور ، ازرویکرد برنده – برنده درمناسبات بین المللی تبعیت کرده واین رویکرد را درقالب طرحهای بلند پروازانه ای چون " یک کمربند ، یک راه "(BRI) و "بانک سرمایه گذاری زیرساختی آسیا " (AIIB) دنبال می نماید. روسیه نیزطرحهای اقتصادی بین المللی خود را حول "اتحادیه اقتصادی اوراسیا" (EAEU) متمرکزکرده که پروژه ای شبیه به " یک کمربند ، یک راه " است. همکاریهای بین المللی چین وروسیه نیزدرقالب " سازمان همکاری شانگهای " (SCO) و "اتحادیه بریکس " (BRICS) صورت می گیرد.

جنگ اوکراین، چین رادروضعیت دشواری قرارداده است. این کشورازیکسو نمی خواهد دربرابرروسیه قراربگیرد وازسوی دیگرنیز مایل نیست به روابط گسترده ی خود با واشنگتن وپایتخت های اروپائی لطمه وارد کند.لذا این کشورضمن امتناع ازمحکوم کردن روسیه وشرکت درتحریمهای بین المللی علیه این کشور،خواستارحل وفصل منازعه ی اوکراین ازطریق سیاسی گردید وبه همه ی قطعنامه های سازمان ملل متحد درباره ی اوکراین ، رای ممتنع داد. واشنگتن نیزعلیرغم پذیرش "چین واحد" ، به روابط غیررسمی خود باتایوان ادامه داد واین روابط رادرسالیان اخیر، گسترش بسیارداد تا جائیکه اکنون جهان به این باوررسیده که جنگ باتایوان ، به منزله ی جنگ باآمریکاست.درعین حال ، تایوان واوکراین ، به لحاظ نظامی، سیاسی وامنیتی ، تفاوتهای جدّی بایکدیگردارند.تایوان برخلاف اوکراین، عضو سازمان ملل متحد نیست درحالیکه اوکراین بابیش از180 کشورجهان رابطه ی دیپلماتیک دارد.اما روابط دیپلماتیک تایوان به چند کشور محدود می شود که هیچیک ازآنها قدرت جهانی محسوب نمی گردند. اوکراین وتایوان ، عضوهیچ اتحادیه ی نظامی نیستند اما روابط بسیار نزدیک امنیتی ونظامی با غرب دارند. اوکراین عضو ناتو نیست اما درپروژه ی " مشارکت برای صلح" ناتو ، حضورفعال دارد. تایوان نیز روابط امنیتی ونظامی نزدیکی باغرب ، بویژه آمریکا دارد. معهذا ، دفاع ازتایوان برای غرب بسیار دشوارتر ازدفاع از اوکراین می باشد. علیرغم تفاوتهائی که چین وروسیه ازیکسو ، واوکراین وتایوان ازسوی دیگردارند، تجربه ی روسیه دراوکراین ، برای چین راهگشاست. اگرعملیات نظامی دراوکراین به لحاظ جغرافیائی، مستقیم الخط ونسبتاً آسان است، عملیات نظامی درتایوان چنین نیست ومستلزم هماهنگی گسترده ی هوائی ، دریائی وزمینی می باشد. ازسوی دیگر غرب، آمریکاومتحدینش، اگردرحمایت ازاوکرااین، یکصداعمل کردند،درحمایت ازتایوان، درصورت جنگ احتمالی باچین، دچارتفرقه می شوند وبرخی متحدین آمریکا ازاین کشورجدا خواهند شد.بنابراین ، ارتش آزادیبخش چین ، تحولات نظامی اوکراین رابدقت زیرنظردارد ودرسهای لازم راازآن می آموزد.این جنگ ، حاوی درسهای مهمی درزمینه ی استراتژی ، کاربرد اطلاعات ، لجستیک ونبرد تاکتیکی است.

بنابراین ، تهاجمی ترشدن سیاستهای نظامی آمریکا درسالیان اخیر که بحرانهای اوکراین وتایوان نیز بخشی ازآن می باشد ، دودلیل عمده دارد : کاهش مستمر وزن آمریکادراقتصاد جهانی دردهه ی اخیرازیکسو ، و بی رقیب ماندن قدرت نظامی این کشور ازسوی دیگر. درسال 1950 یعنی درآغازجنگ سرد ، 3/27 درصد ازتولید ناخالص داخلی جهان به آمریکا تعلق داشت درحالیکه رقم مشابه برای اتحاد جماهیرشوروی فقط6/9 درصد بود. یعنی اقتصاد آمریکا ، سه برابراقتصاد شوروی بود. درسال 1975 یعنی اوج جنگ سرد ، تولید ناخالص داخلی شوروی ، 4/44 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا بود. درحال حاضر ، سهم آمریکاازتولید ناخالص داخلی جهان ، کمتراز20 درصد است وتولید ناخالص داخلی چین معادل 74 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکامی باشد. این بدان معنی است که امروز بیش از80 درصد اقتصاد جهان، خارج ازکنترل آمریکا قراردارد وبه پیش بینی صندوق بین المللی پول ، اقتصاد چین درسال 2026 ، حدود 25 درصد بزرگترازاقتصاد آمریکاخواهد شد. بنابراین شکاف اقتصادی امروز میان چین وآمریکا ، به مراتب کمترازشکاف اقتصادی دیروز میان آمریکا وشوروی است. البته هنوزآمریکا ازنظرنرخ بهره وری ، تکنولوژی وابعاد بنگاهی ، جایگاه نخست جهان راداراست. اما آنچه مسلم است این گشور، سلطه ی مطلق اقتصادی خود رابرجهان ازدست داده و هم اکنون سیستم اقتصادی جند قطبی برجهان حاکم می باشد.

اما اینکه ایالات متحده، تسلط اقتصادی خود رابرجهان ازدست داده ، بدین معنی نیست که این کشوربه روند جاری امور تن درداده ورویکرد توسعه ی مسالمت آمیزراپذیرفته است.آمریکاهنوزازنظرنظامی ، برترین قدرت جهان محسوب می شود ولذا ، تلاش می کند تاعقب ماندگی اقتصادی خود را ازطریق نظامی جبران نماید واین حطری بزرگ برای جهان امروز است. بودجه ی نظامی آمریکا، اکنون بیشتراز مجموع بودجه ی نظامی 9 کشوری است که پس ازاین کشور قرارمی گیرند. فقط یک کشور درعرصه ی توان نظامی ، به آمریکا پهلو می زند وآن روسیه است که توان هسته ای همسنگ آمریکادارد واین مزیّت رانیز مدیون میراث برجای مانده ازاتحاد شوروی می باشد. عقب ماندگی قدرت اقتصادی آمریکا ازقدرت نظامی این کشور، به سیاستهای جهانی آمریکا ، خصلتی پرخاشجویانه بخشیده است. دردوران جنگ سرد، قدرت نظامی آمریکا وشوروی تقریباً همسنگ بود ضمن اینکه قدرت اقتصادی آمریکا به مراتب بزرگترازشوروی بود. بنابراین استراتژی جهانی آمریکا دراین دوره ، هدایت مسائل دنیا به کانال اقتصاد بود. حتی سیاست نظامیگرانه ی رونالد ریگان دردهه ی 1980 نیز، برای جنگ باشوروی نبود بلکه بخاطرتحمیل هزینه ی سنگین رقابت تسلیحاتی به اقتصاد شوروی بود. به همین دلیل ، تنشهای دوران جنگ سرد ، هیچگاه به رویاروئی مستقیم نظامی نیانجامید. بحران های هسته ای شرق – غرب دردوران جنگ سرد ( بحران موشکی کوبا 1963 و هشدار موشکی غلط 1983 ) ، ازطریق خطوط تماس غیررسمی میان دوطرف برطرف گردیدند اما امروز دیگر این خطوط تماس وجود ندارند وجای آنرا گفتمان کهنه ی امپریالیستی ، یعنی گفتمان "منافع وارزشها " گرفته که غیرقابل پیش بینی است وحدّ ومرز نیزنمی شناسد. این گفتمان ، اکنون درایران ، سوریه ، لیبی ، رواندا ، میانمار ، یمن ، عربستان ، سومالی ، افغانستان وبسیاری نقاط دیگر، به اجراء درآمده است وحاصل آن ، واگذاری هنگ کنگ به چین ، افغانستان به طالبان ، وسوریه به بشاراسد بوده است. این گفتمان ، تاکنون جان هزاران نفررا گرفته بدون آنکه دستاوردی برای واعظان آن داشته باشد. آمریکا که ازنظراقتصادی ضعیف اماازنظرنظامی قدرتمند مانده ، تلاش می کند تا مسائل جهان رابه کانال نظامی هدایت کند تا هم بتواند خلاء ناشی ازعقب ماندگی اقتصادی خودراپرکند وهم مانع ازادامه ی آهنگ انفجاری توسعه ی اقتصادی چین گردد. به همین منظور ، این کشور تلاش می کند تافشارنظامی خود رابردیگر کشورها افزایش دهد وآنها راازاین طریق ، وادار به اتخاذ سیاستهای ستیزه جویانه دربرابرچین نماید. این فشارها تاکنون درمورد اتحادیه ی اروپا وکشورهائی چون آلمان ، نتیجه داده است. آمریکا تلاش می کند تاخصلت چند قطبی اقتصاد جهانی را انکارنموده وباتقویت ناتو وتاسیس بلوک هائی چون " گفتمان چهارجانبه "(QUAD: متشکل ازآمریکا ، ژاپن ، استرالیا وهند ) ، یکجانبه گرائی را گسترش دهد. آمریکا همچنین کشورهای جهان رامجبورمی کند تادرروابط حسنه ی اقتصادی خود باچین تجدید نظرکند. امروزاین رویکرد ، بویژه درروابط آمریکا واسترالیا مشهود است. ازاین گذشته ،آمریکا قصد دارد چین رادریک جنگ محدود برسرتایوان درگیرکند. خلاصه اینکه آمریکا ازقدرت نظامی خود برای جبران ضعف اقتصادی خویش استفاده می کند. واقعیت این است که چین ازنظرنظامی هنوز فرسنگها باآمریکا فاصله دارد وپرکردن این فاصله، حداقل ازنظرهسته ای ، سالها زمان می برد واین برگ برنده ای است که آمریکا درآینده، بارهاازآن استفاده خواهد کرد. چین نیزبه خوبی می داند که برای یک جنگ تمام عیار باغرب ، آماده نیست. بعلاوه ، این کشوربه تجارت آزاد باجهان نیازمند است لذا، تلاش می کند تامانع گسترش اختلافات خود باغرب ، به خارج ازمنطقه ی پاسیفیک گردد.

