چین پذیرای کمونیستهای آمریکا

چین ، پذیرای کمونیستهای آمریکا

چندی پیش، بدعوت حزب کمونیست چین،هیئتی

ازحزب کمونیست آمریکا ، راهی این کشورشد

تادرکنفرانسی به مناسبت دویستمین سالگردتولد

کارل مارکس، شرکت کند. ریاست این هیئت

را"جان بچتل"(J.Bachtel) صدر حزب

کمونیست آمریکابرعهده داشت که در این

کنفرانس سخنرانی کرد که گزیذه ای از نکات

مهم این سخنرانی، به نقل از سایت اینترنتی

حزب کمونیست آمریکا (www.cpusa.org)

به فارسی برگردانده می شود.

-------------------------------------------

چین تغییرات گسترده وسریعی راتجربه می کند که تاثیری عمیق برزندگی 4/1 میلیارد نفرجمعیت این کشور ، اقتصاد جهانی ، مناسبات بین المللی ، وآینده ی سوسیالیسم برجای می گذارد. من قصددارم به برخی ازاین تغییرات اشاره کنم. مارابرای شرکت درکنفرانس بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد کارل مارکس درشهر "شن ژن " (Shenzhen) دعوت کرده اند. هیئتهای دیگری نیز از70 حزب وگروه چپ وانقلابی ، دراین کنفرانس حضوردارند. دربرنامه ی سفرما ، دیدار از "شن ژن " این شهرکاملاً برنامه ریزی شده ، پکن ، "هه فه ئی"(Hefei) ، " فن گیانگ " (Fengyang) ، ودهکده ی "شیائوگانگ" (Xiaogang) محل نخستین اصلاحات کشاورزی درچین ، گنجانده شده است. حزب کمونیست درمقطعی این دعوت رابعمل آورده که جامعه ی چین دریک نقطه ی عطف کیفی درساختمان سوسیالیسم وایفای نقش تعیین کننده درپهنه ی جهانی قراردارد. نفس برگزاری این اجلاس ، خود نشانه ی گشایش بشتر درب چین به روی جهان خارج وتعمیق روابط بادیگراحزاب کمونیست وکارگری جهان است که توسط حزب کمونیست این کشور هدایت می شود. هدف ازاین سفر، آشنا کردن ما باتحولات جاری چین وسیاستهای حزب کمونیست این کشور درزمینه ی "ساختمان سوسیالیسم باویژگیهای چینی " درعصر جدید است که آشنائی با اصلاحات اقتصادی ، مدیریتی وحزبی ، تغییررویکرد نسبت به مناسبات بین المللی ، ونقش حزب کمونیست دراین رابطه ، بخشی ازآن می باشد.

اکنون دنیا وارد عصرجدیدی ازمناسبات بین المللی شده که اعتلای مسالمت آمیز چین ، وافول تدریجی امپریالیسم آمریکا وغرب، مهمترین مشخصه ی آن است. این تحول ، تاثیرخود رابرهمه چیز، ازمناسبات اقتصادی گرفته تاسیاست جهانی، باقی می گذارد. کمونیستها واحزاب کارگری نیزازاین امر مستثنی نیستند. تحولات اقتصادی واجتماعی درچین ، که از 40 سال قبل وبااصلاحات سوسیالیسم بازار توسط دنگ شیائوپینگ (Deng Xiaoping) آغازشد ، ودرب چین رابه روی جهان خارج گشود، درتاریخ بشر بی سابقه است. این اصلاحات توانست چین را یک شبه ، ازیک کشورعقب مانده وتوسعه نیافته ، به اقتصادی بسیارمدرن تبدیل کند وطی یک دهه ، این کشورراازنظرتولید ناخالص داخلی ، به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل نماید. به موجب نتایج یک تحقیق که اخیراً منتشرشده ، 90 درصد مردم چین ازمسیری که اقتصاد کشورشان طی می کند، راضی اند. 37 درصد آمریکائیها و11 درصد فرانسویها نیزهمین نظررادارند. امااین موفقیت ، بی هزینه نبوده است ومشکلات وچالشهائی رانیزباخود به همراه آورده است. ازمهمترین این چالشها می توان ازفداکردن حقوق کارگران درپای توسعه ی اقتصادی ، رشد بورژوازی و خطرات ناشی ازآن ، بروز تضادهای جدید وتعمیق نابرابریهای اقتصادی نام برد. همچنین ظهور یک طبقه ی میلیاردر که به مبارزه ی طبقاتی دامن می زند، وبربی تناسبی های اقتصادی میان شهر و روستا می افزاید، ونیزرشد تضاد میان نیازهای فزاینده وتوان پاسخگوئی به آنها، ازدیگرچالشهای رویاروی چین امروزمی باشد. به همه ی این موارد باید تشدید مبارزه ی ایدئولوژیک وتاثیر زیانبارفرآیند توسعه برمحیط زیست رانیز افزود.

به نظرحزب کمونیست، چین مراحل اولیه ی ساختمان سوسیالیسم را سپری می کند وهنوزیک کشوردرحال توسعه محسوب می شود. این ارزیابی ، فقط به سطح توسعه ی مادی واقتصادی چین محدود نمی شود ، بلکه سازمانهای دموکراتیک ، جامعه ی مدنی وفرهنگ سیاسی این کشوررانیز دربرمی گیرد. معهذا ، چین به استانداردی اززندگی دست یافته که طبق آن ، هرچینی بطورمتوسط ، ازیک زندگی مرفه برخوردارمی گردد. تاسال 2050 ، قراراست جامعه ی چین ، به جامعه ای مدرن، دموکراتیک وسوسیالیستی تبدیل شود که ازخصلت پایدار برخوردارمی باشد. حزب کمونیست تضاد اصلی کنونی درجامعه ی چین راناهمخوانی میان رشد نامتوازن اقتصادی ومطالبات ونیازهای مردم می داند. نرخ رشد اقتصادی دراین کشور حدود 7 درصددرسال است. اما 30 درصد رشد اقتصادی فعلی جهان ، مدیون چین می باشد. بین سالهای 2011 تا 2013 ، چین بیشترازکل تولید آمریکا درقرن بیستم ، سیمان تولید کرد. حدود 700 میلیون نفرازمردم چین ، بااجرای اصلاحات اقتصادی، ازورطه ی فقرمطلق رهائی یافتند واین رقم، 70 درصد کاهش فقرجهان راشامل می شود. چین اعلام کرده است که طی 3 تا5 سال آینده ، فقرراکاملاً ریشه کن خواهد کرد. بخش عمده ی فقرباقیمانده درجامعه ی چین ، به آندسته از جوامع دورافتاده ی روستائی مربوط می شود که دولت چین اسکان مجدد آنهارا دردست اجراء دارد.

استاندارد زندگی نیزدرچین ، روبه اعتلاست. سطح دستمزد ها درچین ، اگرچه طبق استانداردهای آمریکا ، هنوزپائین است اما ازسال 2011 تاکنون، بردستمزد کارگران صنعتی این کشور، بیش از 64 درصد افزوده شد واکنون دستمزد کارگران چینی، بادستمزد کارگران پرتغالی وآفریقای جنوبی برابری می کند.ایمنی محیط کارنیز روبه بهبود وتعداد ابرپروژه های اقتصادی چین ، ازحساب خارج است: احداث شهرهای مدرن وپیشرفته باجمعیت 130 میلیون نفردرحومه ی پکن ودومنطقه ی دیگر، انتقال آب ازجنوب به شمال ، احداث تونل زیراقیانوس و... شی جین پینگ رهبرچین گفته است : " درب چین برروی جهان خارج ، بازوبازترخواهد شد." حزب کمونیست چین قصددارد تاسال2025 الگوی اقتصادی کشوررا ازیک اقتصاد صادراتی متکی برواردات تکنولوژی پیشرفته واقلام سرمایه ای حساس ، به الگوی " ساخت چین" (made in china) تغییردهد. این الگو ، درصورت تحقق ، انقلابی درنرخ بهره وری بوجود خواهد آورد. نرخ بهره وری درچین ، درحال حاضر یک سوم آمریکاست. این هدف ، باتاکید بیشتربرنوآوری ، علم ، تکنولوژی ، هوش مصتوعی ، داده های کلان ، ومدرنیزاسیون ، تمامی ابعاد مدیریتی جامعه رامتحول خواهد کرد. سیستم دانشگاهی چین نیزبه نحوی متحول می شود که نوابغ علمی جهان رابخود جذب نماید.

درحال حاضر، 60 درصد بنگاههای اقتصادی چین ، تحت مالکیت وکنترل دولت قراردارند. دولت همچنین اهرم سرمایه گذاریهای استراتژیک رادردست دارد. کنترل مطلق دولت بربخش تسلیحات ، تولید وتوزیع برق ، نفت وپتروشیمی ، مخابرات ، زغال ، هوانوردی وکشتیرانی ، همچنان ادامه خواهد یافت. حزب کمونیست چین ، ازکنگره ی هجدهم به بعد ، خود رابه توسعه ی پایدار وبنای یک تمدن زیست محیطی متعهد دانسته وآنرا استراتژی ملی کشور اعلام کرده است. به موجب این استراتژی ، هرگونه تضاد میان جامعه وطبیعت باید ازبین برود و بین توسعه وپایداری، تعادل وتوازن ایجاد گردد. حزب کمونیست ، درکنار جنگ بافقر ، به جنگ با پسماند نیزبرخاسته است. اولویت قائل شدن برای کیفیت بجای کمیت ، حفاظت ازمحیط زیست ، وبدست گرفتن رهبری جهان در مبارزه با تغییرات اقلیمی ، ازجمله اجزای تمدن زیست محیطی می باشد. چین که تاسال 2020 ، تولید انرژی خورشیدی رادو برابرکرد، اکنون به بزرگترین تولید کننده ی پنل خورشیدی درجهان تبدیل شده است. این کشورقصددارد درآینده ی نزدیک ، 150 نیروگاه ذغالی خود راتعطیل کند وبرروی بقیه ی نیروگاههای فسیلی خود نیز فیلترهای جاذب نیتروژن وگوگرد نصب نماید. درحال حاضر، میزان فروش خودروهای برقی درچین ، بیشترازکل اروپا وآمریکا برروی هم است. چین قوانینی رابرای اقتصاد ادواری (circular economy) تصویب کرده است که به معنی تشویق صرفه جوئی درمنابع بصورت استفاده ی مجدد (reusing) ، بازیافت (recycling) وتولید مجدد (re-manufacturing) می باشد. 35 هزارکیلومتر راه آهن تندرو دردست احداث است که نیمی ازآن تکمیل شده است. این پروژه که بیشتراز کل راه آهنهای تندرو جهان است ، به مردم چین اجازه می دهد تاسریعتربا فواصل دور ارتباط برقرارنمایند. نسل دوم قطارهای تندروی چین نیز دردست طراحی وساخت می باشد. درحال حاضر ، شش ابرپروژه ی " مزرعه ی بادی " درچین احداث شده واین کشور ، بزرگترین پروژه ی احیاء جنگلها رادرجهان اجراء می کند. تاهمین چند سال پیش ، چین گرفتار طوفانهای شنی بود که ازمنطقه ی مغولستان داخلی نشئات می گرفت. امااکنون این معضل ، با انجام پروژه ی " دیواربزرگ سبز " (great Green Wall) برطرف گردیده است. فضای سبز درشهرها روبه افزایش است واتوبانها توسط فضای سبز احاطه شده اند. اماهنوز چالشهای عظیمی باقی مانده است. چین درحال حاضر، بیشترازهرکشورجهان ، دی اکسد کربن تولید می کند وتوسعه ی کنونی این کشور ، بااتکاء به نیروگاههای ذغالی حاصل شده است. ازاین گذشته ، پسماند پلاستیک ، به مضلی بزرگ برای این کشور تبدیل شده است. پسماند پلاستیک اکنون محیط زیست اقیانوس آرام وچهاررودخانه ی بزرگ چین راتهدید می کند.

اصلاحات اقتصادی چین ، متعهد به گشایش هرچه بیشتردرب کشوربه روی اقتصاد جهان ، حفظ صلح وبرقراری روابط تجاری باثبات با دنیاست. ظهور مسالمت آمیز چین وافول تدریجی امپریالیسم آمریکا، وپیدایش نظم چند قطبی دردنیا ، جهانی شدن تولید وانعقاد قراردادهای چند جانبه ی تجاری را سرعت بخشیده است. دراین شرائط ، ارتباط ملتها گسترش می یابد وانقلاب فنّی ، به دینامیسم جدید جهانی شکل می دهد. منطق حاکم برسیاست بازگشائی درب کشوربرروی جهان خارج ، تاکید براین نکته است که هیچ کشوری نمی تواند درانزوا به توسعه ی اقتصادی نائل شود. حتی درحال حاضر نیز، کشورها برای نیل به این هدف ، مجبورند با نظم جهانی تحت سلطه ی امپریالیسم ، همکاری نمایند. اماباگذشت زمان ، کمپانیهای چینی بتدریج وارد این صحنه شده وقوانین ومقررات بازی راتغییر خواهند داد. شعارچین دراین زمینه ، " ساخت جامعه ی جهانی برای آینده ی مشترک " است که دورهنمود اصلی راشامل می گردد : بپائی نظم جهانی منطقی وعادلانه ، وحفظ نظم وامنیت بین المللی بصورت مشترک. اینها مفاهیم جدیدی درمناسبات بین المللی هستند که براساس احترام متقابل سیستمهای اجتماعی مختلف به یکدیگر ، عدالت وانصاف ، حل وفصل مسالمت آمیز اختلافات و همکاری برد-برد اقتصادی بنا شده اند. این الگو همچنین شکل جدیدی ازروابط میان کشورهای بزرگ وقدرتمند را براساس مکانیسمی نوین برای حل وفصل اختلافات ، اصلاح سیستمهای اداری بین المللی پس ازجنگ ، ازجمله شورای امنیت سازمان ملل متحد ، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ، ارائه می دهد. اساس این الگورا باوری تشکیل می دهد که به موجب آن ، هیچ کشوری نمی تواند مشکلات مربوط به توسعه ، تغییرات اقلیمی ، صلح ، فقز ، بیماری ، اختصاص منابع وغیره را به تنهائی حل کند.

چین اکنون درهمه ی نشستها ی جهانی حاضراست ونقشی فعال ایفاء می نماید. دراین مجامع ، چین شبکه های جایگزین رابرای شبکه های موجود بین المللی ، معرفی می کند که سازمان همکاری شانگهای (SCO) ، سازمان بریکس (BRICS) متشکل ازپنج قدرت نوظهور ، ونهادهای مالی جایگزین مانند بانک سرمایه گذاری زیرساختی آسیا ، ازآن جمله می باشند. هرروز که می گذرد ، تاثیر چین برمناسبات جهانی کاپیتالیستی بیشتروملموس تر می گردد. پروژه ی یک کمربند یک راه ، که طرحهای عظیمی را باسرمایه گذاری یک تریلیون دلاری چین دراحداث راه ، راه آهن ، بندر ، خطوط انتقال انرژی ، شبکه های برق وپالایشگاهها شامل می شود ، 65 کشوردنیا راازطریق تجارت ومبادلات فرهنگی به یکدیگر متصل می کند. باتکمیل این پروژه ، حداقل 12 درصد برتجارت جهانی افزوده می شود. یک کمربند یک راه ، توسعه ی زیرساختی کشورهای عضو راتسریع وتسهیل می کند ضمن اینکه مواد خام ومنابع مورد نیاز برای توسعه ی صنعتی چین رانیز دردسترس این کشورقرارمی دهد واین چیزی نیست جز یک معامله ی برد – برد.

سیاست بازگشائی درب چین برروی اقتصاد جهان ، همچنین برتوسعه ی شبه جزیره ی کره نیزتاثیر می گذارد وکره شمالی رابه سیستم اقتصادی واداری جهان بازمی گرداند. اگرچه محافل حاکمه ی آمریکا درباره ی تجارت وسیاست خارجی ، نظرواحدی ندارند اما ناسیونالیسم و حمایتگرائی برجای مانده ازدوران ترامپ ، اگرهمچنان سیاست غالب دولت آمریکا باقی بماند ، تهدیدی جدّی برای سیستم تجارت بین المللی محسوب می شود. جمایتگرائی ، بر سیاست درهای باز واصلاحات چین نیز تاثیر مخرب برجای می گذارد زیرا لازمه ی تداوم این سیاست ، ارتباط عمیق باسیتم تجارت جهانی وایجاد یک سیستم متوازن وعادلانه می باشد. آمریکا اکنون ، چین وروسیه رارقیب استراتژیک خود می شناسد. تعرفه ها ودیگرموانعی که این کشوربرسرراه تجارت باچین قرارمی دهد ، باهدف ممانعت ازدسترسی چین به تکنولوژی پیشرفته و دستاوردهای علمی ، وضع می شوند. هدف دیگراین اقدامات ، وادارکردن چین به گشایش بخش مالی خود به روی سرمایه گذاری بیشتر خارجی است. حزب کمونیست چین ، همچنین اصلاح مدیریت جامعه را به نحوی که برای عصرجدید مناسب باشد، دنبال می کند. اساس این حرکت اصلاحی را " حاکمیت قانون برجامعه" تشکیل می دهد که همراه بااصلاحات اقتصادی ، دوبال یک پرنده می باشند. جامعه ی قانونمدار، به معنی تقویت قانون اساسی ، گسترش حقوق قانونی وقضائی شهروندان ، تقویت نهادهای قانونگذار ، حمایت بیشترازحقوق مصرف کننده ، وحفاظت ازمحیط زیست می باشد. معهذا تحقق

این اصلاحات ، زمان می برد وایجاد یک جامعه ی مدنی قدرتمند ورسوخ فرهنگ دموکراتیک به بطن جامعه ، روندی دشواروطولانی است. یکی ازبزرگترین چالشها برسرراه ادامه ی اصلاحات ، تعمیق نابرابری ثروت وظهور طبقه ی میلیاردری است که بزرگترازطبقه ی مشابه درآمریکاست. براساس یک تحقیق انجام شده توسط کنگره ی ملی خلق ، بالاترین ارگان قانونگذاری درچین ، ثروت نمایندگان این کنگره ، بیش از500 میلیارد دلاراست. این طبقه ، مسئول فساد شایع درجامعه ی امروزچین و وحزب حاکم این کشوراست وهزینه ی سنگینی را برچین تحمیل می کند. این طبقه ، میلیاردها دلار ازثروت ومنابع کشوررا به خارج منتقل می کند. اگرچه ازدوران دنگ شیائوپینگ به بعد ، براستقلال رسانه ها افزوده شده اما گزارشگران بدون مرز ، سطح آزادی رسانه ای درچین راهنوز بسیارنازل ارزیابی می کنند. اگرچه رسانه های محلی ، بسیارفعالند اما پلاتفرمهای آمریکائی مانند فیس بوک ، توئیتر ، و یوتیوب ، همچنان مسدود مانده اند. درعین حال نباید منکر شد که حرکت آزاد اطلاعات ، درجهانی که پرازچالشهای عقیدتی وسیاسی است، می تواند برای هرکشوری مشکل سازگردد. اما شهروندان چینی ، راههائی رابرای دورزدن این محدودیتها می یابند واین خود نشانگر جدّی نبودن محدودیتهای مزبور وبی اثربودن آنهاست.

اگرچه به موجب قانون اساسی چین ، زن ومرد ازحقوق برابر برخوردارند اما ، جامعهی چین تاتحقق این اصل فرسنگها فاصله دارد. بیش از80 درصد زنان چین شاغلند اما همچنان ازجان سختی سنتهای پدرسالارانه رنج می برند. تبعیض جنسیتی ، نابرابری درحق مالکیت وترجیح فرزند پسربردختر ، هنوزدراین کشورپابرجاست. حضورزنان دررهبری حزب کمونیست وارگانهای اجرائی کشور نیزناچیزاست. حقوق دگرباشان جنسی نادیده گرفته می شود وسخن گفتن ازحقوق همجنس بازان ، تابومحسوب می شود. اما این وضع ، درحال تغییراست ونسل جوان چین ، تفاوت دررویکرد وهویت جنسی راپذیرفته است. درزمینه ی اقلیتهای قومی ، اطلاعات چندانی دردست نیست اما آنچه مسلم است ، اینکه جنبشهای جدائی طلب ، بابهره مندی ازکمکهای غرب ، همچنان فعالند ودولت چین نیز جدائی طلبی رابرنمی تابد. حزب کمونیست ، نواقص دموکراسی چینی رامی پذیرد . البته باید توجه داشت که زنجیره ی 2000 ساله ی حکومت استبدادی دراین کشور ، درسال 1912 گسسته شد وپس ازآن نیزجنگ داخلی ، اشغال کشور توسط ژاپن وجنگ جهانی دوم ، مجالی برای گسترش دموکراسی درجامعه ی چین باقی نگذاشت. جنگ استقلال ، سرانجام به تاسیس جمهوری خلق چین درسال 1949 انجامید اما یکباردیگر ، آشوب " جهش بزرگ به پیش" (great leap forward) و "انقلاب فرهنگی " (cultural revo lution)، مانع ازتحقق دموکراسی درجامعه ی چین گردید. جامعه ی چین ، هیچگاه دموکراسی بورژوائی راتجربه نکرده ویک حزب واحد ، مبارزه برای استقلال وساختمان سوسیالیسم را رهبری کرده است. لذا نهادهای دموکراتیک درجامعه ی چین ، تاقبل ازاصلاحات 1978 ، هرگزپانگرفت واکنون این کشور قصددارد انتخابات مستقیم وآزاد را درسطح ملی ،ایالتی ومحلی ، تثبیت کند. بدین ترتیب ، چین درحال گذاربه یک دموکراسی جدید است.

