سوء قصد به ترامپ

سوء قصد به ترامپ

نشانه ی بحران فراگیردر جامعه ی آمریکا

ترور ترامپ نشان داد که بحران اجتماعی درآمریکا ، به سطحی خطرناک رسیده وسیستم حاکم براین کشور، آماده است تاپرچم پرستاره ی خود را به پوشش تابوت فرزندان خویش تبدیل نماید. پس ازترور جان اف کندی ، جهان اکنون باتوطئه ی ترور " رابرت فیکو " (R.Fico) نخست وزیراسلواکی ، " ویکتور اوربان" (V.Orban) رهبرمجارستان ، واخیراً دونالد ترامپ نامزد ریاست جمهوری آمریکا ، روبرو گردیده است. شاید حادثه ی مشکوک مرگ ابراهیم رئیسی رئیس جمهور فقید ایران رانیزبتوان درهمین مقوله گنجاند. این سناریو که ممکن است درآینده نیزتکرارشود ، نشان می دهد که خشونت ، آخرین گزینه ی غرب برای حذف مخالفان است. هرروز جهان با خشونت ، نژادپرستی ، جنگهای بی پایان وقتل عام هائی روبرو می شود که همه زیرنام " دموکراسی" انجام می شوند. حمله به دونالد ترامپ راکه درکوران مبارزه ی انتخاباتی دونامزد ریاست جمهوری آمریکا صورت گرفت ، به طرق مختلف می توان تعبیروتفسیر کرد اما ، آنچه درورای همه ی این تعابیر وتفاسیرمشهود است ، بحران فراگیری است که که می تواند جامعه ی آمریکا رادریک جنگ داخلی غرق کند. یک لحظه تصورکنیم که ترامپ دراین حادثه کشته می شد. چه اتفاقی می افتاد؟ بروز یک جنگ داخلی ، حداقل درچند ایالت آمریکا ، محتمل بود. آمریکا مدتهاست که همچون یک بمب ساعتی عمل می کند. این بمب ، بارها خنثی می شود وازکارمی افتد اما ، دوباره فعال می شود. نهادهای امنیتی آمریکا ، دیری است که درباره ی احتمال بروزجنگ داخلی دراین کشور، هشدارمی دهند. درواقع ، تنش های نژادی وسیاسی درآمریکا ، به سطح نگران کننده ای رسیده است وصرفنظرازاینکه کدام نامزد درانتخابات جاری آمریکا پیروزشود ، بنظرنمی رسد تغییری دراین چشم انداز ایجاد شود. درهرحال ، براساس اطلاعات موجود ، دوتوضیح قابل قبول رامی توان برای ترور دونالد ترامپ برشمرد.

سناریوی اول اینکه ، حادثه ای واقعی ، توسط یک تروریست واقعی بوقوع پیوسته که ازگلوله ی واقعی استفاده کرده است. البته ، قربانیان این حادثه ، ونیزسوراخهائی که دراطراف تریبون ایجاد شده ، حاکی از واقعی بودن گلوله هاست. داستان این است که یک فرد مسلح ، ازپشت بام روبروی محل سخنرانی ترامپ ، چندین باربه سوی اوشلیک می کند که نهایتاً موجب زخمی شدن گوش ترامپ وکشته شدن تروریست می گردد. جان بدربردن ترامپ ازاین حادثه ، وی رابرای مردم آمریکا ، به ابرمردی شجاع وتحت حفاظت عیسی مسیح تبدیل کرد. مردم آمریکا ، وقتی ترامپ رابا صورت خونالود ومشتهای گره کرده دیدند که فریاد می زد : " بجنگید ! تسلیم نشوید ! " ، اشک به چشم آوردند وصحنه ای دراماتیک آفریدند. حرکت نمایشی گارد محافظ ترامپ ، وبه اهتزاز درآمدن پرچم آمریکا ونماد جنگ جهانی دوم ، درست بربالای سر ترامپ مجروح ، درحدّی اعجاب آور ، نمایشی بنظرمی رسند.

سناریوی دوم برای ترورترامپ ، این است که ترور ، واقعی نبوده وبااهداف سیاسی وتبلیغاتی خاص ، وبه منظور تحریک عواطف مردم وجلب افکارعمومی آمریکا صورت گرفته است. این ترور ، مباحث مهم اقتصادی ، مسئله ی اوکراین ، ومسئله ی غزّه وایران راکه تاقبل ازاین حادثه ، موضوع داغ تبلیغات ریاست جمهوری بود ، تحت الشعاع قرارداد. موارد مشابه متعددی درتاریخ آمریکا وجوددارد که بعدها مشخص شد که جعلی بوده وبااغراض سیاسی خاص طراخی شده بودند. دراین مورد نیز ، چند تن از حاضران درکنوانسیون جمهوریخواهان ، دقایقی قبل ازتیراندازی ، حضور یک تک تیرانداز رابرروی پشت بام ، به ماموران امنیتی گزارش کرده اند که بابی توجهی آنها روبروشده است. ازسوی دیگر ، انجام عملیات بااستفاده ازتک تیرانداز ، شگرد سازمان سیاست واف بی آی ، آزانس امنیتی دیگرآمریکا ، نیز دلائل وانگیزه ای برای حذف ترامپ دارد زیرا او دردولت اول خود ، تلاش کرد تاازقدرت واختیارات اف بی آی ، تاحدود زیادی بکاهد. نتیجه ی این تیراندازی چه شد؟ ترامپ راباگوش بانداژ شده درکنوانسیون جمهوریخواهان تصور کنید که می گوید : " سینه ی خود راسپربلای مردم آمریکا کرده ام ! " آنگاه محل برگزاری کنوانسیون ، باغریو حضاری پرمی شود که فریاد می زنند : " آمریکا دوباره قدرتمند باد ! " و "انتقام ! انتقام ! ". معلوم نیست که ترامپ بعدها چقدرازاین حادثه برای سرکوب مخالفان خود وتقویت اسرائیل وناتو ، جهت مبارزه باتروریسم ، استفاده کند. به هرحال ، ترامپ ازسوءقصد جان سالم به دربرد وبه لحاظ سیاسی ، قوی ترازقبل گردید. به جرات می توان گفت که اگرهم اکنون انتخابات برگزارشود ویااینکه جنگ داخلی فرضی میان دموکراتها وجمهوریخواهان درگیرشود ، پیروزی درهردومیدان ، از آن جمهوریخواهان خواهد بود. درعرصه ی بین المللی نیز ، ولادیمیرزلنسکی ، بنیامین نتانیاهو ، واتحادیه اروپا ، یکصدا این حادثه رابه عامل خارجی ، یعنی روسیه ، ایران ، چین ، داعش وغیره، نسبت داده اند. فضا آنقدر آغشته به تبلیغات وهیاهوست که حقیقت درآن گم می شود.

درآینده ، اطلاعات بیشتری درباره ی این توطئه ، منتشر خواهد شد. آنچه که اکنون می توان گفت اینکه دولت آمریکا ، یک دولت درمانده (failed state) است. کشوری که زمانی مهد دموکراسی وآزادی شناخته می شد ، اکنون به کشوری مالامال ازجرم وجنایت ، آشوب اجتماعی ، بی ثباتی نهادین، تنش نژادی وقطب بندی شدید سیاسی تبدیل شده که دولتی ناتوان آنرا اداره می کند. وقتی یک نامزد افراطی ریاست جمهوری در معرض ترور قرارمی گیرد ونامزددیگر، ازنارسائی ذهنی رنج می برد ، بدان معنی است که این کشور ، درآستانه ی بحران نهادین قرارگرفته است. بگذارید آرزو کنیم که این حادثه ، واقعی بوده ونمایشی نباشد. زیرا درغیراینصورت ، دیگرجائی برای انتخابات باقی نمی ماند. ترامپ توسط یک ملت آگاه به ریاست جمهوری برگزیده نخواهد شد بلکه توده ای بی شکل وناآگاه اورابه این مقام می رسانند که می توان آنها را برده وار به هرسوکشید. قطب بندی درچنین جامعه ای ، روزبروز تشدید شده ونفرت درمیان هواداران جناحهای مختلف ، فزونی می گیرد. اگراین شرائط ، دریک کشورجهان سومی بوجود می آمد ، آمریکا وغرب ، خواستار مداخله ی نهاد های بین المللی درآن کشور می شدند. دولت درمانده برای بقاء، نیازمند کمک بین المللی ویا بحران خارجی است وآمریکا نیز ازاین قاعده مستثنی نمی باشد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

وضعیت جدید ژئوپولتیک خزر

وضعیت جدیدژئوپولتیک خزر

توسعه ی شبکه های استراتژیک وتجاری درمنطقه ی خزر ، اهمیت این دریاچه رادردنیای امروز ، دوچندان کرده است. صحبت از بزرگترین دریاچه ی جهان است که درمنطقه ای استراتژیک میان ایران ، قزاقستان ، ترکمنستان ، آذربایجان و روسیه گسترده شده است. وسعت این دریاچه 371 هزارکیلومترمربع است وازیک اکوسیستم منحصربفرد برخوردارمی باشد. تنوع زیستی درحوضه ی این دریاچه ، بسیارزیاد وذخائرطبیعی آن ، بسیارغنی است. ارزش غیرقابل تخمین این منابع ، همکاری سیاسی واقتصادی میان کشورهای منطقه را جهت بهره برداری ازمنابع آن ، ضروری ساخته است.

چشم انداز ژئوپولتیک منطقه ی خزر ، بسیارپیچیده است وازتعامل میان 5 کشورساحلی تاثیرمی پذیرد.هریک ازاین کشورها، مهرونشان خودرا بردینامیسم های منطقه ای این ناحیه ی زرخیز ، برجای می گذارد. درسال 2018 ، توافقنامه ای میان این کشورها به امضاء رسید که براساس آن ، مرزدریائی آنها مشخص وسهم ایشان ازمنابع این دریا تعیین گردید. دراین منطقه ، بویژه نقش ایران مهم است زیرا مسیر کریدور شمال جنوبف که اوراسیا رابه آبهای گرم اقیانوس هند متصل می کند ، ازاین کشورمی گذرد. قزاقستان نیزبه همین اندازه اهمیت دارد زیرااین کشورتوانسته است منطقه ی خزر رابه یکی ازقوی ترین مناطق جهان ازنظر مدیریت اقتصادی ومناسبات بین المللی تبدیل نماید. این کشور ، توانسته است بخش انرژی رابه موتورمحرکه ی توسعه ی اقتصادی تبدیل کند. ذخائرنفت وگازموجود درمناطق ساحلی این کشور، بسیارغنی است و قزاقستان وروسیه ، درطول نوارآبی شمال-جنوب خزر، به نوعی رقابت بایکدیگرمشغولند. روسیه وقزاقستان راباید رهبران واقعی خزر نامید.

منطقه ی خزر ، دارای منابع غیرنفتی نیزهست که انرژی آبی ، فلزات قیمتی مانند طلا ونقره، مواد معدنی چون آهن ، روی ، مس ، اورانیوم وبوکسیت ، ازآن جمله می باشند.حدود 90 درصد خاویارجهان جهان نیز درخزرتولید می شود. خطوط لوله ی اصلی انتقال انرژی ، مانند خط لوله ی باکو – تفلیس – سیحان ، وخط لوله ی قزاقستان – چین ، که برای انتقال انرژی به اروپاوآسیا حیاتی می باشند ، ازاین منطقه می گذرند. شهرهای ساحلی خزر، مانند باکو درآذربایجان و آستاروبندرانزلی درایران، امرکزتوریسم ، ماهیگیری وصنایع شیلات می باشند. این شهرها ارای سواحل زیبا ، بناهای تاریخی وفرهنگ غنی هستند وتوسعه ی این بخشها ، علاوه براینکه به اقتصاد محلی رونق می بخشد ، ازوابستگی به صدورانرژی می کاهد ورشد پایدار رادرمنطقه تقویت می کند. به همین دلیل ، پس ازتعیین رژیم حقوقی دریای خزر ، مجمع اقتصادی خزر (CEF) نیز تشکیل شد وخزر راازیک دریاچه ی بسته ، به یک مسیربین المللی تبدیل کرد که تمامی مقررات بین المللی درمورد آن صدق می کند. روسیه وایران ، دوبازیگراصلی درعرصه ی مسیرهای تجاری می باشند. سالانه میلیونها تن کالا ، بادورزدن دریای سیاه ، توسط کشتی وراه آهن ، ازایران عبورمی کند.کالا وسرمایه ای نیزکه ازمنطقه ی مدیترانه ودریای سرخ ، به شرق ارسال می شود ، ازهمین مسیرعبورمی کند. کانال ولگا – دن که دریای آزوف را به بندر آستراخان متصل می کند ، نقش مهمی درتجارت منطقه دارد. ایران ، دربنادروصنایع کشتی سازی روسیه سرمایه گذاری کرده است . حدود ده سال قبل ، شرکت ملی کشتیرانی ایران ، 53 درصد ازسهام شرکت کشتی سازی Astrakhan Solyanka رابه ارزش 10 میلیون دلار خرید. این کشور، همچنین بادریافت وام ازبانکهای روسیه ، 270 کشتی کانتینردار خرید واسکله ها وراههای خودرا نوسازی نمود.

راه زمینی میان ایران وروسیه نیز از آذربایجان وداغستان می گذرد وتوسعه ی حمل ونقل ریلی ، یکی ازاولویتهای کلیدی وزیرساختی کشورهای منطقه می باشد. دراین رابطه ، احداث شبکه ی ریلی بسیاراهمیت دارد که یک طرح 4 ساله برای احداث ومدرنیزاسیون آن ، باسرمایه گذاری ایران ، روسیه وهند ، دردست انجام می باشد. اخیراً چین نیز به مشارکت درتوسعه ی خزر ابراز علاقه کرده است. اگر این پروژه عملی شود ، کشورهای ساحلی خزر ، همراه باچین وهند ، به بازیگرانی مهم درعرصه ی بین المللی تبدیل خواهند شد. چین مایل است مشارکت خود رادرخزر ، درچهارچوب ابتکار جاده ی ابریشم عملی سازد که اروپا ، آفریقا وآسیا رابهم متصل می کند. این مسیر ، ازدریای خزرمی گذرد. هند نیز مایل است از کریدور شمال-جنوب به نفع خود بهره برداری نماید زیرااین کریدور ، منطقه ی خزر رابه اقیانوس هند متصل می کند. کریدورشمال- جنوب ، سمبل همکاری وهمزیستی تاریخی میان فرهنگها واقوام مختلف است. بهره براری از ابزارهای ژئواکونومیک مانند مسیرهای حمل ونقل دریائی وزمینی ، نزدیکی به بازارهای مصرف ونیزتقرّب سیاسی وجغرافیائی به یکدیگر ، می تواند به امنیت سیاسی واقتصادی کشورها وحضورموثر منطقه درعرصه ی بین المللی بیانجامد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

ترامپ2

بسوی ترامپ2

پس ازاینکه جمهوریخواهان آیوا و نیوهمپشایر ، دونالد ترامپ را بعنوان نامزد خود درانتخابات آینده ی ریاست جمهوری آمریکا معرفی کردند، دومین ورود ترامپ به کاخ سفید ، کلید خورد. پیروزی آشکارترامپ درنخستین مناظره ی انتخاباتی نیز، این پیام رابه رهبران جهان داد که باید خودرابرای دوره ی دوم ریاست جمهوری ترامپ آماده کنند. ازآن پس ، حدس وگمان درباره ی مضمون دوره ی دوم ریاست جمهوری ترامپ ، بالاگرفت. اکنون چشم انداز پیروزی ترامپ درانتخابات جاری آمریکا ، بسیارجدّی است. نظرخواهیها نشان می دهند که ترامپ در چهار ایالت ازشش ایالت عمده ی آمریکا که همیشه میان جمهوریخواهان ودموکراتها دست بدست شده اند ، پیروز می شود. اما علیرغم همه ی حدس وگمانها ، هنوز هیچکس نمی داند که ترامپ پس ازبدست گرفتن قدرت ، چگونه عمل می کند بویژه آنکه او ، ازجانب کنگره ای حمایت می شود که اکثریت آن دردست جمهوریخواهان است. ترامپی به کاخ سفید راه می یابد که به روشهای متعارف نظارتی سیستم آمریکائی ( مثلاً دادگاه عالی) ، وقعی نمی گذارد. انتظارمی رود برخی سیاستهای این رئیس جمهور، مانند " آمریکا اوّل " (America First) ونیز رفتار کاسبکارانه ی او، بیشتریت تاثیررا برتجارت داخلی وخارجی آمریکا باقی بگذارد. ترامپ را " مرد تعرفه ها "( Tariff Man) نامیده اند وبنظرمی رسد که او ازاین لقب راضی است. بطورکلی ترامپ معتقد است که باید برهمه ی واردات آمریکا 10 درصد وبرواردات ازچین 60 درصد مالیات وضع شود. تجارت راتبدیل به سلاح کردن ، ویژگی بارز دولت اوّل ترامپ بود اما ، این بارممکن است او سیاست به مراتب تهاجمی تری را درقبال حتی متحدین وشرکای آمریکا ، درپیش بگیرد. اتحادیه اروپا درسال2020 ، برخی تدابیر تلافی جویانه رابرای سیاستهای ترامپ پیش بینی کرده بود که باروی کارآمدن جوبایدن ، آنها را معلّق گذاشت. سیاستهای اقلیم ستیزانه ی ترامپ ، تاثیری مخرّب براولویتهای زیست محیطی دولت بایدن خواهدداشت. احتمالاً "قانون کاهش تورم" بایدن (Inflation Reduction Act) لغو و" آئین سبز"اروپا (Green Deal) که برآمده ازکنفرانس آب وهوائی ملل متحد (COP) است بامانع روبرو خواهد شد ودستاوردهای احتمالی دور بعد این کنفرانس نیز، درهاله ای ازابهام فرومی رود.

