افول خاموش آمریکا
افول خاموش آمریکا
آمریکا خود را دژ مستحکم " نظم لیبرال جهان " معرفی می کند اما ، درهمه ی ارکان آن ، نشانه های واضحی از اضمحلال مشاهده می شود.برخی نشانه های افول امریکا عبارتند از : 1) کاهش اعتماد به ارتش : نتایج یک نظرخواهی که پس ازخروج آمریکاازافغانستان منتشرشد ، نشان می دهد که اعتماد شهروندان این کشور به ارتش ، به پائین ترین سطح خود رسیده است. تنها 45 درصدازآمریکائیها به ارتش این کشوراعتماددارند که این رقم ، نسبت به 70 درصد چند سال قبل ، افتی 25 درصدی نشان می دهد. 2) مشکلات اجتماعی : نشریه ی آتلانتیک دذرمقاله ای نوشت که تنها ابرقدرت جهان ، اکنون دولتی شکست خورده است. پاسخ آمریکا به پاندمی کرونا وقرارگرفتن این کشور درصدر مرگ ومیرهای جهان ، آئینه ی مشکلات ریشه دار داخلی آمریکاست. شکاف عظیم درتوزیع ثروت ، نقش پولهای کثیف درسیاست آمریکا ، نژاد پرستی سیستماتیک ، ودوقطبی شدن جامعه ، تنها بخشی ازمشکلات داخلی آمریکای امروز می باشند. فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز تئوری " پایان تاریخ " ، درمقاله ای که درنشریه ی اکونومیست به چاپ رسید ، خاطرنشان کرد که اصلی ترین عامل کاهش قدرت آمریکا ، مسائل داخلی این کشوراست. موسسه ی نظرسنجی " پیو" (Pew) نیزمی گوید تنها یکچهارم آمریکائیها به دولتشان اعتماد دارند. این بی اعتمادی درمیان نسل جوان بیشتراست. 3) کسری بودجه : کسری بودجه یکی ازدلائلی است که موجب افول هرقدرتی می گردد. کارشناسان معتقدند که روند روبه کاهش سهم آمریکا دراقتصاد جهان ، بزرگترین تهدید برای دلارمحسوب می شود. یکی ازمهمترین دلائل این وضعیت ، تناقض وتضادهای موجود درانگاره های لیبرالیستی ونئولیبرالیستی است که باگذشت زمان به مرور پدیدارشده اند.4) کاهش قدرت نرم : "جوزف نای " نظریه پرداز تئوری قدرت نرم می گوید که روند روبه تنزل قدرت نرم درآمریکا، اززمان حمله ی این کشوربه عراق شروع شد. روی کارآمدن دولت ترامپ نیز نشانه ی دیگری ازافول قدرت نرم درآمریکاست. توانائی آمریکا برای متقاعد کردن دیگران به مشروعیت سیاستهای خود ، که اساس قدرت نرم است ، اکنون متزلزل شده است. 5) مشکلات اقتصادی : سهم آمریکا ازتولید ناخالص داخلی دنیا که درسال 1960 نزدیک به 50 درصد بود ، اکنون به 24 درصد رسیده است. برآشفتگی نظم نئولیبرال ، یکی ازدلائل این افول است. یکی دیگرازخطرناکترین ضعف های کنونی آمریکا ، فروپاشی قریب الوقوع زیرساخت هسته ای این کشوراست که نشان می دهد که فقط هژمونی آمریکا درحال افول نیست بلکه ، این کشور درآستانه ی فروپاشی عملیاتی نیزقراردارد.