حزب کمونیست چین ، یک حزب عمیقاً انقلابی است که مارکسیسم راخلاقانه برای ساخت جامعه ی جدید به کارمی گیرد. معهذا ، رویکرد حاکم براین حزب ، پراگماتیستی وخود اصلاحگری است. این حزب ، خودرابه ساختمان جامعه ی مدرن سوسیالیستی متعهد می داند ودرعین حال به شرائط دشوارجهانی وداخلی ، وبروز مشکلات ، اشتباهات وکمبودها ، اذعان دارد. حزب کمونیست چین ، یک کشور 4/1 میلیارد نفری رابسوی تغییرات غیرقابل تصور ، رهبری می کند وبه مردم خود وعده ی امحاء فقر ونیل به توسعه ی پایدار دریک مدت کوتاه ، می دهد. جامعه ی چین تاکنون ، تغییرات بزرگی رایک شبه پشت سرگذاشته است وحزب کمونیست معتقد است که بدون رهبری یک حزب قوی ، منسجم ومتحد ، نمی توان این روند رابه پیش برد وبه سرمنزل مقصود رساند. کنگره ی هجدهم حزب کمونیست چین ، از89 میلیون عضورسمی خود خواسته است که دراین جهت تلاش کنند. این کنگره ، اهدافی رابرای تقویت رهبری ، ارتقای دموکراسی درون حزبی ، تقویت رابطه ی حزب بامردم ، وتوسعه ی تئوریک حزب تعیین کرد. شی جین پینگ درکنگره ی نوزدهم حزب ، ضمن تاکید براین اهداف گفت : " حزب نیزباید پا به پای این تغییرات ، تغییرکند."

فساد ، یکی ازمهمترین چالشهای رویاروی دولت وحزب کمونیست چین است. حزب گامهای مهمی درجهت محو فساد وپاسخگو کردن مقامات حزبی ودولتی برداشته است. تاکنون ، عضویت بیش از 30 هزار کادرحزبی لغو شده که درمیان آنها نام برخی مقامات عالیرتبه نیزمشاهده می شود. برخی ازاعضای دفترسیاسی ورهبران محلی حزب نیزدرمیان این تصفیه شدگان هستند. ازسال 2013 تاکنون ، بیش ازیک میلیون نفر درچین ، بخاطر فساد ، مجازات شده اند. حزب کمونیست چین ، مارکسیسم رابرواقیتهای چین منطبق می کند وازهمه ی احزاب کمونیست جهان نیزمی خواهد که چنین کنند. بنظر این حزب ، هیچ الگوی واحد وجهانشمولی برای سوسیالیسم وجود ندارد وهرکشوری باید راه خود رادنبال نماید. حزب کمونیست چین ، خواستارتقویت گفتگو وتشریک مساعی است وتجربه ی این حزب می تواند راهنمای همه ی انقلابیون وکمونیستهای جهان قرارگیرد. اما این ، به معنی تحمیل مدل چینی بردیگران نیست و" پکن " نمی خواهد جایگزین " مسکو " شود. برابری میان احزاب وکشورها ،صرفنظراز بزرگ وکوچک ، وقوی وضعیف بودن آنها ، باید برقرارورعایت شود. اما درعین حال ، نمی توان نفوذ حزب کمونیست چین رابه لحاظ ابعاد تجربه وفعالیتش ، نادیده گرفت.

سوسیالیسم چینی ، چه مثبت وچه منفی ، تاثیربه سزائی برنگرش جهانیان به سوسیالیسم دارد وچراغ راهنمای آنها درراه نیل به جامعه ی دموکراتیک ، غیرنظامی ، وپایدار ، خواهد بود.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

میراث " مهسا "

میراث " مهسا " وشکاف درون حاکمیت

ازقتل حکومتی " مهساامینی" یکسال می گذرد وجامعه ی ایران اکنون دوران " بحران نیمه خاموش " راسپری می کند. این واقعه ، تاثیری عمیق ودیرپا ، برسیاست وجامعه ی ایران باقی گذاشته ، به ائتلافهای جدید سیاسی درداخل وخارج حکومت شکل داده وجهتگیریهای جمهوری اسلامی رادستخوش تحولی شگرف کرده وخواهد کرد.

یک سال قبل ، قتل غم انگیز یک دختر22 ساله ی کرد بنام مهساامینی ، ایران راتکان داد وموجب زنجیره ای ازاعتراضات درسراسرکشورگردید. اکنون باگذشت یکسال ازآنروز، چشم اندازسیاسی ایران ، تحت تاثیراین رویداد ، درحال تغییراست. باجنبش " زن ، زندگی ، آزادی " ، شکافهای سیاسی درون حاکمیت ایران آشکارگردید. اگرچه گوشه هائی ازاین شکاف، قبلاً با " جنبش سبز" نمایان گردیده بود اما، ابعاد آن ، به مراتب از " قیام مهسا " بود. بااعلام انجام تقلّب درانتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ، زلزله ای شدید ، ارکان حکومت رابه لرزه درآورد. کاربه جائی رسید که حتی برخی ازچهره های سرشناس دفتررهبری ایران نیز خواستارابطال انتخابات وبرگزاری مجدد آن شدند. یکی ازاین افراد، " محمد رضانورالهیان " مقام ارشددفتررهبری بود که البته اندکی بعد، ازکاربرکنارشد. اما این بار، شکاف به مراتب عمیق تراست. تندروها ومحافظه کاران، که دست بالا رادرحکومت فعلی ایران دارند، نظرات متفاوتی درباره ی نحوه ی برخورد بامطالبات مردمی دارند. درحالیکه تندروها، خواستارادامه ی برخورد شدید بامعترضین وعدم عقب نشینی درمسائل داخلی هستند ، برخی محافظه کاران، انعطاف پذیری واصلاحات راتوصیه می کنند. مثلاً درمورد حجاب اجباری،برخی محافظه کاران ازجمله وزیربانفوذ گردشگری " عزّت الله ضرغامی " ، گفته است که جمهوری اسلامی باید اجازه دهد که زنان بدون ترس ازپلیس ، باحجاب اختیاری درانظارعمومی ظاهرشوند.

پس ازمرگ مهساامینی واعتراضات متعاقب آن ، بسیاری ازمقامات حکومتی ایران ، خواستار اصلاح مقررات مربئط به حجاب شدند. حتی برخی ازفرماندهان سپاه هم خواستاراین اصلاحات گردیدند و مهندس موسوی نیزکه بیش از یک دهه تحت حبس خانگی قراردارد، خواستار تغییراساسی درسیستم سیاسی ایران گردید. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مجری اصلی سرکوب نهضت بود، تشکیلاتی یکدست ومنسجم نیست وبرخی ازفرماندهان آن ، که درمیان ایشان کهنه سربازان انقلاب وجنگ نیز مشاهده می شود، علیرغم نظررهبری که با هرگونه تغییر مخالفت می ورزد، خواستا برخی تغییرات اجتماعی گردیده اند. اما رهبرایران ، چهارخط قرمز برای ایشان ترسیم کرد واعلام کرد که عبورازاین خطوط رابرنمی تابد: دشمنی باآمریکا ، حجاب اجباری ، نقش شورای نگهبان درانتخابات ، وخصرخانگی مهندس موسوی. " مهدی نصیری " سردبیرسابق کیهان ، چندی پیش دریک افشاگری بی سابقه گفت : آقای علایی فرمانده سابق سپاه ، وجمعی دیگرازسپاهیان ، لیستی ازاصلاحات ضروری تهیه کرده وبرای رهبر می برند. ولی رهبر ، خطوط قرمز فوق رادربرابر آنها قرارمی دهد. معهذا باپافشاری برخی مقامات رسمی بانفوذ برروی اصلاح مسئله ی حجاب ، شکاف دردرن حاکمیت ایران ، عمیق وعمیق تر می شود. دریکسال پس ازاعتراضات ، بسیاری اززنان ایران ، همچنان بدون حجاب درانظارعمومی ظاهر می شوند وپلیس نیزبی تفاوت ازکنارآنها می گذرد. این بی تفاوتی ، تندروهای حکومتی رابه خشم می آورد. آنها اجتماعات اعتراضی کوچکی را درسراسرکشور ونیز در برابر ادارات دولتی ،پارلمان وقوه قضائیه برپا می کنند. اما قوه قضائیه ایران تاکنون هیچ عکس العمل جدّی ازخود نشان نداده وهیچگونه بازداشت جمعی دررابطه باحجاب، صورت نگرفته است.

اکنون جبهه ی پایداری ، مخالف دولت ابراهیم رئیسی وبرخی چهره های شاخص آن مانند احمد وحیدی و محمد مخبر است وپرویزفتّاح رابه جای اومعرفی می کند. مبارزه ی قدرت میان تندروها ومحافظه کاران اصلاح طلب درون حاکمیت ایران ، ادامه دارد واین امر، دولت رافلج کرده است. حکومت ایران برای طبقه ی متوسط فقیر که موتوراعتراضات اخیربوده است ، هیچ برنامه ای ندارد. اگرچه لااعمال فشار تندروها، گشت ارشاد دوباره با ظاهری متفاوت ، درخیابانها ظاهرشده اما بنظرمی رسد حضوروفعالیت این نیرو، بسیارمحدود وکمرنگ باشد. مبارزه میان دوجناح حکومتی ، اکنون برسر " لایحه ی حجاب وعفاف " جریان دارد ومعلوم نیست که این لایحه چگونه به تصویب برسد وبه اجراء درآید. بدون تردید مبارزه ی قدرت دردرون حاکمیت ، آینده ی ایران رادرپیش رو رقم خواهد زد. حاصل این تقابل ، تغییرات گسترده درسیاست داخلی وخارجی این کشورخواهد بود. میراث مهسا ، همچنان درایران زنده است واساس تغییرات آینده دراین کشورخواهد بود.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

یکسال پس از " قیام مهسا "

نهضت ادامه دارد

25 شهریور 1402 ، مصادف است با سالگرد جنبش مردمی " زن ، زندگی ، آزادی ". یکسال پیش درچنین روزی ، قتل حکومتی " مهساامینی " ، جرقه ای شد که آتش اعتراضات خیابانی گسترده رادراغلب شهرهای ایران شعله ور کرد. این اعتراض های خیابانی ، که زنان وجوانان نقشی چشمگیر درآن داشتند، درحالی آغازشد که چند سال پیش هم ، ایران شاهد اعتراضهای گسترده ی کارگران ، فرهنگیان ، بازنشستگان ، کشاورزان ، زنان ودانشجویان بود. برگزاری این اعتراضات ، تاامروزنیز کم وبیش درجای جای ایران ادامه دارد.

زمینه های عینی وذهنی جنبش مردمی " زن ، زندگی ، آزادی " رابرخلاف تبلیغات رسمی ،نه دخالتهای امپریالیستی ، بلکه سیاستهای فاجعه باری فراهم آورد که طی چهاردهه قبل ، بویژه درعرصه ی اقتصادی اتخاذ شد وموجب فربه ترشدن سرمایه داران کلان وانگلی کشور وسقوط میلیونها نفربه ورطه ی فقر ومحرومیت گردید. اعمال فشار وپایمال کردن حقوق وآزادیهای دموکراتیک درجامعه ، مخصوصاً درحق زنان ، نیز درشعله ورشدن آتش اعتراضات نقش داشت. مقامات رسمی ، بی حجابی را ویروس ، بیماری ، وناهنجاری اجتماعی می دانند وبی حجابان راهرزه می پندارند. آنها اکنون " قانون عفاف وحجاب" راتدارک می بینند تامجازاتهای سنگین تری را برای افرادی درنظربگیرند که حجاب رارعایت نمی کنند. برخلاف تبلیغات رسمی که اعتراضهای مردمی را" اغتشاش وناامنی " هائی می داند که توسط آمریکا واسرائیل طراحی شده است ، مردم نظردیگری دارند وناباوری خود رابه احتجاجات حکومتی ، درقالب شعارهای خود نشان می دهند : " دشمن ماهمینجاست ! دروغ میگن آمریکاست ! " اکنون دریکسو، دهها میلیون ایرانی برای تامین معاش ونیازهای اولیه ی زندگی روزمره ، بادشواریهای بسیارروبرو هستند وبادورنمائی تاریک ، درفقریا زیرخط فقرزندگی می کنند ، ودرسوی دیگر ، جمعیتی اندک قراردارد که بامیلیاردها ثروتی که ازجیب مردم دزدیده ومی دزدد ، به غارت وازبین بردن هرچه بیشتر منابع ملی وثروت ایران مشغول است.

اما دریکسالگی جنبش " زن ، زندگی ، آزادی " ، برخلاف تبلیغات رسمی درمورد خاموش شدن اعتراضهای مردمی ، موج نارضایتی همچنان درجامعه ادامه دارد. اعتراضهای کارگری ، ازجمله کارگران صنعت نفت ، کارگران ماشین سازی اراک ، اعتراضهای پیگیر وشجاعانه ی زنان ، بازنشستگان وفرهنگیان ، دانشجویان ، مبارزان حافظ محیط زیست وزندانیان سیاسی وجان باختگان یک ساله ی اخیروخانواده ی ایشان ، همه حاکی ازادامه ی مبارزه می باشد. تاریخ نشان داده است که هرگاه زنان درصف مقدم جنبشهای دموکراتیک قرارگرفته اند، شانس موفقیت این جنبشها بیشترشده است. اکنون نیز زنان شجاع ایران ، باشرکت در جنبش " زن ، زندگی ، آزادی " ، ایرانی آزاد ، سکولار و دموکراتیک رانوید می دهند.

اکنون پرونده سازی امنیتی برای صدها دانشجوی آزادیخواه ، پاکسازی گسترده ی دانشگاهها ازاستادان دگراندیش ، وتهدید زنان دلیر وآزاده که به حجاب اجباری وارتجاعی تن درنمی دهند ، به زندان ومحرومیت ازکاروحضورفعال درجامعه، وممنوع الکار کردن هنرمندان وبازیگران " هنجارشکن " ، همه اقداماتی مذبوحانه است که به قصد کنترل جنبش مردمی " زن ، زندگی ، آزادی " اتخاذ می شود. اینک گشت ارشاد به شکلی دیگر، درجامعه حضوردارد وزنان ودخترانی راکه به حجاب اجباری تن نمی دهند ، بااقداماتی چون توقیف خودرو ، محرومیت ازکاروآموزش ودسترسی به خدمات بهداشتی وبانکی ، واستفاده ازوسائل نقلیه ی عمومی، تهدید می کند. کسانی که این تهدیدها راجدی نمی گیرند، به مجازاتهای تحقیرآمیزی چون غسل میّت ، نظافت مساجد ، ودرنهایت زندان محکوم می نماید. درمیان بازذاشت شدگان یکسال اخیر ، نام حداقل 90 روزنامه نگار و60 وکیل دادگستری به چشم می خورد. اگرچه درپوشش بین المللی اخباراعتراضات ایران ، برنقش زنان تاکید می شود اما ، اکثرجان باختگان واسرای این جنبش رامردان جوان تشکیل می دهند. سوء رفتاربامعترضین ، زندانیان وخانواده های آنها، آنقدر گسترده وشدید است که شورای حقوق بشرسازمان ملل متحد درنوامبر2022 ، باتشکیل یک کمیته ی حقیقت یاب دراین باره ، موافقت کرد.

چنبش مردمی " زن ، زندگی ، آزادی " تجربه ای بسیارارزنده درتاریخ مبارزات مردم ایران علیه استبداد وامپریالیسم است. این مبارزه ی دلیرانه ، تاکنون دستاوردهای مهمی داشته که شکستن افسانه ی " شکست ناپذیری" حکومت وعبورازخط قرمزهای آن ، بویژه حجاب اجباری ، ازمهمترین آنهاست. این دستاوردها ، نه تنها فضای سیاسی کشوررا دگرگون کرده ، بلکه شکاف درصفوف حاکمیت راتعمیق کرده است. معهذا ، زنان ایران ، هنوز جزء معدود زنان جهان هستند که ازحقوق اجتماعی کمتری نسبت به مادران خود برخوردارمی باشند.

یک دستاورد دیگراین جنبش ، رسواشدن نیروهای ضد ملی ومزدور کشورهای امپریالیستی، همچون طرفداران سلطنت بود. رسوائی نیروهای وابسته به امپریالیسم ودولت نژادپرست اسرائیل ، نشان داد که آینده ی ایران باید بدست مردم ونیروهای مترقی وآزادیخواه این کشور، رقم بخورد. مردم ایران ، درسالگرد جنبش مردمی " زن ، زندگی ، آزادی " ، خاطره ی صدها مبارزبه خاک افتاده وهزاران نفررا که به اتهامات عقیدتی – سیاسی درزندانهای " سربازان گمنام امام زمان " به سرمی برند ، گرامی می دارند.

منابع و مآخذ

1)Iran: one year after uprising , www.amnesty.org

2)Iranian women are still fighting , www.time.com

3)the Mahsa Amini protests , www.cnbc.com 4)www.tudehparty.org

Like

Comment

Share

درسهای کودتا

درسهای کودتا

(رهبرفقید حزب کمونیست شیلی از" آلنده " می گوید)

" گیلرمو تیلیر " (G.Teillier" صدرحزب کمونیست شیلی ، دردوران دیکتاتوری "پینوشه" (Pinochet) ، سالها به زندان افتاد وشکنجه شد. او مدتها ریاست کمیسیون نظامی حزب کمونیست شیلی رابرعهده داشت ومسئول سازماندهی کمکهای دریافتی از کوبا برای مبارزه بادولت فاشیست شیلی بود. تیلیر ، باجبهه میهنی " مانوئل رودریگز " بازوی نظامی حزب کمونیست شیلی درارتباط بود و بخش عمده ی زندگی خود رابصورت مخفی وبانامهای مستعار متعدد سپری کرد ودر سال 2005 به رهبری حزب کمونیست شیلی برگزیده شد. تیلیر پس ازبازگشت دموکراسی به شیلی، چند سال نماینده ی پارلمان بود ودر 29 اوت 2023 درسن 79 سالگی در سانتاگو درگذشت." "هوگوچاوز" او را دوست بزرگ مردم ونزوئلا وانقلاب بولیواری آمریکای لاتین نامیده است.

نوشتارحاضر، یکی ازآخرین مقالات تیلیر است که اندکی قبل ازمرگ ، به مناسبت پنجاهمین سالگرد کودتای شیلی نوشته شده وگزیده ای ازآن به نقل ازنشریه peoples world به فارسی برگردانده شده است.

درسال 1952 "سالوادور آلنده" نخستین تبلیغات ریاست جمهوری خودرابامنابع اندکی که دراختیارداشت ، آغازکرد. اوازحمایت حزب سوسیالیست شیلی برخورداربود که چهره های برجسته ی آن هنوز از "کارلوس ایبانز" (C.Ibanez) دیکتاتور نظامی راستگرای سابق حمایت می کردند که اکنون میانه روی اتخاذ کرده بود.حزب کمونیست شیلی(PCCh) نیزکه غیرقانونی بود ومخفیانه فعالیت می کرد ، از آلنده حمایت می کرد. این احزاب ، در"جبهه ی ملی خلق" متحد شده بودند. مطالبات مردم، فراوان بود وزنان برای نخستین باردرانتخابات ریاست جمهوری شرکت می کردند. معهذا، کسانی که به پیروزی آلنده باورداشتند، اندک بودند. اما 20 سال بعد، آلنده درکاخ "لاموندا" برصندلی ریاست جمهوری تکیه زده بود. درآن سال ، ایبانز ، باوعده ی مبارزه بافساد وبهبود معیشت مردم ، بااکثریت قاطع درانتخابات پیروزشد امابزودی باناآرامیهای اجتماعی روبرو گردید. مبارزات گسترده ی مردمی ، رژیم راوادارکرد تادرسال1958 ، "قانون مطرودین"(cursed law) را که به موجب آن ، حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شده بود، لغونماید. حزب فعالیت علنی خود راازسرگرفت ودرانتخابات شرکت نمود. سازمانهای مدنی وکارگری نیز بتدریج پاگرفتند ونیروهای سیاسی واجتماعی بیشتری خواستارتغییرات بنیادین گردیدند.پیشتاز این مبارزات ، احزاب سوسیالیست وکمونیست بودند. بزودی "جبهه ی اقدام مردمی"(FRAP) شکل گرفت وتحت رهبری سالوادورآلنده ، یک برنامهی جامع را ارائه داد که جهتگیری ضدامپریالیستی ، ضد فئودالی وضد الیگارشی داشت.دراین برنامه، ملی شدن صنعت مس ، انجام اصلاحات ارضی ، افزایش دستمزد کارگران ، ویک سلسله اصلاحات فرهنگی وبهداشتی باهدف حمایت از سلامت مادروفرزند ، پیش بینی شده بود.

آلنده ، انتخابات 1958 رانیز بااختلافی ناچیز ، به " خورخه الساندری" (J.Alessandri) واگذارکرد. ازاین زمان به بعد، جبهه ی اقدام مردمی، مورد توجه دولت آمریکاقرارگرفت. اینکه بیش از30 درصد رای دهندگان ، این جبهه راانتخاب کرده بودند،زنگ خطررا برای آمریکا به صدا درآورد. درانتخابات 1964 ، آلنده دوباره نامزد شد.این بارآمریکا، مستقیماً درانتخابات دخالت کرد وباکمک مالی هنگفت به تبلیغات ریاست جمهوری "ادواردو فری" (E.Feri)، وجلب آرای راستگرایان ، موجبات پیروزی وی رافراهم ساخت. آیاآمریکا نگران دموکراسی درشیلی بود ؟ خیر! این کشورفقط نگران منافع شرکتهای چند ملیتی فعال درصنعت مس بود. کنسرسیومی متشکل از شرکتهای آمریکائی ، نبض صنعت مس شیلی رادردست داشت وسرمایه گذاریهای کلانی دراین کشورانجام داده بود. سرمایه داران آمریکائی ، آماده بودند تااصلاحات جزئی رابپذیرند. آنها حتی حاضربودند ملی شدن صنعت مس شیلی وانجام اصلاحات ارضی را درچهارچوب طرح "اتحاد برای پیشرفت " جان اف کندی ، بپذیرند. اما به هیچوجه حاضرنبودند بادولت آلنده کناربیایند. علیرغم این شکست ، راه آلنده همچنان ادامه پیداکرد ودرسال1969 ، ائتلاف "اتحاد خلق" (UP) شکل گرفت و سرانجام درسپتامبر1970 ، این ائتلاف تحت رهبری سالوادورآلنده ، با6/36 درصد آراء ، پیروز انتخابات شد. هنری کیسینجر مشاورامنیت ملی آمریکا، تمام تلاش خود رابرای عدم تصویب اعتبارنامه ی آلنده درپارلمان بکارگرفت تابجای او، خورخه الساندری رابه قدرت برساند. آمریکا همزمان، برای جلب حمایت ارتش شیلی نیزاقدام کرد. اماژنرال "رنه اشنایدر" (R.Shneider) فرمانده کل ارتش،پای بندی خود رابه قانون اساسی اعلام کرد وهشدارداد که پارلمان باید بصورت دموکراتیک وبدون دخالت نظامیان، صلاحیت آلنده رابررسی نماید. کیسینجر شخصاً دستور حذف اشنایدر راصادرکرد واودرجریان یک عملیات آدم ربائی که توسط عناصروابسته به حزب "میهن وآزادی" وتحت رهبری ژنرال "روبرتو فیاکس" (R.Viaux) انجام گرفت، بشدت زخمی شد وچند روز بعد درگذشت.به موجب اسنادی که اخیراً ازطبق بندی دولت آمریکا خارج شد، کیسینجر درتماس تلفنی با "ریچارد هلمز" رئیس سیا ، به اوگفته بود: "اجازه نخواهیم داد شیلی برای ما بی ارزش شود."