ترامپ دردورانی دشوار به قدرت می رسد. جنگ دراروپا وخاورمیانه ادامه دارد ودامنه ی آن روبه گسترش است. پوپولیسم سراسرقاره ی سبز رافراگرفته وچین به قدرتی هراس انگیز وغیرقابل مهار برای غرب تبدیل شده است. ترامپ قول داده که بابدست گرفتن قدرت ، " بزرگترین موج اخراج مهاجران درتاریخ آمریکا راسازمان دهد." این گفتمان ترامپ ، هواداران بسیاری دراروپادارد. دردوران ترامپ ، مقولاتی چون حکومت قانون ، استقلال قوه قضائیه ، ونظرات برآمده ازگفتمان عمومی جامعه ، محلی ازاعراب نخواهند داشت. ترامپ ، به مردان آهنین بسیارعلاقه مند است لذا ، انتظارمی رود دردوردوم ریاست جمهوری خود ، روابط ویژه باآنها برقرار نماید. بدون تردید ، برخی چهره های بین المللی، برای ترامپ ازاهمیت ویژه ای برخوردار خواهند گردید که یکی ازآنها ولادیمیرپوتین خواهد بود. ترامپ هرگز نقش روسیه رادرجنگ اوکراین محکوم نکرده وازاوکراین نیزحمایت ننموده است. اوحتی درجائی گفته است که اگربه قدرت برسد ، ظرف 24 ساعت به جنگ پایان خواهدداد. البته ترامپ درمناظره گفت که بادرخواستهای روسیه مبنی برممانعت ازپیوستن اوکراین به ناتو و برسمیت شناختن حاکمیت روسیه برمناطق اشغالی ، مخالف است. بابه قدرت رسیدن ترامپ ، دولت افراطی حاکم براسرائیل نیزبا قدرت وشدن بیشتربرطبل جنگ درغزّه وخارج ازآن ، خواهد کوبید. رابرت اوبراین ، آخرین مشاور امنیت ملی ترامپ ، درمقاله ی نوشته است که " تمرکز آمریکا درخاورمیانه ، باید همچنان بربازیگر شروری باشد که بیشترین مسئولیت را درآشوب وکشتار دراین منطقه دارد: رژیم ایران ! "

روی کارآمدن ترامپ ، چه تاثیری براروپا خواهد گذاشت ؟ علاوه براحتمال بروز جنگ جای میان دوسوی آتلانتیک ، نگرانی اصلی اروپا از آینده ی ناتوست.سایت اینترنتی وابسته به دستگاه تبلیغاتی ترامپ ، اعلام کرده است که اوپس ازرسیدن به قدرت ،" اهداف وماموریتهای ناتو رامورد بازنگری قرارخواهد داد". جهان هنوز سخنان قبلی ترامپ را به یاد دارد که ناتو رایک پیمان " بی فایده " و " معامله ای بد برای واشنگتن " نامیده بود : " همه ، فقط مارا می دوشند ! " . بسیاری ازآن بیم دارند که ترامپ ، بایک توئیت ازناتو خارج شود.درگذشته ، پرزیدنت کارتر وپرزیدنت جورج بوش ، ازبرخی معاهدات دوجانبه وچند جانبه ، خارج شده بودند اما، خروج از یک پیمان سیاسی-نظامی یکپارچه ، مقوله ی کاملاً متفاوتی است که به آسانی میسّرنیست. اروپائیها هنوزهم زخمهای برجای مانده ازدوره ی اوّل ریاست جمهوری ترامپ راترمیم نکرده اند. آنها ، تعرفه های ترامپ برکالاهای صادراتی اروپا به آمریکا، خصومت اوبااتحادیه اروپا وآلمان ، خروج ازپیمان آب وهوائی پاریس و معاهده هسته ای باایران ، را فراموش نکرده اند. رفتارناشایست ترامپ درمجامع بین المللی وتهدیدهای مکررّ او به خروج ازناتونیزازیادها نرفته است. همه ی این موارد، اروپا رانسبت به دوره ی دوم ریاست جمهوری ترامپ ، نگران کرده است. اما پیامدهای انتخاب ترامپ برای اروپا ، فراترازاین مسائل است. انتظارمی رود که او دردوره ی آینده ی ریاست جمهوری خود، درباره ی طیف گسترده ای ازمسائل ، بااروپا وارد چالش شود: ازچین گرفته تاتجارت جهانی ، ازمحیط زیست گرفته تا خاورمیانه. برای اروپا ، ترسناکتر ازهمه ، شکل گیری یک ائتلاف جهانی پوپولیستی است که مبنای قدرت گرفتن پوپولیسم دراروپا وبرقراری روابط ویژه بادولت ترامپ ، قرارگیرد. این وضع ، بدون تردید برانتخابات 2025 لهستان وآلمان تاثیر خواهد گذاشت.

برخی اندیشکده های نزدیک به ترامپ مانند " بنیاد هریتیج " (Heritage Foundation) و "مرکزنوسازی آمریکا" (Center for Renewing America) توصیه کرده اند که ترامپ دردوردوم ریاست جمهوری خود ، ازتعهدات آمریکا درقبال ناتو بکاهد ونیروهای خود رانیزدراین پیمان کاهش دهد بدون آنکه الزاماً ازآن خارج شود. بنظرآنها اینکار، اروپائیها را وادارمی سازد تابرای پرکردن خلاء آمریکا درناتو، به تکاپوبیفتند وریسک بیشتری رابپذیرند. دراین صورت ، ناتو به یک پیمان سرزمینی تبدیل خواهد شد که نقش آمریکا درآن ، فقط به مشارکت درامنیت دریائی بویژه درمنطقه ی آسیا-پاسیفیک محدود خواهد شد. کارشناسان وصاحبنظران ، براساس اظهارات دونالد ترامپ ، جهتگیریهای دوره ی اول ریاست جمهوری او ، ونیز نظرات اندیشکده های فوق الذکر ، سناریوهای مختلفی را برای سیاست خارجی دولت دوم ترامپ ، طراحی کرده اند. موفقیت این سناریوها درهرمرحله ، درگرو توازن قوا میان سه رویکرد فعال درجبهه ی جمهوریخواهان ، یعنی " برتری طلبان" (Primacists) ، "اولویت طلبان " (Prioritisers) ، و "بازدارندگان " (Restrainers) است. برتری طلبان ، بطورسنتی درکنگره دست بالا رادارند.آنها ازتداوم رهبری آمریکابرجهان وحضورپررنگ نظامی این کشوردراقصی نقاط دنیا حمایت می کنند. بازدارندگان که خواستارکاهش قابل ملاحظه ی نقش امنیتی آمریکا درجهان می باشند ، درمیان صفوف پائینی حزب جمهوریخواه نفوذ دارند. اولویت طلبان نیز که خواستار تمرکزآمریکا برآسیا وچین هستند ، درلایه های پائینی حزب جمهوریخواه نفوذ چندانی ندارند اما ، نفوذ ایشان برسیاست خارجی آمریکا ، چشمگیراست. دردهه ی گذشته ، ترامپ میان این سه جناح نوسان کرده اما او درمبارزه ی انتخاباتی جاری ، ازاردوگاه برتری طلبان فاصله گرفته وآنها را " جهان گرا" (Globalist) و " جنگ طلب " (Warmonger) نامیده است. اماانتظارمی رود هرسه جناح فوق ، دردولت آینده ی ترامپ حضورداشته باشند وبه رقابت ایدئولوژیک در چهارچوب کابینه ادامه دهند تا بتوانند ذهن ترامپ رادرهرمورد، تسخیرنمایند. توازن قوا میان این سه رویکرد، تعیین کننده ی جهت گیریهای آینده ی دولت ترامپ خواهد بود.

منابع ومآخذ

1)this time the world is prepared for Trump2 , www.bloomberg.com

2)the return of Tariff Man , www.csis.org

3)Trump threatens to cut US aid to Ukraine , www.politico.com

4)Robert Obrien , response to Iran must be Tough , www.foxnews.com

5)understanding Trump and Trumpism , www.heritage.org

6)pivoting the US away from Europe to a Dormant NATO , www.americarenewing.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

اوراسیا  در  برابر  ناتو

اوراسیا دربرابر ناتو

قرارداد همکاری متقابل نظامی که اخیراً میان روسیه وکره شمالی به امضاء رسید ، بخشی ازیک طرح بزرگتراست که همکاری نظامی میان کشورهای هژمونی ستیزی رادربرمی گیرد که خواهان استقراریک نظم چند قطبی درجهان می باشند.پروژه ی تحویل سلاح به مخالفان آمریکا وناتو ، که قبلاً فقط توسط تندروترین بخشهای جامعه ودولت روسیه مطرح می شد ، اکنون به گفتمان غالب کرملین تبدیل شده است. قرارداد روسیه – کره شمالی را باید گام نخست درانعقاد یک پیمان نظامی چند جانبه تلقّی کرد که همکاری نظامی میان روسیه وقدرتهای نوظهوررا درمبارزه با محور آتلانتیک مدّ نظرقرارمی دهد.

پس ازجنگ سرد ، هیچ توجیه منطقی وقانونی برای ادامه ی حیات ناتو وجود نداشت زیراباانحلال پیمان ورشو ، دیگردلیل وجودی پیمان آتلانتیک شمالی نیزازبین رفته بود. دیگرکمونیسم واتحاد شوروی وجود نداشتند تا توجیه گر وجود یک پیمان امنیت جمعی به رهبری آمریکا باشند. اما واشنگتن که مست ازشکست رقیب وتشنه ی قدرت وسلطه برجهان بود، نه تنها از انحلال ناتو سرباززد بلکه آنرا گسترش نیز داد وکشورهای سوسیالیستی سابق رانیزبه عضویت خود پذیرفت. اجلاس ناتو درسپتامبر 2014 ، نقطه ی عطفی درتاریخ این پیمان به شمارمی رود. دراین اجلاس ، باآنکه کرسی های جدیدی دراختیار پراگ ، بوداپست وجمهوریهای بالتیک قرارگرفت ، گوئی هیچ چیز باپایان گرفتن جنگ سرد، تغییرنکرده است. درسند پایانی این اجلاس ، بازهم گفته شد که باید برای حفاظت ازارزشهای جهان آزاد ومتمدن ، فداکاری وهزینه کرد. علیرغم ادغام بخش بزرگی ازاعضای پیمان ورشوی سابق درناتو واتحادیه اروپا ، آمریکا وسیاستمداران بروکسل ، درپی اعطای نوعی " موقعیت ویژه " به اوکراین بودند که ازهمان وقت مشخص بود که که به چه فاجعه ای ختم می شود. اگرسیاستمداران آمریکا واروپا ازتاریخ اوکراین آگاه بودند می دانستند که سرنوشت مردم اوکراین ، ازسرنوشت اسلاوشرقی جدانشدنی است. ناتو با نادیده گرفتن این حقیقت و دامن زدن به توهّم روسیه یا رفاه غرب ، اوکراین رابه ژاندارم خود درجوار مرزهای روسیه تبدیل کرد وسرانجام آتش جنگ کنونی را شعله ورنمود. روسیه بارها ازآمریکا خواست که گسترش ناتو به شرق رامتوقف کند. مسکو سپس ازهمه ی ابزارهائی که دراختیارداشت برای جلوگیری ازجنگ استفاده کرد اما غرب ، فقط زبان زور وبازدارندگی رامی فهمید. جنگ اوکراین ، آخرین هشدار مسکو به دشمنانش بود که سعی دارند ناتو رابه مرزهای روسیه نزدیک کرده وطرحهای مختلف جنگی را علیه این کشور به اجراء بگذارند.

اما باپافشاری ناتو برنزدیک شدن به مرزهای روسیه ، اکنون تنها راهی که پیش پای روسیه باقی مانده ، تشکیل یک پلاتفرم امنیتی مشابه ناتوست که بتواند ازقدرتهای نوظهور، دربرابر تجاوزات غرب حمایت نماید. نخستین گام دراین راه ، قراردادن سلاح هسته ای دراختیار بلاروس ، مهمترین متحد روسیه بود. رئیس جمهور بلاروس ، ازبقیه ی کشورهای واقع درقلمروی شوروی سابق خواست تابه این همکاری بپیوندند وزیرچتر حمایت هسته ای روسیه قرارگیرند. سپس بحث درباره ی گسترش پیمان امنیت جمعی (CSTO) آغازشد. این پیمان ، ازمدتها قبل ، به عنوان یک سازمان ضد ناتو ، درمنطقه ی اوراسیا فعال بود اما ، باموانعی روبرو گشت که عمدتاً به مواضع ارمنستان مربوط می شد که قصدداشت نقش اوکراین قفقاز رابرای غرب بازی کند. بی ثباتی درقزاقستان نیز یکی دیگراز موانعی بود که برسرراه گسترش پیمان امنیت جمعی قرارداشت.

اخیراً مقامات عالیرتبه ی کرملین ، به کرات ازلزوم حمایت نظامی این کشور از متحدین روسیه سخن گفته اند. پرزیدنت ولادیمیرپوتین ، چندی پیش درمجمع اقتصادی سن پطرسبورگ، به روشنی اعلام کرد که پاسخ روسیه به تحریکات غرب ، تحویل سلاح به دشمنان غرب است. چند روزبعد ، پوتین به کره شمالی سفر کرد ویک توافقنامه ی همکاری دوجانبه رابااین کشور امضاء نمود. درپی امضای این قرارداد ، شایعه هائی به گوش رسید مبنی براینکه گویا روسیه قصد دارد قراردادی مشابه رانیز باایران امضاء کند. پیمان روسیه – کره شمالی ، بسیاری ازطرحهای تجاوزکارانه ی امپریالیسم را درشبه جزیره کره ، عقیم گذاشت. به موجب این پیمان ، جنگ باکره شمالی ، جنگ باروسیه تلقّی خواهد شد. اگرپیمان مشابه باایران منعقد شود ، تسلط غرب برخاورمیانه ، سرانجام به پایان خواهد رسید.

