جیبوتی

جیبوتی : بازیگری کوچک با قابلیتهای بزرگ

شاید شوخی بنظربرسد. کشوری کوچک بریکی ازمهمترین گذرگاههای دریائی نشسته ونظاره گر عبور 15-10 درصد نفت مصرفی دنیاست. کابلهای زیردریائی نیزکه اطلاعات رامیان سه قاره ی جهان مبادله می کنند، ازاین کشور می گذرند. بعلاوه ، 95 درصد مال التجاره ومواد غذائی مورد نیاز کشوربزرگ همسایه(اتیوپی) که محصور درخشکی است، ازمسیراین کشورعبورمی کند. کشوری کوچک ، درمنطقه ای پرتلاطم وناآرام، که دزدی دریائی درامتداد سواحل 314 کیلومتری اش، بسیارشایع است. جالب اینکه این کشورکوچک که فقط 23 هزارکیلومترمربع وسعت دارد، بطورعلنی وغیرعلنی میزبان پایگاههای نظامی 8 قدرت بزرگ دنیاست. این کشور، جیبوتی (Djibouti) نام دارد که قدمت تاریخی آن به پیدایش دریای سرخ (Red Sea) می رسد. اما جیبوتی که اکنون درمرکز تغییرات تکتونیک (Tectonic- زمین ساختی) وژئوپولتیک قراردارد، چندان درجهان شناخته شده نیست. آیاجیبوتی که اکنون درمرکز طوفانهای سیاسی نهفته قراردارد، به کانون جنگهای آینده تبدیل خواهدشد؟

سئوالاتی ازاین دست ، بدلیل موقعیت سوق الجیشی جیبوتی بردهانه ی "باب المندب" ، به ذهن خطور می کند. این آبراه حیاتی ، اقیانوس هند راازطریق خلیج عدن ، به دریای سرخ ومدیترانه متصل می کند. امنیت اقتصادی مراکزپرجمعیت جهان ، ازچین وهند گرفته تا خاورمیانه ، شاخ آفریقا ، واروپا ، وابسته به این تنگه ی باریک است که فقط 28 کیلومترعرض دارد. همسایگانی ناآرام ، این کشوررا محاصره کرده اند. آنسوی آب ، درفاصله ای نزدیک ، حوثی های یمن قراردارند که سالهاست درگیرجنگی نیابتی ازسوی ایران می باشند. اریتره ، سومالی واتیوپی نیز سالهاست که درگیرناآرامی وجنگ داخلی هستند. منازعات دیرپا درجوارمرزهای این کشورجریان دارد که باموارد فاحش نقض حقوق بشر ، قحطی وبیماری همراه بوده که باتغییرات اقلیمی تشدید شده است. صف طولانی آوارگان وپناهجویان، مدتهاست که دراین منطقه درحرکت است : 5 میلیون پناهجو و 16 میلیون آواره. مشکلات شاخ آفریقا نیز بطور غیرمستقیم درجیبوتی انعکاس می یابد. شاید به همین دلیل باشد که فرانسه ، پس ازاستقلال جیبوتی درسال 1977 ، پایگاه نظامی خود رادراین کشور ، همچنان حفظ کرد. آمریکا نیز تنها پایگاه نظامی خود رادرجوارآفریقا ، درخاک جیبوتی برپا کرده است. ایتالیا ، ژاپن ، آلمان ، اسپانیا وعربستان نیز کم وبیش درجیبوتی حضورنظامی دارند. نخستین پایگاه دریائی چین درخارج ازخاک این کشور ، نیز درجیبوتی برپاشده که دروازه ی نفوذ پروژه ی "یک کمربند ، یک راه " به آفریقا محسوب می شود. روسیه وهند هم درصددند تاجای پائی برای خود دراین کشوربیابند. فاصله ی 20 کیلومتری جیبوتی با یمن ، این کشوررابه یکی ازاهداف مهم برای ایران تبدیل کرده است. پس ازانقلاب اسلامی ف روابط دوکشورگسترش یافت ومقامات طرفین ، بارها به کشوریکدیگرسفر کردند وساختمان پارلمان جیبوتی ، توسط ایران بناگردید. اما پس ازاظهارات رئیس جمهور جیبوتی مبنی بردخالت آشکارایران درامورداخلی کشورهای عربی وفتنه انگیزی فرقه ای دراین کشورها، و درپی حمله به سفارت عربستان درتهران ، روابط سیاسی دوکشور قطع شد.

به نظرمی رسد کشورکوچک وبی دفاع جیبوتی ،میزبانی ازارتشهای خارجی راراهی برای دفاع ازخود دربرابرتهدیدات خارجی تلقّی می کند. چه کسی می تواند کشوری راکه میزبان آموزش دیده ترین سربازان وانبار پیچیده ترین سلاحهای جهان است ، تهدید کند ؟ بعلاوه ، دولتمردان این کشور ، ظاهراً اجاره ی سرزمین نه چندان حاصلخیزخودرا به کشورهای خارجی ، راهی برای کسب درآمد سرشارتلقّی می کنند. ارتشهای حاضردرجیبوتی ، اگرچه به جاسوسی علیه یکدیگرمشغولند ، به نوعی یکدیگررا خنثی می کنند. بدین ترتیب دولتمردان جیبوتی ، برای خود نقشی مانند سوئیس درجنگ جهانی دوم ، وویتنام دردوران جنگ سرد قائلند. اما پاشنه ی آشیل این باصطلاح " جزیره ی ثبات" ، درداخل قراردارد.