ژنرال اشنایدر جان خود رابرسرپای بندی به قانون اساسی ودکترین عدم دخالت ارتش درسیاست گذاشت. معهذا، کنگره شیلی ، به سالوادورآلنده رای اعتمادداد واوبه عنوان نخستین رئیس جمهور مارکسیست جهان که تاآنزمان باانتخابات دموکراتیک به قدرت رسیده بود، شناخته شد. اوهدف خودرا "ساختمان سوسیالیسم،باابزارهای دموکراتیک اعلام کرد. ازاین پس، آمریکا بانفوذ درارتش شیلی ودرپیش گرفتن استراتژی بی ثبات سازی، خرابکاری ، ایجاد کمبود، وایجاد نیروهای شبه نظامی، به مقابله بادولت مردمی آلنده برخاست. ازهمان ساعات اولیه ی پیروزی آلنده درانتخابات، ارتش شیلی تحت رهبری آمریکا،مقدمات کودتا راآماده می کرد.به قدرت رسیدن دولت وحدت خلق ، حاصل نارضایتی های انباشته شده طی سالیان متمادی بود.اگرچه دولت آلنده، یک دولت ائتلافی بود اما قدرت خودرا از کارگران ، دهقانان ومعدنکاران می گرفت.

سرانجام در11 سپتامبرسال1973 ،کاخ ریاست جمهوری شیلی به محاصره ی سربازان کودتاچی به رهبری ژنرال "آگوستوپینوشه" درآمد وکاخ توسط هواپیماهای جنگنده بمباران شد وآلنده به قتل رسید. دردوران سیاه زمامداری پینوشه که 17 سال طول کشید، 38 هزارنفربازداشت وبیش از3500 نفرنیزکشته یا ناپدید شدند. اکنون 50 سال پس ازمرگ آلنده و200 سال پس ازاولین بیان دکترین مونروئه که آمریکای لاتین را حیات خلوت ایالات متحده می دانست، اگرچه هنوز تهدید آمریکا درآمریکای لاتین باقی است اما، باروی کارآمدن دولتهای مردمی درمنطقه، این تهدید روزبروز رنگ می بازد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

تحول اولویتها در" سازمان همکاری شانگهای "

( آسیب شناسی دورنمای همگرائی منطقه ای )

پس ازیک پروسه ی 15 ساله ، سرانجام ایران به عضویت کامل " سازمان همکاری شانگهای" (SCO) درآمد. این یک پیروزی بزرگ برای ایران درجهت خروج ازانزوای تحمیل شده ازسوی آمریکاست زیرا این سازمان ، اقدامات یکجانبه علیه دیگرکشورهارابرسمیت نمی شناسد وفقط ازتصمیمات قانونی والزام آور شورای امنیت سازمان ملل متحد پیروی می کند. بی دلیل نیست که آمریکا ، سازمان همکاری شانگهای رابه عنوان یک بلوک متخاصم برهبری چین وروسیه ، می شناسد که سلطه ی جهانی این کشور رابه چالش می کشد. باعضویت دائمی ایران دراین سازمان ، این کشور ، حداقل برروی کاغذ، به تقریباً 40 درصد جمعیت جهان دسترسی پیدامی کند. اما بهره مندی ایران ازمزایای عضویت درسازمان همکاری شانگهای ، در گروی اصلاح ساختاراین سازمان و فعال شدن آن درعرصه های منطقه ای وجهانی است

گسترش سریع افقی وعمودی سازمان همکاری شانگهای ، تاثیرمنفی برانسجام ، هماهنگی ، کارآیی وضمانت اجرائی تصمیمات این سازمان ، برجای گذاشته است. توسعه ی افقی این سازمان، باپذیرش اعضای اصلی وناظر، ونیزگشودن باب گفتگو باشرکای بالقوه دراقصی نقاط جهان، ازافغانستان وشبه قاره ی هند گرفته تا خاورمیانه وقفقاز، به ناهمگنی درسازمان، نسبت به دو دهه قبل که تاکید اصلی برآسیای میانه بود، دامن زده است. معهذا، بااستقرارساختار منطقه ای ضد تروریسم سازمان درتاشکند ، این سازمان توانسته است درسالیان اخیر، جایگاهی مهم درترتیبات امنیتی آسیای میانه اشغال کند. نقش سازمان همکاری شانگهای ، درحل وفصل مناقشه ی مرزی تاجیکستان – قرقیزستان ،ونیز آرام سازی اعتراضات خشونت آمیزقزاقستان ، برکسی پوشیده نیست. توسعه ی عمودی سازمان همکاری شانگهای، خود رادر گسترش وظائف وعملکردهای این سازمان ، درعرصه های سیاسی، امنیتی ، اقتصادی واجتماعی – فرهنگی نشان داده وبارسنگینی رابردبیرخانه ی آن تحمیل کرده است. این روند ، سازمان همکاری شانگهای راازیک سازمان منطقه ای به سازمانی بین المللی مانند " جنبش عدم تعهد " (NAM) تبدیل کرده که درآن، فقط مواضع ونظرات اعضاء اعلام ومورد بحث قرارمی گیرد. درمقابله بااین چالشها، سازمان همکاری شانگهای باید نخست توسعه ی افقی خود رامتوقف کرده وساختاردبیرخانه ی خود رانیز به نحوی تغییر دهد که بتواند باطیف گسترده ای ازاهداف وماموریتها ، دست وپنجه نرم کند. شاید ساختار اتحادیه ی اروپا، الگوئی مناسب برای ساختارآینده ی سازمان همکاری شانگهای باشد. حداقل 8 کمیسیون بایددردبیرخانه ی این سازمان ایجاد شود که تحت نظر دبیرکل سازمان فعالیت کنند. هریک ازکشورهای عضو ، باید نماینده ای دراین کمیسیونها داشته باشد. هدف اصلی این اصلاحات، باید تبدیل سازمان همکاری شانگهای به یک ساختارهماهنگ ، منسجم ، موثروکارآمد باشد که از مکانیسمهای خاص نظارتی واجرائی برخوردارباشد.

سازمان همکاری شانگهای ازبدو تاسیس (2001) ، تحولات افقی وعمودی گسترده ای راپشت سرگذاشته است.این سازمان پس ازدو دهه، اکنون 9 عضو اصلی دارای حق رای دارد که عبارتند از: روسیه ، چین ، قزاقستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان ، ازبکستان ، هند ، پاکستان وایران. روسای دولتهای عضو ، باشرکت درنشست مجازی هند درجولای 2023 ، ایران رابه عضویت کامل سازمان پذیرفتند. عضویت ایران ، جدیدترین گام درگسترش افقی سازمان همکاری شانگهای محسوب می شود.این سازمان ، اکنون دارای 3 عضو ناظربدون حق رای نیزهست که عبارتند از : مغولستان ، بلاروس ، وافغانستان. اما وضع افغانستان پس ازبه قدرت رسیدن دوباره ی طالبان دراین کشور، درهاله ای ازابهام قراردارد. باتوجه به رسمیت شناخته نشدن حکومت طالبان توسط جامعه ی بین المللی، این کشورازاوت 2021 به نشستهای سازمان همکاری شانگهای دعوت نشده است. بلاروس نیز درجریان اجلاس هند، یک یادداشت تفاهم الزام آورباسازمان امضاء کرد که بااجرای آن ، این کشوردرسال2024 ، به عضویت سازمان همکاری شانگهای درخواهد آمد.بنظرنمی رسد مغولستان نیز که از سال 2004 بعنوان عضوناظرپذیرفته شده، درآینده ی نزدیک به عضویت کامل درآید. سازمان همکاری شانگهای با 14 کشورنیز مشغول رایزنی است که عبارتند از: ترکیه، ارمنستان ، آذربایجان ، قطر ، بحرین ، مصر ، عربستان ، کویت ، میانمار ، امارات متحده عربی ، سری لانکا ، نپال ، کامبوج ، ومالدیو.این کشورها می توانند به دعوت اعضای سازمان وبرحسب مورد، درکمیته های تخصصی سازمان همکاری شانگهای شرکت کنند. اکنون این سازمان، به بزرگترین سازمان منطقه ای دنیا تبدیل شده است وکشورهای عضو، بالغ بر34 میلیون کیلومترمربع از مساحت کره زمین رابه خود اختصاص داده اند که 60 درصد اوراسیا راشامل می گردد. 2/3 میلیارد نفر یعنی حدود نیمی ازجمعیت جهان نیز تحت پوشش سازمان همکاری شانگهای قراردارد.

ازسوی دیگر، سازمان همکاری شانکهای دردودهه ی اخیر،یک توسعه ی عمودی رادروظائف وعملکردهای خویش پشت سر گذاشته است.درحالیکه تاکید اصلی پنج عضو اولیه ی سازمان برمسائل مرزی ومقابله با " سه شرّ " (3 evils) بود ( تروریسم ، افراطی گری ، وجدائی طلبی) ، اما رفته رفته حیطه ی فعالیت سازمان، گسترش پیداکرد وطیف گسترده ای ازمسائل اقتصادی ، فرهنگی وعلمی رانیز دربرگرفت. امروزه سازمان همکاری شانکهای ، میزبان مجموعه ای ازجلسلت وابتکارات است که تجرت بین مناطق ، حمل ونقل ، همکاری صنعتی ، نوآوری ، پروژه های استارت آپ، کاهش فقر، توسعه ی دیجیتال ، توریسم ، دیپلماسی عمومی ودیگرعرصه ها راشامل می گردد. مدیریت این دستور کاروسیع ومتنوع ، به چالشی بزرگ برای دبیرخانه ی سازمان همکاری شانگهای تبدیل شده است که وظیفه ی هماهنگی ومدیریت ابتکارات وفعالیتهای مختلف کشورهای عضو رابرعهده دارد. توسعه ی سریع افقی وعمودی سازمان همکاری شانگهای، مزایا ومضراتی برای این سازمان داشته است. درحالیکه برخی کارشناسان ،گسترش اعضاء ووظائف سازمان همکاری شانگهای رانقطه ی قوت آن می دانند ، برخی دیگراین تحول راموجب کاهش انسجام وکارآیی آن تلقّی می کنند. برخی کارشناسان نیز حتی از " بحران هویت " درسازمان همکاری شانگهای سخن می گویند. به نظرایشان ، بحران هویت موجب گردیده که تصمیمات این سازمان، ازضمانت اجرائی کافی برخوردارنباشد ولذا،تبدیل به سازمانی شبیه به جنبش عدم تعهد شود که صرفاً محلی برای بحث واعلام موضع است. برخی دیگر، سازمان همکاری شانگهای رابااتحادیه ی اروپا، ناتو ، آسه آن وسازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO ) مقایسه می کنند.

یک علت این وضع ، وظائف گسترده وسنگینی است که طی دو دهه ی اخیر برغهده ی این سازمان گذاشته شده است. سازمان همکاری شانگهای طی این مدت ، طیف گسترده ای ازوظائف راازجمله برگزاری مجامع سیاسی وپارلمانی، دفاعی وامنیتی ، اطلاعاتی، اجتماعی – فرهنگی-علمی، سازمانهای غیردولتی ودیپلماسی عمومی، وهمکاری درزمینه های اقتصادی ، تجاری ، بانکی، انرژی وحمل ونقل رابرعهده گرفته است. سازماندهی ومدیریت همه ی این موارد، برعهده ی دبیرخانه ی سازمان است. سازمان همکاری شانگهای اکنون فقط سه ارگان فعال دارد که عبارتند از ساختار منطقه ای ضد تروریسم ، شورای همکاری تجاری ، وکنسرسیوم بین بانکی. باتوجه به گستردگی فعالیت سازمان همکاری شانگهای واینکه هرروز عرصه های جدیدی به این فعالیت اضافه می شود، ساختارفعلی دبیرخانه ی این سازمان دیگرجوابگوی این حجم از مسئولیت نیست وباید اصلاح شود. درغیراینصورت ، انسجام ، کارآیی ، وبویژه ضمانت اجرائی تصمیمات اتخاذ شده ، زیرسئوال قرارمی گیرد. ازسوی دیگر، این سازمان نسبت به دو دهه قبل،ناهمگن تر شده است. اگرچه تاکید اولیه ی سازمان همکاری شانگهای برآسیای میانه بود امااکنون کشورهائی چون هند، پاکستان وایران رانیز به عضویت پذیرفته است. این ناهمگنی ، هم ازنظرجغرافیائی وهم درماموریتها وچالشهای رویاروی این سازمان مشهود است. اختلافات دیرینه میان هند وپاکستان ، ایران وکشورهای عربی ، وترکیه – ارمنستان – آذربایجان، اکنون به داخل سازمان همکاری شانگهای کشیده شده است.

حال سئوال اینجاست که آیا سازمان همکاری شانگهای، توان وامکان حل وفصل این حجم از مناقشه ودرگیری راکه دربخش وسیعی ازجهان گسترده شده ، داراست ؟ عدم شرکت نخست وزیر ارمنستان دراجلاس سپتامبر 2022 سازمان همکاری شانگهای، وناتوانی هند ازبرگزاری اجلاس سال 2023 بصورت حقیقی ( ونه مجازی) ، خود گواه ناهمگنی موجود درصفوف این سازمان نیست؟ بنظرمی رسد این توسعه ی سریع افقی وعمودی سازمان همکاری شانگهای، تاثیری منفی برنقش آن درترتیبات امنیتی آسیای میانه باقی گذاشته باشد. درحالیکه هسته ی مرکزی این سازمان، متشکل از 5 کشوراولیه، عملکرد بسیارموفقی درحل وفصل مناقشات منطقه بویژه اختلافات مرزی روسیه-چین و قزاقستان – قرقیزستان – تاجیکستان داشت اما درسالیان اخیر، سازمان همکاری شانگهای نتوانسته است تنش مرزی میان تاجیکستان وقرقیزستان را مدیریت نماید. وقتی اعتراضات وخشونت درقرقیزستان(اکتبر2020) و قزاقستان(2022) بالا گرفت ، رئیس جمهورقزاقستان بجای درخواست کمک ازسازمان همکاری شانگهای ، دست کمک بسوی " سازمان پیمان امنیت جمعی" دراز کرد. اگراین ناارامیها، آنچنانکه مقامات قزاقستان مدعی شده اند، واقعاً ماهیت تروریستی داشت، چراآنهاازساختارمنطقه ای ضد تروریسم سازمان همکاری شانگهای در تاشکند ، طلب کمک نکردند؟ اگرچه می توان پاسخهای متعدد به این سئوال داد اما، مسلماً یکی ازمهمترین این پاسخها، ناهمگنی موجود در درون سازمان همکاری شانگهای است که مانع ازایفای نقش فعال این سازمان درسرکوب یکی ازجدّی ترین تهدیدات اخیر امنیتی اخیر درآسیای میانه گردید. ازسوی دیگر، علیرغم دسترسی گسترده ی اعضای مهم سازمان همکاری شانگهای به دریاوآبهای آزاد، این سازمان بندرت مسائل دریائی را دربرنامه ی کارخود می گنجاند وهیچ استراتژی مشخصی نیز دراین مورد ندارد. اگرچه وزیردفاع ایران درجریان اجلاس وزرای دفاع سازمان همکاری شانگهای درآوریل 2023 ، پیشنهاد مکانیسم امنیت دریائی رادرقالب طرح " کمربند دریائی شانگهای " مطرح کرد اما این پیشنهاد جدّی گرفته نشد زیرا تاکید اصلی این سازمان ، بر تهدیدات زمینی ، بویژه تروریسم ، جدائی طلبی وافراطی گری است.

سازمان همکاری شانگهای، باید هرچه زودتر برای موارد زیرپاسخی درخور بیابد : توسعه ی جغرافیائی سازمان تاکجاادامه پیدا خواهد کرد ؟ آیا فرآیند تبدیل موقعیت ناظر به عضو اصلی، درآینده نیزباسرعت فعلی ادامه خواهد یافت ؟ آیا گفتگو بادیگرکشورهای جهان برای اعطای عضو.یت ناظربه آنها ، باگستردگی فعلی انجام خواهد شد ؟ آیاسازمان قادربه مدیریت مناقشات و اختلافات موجود دریک عرصه ی جغرافیائی گسترده است؟ البته دراصلاح ساختاردبیرخانه ی سازمان همکاری شانگهای، می توان " کمیسیون اروپا" راالگو قرارداد. دراین رابطه ، کمیسیونهای مختلف باوظائف تعریف شده باید زیر نظردبیرکل سازمان تشکیل شود. همه ی اعضاء باید دراین کمیسیونها حضورداشته باشند. کمیسیونهای سیاسی وپارلمانی ، امنیت واطلاعات ، حل وفصل مناقشات ، اقتصادی ، کسب وکار ، تجارت وبانکداری ، حمل ونقل وترانزیت ، انرژی ، علمی ، فرهنگی واجتماعی ، وسازمانهای غیردولتی ، ازمهمترین این کمیسیونها می باشند که باید تشکیل شوند. طرحها ونظرات مختلف دراین کمیسیونها جمع آوری ودرقالب پیشنهادهای مشخص تسلیم دبیرکل می گردد تا دراجلاسیه های سران، وزرای خارجه ویاآژانسهای وابسته، مورد تصویب قرار گرفته وبه مورد اجراء گذاشته شوند. هدف کلی ازاین اصلاحات ، تبدیل سازمان همکاری شانگهای به سازمانی هماهنگ ، منسجم ، کارآمد وقاطع است که مکانیسمهای نظارتی واجرائی موثری دراختیار داشته باشد.

درسهای کودتا

درسهای کودتا

(رهبرفقید حزب کمونیست شیلی از" آلنده " می گوید)

" گیلرمو تیلیر " (G.Teillier" صدرحزب کمونیست شیلی ، دردوران دیکتاتوری "پینوشه" (Pinochet) ، سالها به زندان افتاد وشکنجه شد. او مدتها ریاست کمیسیون نظامی حزب کمونیست شیلی رابرعهده داشت ومسئول سازماندهی کمکهای دریافتی از کوبا برای مبارزه بادولت فاشیست شیلی بود. تیلیر ، باجبهه میهنی " مانوئل رودریگز " بازوی نظامی حزب کمونیست شیلی درارتباط بود و بخش عمده ی زندگی خود رابصورت مخفی وبانامهای مستعار متعدد سپری کرد ودر سال 2005 به رهبری حزب کمونیست شیلی برگزیده شد. تیلیر پس ازبازگشت دموکراسی به شیلی، چند سال نماینده ی پارلمان بود ودر 29 اوت 2023 درسن 79 سالگی در سانتاگو درگذشت." "هوگوچاوز" او را دوست بزرگ مردم ونزوئلا وانقلاب بولیواری آمریکای لاتین نامیده است.

نوشتارحاضر، یکی ازآخرین مقالات تیلیر است که اندکی قبل ازمرگ ، به مناسبت پنجاهمین سالگرد کودتای شیلی نوشته شده وگزیده ای ازآن به نقل ازنشریه peoples world به فارسی برگردانده شده است.

درسال 1952 "سالوادور آلنده" نخستین تبلیغات ریاست جمهوری خودرابامنابع اندکی که دراختیارداشت ، آغازکرد. اوازحمایت حزب سوسیالیست شیلی برخورداربود که چهره های برجسته ی آن هنوز از "کارلوس ایبانز" (C.Ibanez) دیکتاتور نظامی راستگرای سابق حمایت می کردند که اکنون میانه روی اتخاذ کرده بود.حزب کمونیست شیلی(PCCh) نیزکه غیرقانونی بود ومخفیانه فعالیت می کرد ، از آلنده حمایت می کرد. این احزاب ، در"جبهه ی ملی خلق" متحد شده بودند. مطالبات مردم، فراوان بود وزنان برای نخستین باردرانتخابات ریاست جمهوری شرکت می کردند. معهذا، کسانی که به پیروزی آلنده باورداشتند، اندک بودند. اما 20 سال بعد، آلنده درکاخ "لاموندا" برصندلی ریاست جمهوری تکیه زده بود. درآن سال ، ایبانز ، باوعده ی مبارزه بافساد وبهبود معیشت مردم ، بااکثریت قاطع درانتخابات پیروزشد امابزودی باناآرامیهای اجتماعی روبرو گردید. مبارزات گسترده ی مردمی ، رژیم راوادارکرد تادرسال1958 ، "قانون مطرودین"(cursed law) را که به موجب آن ، حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شده بود، لغونماید. حزب فعالیت علنی خود راازسرگرفت ودرانتخابات شرکت نمود. سازمانهای مدنی وکارگری نیز بتدریج پاگرفتند ونیروهای سیاسی واجتماعی بیشتری خواستارتغییرات بنیادین گردیدند.پیشتاز این مبارزات ، احزاب سوسیالیست وکمونیست بودند. بزودی "جبهه ی اقدام مردمی"(FRAP) شکل گرفت وتحت رهبری سالوادورآلنده ، یک برنامهی جامع را ارائه داد که جهتگیری ضدامپریالیستی ، ضد فئودالی وضد الیگارشی داشت.دراین برنامه، ملی شدن صنعت مس ، انجام اصلاحات ارضی ، افزایش دستمزد کارگران ، ویک سلسله اصلاحات فرهنگی وبهداشتی باهدف حمایت از سلامت مادروفرزند ، پیش بینی شده بود.