بدین ترتیب ، مدتهاست که یک بلوک ضدناتو دراوراسیا وجود دارد ومسکو قصد دارد آنرا به یک پیمان نظامی چند جانبه علیه دشمن مشترک تبدیل نماید. بسیارمحتمل است که سلاحهای هسته ای تاکتیکل روسیه درخاک اعضای این پیمان مستقرشود. اکنون این پیمان نظامی ، بطور غیررسمی دراوراسیا فعال است که احتمالاً درآینده ، شکل رسمی وواقعی بخود خواهد گرفت. ازسوی دیگر ، حضورناوگان روسیه درکوبا ، تحکیم روابط روسیه با ونزوئلا و بولیوی ، وتقویت حضور نظامی روسیه درآفریقا ، حاکی از آن است که پیوستن به ابتکارات امنیتی روسیه ، برای بسیاری از کشورهای جهان جذّاب است و فقط منحصربه منطقه ی اوراسیا نیست. اخیراً پیشنهاداتی نیز درزمینه ی تبدیل " بریکس " (BRICS) به پیمان نظامی مطرح شده است. ناتو که اکنون بارقبای جدید روبرو شده ، یا باید وارد یک جنگ تمام عیار شود ویااینکه به تغییر نقشه ی ژئوپولتیک جهان تن دردهد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

منبع این نوشتار، نزد نگارنده محفوظ است.زیراذکرآن دراین رسانه ی اجتماعی، ممکن نیست.

دارائیهای خارجی چین

دارائی های خارجی چین وچالش تحریم

در28 فوریه2022 ، آمریکاو متحدینش ، 300 میلیارددلار ازدارائیهای خارجی روسیه راتوقیف کردند. درآن زمان ، ذخائرخارجی چین به 3/3 تریلیون دلاربالغ می شد که بیش ازیک تریلیون دلار آ ، اوراق قرضه ی خزانه داری آمریکابود. استفاده ی آمریکا از ذخائرخارجی کشورها برای اعمال فشار ، چین رابرآن داشت تاامنیت ذخائرارزی ودارائیهای خارجی هنگفت خود را بطورجدّی مورد توجه قراردهد. ذخائر ارزی چین ،برای جهان تنها یک مسئله ی مالی نیست بلکه جنبه های ژئوپولتیک ومدیریتی نیزدارد. غرب تقریباً نیمی از630 میلیارد دلارذخیره ی بین المللی روسیه را که نزد نهادهای مالی غرب نگهداری می شد ، توقیف کرد وبانکهای روسیه راازهرگونه معامله با دلار ، یورو ، وپوند نیزمنع نمود. این اقدام غیرمعمول ، زنگ خطررا برای دیگرکشورها به صدادرآورد وبحث درباره ی نتایج اقدام مشابه احتمالی علیه چین راداغ کرد. آنچه کارشناسان برروی آن توافق دارند این است که پیامد احتمالی این اقدام ، بسیاروسیعترازروسیه خواهد بود. اقتصاد چین ، ده باربزرگتر ازاقتصاد روسیه است ووزن سنگین تری رادراقتصاد جهانی اشغال می کند. چین بیش ازروسیه درسیستم اقتصادی ومالی جهان ادغام شده است. به همین دلیل ، به ابزارهای بیشتری نسبت به روسیه ، برای مقابله باغرب ، دسترسی دارد. اگرچه میزان وترکیب دقیق ذخائرخارجی چین ، مشخص نیست اما طبق آخرین آمارموجود ، ذخائربین المللی بانک مرکزی چین به 3/3 تریلیون دلاربالغ می شود که بخش عمده ی آن به دلار ، یورو ، ین وپوند می باشد. بالغ بر 1/1 تریلیون دلارازاین مبلغ ، بصورت اوراق قرضه ی خزانه داری آمریکا نگهداری می شود ، 217 میلیارددلارازآن ، اوراق بهادار باپشتوانه ی دارائی (ABS) ، و 273 میلیارددلارنیزبصورت سهام بنگاههای اقتصادی می باشد. بنگاههای اقتصادی چین ، بیش از 145 میلیارددلارسرمایه گذاری مستقیم درآمریکا و83 میلیارددلار نیز دراروپا سرمایه گذاری کرده اند. اغلب این بنگاهها دولتی هستند ولذا ، می توانند ( مانند هواووی) مورد تحریم آمریکا واروپا قرارگیرند.(1)

درواقع ، زنگ خطراولیه وقتی برای چین به صدا درآمد که بحران مالی 2008 به ورشکستگی چند غول بزرگ مالی غرب انجامید که مانند چین ،مالک مقادیر هنگفتی ازاوراق قرضه ی خزانه داری آمریکا بودند.پس ازاین بحران ، رئیس بانک مرکزی چین پیشنهاد کرد که حق برداشت ویژه صندوق بین المللی پول (SDR) ، جای دلاررا بعنوان پول ذخیره ی بین المللی بگیرد که بامخالفت آمریکا روبرو شد. لذا، دولت چین درصدد برآمد راههای دیگری رابرای حفاظت ازدارائیهای خارجی خود بیابد. بین المللی کردن یوان ، یکی ازاین راهها بود که باکاهش ناگهانی ارزش یوان وآماده نبودن برخی پیش شرطها ،متوقف ماند. درواقع موفقیت این راه حل ،خود درگرو تحقق چند پیش شرط بود که مهمترین آنها ایجاد یک بازارسرمایه ی سالم ورقابتی ، شناورشدن سیستم تبدیل ارز ، جابجائی آزاد سرمایه درفراسوی مرزها ، تدارک اعتبارات بلند مدت ، ونیز انتشار اوراق قرضه ی بین المللی به یوان بود. چین سپس به راه حل دیگری روی آورد وبخش بزرگی ازذخائرارزی خودرا دراختیاربانکهای بزرگ داخلی قرارداد( مانند بانک توسعه ی چین ، بانک صادراتوواردات چین ، ...) تا ان رادرخارج ازکشورسرمایه گذاری کنند. وامهای کلانی دراختیارشرکتهای نفتی برزیل ، اکوادور ، روسیه ، ترکمنستان وونزوئلا ، قرارگرفت تابافزایش تولید نفت ، نیازهای روزافزون اقتصاد درحال رشد چین تامین شود. روسیه 15 میلیارددلاروام برای توسعه ی میدانهای نفتی خاوردور، وشرکت خط لوله ی روسیه نیز 10 میلیارددلاروام برای گسترش خطوط لوله ی موجود ، دریافت کردند. بانکهای چینی ، مبالغ هنگفتی وام نیز برای خرید تجهیزات مخابراتی والکترونیک ساخت چین ، به کشورها واگذارکردند که به توسعه ی بازارجهانی شرکتهائی چون هواووی منجرشد. به گزارش بانک جهانی ، بانک صادرات وواردات چین ، وامهای هنگفتی رابرای ساخت راه ، سدّ ، ونیروگاه درسراسرجهان ، واگذارکرد. که البته اندکی بعد ، این سرمایه گذاریها ، درطرح "یک کمربند ، یک راه " متمرکز گردید.

چین ذخائرهنگفت ارزی خود را طی سالیان دراز وازطریق انباشت مازاد دوگانه(double surplus) یعنی مازاد حسابجاری وحساب سرمایه ، جمع آوری کرده است. باهرمعیاری که سنجیده شود، 3/3 تریلیون دلار ذخیره ی ارزی چین ، واقعاً شگفت انگیز است. دومین ، سومین ، وچهارمین کشوردارای بیشترین ذخائرارزی دنیا ، عبارتند از ژاپن (3/1 تریلیون دلار) ، سوئیس (یک تریلیون دلار) وهند ( 570 میلیارددلار) ، که فاصله ی زیادی باچین دارند. چین برای محافظت ازاین اندوخته ی هنگفت خود ، ابزارهائی دراختیاردارد که به برخی ازآنها اشاره شد. این کشور همچنین می تواند درپاسخ به توقیف احتمالی دارائیهای خود درغرب ، سرمایه گذاریهای مستقیم غرب درچین رابه ارزش9/1 تریلیون دلار ملی کند.این کشور همچنین قادراست 2/1 تریلیون دلارسهام بنگاههای چینی راکه تحت مالکیت خارجی قراردارد ، ضبط نماید. بعلاوه بنگاههای چینی 7/2 تریلیون دلاروام ازغرب دریافت کرده اند که می توان بازپرداخت آنها رامتوقف نمود. توقف بازپرداخت دیون چین ، خساراتی سنگین برسرمایه گذاران غربی ، بویژه صندوقهای سرمایه گذاری وبازنشستگی وارد می کند. بعلاوه ، برخی برخی ازتحلیلگران وسرمایه گذاران غربی ازآن بیم دارند که چین به تلافی جنگ تجاری احتمالی خود باآمریکا ، اقدام به فروش ناگهانی وسنگین اوراق قرضه ی خزانه داری آمریکا به روش دمپینگ( Dumping - فروش زیرقیمت بازار) نماید که منجربه افزایش نرخ بهره درآمریکا شده وبه رشد اقتصادی این کشورآسیب می رساند.(2)

بدین ترتیب چین ، 3/3 تریلیون دلار دارائی شناخته شده ی بین المللی دارد که می تواند درمعرض خطراقدامات تحریمی غرب قرارگیرد. درمقابل ، 8/5 تریلیون دلار تعهدات مالی چین ودارائیهای سرمایه گذاران غربی دراین کشوراست که می تواند موضوع اقدام تلافی جویانه ی چین قرارگیرد. مشاهده می شود که درجنگ تحریم وضد تحریم ، دست چینی ها پرتر ازغرب است. اما درهرحال ، خسارات وارده برهردو طرف ، سنگین خواهد بود. ذخائر خارجی چین ، که غرب آنرا " ذخائرسایه " می نامد، واقعاً شگفت انگیزاست. بانکهای چینی به آنچنان حجم عظیمی ازدلار دسترسی دارند که می توانند نیازدیگربانکهای جهان رابه دلار نیز ازطریق مبادله ی ارزی (Currency swap) تامین نماید. البته بانک تسویه حساب بین المللی (BIS)، این روش را " بدهی پنهان " (Hidden Debt) می نامد. علیرغم هنگفتی این ذخائرپنهان ، بنظرغربیها ، هنگام بحث ازدیون داخلی چین ، هیچ ذکری ازآن به میان نمی آید. چین هنوز یک بستانکاربزرگ بین المللی است وبار ذخائرارزی این کشور ، بردوش اقتصادهای بزرگ سرمایه داری غرب سنگینی می کند. یک مقام ارشد سابق وزارت خزانه داری آمریکا ، چندی پیش اعلام کرد که اداره ی دولتی ارز خارجی چین ، ذخائرارزی این کشوررا 3/3 تریلیون دلار اعلام کرده اما میزان واقعی دارائیهای خارجی چین ، بسیاربیشترازاین رقم وحدود شش تریلیون دلاراست واین تفاوت ، در " بانکهای سایه " ذخیره می شود. بانکهای سایه ، نهادهای مالی هستند که همچون بانک عمل می کنند اما مثل بانک باآنها رفتار نمی شود ولذا ، جزئیات همه ی کارهائی راکه چین دربازارهای جهانی انجام می دهد ، نمی توان در ترازنامه ی بانک مرکزی این کشورمشاهده نمود. بدین ترتیب ، مشاهده می شود که اقتصاد چین به حدّی بزرگ است که نحوه ی مدیریتش درحوزه ی اقتصاد وارز ، اهمیتی چشمگیربرای غرب دارد. اهمیت اقتصاد چین برای جهان ، دارای محوریت ساختاری است وهرکاری که این کشورانجام می دهد ، چه دیده شود وچه دیده نشود ، نهایتاً تاثیری عمیق برجهان باقی می گذارد.(3)

درعین حال ، هرگونه اختلال درمراودات اقتصادی چین باغرب ، ضربه ای جدّی نیز براقتصاد چین وارد می آورد زیرا 5/18 درصد از تولید ناخالص داخلی چین ، سهم صادرات این کشوربه غرب است. معهذا ، 6/18 درصد واردات چین نیز ازآمریکا و 4/22 درصد آن نیزازاتحادیه ی اروپا تامین می گردد که بخش عمده ی آنرا کالاهای ساخته شده ومواد اولیه ی داروئی وشیمیائی تشکیل می دهد. بنابراین قطع این واردات، ممکن است موجب بروز کمبود دربازاربزرگ چین گردد. اگرچه پیامدهای کلان تحریم اقتصادی چین برای آمریکا ، کمتر ازچین است اما ، عدم تحمل مصرف کننده ی آمریکائی دربرابرکمبود وگرانی این اقلام ، می تواند پیامدهای سیاسی غیرقابل پیش بینی برای این کشورداشته باشد. قطع صادرات اروپابه چین که 6/17 درصد ازتولید ناخالص داخلی این اتحادیه راشامل می شود ، نیز پیامدهای سنگین تری برای اروپا ، نسبت به آمریکا دارد.(4)

خلاصه اینکه ، تحریم اقتصادی غرب وضد تحریم چین ، می تواند پیامدهای فاجعه باری برای دو دوطرف وجهان داشته باشد که برخی کارشناسان ، آنرا(مانند بمب اتمی )، درحدّ نابودی حتمی طرفین (MAD)ارزیابی می کنند زیرا تحریم اقتصادی چین ، به پارامترهای ژئوپولتیک گره می خورد.

منابع ومآخذ

1)China foreign assete and security challenges , www.tricontinental.org

2)China buys US debt with treasury bonds , www.utofx.com

3)China foreign reserves and sanctions challenge , www.atlanticcouncil.org

4)China vs western sanctions , www.the chinaproject.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

نهمین انتخابات

نهمین انتخابات ریاست جمهوری درایران

("عقب نشینی قهرمانانه" توسط اصلاح طلبان میانه رو)

یک اصلاح طلب میانه رو ، پیروز نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ایران شد. در حالیکه اصلاح طلبان رادیکال(مهندس موسوی ، زهرارهنورد ، تاجزاده و...) درحبس وانزوا به سرمی برند ، او به همراه اصلاح طلبان راست گرائی که ازمدتها پیش باهسته ی سخت قدرت نرد عشق می باختند ، برمسند قدرت تکیه می زند. رئیس جمهورجدید ، بامنطقه ای متشنج ، مناقشه باغرب برسربرنامه ی هسته ای ، نارضایتی مردم از تحریمهای فلج کننده و تورم افسارگسیخته ، قطع مراودات مالی باجهان وقرارگرفتن درلیست سیاه کارگروه اقدام مالی( FATF) ، ودهها مشکل بزرگ وکوچک دیگر روبروست که چون کلاف سردرگم ، بهم گره خورده اند. او به خوبی می داند که حرف آخررا درهمه ی این موارد ، رهبرکشورمی زند ودولت ، فقط یک " تدارکاتچی" است که وظیفه ی توزیع منابع مالی وتامین نیروی انسانی حکومت رابرعهده دارد.