تولید ناخالص داخلی سرانه ی جیبوتی 3500 دلار می باشد که این کشوررا درردیف کشورهای متوسط الدرآمد قرارمی دهد. اما یکچهارم جمعیت 13/1 میلیون نفری جیبوتی ، درفقرمطلق به سرمی برند ویکسوم آنها نیزبیکارند. جیبوتی رتبه ی 171 رادرشاخص توسعه ی انسانی به خود اختصاص داده که نشانه ای از سوء مدیریت دراین کشورمی باشد. جیبوتی ظاهراً دارای یک سیستم چند حزبی است اما رئیس جمهوراین کشور، ازسال 1999 تاکنون ، بافساد وتقلّب ، برمسند قدرت باقی مانده است. سازمان "فریدام هاوس " (Freedom House)، جیبوتی را درمقوله ی کشورهای " غیرآزاد" قرارداده است. آزادی بیان واجتماعات دراین کشور وجود ندارد وقوه ی قضائیه نیزبیطرف نیست. شاخص آزادی مطبوعات نیز جیبوتی رادر رتبه ی 162 درمیان 180 کشورجهان قرارداده است. گزارشهائی نیز ازبازداشتهای خودسرانه وبدرفتاری با زندانیان ، ازجمله شکنجه ی آنها ، منتشرشده است. شاخص فساد هم که توسط سازمان شفافیت بین الملل (Transparency international) منتشرمی شود، جیبوتی رادرردیف 130 وکشورهمسایه ی آن، سومالی رادرردیف آخر(180) قرارداده است.

موقعیت جغرافیائی جیبوتی ، این کشوررابه محیطی ایده آل برای فعالیت باندهای خلافکار تبدیل کرده است. قاچاق پرسود انسان ، برای کار و سوء استفاده ی جنسی ، بطورسیستماتیک دراین منطقه جریان دارد. پناهجویان سومالیائی واتیوپیائی ، که بطورنامنظم وپراکنده درمنطقه حضوردارند، بیش ازهمه درمعرض انتقال به یمن وعربستان ، توسط قاچاقچیان انسان می باشند. چه بسا گروگانگیری نیز به قصد دریافت باج انجام می شود. همچنین قاچاق اسلحه ومهمات ازیمن وایران ، نیزبسیاررایج است. این سلاحها ، به مناطق آشوب زده ی خاورمیانه وشمال آفریقا منتقل می شوند. بازار قاچاق طلا نیز داغ است. تجارت غیرقانونی عاج فیل ،شاخ کرگدن ، پوست حیوانات ، وحیوانات زنده نیزرواج دارد. این اقلام که ازمبداء صحرای اریتره وارد جیبوتی می شوند، باآبزیان دریائی چون لاک پشت وپرندگان تکمیل می گردند، وازطریق این کشوربه دیگرنقاط دنیا صادرمی شوند.قاچاق مواد مخدر نیز درجیبوتی جریان دارد. اعتیاد به "قات"(khat - نوعی گیاه که شیره ی آن ، مخدر واثری شبیه به آمفتامین دارد)، درجیبوتی بیداد می کند و 40 درصد بودجه ی خانوارها رامی بلعد. مصرف قات دراغلب کشورهای جهان ممنوع، اما در جیبوتی آزاد است. بالغ بر15 درصد بودجه ی دولت جیبوتی ازمحل تجارت قات وبذر آن تامین می شود. تجارت قات درجیبوتی ، به تجارت تریاک درافغانستان ، وکوکائین درآمریکای لاتین ، پهلو می زند. ازآنجا که مقررات ضد پولشوئی درجیبوتی وجود ندارد، این کشوربه بهشتی امن برای پولشوئی درآمدهای نامشروع تبدیل شده است. شاخص جنایت سازمانیافته نیز نشان می دهد که شبکه های بیشمارخلافکار ، بدون ترس ازمجازات ، براحتی درجیبوتی فعالیت می کنند وبه شرکای جیبوتیائی خود سود می رسانند. عجیب اینکه سازمان بین دولتی " قدرت درخدمت توسعه" (Authority for Development) که یک گروهبندی منطقه ای است ووضعیت کشورها راازنظر حکمرانی خوب ، صلح ورفاه زیرنظردارد، مقرّ خودرا درکشوری چون جیبوتی قرارداده که هیچیک ازاین شاخصه هارا ندارد. این کشور اکنون 3 میلیارددلار بدهی خارجی دارد که نیمی ازآن متعلق به چین است. فساد شایع دراین کشور ، مانع ازبازپرداخت این دیون گردیده واستقلال کشوررابه خطر انداخته است. پس ازاینکه جیبوتی ، اداره ی بندراصلی خود را ازشرکت کشتیرانی DP world مستقر در دوبی ، پس گرفت ، آنرابه چین سپرد. اما رسیدگی به پرونده ی چند میلیارددلاری بندرجیبوتی ، اکنون دردادگاههای هنگ کنگ و لندن ادامه دارد. تحقیقات انجام گرفته حاکی ازوجود فساد شایع درسطوح بالائی مدیریت این بندر وانجام پولشوئیهای کلان درجریان اداره ی آن می باشد.

اما رژیم دیکتاتوری وفاسد حاکم برجیبوتی ، دیری نخواهد پائید واین کشوراکنون به بشکه ی باروتی می ماند که منتظرجرقه ای است تامنفجرشود. تجربه ی کشورهای " ساحل" نشان می دهد که درصورت انفجارداخلی ، نیروهای خارجی مستقر درکشور ، ازدخالت در منازعات داخلی اکراه خواهند داشت. آنچه وضع داخلی جیبوتی را وخیم تر می کند ، عملیات تروریستی گروههای افراطی است که ازسومالی ودیگرکشورهای منطقه هدایت می شوند. مسلماً نیروهای خارجی مستقردرجیبوتی نیز، ازبی ثباتی این کشورآگاهند وازآن نگرانند. زیرا بی ثباتی جیبوتی ،پیامدهای گسترده ای برای ثبات منطقه دارد وبه رقابتهای منطقه ای ونیابتی دامن می زند. لذا ، استقرار یک حاکمیت خوب ودموکراتیک ، که رویکرد توسعه ی پایداررا درپیش بگیرد، به نفع مردم جیبوتی ، صلح منطقه وامنیت جهان خواهد بود. دراین صورت ، جیبوتی همچنان کشوری خواهد ماند که طوفانهای جهانی درآنجا آرام خواهند گرفت.