آلنده ، انتخابات 1958 رانیز بااختلافی ناچیز ، به " خورخه الساندری" (J.Alessandri) واگذارکرد. ازاین زمان به بعد، جبهه ی اقدام مردمی، مورد توجه دولت آمریکاقرارگرفت. اینکه بیش از30 درصد رای دهندگان ، این جبهه راانتخاب کرده بودند،زنگ خطررا برای آمریکا به صدا درآورد. درانتخابات 1964 ، آلنده دوباره نامزد شد.این بارآمریکا، مستقیماً درانتخابات دخالت کرد وباکمک مالی هنگفت به تبلیغات ریاست جمهوری "ادواردو فری" (E.Feri)، وجلب آرای راستگرایان ، موجبات پیروزی وی رافراهم ساخت. آیاآمریکا نگران دموکراسی درشیلی بود ؟ خیر! این کشورفقط نگران منافع شرکتهای چند ملیتی فعال درصنعت مس بود. کنسرسیومی متشکل از شرکتهای آمریکائی ، نبض صنعت مس شیلی رادردست داشت وسرمایه گذاریهای کلانی دراین کشورانجام داده بود. سرمایه داران آمریکائی ، آماده بودند تااصلاحات جزئی رابپذیرند. آنها حتی حاضربودند ملی شدن صنعت مس شیلی وانجام اصلاحات ارضی را درچهارچوب طرح "اتحاد برای پیشرفت " جان اف کندی ، بپذیرند. اما به هیچوجه حاضرنبودند بادولت آلنده کناربیایند. علیرغم این شکست ، راه آلنده همچنان ادامه پیداکرد ودرسال1969 ، ائتلاف "اتحاد خلق" (UP) شکل گرفت و سرانجام درسپتامبر1970 ، این ائتلاف تحت رهبری سالوادورآلنده ، با6/36 درصد آراء ، پیروز انتخابات شد. هنری کیسینجر مشاورامنیت ملی آمریکا، تمام تلاش خود رابرای عدم تصویب اعتبارنامه ی آلنده درپارلمان بکارگرفت تابجای او، خورخه الساندری رابه قدرت برساند. آمریکا همزمان، برای جلب حمایت ارتش شیلی نیزاقدام کرد. اماژنرال "رنه اشنایدر" (R.Shneider) فرمانده کل ارتش،پای بندی خود رابه قانون اساسی اعلام کرد وهشدارداد که پارلمان باید بصورت دموکراتیک وبدون دخالت نظامیان، صلاحیت آلنده رابررسی نماید. کیسینجر شخصاً دستور حذف اشنایدر راصادرکرد واودرجریان یک عملیات آدم ربائی که توسط عناصروابسته به حزب "میهن وآزادی" وتحت رهبری ژنرال "روبرتو فیاکس" (R.Viaux) انجام گرفت، بشدت زخمی شد وچند روز بعد درگذشت.به موجب اسنادی که اخیراً ازطبق بندی دولت آمریکا خارج شد، کیسینجر درتماس تلفنی با "ریچارد هلمز" رئیس سیا ، به اوگفته بود: "اجازه نخواهیم داد شیلی برای ما بی ارزش شود."

ژنرال اشنایدر جان خود رابرسرپای بندی به قانون اساسی ودکترین عدم دخالت ارتش درسیاست گذاشت. معهذا، کنگره شیلی ، به سالوادورآلنده رای اعتمادداد واوبه عنوان نخستین رئیس جمهور مارکسیست جهان که تاآنزمان باانتخابات دموکراتیک به قدرت رسیده بود، شناخته شد. اوهدف خودرا "ساختمان سوسیالیسم،باابزارهای دموکراتیک اعلام کرد. ازاین پس، آمریکا بانفوذ درارتش شیلی ودرپیش گرفتن استراتژی بی ثبات سازی، خرابکاری ، ایجاد کمبود، وایجاد نیروهای شبه نظامی، به مقابله بادولت مردمی آلنده برخاست. ازهمان ساعات اولیه ی پیروزی آلنده درانتخابات، ارتش شیلی تحت رهبری آمریکا،مقدمات کودتا راآماده می کرد.به قدرت رسیدن دولت وحدت خلق ، حاصل نارضایتی های انباشته شده طی سالیان متمادی بود.اگرچه دولت آلنده، یک دولت ائتلافی بود اما قدرت خودرا از کارگران ، دهقانان ومعدنکاران می گرفت.

سرانجام در11 سپتامبرسال1973 ،کاخ ریاست جمهوری شیلی به محاصره ی سربازان کودتاچی به رهبری ژنرال "آگوستوپینوشه" درآمد وکاخ توسط هواپیماهای جنگنده بمباران شد وآلنده به قتل رسید. دردوران سیاه زمامداری پینوشه که 17 سال طول کشید، 38 هزارنفربازداشت وبیش از3500 نفرنیزکشته یا ناپدید شدند. اکنون 50 سال پس ازمرگ آلنده و200 سال پس ازاولین بیان دکترین مونروئه که آمریکای لاتین را حیات خلوت ایالات متحده می دانست، اگرچه هنوز تهدید آمریکا درآمریکای لاتین باقی است اما، باروی کارآمدن دولتهای مردمی درمنطقه، این تهدید روزبروز رنگ می بازد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

رقابت برسر " تراشه "

رقابت بر سر " تراشه "

(نگاهی به اقتصاد سیاسی صنعت میکروچیپس درجهان امروز)

رویاروئی اقتصادهای برترجهان درعرصه ی تکنولوژی پیشرفته ، اکنون به جنگی نیابتی (proxy war) دردوران ما تبدیل شده است. جهان شاهد رقابتی سهمگین برسر ریزتراشه ها ، تکنولوژی نسل پنجم ارتباطات ، وهوش مصنوعی است که رقابت امپراتوریهای بزرگ گذشته را برای گسترش نفوذ وقلمروی خویش ، تداعی می کند. اکنون نیزمانند گذشته ، دولتها نقش اصلی رادراین رقابت ایفاء می کنند. آنها بابسیج منابع انسانی ، مالی وفنّی خود، دربرابرتهدیدهای خارجی ایستادگی می کنند. اکنون که جهان دوران گذار ازنظم تک قطبی به چند قطبی راسپری می کند، دولتها ، بهره مند از توان بودجه گذاری ، ودرهمکاری با موسسات خصوصی فعال درعرصه ی فناوریهای پیشرفته، ازحاکمیت فنی ودیجیتال خود دفاع می کنند. تکنولوژی دیجیتال که برای تسهیل ارتباطات ورفاه بشر پدیدارشد ، اکنون ازمسیر اولیه ی خود منحرف شده است. امروزه ، روسیه وشرکای خارجی اش در بریکس (BRICS) که جایگاه مناسبی برای خود درساختارجهانی تحت هدایت آمریکا نمی یابند، برای ایجاد یک نظم نوین سیاسی واقتصادی متوازن وعادلانه ، تلاش می کنند. توسعه ی پلاتفرمهای دیجیتال دراین کشورها ، بخش مهمی ازاین تلاش محسوب می شود که تولید میکروچیپس ، محورآن به شمارمی رود.

بحران اقتصادی ناشی ازپاندمی کرونا ، جایگاه مهم صنعت میکروچیپس را دراقتصاد جهانی ، به همگان نشان داد. تنها درسال 2021 ، فروش تراشه های مموری (memory chips) که ازآنها برای ایجاد محیط های چند ریسمانی ( multithreaded environments) استفاده می شود ، 2/26 درصد نسبت به سال قبل ازآن ، افزایش پیداکرد که این به معنی افزایش 9/555 میلیارددلاری بازاراین محصول بود. افزایش تقاضابرای میکروچیپس دردوران پاندمی که باافزایش تقاضا برای کامپیوتر ، لوازم خانگی وتجهیزات بهداشتی همراه بود، متاسفانه باکاهش سرمایه گذاری برروی فناوری اطلاعات وارتباطات همراه گردید. لذا ، تولید کنندگان نتوانستند این تقاضا رابسرعت برآورده سازند. اختلال درزنجیره ی حمل ونقل ولجستیک ، انتقال قطعات ومحصولات تمام شده را رابادشواری روبرو ساخت. حدود 200 بنگاه بزرگ صنعتی درسراسرجهان ، دچارکمبود تراشه شدند وتنها صنعت تولید خودرو ، ازاین بابت متحمل 210 میلیارددلار خسارت گردید. اکنون این مشکل با مشکل دیگری همراه گردیده که همانا چالشهای ژئوپولتیک بلند مدتی است که بخش دولتی وغیردولتی فعال در تکنولوژی اطلاعات وارتباطات رادرگیرساخته است. اندیشمندان علوم سیاسی درارزیابی خطراتی که زنجیره ی تولید این محصولات راتهدید می کند وراههای مقابله با آنها ، ازعبارت " تاب آوری دربرابر استرس" (stress resilience) استفاده می کنند که به معنی اتخاذ تدابیری برای کاهش خطر رویاروئی فنّی میان ایالات متحده و چین ، دوتولید کننده ومصرف کننده ی عمده ی میکروچیپس درجهان امروز می باشد. درواقع دولت بایدن ازهمان بدو بدست گرفتن قدرت درژانویه ی 2021 ، تدابیراتخاذ شده علیه چین توسط دولت قبل راتایید و تشدید کرد. هدف این تدابیر، مهارچین درعرصه ی تکنولوژی پیشرفته می باشد. درواقع دولت بایدن یک رویکرد دو سویه رادررابطه با تولید تراشه اتخاذ کرده است. اول کمک به شرکتهای آمریکائی برای حفظ برتری دربازاربین المللی ، ودوم ، بازدارندگی چین دربازارجهانی نیمه هادیها.

تولید میکروچیپس ، صنعتی دانش بنیان و سرمایه براست. به همین دلیل ، تحقیقات وتوسعه دربخش تولید تراشه ، مستلزم اختصاص منابع هنگفت چند صد میلیارددلاری است که درتوان اغلب شرکتها وحتی دولتهای جهان نیست. بعلاوه دولت آمریکا ، تولید میکروچیپس رابه اهداف سیاسی وامنیتی آغشته کرده است. نگاهی به طرحهای بلند پروازانه واستراتژیک آمریکا دراین زمینه ، نشان می دهد که تشکیل ائتلافهای بین دولتی دربخشهای سیاسی، نظامی واقتصادی ، درصدراولویتهای این کشورقراردارد ونهادهای قانونگذار وشرکتهای بزرگ فناوری آمریکا، به همین منظوربسیج شده اند. وزیرخزانه داری آمریکا درآوریل 2022 ، درسخنرانی خود درشورای آتلانتیک اظهارداشت که ایالات متحده باید تجارت آزاد وامن راتشویق کند. این کشور ظاهراً می خواهد خود و متحدینش رادربرابر تهدیدهای ژئوپولتیک رقبا ، حمایت وحفاظت کند. خانم " ژانت یلن " (J.Yellen) دراین سخنرانی ، ازعبارت "دوست سپاری" (friend-shoring) استفاده کرد که بدان معنی است که فقط دوستان آمریکا ومتحدین وفاداربه منافع این کشور ، می توانند درفرآیند توسعه ، تولید ، توزیع وخرید محصولات پیشرفته ی فنّی ، شرکت کنند. " قانون فدرال علم و تراشه "(federal chips and science Act) که تصویب آن درکنگره ، 18 ماه به درازا انجامید ، سرانجام دراوت 2022 ، به امضای پرزیدنت بایدن رسید. این قانون که زیرنظر خانم ژانت یلن تنظیم شده ، همین هدف رادنبال می کند. قانون مزبور ، امنیت اقتصادی آمریکا رامدّ نظرقرارمی دهد. به موجب گزارشی که اخیراً توسط " انجمن صنعت نیمه هادی آمریکا " و " گروه مشورتی بوستون" منتشرشد ، سهم آمریکا ازبازارجهانی میکروچیپس ، از 37 درصد درسال 1990 ، به 12 درصد رسیده درحالیکه سهم چین دراین مدت ، ازصفر به 24 درصد افزایش یافته است. به موجب این گزارش ، برای تامین نیازهای اروپا چین واعضای بریکس درسالهای آینده ، به یک تریلیون دلارسرمایه گذاری جدید نیازاست. کارشناسانی که این تحقیق راآماده کرده اند ، برآنند که این سرمایه گذاری هنگفت ، بهای نیمه هادیها را 35 تا 60 درصد افزایش خواهد داد واین بهائی است که جهان بابت رقابت آمریکا وچین دراین عرصه می پردازد. قانون فدرال علم وتراشه ، اولویتهائی رابرای توسعه ی صنعت نیمه هادی درنظرمی گیرد که نانوتکنولوژی ، انرژی پاک ، محاسبه ی کوانتوم ، وهوش مصنوعی ازمهمترین آنهاست. دراین قانون ، 2/54 میلیارددلار سوبسید به ساخت میکروچیپس درخاک آمریکا تعلق می گیرد. همچنین 25 درصد معافیت مالیاتی برای احداث کنندگان تاسیسات ساخت تراشه درداخل آمریکا ، درنظرگرفته شده است. انتظارمی رود بااجرای این قانون ، 3/24 میلیارددلار سرمایه گذاری اضافی جذب این بخش شود. دراین قانون ف دولت فدرال موظف شده است درفاصله ی زمانی 2022 تا 2027 ، بالغ بر174 میلیارددلاربه تحقیقات وتوسعه درفناوریهای پیشرفته اختصاص دهد. قراراست این پول ، برای نوآوری صنعتی وتسهیل دسترسی سرمایه گذاران به بازار، هزینه شود.

هدف آمریکا ازتهیه ی این قانون ، نیل به جهشی بزرگ درصنعت تراشه سازی است تا آمریکا رادرکنار تولید نفت ، پتروشیمی وخودروسازی ، درراس تولید کنندگان تراشه درجهان قراردهد. انچه در سطرسطر این قانون هویداست ، مقابله ی اقتصادی وسیاسی باچین است. ازاین گذشته ، واشنگتن درسال 2021 ، " شورای فناوری وتجارت آمریکا – اروپا " رابا 10 کارگروه تشکیل داد که هدف آن ، تمرکز بر بازگرداندن توازن وتعادل به زنجیره ی عرضه ی نیمه هادیها وتدارک یک سیستم هشدارسریع برای پیش بینی خطرات پیش رو درزمینه ی کمبود تراشه می باشد. اما فعالیت این شورا، اندکی پس ازآغاز ، بعلت تصویب قانون فدرال علم وتراشه ، ونیزقانون چند صد میلیارددلاری مبارزه باتورم ، متوقف شد زیرا ، سوبسیدها ومعافیتهای پیش بینی شده دراین قوانین ، کمپانیهای بزرگ فناوری اروپا ودیگرنقاط دنیا راجذب بازار آمریکا کرد وواشنگتن باتصویب این قوانین ، دیگرنیازی به همکاری با دیگران درزمینه ی تولید تراشه نمی دید وحتی تلاش می کرد تاهرچه بیشتراز سهم اروپا دراین بازار بکاهد. این تلاش واشنگتن درکوتاه مدت ، به انتقال تولید میکروچیپس ازاروپا وشرق آسیا به تگزاس ، آریزونا ، وکالیفرنیا منجرمی شود وافزایش قیمت این محصول را موجب می گردد. شرکای آمریکا دراروپا ، بیش ازهمه ازاین قانون متضررمی شوند زیراآنها قبلاً نیز ازکمبود تراشه وقیمت گزاف اقلام میکروالکترونیک گله مند بودند. دربلند مدت نیز کمپانیهای آمریکائی مجهزبه تکنولوژی جدید ، مصرف کنندگان اقصی نقاط جهان را بویژه درآفریقا ، کشورهای مستقل مشترک المنافع ، آمریکای لاتین وبخشهائی از جنوب شرقی آسیا ، سرکیسه خواهند کرد. بدون تردید چین دربرابر این روند خصمانه ، ساکت نخواهد ماند واین استراتژی آمریکا رابی پاسخ نخواهد گذاشت. البته این پاسخ ، بسیارمحتاطانه وترجیحاً دیپلماتیک خواهد بود.

تولید تراشه ، سه مرحله دارد که هریک ازکمپانیهای بزرگ دنیا، معمولاً دریکی ازآنها تخصص دارد. مرحله ی اول ،" طراحی " است که تحقیقات وتوسعه وپیشرفت نرم افزاری ، لازمه ی آن است. شرکتهائی که درطراحی تراشه تخصص دارند ، معمولاً فاقد امکانات تولیدی ( کارخانه ) هستند. مثلاً شرکت آمریکائی Nvidia ازجمله شرکتهای عظیم طراحی میکروچیپس درجهان می باشد. مرحله ی دوم ، " ساخت " تراشه ازروی طرحهای مرحله ی اول است. شرکت تایوانی TSMC پیشتازاین عرصه درجهان می باشد. وبالاخره مرحله ی سوم ، " مونتاژ نیمه هادی " وتست آن است به نحوی که بتوان ازآن درابزارآلات وتجهیزات الکترونیک استفاده کرد. هلدینگ تایوانی ASE وکمپانی آمریکائی AMKOR ، از بزرگترین شرکتهای سازنده ی نیمه هادی درجهان می باشند. درحال حاضر آمریکا ، درعرصه ی تحقیقات وتوسعه ی میکروچیپس ، حرف اول رادرجهان می زند ودرطراحی ریزمدارها (microcircuits) وتجهیزات پیشرفته ی صنعتی ، دردنیا بی رقیب است وشرق آسیا ، بویژه تایوان وکره جنوبی نیز درساخت اجزاء اولیه ی تراشه ها ( دیود ، ترانزیستور و...) پیشتازجهان اند. حیات این بخش ، درگرو سرمایه گذاریهای کلان است که بدون دریافت سوبسید ازدولت ، میسرنیست. وجود زیرساخت پیشرفته ی فنّی ونیروی کاربسیارمتخصص نیز، لازمه ی حیات این بخش می باشد. امروزه چین درعرصه ی بسته بندی وتست تراشه ونیمه هادی ، پیشتازجهان است. این بخش ، به سرمایه گذاری ونیروی متخصص کمتری نیازدارد. اماچین قصددارد درتمامی مراحل زنجیره ی تولید نیمه هادیها ، سرمایه گذاری کند وگوی سبقت ازآمریکا برباید. آمریکا این برنامه ی چین را به معنی زیرسئوال بردن رهبری بلامنازع خود دراین عرصه می داند وقانون علم وتراشه را نیزبرای مقابله بااین وضع تنظیم کرده است. این قانون ، ضمن اینکه حرکت آزاد سرمایه وتکنولوژی رامیان آمریکا ومتحدین این کشور، به رسمیت می شناسد درعین خال ، به شدت دربرابر چین ، روسیه ودیگرمخالفان غرب ، قد علم می کند ومانع دسترسی آنها به فناوریهای پیشرفته ، بویژه درزمینه ی طراحی وساخت تراشه ونیمه هادی ، می گردد.

بدون تردید تصویب قانون علم وتراشه ، رویاروئی آمریکا وچین راوارد مرحله ای جدید می کند. البته آمریکا ازسپتامبر2022 ، نخستین گام رابرای محدود کردن صادرات نیمه هادیها برداشته بود و استفاده ازمنابع وسوبسیدهای دولتی رابرای سرمایه گذاری درچین ، حداقل برای یک دوره ی 10 ساله ، ممنوع اعلام کرده بود. دراکتبر2022 نیز دولت بایدن ، لیست بلند بالائی ازتدابیرکنترلی رابرای محدود کردن دسترسی شرکتهای چینی به تکنولوژی تولید تراشه ی آمریکا ، منتشرکرد. درژانویه2023 نیز دولت های آمریکا وهلند درباره ی وضع محدودیتهای صادراتی برتکنولوژی تولید تراشه ، به توافق رسیدند. شرکت هلندی ASML ، انحصار تولید ماشین آلات لیتوگرافی نوری ( photolithography) رادراختیار دارد که ازآنها درطراحی تراشه های پیچیده وجدید استفاده می شود. درتابستان وپائیز2022 ، آمریکا نام 30 شرکت چینی تولید کننده ی نیمه هادی را درلیست " شریک نامطمئن " قرارداد که حداقل 5/8 میلیارد دلاربه این شرکتها خسارت وارد کرد وارزش سهام این شرکتها دربورس شانگهای ، طی چندروز از4 تا 20 درصد سقوط کرد. اما همه ی کمپانیهای آمریکائی ، به سیاستهای ضد چینی دولت خود ، تن درنمی دهند. بخش بزرگی ازدرآمد شرکتهای سخت افزاری ونرم افزاری آمریکا ، ازتجارت باچین حاصل می شود. مثلاً 34 درصد ازدرآمد شرکتapplied Materials ، 34 درصد ازدرآمد شرکت آمریکائی Lam Research ، و25 درصد ازدرآمد شرکتهای AMD و Nvidia ، ازتجارت باچین حاصل می شود. لذا ، این شرکتها ، اگرچه تمایلی به رویاروئی بادولت آمریکا ندارند ، اما درپی یافتن راههائی برای طفره رفتن ازقوانینی هستند که منافع صدها شرکت آمریکائی رابه خطرمی اندازد. یکی ازاین راهها ، انتقال فعالیت خود به برخی کشورهای آسیائی است.

درسالهای 2021 و 2022 ، رشد اقتصادی درآمریکا ، اروپا وشرق آسیا ، نسبت به سال قبل ، افزایشی چشمگیر نشان داد به نحوی که برتولید ناخالص داخلی آمریکا به میزان 7 تا 10 درصد درسال افزوده شد. اما بحران انرژی وافزایش نرخ تورم ، بخش بزرگی ازاین دستاورد رابه باد داد. بیشترکشورهای اروپائی نیز درمقطع پائیز2020 تا تابستان 2022 ، کم وبیش همین روند راتجربه کردند. بنابراین کشورهای شمال ، پس ازیک دوره ی رونق اقتصادی ، ازاواسط سال 2022 به دوران رکود گام گذاشتند. اگرتدابیر ضد چینی کاخ سفید دردوران رونق اقتصادی موجّه می نمود ، دردوران رکود پس ازآن، هیچ توجیه منطقی ندارد. با گذشت دوسال ازاجرای این تدابیر، اکنون بنظر می رسد ترتیبات اتخاذ شده که بسیارپرهزینه و به لحاظ استراتژیک خطرناک نیزمی باشند ، نه تنها موضع جهانی آمریکا را تقویت نکرده بلکه آسیب چندانی نیزبه صنعت تولید نیمه هادی چین واردنکرده است.