رئیس جمهورنهم ، تنهانامزد اصلاح طلب بود که توانست ازفیلتر سپاه پاسداران ، وزارت اطلاعات وشورای نگهبان بگذرد واین " موفقیت " را فقط مدیون " ذوب شدن درولایت" است. اما بنظر نمی رسد که اوبتواند همان وعده های نیم بند انتخاباتی خود رانیز ، بدلیل مقاومت هسته ی سخت قدرت ومافیاهای حکومتی ، عملی نماید. تسلط مطلق محافظه کاران تندرو بردیگرارکان حکومت چون قوه مقننه، قوه قضائیه وارگانهای سرکوب ، مانعی جدّی برسرراه تحقق وعده های رئیس جمهورمی باشد. ازسوی دیگر ، این رئیس جمهور 69 ساله ، فاقد تجربیات موثراجرائی است وتنها تجربه ی او به وزارت بهداشت دردو دهه قبل بازمی گردد. اگرچه او از" برقراری روابط سازنده باغرب " به منظوراحیای معاهده ی هسته ای سخن گفته اما خود می داند که این مهم ف فقط باچراغ سبز رهبری امکانپذیراست که ظاهراً موضعی سرسختانه درقبال آمریکا دارد وسخنگوی وزارتخارجه ی آمریکا نیزنسبت به تغییر مواضع ایران دردوره ی جدید ، ابرازتردید کرده است.

امادرورای این حقایق مبرهن ، به نظرنگارنده ، انتخابات مهندسی شده ی اخیر ، بخشی ازیک سناریوی بزرگتر است که توسط اتاق فکرحکومت طراحی شده است. براساس این سناریو ، باتوجه به افزایش فشارهای خارجی ومنطقه ای برایران ، بویژه احتمال رویاروئی مستقیم نظامی بااسرائیل ، احتمال به قدرت رسیدن دونالد ترامپ درآمریکا ، وبه حداقل رسیدن مشروعیت داخلی حکومت ( که درمشارکت نازل مردم دردوراول ودوم انتخابات اخیر مشهود بود ) ، هدف رهبری ایران ، سازماندهی نوعی عقب نشینی آبرومندانه ( بخوان " قهرمانانه" ) درعرصه ی داخلی وخارجی است که این بارنیز، مانند گذشته ، باید بدست اصلاح طلبان عملی شود : اصلاح طلبانی که این بار ، گوش به نجواهای رهبری دارند وفریادهای مردم رانمی شنوند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

بحران اوکراین ، خطرناکترازبحران موشکی کوبا

پوتین ، خروشچف نیست

(بحران اوکراین ، خطرناکترازبحران موشکی کوبا)

بیش ازدوسال است که بزرگترین رویاروئی نظامی اروپا دردوران پس ازجنگ ، دراوکراین جریان دارد. علت اصلی این جنگ ، تلاش آمریکابرای گسترش ناتو به شرق وپذیرش اوکراین دراین اتحادیه است. اینکار ، برخلاف تعهداتی است که غرب درآستانه ی پایان جنگ سرد پذیرفت که مهمترین آنها ، اززبان " جیمزبیکر" وزیرخارجه وقت آمریکا ، خطاب به گورباچف درسال 1990 ، چنین بیان شد : " ناتو ، حتی یک اینچ به شرق متمایل نخواهد شد ! " . اما دیری نگذشت که ناتو ، نه یک اینچ ، که صدها کیلومتر به جانب شرق حرکت کرد وخود رابه دروازه های روسیه رساند. ناتو دردهه ی گذشته نیز به کرّات درخواست روسیه رابرای دریافت تضمین های امنیتی ، نشنیده گرفت. آن خلف وعده واین بی توجهی ، سرانجام به منازعه ی 2014 وجنگ 2022 منجرشد وامروز کاربه آنجا کشیده که ناتوی هسته ای دربرابرروسیه ی هسته ای صف آرائی کرده است. ناتو بجای تلاش برای پایان دادن به این جنگ خانمانسوز ، تهدید به کشاندن جنگ به خاک روسیه می کند. به همین دلیل گزافه نیست اگربگوئیم جنگ اوکراین ، بزرگترین تهدید برای صلح جهانی ، پس ازبحران موشکی کوبا درسال 1962 ، وحتی خطرناکترازآن است. گسترش بحران اوکراین ، صحت هشدار برخی کارشناسان غرب رادرمورد عواقب گسترش ناتو به شرق اروپا ، به اثبات می رساند. " جورج کنان " (G.Kennan) معماراصلی سیاست آمریکا دردوران پسازجنگ سرد، درسال 1977 گفت که " استراتژی گسترش ناتو به شرق ، بزرگترین اشتباه آمریکا دردوران پس ازجنگ سرد بود." جنگ اوکراین واحتمال گسترش آن به فراتر ازمرزهای این کشور ، صحت این ارزیابی رانشان می دهد.

اماخطرناکترین تحول درجنگ اوکراین ، تصمیم اخیر انگلیس وآمریکا به صدور مجوز استفاده ازسلاحهای ارسالی غرب برای حمله به خاک روسیه است. دولت اوکراین ، بلافاصله ازاین مجوز، برای حمله به سایت هشدارسریع دفاع موشکی روسیه استفاده کرد. این سیستم هشداردهنده ، باآنکه هیچ نقشی درجنگ اوکراین نداشت ، اما بخش مهمی ازسیستم دفاعی روسیه دربرابر حمله ی موشکهای بالستیک حامل کلاهک هسته ای محسوب می شد. دولت انگلیس نیز ارتش اوکراین رابه موشکهای "سایه طوفان" (storm shadow) مجهز کرده که 250 کیلومتر برد دارد وقادراست اهدافی رادرداخل خاک روسیه نابودکند. استفاده ازسلاحهای ناتو برای حمله به روسیه ، بدون تردید مقابله به مثل روسیه رابدنبال خواهدداشت واین امر ، ممکن است دامنه ی جنگ رابه فراترازخاک اوکراین بکشاند. دبیرکل ناتو درژوئن گذشته اعلام کرد که ناتو ، ستاد ویژه ای با 700 پرسنل ، برای اداره ی جنگ دراوکراین تشکیل داده که مقرّ آن درپایگاه نظامی آمریکا در ویسبادن آلمان می باشد. درژوئن گذشته نیز امانوئل مکرون رئیس جمهورفرانسه گفت که دولتش سرگرم تشکیل ائتلافی ازاعضای ناتو ، برای اعزام مستشار نظامی به اوکراین جهت آموزش نیروهای این کشورمی باشد. این طرح اگرعملی شود ، ناتو رامستقیماً درگیرجنگ می سازد. تجربه ی جنگ ویتنام وجنگهای پس ازآن ، نشان می دهد که این مستشاران ، جنگ را سازمان داده وهدایت می کنند ولذا ، یک " هدف " محسوب می شوند.

بحران موشکی کوبا ، حاصل یک خطای محاسباتی رهبری شوروی بود که تصورمی کرد آمریکا ، حضورموشکهای هسته ای شوروی رادرفاصله ی 144 کیلومتری مرزهایش و 1800 کیلومتری واشنگتن ، تحمل خواهد کرد. معهذا ، برخلاف تصوررایج که گناه این بحران راتماماً برعهده ی شوروی قرارمی دهد ، بحران موشکی کوبا ، مانند بحران فعلی اوکراین ، باتحریک آمریکا شروع شد. درآن زمان ، شوروی ازنظر توان هسته ای ، بسیارعقب ترازآمریکابود وخروشچف ، بخش مهمی ازبودجه ی نظامی کشوررا به پروژه های غیرنظامی اختصاص داده بود. دراین شرائط ، کندی رئیس جمهورآمریکا ، یک برنامه ی جاه طلبانه وتحریک کننده رابرای تقویت سریع توان موشکی وهسته ای آمریکا به اجراء گذاشت. حمله به خلیج خوکها نیزاقدام تحریک آمیز دیگری بود که اندکی قبل ، توسط ضدانقلابیون کوبائی تحت حمایت آمریکا انجام گرفته بود. پاسخ خروشچف به این تحریکات ، استقرار موشکهای کوتاه برد شوروی درخاک کوبا بود که مسلح به کلاهک هسته ای بودند. خروشچف براین باوربود که کندی ، چاره ای جز تن دادن به بحران موشکی کوبا ندارد وروسیه دربلند مدت ، پیروزاین مبارزه خواهد بود. که البته یک اشتباه فاحش محاسباتی بود. چون استقرار این موشکها درکوبا ، توان دفاع موشکی آمریکا راتاحدود زیادی زیرسئوال می برد لذا ، آمریکا بوضوح اعلام کرد که این وضع راتحمل نخواهد کرد وآنرا به هرطریق ممکن ، ازجمله باسلاح اتمی ، خنثی خواهد نمود. اتحاد شوروی بسرعت به خطای محاسباتی خود پی برد وپس ازچند روز ، موشکها راازخاک کوبا برچید. بحران موشکی کوبا ، درمجموع 13 روز طول کشید و سرانجام بادرایت خروشچف وکندی ، رهبران شوروی وآمریکا ، خاتمه یافت. این رهبران ، ازنسل جنگ جهانی دوم بودند که با مصائب وآلام جنگ ، ازنزدیک آشنائی داشت. این نسل ، مرگ 65 میلیون انسان رابه چشم خود دیده بود که 27 میلیون نفر آنها ،ازشوروی بودند. بهرحال ، فروکش کردن بحران ، ازتنش میان آمریکا وشوروی کاست وراه رابرای امضای نخستین پیمان منع آزمایشات هسته ای درسال 1963 ، هموارکرد. باآنکه درجریان بحران سال 1962 ، حتی یک گلوله شلیک نشد اما ، جهان تاآستانه ی یک جنگ اتمی تمام عیار پیش رفت. بحران ، اگرچه یک حادثه ی کوتاه مدت بسیارخطرناک بود اما ، می توانست به یک بحران فراگیر وحتی جنگ ویرانگر اتمی منجرشود که برخلاف اوکراین ، باهشیاری ودرایت رهبران وقت آمریکا وشوروی ، مهارشد.

اما شرائط کنونی دراوکراین ومناطق پیرامونی چین ، به لحاظ ساختاری ، بسیارخطرناکتر از بحران موشکی کوباست. اوکراین امروز ، کوبای دیروزنیست. همانطورکه روسیه ی امروزنیز، شوروی دیروزنیست. روسیه ی امروز ، یک ابرقدرت هسته ای است، درحالیکه شوروی سال 1962 ، چنین نبود. خروشچف تابع تصمیمات دفتر سیاسی حزب بود که یک سال پس از بحران موشکی کوبا ، اوراازکاربرکنارکرد. اما پوتین ، تابع هیچ نهاد محدود کننده ونظارتی نیست. درحال حاضر ، رویاروئی مستقیم روسیه وناتو ، عملاً درجبهه های جنگ جریان دارد وآمریکا ، هنوزخود مستقیماً وارد جنگ نشده است. درهمین حال ، آمریکا دائماً برطبل جنگ می کوبد وبه تنش با چین وروسیه دامن می زند. ایالات متحده نمی خواهد افول قدرت جهانی خود رابپذیرد وبه درستی ازآن بیم دارد که برتری اقتصادی خویش درجهان رانیز به چین واگذارنماید. لذا، همه ی اختلافات رابه کانال نظامی هدایت می کند که هنوز درآن برتری دارد. درحال حاضر ، آمریکا وشرکایش درناتو ، 3/74 درصد بودجه ی نظامی جهان را بخود اختصاص می دهند. لذا ، باتوجه به تمایل آمریکا به سوق دادن همه ی اختلافات جهانی به عرصه ی نظامی ، شرائط دراوکراین ومناطق پیرامونی چین ، بسیار خطرناکتر از بحران موشکی کوبا می باشد. درعین حال ، غرب نباید تهدید هسته ای پوتین را بلوفی برای ترساندن ناتو تصور کند. این بار نیز احتمال محسبه ی غلط درمورد واردآوردن ضربه ی نخست اتمی ، وجوددارد وایت احتمال بیشتراز بحران موشکی کوباست. دیپلماسی هوشمندانه ، به بحران موشکی کوبا پایان داد اما حلّ بحران کوبا ، به چیزی بیش ازاین نیازدارد : پذیرش توازن جدید قوا درجهان امروز.

منابع ومآخذ

1)Natos actions in Ukraine are more dangerous than Cuban missile crisis , www.tricontinental.org

2)why the war in Ukraine poses a greater nuclear risk than Cuban missile crisis , www.justsecurity.org

3)Ukraine war may be more dangerous than the Cuban missile crisis , www.upi.com

4)Does Ukraine war pose greater risk of nuclear Armageddon than Cuban missile crisis , www.russiamatters.org

5)Vijay Prashad , there is no such thing as a small nuclear war , www.mronline.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

جنگ اتمی محدود ، بی معنی است

"جنگ اتمی محدود"،بی معنی است

سلاح هسته ای ازهمان ابتداء ، سلاح کشتارجمعی نامیده شد. امااکنون برخی براین عقیده اند که سلاح اتمی رامی توان سفارشی تولید وبکارگرفت یعنی ، دامنه ی تخریب آنرا تعیین نمود. بنظر نگارنده ، نمی توان تعریفی دقیق از " جنگ هسته ای محدود " (limited nuclear war) ارائه کرد اما ظاهراً معنی این عبارت ، بکارگیری تعداد محدود کلاهک هسته ای ، باقابلیت تخریب پائین ، برای حمله به اهداف نظامی انگشت شمار، دریک محدوده ی جغرافیائی کوچک می باشد. هدف چنین حمله ای ، بازدارندگی است ومحو کامل دشمن مدّ نظرنمی باشد. به همین دلیل ، بجای شهرها ، مراکزنظامی هدف قرارمی گیرند. شاید این نوع کاربرد سلاح هسته ای ، درتئوری منطقی باشد اما سئوال اینجاست که این استراتژی ، تاچه حدّ واقعاً عملی است ؟

اندیشه ی جنگ هسته ای محدود، حاصل محدودیتهای دکترین بازدارندگی براساس نابودی حتمی طرفین (mutual assured destruction) است. باافزایش کلاهکهای اتمی آمریکا وشوروی ، نوعی توازن وحشت بوجود آمد وبه این تصوردامن زد که حمله ی هسته ای به شهرها ، به یک جنگ هسته ای تمام عیارو نامحدود اتمی منجرمی شود. لذا ، اندیشمندانی چون " هرمن کان " (1) و"آلبرت وولشتیتر" (2) دردهه های 1960 و1970 ، تئوری استفاده ی انعطاف پذیر از نیروی اتم رامطرح کردند که " دکترین جنگ هسته ای محدود " ازآن زاده شد. بنظر این متفکرین ، اگرسلاح هسته ای بطورعقلائی وسنجیده بکارگرفته شود ، نقش بازدارندگی بسیار قاطعی خواهد داشت. اما لازمه ی تحقق این دکترین ، مینیاتوریزه کردن کلاهک هسته ای وافزایش دقت موشک حامل آن است که باجنگ هسته ای کلاسیک ، تفاوت فاحش دارد.