منابع ومآخذ

1)KEEP AN EYE ON DJIBOUTI , WWW.e-ir.info

2)Djibouti , country facts , www.un.int

3)Djibouti , the world fact book , www.cia.gov

4)Djibouti , development news , www.worldbank.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

آخرین خروج

آخرین خروج

نتانیاهو و پروژه ی " سه دولت "

تشکیل دوکشور ، ملموس ترین راه حل برای مسئله ی فلسطین، ازسال 1993 ( پیمان اسلو) تاکنون بوده است. اما بسیاری معتقدند که باجنگ غزّه ، این راه حل نیزمانند دیگرابتکارات صلح خاورمیانه ، به خاک سپرده شده است. اگرچه سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) هنوزازپروژه ی دو دولت دفاع می کند اما دولت افراطی وراستگرای حاکم براسرائیل، اصولاً هیچ حقّی برای فلسطینی ها دراین زمینه قائل نیست. برای حماس نیز تشکیل کشورفلسطینی ، ازاولویت برخوردارنیست زیرا این گروه ، به مثابه ی یک گروه نیابتی ، درپی گسترش اسلام به سراسرمنطقه است وازآنجائیکه حکومت دولت یهود رابرسرزمین مقدس فلسطین به رسمیت نمی شناسد لذا ، راه حل دوکشوررانیزرد می کند. ازاین نظر ، موضع حماس وناسیونالیستهای افراطی اسرائیل ، دریک راستاقراردارد. درمیان این دورویکرد افراطی ، دولت خودگردان فلسطین برهبری محمود عباس قراردارد که درزمینه ی امنیتی ، بااسرائیل همکاری می کند ولذا، دربرابر حماس قرارگرفته است. حملات چند ماه اخیر حماس به کرانه ی باختری نیزناشی ازنارضایتی این گروه ازعملکرد محمود عباس می باشد ونشانگر تمایل حماس به تضعیف حکومت سازمان آزادیبخش فلسطین درکرانه ی باختری است. حکومت خودگردان فلسطین ، بااتکاء به مشروعیت بین المللی خود ، غزّه راتحت تحریم مالی قرارداده واین امر ، درکنارمحاصره ی اقتصادی اسرائیل ، فشارمضاعف بردولت ومردم غزّه وارد می کند. احتمالاً محمود عباس برروی این گزینه حساب بازکرده که جنگ تمام عیاردرغزّه ، به برچیده شدن دولت حماس می انجامد واین گروه رابه همکاری بادولت خودگردان وامی دارد. اما این احتمال بسیاربعید بنظرمی رسد زیرا حماس مایل نیست کنترل توان نظامی خودرابدست سازمان آزادیبخش فلسطین بسپارد. رهبران این گروه ، احتمالاً الگوی لبنان رادرپیش خواهند گرفت. بدین معنی که مانند حزب الله لبنان ، قدرت نظامی خودرا همچنان حفظ کرده وآنرا درخدمت امنیت سیستم سیاسی فلسطین قرارخواهدداد. اما حماس سعی می کند کنترل غزّه راباتمام توان در دست خود نگهدارد. قبل ازجنگ غزّه، حماس رهبری یک دولت سنّی مذهب رابانهادهای دولتی وخدمات عمومی ، دردست داشت وازحمایت شبکه ای ازمتحدین منطقه ای ( حزب الله ، ایران ، قطر ، ترکیه ) برخورداربود. درعین حال ، برخی ازحامیان حماس موافق راه حل دودولت ، وبرخی دیگرمخالف آن هستند. اما درهرحال ، هرگونه پیمان صلح میان اسرائیل وفلسطین ، ضمن اینکه مشروعیت منطقه ای اسرائیل رابرسمیت می شناسد ، راه رابرای همکاری کشورهای محافظه کارعربی با اسرائیل نیز هموارمی نماید. اگرچه هیچیک ازاین کشورهارانمی توان دوست اسرائیل نامید ، اما واقعیت این است که حمایت ایشان از حماس ،چندان بامخالفت اسرائیل روبرو نمی شود. اسرائیل قبلاً حتی به قطراجازه داده بود که حقوق کارکنان غیرنظامی دولت غزّه راپرداخت نماید که البته بامخالفت محمود عباس روبرو شده بود.(1)