فناوری اطلاعات وارتباطات روسیه نیز طی این دوره ، باچالشهای متعدد روبروبود که ازآن میان ، دوچالش مهمترازبقیه است. چالش اول اینکه ، توسعه ی پلاتفرم دیجیتال روسیه ، ازابتدا برای صادرات وتولید ارزش افزوده طراحی شده است. اگرچه این فناوری ، ازهمان نخستین روزهای پیدایش ، صنعتی جهانی بود اما ، بحران تک قطبی گری اوائل دهه ی 2000 ، به فرآیند تجزیه ی این روند دامن زد وتجزیه ی فضای مجازی جهان ، به زیان صنعت ارتباطات واطلاعات روسیه تمام شد. حوادث سال 2022 ، بویژه افزایش تنش میان چین وآمریکا برسرتایوان ، به تجزیه ی فضای مجازی جهان دامن زد و بازارکشورهای غیردوست آمریکا، مانند روسیه ، یابه روی منابع اصلی تکنولوژی اطلاعات بسته شد ویامحدودیتهای فراوانی برسرراه آن قرارگرفت. دراین مقطع ، کمپانیهای روسی ، سرگرم گسترش فعالیت خود درکشورهای جنوب بودند ومحصولات جدید دیجیتال خود رابه بازاراین کشورها صادرمی کردند. چالش دوم برسرراه صنعت اطلاعات وارتباطات روسیه، جنگ فناوری واشنگتن ومتحدینش علیه روسیه است. علاوه برجنبه های علنی این جنگ( هزاران تحریم وضع شده علیه شرکتهای فعال وپلاتفرم دیجیتال روسیه ) ، گامهای خصومت آمیزدیگری نیزعلیه روسیه برداشته شد که ممانعت از دسترسی این کشوربه محصولات ابری (cloud products) ازآن جمله می باشد. بدین ترتیب ، حتی فعالیت شرکتهائی که مورد تحریم قرارندارند نیز بامشکل روبرو شده است. مثلاً به روز کردن محصولات خریداری شده ی روسی ، دیگرممکن نیست وبرتعداد حملات هکری به فضای مجازی روسیه ، روزبروزافزوده می شود. نرم افزارهای قدیمی وبه روز نشده ، قادربه مقابله بااین حملات نیستند. نرم افزارهای آزادی نیز که روسها هنوزبه آنها دسترسی دارند ، آلوده به انواع بدافزار (malware) اند. ازسوی دیگر، بخش اطلاعات وارتباطات روسیه ، شرکتهای محدودی راشامل می شود که همه ی آنها کمتراز500 نفرپرسنل دارند. کارکنان برخی ازکمپانیهای مهم روسیه که دربخش تولید تراشه ونیمه هادی فعالیت می کنند، کمتراز 100 نفرمی باشند. این بدان معنی است که جایگزینی کامل واردات ، وبرپائی یک صنعت مدرن تراشه سازی درروسیه ، حداقل درآینده ی نزدیک ممکن نیست. حتی شرکتهائی که قبلاً دراین مسیر گام گذاشته اند ، اکنون باکمبود منابع محدودیت مشتری روبرو هستند ولذا ، قادربه تولید محصولات جدید حتی برای بازار روسیه نیستند. مشکل دیگرپلاتفرم دیجیتال روسیه ، عدم توازن آن می باشد. مثلاً ازسه مقوله ی نرم افزاری ، یعنی نرم افزارسیستمی ، نرم افزارکاربردی ، ونرم افزاربرنامه ریزی ، کمپانیهای روسی فقط درنرم افزار کاربردی پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته اند که بیشتراین موفقیت نیز، دربانکداری ، امنیت اطلاعات و اتوماسیون بوده است. البته دربخش نرم افزارهای سیستمی نیزچند شرکت بزرگ روسیه ازجمله Asrta Linux و Basealt ، به پیشرفتهای مهمی نائل شده اند اما ، بعلت عدم دسترسی به برخی محصولات پایه واجزاء برنامه ای مورد نیازپلاتفرم دیجیتال ، این پیشرفت متوقف شده است. بخش نرم افزارهای برنامه ای روسیه نیز نسبتاً کوچک وبی ثبات است وبسیاری ازفناوریهای حساس ، بااستفاده ازنرم افزارهای متن باز (open – source softwares) جایگزین شده اند. اما برخی ازآنها نیز همچنان بدون جایگزین مانده ومتوقف گردیده اند.

مهندسین فناوری اطلاعات ومخابرات روسیه ، درجهان به مهارت ونبوغ شهره اند. اما این استعداد نتوانسته است به یک پلاتفرم دیجیتال تمام عیار درسطح ملی تحقق ببخشد که قادرباشد درسطح بین المللی نیزبه رقابت بپردازد. پس ازآغازجنگ اوکراین ، تمام توجه بخش ارتباطات واطلاعات روسیه ،به تامین نیازهای داخلی این کشور وجبهه های جنگ معطوف شده است. معهذا ، به گزارش مرکزبین المللی آمار، بازار روسیه دردودهه ی نخست قرن کنونی ، 4/2 تریلیون روبل ارزش تولید کرده است که انتظارمی رود دردهه ی سوم نیز ادامه پیداکند. اما تراشه های روسیه ، باهدف استفاده در صنایع نظامی ودستگاههای اداری ، طراحی وتولید می شوند واین کشور ، برای رفع نیازهای دیگرخود ، ناگزیربه واردات میکروچیپسهای پیشرفته است. بخش اطلاعات وارتباطات روسیه ، اکنون فشارتحریمهای بین المللی را بیش ازبقیه ی بخشها احساس می کند. درسال2022 ، این بخش برسریک دوراهی بزرگ قرارگرفت : باقی ماندن بعنوان زائده ی شرکتهای خارجی وبی توجهی به تولید محصولات اورجینال داخلی ازیکسو ، وتبدیل شدن به مرکزاکوسیستم اطلاعات وارتباطات جهانی ازسوی دیگر. سطوح بالائی دولت روسیه ، رویکرد دوم رااتخاذ کردند ومتعاقب آن ، توسعه ی صنعت نیمه هادی کشور سرعت گرفت. اما فقط اراده ی سیاسی برای نیل به این هدف کافی نیست وباید منابع مالی لازم به این امراختصاص یابد که باادامه ی تحریم های بین المللی و جنگ دراوکراین ، کاری بس دشوارمی باشد.

زنجیره ی مدرن تولید نیمه هادیها ، قبل ازپاندمی شکل گرفت. درآن زمان ، تحریمهای بین المللی درعرصه ی فناوری ، بسیارمحدود بود وبااحتیاط تمام اعمال می شد. لذا ، این زنجیره ، خصلتی واقعاً جهانی داشت. اما به زودی ، عملکرد آمریکا ومتحدینش ، حلقه ی همکاری دراین بخش حساس واستراتژیک را تنگ وتنگتر کرد. اجرای قانون علم وتراشه توسط دولت آمریکا ، فرآیند جهانی شدن رازیرسئوال برد. اگرچه هدف اصلی این قانون ، بازدارندگی چین است اما چالشهای بزرگی رانیز پیش روی بخش اطلاعات وارتباطات روسیه ودیگرکشورهای جهان قرارمی دهد. اجرای این قانون ، موجب تقویت استراتژی جایگزینی واردات گردیده که دولت روسیه ، قبل ازجنگ اوکراین ، آنراآغازکرده بود. معهذا تلاش آمریکا واروپا برای کنترل بازار میکروچیپس ، که نظارت برخرید تکنولوژی ونرم افزار مورد نیازبرای تولید نیمه هادی رانیزشامل می شود ، هزینه ی سنگینی رابرصنایع آمریکا وروسیه تحمیل کرده وپیشرفت روسیه رادرجهت ایجاد صنعت نوین وطرازجهانی تولید تراشه ، کند کرده است.

ایجاد یک اتحادیه ی فناوری برای تقویت تحقیق وتوسعه ونیزتولید نیمه هادیها ، پاسخ روشن روسیه وچین به فعالیتهای خصمانه ی آمریکا ومتحدینش دراروپا وشرق آسیاست. اگرچه دراین اتحادیه، تصمیمات اصلی رادولتها می گیرند ، اما اجرای این تصمیمات برعهده ی بخش خصوصی است که البته باپشتیبانی دولتها عمل می کند. درب این اتحادیه برروی اعضای اتحادیه ی اقتصادی اوراسیا(EAEU) بازاست وشرکای چین درپروژه ی " یک کمربند ، یک راه " نیزمی توانند به این اتحادیه بپیوندند. هدف کوتاه مدت اتحادیه ی جهانی فناوری ، فائق آمدن برپیامدهای سوء قانون علم وتراشه آمریکاست که انتظارمی رود با قوانین مشابه دراتحادیه اروپا ، ژاپن ، کره جنوبی ، وتایوان ، همراه گردد. دربلند مدت نیزروسیه وچین، قصد دارند همکاری خود رادرصنعت نیمه هادی گسترش دهند تابه فرمت ایده آل برای همکاری دردیگربخشهای اقتصادی نائل گردند.

منابع ومآخذ

1)US chips and science Act , www.valdaiclub.com

2)chips , subsides ,security , and great power competition , www.lowyinstitute.org

3)the global semi-conductor industry , www.techerati.com

4)chip war or the crisis of late capitalism , www.mronline.org

5)china and the US war game in a tense world , www.leftvoice.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

جهان دربرابرهژمونی دلار

جهان دربرابرهژمونی دلار

( "شاه پول" ، قدرت رابه "یوان" واگذارمی کند ؟)

دردوران پس ازجنگ جهانی دوم ، همیشه دلار بر بازارهای پولی ومالی جهان حاکم بوده است.این پول ، بعنوان " شاه پول " شناخته می شد و مهمترین ارز ذخیره ی بین المللی به شمارمی رفت که ابزاری امن دردست صاحبان پول وسرمایه بود. طی این سالها ، دلارتوانست طلا ، فرانک سوئیس ، پوند انگلیس ، ین ژاپن وبیت کوین را پشت سربگذارد. چندی پیش ، فدرال رزرو آمریکا ، به منظورمهار تورم ، نرخ بهره راافزایش داد واین امر موجب هجوم سرمایه گذاران داخلی وخارجی به بانکهای آمریکائی گردید که خود افزایش ارزش دلار به بالاترین سطح خود در20 سال اخیر راموجب گردید. اکنون حدود 60 درصد ذخائرارزی جهان ، به دلاراست وپس ازآن نیز یورو با20 درصد قراردارد. حدود 90 درصد معاملات ارزی جهان نیز به دلارانجام می شود که این به معنی نیمی ازتجارت بین المللی می باشد. طی این سالها ، ثبات دلار درمقاطع بحرانی ، این پول رابه بهشتی امن برای سرمایه داران تبدیل کرد. مثلاً درجریان بحران بزرگ سال 2008 ونیزبحران مالی ناشی از کوید درسال2020 ، سرمایه گذاران ، دارائی خود را به دلارتبدیل کردند تا ارزش آنراحفظ کنند.

مسلم است که دولت ، اقتصاد وشهروندان آمریکا ، ازدلارقدرتمند بهره می برند. وزیر دارائی سابق فرانسه ، قدرت دلار را ، یک " مزیت فاحش " نامید. تقاضای جهانی برای دلار ، اسناد دلاری از قبیل اوراق قرضه ی خزانه داری کل آمریکارا بااستقبال جهانی روبرو کرده ودولت آمریکا توانسته است بااتکاء به این مزیت ، وامهای ارزان ازدیگرکشورها دریافت نماید. دولت وبنگاههای آمریکائی نیزاعتبارات خارجی خود رابه دلار دریافت می کنند. لذا، ارزش این دیون ، بانوسانات ارزی، چندان تغییرنمی کند. تقاضای جهانی برای دلار، ارزش این پول رادربرابردیگرپولهای دنیاتقویت می کند. اگرچه دلارقوی ، بهای کالاهای مصرفی مردم آمریکا ارزانترمی کند اما، ازتوان رقابتی محصولات ساخت آمریکا ، دربازارهای جهانی می کاهد. حاکمیت دلاربراقتصاد جهانی ، به آمریکا امکان می دهد تاتحریمها ومجازاتهای موثری را علیه رقبا ومخالفان خود ، اعمال نماید.

اما ازآغازسپتامبر سال 2023 ، بتدریج ورق برگشت. همینکه فدرال رزرو اعلام کرد که تورم مهارشده ولذا ، نرخ بهره کاهش می یابد ، سرمایه گذاران باپیش بینی شاخص ارزش دلار برای ماههای آینده ، که حاکی از کاهش 10 درصدی ارزش دربرابر سبد ارزهای عمده ی دنیاست ، پولهای خودرا ازبانکها بیرون کشیدند وریزش بانکی دیگری رادرسالیان اخیر رقم زدند. کاهش ارزش دلار، درعین حال موجب تقویت بازاربورس گردید واقلام صادراتی آمریکا رابرای خریداران خارجی ، ارزانترکرد. غولهای صنعتی آمریکا مانند اپل ، آمازون ، تسلا ، نایک ، ودیگران ، ازاین امراستقبال کردند. دلارارزان ، تقاضا برای نفت ، طلا ودیگرکالاها راافزایش داد واین امر، به سود بازارهای نوظهور چون برزیل ومکزیک بود زیرا آنها وابسته به واردات این اقلام هستند ودلارگران ،بازپرداخت دیون این کشورهارانیز دشوارترمی کند.

اما ازطرف دیگر ، هزینه ی بسیارنازل استقراض درآمریکا ، بزودی این کشوررازیرکوهی ازقرض فروبرد ومیزان دیون آنرا از 11/32 تریلیون دلار فراتر برد. اگراین روند همچنان ادامه پیداکند ، ازاعتبارجهانی دلار خواهد کاست. مسئله ی دیون انباشته شده ی آمریکا ، اکنون به معضلی سیاسی تبدیل شده وبه موضوع داغ بحث درتبلیغات انتخاباتی آمریکا مبدل گردیده است. اگرچه افکارعمومی آمریکا خواستار کاهش دیون وکسری بودجه ی دولت می باشد اما ، روشی که دولتهای آمریکا برای اینکار درپیش می گیرند ( افزایش مالیات ، اصلاح سیستم بازنشستگی وتامین اجتماعی ، وکاهش هزینه های درمانی دربودجه ی دولت ) مورد پسند مردم قرارنمی گیرد. ایالات متحده ، یکی ازمعدود کشورهای جهان است که زیر باراستقراضی چنین سنگین، کمرخم کرده وکنگره آمریکا نیز درسالهای پس ازجنگ ، به کرات سقف مجاز استقراض رابرای دولت این کشورتغییرداده است.هرچند سال یکبارکه بحث افزایش سقف استقراض داغ می شود ، دو حزب ، جنگ زرگری راه می اندازند تاازهم امتیازبگیرند.(1)

ازسوی دیگر، قدرت جهانی دلار، به دولت آمریکا امکان می دهد تاتحریمهای فلج کننده ی اقتصادی ومالی راعلیه رقبا ومخالفان خود وضع نماید. پس ازعملیات تروریستی 11 سپتامبر، دولت آمریکا به کرات ازاین اهرم استفاده کرد. تاپایان سال 2022 ، بالغ بر 12 هزاربنگاه اقتصادی جهان ، تحت تحریم آمریکاقرارداشتند. اگرچه این تحریمها ، تاثیرچندانی برتغییررفتار دولتها ندارند اما ، هزینه ی رقابت ومخالفت باآمریکا راافزایش می دهند. مثلاً ایران درحال حاضر، مجبوراست 20 درصد ازعواید ناچیزصادراتی خودرا صرف دورزدن تحریمها نماید. ازسوی دیگر، اعمال این تحریمها ، همیشه دشوار وچالش برانگیزبوده وچه بسا مانند تحریمهای وضع شده علیه روسیه ، به جدائی یکجانبه ی متحدان آمریکا ازسیستم دلار منجر گردد. اما حتی این کشورها نیز مجبورند تحریمهای ثانویه ی آمریکارا برعلیه کشورهائی چون ایران ، روسیه وکره شمالی ، رعایت نمایند وتجارت خودراباکشورهای مزبور کاهش دهند. معهذا، مخالفان سیاستهای اقتصادی آمریکا درتلاشند تا جایگزینی برای " سویفت " وسیستمهای جهانی مبتنی بردلار ، بیابند که اگرموفق شوند ، بدون تردید حاکمیت بلامنازع دلاربراقتصاد جهانی ، زیر سئوال خواهد رفت.

بدین ترتیب ، همه ی کشورهای جهان ، به بازی دلار تن درنمی دهند. کشورهائی چون چین وروسیه که خواستارتوقف هژمونی دلاربرجهان می باشند، ازحمایت گروهی از کشورهای دنیا برخوردارند. مثلاً مالزی پیشنهاد کرده تاپول مشترکی برای تجارت شرق آسیاایجاد شود که ارزش آن وابسته به طلا باشد. این کشور، همچنین پیشنهاد کرده است که " صندوق پولی آسیا " برای کاهش اتکاء به دلارتاسیس شود. درآغازهزاره ی جدید، سه چهارم ذخائرارزی جهان ، به دلاربود امااکنون این رقم به کمتراز59 درصد کاهش پیداکرده است وبه گزارش صندوق بین المللی پول ، این روند نزولی همچنان ادامه خواهد یافت. دلاربعنوان پول ذخیره بین المللی ، ابزاری درخدمت قدرت سیاسی واقتصادی آمریکاست ودولتهای این کشور تاکنون دراستفاده ازاین ابزار ، تردید بخود راه نداده اند. مثلاً دولتهای غربی برای مجازات روسیه بخاطرحمله به اوکراین ، 300 میلیارد دلارازدارائیهای این کشوررا که به نیمی ازکل دارائیهای آن کشوربالغ می شود ، توقیف کرده وبانکهای روسی رانیزازدسترسی به سیستم پرداخت بین المللی سویفت محروم نموده اند. استفاده ازسلاح دلار توسط دولت آمریکا ، نه تنها روسیه که بسیاری ازکشورهای جهان رانگران کرده است. بامسدود کردن ذخائرارزی روسیه، کشورهای دنیا دریافتند که هرگونه مخالفت باسیاست خارجی آمریکا ، ممکن است به قیمت توقیف ومصادره ی اموالشان دردیگرکشورها تمام شود. کشورهائی چون چین وهند که خواستارادامه ی تجارت با روسیه هستند ، اینکاررا بجای دلار ، باروپیه ویوان انجام می دهند که گامی مهم درمسیر دلارزدائی ازنظم تجاری بین المللی محسوب می شود. روابط تجاری برزیل وچین نیزروبه گسترش است که بخش عمده ی آن با یوان انجام می شود. این روند ، به جهانی شدن یوان کمک می کند وحضور دلاررا بویژه درمبادلات کالائی جهان ، به چالش می کشد. تقویت رابطه ی اقتصادی چین – روسیه ، موقعیت یوان را بعنوان ابزاربین المللی مبادلات تجاری ، تقویت می کند زیرااین پول ، ازثبات بیشتری نسبت به دیگرارزهای بین المللی برخورداراست ولذا می تواند به چالشی بزرگ برای دلار تبدیل شود. حتی کشورهای عضو " گروه – 10" (G – 10) نیزبتدریج ازدلارفاصله می گیرند تاخودراازنوسانات این پول ونیزتبعات احتمالی انفجاردیون آمریکا ، مصون نگهدارند.(2)

جنگ اوکراین ، به این روند سرعت بخشیده است. بزودی این جنگ ، دوساله می شود. اگرچه ناتو اکنون متحدتر وقوی تر ازهرزمان دیگر بنظرمی رسد وتوانسته است دوکشوربیطرف رانیز به صفوف خود ملحق نماید، اما تحریمهای بی سابقه ی غرب علیه روسیه ، پیامد های سنگینی برای آمریکا ومتحدینش خواهد داشت. چندی پیش ، صندوق بین المللی پول هشدارداد که این تحریمها می تواند جایگاه دلاررا درجهان تضعیف کند. به نظرکارشناسان این صندوق ، دلاراکنون دروضعیتی شبیه به وضعیت پوند انگلیس دراواسط قرن گذشته قراردارد. انستیتوی مطالعات امنیتی جهان (IAGS) نیزهشدارمشابهی رامنتشرکرده است. روسیه فقط آخرین مورد ازبکارگیری سلاح تحریم علیه کشورهای جهان است. دردهه ی گذشته ، آمریکا به کرات ازاین سلاح علیه کوبا ، ایران ، ونزوئلا وافغانستان استفاده کرده است. اعمال تحریمهای مزبور وتوقیف دارائی کشورها دربانکهای غرب ، موجب گردیده که بسیاری ازکشورهای جهان ، دیگردلاررا پولی معتبر وبانکهای غرب را مکانی امن برای نگهداری دارائیهای خود ندانند. دولت روسیه از شرکتهای این کشور خواسته است تا 80 درصد ازمبادلات خارجی خودرابه روبل انجام دهند. اگرچه مسکوت ماندن دلار درمبادلات بین المللی ، یک شبه حاصل نمی شود امااین روند ، مدتها قبل ازجنگ اوکراین آغازشده است . به گزارش صندوق بین المللی پول ، جهان در20 سال گذشته ، بتدریج راه خودرااز دلار جداکرده است. طی این سالها ، ذخائرارزی بانکهای مرکزی جهان ، از 71 درصد درسال 1991 ، به 59 درصد درپایان سال 2021 کاهش پیداکرد. جای خالی دلار ، توسط یوان چین ، دلارکانادا ، یورو ، دلاراسترالیا ، روپیه هند ، وون کره جنوبی ، وروبل روسیه پرشده است.