حال به بحث اوکراین بازگردیم. ازاین بحران می توان دودرس عمده گرفت. اول اینکه نباید ازآمریکا انتظارهمدردی شفقت داشت. روسیه ، پس ازفروپاشی شوروی ، 17 سال تلاش کرد تا باآمریکا ازدردوستی درآید دردوران بوریس یلتسین ، روسیه به دست نشانده ی آمریکا تبدیل شد ودراوایل دوران زمامداری ولادیمیرپوتین، روسیه حتی به جنگ جهانی باترور کمک کرد وحمله ی آمریکابه افغانستان را مورد تایید قرارداد. اما آمریکا درمفابل ، تمامی تعهدات خود رازیرپاگذاشت وناتو را نه " یک اینچ " ، که فرسنگها به جانب شرق راند. درس دوم بحران اوکراین نیزاین است که نتیجه ی این جنگ، نه فقط برای روسیه ، بلکه برای چین وبقیه ی دنیا نیزمهم است. روسیه تنها کشوری است که ازنظرقدرت هسته ای به آمریکا پهلومی زند. قدرت هسته ای روسیه ازیکسو وروابط حسنه ی این کشورباچین ازسوی دیگر، تنها عامل بازدارنده دربرابرحمله ی مستقیم آمریکا به چین می باشد. لذا، هدفی که آمریکا ازادامه ی جنگ دراوکراین دنبال می کند، به زانو درآوردن روسیه وروی کارآوردن یک دولت دست نشانده درمسکوست که دشمن چین باشد.آمریکا که نتوانسته است چین رادرجنگ تجاری بزانو درآورد ، اکنون روسیه رادردستورکارقرارداده زیرااین کشورراحلقه ی ضعیف اقتصاد و ژئوپولتیک جهان فرض می کند. اینک آنگلوساکسونها سعی می کنند باتکیه براندیشه ی کهنه ی روس هراسی، روسیه رانابود وچین رامهارنمایند.زیرا اتحاد استراتژیک روسیه وچین ، برای آمریکاقابل هضم نیست.

تاریخ نشان می دهد که آمریکا آماده است تاهرکشورمخالفی راباقدرت نظامی خود به نابودی بکشاند. درجنگ کره ، آمریکا تمامی شهرهای کره شمالی رانابود و 85 درصد بناهای این کشوررا باخاک یکسان کرد. این کشور درجنگ ویتنام ، شش میلیون تن بمب برسرمردم ویتنام ریخت وازسلاحهای ممنوعه ای چون " عامل نارنجی " (Agent orange) به کرات استفاده کرد. درجنگ عراق نیز آمریکا که آماده بود این کشور راباخاک یکسان کند، سلاحهای ممنوعه ای مانند اورانیوم ضعیف شده (( depleted uranium رابکرات بکارگرفت که تبعات ژنتیک آن برای مردم عراق هنوز باقی است. آمریکا دربمباران لیبی درسال 2011 ، این کشورراکه ثروتمندترین کشورآفریقا ازنظردرآمد سرانه وبرخوردار ازیک سیستم رفاه بخش قوی بود ، ویران نمود وآنرا به عصربرده داری بازگرداند.کارنامه ی آمریکا درافغانستان ، سومالی ودیگرنقاط جهان نیز درخشانتر ازاین نیست.

جنگ هسته ای با مشارکت آمریکا ، روسیه وچین ، آنچنان فاجعه ای به بارمی آورد که بشرهرگز آنرا تجربه نکرده است. معهذا با آمریکا ، فقط باید ازموضع قدرت سخن گفت. تجربه ی تاریخی نیز صحت این مدعا را به اثبات می رساند. آمریکا تنها پس ازشکست درجنگ ویتنام، سیاست آشتی باجهان رادرپیش گرفت. نیکسون به پکن سفرکرد ، روابط دیپلماتیک باچین برقرارشد وسیاست تنش زدائی باشوروی درپیش گرفته شد. اما پس ازیک وقفه ، آمریکا دوباره ازاواخردهه ی 1980 ، سیاست سلطه جوئی برجهان راپیشه کرد که سخنگوی آن پرزیدنت رونالد ریگان بود. بحران مالی جهان(2009-2007) ضربه ای سخت براقتصاد آمریکا وارد آورد واین کشوررابه نرمش درعرصه ی جهان واداشت. آمریکا دوباره ، همکاری بین المللی رادردستور کارقرارداد و گروه – 20 (G-20) رابه اهرم اجرائی این سیاست تبدیل نمود. اما به موازات بهبود شرائط اقتصادی ، آمریکا مجدداً سیاستی پرخاشجویانه درقبال چین اتخاذ نمود وجنگ تجاری بااین کشورراآغازکرد. بطورکلی ، تاریخ نشان می دهد که هرگاه آمریکااحساس قدرت کرده ، پرخاشگرتر وسلطه جوتر شده است.

جنگ اوکراین ومناقشه ی تایوان ، نتایج مشابهی ببارخواهند آورد واگرباشکست آمریکا همراه گردند، موجب تغییرات بنیادین در نظم ژئوپولتیک جهان خواهند گردید و پروژه ی جنگ سرد جدید راعقیم خواهند گذاشت.

منابع ومآخذ

1)THE UNITED STATES IS WAGING A NEW COLD WAR, WWW.TRICONTINENTAL.ORG

2)CHINA IS NOT RUSSIA,Taiwan is not Ukraine , www.usip.org

3)Ukraine dream could be taiwans nightmare , www.warontherocks.com

4)in Taiwan , as in Ukraine , the west is flirting with disaster , www.theguardian.com

5)Taiwan and Ukraine,two crisis,5000 miles apart , www.nytimes.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

جهش سبزبه پیش

جهش سبز به پیش

(مبانی تمدن زیست محیطی چین)

چین درمسیرتوسعه ی انفجاری خود ، به سرعت به بزرگترین کشورتولید کننده ی گازهای گلخانه ای جهان تبدیل شد. این کشور اکنون برنامه ای راتنظیم کرده که براساس آن ، کشورباید تاسال2060 ، ازکربن عاری شود. طی مدتی که ازتصویب این طرح می گذرد، چین سرمایه گذاریهای قابل توجهی درزمینه ی انرژیهای تجدید پذیر، کاهش استفاده اززغال سنگ ، افزایش انرژی هسته ای ، بهره وری انرژی ، حمل ونقل کم کربن وجنگل کاری انجام داده وازاین نظر، به پیشتازجهان تبدیل شده است وکشوری پیشرفته درعرصه ی توسعه ی پایدار(( sustainable development محسوب می شود. چین ، نگرش مارکس درباره ی طبیعت ومحیط زیست رابا سنت انقلابی بومی خود تلفیق کرده وآنرا جامه ی عمل پوشانده است. درکشورهای سرمایه داری، بندرت می توان دولتی یافت که مانند چین ، مصالح بلند مدت جامعه رابرمنافع کوتاه مدت سرمایه ، ترجیح دهد. تازمانی که سوسیالیسم دراتحاد شوروی واروپای شرقی برسرکاربود وبرنامه های جامع رفاه بخش دردستورکارقرارداشت ، دولتهای غربی نیز به ناچار امتیازاتی به زحمتکشان خود می دادند که آموزش همگانی ، مسکن اجتماعی وسیستمهای عمومی بهداشتی ، ازآن جمله بود. به طریق اولی ، امروزنیزاستراتژی زیست محیطی چین ، به سرمایه داری فشارمی آورد تاازویران سازی زیست کره دست برداشته وعدالت اقلیمی را مدّ نظرقراردهد.

مفهوم تمدن زیست محیطی (ecological civilization) ، نخستین بار دردهه ی 1980 دراتحاد شوروی مطرح شد وسپس توسط دولت چین جامه ی عمل بخود پوشید. دراین میان ، کوبا نیز نخستین کشورجهان بود که بااصلاح قانون اساسی خود درسال 2018 ، الزام مبارزه با تغییرات اب وهوائی رادراین قانون گنجاند. اما کمتر حادثه ای را درتاریخ بشرمی توان یافت که به اندازه ی انقلاب چین برمسیرحرکت دنیا تاثیرگذاشته باشد. درطی این قریب به 75 سال ، چین اغلب درتحولات مهم جهانی پیشتاز بوده است. مائوتسه تونگ دراول اکتبر1949 ، درمیدان " تین آن مین " اعلام کرد که " مردم چین بپا خاسته اند تاطومار فئودالیسم ، استعمار ، عقب ماندگی ، بیسوادی ، وفقررادرهم بپیچند وجامعه ی مدرن سوسیالیستی رابنانمایند." این سخنان برای کشورهای جنوب الهامبخش بود. چندی بعد ، خروج صد ها میلیون نفر ازورطه ی فقر، تحسین جهانیان رابرانگیخت و " بزرگترین جهش تاریخی برای غلبه برفقر" نام گرفت و" برنامه ی توسعه ملل متحد"(UNDP) آنرا " سریعترین آهنگ کاهش فقر درجهان" نامید. اکنون همه ی مردم این کشور4/1 میلیارد نفری ، به غذا ، مسکن ، پوشاک ، آب سالم ، انرژی مدرن ، آموزش وبهداشت ، دسترسی دارند. اما این پیشرفت ، هزینه هائی نیز دربرداشت که مهمترین آنها تخریب محیط زیست بود. همانطور که فرآیند توسعه دراروپا وآمریکا ، بااتکاء به سوختهای فسیلی طی شد ، درچین نیز توسعه ی کشورباتکیه بر " پادشاه قدیمی زغال سنگ "(old king coal) که آلوده سازترین سوخت فسیلی است ، طی گردید. تادودهه قبل ، 80 درصد انرژی موردنیازچین ، ازطریق زغال سنگ تامین می شد. زغال درچین ، فراوان وارزان است ولذا ، انتخاب اول برای نیروگاهها ، صنایع سنگین وگرمایش به شمارمی رود. درواقع ، چین مصمم بود که به هرقیمت ممکن به توسعه ی اقتصادی دست پیداکند. ارزانی وفراوانی سوختهای فسیلی موجب گردید که چین بتواند بااتکاء برآن ، میلیونها نفررا ازورطه ی فقرنجات دهد وهمزمان خود را به صف مقدم علم وتکنولوژی جهان برساند. بدین ترتیب ، سنگ بنای اولیه ی یک جامعه ی مدرن سوسیالیستی ، برروی معادن زغال سنگ گذاشته شد. مدارس ، بیمارستانها ، راهها ، قطارها ، کارخانجات وآزمایشگاهها ، همه برای ادامه ی کارخود به انرژی احتیاج داشتند وزغال سنگ ، این همه رافراهم آورد.ازسوی دیگر، جذب سرمایه ی خارجی وفراگرفتن تکنولوژی آمریکائی ، اروپائی وژاپنی ، به زودی چین رابه قطب تولید تولید جهان تبدیل کرد به نحوی که کشورهای توسعه یافته ی سرمایه داری نیز، فرآیندهای تولیدی خود رابه آنجا منتقل کردند. 40 درصد انرژی تولیدی چین ، صرف ساخت اقلامی می شد که به غرب صادرمی گردید. بنابراین ، منشاء اصلی گازهای گلخانه ای چین راباید بنگاههای چند ملیتی دانست ونه شرکتهای چینی. به عبارت دیگر، کشورهای صنعتی غرب، هزینه ی زیست محیطی پیشرفت خودرا برچین تحمیل کردند تابتوانند آلودگی محیط زیست رادرسرزمین خود به حداقل رسانده وسطح ناپایدارمصرف خویش را به قیمت تخریب محیط زیست چین ، همچنان حفظ کنند. بنابراین دردهه های پایانی قرن گذشته ، چین برسردوراهی توسعه ی اقتصادی یاتخریب محیط زیست قرارگرفت ودرنهایت ، گزینه ی دوم راانتخاب کرد. کشورهای توسعه یافته که خود ازدهه ی 1850 تاکنون ، به کمک زغال ونفت ، انقلاب صنعتی رابه پیش بردند ، اکنون کشورهای فقیر رابه بهانه ی حفظ محیط زیست ، ازدسترسی به غذا ، لباس ، مسکن ، آموزش وبهداشت محروم می کنند. کشورهای توسعه یافته اگرواقعاً ازآلودگیهای زیست محیطی ناشی ازتوسعه ی کشورهای فقیرنگرانند، بهتراست تکنولوژیهای پاک رادردسترس آنهاقرارداده وایشان رابرای اتخاذ رویکرد " توسعه ی پاک " مورد حمایت مالی قراردهند.