باتوجه به شرائط پیچیده ی موجود، اکنون سه دولت درمنازعه ی اسرائیل- فلسطین درگیرند: حماس درغزّه ، دولت خودگردان درکرانه ی باختری ، و اسرائیل. حصارهای بلندی که اسرائیل به دورخود وفلسطین کشیده ، به این وضع منجرشده است. بنظراسرائیل ، یک جنبش فلسطینی که به لحاظ ایدئولوژیک، سرسازگاری بادولت یهود ندارد ، نمی تواند منادی صلح ودموکراسی درخاورمیانه گردد. معهذا ، جنگ فعلی میان اسرائیل وحماس ، بنظربسیاری ازکارشناسان ، حداقل یک فایده دارد وآن اینکه پروژه ی فراموش شده ی دودولت درسرزمین فلسطین را دوباره زنده کرد وآنرا بدستورکار جامعه ی جهانی تبدیل نمود. به نظراکثردولتهای غربی واغلب ناظران بیطرف خاورمیانه ، این عادلانه ترین راه حل برای مشکل دیرپائی است که 76 سال وجدان جهان را آزرده ساخته است. اما بنظرمی رسد این راه حل ، اگرچه هنوز ازنظرجامعه ی بین المللی ، روی میزقراردارد ،حداقل ازنظر دوبازیگر ازسه بازیگر صحنه ی فلسطین، مردود می باشد. حکومت اسرائیل دردهه های اخیر، بویژه درمقاطعی که بنیامین نتانیاهو قدرت رابدست داشته است ، بااحداث مجتمع های مسکونی برای شهرک نشینهای اسرائیلی ، هرگونه ادعای فلسطینیها را برسرزمین اجدادی خود ، نادیده گرفته وپروژه ی گسترش کشوریهود ازرود اردن تادریای مدیترانه راباجدّیت دنبال کرده است. بنظرمی رسد جنگ غزّه ، دستاویز لازم رابرای سرعت بخشیدن به این پروژه، دراختیار افراطیون یهود قرارداده باشد.

وقتی نیروهای سیاسی فلسطین ، شرکت درفرآیند صلح اسلو راپذیرفتند ، درواقع باراه حل دودولت درسرزمین فلسطین ، موافقت کردند. فرض اصلی درقرارداد اسلو این بود که دولت خود گردان ، اداره ی تمامی سرزمینهای اشغال شده درسال 1967 ( بیت المقدس شرقی ،غزّه وکرانه ی باختری رود اردن) را بدست بگیرد. تشکیل دولت خود گردان فلسطین(PA) ، مهمترین دستاورد پیمان اسلو بود که به اسرائیل اجازه می داد به شهرک سازی درسرزمین فلسطین ادامه دهد. اسرائیل بااستفاده ازاین فرصت ، تلاش کرد تاترکیب جمعیتی منطقه راتغییر دهد . اما پس ازانتفاضه ی دوم(2005-2000) ، اسرائیل یک بند مهم ازقرارداد اسلو راکه همانا تردد آزادانه ی فلسطینیها میان بیت المقدس شرقی ، غزّه وکرانه ی باختری بود، نقض کرد واین نقاط رابه مناطق بسته تبدیل نمود. ازآن پس، اندشه ی تشکیل دودولت فلسطینی واسرائیلی ، بتدریج رنگ باخت، ساخت شهرکهای یهودی نشین سرعت گرفت ، شرق بیت المقدس بطورکامل به کنترل اسرائیل درآمد وغزّه بطر مستمر زیربمباران ارتش اسرائیل قرارگرفت. ازآن پس ، برخی روشنفکران اسرائیلی وفلسطینی ، اندیشه ی تشکیل یک دولت واحد اسرائیلی – فلسطینی رابا گرایشهای غیرقومی ف سکولار ودموکراتیک مطرح نمودند. اما اعلام دولت اسرائیل بعنوان یک دولت نژادپرست دراسناد سازمان ملل متحد وگزارشهای حقوق بشری ، عملاً راه رابراین پروژه بست. ازآن زمان تاکنون ، دولتمردان اسرائیلی ، پیوسته اندیشه ی دولت واحد دموکراتیک وسکولاربرای کل سرزمین فلسطین رارد کرده وپروژه ی کشوریهود ، ازرود اردن تادریای مدیترانه رابجای آن نشانده اند.(2)

بدین ترتیب ، هم اندیشه ی دودولت وهم راه حل یک دولت واحد، به محاق فرورفت واکنون فقط پروژه ی " سه دولت " روی میزباقی مانده که باجدیّت توسط افراطیون حاکم براسرائیل دنبال می شود. لازمه ی این پروژه ، جابجائی گروههای بزرگی ازفلسطینیهای شرق بیت المقدس ، غزّه وکرانه ی باختری، واعزام آنها به آنسوی مرزهای 1948 اسرائیل ، یعنی مصر ، اردن ، ولبنان است. بولدوزرهائی که اکنون بدنبال تانکهای اسرائیلی درغزّه روانند ، مجری این پروژه اند وفلسطینیها رابسوی گذرگاه رفح وشبه جزیره ی سینا سوق می دهند. راه حل سه دولت ، به معنی پاکسازی قومی است که به موجب حقوق بین الملل ، جرم محسوب می شود. دهه هاست که نخبگان حاکم براسرائیل ، بدنبال فرصتی برای اجرای این پروژه می باشند که اکنون حماس این فرصت رادراختیارآنها قرارداده است.

پس از " عملیات تیغه ی حفاظتی"(operation protective edge ) درسال 2014 ، دادستانی دادگاه کیفری بین المللی ، پرونده ای رابرای فلسطین گشود وتحقیقات پیرامون آنراآغازکرد که تاکنون ادامه دارد. اگرچه این تحقیقات تاکنون به جائی نرسیده اما درجریان جنگ جاری غزّه ، دادستان این دادگاه ،به گذرگاه رفح سفرکرد وبستن این گذرگاه رابرروی کمکهای بشردوستانه ، مصداق جنایت علیه بشریت نامید. بنابراین هم دولت واحد مبتنی برآپارتاید ، وهم پروژه ی سه دولت ، مصداق پاکسازی قومی وجنایت علیه بشریت می باشند. حال سئوال اینجاست که آیادادگاه بین المللی کیفری ، دربرابرپروژه ی سه دولت سکوت خواهد کرد یا بنیامین نتانیاهو رابه عنوان طراح ومجری این پروژه ، به دادگاه خواهد کشاند ؟ (3)