سالیان سال است که جهان رویای تضعیف دلار وغلبه برهژمونی جهانی آمریکا رادرسرمی پرورد. ابتکاراتی چون بریکس ، جاده ابریشم ، واتحادیه اوراسیا ، به همین منظور سازماندهی شده اند. اما عجیب اینکه ، بزرگترین ضربه به اعتبار دلار، توسط خود آمریکا وبااعمال تحریمهای همه جانبه علیه روسیه وگروهی دیگر از کشورهای جهان ، وارد شده است. باخروج این کشورها ازمدار دلار، بخش بزرگی ازدنیا باایشان همراه گردیده اند. معهذا ، باتوجه به ذخائرهنگفت جهانی دلار ، تبعات سیاستهای فدرال رزرو ، تنها به این کشورمحدود نمی شود وهنوزمی تواند دامنگیر دیگرکشورها گردد. مثلاً وقتی فدرال رزرو درسال گذشته ، برای مهارتورم ، نرخ بهره راافزایش داد، عرضه ی پول کاهش پیداکرد وبازارهای نوظهور وکشورهای درحال توسعه، برای سرمایه گذاری دربهشت امن دلار ،ازیکدیگرسبقت گرفته و به خرید اوراق قرضه ی خزانه داری آمریکا هجوم آوردند. خروج سرمایه ازاین کشورها وورود آن به آمریکا ، به افزایش ارزش دلار دربرابر دیگرارزها منجرشد وبازپرداخت دیون دلاری این کشورها را سنگین تر ودشوارتر کرد. کشورهای مقروض دنیا ، بیش ازهم ازاین سیاست لطمه دیدند. لذا ، بازارهای نوظهور تصمیم گرفتند به ذخائرارزی خویش تنوع ببخشند تاازآسیب پذیری خویش دربرابرسیاستهای اقتصادی آمریکا بکاهند. اینکه این تمایل ، تاچه حدّ به قدرت جهانی دلارلطمه می زند، درآینده مشخص می شود. اگرچه روسیه برای گریز از تحریمهای غرب ، گریبان خویش رابه یکباره ازقید دلاررها کرد اما چین ، که ازدیرباز برای جهانی کردن پول خویش تلاش می کرد ، نقش اصلی رادرهدایت فرآیند تضعیف جهانی دلار ، برعهده گرفته است. این کشوراخیراً قرارداد مبادلات ارزی خود راباآرژانتین توسعه داد وقراردادی نیزبابرزیل امضاء کرد که حجم مبادلات دوطرف رابه 150 میلیارددلاردرسال می رساند. قراراست بخش عمده ی این مبادلات باپولهای ملی دوطرف انجام شود. چین درتلاش است تا قراردادهای مشابهی نیزبادیگرکشورهای جهان منعقد نماید که درآنصورت ، دلار راباچالشی بزرگ روبرو خواهد کرد. آنچه کاررا برای آمریکا دشوارترمی کند ، سلطه ی چین برتجارت کالائی جهان است. بدین ترتیب ، ذخائرجهانی دلار بتدریج ته می کشد وسهم دلاراز ذخائر ارزی جهان همچنان کاهش پیدامی کند واکنون به پائین ترین سطح خود دردو دهه ی اخیررسیده است. چین که بزرگترین خریدارخارجی اوراق قرضه ی خزانه داری کل آمریکا بود ، اکنون این دارائی خودرا به کمترین مقدار ازسال 2009 تاکنون رسانده است. به گزارش خزانه داری آمریکا ، چین تاپایان فوریه سال 2023 ، نزدیک به 849 میلیارددلار اوراق قرضه ی خزانه داری کل آمریکا رادراختیارداشته که این کمترین میزان در12 سال اخیرمی باشد.(3)

قریب نیم قرن است که جهان ازمرگ دلار سخن می گوید اما این امرهنوز تحقق پیدانکرده است. معهذا تاکنون ، روسیه ، چین ، عربستان وایران ، همراه باگروه دیگری ازکشورها ، راه خود راازدلارجداکرده اند. اما هنوز بالغ بر60 درصد تجارت جهان بادلارانجام می شود وبنظرنمی رسد درآینده ی نزدیک ، دلارجایگاه خودرابعنوان پول ذخیره بین المللی ، ازدست بدهد. اما باسبقت گرفتن تولید ناخالص داخلی چین ازآمریکا تاسال2030 ، دهه ی آینده برای دلار سرنوشت ساز خواهد گردید. به گزارش صندوق بین المللی پول ، درسال 2022 ، چین بزرگترین شریک تجاری 61 کشورجهان ودرمقایسه ، آمریکا بزرگترین شریک تجاری 30 کشوردنیابود. اگرروزی دلارجایگاه خودرا بعنوان پول ذخیره بین المللی ، به یوان واگذارکند ، بدون تردید موقعیت برترخودرا دربرابردیگرپولهای رقیب مانند یورو نیز ازدست خواهد داد. دراین صورت چین ، به قدرت مسلط جهان تبدیل خواهد شد. بدین ترتیب دلار، بعنوان واحد محاسبه ، ابزارپرداخت ، وذخیره ی ارزش ، اعتبارخودراازدست خواهد داد وجهان یا به سمت یک ارز مرجع جایگزین حرکت می کند ویا به سوی محیطی باچند ارزمرجع حرکت خواهد کرد. قدرت دلار، ازثروت اقتصادی، ثبات سیاسی ، قدرت نظامی ، وحاکمیت قانون درآمریکا نشئات می گیرد. اگرهریک ازاین ارکان تضعیف شود ، دلارصدمه می بیند وبالعکس ، تضعیف دلار ، پایه های اقتدارسیاسی ، اقتصادی ونظامی آمریکا رابه لرزه درخواهد آورد. اما سیستم مالی پیچیده ی این کشور، یک شبه مضمحل نخواهد شد. درحال حاضر فقط 7 درصد معاملات ارزی دنیا به یوان انجام می شود. این رقم ، اگرچه ناچیزبنظرمی رسد اما ، بسرعت درحال افزایش است. اقتصادجهان ، هنوز وابسته به دلاراست اماباتقویت یوان ، ممکن است بزودی این معادله برهم بخورد وکشورهای بیشتری از یوان درمبادلات تجاری خویش استفاده نمایند.

چهاردهه قبل ، چینی ها موتوراقتصاد خودراباچراغ خاموش روشن کردند. آنها کارکردند ، رشد کردند ، کپی کردند ، وساختند ونرخ های رشد بی سابقه ی بالاتراز10 درصد راازخود برجای گذاشتند. کارخانه های دنیارابه چین کشاندند. چینی ها دراین سالها تلاش کردند درهیچ جنگی شرکت نکنند ، بانظم جهانی درنیفتند وبجای نبرد نظامی ، جنگ اقتصادی رابه پیش ببرند وپیروز این میدان باشند. اکنون که این پیروزی حاصل شده ، پکن ازموضع قدرت درصحنه ی جهانی ظاهرمی شود وحتی دلاررا ازمعاملات بورس خود حذف می کند. اگرچه " شاه پول " هنوز تاج خود رابرزمین نگذاشته اما باچالشهای سهمگین دست وپنجه نرم می کند.

زیرنویس

1)is the US dollar losing its status as the king of currencies? , www.nationalnews.com

2)the US dollar may be the next casualty of the Ukraine war , www.jacobin.com

3)the future of dollar hegemony , www.cfr.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-603

دسپوتیسم شرقی

دسپوتیسم شرقی وشیوه تولید آسیائی

اگرچه جوامع آسیائی ، جایگاه ویژه وپررنگی رادرتفکر تئوریک وتجربی مارکس اشغال نمی کنند اما درجای جای آثارمارکس ، به ماهیت جوامع آسیائی ویابه عبارت دقیق تر "شیوه تولید آسیائی" (Asian mode of production) اشاره می شود. اما این اشارات ، بحثهای فراوانی را درمیان مارکسیستهای پس ازمارکس برانگیخت : آیاشیوه تولید آسیائی ، مسیرتکاملی دیگری به موازات برده داری ، فئودالیسم ، سرمایه داری وسوسیالیسم است ؟ آیااصولاً شیوه تولید شرقی وغربی ، مبنای علمی ومنطقی دارد؟ وآیا برسمیت شناختن مقوله ای بنام " دسپوتیسم شرقی " (oriental Despotism) ، بهانه ای دراختیاراستعمارگران وداخله گران خارجی قرارنمی دهد تا زیر سرپوش تغییرات داخلی ، به مداخله درکشورهای عقب مانده بپردازند ؟

نخستین بار مارکس وانگلس درسلسله مقالات خوددرروزنامه ی " نیویورک دیلی تریبیون "، در انتقاد ازسیاست خارجی بریتانیا ، به جوامع آسیائی اشاره کردند. دراین مقالات ، فقدان مالکیت خصوصی ، بویژه مالکیت خصوصی برزمین ، علت اصلی رکود اجتماعی درجوامع آسیائی عنوان می شود. تغییرات ادواری سازمان اجتماعی دراین جوامع ، که خود رابشکل توالی سلسله ها و خاندانهای حکومتگر نشان می دهد، تغییراساسی درسازمان اقتصادی جامعه پدید نمی آورد زیرا مالکیت زمین وسازماندهی فعالیتهای کشاورزی دراین جوامع ، همچنان دست نخورده باقی مانده ودردست دولت ، به عنوان مالک بزرگ ، باقی می ماند. ماهیت ایستای جوامع آسیائی ، ریشه درجامعه ی روستائی کهن دارد که درآن ، فعالیت کشاورزی وصنایع دستی درهم ادغام شده وخودکفائی اقتصادی راپدید می آورد. این جوامع ، به لحاظ جغرافیائی وآب وهوائی ، وابسته به سیستمهای آبیاری متمرکزی هستند که اداره ی آنها دردست قدرت مرکزی می باشد. بنابراین ، دسپوتیسم ورکود درجوامع آسیائی ، ناشی ازتسلط دولت برخدمات عمومی ازیکسو ، وخودکفائی وانزوای جوامع روستائی ازسوی دیگرمی باشد.

مارکس وانگلس ، ازاین شواهد برای ارائه ی تبیینی پیچیده ترازشیوه تولید آسیائی درآثاربعدی خود ، استفاده کردند. مارکس در " گروندریسه " ( Grundrisse) به تفاوت فاحش میان تاریخ شهردرشرق وغرب اشاره می کند. به نظراو ، وجود شهرهای مستقل به لحاظ سیاسی ، بعنوان محل تولید ارزش مبادله (exchange value) ، شرط لازم برای رشد طبقه ی بورژوازی وسرمایه داری بود. اما شهر شرقی ، ازاین استقلال برخوردارنبود وبصورت تصنّعی توسط دولت ایجاد می شد وهمچنان تحت سیطره ی کشاورزی وروستا قرارداشت. کسانی که دراین شهرها قدرت داشتند ، همان قدرتمندان روستائی بودند. مثلاً پس ازمشروطیت ایران ، بیش از 50 درصد نمایندگان مجلس شورایملی راتا دهه ها بعد ، بزرگ مالکینی تشکیل می دادند که نقش بورژوازی شهری رانیزبازی می کردند. این شهرها ، فقط جایگاه اعمال سلطه ی شاهانه برساختاراقتصادی جامعه بودند.مارکس برمالکیت اشتراکی زمین وخودکفائی، به مثابه ی اساس وحدت اجتماعی درشرق ، تاکید می ورزد. اودر " کاپیتال " ، خودکفائی روستای شرق وادغام صنایع دستی درکشاورزی را ، اساس دسپوتیسم شرقی و بی تحرکی اجتماعی ذکر کرده وآنرا " رمز تغییرناپذیری جوامع آسیائی " معرفی می کند. مازاد تولید این جوامع ، بجای اینکه صرف شکوفائی بورژوازی شود ،بصورت بهره ی مالکانه وانواع واقسام مالیات ، نصیب دولت می شود.

بنابراین ، ویژگی اصلی شیوه تولید آسیائی رافقدان مالکیت خصوصی ، تسلط دولت برشبکه های آبیاری ، ادغام صنایع دستی وکشاورزی ، وروشهای ابتدائی تولید تشکیل می دهد. درحالیکه فقدان این عوامل درغرب ، علت اصلی رشد این جوامع بوده است. لذا، ویژگی دیگرجوامع آسیائی ، رشد روزافزون دستگاه دولتی وعقب ماندگی جامعه ی مدنی(civil society) می باشد. دراین جوامع ، ازبازار آزاد ، مالکیت خصوصی ، ساختارصنفی ، وحقوق بورژوائی که موتورمحرکه ی جوامع فئودالی غرب بود ، خبری نیست و فقدان مالکیت خصوصی ، مانع تکامل طبقات اجتماعی وتغییر اجتماعی می گردد. درروستای شرق ، ساکنین درقالب " بردگی عمومی " مورد استثمارقرارمی گرفتند وطبقه ی مسلط براین جوامع ، به روشنی قابل تشخیص نبود. دراین جوامع ، دسپوتیسم شرقی بادوسلاح خدعه وزور ، که هردو راباغلو بکارمی برد، حکومت می کرد وتوسل به زور را آنهم به شکل حاد وعریان آن ، برای ایجاد رعب واطاعت عمومی ، سخت موثر می شمرد. معهذا ، سیستم کاستی که مارکس وانگلس ازآن بعنوان شکل ابتدائی مناسبات طبقاتی یاد می کنند ، درمورد چین ، ترکیه وایران ، چندان مصداق ندارد. درغیاب مکانیسمهای داخلی برای تغییر درجوامع آسیائی ، این نقش رااستعمار وامپریالیسم برعهده گرفت. مثلاً استعماربریتانیا ، به یک نیروی برونزا درخدمت فروپاشی شیوه تولید آسیائی درهند تبدیل شد. مارکس وانگلس درمقالات خود درنیویورک دیلی تریبیون ، نقش تاریخی بریتانیا رادرایجاد مالکیت خصوصی زمین درهند وتلاشی شیوه تولید آسیائی دراین کشور، برجسته کردند.احداث راه آهن ، رواج جرائد آزاد ، تشکیل ارتش مدرن ، ومدرنیزه کردن ارتباطات توسط بریتانیا ، چهارچوب نهادین لازم رابرای توسعه ی اجتماعی هند فراهم ساخت.

برخی ازاندیشمندان پس ازمارکس ، ازاین مقالات نتیجه گرفتند که هرچه نفوذ امپریالیسم درشرق گسترده ترشود، مدرنیزاسیون این جوامع عمیق تر وسریعتر تحقق خواهد پذیرفت. پس ازمارکس وانگلس ، این قبیل سوء تعبیرها ازمقوله ی شیوه تولیدآسیائی ، بسیارصورت گرفت. درحالیکه مارکس در " مقدمه برنقد اقتصاد سیاسی" ، شیوه تولید آسیائی رایکی از" ادوارپیشرفت درتوسعه ی اقتصادی جوامع معرفی می کند ، انگلس در " منشاء خانواده ، مالکیت خصوصی ودولت " ، هیچ اشاره ای به آن نمی کند. باشعله ورشدن انقلاب اکتبر ، بحث درباره ی شیوه تولید آسیائی ، یکباردیگرداغ شد زیرا فئودالی ، بورژوائی ، یا آسیائی بودن جامعه ی روسیه ، اتخاذ استراتژیهای متفاوتی راتوسط انقلابیون ایجاب می کرد. مارکس درجائی ، روسیه را " نیمه آسیائی " (semi-Asiatic) نامید وانگلس نیز در " آنتی دورینگ " (anti-Duhring) انزوای کمون روسیه را اساس دسپوتیسم شرقی ذکرمی کند.

اما درسالهای 1877 تا1882 ، مارکس درنامه هائی به هیئت تحریریهostechestvenniye zapiski ، درباره ی ساختاراجتماعی روسیه وامکان انقلاب دراین کشور سخن گفت. اینکه کمون روسیه می تواند مبنای سوسیالیسم قرارگیرد یااینکه به مانعی اجتماعی برسرراه توسعه ی سیاسی تبدیل می شود، موضوع این نامه ها وتوضیحات تکمیلی انگلس بود. مارکس وانگلس براین باوربودند که اگرچه مناسبات سرمایه داری هنوز درروستای روسیه نفوذ نکرده ، اما کمون روسیه می تواند مبنای سوسیالیسم دراین کشورقرارگیرد. معهذا ، نیمه آسیائی نامیدن روسیه ، موجب بحثهای گسترده میان انقلابیون روسیه گردید. پلخانف (Plekhanov) ، رویاپردازی اتوپیائی راکه کمون روسیه رامبنای ساختمان سوسیالیسم درروسیه می دانست، رد کرد وملی کردن زمینها رابه معنی احیای شیوه تولید آسیائی ودسپوتیسم شرقی دانست. ادامه ی این بحث درسالهای بعد ، به مستقیم الخط بودن حرکت تاریخی جوامع ویاچند خطی بودن این حرکت انجامید. رویکرد چند خطی ، برشیوه تولید آسیائی تاکید می ورزید وبرآن بود که مارکسیسم به تکامل مکانیکی جوامع برطبق الگوی مراحل تاریخی ، معتقد نیست. سرانجام درکنفرانی لنینگراد(1931) ، حرکت تاریخی مستقیم الخط جوامع ، مورد تایید قرارگرفت واستالین نیزبرآن صحه گذاشت. بدین ترتیب ، مقوله ی شیوه تولید آسیائی درمحاق فرورفت وازآن پس ، بخث درباره ی آن ، درمجامع حزبی ، سیاسی وفکری ، متوقف گردید.

اما پس ازجنگ ، این بحث دوباره توسط " ویتفوگل " (Wittfogel) مطرح گردید. اوازپیامدهای مدیریت متمرکز برسیستم آبیاری چین ، ابرازنگرانی کرد. البته ویتفوگل دراستنتاجهای تئوریک خود ازاقتصاد آبی چین ، تحت تاثیر " ماکس وبر " (M.Weber) وتئوری " بوروکراسی پدرسالار" او قرار داشت. شیوه تولید آسیائی برای ویتفوگل ، دوجنبه ی اصلی داشت . اولاً این مفهوم ، به رابطه ی کلی انسان باطبیعت بازمی گشت که برمطالعات او درباره ی جغرافیای فرهنگی شکلبندیهای اجتماعی ، استواربود. ثانیاً ویتفوگل اظهارداشت که ممکن است طبقه ای مالکیت وسائل تولید رادراختیارنداشته باشد اما کنترل اقتصاد ودستگاه دولتی رادراختیارخود بگیرد. ویتفوگل درکتاب " دسپوتیسم شرقی " خود ، مطالعه ای تطبیقی ازقدرت ارائه می دهد. محوراین کتاب را حمله به جریانی تشکیل می دهد که مفهوم شیوه تولید آسیائی راپس ازسال 1931 ، مسکوت گذاشته بود.

درسالهای پس ازدهه ی 1960 نیز یکباردیگر مقوله ی شیوه تولید آسیائی ، درقالبی دیگرمطرح شد. این بار ، نگرش استروکتوالیستی " آلتوسر " (Althusser) به شیوه تولید ، بعنوان درک علمی از ماتریالیسم تاریخی عرضه شد. اوباارائه ی درکی جدید ازقانون انباشت درشیوه های تولید مختلف ، نظرخود را جایگزینی مارکسیستی برای تئوریهای مدرنیزاسیون وتوسعه در علوم اجتماعی متعارف ، معرفی نمود. مفاهیم وابستگی وتوسعه نایافتگی دراقتصادهای پیرامونی، توسط آلتوسر وارد علوم اجتماعی گردید. معهذا ، نظرات ویتفوگل و آلتوسر ، برابهامات موجود پیرامون مقوله ی شیوه تولید آسیائی افزود. دراین آثار ، جوامع آسیائی فقط بعنوان مجموعه ای ازفقدان ها ( طبقه متوسط شهری ، شهر ، مالکیت خصوصی ، نهادهای بورژوازی و...) به تصویرکشیده می شود درحالیکه مفهوم جوامع آسیائی ، آنچنانکه درآثارمارکس وانگلس منعکس گردیده ، بسیارعمیق تراز نظرات ویتفوگل و آلتوسر است وریشه درنظرات هگل ، مونتسکیو ، هابس ، وحتی فلسفه ی سیاسی یونان دارد که خود زمینه ساز مقوله ی جنجالی دیگری بنام " راه رشد غیرسرمایه داری " گردید.

منابع و مآخذ

1)Ernest Mandel , the formation of economic thought of Karl Marx , www.monthlyreview.org

2)oriental despotism by karl Wittfogel , www.commentary.org

3) زهرا شجیعی ، نخبگان سیاسی ایران ، (4 جلد) ، انتشارات سخن ، 1383 ، تهران

4) احسان طبری ، فروپاشی نظام سنتی وزایش سرمایه داری درایران ، انتشارات حزب توده ایران ، 1354

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

الهیات رهائیبخش

آشنائی بامبانی نظری

الهیات رهائیبخش

مسیحیت دردهه ی 1960 ، باپرچم آزادی ستمدیدگان ازجورستمگران ، قدم به صحنه ی جهان سوم گذاشت. برقراری عدالت وتاکید برحضوردین درعرصه های اجتماعی وسیاسی ، ازمهمترین مطالبات این جنبش بود. درسال 1968 ، اسقف های کلیسای کاتولیک آمریکای لاتین ، درهمایشی اعتراف کردند که تاکنون کلیسا دراین منطقه، جانب دولتهای ظالم را گرفته است اما ازاین پس ، جانب تهیدستان راخواهد گرفت. الهیات باید ازتبیین جهان دست بردارد وبه تغییرآن بپردازد. کنفرانس اسقفهای آمریکای لاتین ، درسند معروف " مدلین " ، برمحتوای انقلابی ورهائیبخش " کتاب خروج " (Book of Exodus) تاکید کرد : " مبارزه برای عدالت ، شرط اصلی ایمان است." چندی بعد ، اسقفها درانقلاب نیکاراگوا شرکت کردند وبه وزارت رسیدند. بدین ترتیب ، پرچم الهیات رهائیبخش (liberation theology) ازآمریکای لاتین برافراشته شد و روابط دولت وکلیسا راازیکسو ، ورابطه ی کلیسا ومردم راازسوی دیگر، دستخوش تحولی شگرف کرد. این الهیات ، مفاهیمی راازعلوم انسانی به وام گرفت وآنها رابا آموزه های انجیلی درهم آمیخت. طرفداران الهیات رهائیبخش ، برای " عمل " اولویت قائل می شدند اما پراکسیس آنها ، باپراکسیس مارکسیستی تفاوت داشت. پراکسیسی که الهیات رهائیبخش تبلیغ می کرد ، درحدّ کاربرد ارسطوئی این عبارت دردولتشهرهای باستان بود درحالیکه پراکسیس مارکسیستی ، ریشه درفرآیند تولید دارد.