درتئوری جنگ هسته ای محدود ، مقتضیات جبهه ی جنگ درنظرگرفته می شود. زمانی ، "هارولد براون " فیزیکدان هسته ای ووزیردفاع اسبق آمریکا ، درگزارش سالانه ی خود به کنگره ، گفته بود : " ضد حمله ی گسترده درجبهه ، برای بازدارندگی دشمن ، کارساز نیست. ماباید حمله رابه روش سنجیده وقابل اندازه گیری ، به طیفی ازاهداف نظامی ، صنعتی وسیاسی انجام دهیم تابه سطح معینی ازتخریب ظرفیتهای دشمن نائل شویم وتلفات غیرنظامیان رابه حداقل برسانیم. ازاین طریق ، احتمال کشتارجمعی دردوطرف منازعه کاهش می یابد."(3) هدف این دکترین ، نشان دادن قابلیت تخریب سلاح هسته ای به دشمن ، باحداقل تلفات انسانی ، و واردآوردن شوک به اوست ، تاازادامه ی خصومت دست بردارد. این نظرات ، دهه ها ذهن سیاستگذاران آمریکائی رابه خود مشغول کرده بود تااینکه بادیدار گورباچف ورونالد ریگان درسال 1987 ، وتاکید آنها بربی فایده بودن جنگ هسته ای ومتعاقب آن ، پایان گرفتن جنگ سرد ، بحث جنگ هسته ای محدود ، برای مدتی به فراموشی سپرده شد. اما پس از15 سال، به منظور مدیریت مناقشات منطقه ای ، اندیشه ی جنگ هسته ای محدود ، دوباره مطرح گردید. اکنون دولتهای عصیانگری پدیدارشده بودند که ازهزاران کلاهک هسته ای آمریکا ، بیمی به خود راه نمی دادند وآماده بودند که آستانه ی تحمل هسته ای آمریکا رابه آزمون بکشند. نشریه Nuclear posture Review درسال 2018 نوشت : " توسعه ی تسلیحات هسته ای انعطاف پذیر درآمریکا ، ازجمله تسلیحات مبتنی براورانیوم ضعیف شده ، برای بازدارندگی قدرتهای مهاجم منطقه ای ، ضروری است ". این نشریه ، حتی جنگ هسته ای محدود باچین وروسیه رانیز توصیه نمود.(4) دراین سالها ، آمریکا بارها چین وروسیه رابه استفاده ازتکنیکهای جنگ هسته ای محدود ، متهم نمود. ازسال 2022 ، باشدت گرفتن تهاجم غرب به روسیه وتهدید مرزهای این کشور ، روسیه انجام حملات هسته ای محدود را بطورجدّی دردستورکارقرارداد وبرخی استراتژیستهای اسرائیل نیزبرای مهارایران ، حمله ی اتمی محدود به این کشوررا توصیه کردند. روسیه تعداد کمی ازکلاهکهای هسته ای خودرا به اورانیوم ضعیف شده مجهز کرده تا درصورت لزوم ، ازآنها دربرابر حملات استراتژیک هسته ای وغیرهسته ای به کشور ، استفاده نماید وبه دشمنان خود گوشزد کند که توانائی آنها در بکارگیری جنگ هسته ای محدود ، دیگرمنحصربه ایشان نیست. اگر این تئوریها ، به لحاظ فنّی عملی باشند ، آنگاه به لحاظ قانونی ومنطقی نیز قابل توجیه می گردند زیرا ، ازامکان بروزفاجعه ی انسانی می کاهند. اما آیا این طرح ، عملی است ؟ آیا جنگ هسته ای محدود میان دوقدرت اتمی ، واقعاً محدود باقی می ماند ؟

دوچالش بزرگ برسرراه جنگ اتمی محدود قراردارد. اولین چالش ، به میزان پای بندی دوطرف به قواعد جنگ مربوط می شود. "لارنس فریدمن" درکتاب " تحول استراتژی هسته ای " که درسال 1981 منتشرشد می نویسد : " برای اینکه یک جنگ ، محدود بماند ، به توافق دوبازیگرجنگ نیازاست وتصور مدافعان جنگ هسته ای محدود که معتقدند می توان جنگ رادریک چهارچوب ازپیش تعیین شده نگهداشت ، بکلی اشتباه است."(5) روسها وآمریکائیها ، همیشه تلاش یکدیگررا برای تقویت بازدارندگی ، حرکتی درجهت ارتقای توان وارد آوردن ضربه ی نخست تلقّی کرده اند. " جان هاری " درمقاله ای تحت عنوان " جنگ موشکی " ، وضعیتی فرضی رادرنظرمی گیرد که درآن ، روسیه درآستانه ی شکست متعارف درجنگ باآمریکا و ناتوست ولذا، ازسلاح هسته ای کوچک برایحمله به پایگاه هوائی ناتو دریکی ازکشورهای حوضه ی بالتیک استفاده می کند به این امید که مانع اعزام نیروهای آمریکائی به صحنه ی نبرد گردد. دراین حالت ، محتمل ترین گزینه ی پیش روی واشنگتن ،انجام یک پاتک مشابه به یک پایگاه نظامی روسیه ، احتمالاً در کالینینگراد ، می باشد. رهبران روسیه ، به احتمال زیاد ، این ضربه را تلاش برای تشدید مناقشه تلقّی کرده وپاسخ شدیدتربه آمریکا رادردستورکارقرارخواهند داد واین دورباطل ، تاانجام یک جنگ هسته ای تمام عیار ادامه پیدامی کند.(6) درواقع ، هرطرف مخاصمه ، هیچگاه نمی تواند ازپای بندی طرف دیگربه جنگ هسته ای محدود ، مطمئن باشد. بویژه کشوری که ضربه ی نخست راوارد می کند، درواقع آمادگی خودرابرای وارد آوردن ضربات بزرگتر به نمایش می گذارد ولذا، دیگر نمی توان ازجنگ هسته ای محدود سخن به میان آورد. اطمینان ازاینکه یک حمله ی هسته ای محدود، درچهارچوب پارامترهای تعیین شده ازقبل باقی بماند ، غیرممکن است. بنابراین ، سلاح هسته ای کوچک، موجب افزایش بازدارندگی نمی شود.

دومین چالش ، به طرفی مربوط می شود که ضربه ی نخست راوارد می آورد. ازآنجائیکه فرض اصلی درجنگ هسته ای محدود ، هدف قرارگرفتن تاسیسات نظامی به امید دریافت پاسخ مشابه است ، اما درآشوب وهرج ومرج پس ازضربه ی نخست ، هرچیزامکانپذیر است.(7) حتی اگر خسارت وارده ازاین حمله ، ناچیزباشد بازهم این احتمال وجوددارد که نیروی نظامی که بدون رهبری به حال خود رها شده وازآب آشامیدنی وغذای سالم محروم مانده وروحیه ی خودرانیزازدست داده است ، دست به هراقدام پیش بینی نشده ای بزند. وبالاخره جدّی ترین چالش برسرراه جنگ هسته ای محدود، تصمیم سیاسی درمورد استفاده ازاین سلاح است زیراهیچ تضمینی وجود ندارد که جنگ هسته ای میان دوقدرت اتمی ، محدود باقی بماند. لذا ، تصمیم درمورد استفاده ازاین سلاح ، یک ریسک سیاسی خطرناک است.ازسوی دیگر، اگریک کشور بتواند دکترین جنگ هسته ای محدود رادرعمل پیاده کند ، بدان معنی استکه کشورهای دیگرنیزمی توانند چنین کنند لذا ، بتدریج قبح سلاح هسته ای فرومی ریزد وجنگ هسته ای محدود ، به یک شیوه ی متعارف جنگ تبدیل می شود. اگرازاین شیوه ی جنگ ، بطورمثال دراوکراین یا تایوان استفاده شود، بلافاصله دردیگرنقاط جهان نیزتکرارخواهد شد وکشورهای غیرهسته ای نیزاحساس عدم امنیت کرده ودرپی دستیابی به سلاح هسته ای برمی آیند. بدین ترتیب ، یک تقابل هسته ای محدود " موفق " میان دوقدرت هسته ای ، درب جعبه ی پاندورا رابه روی جهان می گشاید. (Pandora Box – جعبه ای افسانه ای که تمامی بدی ها وآلام دنیا رادرخود نهفته دارد) .

خطردیگر ، به تروریسم هسته ای مربوط می شود که توسط بازیگران غیردولتی هدایت می شود. دسترسی آسان به مواد ، زیرساخت وتسلیحات هسته ای، نه تنها امنیت جهان راافزایش نمی دهد بلکه باشکستن تابوی سلاح هسته ای ، شانس تروریستها رادردسترسی به این سلاح افزایش می هد. اگردولتها ، بکارگیری محدود سلاح هسته ای را مفید تشخیص دهند ، بازیگران غیردولتی نیزبطریق اولی ، چنین خواهند کرد. بنابراین ، یک جنگ هسته ای محدود ( اگربه لحاظ فنّی عملی باشد ) نوعی احساس رضایت مندی نسبت به بکارگیرب خصمانه ی نیروی اتم ایجاد می کند که برای امنیت جهان ، مفید نیست.(8)

منابع ومآخذ

1)Herman Kahn , www.atomicarchive.com

2)Albert Wohlstetter , the delicate balance of terror , www.rand.org

3)Harold Brown , defense secretary in Carter administration , www.nytimes.com

4)the role of nuclear deterrence in US strategy , www.fas.org

5)Lawrence Freedman , the evolution of nuclear strategy , www.goodreads.com

6)US nuclear command and control for 21st century , www.securityandtechnology.org

7)dissecting the idea of limited nuclear war , www.apln.network

8)there is no such thing as a small nuclear war , www.tricontinental.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

ایران واسرائیل

ایران واسرائیل،درآستانه ی جنگ فراگیر ؟

خاورمیانه برروی بشکه ای ازباروت نشسته وهرلحظه ممکن است باجرقه ای، منفجرشود. تاکنون آمریکا ، انگلیس ، کویت وچند کشوردیگر، ازشهروندان خود خواسته اند تاخاک لبنان راترک کنند. امتناع اسرائیل ازآتش بس درغزّه ، براحتمال جنگ میان حزب الله واسرائیل افزوده است. حزب الله اعلام کرده که فلسطینی های غزّه رادربرابرنسل کشی اسرائیل ، تنها نمی گذارد وتابرقراری آتش بس درغزّه ، دست ازحمله به اسرائیل برنمی دارد. بسیاری ازکارشناسان ، قدرت نظامی این گروه تادندان مسلح را ، باتوان نظامی اسرائیل مقایسه می کنند بااین تفاوت که اسرائیل درآسمان ، برترازحزب الله است. اگرچه سیستم دفاع هوائی اسرائیل ، بسیارپیچیده است اما حزب الله تاکنون توانسته است چندین باربه "گنبد آهنین" نفوذ کرده وخاک اسرائیل راموشک باران نماید. کارشناسان براین باورند که زرادخانه ی موشکی حزب الله بسیارغنی وپیشرفته است.

اگرقرارباشد گنبد آهنین دربرابرموشکهای حزب الله آسیب پذیرباشد ف درتوانائی سیستم دفاعی اسرائیل باید تردید کرد ودرصورت آغازجنگ تمام عیار درمنطقه ، این کشور دچار تخریب گسترده خواهد شد. جهان با پیامدهای شلیک موشکهای اسرائیل به غزّه ، آشناست واگرسیستم دفاعی اسرائیل درست عمل نکند ، همین سرنوشت درانتظار شهرهای اسرائیل خواهد بود. ازسوی دیگر، حزب الله تاکنون نشانه هائی ازسیستم دفاع هوائی خویش بروزداده است. اما معلوم نیست که این سیستم دربرابر جنگنده های اسرائیل موثر واقع شود. حزب الله حداقل یک بار از سیستم دفاع هوائی خود دربرابر حمله ی نیروی هوائی اسرائیل به لبنان ، استفاده کرده است. حال دراین شرائط ، " آموس هوخشتاین " (Amos Hochstein) فرستاده ی ویژه ی آمریکا به منطقه ، برای کاهش احتمال جنگ میان اسرائیل وحزب الله ، راهی لبنان واسرائیل شد اما بادست خالی به آمریکا بازگشت. هوخشتاین درسال 2022 ، موفق شده بود اسرائیل ولبنان رابرای حل وفصل اختلافات مرزی خود ، پشت میزمذاکره بنشاند. اما او این بار ، فقط بادولت لبنان طرف نبود بلکه قوی ترین گروه شبه نظامی خاورمیانه را نیز پیش روی داشت.

ریشه ی اصلی منازعه ی خاورمیانه راباید دراشغال سرزمین فلسطین جستجو کرد. این اشغال ، بانقض فاحش حقوق بشر وحقوق مدنی 6 میلیون فلسطینی همراه است درحالیکه 6 میلیون یهودی ساکن این سرزمین ، درشرائط نیمه دموکراتیک به سرمی برند وحقوق بشر وحقوق مدنی ایشان ، تقریباً درسطح دموکراسی های غربی ، رعلیت می شود. جوبایدن رئیس جمهور وآنتونی بلینکن وزیرخارجه ی آمریکا ، بارها به مقامات اسرائیلی گوشزد کرده اند که طالب جنگ گسترده درخاورمیانه نیستند زیرااین جنگ ، علاوه برنابودی لبنان ، پای دیگرکشورها رانیز به میان می کشد. درمقابل ، بنیامین نتانیاهو هشدارداده که درصورت آغازچنین جنگی ، اسرائیل ، " بیروت رابه غزّه ای دیگرتبدیل می کند ". اسرائیل ، طرح صلح بایدن رارد کرده اما کارشناسان معتقدند که هدف این طرح ، برقراری صلح نیست بلکه فقط خرید زمان برای اسرائیل است. آنها همچنین معتقدند که درصورت شعله ورشدن آتش جنگ منطقه ای ، آمریکابرحمایت خود ازاسرائیل خواهد افزود.

افکارعمومی وارتش اسرائیل ، دودیدگاه متفاوت درباره ی جنگ دارند. بسیاری ازمردم معتقدند که دولت باید به جنگ خاتمه دهد وگروگانها راپس از 9 ماه اسارت به میهن بازگرداند درحالیکه برخی دیگر ، ازطرح صهیونیستی امحاء همه ی غیریهودیان درسرزمین فلسطین وتشکیل یک کشورتمام یهودی از " رودخانه تادریا " حمایت می کنند. بیشتریهودیان اسرائیل باوردارند که درنهایت ، باید حمله ای بزرگ انجام شود. طبق یک نظرسنجی که توسط انستیتوی سیاستگذاری مردم یهود (JPPI) انجام شده ، 36 درصد ازپاسخ دهندگان ، ازحمله ی فوری به لبنان حمایت کرده اند و26 درصد نیز این حمله را به پس ازعملیات غزّه موکول نموده اند. اما بسیاری ازراستگرایان افراطی اسرائیل ، جنگ باحزب الله را فرصتی طلائی برای تصرف جنوب لبنان تلقی می کنند که بخشی از " سرزمین موعود الهی " محسوب می شود که باید به محل سکونت اسرائیلی ها تبدیل شود. نتانیاهو اکیداً خواستار ادامه ی جنگ تا نابودی کامل حماس است اما فرماندهان ارتش اسرائیل ، نیل به این هدف راغیرممکن می دانند زیرا بنظرآنها ، حماس ، یک ایدئولوژی است که مقاومت دربرابر اشغال راترویج می کند که براساس کنوانسیون ژنو ، کاملاً مشروع می باشد. در18 ژوئن گذشته ، ارتش اسرائیل طرح حمله به جنوب لبنان را تصویب واعلام کرد که به سرعت برای این عملیات آماده می شود. وزیرخارجه ی اسرائیل نیز به لبنان هشدارداد که یک جنگ همه جانبه ، این کشوررا ویران وحزب الله رانابود خواهد کرد. این تهدید پس ازآن مطرح شد که حزب الله یک فیلم 10 دقیقه ای ازبندر حیفا ودیگرمکانهای حساس نظامی درشمال اسرائیل ، ازجمله سامانه های دفاع هوائی گنبدآهنین و " فلاخن داوود " رامنتشرکرد واعلام نمود که این فیلم ، توسط یک پهباد شناسائی ضبط شده که بدون مزاخمت توانسته به لبنان بازگردد. چندی بعد نیزحزب الله صدها موشک وپهباد به سایتهای نظامی اسرائیل شلیک کرد وعلت آنرا نیز قتل " طالب عبدالله" ازفرماندهان خود بدست اسرائیل اعلام نمود.