زیرنویس

1)Netanyahus “three state” solution , www.peoplesworld.org

2)A three- state solution for Israel and Palestine? , www.noahpinion.blog

3)A three-state solution to the Israel-Palestine dispute , www.e-ir.info

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

کشاورزی هوشمند اقلیمی

پیش بسوی

"کشاورزی هوشمند اقلیمی"

تاریخ کشاورزی ، تاریخ پیشرفت انسان است. از 11 هزارسال قبل ازمیلاد ، نشانه هائی اززیستگاههای اقوام بیابانگرد دردست است که درآنجا خوک وگوسفند پرورش می دادند ومحصولاتی چون گندم وکتان کشت می کردند. این جوامع کوچک ، بتدریج به روستا وشهر تبدیل شدند که درواقع ، اعقاب شهرهای مدرن امروزی می باشند. معهذا هنوز دربرخی نقاط دنیا ، شیوه های کشاورزی ، چندان تغییر نکرده است.

امروزه 38 درصد ازسطح زیست کره به کشاورزی اختصاص یافته است که یک سوم این مقدار، مواد غذائی مورد نیازانسان وبقیه، خوراک دام وطیورتولید می نماید. 23 درصد گازهای گلخانه ای زمین، حاصل این سیستم کشاورزی وجنگلداری است. بدیهی است که این الگو، قابل دوام نیست وباید تغییراتی درکشاورزی ومدیریت زمین صورت گیرد که هم سلامت غذائی مردم تامین شود وهم معیشت کشاورزان وهوای زیست کره به خطرنیفتد. درحال حاضر، امنیت غذائی بشر، بعلت بکارگیری بیش ازحدّ زمین وتغییرات آب وهوائی ، به خطرافتاده ولازم است درمدیریت زمین وتولید غذا ، تغییراتی صورت گیرد زیراتغییرات آب وهوائی ، زندگی کشاورزان جهان رادستخوش چالشهائی سهمگین کرده است. الگوهای غیرقابل پیش بینی آب وهوائی ، کوتاه شدن فصل کشت ، خشکسالی ، گرمای بیش ازحد ، وافزایش حشرات وآفات گیاهی ، مشکلات فراوانی برای کشاورزان خرده پای جهان ، بویژه درمناطق استوائی که کشاورزی وابسته به منابع طبیعی است ، ایجاد کرده است. کشاورزی هوشمند اقلیمی(climate- smart Agriculture) به کشاورزان امکان می دهد تاخودرابا این شرائط وفق دهند وحتی معیشت خویش رابهبود بخشند.

رویکرد کشاورزی هوشمند اقلیمی ، نخستین بار دراجلاس سازمان کشاورزی وخواروبارملل متحد (FAO) درلاهه به سال 2010 ، به مثابه ی یکی ازراههای مواجهه باچالشهای موجود دربخش کشاورزی ، مطرح گردید. این رهیافت که برسه بعد اصلی توسعه ی پایدار، یعنی بعد اجتماعی، اقتصادی وزیست محیطی ، منطبق می باشد ، ضمن اینکه افزایش پایدارتولید مواد غذائی ودرآمد کشاورزان رامدّ نظرقرارمی دهد، خود رانیزباتغییرات آب وهوائی وفق داده وازانتشارگازهای گلخانه ای دربخش کشاورزی می کاهد.بنابراین ، کشاورزی هوشمند اقلیمی ، باکشاورزی پایدار دریک راستا قرارمی گیرد. درواقع ، این الگوی کشاورزی، ترکیبی ازروشهای پایدار زراعت ، درمقابله با چالشهای اقلیمی است. بدین ترتیب، کشاورزی هوشمند اقلیمی، رویکردی برای تغییر وجهت دهی مجدد سامانه های کشاورزی، به منظورحمایت از امنیت غذائی دربرابرتغییرات آب وهوائی است. به عبارت دیگر، این رویکرد به معنی تنظیم استراتژیهای کشاورزی به نحوی است که امنیت غذائی درشرائط نامساعد اقلیمی حاصل گردد. رویکرد کشاورزی هوشمند اقلیمی ، باتوجه به ویژگیهای محلی وحساسیتهای اجتماعی تنظیم واجراء می شود وواقیتهای محلی رادرنظرمی گیرد.(1)

گام نخست دررویکرد کشاورزی هوشمند اقلیمی ، ارزیابی ریسک آب وهوائی است زیرا، زراعتی که بطورمستمر درمعرض کمبود آب قراردارد، استراتژیهائی رامی طلبد که مثلاً بااستراتژی مهارسیلاب تفاوت دارد. ازابزارهای مختلفی برای ارزیابی ریسک کشاورزی وتعیین نقاط آسیب پذیر، استفاده می شود که براساس اکوسیستمهای محلی ومحصولات مختلف، متفاوت می باشند. ترکیب مناسب این ابزارها، برای مدیریت چالشهای اقلیمی وتاب آوری دربرابرخطرات آینده ، موضوع کشاورزی هوشمند اقلیمی است. مثلاًآنجائیکه خشکسالی وفصلهای طولانی خشک خطراصلی محسوب می شود، رویکرد کشاورزی هوشمند اقلیمی باید برکاشت محصولات پوششی (cover crops) وسایه گستر (shade trees) ویا مالچ پاشی (mulching) زمین ، برای بهبود ساختار ، حفظ رطوبت ، نفوذ پذیری وباروری خاک ،متمرکزشود. به گزارش " اتحادیه ی جنگلهای بارانی" (Rainforest Alliance) ، " درمناطقی که خطربارندگیهای سنگین وجاری شدن سیلاب جدّی است ، تاکید کشاورزی هوشمند اقلیمی باید براحداث سیل برگردان ، پوشش گیاهی وکنترل حرکت آبهای سطحی ازطرقی مانند ایجاد موانع گیاهی ، قرارگیرد. لذا ، رویکرد کشاورزی هوشمند اقلیمی ، یک استراتژی واحد و جهانشمول نیست." بطورکلی ، هرپروژه ی کشاورزی هوشمند اقلیمی ، مبتنی برسه رکن اصلی است. اول ، بهبود بهره وری کشاورزی وارتقاء سطح معیشت کشاورز؛ دوم ، تقویت تاب آوری کشاورزی دربرابرتغییرات اقلیمی حال وآینده ؛ وسوم ، کاهش انتشار گازهای گلخانه ای ناشی ازکشاورزی. (2)