معهذا ، نمی توان انکارکرد که که اکنون چین بابحران زیست محیطی روبروست. این کشور درسال 2007 ، آمریکا راازنظر انتشارمطلق دی اکسید کربن ، پشت سرگذاشت درحالیکه سرانه ی انتشاراین گاز درچین ، حدود نصف آمریکا ، کانادا واسترالیا بود. تخریب محیط زیست چین ، که طی دوقرن برروی هم انباشته شده بود، درسه دهه ی اخیر نمود پیداکرد. اما حتی اگر توسعه ی صنعتی انفجاری چین درچند دهه ی اخیر نیز نبود، بازهم این کشور بدلیل جمعیت انبوه خود، احتمالاً دیریازود درمعرض آسیبهای زیست محیطی قرارمی گرفت. بنابراعلام " برنامه ی جهانی غذا "(WFP) ، چین یکی ازآسیب پذیرترین کشورهای جهان دربرابربلایای طبیعی استوتنها دریک مورد ، 200 میلیون نفرازمردم این کشور، دائماً درمعرض خشکسالی وسیلاب قراردارند. سالانه صدها هزارنفر ازمردم این کشور، دراثرمواجهه باسیلاب ناشی ازطغیان رودخانه ها ، خانه وکاشانه ی خود راازدست داده وبه نقاط دیگر منتقل می گردند. سطح آلودگی هوا درشهرهای بزرگ چین آنقدربالاست که سلامت شهروندان رادرمعرض خطرقرارمی دهد. ضعف آمایش زمینهای کشاورزی ومنابع آبی درچین مشهود است وهنوز آثارفصلی خودرانمایان می سازد. درحالیکه چین حدود یکچهارم جمعیت جهان راداراست ، فقط از 5 درصد منابع آبی وهفت درصد زمینهای کشاورزی دنیا بهره مند می باشد وسرانه ی آب دراین کشور، یکی ازپائین ترین ارقام درجهان است وبه یکچهارم میانگین دنیا بالغ می گردد.

اما ازدهه ی قبل ، مسائل زیست محیطی درصدراولویتهای دولت چین قرارگرفته ورهبری سیاسی این کشور، حرکت بسوی الگوی سبزتوسعه رادرچهارچوب حرکت جهانی برای حفظ زیست کره ونیزرفاه مردم خود ، مورد توجه قرارداد. سنگ بنای تمدن زیست محیطی چین ، دربرنامه ی پنجساله ی سیزدهم این کشورگذاشته شد. جنگ باآلودگی ، رسم خطوط قرمز زیست محیطی ، وابتکارات مختلف درعرصه ی انرژی ومحیط زیست، ازمهمترین دستاوردهای این برنامه بود. سپس ، حزب کمونیست چین تلاش برای گذار ازساختار اقتصادی متکی برصنایع سنگین ، بسوی ساختار متکی بر بخش خدمات ، نوآوری ، انرژی پاک وپایداری زیست محیطی را سرعت بخشید. اکنون سیاستگذاران چین ، بجای تاکید برتولید ناخالص داخلی ، توسعه ی سبز را مدّ نظرقرارمی دادند که اساس آنرا ارتقای سطح زندگی مردم درکنار صرفه جوئی درمصرف انرژی وانتشارکربن کمتر، تشکیل می داد. هدف این بود که ساختار صنایع کشور، برای بهره وری بیشتر انرژی ومنابع ودوستداری محیط زیست ، تغییرپیداکند والگوهای رشد ومصرف نیزبراین اساس تنظیم گردند. به اعتراف کارشناسان جهانی ، اکنون چین بیشترازهر کشوردیگرجهان ، برای تکنولوژیهای پاک اولویت قائل است. " شی جین پینگ " رهبرچین ، درجلد اول ازکتاب 4 جلدی خود بنام " مدیریت درچین " ( Governance of China) که درسال 2014 منتشرشد، تعهدات زیست محیطی چین را چنین خلاصه کرده است : " چین به طبیعت احترام می گذارد ، ازآن حفاظت می کند وخود راباضرورتهای آن تطبیق می دهد. این کشور ، توسعه ی سبز ، دوّار وکم کربن راالگوی خویش قرارداده است و الزامهای زیست محیطی رادرهمه ی عرصه های حیات ، اعم ازاقتصاد ، سیاست ، فرهنگ واجتماع ، درنظرمی گیرد. چین برای نسلهای آینده ، آسمان آبی ، دشتهای سبز ، وآب سالم برجای خواهد گذاشت." محورطرحهای زیست محیطی چین را کربن زدائی ازبخش انرژی و زندگی بدون سوختهای فسیلی تشکیل می دهد. بیش ازیک دهه است که دولت چین درهمین راستا حرکت می کند ونقشه ی راه دقیقی رابرای این مسیر تنظیم کرده است. به گفته ی محققین دانشگاه کلمبیای آمریکا ، اگراهداف چین تحقق یابند، ازدمای زمین به میزان 2/0 تا 3/0 درجه ی سانتیگراد کاسته خواهد شد. براساس تحقیقی که اخیراً درنشریه ی معتبر " ساینس " (Science) به چاپ رسید ، " اهداف زیست محیطی چین ، منطبق بر تعهدات توافقنامه ی پاریس درمورد محدودسازی افزایش دمای زمین به 5/1 درجه ی سانتیگراد بیشترازدوران انقلاب صنعتی" اعلام شده است. روزنامه ی نیویورک تایمز نیزچندی پیش بااکراه اعتراف کرد که " چین به اهداف زیست محیطی خود دست یافته ویابه آنها بسیارنزدیک شده است."

البته آلایندگی همه ی سوختهای فسیلی به یک اندازه نیست. مثلاً انتشارگازدی اکسید کربن به ازای هرواحد ازانرژی تولید شده ، برای زغال دوبرابرگازطبیعی است. به همین دلیل ، در15 سال اخیر ، سهم زغال سنگ درتولید انرژی چین ، از 81 درصد به 56 درصد کاهش یافته است . برخی رسانه های جهانی ازاحداث نیروگاههای زغالی جدید درچین انتقاد کرده اند اما، این نیروگاههای مدرن که بسیارپاک تراز نیروگاههای قدیمی هستند ، وبازده ی بیشتری نیزدارند، جایگزین نیروگاههای قدیمی بسیارآلاینده می شوند. معهذا ازسال 2017 تاکنون ، وزارت انرژی چین ، بیش ازیکصد طرح ساخت نیروگاه زغالی رالغو کرده وازحداقل 120 گیگاوات انرژی ، به نفع محیط زیست چشم پوشی کرده است. یکی از پروژه های نمادین چین ، احداث مزرعه ی شناورخورشیدی برفراز معدن زغال سنگ Anhui است که بزرگترین پروژه درنوع خود در جهان محسوب می شود. به نظرمی رسد Datong پایتخت زغال چین ، قصد دارد به مرکز انرژی مدرن درچین تبدیل شود. ذخیره سازی سوخت وتولید هیدروژن برای استفاده درخودروها ، ازجمله طرحهائی است که اکنون دراین شهر دنبال می شود. وزارتخارجه ی چین اخیراً اعلام کرد که برای نخستین بار، سهم انرژی حاصل ازنیروگاههای زغالی ازکل انرژی تولیدی درکشور، از 50 درصد کمترشده ودریک دهه ی اخیر ، ازمصرف زغال سنگ چین به میزان 700 میلیون تن کاسته گردیده است. به گزارش نیویورک تایمز ، درچند سال اخیر، ازغلظت ذرات آلاینده درشهرهای بزرگ چین ، بطورمتوسط 34 درصد کاسته شده است. اغلب شهرهای بزرگ چین که دردهه ی 1990 درزمره ی 20 شهرآلوده ی جهان قرارمی گرفتند، اکنون ازاین لیست خارج شده وفقط 2 شهردر لیست مزبور باقی مانده اند.

اگرچه سالها طول می کشد تازغال سنگ بطورکامل ازاقتصاد چین حذف شوداما، دولت چین ازهم اکنون اعلام کرده است که دیگرساخت هیچ نیروگاه زغالی رادرداخل وخارج ازکشور، تامین مالی نمی کند. اکنون اکثرنیروگاههای زغالی فعال درچین ، ازنوع نیروگاه فوق بحرانی(super critical plant) هستند که آلودگی به مراتب کمتری ازنیروگاههای زغالی قدیمی ایجاد می کنند وازبسیاری ازنیروگاههای قدیمی آمریکا پاک ترمی باشند. چین به موازات کاستن ازمصرف زغال ، بسرعت بسوی انرژیهای تجدید پذیر حرکت می کند و اکنون این کشورراباید " ابرقدرت انرژی تجدید پذیر" نامید. درحال حاضر، 46 درصد ازانرژی بادی وخورشیدی جهان ، توسط چین تولید می شود. به گفته ی " تیم باکلی(Tim Buckley) تحلیلگرارشد انرژی " چین اکنون رهبری جهان رادرتولید انرژیهای تجدید پذیربادی وخورشیدی ونیزتولید هیدروژن سبز ، خودروی برقی ، انرژی هسته ای وانرژی حاصل ازگرمایش زمین، در دست دارد." درحال حاضر ، یک سوم ازکل سرمایه گذاری جهان برروی انرژیهای تجدید پذیر، توسط چین انجام می گیرد و42 درصد از 7/12 میلیون اشتغالی که این بخش ایجاد کرده، درچین می باشد. چین قصد دارد تاسال 2025 ، حداقل 33 درصد ازانرژی مورد نیاز خودراازاین منابع تامین نماید وتاسال2030 ، این رقم رابه 50 درصد برساند. چین اکنون بزرگترین تولید کننده ی پنل خورشیدی درجهان می باشد و 80 درصد تولید جهان را به خود اختصاص می دهد.آژانس بین المللی انرژی (IEA) درگزارشی می نویسد : " سیاست صنعتی چین که برتولید فتوولتانیک خورشیدی(solar pv) متمرکزشده، باافزایش تقاضای داخلی برای تجهیزات مربوطه وتولید انبوه این تجهیزات ، موجب ارزان شدن این اقلام دربازارجهانی گردیده است. صرفه جوئی ناشی ازتولید بزرگ ونیز نوآوری مستمر درکل زنجیره ی عرضه ، تا 80 درصد ازبهای تجهیزات کاسته واین تکنولوژی رادردسترس همه ی جهانیان قرارداده است. چین همچنین از 54 گیگابایت انرژی بادی که درجهان تولید می شود، 26 گیگابایت رابخود اختصاص می دهد.