جنبش الهیات رهائیبخش ، تحت رهبری کشیش وفیلسوف دومینیکنی بنام " گوستاو گوتیرز" (Gustavo Gutierrez)، مردم درحاشیه مانده ی آمریکای لاتین رابه صحنه ی اجتماع وسیاست کشاند. او فقررافقط فقدان امکانات اقتصادی نمی دانست بلکه آنرا " یک شیوه ی خاص اززندگی ، تفکر ، عشق ، عبادت و انتظار" می دانست. تئوری اجتماعی مارکسیسم ، نقش برجسته ای دردکترین الهیات رهائیبخش دارد. مارکس نیز در " دستنوشته های اقتصادی وفلسفی " ونیز " مسئله ی یهود " ، به الهیات رهائیبخش اشاره کرده است. این دکترین ، بزودی توانست خودرابه عنوان یک مانیفست اجتماعی رادیکال مطرح نماید که درآن ، اخلاقیات سکولار وعدالت طلبی ، جایگاه ویژه ای داشت. شیوه ی تبیین نظریه پردازان مکتب الهیات رهائیبخش ازمقوله ی استثمار ، به نظرات مارکس درکتاب " نقد فلسفه ی هگل درباره ی دولت " ، بسیارنزدیک است. دراین بینش ، توصیه ی کلیسای کاتولیک به انتخاب یک شیوه ی زندگی ریاضت کشانه ، جای خود رابه مبارزه برای رهائی فقرا می دهد. اما کلیسای کاتولیک ، الهیات رهائیبخش را به لحاظ هستی شناسی آن ، که قائل به نوعی پیوند میان مبانی مادی مارکسیسم وعناصرروحانی مسیحیت است ، رد کرد. پاپ ژان پل دوم درسال 1984 ، باانتقاد ازالهیات رهائیبخش ، آنرا تحت تاثیر مارکسیسم دانست وازاسقف پرو خواست تا گوتیرز را طرد وآثار اورا نفی نماید. سپس واتیکان در گزارشی 36 صفحه ای ، الهیات رهائیبخش رانفی کرد ومارکسیسم را نافی آموزه های کاتولیک دانست. درپی این موضعگیری ، نشریه های غرب ، ازجمله وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز ، هشداردادند که " الهیات رهائیبخش ، کمونیسم رابجای مسیحیت می نشاند."

درواقع ، این شکل التقاطی ازالهیات ، تردیدهائی را برانگیخت ودرعین حال ، ارائه ی تعریفی دقیق از آن را بسیاردشوارساخت تاجائیکه حتی اطلاق نام الهیات به آن ، تاحدودی گمراه کننده به نظرمی رسید. البته پیش ازاین نیز جهان شاهد ظهور چند نظریه ی مشابه بود : الهیات رهائیبخش آسیا ، آمریکای لاتین ، یهود ، وسیاهان . بعلاوه ازیک الهیات سیاسی نام برده می شد که زیرنفوذ " مکتب فرانکفورت " (Frankfurt school) قرارداشت وبرخی آنرا " الهیات رهائیبخش غرب " می نامیدند. بدین ترتیب ، آنچه که ازآن تحت عنوان الهیات رهائیبخش یاد می شد ، نظریه ی واحد ، منسجم وجدیدی نبود. اما همه ی این نظریه ها ، علیرغم تنوع خود ، سه نقطه ی اشتراک داشتند : تحلیل استثمارورابطه ی آن بامذهب ؛ استفاده ازتئوریهای اجتماعی برای ترمیم کاستیهای شریعت ؛ وتاکید برگفتمان آزادی آنچنانکه در سفرخروج آمده است. سفرخروج ، داستان مهاجرت بنی اسرائیل ازمصر، باهدایت موسی است. درداستان سفرخروج ، ایمان وسیاست درهم می آمیزد ، عملکرد مردم وخدا یکی می شود ، وحقیقت سیاسی باحقیقت الهی ادغام می گردد. درواقع کتاب خروج ، مبشّر رهائی ازاستثماروستم فرعونی ازیکسو ، وآزادی درسرزمین موعود ازسوی دیگر، است.

گوتیرز ، پس ازتحصیل دررشته ی پزشکی ، به تحصیل دررشته ی روانشناسی وفلسفه پرداخت وسرانجام دکترای خود راازانستیتوی کاتولیک لیون گرفت وبه تدریس دردانشگاههای پرو مشغول شد. اوهمچنین به عنوان استاد میهمان ، دراغلب دانشگاههای مهم اروپا وآمریکای شمالی ، حضوریافت. بزودی کتاب او بنام " الهیات رهائیبخش ، تاریخ ، سیاست ورهائی " به متنیفست مبارزات اجتماعی درآمریکای لاتین وخارج ازآن تبدیل ، وبه زبانهای زنده ی دنیاترجمه شد. گوتیرز ، نشان افتخار " لژیون دونور" را بخاطر " تلاش خستگی ناپذیر درراه اعتلای زندگی بشر ومبارزه با ظلم واستبداد" دریافت کرد.

بافروپاشی شوروی وبازگشت نئولیبرالیسم به صحنه ، برخی گمان کردند که عمر الهیات رهائیبخش نیزبه سر رسیده است. اما دیری نگذشت که نسل دوم رهبری نهضت ، باتکیه برمعرفت شناسی سیّال وانتقادی نسل اول ، قدم به میدان گذاشت وچهره هائی چون اوو مورالس ، هوگوچاوز ، رافائل کورها، وفرناندو لوگو ، راتقدیم آمریکای لاتین کرد که قدرت رادر اکوادور ، ونزوئلا ، بولیوی ، پاراگوئه، واندکی دیرتر درمکزیک ، بدست گرفتند وجان جدیدی به کالبد الهیات رهائیبخش دمیدند. برخی ازاین چهره های انقلابی ، ازمقامات مذهبی واصحاب کلیسا هستند. نسل جدید رهبری الهیات رهائیبخش ، نسبت به نسل اول ، طیف گسترده تری از مسائل رامدّ نظرقرارمی دهد : ازجهانی شدن نظام سرمایه داری ، حقوق بشر وحقوق زنان وکودکان گرفته تا اخلاق زیست محیطی. این نسل ، اشکال استثمار وپیوند زر و زور درنظام سرمایه داری را ، آنچنانکه مارکس آنرادرقالب تئوری ارزش اضافی بیان می کند ، باعبارت "ساختارگناه "(structure of sin) توضیح می دهد. مشابهت میان این دو ، فراوان است. الهیات رهائیبخش ، تفسیر جامعه شناختی ازواقعیت رابجای درک فردی وروانشناسانه ازمبانی الهیات می نشاند.

منابع ومآخذ

1)Gustavo Gutierrez , www.brandeis.edu

2)50 years later , Gustavo Gutierrez ,atheology of liberation , www.americanmagazin.org

3)who is Gustavo Guttierez ? , www.earthandaltarmag.com

4)liberation theology , A Dictionary of Marxist thought , Blackwell , 1991

5)ف.م.هاشمی ، مقدمه ای برمبانی نظری الهیات رهائیبخش ، نشریه " دانش ومردم " ، شماره 8 و 9 ، دی وبهمن 1385

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

ایدئولوژی آلمانی

ایدئولوژی آلمانی

( معرفی کتاب )

ایدئولوژی آلمانی ( Die Deutsche Ideology) که یکی ازنخستین آثارتئوریک مارکس وانگلس می باشد ، حاوی احکام بنیادین ، وتحلیلهای داهیانه ازتاریخ ، ویابقول نویسندگان ، " اقتصاد در عمل " است که درآن ، برای نخستین بار، استباط ماتریالیستی ازتاریخ بیان می شود. دراین کتاب ، مارکس صورتبندی مورد نظرش رااز ادوار تاریخی حرکت جامعه، ونیزجامعه ی بی طبقه ی کمونیستی، تشریح می کند. مارکس و انگلس ، کتاب قطور ایدئولوژی آلمانی رادرواقع ، برای پاسخگوئی به هگلی های جوان ، بویژه " ماکس اشترنر" (M.Stirner) ، " فوئرباخ " (Feuerbach)، و "برونو باوئر" (B.Bauer) نوشتند. اگرچه این کتاب 700 صفحه ای، بیشترجنبه ی جدلی دارد امادر آن ، به نکات بسیارمهمی از ماتریالیسم تاریخی وجامعه ی کمونیستی نیز اشاره می شود. بدین ترتیب ایدئولوژی آلمانی ، مانند همه ی آثار جدلی بنیانگذاران مارکسیسم ، دارای عناصراثباتی نیزهست که باید آنرا به حق ، توضیح اصول ماتریالیسم تاریخی دانست. این کتاب ، مجموعه ای از دستنوشته های مارکس وانگلس است که آنها نتوانستند دردوران حیات مارکس، برای آن ناشری بیابند ولذا ، این کتاب تاسالها پس ازمرگ نویسنده ، منتشرنشد. ایدئولوژی آلمانی ، علاوه برتوضیح اساسی ترین اصول ماتریالیسم تاریخی، یک دائره المعارف کامل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، وهنری است که درآن، جوانب مختلف زندگی اجتماعی ، به تصویر ونقد کشیده می شود. بخش اثباتی ایدئولوژی آلمانی( بویژه فصل نخست آن درباره ی فوئرباخ ) ، شرحی ازاندیشه های مارکس وانگلس بدست می دهد که شالوده ی آثار بعدی آنها قرارمی گیرد.

ایدئولوژی آلمانی که درسالهای 1845 و1846 دربروکسل به نگارش درآمده ، درنسخه ی آلمانی خود دارای یک عنوان فرعی نیزهست : " نقد فلسفه ی جدید آلمان طبق نظرات نمایندگان آن فوئرباخ ، باوئر ، واشترنر ، ونقد سوسیالیسم آلمان طبق نظرات پیامبران آن " . بنابراین ، همانطورکه نام کتاب نشان می دهد ، بسیارجنجالی وجدلی است اما هدف اصلی ازنگارش آن ، معرفی مبانی اصلی ماتریالیسم تاریخی به خواننده است. این کتاب ، چون ناشری پیدانکرد، مولفان دست ازتدوین نهائی آن برداشتند وبقول مارکس " دستنوشته ی آن به بایگانی سپرده شد تاتوسط موشهای جونده ، موردنقد قرارگیرد". مارکس بعد ها گفت که هدفش ازنگارش این کتاب، اثبات خود ازیکسو ، ومرزبندی باهگلی های جوان ازسوی دیگر ، بود. آنها دلیل موفقیت این اثردرخشان را، هم رایی خود دررسیدن به یک " اندیشه ی بزرگ " دانستند که همانا مفهوم مادی تاریخ وبکارگیری آن درنقد ایدئولوژیهای زمان است : " ماتصمیم گرفتیم که برای روشن کردن تضاد موجود میان بینش خود و دریافت ایدئولوژیک فلسفه ی آلمانی، بایکدیگرکارکنیم.یعنی مادرواقع می خواستیم باوجدان فلسفی گذشته ی خود تسویه حساب نمائیم." به نظرنویسندگان ، تمامی گرایشات پساهگلی(post – Hegelian ) ، ازسوسیالیسم اخلاقی ( گرون ) وآنارشیسم فردگرا(اشترنر) گرفته تاایده آلیسم(باوئر) وماتریالیسم (فوئرباخ) ، همه دچاریک خطای بزرگ هستند وآن عدم شناخت ازمنشاء عقاید وایدئولوژیشان درزندگی مادی است. اندیشه ، خمچون بذری است که درخاک حاصلخیز سیستم اجتماعی رشد می کند وبه بارمی نشیند. اندیشه ی طبقه ی حاکم درهرعصر، اندیشه ی حاکم برآن عصرمی باشد : " درهردوره ی تاریخی ، اندیشه های طبقه ی حاکم ، اندیشه های حاکم برآن دوره اند. طبقه ای که ابزارتولید مادی رادراختیاردارد، درعین حال ، ابزارتولیدذهنی رانیزدردست دارد." واگرتاریخنگاران ، فقط به ظاهرقضایا توجه کنند ، دچار " توهّم دوران" (the illusion of epoche ) خواهند شد. مثلاً فوئرباخ ،" تاآنجاکه ماتریالیست است توجهی به تاریخ ندارد وآنجا که به تاریخ توجه می کند، ماتریالیست نیست." مارکس درباره ی برونوباوئر و ماکس اشترنر نیزمی گوید : " آنها نظریات سوسیالیسم تخیّلی رابه لباس فلسفه درآورده اند تابتوانند آنرابه خود نسبت دهند."

براین اساس ، تولید وبازتولید مبانی مادی حیات اجتماعی ، شالوده ی هرچیزدیگراست. این بدان معنی است که " مجموع نیروهای مولده وارتباطات تاریخی انسان با طبیعت وبایکدیگر ، که ازیک نسل به نسل دیگرمنتقل می شود ، تعیین کننده ی شرائط زندگی درهردوره می باشد." بنابراین ،همانطورکه شرائط، انسان رامی سازد، انسان نیزشرائط رامی سازد واین به معنی نگرش جدید به کمونیسم است. " تزهائی درباره ی فوئرباخ " که درمارس 1845 نوشته شده را باید مکمل ایدئولوژی آلمانی دانست. این کتاب ، 11 فصل دارد که فصلهای چهارم تاششم آن ، به نقد نظرات فوئرباخ اختصاص یافته است. نظرات مارکس دراین کتاب ، درایدئولوژی آلمانی بسط داده شده است.

متاسفانه ترجمه ی کتاب ایدئولوژی آلمانی به فارسی ، که یکی ازمهمترین وپایه ای ترین آثار کلاسیک مارکسیسم محسوب می شود ، چندان رضایتبخش نیست وکاستیهای فراوان دارد بطوریکه گاه خواننده رادچار کج فهمی می کند. ترجمه هائی که زوبین ملکی ،تیرداد نیکی ، وحزب باصطلاح کمونیست ایران ازاین کتاب ارائه داده اند، درهمین زمره قرارمی گیرند. بطورکلی فقط آندسته ازآثارکلاسیک مارکسیسم که تاکنون توسط حزب توده ایران به فارسی ترجمه شده اند ،ازاعتبارواطمینان کافی برخورداربوده وقابل استناد می باشند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

ایران واولویتهای موهوم

ایران واولویتهای موهوم

(انتخاب رویکرد یاالزام راهبردی ؟)

آنچه که امروز ازآن به عنوان " جمهوری اسلامی ایران" یاد می شود ، چیزی جزفاسدترین رژیم خاورمیانه وشاید جهان ، نیست. کاربه جائی رسیده که حتی دوستان دیروز این رژیم نیز ازاو روی برمی تابند واین کشور، حتی نفوذ خود رادرعراق ولبنان، این دژهای استراتژیک خویش نیزازدست می دهد. اکنون به جزگروههای شبه نظامی شیعه ، دیگرکسی هوادار ادامه ی حیات جمهوری اسلامی ایران درمنطقه نیست وفقط کمکهای مالی وتسلیحاتی به این گروهها توانسته است هنوزآنها رادرمدارسیاستهای ایران نگهدارد. اما افزایش مشکلات اقتصادی ازیکسو ، وبروزاعتراضات مردمی ازسوی دیگر،ازسطح این کمکها نیز تاحدّ قابل ملاحظه ای کاسته است.

سرکوب وحشیانه ی اعتراضات اخیردرایران، چهره ی واقعی رژیم حاکم براین کشوررا، حتی به دوستان ناآگاه او نشان داد. مردم بشدت از کمکهای سخاوتمندانه ی دولت به گروههای سیاسی نظامی نیابتی درمنطقه ، ناخشنودند. به زعم آنها، پولی که باید برای بهبود معیشت وزندگی مردم ایران هزینه شود، به جیب گروههای ماجراجوئی سرازیرمی شود که کاری جزبی ثبات سازی منطقه ندارند. کارایران درعراق، دشوارترازلبنان ، سوریه ویمن است. زیرا علیرغم صرف بودجه ی هنگفت وتحمل خسارات وتلفات سنگین ، آمریکائیها ونیروهای خارجی همچنان دراین کشورحضورداشته وزمام امورآنرا دردست دارند. اولویت دیگرایران ، نگاه به شرق وگسترش رابطه باروسیه وچین است. قراراست روسیه درازای کمک تسلیحاتی به جنگ اوکراین ، بیش از 30 فروند جنگنده ی پیشرفته ی " سوخو- 35 "(SU- 35) به ایران بدهد.اما این معامله ، هنوز بدلائل نامعلوم ، عملی نشده است. شاید روسیه ازآن بیم دارد که ایران ازاین جنگنده ها درخلیج فارس استفاده نماید.

وضعیت اقتصادی ایران ، روزبروز بدترمی شود. بنظرمی رسد دولت ، نرخ تورم 50 درصدی را به عنوان یک واقعیت گریزناپذیر ، پذیرفته است. اما مردم ، این تورم رابویژه دراقلام غذائی نمی پذیرند. امانرخ واقعی تورم درایران ، بیش از60 درصد است که البته همچنان روبه افزایش می باشد. دیگرمردم به وعده های اقتصادی دولتمردان درمورد بهبود وضعیت اقتصادی، باورندارند. افزایش افسارگسیخته ی قیمتها ، موجب افزایش فقردرجامعه گردیده است. پول داغ (Hot Money) سبب شده که ایرانیان مرفه نیزاندوخته های خود رابه دلار یاطلاتبدیل کنند ویاآنرابه خرید مستغلات اختصاص دهند. براساس آماررسمی ، اکنون 40 درصد ازجمعیت کشور، زیرخط فقر به سرمی برد درحالیکه رقم واقعی، بالاتراز 50 درصد می باشد. یک دهه قبل ، ارزش دلار کمتراز 4 هزارتومان بود اما اکنون از 50 هزار تومان نیزفراتررفته است. این افزایش ، نشانگرسقوط آزاد ارزش ریال وبه تبع آن ، ترقی سرسام آور قیمتها درایران می باشد. ایران برای غلبه بردشواریهای اقتصادی، کسب دلار ودورزدن تحریمهای بین المللی ، هیچ طرح مشخصی ندارد جزاینکه نفت خودرابا 37 درصد تخفیف به مشتریان عرضه کند که البته این به معنی کاهش 30 دلاری بهای هربشکه نفت می باشد. اگرچه ایران توانسته است ازاین طریق ، فروش نفت خام خودرا ، علیرغم تحریمها ، به6/1 میلیون بشکه درروز برساند اما، محل مصرف این درآمد نیز مشخص وشفاف نیست. مثلاً از مجموع 117 طرحی که قراربود درسال 1401 به بهره برداری برسند ، 105 طرح دربودجه ی سال 1402 دیده می شوند. یعنی 90 درصد ازطرحهای اقتصادی کشور، بلااجراء مانده است ووضعیت 10 درصد بقیه نیز باید مورد بررسی قرارگیرد. بنابراین ، بخش قابل توجهی ازمصارف منابع دولت ایران ، غیرشفاف وموهوم است.

روسیه نیزبخش بزرگی ازنفت خود رابصورت قاچاق به بازارعرضه می کند ودراین راه ، ازتجربیات ایران استفاده می نماید. ایران وروسیه ، دوکشورتحت تحریم غرب می باشند که روابط خود رادرسالیان اخیر گسترش داده اند. ایران به عضویت پیمانهای شانگهای و بریکس درآمده ورفته رفته اقتصاد خودرابه جانب شرق هدایت می کند. ایران وروسیه اخیراً توافق کردند که کارخانه ی تولید پهبادهای ایرانی رادرروسیه احداث نمایند. محل این کارخانه ، درحاشیه ی رود ولگا در900 کیلومتری مسکو ودر حاشیه ی کانالی قراردارد که راه ارتباطی دوکشورازطریق دریای خزر می باشد. روسیه ، کانال ولگا -دن رابه نحوی مدرنیزه وتجهیز کرده تابتواند پذیرای کشتیهای تجاری ازدریای خزر تا دریای سیاه گردد. کانال 101 کیلومتری دن – ولگا که درسال 1952 احداث شد ، بزودی به مسیر پرتردد کشتیهای تجاری تبدیل شد وبرترافیک آن نسبت به سال گذشته ، 15 درصد افزوده شده است.این کانال ، دسترسی روسیه رابه دریای سیاه ومدیترانه ممکن می سازد. معهذا ، کشتیهای بزرگتراز140 مترطول و17 مترعرض وباظرفیت بیش ازپنجهزارتن ، امکان عبور ازاین کانال راندارند. درحال حاضر ، سالانه بیش از 12 میلیون تن مال التجاره ازاین کانال عبورمی کند که نیمی ازآن رانفت وفرآورده های نفتی تشکیل می دهد. ازسال 2021 ، روسیه به ایران اجازه داده است تاازکانال ولگا – دن برای تجارت خارجی خود استفاده نماید. این نخستین باراست که روسیه به یک کشورخارجی چنین اجازه ای می دهد. بخش بزرگی ازتسلیحات صادراتی ایران به روسیه نیزازطریق همین کانال ، ارسال می گردد. دوکشورهمچنین توافق کرده اند درزمینه ی احداث یک کارخانه ی کشتی سازی درخزر ونیز لایروبی کانال ، بایکدیگرهمکاری نمایند. رود ولگا به دریای خزر ، و رود دن به دریای آزوف وازآنجا به دریای سیاه می ریزد. دریای خزر ، بزرگترین دریاچه ی جهان با 1000 کیلومترطول و430 کیلومترعرض می باشد وشوری آب آن ، یکسوم آب اقیانوسهاست. این دریا ، 7 هزارکیلومتر خط ساحلی دارد که طولانی ترین آن با 1900 کیلومتر، متعلق به قزاقستان است. خشکسالی های اخیر موجب کاهش سطح آب کانال ولگا – دن گردیده وتردد کشتیها رابا مشکل روبرو کرده است. لذا روسیه ، بخشی ازآب ولگا را بجای دریای خزر، به سوی کانال هدایت کرده است. این اقدام ،اگرادامه پیداکند ، آسیب جدی به محیط زیست دریای خزر وارد می کند وبه زیان کشورهای منطقه بویژه ایران می باشد. ایران وروسیه همچنین درزمینه ی ساخت سامانه های موقعیت یاب جهانی وجنگ الکترونیک بایکدیگرهمکاری می کنند. این سامانه های روسی که اکنون درسوریه امتحان خود راپس می دهند، تاکنون توانسته اند موجب شناسائی موشکهای اسرائیلی واختلال درهدفگیری آنها گردند لذا مورد توجه ایران قرارگرفته اند. سامانه ی ماهواره ای ناوبری جهانی روسیه بنام "گلوناس " ( GLONASS) که اکنون به سیستم موقعیت یاب آمریکائی GPS پهلو می زند، بویژه توجه ایران رابخود جلب کرده است.