شاید اگرپس از به پایان رسیدن دوره ی زمامداری دونالد ترامپ ، دوباره نگاهی به سال 2025 بیاندازیم به این نتیجه برسیم که بایک دولت خود کامه درآمریکاروبرو بوده ایم . دراین دوره ، بزرگترین ضربه به علم وارد آمد وکاهش بودجه ی فدرال درزمینه ی تحقیقات علمی بویژه پزشکی وتغییرات آب وهوائی ، بشرراسالها به عقب راند. اقتصاد آمریکا دراین دوره ، دچارنابسامانی گردید ورشوه خواری به پدیده ای شایع درجامعه تبدیل شد. سیل مهاجرین از کشوراخراج شدند وناراضیان ، درخیابانها دستگیرشده ، ازخانه ربوده شده ، ودردادگاهها محکوم شدند. دموکراتها ولیبرالها دچارسکوتی مرگبار گردیدند. وقتی یک مجری تلویزیونی از " چاک شامر " (Chuck Schumer) رهبراقلیت مجلس سنا ، درمورد محدودیتهای ایجادشده برای موسسات آموزش عالی پرسید ، اوفقط به این بسنده کرد که بگوید ، نامه ای به دولت نوشته ونگرانی خودرا ابراز کرده است.
به موجب آمارمنتشره ازسوی خزانه داری آمریکا ، دراین دوره ، دیون ناخالص ملی این کشور از 5/37 تریلیون دلار( یا 120 درصد تولید ناخالص داخلی کشور) فراتررفت که بالاترین رقم درتاریخ آمریکا می باشد. تنها درسال گذشته ، دوتریلیون دلار براین دیون افزوده شد درحالیکه دراین سال ، آمریکا باهیچ وضعیت فوق العاده ای ( جنگ ، پاندمی و...) روبرو نبود. این مسیر ، شبیه به مسیری است که دولتهای ورشکسته طی می کنند بااین تفاوت که این بار ، ورشکستگی نه دریک کشورپیرامونی ، که درقلب سیستم مالی غرب رخ می دهد. کاهش بودجه توسط کنگره نیز ، امنیت زرادخانه ی هسته ای آمریکا رابه خطرانداخته است. اداره ی ملی امنیت هسته ای آمریکا (NNSA) که مسئولیت نگهداری ونظارت برکلاهکهای اتمی آمریکا رابرعهده دارد ، اخیراً اعلام کرد که بودجه ی این سازمان ، فقط برای صدروز کفایت می کند وپس ازآن ، سیستم نظارت بتدریج تعطیل می شود. حال سئوال اینجاست، چگونه کشوری که سالانه صدها میلیارد دلاربرای جنگهای خارجی هزینه می کند ، قادرنیست هزینه ی امنیت زرادخانه ی هسته ای خود راتامین نماید! پاسخ ساده است. ایالات متحده ، دیگریک کشورمنطقی نیست بلکه یک امپراتوری درحال افول است که توسط گروههای ذینفوذ ، مجتمع نظامی – صنعتی ، ونخبگان سیاسی اداره می شود که رابطه ی خود رابا واقعیتهای ملی وبین المللی ازدست داده اند. دولت جمهوریخواه فعلی آمریکا ، ضعف بودجه را به گردن دموکراتها می اندازد ودموکراتها نیز ازهرتلاش برای به بن بست کشاندن کشور وتضعیف آبروی سیاسی دولت ، کوتاهی نمی کنند. جمهوریخواهان نیز ازمقابله باکارشکنی دموکراتها ناتوانند. این تئاتر دوبازیگری ، نه تنها کشوررا فلج کرده بلکه آنرا تا آستانه ی فروپاشی نیزپیش برده است. هرج ومرج داخلی ، نه تنها تهدیدی برای آمریکاست بلکه به دلیل حساسیت سلاحهای هسته ای ، خطری برای کل جهان نیزمی باشد. هزاران کارمند ومقاطعه کار که درخدمت اداره ی امنیت هسته ای آمریکا می باشند ، بادریافتی های معوقه روبرو هستند. اگرچه دولت اعلام کرده وقفه ای در " عملیات حیاتی " روی نمی دهد اما معلوم نیست که چه چیزهنوز عملیاتی باقی مانده وچه چیز تعطیل شده است. یک اشتباه درنگهداری ویاتعلل دربرخورد با یک حادثه ، می تواند فاجعه بارباشد. درزمان نگارش این نوشتار، به دلیل عدم تصویب لایحه ی بودجه درکنگره ، دولت آمریکا بیش ازیک هفته تعطیل است وصحبت ازاخراج هزاران کارمند دولت فدرال می باشد.