اسرائیل می گوید ازماه اکتبر تاکنون ، حزب الله بیش از 2000 حمله به اسرائیل انجام داده وباتشویق ایران ، اعلام کرده که تنها زمانی به خصومتها پایان می دهد که توافقی درغزّه حاصل شود. حسن نصرالله رهبر حزب الله هشدارداده که هیچ نقطه ای ازخاک اسرائیل ، ازدسترس موشکهای حزب الله خارج نیست. او حتی قبرس رانیزتهدید کرد که اگر فرودگاهها وتاسیسات نظامی خودرا برای حمله به لبنان دراختیار اسرائیل قراردهد ، " هدف " محسوب خواهد شد. انگلیس دوپایگاه نظامی درقبرس دارد که یکی ازآنها پایگاه هوائی می باشد.

اسرائیل ازسال 1982 تا2000 ، لبنان رادراشغال خودداشت وحزب الله ، خروج این کشور ازلبنان را ، حاصل مقاومت خود می داند. درسال 2006 نیزجنگ دوم اسرائیل باحزب الله شعله ورشد که بامقاومت شدید حزب الله روبرو گردید. ازآن زمان به بعد ، نیروی مقاومت درلبنان بسرعت رشد کرد. اکنون باتخلیه ی موقت 60 هزار نفرازساکنین شهرهای مرزی اسرائیل ، این شهرها متروکه شده اند و 90 هزارنفرنیزازمناطق مرزی لبنان به دیگرنقاط این کشورگریخته اند. دولت اسرائیل ، بازگشت ایمن ومطمئن این اسرائیلیها رابه خانه هایشان درشمال کشور، تضمین کرده است. این افراد درحال حاضر، به هزینه ی دولت درهتلهای تل آویو سکنی داده شده اند. اما ارتش اسرائیل به حمله به مناطق مرزی لبنان بسنده نکرده واخیراً بانفوذ به عمق خاک لبنان ، اهدافی را در75 مایلی مرزاین کشوربا اسرائیل ، نابود کرد. چندی پیش نیز ارتش اسرائیل از فسفرسفید که یک سلاح ممنوعه است ، درحمله به لبنان استفاده کرد. فسفرسفید ، حرارت زیاد ودود غلیظ ایجاد می کند وضمن مخفی نگهداشتن تحرک نیروهای خودی ازدید دشمن ، آسیبهای جدّی تنفسی وسوختگی عمیق ایجاد می نماید.

جنگ تمام عیار میان اسرائیل وحزب الله برای همه ی طرفهای درگیر ، ویرانگرخواهد بود ولرزه های آن ، کل منطقه وفراتر ازآنرا تکان خواهد داد. این جنگ ، خطر آسیب رساندن به روند شکننده ی عادی سازی روابط اعراب-اسرائیل راموجب خواهد گردید. روندی که برهبری ایالات متحده وبادقت شکل گرفته تاروابط میان اسرائیل وهمسایگانش رابهبود بخشد. علاوه براین ، یک جنگ تمام عیار ، احتمالاً ایران رابه شکل گسترده تر وآشکارتر ، درقیاس با جنگهای خونین وبی نتیجه ی پیشین میان اسرائیل وحزب الله ، درگیرخواهد کرد. مشاوررهبرایران درمصاحبه ای اعلام کرده که درصورت حمله ی اسرائیل به لبنان ، ایران بصورت تمام قد به مقابله بااسرائیل برخواهد خاست. این پیام ایران درچند ماه قبل بود که درحرکتی بی سابقه ، ازپشت نیروهای نیابتی منطقه ای خود بیرون آمد و مستقیماً ازقلمرو خود، به خاک اسرائیل حمله کرد واین به معنی عبورازخط قرمزی بود که دهه ها رعایت می شد.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

کمدی مناظره

کمدی مناظره

(نگاهی به دیدگاههای بایدن وترامپ درباره ی مسائل داخلی وخارجی)

چند روز قبل ، نخستین مناظره ی انتخاباتی میان جوبایدن دموکرات و دونالد ترامپ جمهوریخواه برگزارشد. این نخستین مناظره درتاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که درآن ، یک رئیس جمهور مستقر با سلف خود یعنی رئیس جمهور سابق ، به مصاف کلامی رفت. این مناظره نشان داد که سطح گفتمان سیاسی درآمریکا ، تاچه حدّ نزول کرده است. بخش مهمی ازاین مناظره ، به حملات شخصی وایراد گیری نامزدها ازیکدیگراختصاص یافت ومردم آمریکا ، مانند مردم ایران ، درپایان مناظره برسردوراهی انتخاب میان بد وبدتر قرارگرفتند. اگرچه بخش مهمی ازمردم ایران ( حدود 60 درصد ) ، عطای این سیستم رابه لقایش بخشیده اند. دراین مناظره ، هیچ سخنی ازبرنامه های آینده وتفکرات نامزدها به میان نیامد وآنها تمام تلاش خود راصرف بی اعتبارکردن یکدیگر نمودند. بایدن وترامپ ، ناتوانی سیاسی ، بی کفایتی حرفه ای ، وعدم سلامت فکری خودرا دراین مناظره ، بوضوح نشان دادند. بایدن که چندباررشته ی کلام رااز دست داد ، ازخود چهره ی پیرمرد فرتوتی رانشان داد که باید خانه نشین شده و وازهرگونه فعالیت خطیر وپراسترس برکناربماند. نظرات ترامپ نیز قبل ازمناظره اعلام شده بود اما اونتوانست ازخود چهره ای توانا برای اجرای این نظرات ارائه دهد واین امر ، بسیاری ازرای دهندگان رانسبت به توانائیهای وی دچارتردید نمود. از ژرف اندیشی ، هوشمندی وقابلیتهای حرفه ای وتحلیلی نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا ، که همیشه ویژگی مهم رهبران سیاسی بزرگ این کشوربوده، دراین مناظره نشانی نبود و جلسه ی مناظره ، بیشتربه یک نمایش کمدی شباهت داشت. معهذا نگارنده ، توانست از لابلای مناظره ی دو نامزد ، به برخی تفاوتها دردیدگاه آنها درمسائل داخلی وخارجی پی ببرد وبامراجعه به برخی یادداشتهای قبلی خود ، تفاوت دیدگاه این دو رادرمباحثی چون مهاجرت ، سقط جنین، تورم ، تغییرات آب وهوائی ، منازعه ی اسرائیل-حماس ، وجنگ روسیه – اوکراین ، خلاصه کند که ازداغترین مباحث مطرح شده درنخستین مناظره ی انتخاباتی جوبایدن ودونالد ترامپ بود که به میزبانی شبکه ی CNN برگزارگردید. قراراست دومین مناظره ی این دو نیزدرماه سپتامبر به میزبانی شبکه ی ABC برگزارشود.

  1. چین : رقابت استراتژیک باچین ، یکی ازمهمترین چالشهای سیاست خارجی است که رویاروی رئیس جمهورآینده ی آمریکا قراردارد. جوبایدن ، چین رابزرگترین تهدید برای امنیت ملی امریکا می داند ودردوراول ریاست جمهوری خود ، اقداماتی برای کاهش این خطر انجام داد. دونالد ترامپ نیز دردوراول ریاست جمهوری خود ، چین رابه سوء استفاده ی اقتصادی ازآمریکا متهم کرد. بنظراو ، برای حمایت از کارگران آمریکا وکاهش کسری تجاری هنگفت این کشورباچین ، به اقدامات تهاجمی نیازاست.
  2. ناتو ومسائل دفاعی : استراتژی دفاعی آمریکا ، پس ازدودهه حضور درافغانستان وعراق ، اکنون به رقابت باچین وروسیه تغییرکرده است. هم اکنون سربازان آمریکا دربیش از 150 کشور جهان حضوردارند ونقش ارتش درسیاستهای بین المللی آمریکا ، روبه افزایش است. بایدن مدافع پروپاقرص همکاریهای نظامی چند جانبه وازحامیان جدّی ناتوست. دولت اوتلاش کرد تاباتهدیدات چین وروسیه دراروپا ومنطقه ی هندوپاسیفیک ، مقابله نماید. ودراین راه ، به حمایت متحدین آمریکا مستظهر بود. ترامپ برعکس ، منتقد ناتوست وبارها تهدید کرده که ازاین پیمان خارج می شود. اودر دور اول ریاست جمهوری خود ، بودجه ی دفاعی راافزایش داد وسمتگیری استراتژی دفاعی وامنیتی آمریکا رامتوجه چین وروسیه نمود.

3-سیاست مالی ودیون : سیاست اقتصادی آمریکا، ازاهمیت فراوان برخورداراست زیرابرتوانائی این کشور درتاثیرگذاری برجهان می افزاید. سطح دیون آمریکا بسرعت درحال افزایش است ، نرخ تورم بالاست وبرخی بنگاههای فناوری آمریکا که درزمینه ی تکنولوژی پیشرفته فعالند ، ازرقبا عقب مانده اند. سیاست اقتصادی بایدن (Bidenomics) سه رکن اساسی دارد : سرمایه گذاری کلان دربخش عمومی انرژی وزیرساخت ؛ رشد طبقه ی متوسط ؛ وبه چالش کشیدن انحصارات . ترامپ دردوراول ریاست جمهوری خود ، مالیاتها راکاهش داد وازمقررات اقتصادی کاست. او توانست ازاین طریق ، شغل ایجاد کند وبه رشد اقتصادی نائل شود. ترامپ معتقد است برای مبارزه باتورم ، باید حتی الامکان از هزینه های دولت کاست.

4-مهاجرت : مهاجرت مدتهاست که موضوع بحث درمحافل سیاسی آمریکاست. این بحث بویژه باافزایش مهاجرت ازمرزهای جنوبی آمریکا بامکزیک ، داغترشده است. امنیت مرزها وتجدیدنظر درسیاست پناهندگی ، مستلزم اصلاح همه جانبه ی قانون مهاجرت است. جوبایدن ازاصلاح همه جانبه ی قانون مهاجرت دفاع می کند. هدف اصلاحات مدّ نظر جوبایدن ، تقویت حمایت از مهاجرین وپناهندگان ، افزایش صدور ویزای اشتغال برای آنها ، وکنکاش درباره ی علل اصلی مهاجرت از آمریکای مرکزی وتلاش برای رفع این علل است. مهاجرت ومسائل مرزی ، محورسیاستهای ترامپ می باشد. ترامپ قصد دارد مهاجرت قانونی وغیرقانونی به آمریکا رابه شدت کاهش دهد. او دردوره ی نخست ریاست جمهوری خود، ساخت دیوارمرزی درجنوب کشور را آغازکرد واخراج مهاجرین رادردستورکارقرارداد. دربحث مهاجرت ، بایدن ترامپ را " دروغگو " خطاب کرد وترامپ نیز گفته های بایدن را " نامفهوم " خواند. بایدن ادعا کرد که توانسته 40 درصد ازمهاجرت غیرقانونی به آمریکا بکاهد بدون آنکه مادران راازفرزندان جداکرده ودرقفس بیاندازد. ترامپ نیزدرپاسخ گفت که آمریکا امن ترین مرزها رادرتاریخ خوددارد واین امنیت را مدیون اقدامات او دردورنخست ریاست جمهوری اش می باشد. ترامپ گفت که قصددارد این برنامه راتازمانی ادامه دهد که تعداد مهاجرین غیرقانونی درآمریکا به صفربرسد :"متاسفانه دولت پس ازمن ، مرزها را به روی تروریستها وبزهکاران گشود وبیشترین خلافکاررا وارد خاک آمریکا کرد.

5-خاورمیانه : خاورمیانه همچنان درصدرتوجه جهانیان قراردارد وچالشهای سهمگینی رارویاروی آمریکا قرارداده است که شاید مهمترین آنها ، فعالیتهای بی ثبات کننده ی ایران درمنطقه باشد. ترامپ دراین باره گفت : " ایران دردوران من ورشکسته بود. من اجازه نمی دادم هیچکس باآنها معامله کند. پولشات تمام شد وپولی برای حماس نداشتند. پول برای هیچکاری نداشتند." باطولانی شدن جنگ اسرائیل – حماس وافزایش تلفات غزّه ، چشم انداز صلح وثبات درمنطقه ، هرروز تیره ترمی گردد. جنگ فعلی میان اسرائیل وحماس ، به محورسیاست خاورمیانه ای بایدن تبدیل شد. اوپیشنهاد برقراری آتش بس ومبادله ی گروگانها رامطرح کرد وهمزمان خواستار عادی سازی روابط اسرائیل – عربستان وپیگیری راه حل دوکشوربرای مسئله ی فلسطین گردید. اما رویکرد ترامپ درقبال خاورمیانه ، متکی برحمایت قوی ازاسرائیل وعربستان ومقابله باایران است. او ازاجماع دیرپای دوحزبی درمورد تشکیل کشور فلسطین ، روی برتافته وعلاقه ای به آن نشان نمی دهد. وی درمناظره گفت که " اسرائیل باید کاررا درغزّه تمام کند."

6-روسیه – اوکراین : جنگ روسیه – اوکراین ، ویرانگرترین جنگی است که اروپا پس ازجنگ جهانی دوم ، به خوددیده است. این جنگ ، موجب افزایش تنش میان روسیه وکشورهای غربی گردیده است. غرب ، مجموعه ای ازتحریمها را علیه روسیه وضع نموده ودولت اوکراین رامسلح کرده است. بایدن برآن است که جنگ تاهروقت که طول بکشد ، حمایت آمریکاازاوکراین ادامه خواهد داشت زیرا پیروزی روسیه دراین جنگ ، برای اروپا خطرناک است. اوتاکنون دهها میلیارددلار کمک مالی دراختیار اوکراین قرارداده وتحریمهای گسترده ای رانیز علیه دولت وشهروندان روسیه وضع نموده است. بایدن به حضور نیروهای آمریکائی دراروپا ، ابعاد گسترده ای بخشید اما ترامپ ، وعده داده که درصورت انتخاب شدن ، مانع کمکهای بیشتر آمریکا به اوکراین گردد. اوبه عنوان رئیس جمهورآمریکا ، روابط باروسیه رابهبود می بخشد. ترامپ درمناظره گفت که بایدن تاکنون بیش از 200 میلیارددلار پول دراختیار زلنسکی قرارداده که " پول گزافی است. هروقت زلنسکی به کشورما می آید بامیلیاردها دلارپول بازمی گردد. اوتاجری بزرگ است". اما این روند ، قابل دوام نیست.

7-تجارت : دهه هاست که ایالات متحده مبشّر تجارت آزاد درجهان است وبازار آزاد وقانونمند راموجب رفاه جهان وگسترش نفوذ واشنگتن دردنیا می داند. اما درسالیان اخیر، باتعمیق شکاف درآمد درجهان ، وحضورقدرتمند چین درعرصه ی جهانی که باارائه ی الگوی جایگزین برای الگوی آمریکا همراه است ، ونیزافول صنعتی آمریکا ، تردید نسبت به مدل آمریکائی تجارت بیشترشده است. دولت بایدن ، پرداخت سوبسید هنگفت به زیرساختها وبخش فناوریهای پیشرفته را دردستورکارقرارداد تا ضمن افزودن براشتغال دربخش صنعت ، ازمنافع ملی آمریکا نیزدفاع کرده ونگرانیهای زیست محیطی را پاسخ گوید. اوتعرفه برکالاهای چینی را که بازمانده ازدوران ریاست جمهوری ترامپ بود ، همچنان حفظ کرد ومحدودیتهای جدیدی رانیزبرسرراه تجارت آمریکا باچین ایجاد نمود. ترامپ ، بارها سیستم تجاری موجود درجهان رامخالف منافع آمریکا دانسته وآنرا مسئول کسری تجاری هنگفت ، افول بخش صنعت وکاهش اشتغال درآمریکا معرفی کرده است. اووعده داده که درصورت انتخاب شدن ، صدها میلیارددلار تعرفه ی جدید برکالاهای چینی وضع نماید.