تکنولوژی هسته ای نیزنقش مهمی درکشاورزی هوشمند اقلیمی ایفاء می کند. چگونه ؟ ایزوتوپهای پایدار ، اشکال غیررادیواکتیو اتمها هستند که خواص منحصربفردی دارند. می توان اطلاعات مهمی راازاندازه گیری میزان وخواص این ایزوتوپها ، مثلاً درآب ، بدست آورد. باجمعبندی اطلاعات مربوط به ایزوتوپهای پایدار، می توان به تعامل آنها باسیکلهای آبی ، کربنی و نیتروژنی ، پی برد ووجود آنها رادر اقلام ومواد مختلف تشخیص داد. ایزوتوپهای پایداررا می توان به سیستمهای غذائی وکشاورزی افزود وآنها راازنزدیک مورد مطالعه قرارداد. ازاین گذشته ، تکنولوژی هسته ای دربخشها وعرصه های وسیعی کاربرددارد که مدیریت آب وخاک ، مطالعات زیست محیطی وغذائی ، ونیزتغییرات اقلیمی ، ازآن جمله می باشند. یکی ازنهادهائی که کشاورزی هوشمند اقلیمی راجدّی گرفته ، آژانس بین المللی انرژی اتمی(IAEA) می باشد. این نهاد ، درهمکاری باسازمان کشاورزی وخواروبارملل متحد(فائو) ، تلاش می کند تااستراتژی واحدی رابرای کاهش تبعات تغییرات آب وهوائی تنظیم نماید که نظارت برکاربرد مواد شیمیائی درکشاورزی واعمال بسته های ابتکاری مدیریت آب وخاک ، ازاجزای آن می باشد. ازتکنولوژی هسته ای می توان به چند طریق درکشاورزی هوشمند اقلیمی استفاده کرد که ارزیابی دامنه ی تاثیرات اقلیمی برکشاورزی وسنجش میزان تاثیر روشهای مختلف کشاورزی برتغییرات آب وهوائی ، ازآن جمله می باشند. درکشاورزی هوشمند اقلیمی ، از امضای ایزوتوپی ( isotop signature- تعیین نسبت ایزوتوپهای غیرپرتوزا دریک ماده) ، نظارت زیستی (biomonitoring) و زیست سنجی(biossays) برای نظارت براستفاده ازمواد شیمیائی درکشاورزی وانتشاراین مواد درمحیط زیست وزنجیره ی غذائی ، استفاده می شود. همچنین ازتکنولوژی هسته ای وایزوتوپهای پایدار برای فرآیند کمّی شفاف مربوط به مدیریت آب وخاک ، ازجمله جداسازی کربن (carbon sequestration) ، اندازه گیری میزان انتشار اکسید نیتروژن ، استفاده می شود. تکنولوژی ایزوتوپی همچنین در مدیریت آب کشاورزی واعمال صرفه جوئی درآب ، جهش القائی برای ایجاد محصول مقاوم دربرابر تنش های غیرزیستی(abiotic stresses) وتغییرشرائط محیطی ، کاربرد دارد. این تکنولوزی که ازدهه ی 1950 به کارگرفته شده ، توانسته است گونه هائی از محصول تولید نماید که دربرابرشرائط سخت اقلیمی وپاتوژنهای جدید ، مقاوم اند.

هوش مصنوعی (AI) نیزمی تواند به پیچیدگیهای تغییرات اقلیمی وتطابق بشرباآن کمک کند. هوش مصنوعی با تجزیه تحلیل کلان داده ها می تواند بینشی ایجاد کند که به تصمیم گیریهای بهتر وکشف مسیرهای راهبردی بهینه بیانجامد. ماهواره ها وحسگرها ی آب وهوائی که درمناطق مختلف زمین مستقر هستند ، حجم عظیمی ازاطلاعات راجمع آوری می کنند که می تواند موضوع کارهوش مصنوعی درمقوله ی کشاورزی هوشمند اقلیمی قرارگیرد. به کمک هوش مصنوعی می توان ازاین داده ها درپیش بینی هوا ف مطالعه ی گرمایش زمین ، یافتن آب قابل شرب ، درک الگوهای بلایای طبیعی وآمادگیهای لازم برای بحران درسراسرجهان استفاده کرد. دراینجا به چهارنمونه ی موفق ازکشاورزی هوشمند اقلیمی درجهان ، اشاره می کنیم.(3)