درحال حاضر بیش از 50 درصد تجهیزات مربوط به نیروگاههای بادی وبیش از 85 درصد تجهیزات فتوولتانیک جهان درچین تولید می شود واین کشوربا 380 میلیارد دلارسرمایه گذاری ، مقام اول جهان رادرعرصه ی سرمایه گذاری برروی انرژیهای تجدید پذیر کسب کرده است. ظرفیت تولید انرژیهای تجدید پذیر چین درسال 2021 بیش از1020 گیگاوات بود که سه برابرکشور بعدی دراین لیست ( آمریکا) می باشد وانتظارمی رود این رقم تاسال 2030 از 1500 گیگاوات فراتررود. 5 پارک از 10 پارک بزرگ خورشیدی جهان ، درچین قراردارد واین کشورقادراست درهرساعت یک توربین بادی وپنل خورشیدی لازم برای پوشش یک زمین فوتبال بسازد. درشمالغربی چین ، ساخت نیروگاه ترکیبی بادی – خورشیدی دردست انجام است. ساخت خطوط انتقال فوق فشارقوی(ultra-high voltage transmission lines) برای انتقال انرژی به مناطق پرجمعیت جنوب وشرق کشورنیز دردست انجام می باشد. یکی ازچالشهای بزرگ که رویاروی انرژیهای تجدید پذیر قراردارد، انتقال آنها ازمحل تولید به مصرف می باشد که وچین تاکنون سرمایه گذاریهای هنگفتی دراین عرصه انجام داده است. دانشمندان چینی اخیراً ازیک خط ترکیبی فوق هادی برای انتقال نیرو بطور آزمایشی رونمائی کردند که قادراست انرژی راباافت صفر درصد ، ازیک نقطه به نقطه ی دیگرکشور، منتقل نماید. نوآوری دیگر، به تولید " هیدروژن سبز " مربوط می شود که انرژی راازطریق الکترولیز به هیدروژن تبدیل می کند. کارساخت بزرگترین کارخانه ی هیدروژن سبزدرجهان، درمنطقه ی شی جیانگ (( xinjiang روبه پایان است.

چین تحقیقات مهم وگسترده ای نسل چهارم نیروگاههای هسته ای انجام داده است. نخستین واحد ازاین راکتورها درپایان سال 2021 ، وارد مداربرق چین شد. نیروگاههای هسته ای نسل چهارم ، به مراتب امن تر ازنیروگاههای قدیمی ترند وتشعشع وپسماند کمتری نیزدارند. اخیراً چین از نظرتولید انرژی هسته ای، فرانسه راپشت سرگذاشت وپس ازآمریکا به دومین کشورتولید کننده ی انرژی اتمی تبدیل شد. چین قصد دارد درچهارچوب برنامه ی کربن صفر ، تعداد 150 نیروگاه اتمی جدید در 15 سال آینده احداث نماید. البته احداث نیروگاه هسته ای درچین وجهان ، بویژه پس ازحادثه ی نیروگاه " فوکوشیما "(2011) چالش برانگیزشده است. اینکه نیروگاه اتمی تاچه حد می تواند نیازهای بلند مدت بشر به انرژی راتامین کند ، موضوع نوشتار حاضرنیست. اما بنظرمی رسد مخالفت باآن ، تاقبل ازآنکه انرژیهای دیگربتوانند جای آنرابگیرند، کوته بینی باشد. به نوشته ی "دیویدوالاس" (D.Wallace) کارشناس ارشد انرژی ، " روزانه ده هزارنفردرجهان براثراستنشاق هوای آلوده جان می بازند واین تلفات ، بسیاربیشتر ازتلفات احتمالی ناشی ازانفجار نیروگاههای هسته ای است." لذا ، هرکس بانیروگاه اتمی مخالفت می کند باید بتواند جایگزین بهتری برای آن ارائه نماید. بنظرمی رسد درمیان مدت، نیروی هسته ای همچنان یک منبع مهم سوخت غیرفسیلی درجهان باقی بماند. سرمایه گذاریهای بی دریغ چین درزمینه ی تحقیقات اتمی، بدون تردید انرژی اتمی رادرآینده امن تر وارزان تر خواهد کرد.

درزمینه ی انرژی ، آنچه که کمتربه آن پرداخته شده ، بهره وری انرژی ونقش آن درانتشار گازهای گلخانه ای است. برخی کارشناسان حتی معتقدند که بهره وری درهمه ی عرصه های مصرف(تولید انرژی ، گرمایش ، حمل ونقل ، صنعت وغیره ) ، مهمترین عامل درجهت نیل به جهان عاری ازکربن می باشد. دراین رابطه ، " شدت کربن "(carbon intensity: انتشاردی اکسید کربن به ازای هرواحد ازتولید ناخالص داخلی) ، بهترین وسیله برای اندازه گیری بهره وری انرژی درکشورهای درحال توسعه می باشد. حدود یک پنجم دی اکسید کربن موجود درهوای جهان ، ناشی از وسائط نقلیه است. صنعت 20 درصد وکشاورزی 10 درصد دی اکسید کربن دنیا راتولید می کنند. چین تنها کشوردنیاست که تاکنون گامهای ملموسی برای کربن زدائی ازبخش حمل ونقل برداشته است. دربرنامه ی پنجساله ی چهاردهم این کشور که درژانویه 2022 منتشرشد، مدرن سازی حمل ونقل والکتریکی شدن 72 درصد ناوگان عمومی حمل ونقل چین تاسال2025 گنجانده شده است. این رقم درسال 2016 کمتراز 16 درصد ودرسال2021 حدود 59 درصد بود. سیستم حمل ونقل عمومی دربرخی ازشهرهای پرجمعیت چین مانند شن ژو ، تیان جین ، و گوانگ ژو ، ازهم اکنون صد در صد برقی شده است. 98 درصداتوبوسهای برقی دنیااکنون درچین تردد می کنند. میزان فروش سالانه ی خودروهای برقی درچین به اندازه ی کل دنیاست. دردهه ی گذشته ، دولت چین برای تولید خوروی برقی حدود 60 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرد. درحال حاضر، 15/1 میلیون ایستگاه شارژ الکتریکی خودروی برقی درسراسر چین احداث شده که 65 درصد کل ایستگاههای جهان راشامل می شود. قطار سریع السیر نیزنقش به سزائی درکربن زدائی سیستم حمل ونقل دارد. دراینجانیز چین پیشتازاست وبا 379 هزارکیلومتر ، بیشترازبقیه ی جهان خط آهن سریع السیر احداث کرده است. 75 درصد شهرهای چین که بیشتراز پانصد هزارنفرجمعیت دارند، ازطریق این راه آهن به یکدیگر متصل شده اند. راه آهن سریع السیر، زمان سفرازپکن به شی آن(xian) راکه مسافتی به اندازه ی لندن تابرلین می باشد از11 ساعت به 5/4 ساعت کاهش داده است.

درخت ، کربن موجود درهوا راجذب می کند وازاین طریق ، گازهای گلخانه ای موجود درآتمسفر راکاهش می دهد. لذا، کاهش جنگلها وفضای سبز، به یکی ازچالشهای مهم دربرابر بشرامروز تبدیل شده است. لذا، احیاء جنگلها وجنگل کاری ، نقش به سزائی درمقابله باتغییرات آب وهوائی دارد. بنظردانشمندان ، احیاء جنگلها درمقیاس وسیع جهانی، می تواند تا 25 درصد ازکربن موجود درهوا بکاهد. چین بزرگترین پروژه ی جنگل کاری جهان رادردست انجام دارد. این کشور، درمدت یک سال توانسته است منطقه ای به وسعت ایرلند رادرختکاری نماید وسطح جنگل های چین رااز12 درصد به 23 درصد خاک کشوربرساند. دولت قصد دارد پوشش جنگلی کشورراتاسال 2035 به 26 درصد برساند. درچهارچوب این برنامه، صدها پارک ملی چین توسعه یافته است ووسعت مناطق تحت حفاظت محیط زیست، به یک سوم خاک کشورافزایش پیداکرده است. البته انتقاداتی نیزبرطرح توسعه ی سریع جنگلها درچین ودیگرنقاط دنیا وارد می شود که عدم مطالعه ی عمیق ، اجرای شتابزده ، وانتخاب ناصحیح گونه های نباتی، ازآن جمله می باشد. درطرحهای جدید چین ، این انتقادات مورد توجه قرارگرفته است.

تولید ناخالص داخلی(GDP) که به معنی اندازه گیری ارزش بازاری کالاها وخدمات تولید شده دریک دوره ی زمانی خاص است، مقیاسی جهانی برای ارزشیابی عملکرد یک اقتصاد می باشد. کمیته ی مرکزی حزب کمونیست چین ، ازدهه ی 1980 بررشد تولید ناخالص داخلی تاکید فراوان کرد وآن رایکی ازاولویتهای خویش قرارداد. این تصمیم درچهارچوب استراتژی " توسعه به هرقیمت" اتخاذ گردید که موفق نیزبود. تااینکه " شی جین پینگ " درکنگره ی نوزدهم حزب کمونیست(2017) گفت : " نیروهای مولده ی چین ، رشد قابل ملاحظه ای کرده اند ودربسیاری ازعرصه ها به سطح جهانی رسیده اند. اما مشکل اینجاست که این توسعه، نامتوازن وناکافی بوده وبه مانعی بزرگ برسرراه برآورده ساختن نیازهای فزاینده ی مردم برای نیل به زندگی بهترتبدیل شده است." ازآن پس ، تاکید برکمیت ، جای خودرا به تاکید برکیفیت توسعه داد که لازمه ی آن ، نوآوری ، هماهنگی ، سبزی ، شمول وآزادی بود. بدین ترتیب ، فرمول برنده – برنده دربرخورد بامحیط زیست وتوسعه اتخاذ شد وروایتی نو ازتوسعه ی سبز ارائه گردید که شیوه ی جدید کاروزندگی راتجویزمی کرد. این شیوه ی زندگی، سبز ، کم کربن ، دوّار وپایداراست. بدین ترتیب ، رویکرد رهبری چین، از " رشد حداکثری" به " رفاه حداکثری " تغییرکرد وازآن پس معیارتوسعه ،" تولید ناخالص داخلی سبز "(green GDP) قرارگرفت. اکنون شن ژن(Shenzhen) به نخستین شهرجهان تبدیل شده که درآن ازسیستم حسابداری " تولید ناخالص داخلی سبز" برای اندازه گیری عملکرد اقتصادی سیستم اقتصادی استفاده می شود. ازسال 2013 ، عملکرد اقتصادی مناطق باتولید ناخالص داخلی آنها سنجیده می شد امااکنون کیفیت وپایداری توسعه نیزبرآن افزوده گردیده که پیشرفت درکاهش انتشارگازهای گلخانه ای ، یکی از نتایج اصلی آن بوده است. انرژی خورشیدی ، خطوط هوشمند انتقال برق ، خودروهای برقی ، باتریهای لیتیومی ، رباتی کردن امور ، نوآوری درمدیریت زمین ، کشاورزی ارگانیک به کمک روشهای دوستدارطبیعت ، بیوتکنولوژیهای آب اندوز ، زنجیره های قابل ردیابی عرضه برای اکثر کالاها ومواد، ازارکان اصلی تمدن زیست محیطی می باشند. چین دربرخی ازاین عرصه ها، پیشتازجهان است ودربرخی دیگرنیز چشم به پیشرفت دیگران دوخته است.