گسترش همکاری باروسیه وچین، وطراحی روابط خارجی برمبنای فاصله گرفتن ازغرب، اگرچه اقدامی فی نفسه صحیح است اما ، طرحی اندیشیده و ودقیق نیست وفقط براساس الزامات روز وفشارهای بین المللی بردوطرف ، اتخاذ شده است. کشورهای همکارایران دراین طرح نیز، کم وبیش تحت تحریمهای آمریکا واتحادیه اروپا قراردارند. بنابراین ، راهبرد نگاه به شرق ، قبل ازاینکه انتخاب رویکردی منطقی برای ایران باشد ، الزامی راهبردی برای مقابله بافشارهای چند جانبه ی اقتصادی ، سیاسی ، نظامی وامنیتی می باشد. حمایت اخیرروسیه از موضع امارات متحده عربی درمناقشه برسرجزائرسه گانه باایران، خود نشانگراین امراست که اتحاد روسیه وایران ، قبل ازآنکه یک اتحاد استراتژیک وبلند مدت باشد ، فقط یک الزام راهبردی است که ازمقتضیات روز تاثیر می پذیرد. رژیم ایران که هرروز بیشترازروز پیش، پایگاه مردمی خود را درداخل وخارج ازکشور ازدست می دهد ، سعی می کند جای خالی حمایت مردمی را با حمایت خارجی پرکند : الزامی که باتغییرشرائط واعمال فشار طیف غلیظ هواداران غرب درحاکمیت ایران وپیرامون آن ، تغییرخواهد کرد.

نیجر : کودتاازسنخی دیگر

نیجر :

کودتا ، از سنخی دیگر

درساعت 3 بامداد روز 26 جولای 2023 ، گارد ریاست جمهوری نیجر (Niger) ، محمد بازوم (M.Bazoum) رئیس جمهوراین کشوررا در نیامی دستگیرکرد وبااعلام مقررات منع رفت وآمد ، مرزهای کشوررانیزبست. کودتا ، بلافاصله توسط جامعه ی اقتصادی غرب آفریقا ، اتحادیه ی آفریقا ، واتحادیه اروپا محکوم شد. فرانسه وآمریکا نیزاعلام کردند که شرائط رابدقت زیرنظردارند. درنخستین ساعات کودتا ، بیم آن می رفت که میان گارد ریاست جمهوری وارتش وفادار به محمد بازوم ، درگیری صورت گیرد. اما چند ساعت بعد ، باانتشاربیانیه ی ارتش ، این خطر رفع شد. فرمانده ی ارتش دراین بیانیه اظهارداشت که " به منظورجلوگیری ازجنگ داخلی وراه افتادن حمام خون ، وضعیت جدید رامی پذیرد." دوروز بعد ازکودتا ، نام ده افسر عضو " شورای ملی نجات کشور"(CNSP) اعلام شد. این افراد ، ازمیان بخشهای مختلف نیروهای مسلح ، دستچین شده اند که بانفوذ ترین آنها ، ژنرال " سلیفه مودی " رئیس سابق ستاد ارتش ورهبرکودتای سال 2010 درنیجر می باشد. دردوران ریاست اوبرارتش ، بزرگترین پایگاه پهبادی آمریکا دراین کشوراحداث شد ونیروهای ویژه ی فرانسه ، به منظورحفاظت از شرکتهای فرانسوی فعال دربخش اورانیوم نیجر، یک پایگاه نظامی دراین کشور برپا نمودند.

پس ازکودتا ، اتباع اروپائی وفرانسوی، درپی حمله به سفارت فرانسه درنیامی ، بتدریج خاک این کشورراترک می کنند. به آنها گفته شده است که فقط می توانند یک ساک کوچک باخود همراه ببرند. چند صد شهروند فرانسه دراین مستعمره ی سابق سکونت داشتند. کودتاچیان ، علت کودتا را فساد بازوم وسرسپردگی او به فرانسه ، ونیزبخطرافتادن امنیت کشور اعلام کرده اند : " تمامی کسانی که درحیف ومیل اموال عمومی دخالت داشته اند، دستگیرخواهند شد. اگرچه بسیاری ازآنها، به سفارتخانه های خارجی پناهنده شده اند." اتحادیه کشورهای غرب آفریقا (ECOWAS) باوضع تحریمهای مسافرتی واقتصادی علیه رژیم جدید نیجر ، اعلام کرده است که اگر کودتاچیان به سرعت قدرت رابه بازوم برنگردانند، بادخالت نظامی خارجی روبرو خواهند شد. این درحالیست که درمنشوراتحادیه اقتصادی غرب آفریقا ، هیچ ذکری از مداخله ی نظامی درکشورهای عضو به میان نیامده واین اتحادیه ، همیشه درتصمیمات خود ، منافع امپریالیسم فرانسه ، اتحادیه اروپا ، وآمریکا رادرنظر گرفته است. اتحادیه پولی واقتصادی غرب آفریقا ، تحریمهای گسترده ای راعلیه رژیم جدید نیجر وضع کرده است. تمامی معاملات کشورهای عضواین اتحادیه بانیجر، به حالت تعلیق درآمده ودارائیهای این کشور درمنطقه ، مسدود شده است. بانکهای توسعه ی منطقه ، همراه با فرانسه واتحادیه اروپا ، اعتبارات خودرابه نیجر قطع کرده اند. درواقع این اتحادیه ، مانند رژیم بازوم ، منافع ناتو وآمریکا رادنبال می کند. اما کشورهای مالی ، وبورکینافاسو ، ازهمان ساعات اولیه ی کودتا ، باانتشاربیانیه ی مشترک ، ازرژیم جدید حمایت کرده و وهرگونه حمله به نیجررا حمله به کشورخود تلقّی نمودند. این دوکشور همچنین تحریمهای وضع شده علیه نیجررا محکوم کرده وعدم پای ندی خود رابه آن اعلام نمودند. دولتهای نظامی مالی و بورکینافاسو ، خود سالهاست که تحت تحریم جهانی قراردارند. درواقع کودتای نیجر ، درپی کودتاهای مالی(2021) ، گینه (2021) ، و بورکینافاسو(2022) انجام شد. هرسه کشور، بابحرانهای گسترده ی زیست محیطی ، اجتماعی وسیاسی روبرومی باشند. فاجعه ی آب وهوائی ، ظهور تروریسم اسلامی ، وفعالیت شبکه های بزرگ قاچاق انسان ، سلاح و دارد، ازاجزاء این بحران می باشند. غارت منابع زیرزمینی منطقه ( بویژه طلا و اورانیوم) برنارضایتی توده های مردم افزوده است. دراین میان ، بخش مهمی ازنظامیان محلی نیزازحضورنیروهای خارجی وواگذاری پایگاههای دائمی به ایشان درخاک خود، ناراضی اند.

نیجر کشوری محصور درخشکی ، درغرب آفریقاست وپایتخت آن شهر نیامی می باشد. این کشور درتاریخ 3 اوت 1960 ، رسماً ازفرانسه اعلام استقلال کرد. نیجر پس ازاستقلال ، چهار کودتای نظامی راازسر گذرانده است ودولت بازوم ، نخستین دولت غیرنظامی این کشوربود که درسال 2021 به روی کارآمد ودست به اصلاحاتی زد که چندان مطلوب نظامیان نبود. اونظامیان راازمناصب مهم کشوری کنارگذاشت وژنرالهای ارشد ارتش رابازنشسته کرد. گفته می شود که درآستانه ی کودتا، محمد بازوم قصد داشت ژنرال تشیانی رانیزازفرماندهی گارد ریاست جمهوری خلع نماید. معهذا دولت بازوم ، غرق درفساد ، نتوانست انتظارات مردم را بویژه درعرصه ی اقتصادی ، برآورده کند. لذا موجب سرخوردگی مردم ازرژیم غیرنظامی گردید. قلب فساد نیجر ، درکالبد سرمایه گذاریهای مشترک این کشوربافرانسه ، می تپد. 85 درصد این سرمایه گذاریها ازآن فرانسه ، وفقط 15 درصد آن متعلق به دولت نیجرمی باشد که آنهم توسط نخبگان بی کفایت این کشور ، حیف ومیل می گردد. دولت بازوم ، تحت حمایت آمریکا وفرانسه ، به پایگاهی برای تاثیرگذاری برتحولات غرب آفریقا به نفع غرب ، ومبارزه با گروههای تروریستی اسلامگرا درمنطقه ی ساحل ، تبدیل شده بود. تاکنون درمبارزه با گروههای تروریستی، بیش ازهزارنفر کشته و سه میلیون نفرنیز آواره گردیده اند. درآستانه ی کودتای اخیر، 1100 سربازآمریکائی درنیجر مستقربودند. علیرغم تقاضای مکرر مردم وگروههای سیاسی اپوزیسیون مبنی بر تعطیلی پایگاههای نظامی خارجی واخراج استعمارگران ازکشور، دولت بازوم خواستار حضور بیشترنیروهای فرانسوی وآمریکائی درنیجر گردید ونیروهای اخراجی فرانسه ازمالی راپذیراگردید. او اعتراضات ضد غربی وضد فرانسوی رانیزباخشونت سرکوب کرد.

نیجر سرزمینی صخره ای وعمدتاً شنزار است ویکی ازفقیزترین کشورهای جهان محسوب می شود. معهذا این کشور، دارای منابع غنی نفت واورانیوم می باشد. نیجر ، هفتمین کشور بزرگ دارای ذخائر اورانیوم است وبیش از 5 درصد اورانیوم جهان راتولید می کند. اورانیوم نیجر ، ازکیفیت بسیاربالا برخورداراست. اما درحالیکه مصرف برق درنیجر، بسیارپائین است ( حدود 5/17 درصد) ، یک سوم برق فرانسه توسط اورانیوم استخراجی درنیجرتامین می گردد. حدود 300 سربازایتالیائی ،1500 سربازفرانسوی و110 سربازآمریکائی ، تحت پوشش مبارزه باتروریسم ، حافظ غارتگری شرکتهای چندملیتی غربی درنیجرمی باشند. حکام جدید نیجر ، بلافاصله صدورطلا واورانیوم به فرانسه رامتوقف کردند. علاوه برنیجر، بورکینافاسو ومالی ، سومین وچهارمین کشور تولید کننده ی طلا درجهانند و ذخائرعظیمی ازمس ودیگرمواد معدنی گرانبها رادردل خود نهفته دارند. معهذا بیش از 40 درصد مردم این کشورها، زیرخط فقر زندگی می کنند. به گزارش سازمان ملل متحد ، درحالیکه 30 درصد ذخائر ارزشمند معدنی ، 8 درصد ذخائرگاز ، 65 درصد زمینهای کشاورزی و10 درصد منابع تجدید پذیر آب جهان ، درآفریقا قراردارد، بسیاری ازمردم این قاره ، دچارگرسنگی ، فقر وقحطی اند. همسایگان نیجر عبارتند از بنین ، بورکینافاسو ، نیجریه ، مالی ، الجزائر ، لیبی وچاد . بیش از90 درصد مردم نیجر ، مسلمان وپیرو فرق مختلف صوفیه می باشند. درگذشته ، طریقه ی قادریّه پیروان زیادی درنیجر داشت اما اکنون طریقه ی " تیجانیّه " دارای پیروان بیشتری است. نیجر بسیاروابسته به کمک خارجی است لذا ، تحریمها فشاربرزندگی ومعیشت 25 میلیون جمعیت این کشوررا دوچندان می کند.

اگرچه اتحادیه کشورهای غرب آفریقا ، قبل ازنیجر ، عضویت مالی ، بورکینافاسو ، وگینه رابه حال تعلیق درآورده بود اما هیچگاه این کشورها را به استفاده اززور تهدید نکرد وبتدریج ازدامنه ی تحریمها علیه ایشان کاست . چند روز قبل نیز دولت نظامی گینه ، باانتشار بیانیه ای ، از رژیم جدید نیجر حمایت کرد وازاتحادیه ی کشورهای غرب آفریقا خواست تا این رژیم رابرسمیت بشناسد. پس ازسرنگونی دولت بازوم توسط ژنرال عبدالرحمان عمر تشیوم ، مردم تظاهرات متعددی درحمایت ازرژیم جدید برگزارکردند وخواستار خروج نیروهای خارجی ازکشور گردیدند. درپی انجام کودتاهای نظامی درمالی ، گینه ، وبورکینافاسو درسه سال اخیر نیز ، رژیمهای جدید بابهره مندی ازحمایت مردمی ، دستورخروج نیروهای نظامی خارجی مستقر درخاک خود راصادر کردند. اگرچه عضویت این کشورها دراتحادیه کشورهای غرب آفریقا ، به حال تعلیق درآمد ، اما آنها اکنون ازرژیم جدید نیجر حمایت می کنند. دولتهای موقت بورکینافاسو و مالی ، دربیانیه ی مشترکی اعلام کردند : " هرگونه دخالت نظامی درنیجر ، به معنی اعلام جنگ علیه بورکینافاسو ومالی خواهد بود." نیجر ، مالی ، بورکینافاسو ، وگینه ، برروی هم ، 60 درصد مساحت غرب آفریقا رابه خود اختصاص می دهند و11 کشور باقیمانده دراتحادیه غرب آفریقا ، فقط 40 درصد از خاک این منطقه رادراختیاردارند.

تحریم ومداخله ی نظامی ، راه حل بحرانهای غرب آفریقا نیست وفقط می تواند به فاجعه ی انسانی دراین منطقه بیانجامد. هرروز هزاران تظاهر کننده دراعتراض به تصمیم اتحادیه غرب آفریقا علیه رژیم جدید نیجر ، راهپیمائی می کنند. آنها درحالیکه علیه فرانسه ودرحمایت ازروسیه شعارمی دهند، عکس ولادیمیرپوتین وپرچم روسیه راباخود حمل می کنند. دربورکینافاسو ومالی نیزتظاهرات مشابهی برگزارمی شود. حمایت مردم منطقه ازروسیه وشخص ولادیمیرپوتین ، بی دلیل نیست. چندی پیش پرزیدنت پوتین دراجلاس روسیه – آفریقا درسن پطرسبورگ ، اعلام کرد که کشورش قصددارد 90 درصد ازبدهی کشورهای آفریقائی به روسیه (23 میلیارددلار) را ببخشد ودرپروژه های زیربنائی منطقه سرمایه گذاری نماید. این کشور همچنین ، 50 هزارتن غلّه ی رایگان دراختیار ضض کضور آفریقائی قرارداد. پس ازدومین کودتای بورکینافاسو نیزحوادث مشابهی در گوادوگو پایتخت این کشور بوقوع پیوست وتظاهرکنندگان ، سفارت فرانسه و مرکزفرهنگی این کشوررابه آتش کشیدند.جنبش سوسیالیستی غنا(SMG) هشدارداده که درصورت وقوع جنگ درنیجر " زندگی میلیونها نفر نابود شده وتولید غذا وارائه ی خدمات درمنطقه مختل می گردد.آثاراین جنگ ، دامن کل قاره راخواهد گرفت." حزب کمونیست بنین نیز به رئیس جمهور نیجریه که ریاست فعلی اتحادیه غرب آفریقا رابرعهده دارد، نسبت به حمله به نیجر ودیگرکشورهای منطقه ی ساحل ، هشدارداده است : " مردم بنین ، صلحدوست ودوستدار ملتهای حاشیه ی صحرا می باشند. آنها تحمل نخواهند کرد که رئیس جمهورشان به آلت دست استعمارگران برای حمله به نیجر، تبدیل شود." جمعی ازاتحادیه های کارگری ، احزاب چپ وسازمانهای مدنی نیزباصدوراطلاعیه هائی، بازوم را نوکرامپریالیسم وناتو نامیده اند واولتیماتوم اتحادیه غرب آفریقا راعلیه رژیم جدید نیجر ، محکوم کرده اند. رئیس انستیتوی آزادی آفریقا (AFI) درمصاحبه ای اعلام کرد که " مااکنون درآستانه ی یک جنگ جهانی درآفریقا قرارداریم."

بنابرگزارشهای منتشره ، اتحادیه غرب آفریقا ، برای دخالت نظامی درنیجر آماده می شود. این حمله احتمالاً ، تحت فرماندهی نیروی هوائی ونیروهای ویژه ی نیجریه وباکمک ساحل عاج ، غنا ، بنین وسنگال ، وتحت رهبری آمریکا وفرانسه عملی خواهد شد. دخالت نظامی درنیجر ، بدون شک به جنگ داخلی دراین کشور منجرمی شود وممکن است ابعاد منطقه ای بخود بگیرد. تلاش غرب برای بازگرداندن محمد بازوم به قدرت ، اگربادخالت نظامی درنیجر همراه شود ، ممکن است ناتو رادربرابر چین وروسیه قراردهد. دراین حالت ، حامیان رژیم جدید نیجر نیز ساکت نخواهند نشست ودست یاری بسوی روسیه ، چین ، وایران دراز خواهند کرد. این کشورها صریحاً گفته اند که اجازه ی تکرار حوادث لیبی (2011) رادرنیجر نخواهند داد. درآن زمان ، ناتو باتوجه به ضعف روسیه ، درلیبی مداخله ی نظامی کرد، معمرقذافی راکشت وتروریستها رامسلح نمود. درحال حاضر آمریکا ، در 15 کشورآفریقائی 29 پایگاه نظامی دارد ضمن اینکه فرانسه نیز 10 پایگاه نظامی خود رادراین قاره ، همچنان حفظ کرده است. نیجر کشوری محصور درخشکی است که اگر مورد تحریم بین المللی قرارگیرد ، ویا دچارجنگ داخلی گردد ، بسرعت دچار کمبود گاز وغذا خواهد شد ودرمعرض قحطی قرارمی گیرد. آمریکا ازکودتاچیان خواسته است تا فراً بازوم وخانواده اش را آزاد کنند وازاتحادیه غرب آفریقا نیز خواسته تابه وظیفه ی خود دردفاع از نظم وقانون درنیجر ، عمل کند. ناظران معتقدند که بازوم تحت حب رژیمهایس خانگی قراردارد. باوقوع کودتای نظامی در درمالی وبورکینافاسو وحضور شبه نظامیان " واگنر " دراین دوکشور ، آمریکا روابط خودرا بانیجرگسترش داد وبااختصاص 150 میلیون دلار کمک ، قصدداشت این کشوررا به " الگوی دموکراسی" درغرب آفریقا وکانون دفاع ازغرب دراین منطقه ، تبدیل کند.

کودتای اخیردرنیجر ، دهمین کودتا درمنطقه ی ساحل ، ازسال 2008 تاکنون بود.بورکینافاسو(2023-2015-2014) ، مالی (2021-2020-2012) ، موریتانی (2008) ، گامبیا (2014)وگینه(2021).رژیمهای سرنگون شده درهمه ی این کشورها، رابطه ی نزدیک با فرماندهی نظامی آمریکا درآفریقا(AFRICOM) داشتند و پایگاه نظامی دراختیاراین کشور ودیگرکشورهای غربی قرارداده اند. اما بنظرمی رسد کودتاهای اخیر درغرب آفریقا، ازسنخ دیگری است وباکودتاهای گذشته تفاوت دارند. رهبران این کودتاها ، آسیمی گویتا(مالی) ، ابراهیم ترائوره(بورکینافاسو) وعبدالرحمان تشیوم (نیجر) ، همه آموزش دیده توسط فرماندهی نظامی آمریکا درآفریقا هستند ولذا ممکن است درنظر اول، تصور شود که این کودتاها نیز مانند کودتاهای گذشته ، برای حفظ منافع شرکتهای چند ملیتی ونظم نوین استعماری حاکم برآفریقا صورت گرفته باشند.اما چنین نیست.رژیمهای برآمده ازاین کودتاها،روابط خود راباکشورهای استعماری کاهش داده وبادولتهای انقلابی جهان روابط نزدیک برقرارکرده اند. ترائوره دراجلاس سران آفریقا-روسیه درسن پطرسبورگ گفت : " کشورهای آفریقائی زخم دهه ها استعماروامپریالیسم رابربدن دارند. ماباید کشورهای خود راازیوغ اسارت نجات دهیم ". نخست وزیر بورکینافاسو نیز درسخنرانی خود در چهل وچهارمین سالگرد پیروزی انقلاب نیکاراگوا گفت : " وقتی من عازم این سفربودم ، مردم کشورم ازمن خواستند تاسلام گرم ایشان رابه دانیل اورتگا برسانم ومن ازهمینجا، سلام ودرود مردمم رابه اوتقدیم می کنم ".

اگرتحریمهای بین المللی برقرارشوند، مرزهای زمینی وهوائی نیجر بسته می شود واین کشور ازکمکهای بین المللی که به شدت به آن وابسته است ، محروم می گردد. ازسال 2008 تاکنون ، 9 کودتای موفق درآفریقای مرکزی وغربی بوقوع پیوسته که چهار کودتا درغرب آفریقا بوده است. اتحادیه ی غرب آفریقا که متشکل از 15 کشوراست، پیوسته بااین کودتاها مخالفت ورزیده وخود رامدافع دموکراسی درمنطقه معرفی کرده است اما این اتحادیه ، درواقع حامی رژیمهای غربگرا وسرسپرده ی کمپانیهای چند ملیتی می باشد. اینکه کودتاهای اخیر درغرب آفریقا(ازجمله نیجر) تا چه حد درمسیر مقابله باامپریالیسم وبرآورده ساختن مطالبات مردم منطقه گام برمی دارند، به زمان نیازدارد. آیاروند رهائیبخش ملی دراین کشورها، دوباره آغازشده است؟ زمان پاسخ این سئوال راخواهد داد. بدیهی است که بحرانهای این منطقه ، نه باکودتا ، ونه باتوقف روند های دموکراتیک ، حل نمی شوند. اما آنچه مسلم است اینکه ، بازگشت به شرائط قبل ازکودتا نیزممکن نیست. درعین حال امپریالیسم نیزنباید مردم نیجرراباسلاح غذا مجازات کند. ترقیخواهان جهان باید مانع تحریم غذائی نیجر وقطع کمکهای بین المللی به این کشورگردند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com