8-تغییرات آب وهوائی : تغییرات آب وهوائی درسالیان اخیر شدت گرفته وخسارات فراوانی رادراقصی نقاط دنیا برجای گذاشته است. دمای زمین بسرعت درحال افزایش است وخطر خشکسالی ، بارشها وطوفانهای ویرانگر ، وآتش سوزیهای بزرگ جنگلی ، افزایش می یابد. کارشناسان هشدارمی دهند که تغییرات آب وهوائی ، ضمن کاهش آب وغذا ، موجب گسترش بیماریها نیزمی گردد. جوبایدن ، مقابله با تغییرات آب وهوائی را یکی ازبرنامه های اصلی دولت خود قرارداد وتغییرات اقلیمی را" تهدیدی بزرگ برای بشر " نامید. او طرحی بلند پروازانه دراین مورد تهیه کرد که یکی ازکاملترین قوانین زیست محیطی وسرمایه گذاری اقلیمی ، درتاریخ آمریکا می باشد. اما بایدن درعین حال ، مجوز سرمایه گذاری درپروژه های سوخت فسیلی رانیزصادرکرد وتولید نفت وگازآمریکا رابه بالاترین سطح درتاریخ این کشوررساند. اماترامپ به کرات مسئله ی تغییرات آب وهوائی رابه زیرسئوال برده ونسبت به نقش انسان درتغییرات اقلیمی ، ابرازتردید کرده است. اوقول داده که تولید سوختهای فسیلی را به سرعت افزایش دهد وابتکارات آب وهوائی بایدن رامتوقف کند. او همچنین برآن است تاآمریکا رااز همه ی معاهدات آب وهوائی بین المللی خارج نماید.

9-پاندمی وبهداشت جهانی : پاندمی کوید-19 موجب تغییرات گسترده ی اجتماعی واقتصادی درجهان گردید ونگرانی نسبت به آمادگی جهان برای رویاروئی باتهدیدهای ویروسی وبیولوژیکی آینده رادوچندان کرد. تشدید رویاروئیهای سیاسی ناشی ازپاندمی ، اکنون برنامه های آمریکا را درزمینه ی کمک به بهداشت جهانی ، دچاروقفه کرده است. این برنامه ها که قبلاً بااتفاق نظردوحزب تهیه وبه اجراء درمی آمد ، اکنون بدلیل تشدید قطب بندیهای سیاسی درآمریکا ، معطل مانده است.معهذا جوبایدن ، دسترسی به آزمایش ودرمان کوید-19 رابرای همگان تسهیل کرد ویک برنامه ی واکسیناسیون سراسری راسازمان داد. او یک بسته ی 9/1 تریلیون دلاری رابه بهبود بهداشت درآمریکا اختصاص داد. دولت بایدن دوباره به سازمان بهداشت جهانی پیوست ویک قانون جنجالی رادرمورد منع کمک آمریکا به سازمانهائی که سقط جنین راتشویق می کنند ف به تصویب رساند. دونالد ترامپ بابازنگری عملکرد دولت آمریکا درسال نخست پاندمی ، چندین تریلیون دلار مشوق اقتصادی برای تولید واکسن ، دراختیاربخش خصوصی قرارداد. اوآمریکا راازسازمان بهداشت جهانی خارج کرد وقانونی راتصویب نمود که به موجب آن ، دریافت کنندگان کمک ازآمریکا ، نباید ازاین کمک درجهت برنامه های سقط جنین استفاده نمایند.

10- نکته ای که ذکر آن درپایان این نوشتار ، خالی ازلطف نیست ، به سن وسال دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا بازمی گردد. وقتی مجری مناظره گفت که درپایان دورآینده ی ریاست جمهوری آمریکا، بایدن 86 وترامپ 82 سال خواهند داشت، بایدن گفت : " وقتی سناتورشدم ف دومین سناتورجوان آمریکا بودم واکنون پیرترین نامزد انتخابات هستم . البته رقیب من هم جوان نیست وفقط 3 سال ازمن کوچکتراست". ترامپ نیز گفت که تاکنون دوتست شناختی وضریب هوشی انجام داده که نتایج آنها منتشرشده است اما بایدن ، هیچ تستی انجام نداده واو مشتاقانه منتظراست تانتیجه ی چنین تستی راببیند.

کارشناسان وناظران ، دونالد ترامپ را پیروزاین مناظره خواندند وبرخی دموکراتها ، ضمن ابراز ناامیدی ، گزینه ی کناره گیری بایدن ازرقابت انتخاباتی را مطرح نموده اند.

منابع ومآخذ

m

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

زلنسکی

زلنسکی: "خادم ملت" یا خائن به کشور ؟

چندی پیش ، بدستور ولادیمیرزلنسکی ، سه کانال تلویزیونی اوکراین ، بدلیل آنچه که انتشار تبلیغات روسی نامیده شد ، تعطیل گردید. سه ماه بعد ، بازهم بدستور زلنسکی ، " ویکتورمدودچوک " رئیس دومین فراکسیون بزرگ پارلمانی اوکراین (OPZZH) بازداشت شد و فعالیت 11 حزب مخالف نیز به حال تعلیق درآمد.

زلنسکی راباید عروسک خیمه شب بازی غرب و "ایگورکولومویسکی"(Igor Kolomoisky) الیگارش معروف اوکراین دانست که مالک بانک Privat Bank بزرگترین بانک تجاری اوکراین بود. این بانک ، ائتلافی تجاری رادرسطح بین المللی شکل داد که صنایع اوکراین را به بنگاههای اقتصادی اتحادیه اروپا ، گرجستان ، روسیه ، آمریکا وبسیاری کشورهای دیگر جهان متصل می کرد. اگرچه کولومویسکی ، هرگونه اعمال نفوذ برزلنسکی رامنکر می شد اما درپاسخ به خبرنگاری که ازاو پرسیده بود اگر زلنسکی مجبوربه انتخاب میان شما وصندوق بین المللی پول شود ، کدام راانتخاب خواهد کرد ؟ گفته بود : " مرا!". اوکمک خود به تبلیغات انتخاباتی زلنسکی رانیزتایید کرد.

صندوق بین المللی پول درسال 2014 ، میلیاردها دلارکمک دراختیاراوکراین قرارداد تاازآن برای حمایت ازبانکهای تجاری خصوصی استفاده شود. اسنادی که بعدها منتشر شد نشان داد که سهم شیر این پول ، نصیب هلدینگ کولومویسکی شده است. به نوشته ی روزنامه نیویورک تایمز، ازسال 2014 ، "هانتربایدن" پسر جوبایدن رئیس جمهور فعلی آمریکا ، وارد هیئت مدیره شرکت نفتی Burisma دراوکراین شد که سهامداراصلی آن کولومویسکی بود. اسناد موجود نشان می دهد که تاکنون مبالغ کلانی توسط بانک privat Bank به هانتربایدن پرداخت شده است. درسال 2019 ، که زلنسکی برای باردیگر به ریاست جمهوری اوکراین برگزیده شد ، کولومویسکی آمادگی خودرابرای تامین سوخت مورد نیاز اوکراین وپادرمیانی درجنگ باروسیه اعلام کرد. جنگ داخلی تاآن زمان ، 14 هزارنفرقربانی گرفته بود وکولومویسکی گفت : " دیگربس است ! ماباید روابط خود راباروسیه بهبود بخشیم ! مردم صلح می خواهند ! زندگی خوب می خواهند ! وجنگ نمی خواهند ! شما- آمریکائیها - مارادرگیرجنگ می کنید بدون آنکه هزینه ی آنرابپردازید ! " اما حیات سیاسی زلنسکی درادامه ی جنگ نهفته بود وبه همین دلیل بتدریج ازکولومویسکی فاصله گرفت واندکی بعد ، privat Bank راملی اعلام کرد. زلنسکی کم کم محبوبیت خود رانیز درمیان مردم ازدست داد. به گزارش انستیتوی بین المللی جامعه شناسی اوکراین ، درآخرین انتخابات این کشور ، فقط 24 درصد اوکراینی ها به زلنسکی رای دادند. معهذا اوتوانست سیل کمکهای غرب را روانه ی اوکراین نماید. به گزارش مرکز مطالعات استراتژیک وبین المللی (CISS) ، آمریکا قبل ازجنگ ، سالانه 300 میلیون دلار کمک به اوکراین می داد اما اکنون روزانه 100 میلیون دلار کمک دراختیار این فاسدترین کشور اروپاقرارمی دهد. بعلاوه آمریکا تاکنون دوبسته ی 111 و 61 میلیارددلاری کمک نیز دراختیار این کشور قرارداده است. هیچکس ازسرنوشت این پولها مطلع نیست و " خادم ملت " همچنان هزینه ی جنگ راازمردم کشورش طلب می کند.

این دلقک کمدین که ازآبداری به کیوانداری رسیده ، اکنون عرصه ی سیاست را ، صحنه ی آثارنمایشی مستهجن خود تصور کرده است. اودرآثارنمایشی قبلی خود ، رویکردی مستهجن درپیش گرفته بود ومثلاً دریکی ازبرنامه های خود ، بطورکامل برهنه شده وباآلت تناسلی خود اقدام به نواختن گیتارکرده بود. زلنسکی با چنین سابقه ای وارد دنیای سیاست شد. یکی ازمهمترین مجموعه های تلویزیونی که زلنسکی ساخت وبه عنوان بازیگرنقش اول درآن به ایفای نقش پرداخت ، مجموعه ی کمدی " خادم ملت" بود که در51 قسمت تهیه وازسال 2015 به نمایش درآمد. این سریال درواقع ، طرح زلنسکی برای رسیدن به ریاست جمهوری بود که داستان آن ، به معلم تاریخی برمی گردد که درمیانسالی به ریاست جمهوری می رسد. زلنسکی درقالب این برنامه ، وبااستفاده ازابزار طنز واشاعه ی قمار ، ماری جوانا ، وروسپی گری ، به مردم القاء می کند که جامعه ی شکننده ی اوکراین ، پس ازفروپاشی شوروی ، می تواند به یک کمدین ناشناس اعتماد کند تا توسط او ، ازشرّ فساد ومشکلات اقتصادی خلاصی یابد. اما زلنسکی که هدونیست بود ورسیدن به کمال لذت وشادکامی را هدف غائی زندگی می دانست ، برای مردم ومنافع آنها اهمیتی قائل نبود.

براساس اسناد " پاندورا " که چندی پیش منتشر شد ، زلنسکی ازسال 2012 ، درمدیریت چند شرکت خارجی مشارکت دارد. ازاین شرکتها بعنوان پوششی برای خرید مستغلات گرانقیمت درانگلیس ودیگرنقاط دنیا استفاده می شود. درجریان افشای اسناد پاندورا ، بخش قابل توجهی ازاسناد مالی مربوط به 35 رهبر برجسته ی دنیا وبیش از 100 میلیاردربزرگ جهان منتشرشد. این اسناد نشان داد که چگونه زلنسکی به همراه دستیارش " ایوان باکانف " رئیس سرویس داخلی اوکراین ، شبکه ای شامل کمپانیهای خارجی رادر جزائر ویرجین انگلیس ، قبرس ، وبلیز ، مدیریت می کند وازعواید مالی هنگفت این مستغلات منتفع می گردد.

یک نظرسنجی انجام شده توسط بنیاد خیریه ابتکارات دموکراتیک اوکراین وموسسه ی بین المللی جامعه شناسی کی یف ، اعلام می کند که 78 درصد مردم اوکراین دریک نظرسنجی ، زلنسکی رامسئول مستقیم فساد دردولت وارگانهای نظامی اوکراین می دانند. ویلیام برنز رئیس سیا ، درسفرچندی پیش خود به کی یف ، اززلنسکی خواست که دزدیها راکمتر کند زیرا واشنگتن و هم پیمانهایش دیگرنمی توانند تحمل کنند که این همه پول دراوکراین گم شود. سرهنگ داگلاس مک گریگور مشاورسابق وزارت دفاع آمریکا نیز چندی پیش درتوئیتی نوشت : " زلنسکی مانند موسولینی شده است. اودیگر دراوکراین محبوبیتی ندارد ودرواقع ، بیشتر ژنرالها وافسران ارتش ازاو متنفرند." روزنامه ی فرانسوی فیگارو هم چندی پیش اعلام کرد که مبارزه ی واقعی بافساد ، ازشروط اصلی اتحادیه اروپا برای حفظ نامزدی اوکراین دراین اتحادیه می باشد. وبالاخره به گزارش بیزنس اینسایدر، کمکهای غرب بدست شبکه های الیگارشی وفاسد اوکراین می رسد که " آندری یرماک " رئیس دفتر زلنسکی ، یکی ازسرکردگان این شبکه ها می باشد.

منابع ومآخذ

1)PrivatBank , we are getting tings done , www.privatbank.ua

2)A guilty verdict for Hunter Biden , www.nytimes.com

3)Kyiev international institute of sociology , www.kiis.com.ua

4)Ukraine , www.ciss.org

5)Pandora papers reveal offshore holdings of Ukrainian officials , www.occrp.org

6)Ukraine war , www.businessinsider.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

رئیس جمهور ترمیناتور

رئیس جمهور ترمیناتور

(تصویرترامپ دررسانه های آمریکا)

چندی پیش ، نشریه ی واشنگتن پست درتحلیلی ، دومین دوره ی ریاست جمهوری دونالد ترامپ را " دوره ی انتقام گیری" نامید. اما این نشریه ودیگررسانه های رسمی آمریکا ، درمورد سیاست خارجی احتمالی ترامپ سکوت کرده اند وتاکنون فقط وعده ی اورا درمورد قطع واردات اقلام اساسی ازچین ، پوشش داده اند. مثلاً نیویورک تایمز دراین مورد هشدار داده که ازسرگیری جنگ تجاری باچین ، به ازدست رفتن 744 هزار شغل وکاهش 6/1 تریلیون دلاری تولید ناخالص داخلی آمریکا منجرخواهد شد. دراین صورت ، شبح آمریکا به مثابه ی یک ابرقدرت جهانی ، ازدنیا رخت برخواهد بست.

زمانی " زبیگنیوبرزژینسکی" (Zbigniew Brzezhinski) ، مشاورسابق امنیت ملی آمریکا ، گفته بود برای اینکه واشنگتن بتواند رهبری خود رابرجهان حفظ کند ، لازم است اولاً موقعیت خود را دراروپای غربی به کمک ناتو حفظ نماید . ثانیاً پایگاههای نظامی خود را درمنطقه ی پاسیفیک به منظور مهارچین ، فعال نگه دارد. وثالثاً ازعرض اندام قدرتهای جدید ( چین ، روسیه ،...) درآسیای مرکزی وخاورمیانه ، جلوگیری نماید. اما بنظرمی رسد دونالد ترامپ قصد دارد این هرسه منبع قدرت جهانی آمریکا را تخریب نماید.

باآنکه دولت دموکرات جوبایدن تاکنون دوبسته ی 111 و 61 میلیارددلاری کمک نظامی وغیرنظامی دراختیار اوکراین قرارداده اما دونالد ترامپ ، زلنسکی راتاجری خوانده که هروقت به آمریکا می آید باکیف پرپول بازمی گرددولذا ، اودیگرقصد ندارد به این معامله ادامه دهد. ترامپ گفته که قادراست جنگ اوکراین را 24 ساعته پایان دهد. " من پوتین رادریک اتاق ، وزلنسکی رادراتاق دیگرمی نشانم. سپس آنها را باهم روبرو کرده ومعامله راجوش می دهم! " واقعیت این است که جنگ اوکراین برای ترامپ ازاولویت برخوردارنیست ودرصورتی که او به ریاست جمهوری برسد ، اوکراین راپشت میز مذاکره خواهد نشاند. البته این سیاست ، بامشی فعلی اروپا وناتو درقبال اوکراین ، همخوانی ندارد.