ازنشانه های موفقیت رویکرد زیست محیطی چین ، برخورد موثر بابحران کوید بود. نرخ مرگ ومیر ناشی ازکرونا درچین 4 نفردرمیلیون بود درحالیکه رقم مشابه برای آمریکا 3107 نفردرهر یک میلیون نفربوده است درحالیکه جمعیت آمریکا کمتراز یک سوم جمعیت چین می باشد.علت این موفقیت ، بسیج توده ها توسط حزب کمونیست ازیکسو، واولویت قائل شدن برای سلامت مردم ازسوی دیگربود. دولت چین ، برخلاف دولتهای غربی ، هیچگاه ملاحظات اقتصادی رابرملاحظات انسانی وزیست محیطی ترجیح نداده است.

منابع ومآخذ

1)china is building an ecological civilization , www.internationalmanifesto.org

2)xi jinping , the governance of china , www.china.org.cn

3)china and global environment , www.ciaotest.columbia.edu

4)tim Buckley , china is leading in energy transition , www.13-investment.com

5)David Wallace-wells , the uninhabitable earth . www.penguinrandomhouse.com

6)Ecological civilization in peoples republic of china values,action and future needs , www.adb.org

7)only socialism can save the planet , www.socialistvoice.ie

8)ecological civilization , ecological revolution , www.monthlyreview.org

9)the dialectic of social and ecological metabolism , www.marxismocritico.com

10)Marx and his idea on environment and ecology , www.heinonline.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9973-9635-6037

اژدها بیدار می شود

اژدها بیدارمی شود

(نگاهی به دکترین نظامی جدید ژاپن)

ژاپن ، متحد کلیدی آمریکا درمنطقه ی آسی-پاسیفیک می باشد واتحاد میان دوکشور، مبنای نقشی است که امروز آمریکا بعنوان یک قدرت پاسیفیکی درمنطقه ایفاء می نماید. درواقع آمریکا دوستی بهترازژاپن درجهان ندارد وپایه های این دوستی ، پس ازشکست ژاپن درجنگ جهانی دوم واشغال این کشور توسط آمریکا ، نهاده شد. ژاپن دراستراتژی جهانی آمریکا دردوران جنگ سرد، جایگاهی ویژه داشت. تشدید تنش میان اتحاد شوروی وآمریکا، پیروزی کمونیسم درچین ، وجنگ کره ، آمریکا را به دفاع ازامنیت ژاپن و جایگاه این کشور دربلوک غرب واداشت. حاصل چانه زنی های دوکشور، تامین امنیت ژاپن توسط آمریکا وواگذاری پایگاه نظامی به این کشوردرخاک ژاپن بود. اگرچه نتیجه ی این معامله ، وابستگی امنیتی ژاپن به آمریکا بود اما ، این توافق به ژاپن امکان داد تاتمامی توجه وتمکانات خود را بربازسازی وتوسعه ی اقتصادی کشور متمرکزکند. به موجب " دکترین یوشیدا "(Yoshida Doctrin) که پس ازجنگ جهانی دوم اتخاذ شد ، ژاپن دراموردفاعی واقتصادی، ازحمایت آمریکا بهره مند گردید واختیارات محدودی برای تقویت بنیه ی نظامی خود کسب کرد به نحوی که بودجه ی دفاعی این کشور ، به ندرت از یک درصد تولید ناخالص داخلی آن فراترمی رفت. البته یوشیدا ، قصد نداشت که ژاپن رابرای همیشه به قدرت غیرنظامی تبدیل کند، بلکه او فقط برای توسعه ی اقتصادی ژاپن ، اولویت قائل بود.

علیرغم چالشهای فراوان وتغییرات گسترده ای که رویاروی آمریکا وژاپن قرارداشت، این ساختار همکاری ، همچنان حفظ شد. امادردهه ی گذشته ، به موازات افزایش انتظارات غرب ازژاپن ، همکاری امنیتی دوطرف گسترش پیداکرد. ازسال 2010 به بعد ، بابالاگرفتن خصومتها درمنطقه ی آسیا – پاسیفیک، ژاپن بتدریج ازنقش سنتی خود که ایفای نقش نامتقارن وحاشیه ای دراتحادیه ی غرب بود، فاصله گرفت. اکنون دیگرژاپن ، نقش شریک منفعل رادراین اتحادیه ایفاء نمی کرد وبه عضو فعال آن تبدیل شده بود. این تغییر، ناشی ازدرک جدید ژاپن ازخطرات رویاروی وارزیابی جدید این کشورازتهدیدات نوظهوراست. ژاپن مانند دیگرمتحدین فرودست اتحادیه ی غرب ، همیشه میان اثبات وانکار اتحادیه ، نوسان کرده است. ازیکسو وابستگی بیش ازحدّ به آمریکا ، می تواند این کشوررا به بازیچه ی ماجراجوئیهای لمنیتی آمریکا تبدیل کند وازسوی دیگر، دوری گزیدن ازآمریکا ممکن است این کشوررا رادربرابرخطرات روزافزون منطقه ، تنها بگذارد.

دردهه ی گذشته ، بابرهم خوردن توازن قوادرمنطقه ، تمایلات اثباتی ژاپن درقبال اتحادیه ی غرب نیزتقویت گردید. حاصل این رویکرد، تجدید نظر درسیاستهای امنیتی سنتی ژاپن وبازنگری نقش این کشوردراتحادیه ی غرب بود. باپایان گرفتن جنگ سرد ، سیاستهای ژاپن درقبال اتحادیه ی غرب وچین، دچارنوعی سردرگمی وآشفتگی گردید. دیگرمشخص بود که دکترین یوشیدا پاسخگوی نظم پس ازجنگ سرد نیست وژاپن به مثابه ی یک کشورتوسعه یافته ، باید نقش فعالتری رادرصحنه ی بین المللی برعهده بگیرد. بحران موشکی کره وبحران درآبراه تایوان ، برتهدیدات منطقه ای افزود وژاپن رابسوی همکاری بیشترباآمریکا سوق داد. تحولات دیگری نیز درگوشه وکنار جهان بوقوع پیوست که رویکرد جدید ژاپن راتقویت نمود. آزمایشات هسته ای هند وپاکستان ، وحملات تروریستی به خاک آمریکا ، بحث درباره ی تجدید نظر درسیاستهای امنیتی ژاپن را داغترکرد ومدرنیزاسیون ارتش این کشور ونیز هماهنگی نیروهای زمینی ، هوائی ودریائی بایکدیگردرعرصه های نوین عملیاتی ( سایبری ، فضائی وغیره ) را دردستور کارقرارداد. نیروی هوائی ژاپن، 33 فروند هواپیمای پیشرفته ی "کاواساکی- پی-1 " راجایگزین ناوگان قدیمی " پی-3-سی" خودکرد و 60 فروند دیگرازاین هواپیما رانیزسفارش داد. این کشورهمچنین درقراردادی باشرکت " لاکهید- مارتین " ، 42 فروند جنگنده ی " اف-35 " رابه این شرکت سفارش داد که تعداد آنهارادرسالهای بعد ، باخرید 105 فروند " اف-35-آ " ، افزایش داد. دولت ؤاپن همچنین قراردادی باشرکت میتسوبیشی برای خرید 100 فروند هواپیمای جنگنده ی رادارگریز F-X منعقد نمود.

نیروی دریائی ژاپن نیزبرقابلیت اقیانوس پیمائی خود افزود وناوهای هلی کوپتربر کلاس Zumbo رابه ناوهای هواپیمابری تبدیل کرد که قادربه حمل جنگنده های "اف-35-بی" می باشند. ناوگان سطحی ژاپن هم 40 فروند ناوچه ورزمناو دراختیاردارد. نیروی دریائی ژاپن همچنین چند فروند زیردریائی کلاس Soryu دراختیاردارد. درسپتامبر2021 ، استرالیا ، انگلیس ، وآمریکا ، " پیمان همکاری امنیتی هند وپاسیفیک " (Aukus) راامضاء کردند. هدف این پیمان ،" حفظ وتوسعه ی قابلیتهای نظامی و تکنولوژیهای دفاعی چون فناوریهای سایبری ، هوش مصنوعی ، کوانتوم وقابلیتهای زیردریائی " اعلام شد. قرارگرفتن چند زیردریائی اتمی چند کاره دراختیار نیروی دریائی استرالیا، ازنخستین پیامدهای این پیمان بود. آمریکا قصددارد این پیمان را به مبنائی برای مشارکت وهمکاری منطقه ای پیرامون تحقیقات دفاعی وفناوریهای نظامی تبدیل نموده وژاپن رانیز جذب آن نماید. " شینزو آبه " نخست وزیرفقید ژاپن نیز اعلام کرد که کشورش قصد دارد به همکاری با Aukus بویژه درعرصه های امنیت سایبری وهوش مصنوعی بپردازد و بدنبال آن شایعه هائی مبنی براحتمال پیوستن ژاپن به این پیمان مطرح شد. درواقع پس ازجنگ اوکراین ، آمریکاازژاپن خواست که به تحریمهای غرب علیه روسیه بپیوندد وباساختارامنیت جمعی غرب علیه روسیه وچین ، همکاری نماید. ژاپن که غلاوه برچین ، ازموشکهای کره شمالی نیزاحساس خطرمی کرد ، ازاین پیشنهاد استقبال کرد وهمکاریهای نظامی خود راباهند وکشورهای جنوب شرقی آسیا وناتو گسترش داد. ژاپن اخیراً یادداشت تفاهمی رانیز درزمینه ی همکاریهای امنیتی بااسترالیا امضاء کرد. باپیوستن ژاپن به Aukus ، ازظرفیت علمی وصنعتی این کشوربرای ساخت تسلیحات مدرن مانند خودروهای زرهی خودکار وتجهیزات سایبری ، استفاده خواهد شد. دربودجه ی دفاعی ژاپن برای سال 2023 ، مواردی چون تهیه ی موشکهای دوربرد کروز، وموشکهای ماوراءصوت گنجانده شده است. اگراهداف بودجه ای دولت ژاپن درپنج سال آینده محقق شود، این کشورازقدرت پنجم وهفتم جهان(ازنظر قدرت آتش وبودجه ی نظامی ) ، به قدرت سوم دنیا پس ازآمریکا وچین ، تبدیل می شود. پیش بینی می شود که بودجه ی نظامی ژاپن از 1/53 میلیارددلاردرسال 2023 ، به 4/70 میلیارددلار درسال 2027 افزایش پیداکند. دولتهائی که ازسال 2001 درژاپن برسرکارآمده اند، پیگیرانه این رویکرد تجدید نظرطلبانه را دنبال کرده اند. البته این بودجه ی نظامی ، باری سنگین رابراقتصاد ژاپن تحمیل می کند. دیون دولت ژاپن اکنون به 232 درصد تولید ناخالص داخلی این کشوررسیده که بالاترین رقم درمیان کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی وتوسعه (OECD) می باشد ودولت فعلی ژاپن قصددارد افزایش بودجه ی نظامی راازطریق وضع مالیات دفاعی وانتشاراوراق قرضه، تامین نماید. اما این مقدار، برای تامین بودجه ی دفاعی کشور درسالهای آینده ، کافی نیست واحتمالاً مورد مناقشات سیاسی فراوان قرارخواهد گرفت.