کاستاریکا ، بزرگترین تولید کننده ی آناناس درجهان است. اما کشاورزان این کشور برای تولید این محصول ، ازمقادیر معتنابهی کود شیمیائی وسموم نباتی استفاده می کنند. بااجرای پروژه ی کشاورزی هوشمند اقلیمی ، بخش بزرگی از سموم و کودهای شیمیائی که جوّ راآلوده وآبهای سطحی وزیرزمینی رامسموم می سازند ، ازسیستم کشاورزی کاستاریکا حذف شده است. به کمک آژانس بین المللی انرژی اتمی وسازمان خواروباروکشاورزی ملل متحد ، کارشناسان کاستاریکائی آموزش دیده اند تابااستفاده ازتکنولوژی هسته ای ، آناناس بیشتر وسازگارتربا محیط زیست تولید نمایند. آنها از بیوچار (biochar- زغال تهیه شده ازضایعات کشاورزی) ، برای تقویت خاک وکاهش کودشیمیائی استفاده می کنند. سموم نباتی که با ایزوتوپ کربن – 14 تولید می شوند، بجای سموم شیمیائی بکارگرفته می شوند. بااستفاده از کربن – 14 ، دانشمندان توانسته اند به منشاء تولید co2 درروند کاشت آناناس پی برده وآنراکاهش دهند. همچنین بابکارگیری کودهای حاوی نیتروژن-15 ، می توان مسیر ودینامیسم نفوذ نیتروژن درخاک ، گیاه وآتمسفر را بدون آسیب دیدن به جوّ وامنیت غذائی ، دنبال کرد.

تبدیل زمینهای کشاورزی به شوره زار، اکنون به یک مشکل جهانی تبدیل شده است. اماین مشکل ، درمناطق بیابانی ونیمه بیابانی خاورمیانه که میزان بارندگی درآنجا بسیارنازل است ، دوچندان می باشد. منابع زیرزمینی آب درخاورمیانه ، دائماً درحال فرونشست و نمکی شدن هستند. درحال خاضر ، بالغ بر93 میلیون هکتار اززمینهای کشاورزی ، درمعرض تبدیل شدن به شوره زار قراردارند. روزانه حدود 2000 هکتار اززمینهای زراعی دنیا به بیابان یانیمه بیابان تبدیل می شود که این روند ، در75 کشوردنیا به مراتب شدیدتراست. برای مقابله باشوره زارشدن زمینهای کشاورزی ، آژانس بین المللی انرژی اتمی و فائو ، ده کشورخاورمیانه را که بیش ازدیگران درمعرض این خطرقراردارند، تحت پوشش روش ایزوتوپ نیتروژن-15 قرارداده است. باگذشت 5 سال ازآغازاین پروژه ف اکنون کشاورزان عراقی ، یمنی ، کویتی ، لبنانی ، عمانی ، سعودی ، سوری ، اماراتی ، اردنی وقطری ، به کشاورزی درزمینهای شوره زار مشغولند ومحصول قابل ملاحظه ای نیزبرداشت می کنند. آژانس بین المللی انرژی اتمی ، 60 دانشمند این کشورها را درزمینه ی استفاده از تکنولوژی ایزوتوپی درکشاورزی ، آموزش داده است.

سریلانکا مدتهاست که درصدد افزایش محصول چای وکیفیت آن می باشد.اما باچالش تغییرات اقلیمی وتشدید رقابت دربازارجهانی روبرو گردیده است. تنوع ژنی ، برای افزایش کمّی وکیفی هرمحصول زراعی ، ازجمله چای ، ضروری است. همچنین لازم است باآفات نباتی ناشی از تغییرات اقلیمی مقابله شود. دانشمندان انستیتوی تحقیقات چای سریلانکا ، درهمکاری باآژانس بین المللی انرژی اتمی و فائو ، با استفاده از روش جهش زائی القائی (induced- mutagenesis) واصلاح نباتات (plant breeding) ، تنوع ژنتیکی قابل ملاحظه ای درگیاه چای ایجاد کرده اند. هدف این پروژه ، افزایش مقاومت بوته ی چای دربرابرآفات گیاهی وسازگاری آن با شرائط متغیر اقلیمی می باشد. همچنین به کمک کارشناسان اصلاح نباتات وژنتیک گیاهی ، که درمرکز مشترک آژانس بین المللی انرژی اتمی و فائو در موریس اشتغال به کاردارند ، انواع اصلاح شده از بذر گوجه فرنگی تولید شده که سازگاربا شرائط نامساعد آب وهوائی اند. این بذرها ، اکنون دراختیار کشاورزان موریس قرارگرفته اند.

باتوجه به اینکه درکشورما ایران ، بیشترمزارع کوچک اند ودرآمد حاصل ازکشاورزی ، بخش عمده ی درآمد روستائیان راتشکیل می دهد، لذا بهتر است درپیاده سازی سیاستهای کشاورزی هوشمند اقلیمی ( که البته لازمه ی آن ، ارده ی سیاسی وعادی سازی روابط باجهان می باشد) ، نخست دومسئله ی افزایش درآمد وافزایش بهره وری مدّ نظرقرارگیرد. وقتی کشاورز از مزایای استفاده ازاین الگو بهره مند شد وبکارگیری آنراپذیرفت ، درمرحله ی بعد می توان شاخصهای مربوط به چالشهای زیست محیطی وافزایش گازهای گلخانه ای رانیزبه آن افزود. درهرحال ، مهمترین هدفی که کشاورزی هوشمند اقلیمی باید درایران دنبال کند ، اصلاح مدیریت منابع آب می باشد.