سیاست ترامپ درمنطقه ی پاسیفیک نیز ، باآغاز جنگ تجاری باچین وگرایش برخی متحدین سنتی آمریکا ( مانند فیلیپین ) به سوی چین ، منافع سیاسی ، اقتصادی ونظامی آمریکا رابه خطرمی اندازد وموقعیت این کشوررا درمنطقه تضعیف می کند. درحال حاضر ، 15 کشور منطقه ی آسیا-پاسیفیک ، بیش ازیکسوم تجارت خارجی چین رابه خود اختصاص می دهند. درآسیای جنوبی نیز دونالد ترامپ به اتحاد نظامی 70 ساله باپاکستان پایان داد ودر توئیتی نوشت : " امریکا در15 سال اخیر ، احمقانه 33 میلیارددلار کمک دراختیار پاکستان قرارداد ودرازای آن مشتی دروغ وفریب دریافت کرد." ازآن زمان تاکنون ، پاکستان ازآمریکا دور وبه چین نزدیک شده است. هند نیز مدتهاست که درمسیر مسکو حرکت می کند. بنابراین سیاست ترامپ دردومین دوره ی ریاست جمهوری اش ، که مخلوطی از ناسیونالیسم اقتصادی ونزدیک بینی سیاسی خواهد بود ، اتحادیه های سنتی آمریکا رادرجهان تضعیف کرده وموجب نابودی رکن دوم قدرت جهانی آمریکا ، به زعم برزژینسکی می گردد.

وبالاخره پس ازابتکار تریلیون دلاری " یک کمربند ، یک راه " توسط چین درسال 2013 ، شبکه ای ازراههای شوسه ، راه آهن وخطوط انتقال انرژی ، تمام منطقه ی اوراسیا را فراگرفته و وزیرساختهای گسترده ای رابوجود آورده که خود زنجیره ای از اتحادیه های جدید را دراین منطقه ، شکل خواهد داد. خروج خفّت بارآمریکا ازافغانستان وحل وفصل اختلافتت ایران وعربستان ، قدرت ونفوذ چین رادرمنطقه دوچندان کرده است. نقطه ی اتکاء سیاست خاورمیانه ای آمریکا دردور اول ریاست جمهوری ترامپ ، حمایت ازدولت دست راستی بنیامین نتانیاهو دراسرائیل بود. برسمیت شناختن اورشلیم بعنوان پایتخت اسرائیل ، لغو قرارداد هسته ای باایران ، وتشویق اعراب برسمیت شناختن اسرائیل ، ازاجزای این سیاست بود. دولت جدید ترامپ ، احتمالاً به فاجعه ی غزّه دامن خواهد زد. بدین ترتیب ، رکن سوم قدرت جهانی آمریکا ازنظر برزژینسکی ، که همانا ممانعت از ابراز وجود قدرتهای رقیب در منطقه ی اوراسیاست ، دردولت جدید ترامپ ، فروخواهد ریخت.

اما برخلاف نظر برزژینسکی ، قدرت جهانی ارکان دیگری نیز دارد که یکی ازآنها آفریقاست. استراتژیستهای جهانی ، ازیک قرن قبل ، قدرت جهانی رادرتلفیق سه قاره ی اروپا ، آسیا وآفریقا دانسته وآنرا " جزیره ی جهانی " (world Island) نامیده اند. اکنون چین گوی سبقت را درجزیره ی جهانی ، از آمریکا ربوده است. تجارت این کشورباآفریقا ، ازمرز 222 میلیارد دلارگذشته که سه برابر تجارت آمریکا بااین قاره می باشد. انتظارمی رود سرمایه گذاری چین درآفریقا تاسال 2025 ، ازیک تریلیون دلار بگذرد. اما ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود ، کشورهای آفریقائی را " کشورهای آشغال " (shithole countries) نامید. درآمریکای لاتین نیزشرائط درحال تغییراست. زمانی آمریکای لاتین ، حیات خلوت آمریکا محسوب می شد اما اکنون چین ، جای پای خود را درآنجا محکم می کند. چین با 450 میلیارددلار ، به بزرگترین شریک تجاری منطقه تبدیل شده است. دولت اول ترامپ ، بجز مقابله با تجارت مواد مخدّر ، وتحریمهائی که علیه ونزوئلا وکوبا وضع نمود ، هیچکاری برای مقابله بانفوذ چین درآنسوی مرز جنوبی آمریکاانجام نداد. بنظر نمی رسد دولت جدید ترامپ ، دراین رویکرد تغییری ایجاد نماید. اعمال خود سرانه ای چون حمله به لابراتوارهای ساخت مواد مخدّر درمکزیک ودامن زدن به بیگانه هراسی درآمریکا، احتمالاً روابط این کشورراباآمریکای لاتین دردهه ی آینده ، دستخوش تنش وبی ثباتی خواهد کرد.

درجهانی که دولت دوم ترامپ درسال 2025 باآن روبرو خواهد بود، قدرت ونفوذ جهانی آمریکا ، احتمالاً بسیار کمتر ازدولت اول او درسال 2016 خواهد بود. باهرمقیاسی، قدرت اقتصادی ، سیاسی وحتی نظامی آمریکا دردهه ی اخیر کاهش یافته است. درجهان تک قطبی تر سال 2016 ، اگرچه رویکرد شخصی وسلیقه ای ترامپ به دیپلماسی ، بسیارمخرّب بود اما دستاوردهای کوچکی نیزداشت. اما درجهان چند قطبی تر یک دهه بعد ، رویکرد یکجانبه نگرانه ، نتایجی فاجعه با ر خواهدداشت. پس ازسوگند دوم ریاست جمهوری آمریکا درژانویه 2025 ، احتمالاً سخنان تهدیدآمیز ترامپ درمورد مقابله به مثل اقتصادی وسیاسی ، ازسرگرفته خواهد شد. اما درورای این هیاهو ،قرن آمریکا به آرامی به محاق می رود.

بانزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، تمامی این مباحث ، کم وبیش دررسانه های آمریکا منعکس می شود. اما شاید مهمترین بحث دراین مورد ، تمایلات دیکتاتورمابانه ی دونالد ترامپ است که رسانه های آمریکائی درباره ی آن هشدار می دهند. براستی این خطر تاچه حدّ جدّی است ؟ دونالد ترامپ ، تمایلات دیکتاتورمابانه ی خود را مخفی نمی کند. وی چندی پیش درپاسخ به خبرنگار فاکس نیوز که ازاوپرسیده بود آیابه مردم آمریکا قول می دهد که تحت هیچ شرائطی ازقدرت سوء استفاده نکند ، گفته بود : " بجزیک بار درروز! ". دونالد ترامپ بارها تمایل خود را به استفاده از " قانون شورش " (insurrection Act) برای مقابله باناراضیان وتبدیل وزارت دادگستری آمریکا به ابزار انتقام گیری ، ابرازکرده است. مقامات دولت قبل وآندسته ازیارانش که علیه وی شهادت داده اند ، درمعرض این انتقام گیری قراردارند. ترامپ درویدئویی که اخیراً منتشرکرد ، مدعی شد که درصورت انتخاب به ریاست جمهوری ، " یک رایش متحد راپایه گذاری خواهد کرد ". دهه ها قبل ، هیتلر نیز همین برخورد رابارسانه ها داشت وهمین وعده ها رامی داد.

بدون تردید ، ترامپ فاشیست است وتحقیقات انجام گرفته نشان می دهد که دیدگاه نخبگان آمریکا نسبت به او ، منفی است. مولفه هائی چون انزواگرائی ، نژادپرستی ، تعمیق شکاف فرهنگی نسلها ، مرگ رویای آمریکائی ، اقدامات ضد انسانی وضد حقوق بشری ، اقدامات ضد بهداشت وسلامت جامعه ، وتضعیف دموکراسی آمریکائی ، دراین نظر بی تاثیر نمی باشند. امارسانه های رسمی آمریکا ، تمایلی به اعتراف به این حقیقت ندارند. آنها انتخابات نوامبر 2024 رایک انتخابات معمولی مانند دوره های قبل جلوه می دهند درحالیکه چنین نیست. رسانه های آمریکااز برجسته کردن تمایلات نژادپرستانه ، مهاجرستیزانه وبزهکارانه ی ترامپ ، فقط برای داغ کردن تنورانتخابات استفاده می کنند. اگرچه برخی رسانه های مهم آمریکا مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست ، گاهی تصویری دیگراز ترامپ ارائه می دهند ، امااکثر رسانه های رسمی این کشور ، خودرابه خواب زده اند وخطر ترامپ رامانند خطرهیتلر ، دست کم می گیرند. هیتلر نیز رسانه ها را بازیچه ی دست خود قرارداده بود ودرآمریکانیز وجود هیتلر وخطر او برای جهان ، هیچگاه جدّی گرفته نشد. درواقع ، انزواگرائی آمریکا ، درآنزمان آب به آسیاب هیتلر ریخت. رسانه های آمریکا درابتدا ، هیتلر را نسخه ی کوچک موسولینی ، دیکتاتور عوامفریب ایتالیا، تصور می کردند. بنظرآنها ، موسولینی توانسته بود ایتالیا را ازآشوب وهرج ومرج پس ازجنگ جهانی اول نجات دهد. لذا ، زمانی که هیتلر قدم به عرصه ی سیاست گذاشت ، باتمسخر رسانه های آمریکا روبرو شد وآنها به او ، به دید " دیکتاتوربزرگ " چارلی چاپلین نگریستند. اما اندکی بعد ، مجبورشدند هیتلر را رهبری کاریزماتیک وسخنرانی ماهر وعوامفریب معرفی کنند. این درحالیست که هیتلر درکتاب " نبرد من " (mein Kampf) که به سال 1925 منتشر شده بود ، اهداف خود را بوضوح تشریح کرده بود. رسانه های آمریکا ، امروز نیز همین اشتباه را تکرارمی کنند.

وقتی درسال 2015 ، دونالد ترامپ آمادگی خود رابرای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد ، رسانه های آمریکا اورا جدّی نگرفتند اما درعین حال ، به مهارتش درعوامفریبی اعتراف کردند. اکنون نیز بادوبار استیضاح ، چهاراتهام جنائی ویک اقدام به شورش درکارنامه ی ترامپ، رسانه های رسمی آمریکا هنوز ازاو چهره ای نرمال ارائه می دهند. شورش 6 ژانویه که قصدداشت ترامپ رابطور غیرقانونی برسرکارنگه دارد، دیگربه تاریخ پیوسته ، همانطور که کودتای هیتلر در Beer Hall به سال 1923 ، درانتخابات سال 1932 آلمان ، به فراموشی سپرده شد. اکنون که چهارسال از دوراول زمامداری دونالد ترامپ گذشته ، رسانه های آمریکا تصور می کنند که حوادث آن دوره رابه اندازه ی کافی پوشش داده اند ودیگرباید توجه خود رابه نظرخواهیها وحوادث پشت پرده ی انتخابات معطوف کنند. اما ریاکاری رسانه های رسمی آمریکا دراین مورد نیز ، به اوج خود رسیده است. چندی پیش نیویورک تایمز ، تحقیقات گسترده ای را از پرسنل خود انجام داد تا تعیین کند چگونه یک خبر از داخل این نشریه به خارج درزکرده ودراختیار نشریه ی " اینترسپت " (Intercept) قرارگرفته است. چندی بعد ، همین تحقیقات توسط واشنگتن پست انجام شد تا مشخص شود متن شنود خانواده ی سلطنتی انگلیس ، چگونه به بیرون درز کرده است. واقعیت این است که روزنامه نگاران آمریکا ، هیچ اختیاری درتهیه ی اخباروگزارشهای مهم ندارند وفقط می توانند درباره ی موارد جزئی وکم اهمیت ، گزارش تهیه کنند. سال گذشته نیز شبکه ی CNN دچاربحران داخلی مشابه شد وآن هنگامی بود که مالکین جدید ، بر اتاق خبراین شبکه فشاروارد آوردند تابه نفع ترامپ موضعگیری نماید. این بحران ، سرانجام بااخراج رئیس CNN پایان گرفت ومشخص نیست که مالکین جدید ، قصد دارند چه خط مشی ای اتخاذ نمایند.به نظرمی رسد که ایجاد حبابهای این چنینی پیرامون بنگاههای خبری آمریکا ، با هدف حمایت رسانه ای ازکاندیداهای خاص صورت می گیرد.

درواقع ، بسیاری ازاصحاب رسانه درآمریکا ، باوعده های پشت پرده ی ترامپ ، فریفته شده اند. بویژه روزنامه نگاران ومفسرین کارکشته ای که مدعی لیبرال بودن هستند ، اکنون به این نتیجه رسیده اند که خطر " فرهنگ طرد " (cancet culture) به مراتب بیشتراز خطر ترامپ است. فرهنگ طرد ، نوعی خوارسازی عمومی است که به موجب آن ، فردی شناخته شده ، ازعرصه ی رسانه های اجتماعی طرد می شود. اما مدیران رسانه ای آمریکا ، درواقع نگران فرهنگ طرد نیستند بلکه درحسرت درآمد سرشار دوران ترامپ به سرمی برند. دونالد ترامپ که درمدت چهارسال ریاست جمهوری خود باعث چالش ، رقابت وپوشش لحظه ای اخبار توسط رسانه های آمریکا گردیده بود ، باخروج ازکاخ سفید ، رکودی شدید رابررسانه های این کشور تحمیل کرد. شبکه ی CNN ، تعداد زیادی از مخاطبین خود رااز دست داد. دو رسانه ی نیویورک تایمز و CNN ، به دلیل نحوه ی پوشش متفاوت اخبارترامپ ، توانسته بودند مخاطبین فراوان بدست آورند. رسانه های مهم دیگری چون فاکس نیوز وشبکه ی ان بی سی نیوز نیز پس ازترامپ ، دچارکاهش مخاطب شدند. طبق تحقیقات " کام اسکورد " ، بازدیدهای آنلاین از نیویورک تایمز دردوران پس ازترامپ ، 30 درصد وواشنگتن پست 27 درصد کاهش یافت. بدین ترتیب ، سکوت وبی تفاوتی رسانه های آمریکا دربرابرخطری که ازناحیه ی ترامپ دموکراسی راتهدید می کند ، ریشه درساختار روزنامه نگاری این کشور دارد. امروزه ترامپ نیز مانند هیتلر ، به این نتیجه رسیده که روزنامه نگاری درغرب ، دچار روزمرگی شده وروزنامه نگاران ، بجای روشنگری وجستجوگری ، بدنبال تنوع هستند. اگرچه ترامپ ، یک موضوع جذاب برای این روزنامه نگاران است اما ، جدید نیست وتمام مباحث مربوط به او ، قبلاً مطرح شده واستیضاح ها وشورش 6 ژانویه نیزبه سالها قبل تعلق دارند. درست است که او تاکنون جهاربار تحت پیگرد قضائی قرارگرفته اما گزارش این موارد، قبلاً منتشرشده ودیگرمطلب جدیدی دررابطه باترامپ وجود ندارد.

اگرچه براساس آخرین نظرسنجی ها ، ترامپ همچنان باکسب 46 درصد آراء دربرابر 45 درصد آرای بایدن ، پیشتازاست اما او ، برای روزنامه نگارانی که بدنبال تنوع هستند ، جذابیت ندارد ویک " موضوع – بی " (B-matter) محسوب می شود. این یک اصطلاح قدیمی درحرفه ی روزنامه نگاری است که به جمع آوری اطلاعات پشت پرده درمورد یک موضوع خاص ، اطلاق می گردد. اما مسئله وقتی برای آمریکا وجهان هراس انگیز می شود که تمایلات دیکتاتورمنشانه ی ترامپ ، ازقالب "موضوع-بی " خارج شده وبه کرسی بنشیند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com