اگرچه قابلیتهای نظامی ژاپن ، برای حضور درعرصه ی جهانی مناسب است اما، ازاین قابلیتها تاکنون فقط برای دفاع ازسرزمین اصلی ژاپن ، بویژه جزائرجنوب غربی این کشور که مورد مناقشه باچین قراردارند، استفاده شده است. این نیرو قادراست درصورت لزوم ف نقشی جهانی رادر چهارچوب اتحادیه ی غرب برعهده بگیرد. بدین ترتیب ، ژاپن درمسیرتبدیل شدن به یک قدرت نظامی جهانی گام برمی دارد. این کشور، ازدکترین یوشیدا ، به "دکترین آبه" (Abe Doctrine) روی می اورد. این دکترین ، " دوجانبه گرائی پلاس " (Bilateralism – plus) نام گرفته است. که البته نباید آنرا تلاشی برای کسب هویت چند جانبه ویا دوری جستن ازآمریکا تلقّی کرد. دوجانبه گرائی پلاس به معنی شبکه سازی وبرقراری مناسبات جدید، حول روابط امنیتی ژاپن-آمریکا ، وبه منظور تقویت این روابط می باشد. دوجانبه گرائی پلاس ، محور دکترین شینزو آبه نخست وزیرفقید ژاپن بود که هدف آن تقویت روابط ژاپن باآمریکا وکاستن از اصطکاک بادیگرکشورها بود. اما اجرای دکترین دوجانبه گرائی پلاس ، باچالشهائی درعمل روبروست که شاید مهمترین انها ، وابستگی اقتصادی ژاپن به چین باشد.به همین دلیل ، ژاپن درسالیان اخیرتلاش کرده است تا ازوابستگی خود به چین دربرخی عرصه های کلیدی مانند تکنولوژیهای حساس ، بکاهد. درچهارچوب دکترین دوجانبه گرائی پلاس ، دولت ژاپن به حمایت عملی از فعالیتهای آمریکا درسراسرجهان می پردازد وباتصویب قانون ضد تروریسم ، ناوگان ژاپن راراهی اقیانوس هند نموده است. دولت ژاپن حتی نیروهای خود رابرای انجام ماموریتهای بشردوستانه، راهی اقصی نقاط جهان می کند. این اقدامات ، بخشی ازیک تجدید نظر گسترده درنقش امنیتی ژاپن، اصلاح نهادها وتغییرهنجارها دردوران پس ازجنگ می باشد.

علیرغم همنوائی ژاپن باارکستر ضد چینی درپی حادثه ی " تین آن مین " ، واعمال تحریم علیه دولت چین ، این کشورهمچنان به سیاست سنتی خود درقبال چین ادامه داد.معهذا روابط دوکشورکه باسفر تاریخی امپراتورژاپن به چین ، بسیارگسترش یافته بود ، درپی این حادثه، اندکی به سردی گرائید ومحبوبیت چین درمیان مردم ژاپن از 70 درصددرسال 1988 ، به 50 درصد کاهش یافت. باگذشت زمان ، رویکرد ژاپن درقبال چین تغییرکرد. اگرچه ژاپن همچنان ازادغام چین دراقتصاد منطقه وجهان حمایت می کند اما روابط سیاسی بااین کشوررا به سردی دنبال می نماید. پس از بازدید مکرر نخست وزیرژاپن از "یاسوکونی" (Yasukuni) گورستان سربازان فاشیست این کشوردرجنگ جهانی دوم ، وجاه طلبی های دوکشوردردریای شرقی چین، تیرگی روابط آنها دوچندان شد. به نظرژاپن ، چین اکنون از خطوط قرمز امنیت ملی این کشورعبورکرده است. امنیت سرزمین ژاپن وآبراههای تجاری تایوان ، ازجمله ی این خطوط قرمزمی باشند که برای سیستم امنیتی آمریکانیز کمال اهمیت رادارد.

اما میلیتاریسم ژاپنی ، باجهتگیری ضد روسی وضد چینی، چندان به مذاق رای دهندگان ژاپنی خوش نمی اید. ازسوی دیگر، گسترش ناتو به شرق ، علاوه براینکه امنیت منطقه راتقویت نمی کند، بلکه اروپا را نیزگام بگام به فاجعه نزدیک می سازد. چهره ی واشنگتن به مثابه ی تضمین کننده ی امنیت کشورها، باخروج خفّت بار این کشورازافغانستان ، خدشه دارگردیده است. به همین دلیل است که استرالیا دربرابرخصومت باچین مقاومت می کند. شاید توکیو نیزسرانجام به این نتیجه برسد که " همسایه ی نزدیک، بهتراز خویشاوند دوراست."

منابع ومآخ

1)Japan:from passive partner to active ally , www.globaltimes.cn

2)Japan as third global military power , www.army-technology.com

3)Japan becomes the epicenter of a new military alliance , www.valdaiclub.com

4)financing Japan defense leap , www.cfr.org

5)what Japans defense boost means , www.politico.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

داووس

"داووس" : بزم میلیاردرهای جهان

ثروتمند ترین نخبگان جهان در"مجمع جهانی اقتصاد" (WEF) گرد می آیند تا مبرمترین مسائل دنیارا مورد بحث وبررسی قراردهند. " داووس" ، این منطقه ی کوهستانی سوئیس ، هرساله درروزهای پایانی ژانویه ، میزبان این رویداد مهم جهانی است که صدها میلیاردر ، بازرگان ، اقتصاددان ، وسیاستمدار دنیاراگرد هم می آورد. درواقع ، نخبگان جهان دراجلاس داووس ، درباره ی سرنوشت وآینده ی کاپیتالیسم بحث می کنند. " جرمی کوربین " رهبرسابق حزب کارگرانگلیس ، داووس را "جشن میلیاردرها " نامیده است. عنوان نشست امسال داووس ، " همکاری درجهان چند پاره " انتخاب شد که درآن بیش از 2700 نفراز130 کشورجهان ، ازجمله 50 رئیس کشور ودولت شرکت داشتند. در پنجاه وسومین اجلاس داووس که زیرسایه ی پاندمی وبزرگترین جنگ اروپا پس ازجنگ جهانی دوم برگزارشد، مباحثی چون بلایای طبیعی ، رویاروئیهای ژئواکونومیک ، آسیب به انسجام اجتماعی ، جرائم گسترده ی سایبری ، مهاجرت ناخواسته درمقیاس کلان ، بحرانهای منابع طبیعی وتغییرات اقلیمی ، تورم فزاینده ، نرخهای بالای بهره ، چشم اندازرکود اقتصادی ، درکنار مباحث مربوط به رقابت ژئوپولتیک ، حمایتگرائی ، افتراق تکنولوژی ، امنیت انرژی ، وبحران میکروچیپس ، عمده ترین بحرانهای رویاروی جهان دردوسال آینده ذکرگردید. آینده ی جهانی شدن نیز یکی ازمباحث داغ اجلاس داووس بود که شرکت کنندگان سعی کردند برای آن پاسخی بیابند. بحران کوید وجنگ اوکراین ، برخی گروهها ونهادها رامتقاعد کرده است که دوران جهانی شدن ، روبه پایان است. رئیس صندوق بین المللی پول ، درحالی ازحضارخواست که " پراگماتیسم پیشه کنند وبرای یکپارچه کردن اقتصاد جهان همکاری نمایند " که زنجیره ی جهانی عرضه درحال فروپاشی است، صنایع به خانه بازمی گردانده می شوند وتعرفه های رنگارنگ دوباره اعمال می گردند. بدین ترتیب ، یکباردیگر دولت ملی ومالکیت خصوصی، به سدّی دربرابر رشد نیروهای مولده تبدیل می شوند. موج اخیرحمایتگرائی که ازآمریکاشروع شد ، به سرعت جهان رافراگرفت وسیستم سرمایه داری را دربحرانی دیگرفروبرد. ماه گذشته ، سازمان تجارت جهانی(WTO) دردوحکم جداگانه ، ایالات متحده رابدلیل وضع تعرفه بر واردات آلومینیوم وفولاد ،ونقض مقررات این سازمان محکوم کرد و ازهنگ کنگ نیزخواست که عبارت " ساخت چین " رابرمحصولات خود حک نماید. رئیس جمهور کره جنوبی دراین اجلاس خطاب به آمریکاگفت : " حصارکشی وتقویت حمایتگرائی ، روش درستی برای حل مشکلات کنونی جهان نیست".