قانون اساسی آمریکا نیز مدتهاست که درمعرض تضعیف قراردارد. نقش کنگره ، به مثابه ی دموکراتیک ترین شاخه ی حکومت ، دهه هاست که کمرنگ وکمرنگترمی شود. زمانی کنگره تنها قدرتی بود که می توانست اعلان جنگ کند اما اکنون ، مدتهاست که این حق رابه قوه ی مجریه واگذار کرده است. امروز رئیس جمهورآمریکا می تواند بدون تصویب کنگره ، ارتش رابه جنگهای خارجی گسیل نماید. بنظرمی رسد دولت ترامپ قصد دارد کنگره رادرزمینه ی مسائل مالی نیز دوربزند وازکاربیاندازد. وی صریحاً گفته است که خود راملزم به اجرای اقلام تخصیص یافته توسط کنگره ، نمی بیند! بنظرنمی رسد کنگره قصد داشته باشد نسبت به تهاجم به یک اصل مترقی قانون اساسی آمریکا که همان عدم تمرکز قدرت دردست یکنفر است ، ازخود عکس العمل نشان دهد. بنظرمی رسد دادگاه عالی آمریکا نیز رویه ی خود راتغییرداده واولویتهای بشدت محافظه کارانه را مدّ نظر قرارداده باشد. قاضی های این دادگاه ، قصد ندارند تازمانی که یک جمهوریخواه درآمریکا مسند کارباشد ، بااو دربیفتند. این دادگاه ، سال گذشته اعلام کرد که رئیس قوّه ی مجریه ، ازهمه ی پیگردهای قانونی مصون است. اما این ، برای ترامپ کافی نیست واو می خواهد برنامه هایش نیز ازنظارت دادگاهها وچالشهای حقوقی برکناربمانند. دونالد ترامپ ، آندسته ازاحکام قضائی راکه نمی پسندد ، نادیده می گیرد. مخالفان ترامپ ، این برخوردها رابحران قانون اساسی نامیده اند اما به نظر نگارنده ، آنراباید فروپاشی قانون اساسی نامید.
درآنسو ، کشورهائی چون چین وروسیه قراردارند که همچنان برقابلیتهای اداری ، دفاعی ، وامنیتی خود می افزایند وثبات نهادین خویش را تقویت می کنند. رویکرد چند قطبی که توسط این کشورها ، بویژه درچهارچوب بریکس دنبال می شود ، نشانگر سمتگیری آگاهانه بسوی نظم جهانی جدید است که با " اجماع واشنگتن" (Washington Consensus) منافات فاحش دارد. معهذا افول آمریکا ، فقط درشاخصهای اقتصادی این کشور نمایان نیست بلکه درناتوانی درحمایت ازمردم خود ، حفظ زیرساختهای حیاتی ، وجلوگیری ازبازیهای سیاسی که موجب برهم خوردن یکپارچگی ساختاری دولت می گردند، نیزهویداست. کاربه جائی رسیده که حتی زرادخانه ی هسته ای که همیشه خط قرمز دولتهای آمریکا بوده ، اکنون باکمبود بودجه روبرو شده است. همه ی این روند ها ، یک پیام روشن دارند : آمریکا دیگرنمی تواند رهبرجهان باشد! چشم اندازفروپاشی آینده ی آمریکا ، فقط اقتصادی نیست بلکه نهادین ، نظامی ، وژئوپولتیک نیز هست. جهان اکنون با مشاهده ی این چشم انداز ، درپی ایجاد یک نظم چند جانبه ، باثبات وصلحجوست که بتواند امنیت دنیا رابرقراروتضمین نماید.