مدیرعامل صندوق بین المللی پئل دراین اجلاس ابرازامیدواری کرد که باموفقیت برنامه ی کوید-صفر درچین ، این کشوربتواند بهترازگذشته ، به رشد اقتصادی جهان کمک کند. وی درعین حال ، نسبت به افزایش نرخ بهره جهت کنترل تورم ، هشدارداد وآنراعامل بروز رکود دراقتصاد جهانی دانست. یک هفته قبل از اجلاس داووس ، او گفته بود که درسال 2023 ، یک سوم اقتصاد جهان ، دچارکاهش رشد اقتصادی می شودوسه غول اقتصادی دنیا( آمریکا ، اروپا ، چین ) بطورهمزمان ، کاهش رشد اقتصادی راتجربه خواهند کرد. بحران بیکاری وافزایش هزینه ی معیشت نیز دراین سال ، فاجعه بارخواهند بود. رئیس صندوق بین المللی پول ، همچنین درباره ی چین هشدارداد وحضوراین کشوردرعرصه ی جهانی را" شمشیر دولبه " نامید. به نظراو ، تقاضای فزاینده ی چین برای مواد خام ، ازیکسوموجب رشد اقتصادی کشورهای صادرکننده ی این مواد می گردد وازسوی دیگر ، افزایش تقاضا برای مواد اولیه بویژه انرژی رابدنبال دارد که موجب افزایش نرخ جهانی تورم می گردد. این روند ، بالارفتن نرخ بهره وگران شدن استقراض برای خانوارها ، صاحبان کسب وکار وکشورهای مقروض راموجب می شود ودرنهایت ، جهان رابه کام رکود اقتصادی فرومی برد. نخست وزیرهلند دراین اجلاس گفت : " چین ف اقتصادی بزرگ باقابلیتهای عظیم داردوازتوانائی های فراوان برای نوآوری برخوردارمی باشد. البته این کشور، نگرانیهای امنیتی مشروعی نیزدارد." دراین اجلاس ، پیشرفت چین درتکنولوژی حساس نیمه هادیها، مورد بحث فراوان قرارگرفت وآمریکاازاینکه این تکنولوژی درخدمت هوش مصنوعی (AI) وساخت سلاح قرارگیرد ف ابرازنگرانی نمود. اگرچه سرمایه گذاریهای کلان چین با آلمان وانگلیس برای ساخت میکروچیپس ، مدتی است متوقف شده اما ، اروپائیها خواستارادامه ی همکاری باچین می باشند. سرمایه داران بزرگ غربی که دراجلاس داووس شرکت داشتند، معتقد بودند که جهان درپنج دهه ی آینده ، باید نسبت به موقعیت جغرافیائی زنجیره ی عرضه ی تکنولوژی، بویژه دربخش نیمه هادیها ، حساسیت بیشتری نشان دهد واین زنجیره راهرچه کوتاهترنموده ودرصورت امکان آنرادرکشورهائی متمرکزکند که حول ارزشهای مشترک، متحدند. به نظرآنها این رویکرد ، برسرعت عرضه می افزاید وازبهای محصول می کاهد. یکی ازاین کشورها هند است که بزرگترین دموکراسی جهان محسوب می شود. اما این تغییر رویکرد، هزینه های فراوان دارد که بخش عمده ی آن برزحمتکشان تحمیل می شود.باتمام این ابرازنگرانیها ، هنوزاقتصاددانان بورژوا ، بسیارخوش بینانه به مسئله می نگرند. دوران کوتاه بهبود پس ازکوید ، خیلی زود سپری شد وجای خودرابه افزایش تقاضا ، کمبود منابع مالی وچاپ پول داد. تورم بی سابقه ، حاصا این رویکرد بود وسرمایه داری را دردورتازه ای ازبی ثباتی وبحران فروبرد. این روند ، براقتصاد چین نیز تاثیرگذاشت وازسرعت رشد آن کاست. بنابراین ، کسانی که امیدوارند این بارنیزچین مانندسال2008 ، به نجات جهان برخیزد ، سخت دراشتباهند زیرا سیاستهای انبساطی کنونی چین که برای سرعت بخشیدن به حرکت اقتصاد اتخاذ شده اند ، مشکلات جهان سرمایه داری رادوچندان خواهد کرد.

خلاصه اینکه مبارزه ی طبقاتی درجهان امروز شدّت می گیرد. این مبارزه ، همچون فیلی است که دریک اتاق محبوس شده باشد. ازسری لانکا تا پرو ، ازایران تاچین ، وازبریتانیا تافرانسه ، این فیل به جنبش درآمده ودیری نخواهد گذشت که حصارخود رادرهم خواهد شکست. استراتژیستهای بورژوا ، بی ثباتی این سیستم رامی بینند اما راه حلّی برای آن ندارند. آنها هیچ ابزاری جزسیاستهای ریاضتی وکنترل تقاضا نمی شناسند که هزینه ی آنرانیز زحمتکشان می پردازند.

گرمای جنگ سرد درقطب شمال

گرمای " جنگ سرد " درقطب شمال

قطب شمال همیشه منطقه ی همکاری بوده است. حتی دراوج جنگ سرد ، آمریکا وروسیه درباره ی مسائلی چون حفاظت ازاکوسیستم قطبی وتخریب محیط زیست، به همکاری علمی می پرداختند. حتی درپی فرپاشی اتحاد شوروی نیزدوطرف به این همکاریها ادامه دادند وپیمان " سرشماری بلندمدت روسی-آمریکائی قطب شمال " (RUSALCA) راامضاء کردند وچند پروژه علمی رادرمنطقه به پیش بردند.این همکاری تاسال 2015 کم وبیش ادامه داشت تااینکه باالحاق کریمه به روسیه وتشدید خصومت ورقابت میان دوطرف، بتدریج کاهش یافت ومتوقف گردید. درپی جنگ اوکراین ، روابط روسیه وغرب درسراسرجهان ، ازجمله قطب شمال ، به پائین سطح خود دردوران پس ازجنگ سرد رسید.

درسال1996 ، هشت کشورحوضه ی قطب شمال ( کانادا ، دانمارک ، فنلاند ، ایسلند ، نروژ، روسیه ، سوئد وآمریکا ) ، " شورای قطب شمال" (Arctic Council) راتشکیل دادند. درواقع ، این پروژه ازسال 1989 کلید خورد. دراین سال ، فنلاند پیشگام بحث درباره ی محیط زیست قطب شمال گردید. در این بحث ، همه ی کشورهای حوضه ی قطب شرکت کردند. حاصل این ابتکار، صدور " بیانیه رووانیمی" (Rovaniemi declaration) بود که درآن ، برتشکیل " شورای قطب شمال " جهت تدوین استراتژی حفاظت ازاکوسیستم قطب تاکید می شد. درآن زمان ، نگرانی این کشورها ازتاثیر " آلودگیهای جهانی " برمحیط زیست قطب بود وهنوز جهان با پیامدهای ذوب شدن یخهای قطبی بدرستی آشنا نشده بود. اما ، دیری نگذشت که تحقیقات " شیاندونگ ژانگ " (Xiandong Zhang) و "جان والش "(John Walsh) درسال2006 ونیزانتشار گزارش چهارم " پنل بین دولتی تغییرات آب وهوائی " درسال2007 ، برابعاد مختلف این فاجعه ، روشنی بخشید. دراهمیت زیست محیطی قطب شمال ، همین بس که یخهای قطبی ، ضمن اینکه نور وگرمای خورشید رامنعکس می کنند ، همچون انباری عظیم ، کربن موجود درزمین را نیزذخیره کرده وبه سرد شدن زیست کره کمک می نمایند. لذا ، ذوب یخهای قطبی ، جهان را باخطری بزرگ روبرو می سازد.از دهه ی 1980 تاکنون ، قطب شمال 40 درصد ازذخائریخی خود رااز دست داده است واکنون باسرعتی معادل 4 برابر دیگرنقاط دنیا ، گرم می شود. اگرچه ذوب یخهای قطبی ، به گشوده شدن مسیرهای تجاری جدید وتوسعه ی اقتصادی جهان کمک می کند. اماروند گرم شدن زمین رانیز سرعت می بخشد. بنابراعلام " مرکز ملی داده های یخ وبرف " در کلرادو ، میانگین دمای آب اقیانوس منجمد شمالی درتابستان گذشته ، نسبت به 20 سال منتهی به 2020 ، یک تا چهاردرجه ی سانتیگراد افزایش نشان داد وبرای نخستین باردرتاریخ ، مسیرهای تجاری شمالغرب کانادا ونیزمسیرهای دریای شمال ، درتابستان گذشته خالی ازیخ گردید. معهذا ، آب شدن ذخائریخی قطب شمال ، موجب بالا آمدن آب دریاها به میزان 6 متر می گردد که زیر آب رفتن جزائر وسواحل فراوانی رابدنبال دارد. دراین صورت، آب وهوای بخشهائی از خاورمیانه ، آفریقا وآسیا ، آنقدرگرم می شود که این مناطق ، عاری ازسکنه می گردند. طوفان ، سیل ، آتش سوزی وخشکسالی ، بخشهای بزرگی ازجهان رافرامی گیرد. شورای قطب شمال تحقیقات فراوانی رادراین باره وراههای توسعه ی قطب شمال ، انجام داده است. دراجلاس وزارتی 2021 این شورا درریکیاویک( ایسلند) که باشرکت اعضاء و12 کشورناظر برگزارشد. امایک هفته پس ازآغاز جنگ اوکراین ، اعضای شورا دراعتراض به حضورروسیه ، آنراتحریم کردند. چند ماه بعد ، درژوئن 2022 ، هفت عضو شورای قطب شمال تصمیم گرفتند راه خود راازروسیه جداکرده وکارشورارا بدون این کشوردنبال کنند. بدین ترتیب ، به موازات سرعت گرفتن آهنگ ذوب یخهای قطبی دراثرگرما ، برشدت سرما درروابط کشورهای حاشیه ی قطب ، افزوده شد. ازوقتی که جنگ اوکراین آغازشد، همه ی مسائل زیست محیطی ( اعم ازتنوع زیستی ، تغییرات آب وهوائی وآلودگی اکوسیستم قطب ) تحت الشعاع مسائل ژئوپولتیک قرارگرفت وتقریباً متوقف شد.

اما تنشهای ژئوپولتیک درقطب شمال ، باجنگ اوکراین آغازنشد. ازیک دهه قبل ، این هشت کشور تلاش می کردند تابرنفوذ وحضورخویش درقطب شمال بیفزایند تابتوانند ازذخائر غنی آن(مواد معدنی ، فلزات وسوختهای فسیلی) که درمنطقه ای به وسعت 21 میلیون کیلومترمربع گسترده شده بود ، بهره مند گردند. برآورد می شود که 22 درصد ازذخائر کشف نشده ی نفت وگازجهان درقطب شمال باشد. 90 میلیارد بشکه نفت و1670 تریلیون مترمکعب گاز ، زیریخهای قطبی مدفون شده که مواد معدنی کمیاب وارزشمند رانیزباید به آن افزود. اما اکتشاف وبهره برداری ازاین ذخائر، بسیارگران تمام می شود. جذاب ترازنفت وگاز، معادن کمیابی است که مانند " نئودیمیوم "(Neodymium) که ازآن درساخت خازن وموتورالکتریکی استفاده می شود و " تربیوم" (Terbium) که درلیزر ومغناطیس کاربرد دارد، درسراسر منطقه ، ازگرینلند تاخلیج " کولا "(Kola) پراکنده می باشد وارزش ذخائرآنها ازیک تریلیون دلارفراترمی رود. همه ی کشورهای حوضه ی قطب شمال ، برای بهره مندی ازاین ذخائر ارزشمند که دراعماق یخ مدفونند ، ازهم سبقت می گیرند. مالکیت برخی ازاین مناطق زرخیز، مورد اختلاف قراردارد. مثلاً منطقه ی " لومونوسف" (Lomonosov) مورد اختلاف روسیه ، گرینلند ، دانمارک وکانادا قراردارد. ازآنجائیکه نیمی ازسرزمین قطبی ، متعلق به روسیه ونیم دیگرآن متعلق به 8 کشور دیگرمی باشد ، لذا ، کنوانسیون قانون دریاها ی سازمان ملل متحد درمورد آن صدق می کند که به امضای 168 کشورجهان رسیده است. به موجب این کنوانسیون ، حاکمیت کشورهای ساحلی ، به آبهای سرزمینی آنها محدود می شود که 12 مایل دریائی ازخط ساحلی می باشد. کشورهای منطقه همچنین می توانند تا200 مایل دریائی ازسواحل خود رانیز " منطقه ی انحصاری اقتصادی " اعلام نمایند. بخش بزرگی از منابع ارزشمند طبیعی قطب شمال ، درهمین محدوده قراردارد. بدین ترتیب ، بهره مندی ازاین منابع ، درحیطه ی اختیارات کشورهای منطقه می باشد وربطی به کنترل چند جانبه ی شورا ندارد. معهذا، شورای قطب شمال اعلام کرده که " بسترعمیق دریا ، میراث مشترک بشریت است وبهره برداری ازآن نیز باید به نفع کل بشریت ، صرفنظر از موقعیت جغرافیائی باشد. " سازمان بین المللی بستردریاها "(ISA ) که زیر نظرسازمان ملل متحد قراردارد ، براجرای مصوبات شورای قطب شمال نظارت می کند. کمیسیون حقوقی وفنی این سازمان، اجلاس کینگستون(Kingeston) درجامائیکا ، قانون بهره برداری ازمعادن بستردریاها راتصویب کرد. برخی ازاعضای این کمیسیون رانمایندگان شرکتهای معدنی واکتشافی تشکیل می دادند. این قانون، با " قانون قطب جنوب " مصوب سال 1959 ، که هرگونه اکتشاف وبهره برداری ازمعادن ناحیه ی قطبی راممنوع اعلام می کند، منافات دارد وممکن است به برخورد شرکتها وقدرتهای بزرگ برسربهره برداری ازاین منابع منجر گردد تاجائیکه برخی کارشناسان آنرا " جنگ سرد جدید" نامیده اند که یک طرف آن به ناتو ورهبری آمریکا وطرف دیگربه روسیه وچین ختم می شود. این رقابت اکنون به نظامی شدن منطقه ی قطب شمال انجامیده است. آمریکا ازاین نگران است که آزادی کشتیرانی درمنطقه ، توسط روسیه محدود شود واین کشور، به ساخت تاسیسات نظامی جدید وآزمایش سلاحهای پیشرفته درقطب شمال بپردازد. این کشور همچنین ازعلاقه ی وافرچین به قطب شمال نگران است.

تقریباً همه ی اعضای شورای قطب شمال ، درمنطقه ی قطبی پایگاه دارند. رقابت این کشورها هنگامی آغازشد که دانشمندان روسی درسال 2007 ، یک پرچم تیتانیومی را بربسترقطب شمال ودرعمق 4302 متری آن نصب کردند. البته آنها بعداً اعلام کردند که انگیزه ی اینکار، انجام تحقیقات علمی وابرازنگرانی ازتغییرات اقلیمی درقطب شمال وجلب توجه جهانیان به آن بوده است. اما روسیه ازسال 2014 ، باتشکیل فرماندهی شمال ، ضمن احیای سایتهای نظامی شوروی ، به احداث تاسیسات جدید نظامی درمنطقه مبادرت ورزیده است. زیردریائی هسته ای که روسیه برای عملیات درمناطق قطبی تدارک دیده، قادربه حمل پهباد وموشکهای مافوق صوت است. این موشکها می توانند باعبورازفرازقطب شمال ، آمریکا را درکمترین زمان ممکن هدف قراردهند.. علاوه برملاحظات نظامی ، روسیه ازاتصال اقیانوسهای اطلس وآرام ازطریق قطب شمال منتفع می گردد. این مسیر ، درتابستان کاملاً باز وعاری ازیخ است ودرزمستان نیز به کمک یخ شکنهای روسی قابل تردد می باشد. مسیردریائی ژاپن به اروپا ازطریق قطب شمال ، به 10 روزکاهش می یابد درحالیکه این سفرازطریق کانال سوئز 20 روز وازطریق دماغه ی امید نیک 30 روزبه طول می انجامد. درواقع ، دهه هاست که آمریکا درقطب شمال حضورنظامی دارد. پایگاه هوائی Tule درگرینلند دردهه ی 1950 برپا گردید. درآنزمان ، گرینلند مستعمره ی دانمارک بود وباپیوستن دانمارک به ناتو ، پایگاه مزبور دراختیارارتش آمریکا قرارگرفت. دیگرکشورهای حوضه ی قطب شمال نیز از دیرباز دراین منطقه حضورنظامی داشته اند ودرسالیان اخیر، این حضورراتقویت کرده اند. مثلاً کانادا ، اکنون سرگرم توسعه ی پایگاه دریائی Nanisivik است که تاپایان سال 2023 به بهره برداری می رسد. روسیه نیزپایگاه هوائی Nagurskoye وپایگاه هوائی Temp رابازگشائی ونوسازی کرده است.

شورای قطب شمال ، ازمعدود نهادهای چند جانبه ای است که ارتباط میان قدرتهای حاضر درقطب شمال رابرقرارمی نماید. اکنون از 7 عضو شورا، 5 کشور عضوناتو می باشند ضمن اینکه روند عضویت دوکشوردیگر ( سوئد وفنلاند) نیزجریان دارد. بدین ترتیب ، ناتو درعرصه ی تصمیم سازی قطبی ، دست بالا رادارد وعملاً جای شورای قطب شمال راگرفته است. " مرکز عملیات آب وهوای سرد" این پیمان در نروژ ، نقش اصلی را دراین امرایفاء می نماید. این کشورها ، هردوسال یکبار، به مانورنظامی درقطب شمال دست می زنند. درسال 2019 ، " مایک پومپئو " وزیرخارجه ی وقت آمریکا ، باشرکت دراجلاس شورای قطب شمال درفنلاند ، چین رامسئول صدماتی معرفی کرد که به محیط زیست قطب شمال وارد شده است درحالیکه چین ، هیچ ساحلی درقطب شمال ندارد وفقط پروژه ی " راه ابریشم قطبی" رادراین منطقه دنبال می کند که هدف آن اتصال شرق آسیا ، اروپای غربی وآمریکای شمالی ، ازطریق قطب شمال است. محوراین طرح را مسیرهای کشتیرانی قطب شمال تشکیل می دهد که می توانند جایگزین مسیر دریای جنوبی چین – تنگه ی مالاگا –کانال سوئز گردد. چین اکنون سرگرم ساخت بزرگترین کشتی یخ شکن دنیا برای این پروژه می باشد. وزارتخارجه ی چین در سند سفیدی که منتشر کرده پروژه ی "راه ابریشم قطبی" رابازوی شمالی پروژه ی " یک کمربند، یک راه " نامیده است. دراین سند آمده است که باتوجه به اهمیتی که قطب شمال برای جهان دارد، مدیریت این منطقه باید برعهده ی جامعه ی بین المللی گذاشته شود. دبیرکل ناتو ، چندی پیش ، سرمایه گذاری دهها میلیارددلاری چین دربخش انرژی ، زیرساخت وتحقیقات وتوسعه ی قطب شمال را چالشی برای امنیت منطقه عنوان کرد. معهذا ، تاکنون هیچ شاهدی دال برفعالیتهای مخرّب این کشوردرقطب شمال ویامسیرهای منتهی به قطب ، ارائه نگردیده است. مواضع خصومت آمیز درقبال چین وروسیه ، بخشی ازسناریوی جنگ سردی است که آمریکاازچندی پیش درمنطقه ی قطب شمال آغازکرده است. کمترازیک ماه بعد ازشرکت پومپئو دراجلاس فنلاند ، وزارت دفاع آمریکا ، استراتژی این کشوررا در قطب شمال منتشرنمود که درآن بر " محدود سازی توانائیهای چین وروسیه درتبدیل منطقه به کریدور رقابت " تاکید می شد. ازآن زمان تاکنون ، نقشه ی ژئوپولتیک قطب، دستخوش تغییرگردیده است. بنابراین وقتی درباره ی قطب شمال سخن به میان می آید ، علاوه برملاحظات آب وهوائی وزیست محیطی ، باید ملاحظات دیپلماتیک وژئوپولتیک رانیزمدّ نظرقرارداد.

دراکتبر2022 ، ریکیاویک میزبان اجلاس سالانه ی شورای قطب شمال بود که همه ی اعضاء باستثنای روسیه درآن شرکت داشتند. این اجلاس ، به ریاست رئیس جمهورفاسد ایسلند برگزارشد که نامش دررسوائی معروف به" اسناد پاناما" آمده است. دراین اجلاس ، آدمیرال هلندی که ریاست کمیته ی نظامی ناتو رابرعهده داشت، خواستار حضورقوی تر این اتحادیه درقطب شمال به منظورکنترل فعالیتهای چین وروسیه گردید. اوگفت که راه ابریشم قطبی ، فقط پوششی برای تدارک تاسیساتی است که دسترسی سریعترنیروی دریائی چین رابه قطب شمال ازطریق اقیانوسهای اطلس وآرام میسّرساخته و موجب حضور زیردریائیهای این کشور درناحیه ی قطبی می گردد. سفیر چین درایسلند ، به اظهارات آدمیرال هلندی چنین پاسخ داد : " سخنان شما مالامال ازتکبّر وتوهّم است. قطب شمال منطقه ی همکاری است نه تنازع. قطب شمال ، نقشی کلیدی درآب وهوای زمین دارد وهمه ی کشورهای جهان باید درحفاظت ازآن مشارکت داشته باشند." معهذا، آهنگ اجرائی طرحهای راه ابریشم قطبی ، بویژه پس ازجنگ اوکراین ، کند شد وبرخی ازطرحهای مهم پیش بینی شده دراین پروژه ، بلااجراء مانده اند که مهمترین آنها عبارتند از : احداث راه آهنی که شمال فنلاند ونروژ رابه یکدیگرمتصل می کند؛ پروژه ی اکتشاف وبهره برداری ازمعادن اورانیوم وفلزات گرابهای منطقه یKuannersuit گرینلند ؛ پروژه ی گازمایع آلاسکا ؛ خرید معدن طلا در Nunavut ؛ احداث خط مخابراتی زیردریائی ازطریق دریای شمال برای اتصال آسیا به اروپا ؛ واحداث تونلی که استونی رابه فنلاند متصل می کند. درعین حال ، جوامع بومی منطقه ، ازهمه ی این تحولات برکنارمانده اند وحتی یکبارازایشان برای شرکت درشورای قطب شمال دعوت بعمل نیامده است درحالیکه این جوامع ، بسیارسازمانیافته ومنسجم می باشند. " انجمن بومیان شمال " ، " شورای سامی" (Saami council) ، و " شورای قطبی اینویت "(Inuit circumpolar council)، ازمهمترین سازمانهای بومیان قطب شمال می باشند. خفه کردن صدای بومیان ثطبی ، انسان رابه یاد این شعر یکی ازشاعران برجسته ی بومی قطب می اندازد :

می توانی صدای زندگی رابشنوی

ازلابلای غرّش این رود خروشان

وازمیان زوزه ی این باد سرکش !

این تمام آن چیزی است که می خواهم بگویم

- وبس .

منابع ومآخذ

1)the winds of the new cold war are howling in the Arctic circle , www.thetricontinental.org

2)A new cold war is heating up the Arctic , www.minigweekly.com

3)the melting Arctic and raising tensions among Arctic nations , www.visionofhumanity.org

4)the rise and fall of polar silkroad , www.thediplomat.com

5)Vijay Prashad , the united states is waging a new cold war , www.thetricontinental.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037