زیرنویس

1)climate-smart Agriculture , www.unfccc.int

2)what is climate-smart agriculture ? , www.rainforest-alliance.org

3)climate resilience and nature-based solutions , www.rainforest-alliance.org

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

تعمیق فقردرایران

تعمیق فقر

و

ورود ایران به جمع کشورهای کم درآمد جهان

تاکنون مطالعات بسیاری درباره ی فقردرایران ، بویژه پس ازانقلاب اخیراین کشور، صورت گرفته است اما بعلت سانسور شدیدی که برتحقیقات آکادمیک اعمال می شود ، نتایج این تحقیقات کمتر درداخل کشورمنتشرمی شود. ازسوی دیگر، بسیاری ازاین تحقیقات، فقط به داده های رسمی بسنده می کنند که چندان منطبق برواقعیت نیست. معهذا برخی ازآماروارقام رسمی مندرج دراین تحقیقات، مانند آنچه که " مرکزپژوهشهای مجلس شورای اسلامی " منتشرمی کند ویا برخی سخنان که از قول برخی ازمقامات رسمی این کشورنقل می شود، ، به اندازه ی کافی گویای عمق فاجعه اند.مثلاً درگزارش اخیرمرکز پژوهشهای مجلس درباره ی فقر آمده است که ایران درحالی به رده ی کشورهای بادرآمد پائین ترازمیانگین جهانی سقوط کرده که درسالهای جنگ ، جزء کشورهای بادرآمد بالاتر از متوسط جهانی بود. دربخش دیگری ازاین گزارش آمده است که طی سالهای دهه ی 1990 ، بالغ بر 11 میلیون نفربه تعداد فقرای ایران افزوده شده است.(1) ویا رئیس سازمان برنامه ریزی ومدیریت استان تهران گفته است که یکسوم جمعیت این استان ( حدود 4 میلیون نفر) درسکونتگاههای غیررسمی ، مناطق حاشیه ای ، وبافتهای ناکارآمد زندگی می کنند درحالیکه رئیس سابق بنیاد مستضعفان ، دارائیهای این بنیاد رامعادل 11 درصد تولید ناخالص داخلی کشوراعلام می کند و400 بنگاه اقتصادی وکارخانه رابه ارزش 12 میلیارددلار ، زیرمجموعه ی این بنیاد ذکرمی نماید. همچنین به گفته ی برخی کارشناسان حکومتی ، یکسوم اقتصاد ایران دردست سپاه پاسداران می باشد.(2)

دولت ایران ، ازاعلام مستمر خط فقر ، اکراه دارد زیرا می داند که بنیادها ونهادهای تحت نظررهبری ، مسئول اصلی بالارفتن دائمی خط فقر درکشورمی باشند. به گزارش سازمان ملل متحد، درشرائطی که ایران به منابع کافی برای مبارزه بافقر دسترسی دارد، روزبروز برتعداد فقرا وابعاد سوء تغذیه دراین کشورافزوده می گردد.(3) هم اکنون زن ومرد وبچه ، درخیابانهای شهرها ودرطول جاده ها، به گدائی و زباله گردی مشغولند وهرروزبرتعداد آنها افزوده می گردد. برآورد می شود که تنها درتهران ، 200 هزار کودک ، سرپناه ندارند ودرخیابان زندگی می کنند. فحشاء درایران بیداد می کند وهرروز برتعداد فواحش دراین کشور افزوده می شود. باآنکه سن فحشاء کاهش یافته اما بسیاری ازروسپی های ایران را زنان متاهلی تشکیل می دهند که یاتوسط شوهران خویش به روسپیگری کشانده می شوند ویاخود برای تامین هزینه های کمرشکن زندگی، به اینکار مبادرت می ورزند. ازدواج موقت نیز به این عمل ، وجهه ی قانونی بخشیده است. بیکاری فراگیر و هزینه های کمرشکن غذا ، درمان ، آموزش ومسکن ، کمرفقرا واقشارمتوسط راخم کرده است. درواقع دیگراز طبقه ی متوسط درایران خبری نیست ودربهترین حالت می توان بقایای این طبقه را " طبقه ی متوسط فقیر " نامید. باآنکه معیشت افت کرده وفقر جولان می دهد ، مقامات جمهوری اسلامی ازرشد اقتصاد وکاهش فقر سخن می گویند.

کارشناسان ، فقرمطلق را عدم دسترسی به سرپناه ، غذا وآب کافی وسالم ، پوشاک ، خدمات بهداشتی و آموزشی تعریف می کنند. این تعریف اکنون درباره ی نیمی ازجمعیت ایران صدق می کند. شکاف عمیق میان دارائی وفقر درجامعه ی امروزایران ، ابعاد بی سابقه ای بخود گرفته است. حاکمیت کلان سرمایه داری تجاری وبورژوازی بوروکراتیک تجاری ، ثمرات فاجعه باری برای اکثرمردم ایران به بارآورده است. زندگی میلیونها ایرانی زیرخط فقر ،نابودی بخشهای عمده ای از مراکزتولیدداخلی، بیکاری فزاینده ی میلیونها نفرکه بخش عمده ی آنها رانسل جوان تشکیل می دهند ، درکنارایجاد اقتصاد بیمار وانگلی متکی به واردات ودلالی، ازجمله اثرات سیاستهای فاجعه بار حکومت ایران در دهه های اخیربوده است. اگرباپیروزی انقلاب اسلامی، اقشارمیانه وسرمایه داری تجاری ، حاکمیت سیاسی رابدست گرفتند، اکنون بارشد فساد دردرون دستگاههای دولتی برآمده ازانقلاب ، اکثریت رهبری کشور به آرمانهای انقلاب وتوده های محروم جامعه پشت کرده است.(4) حداقل دردودهه ی اخیر، سیاستهای کلان اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وسمتگیری طبقاتی حکومت ایران ، باوجود جابجائی دولتها ،تغییری نکرده وهمچنان متوجه ی دفاع ازمنافع قشرنوین بورژوازی بوروکراتیک وکلان سرمایه داری تجاری می باشد که حاکمیت سیاسی واقتصادی کشوررا قبضه کرده وآنرا درانحصارخود گرفته است. لذا ، به همین دلیل است که بدون خانه تکانی دراین ساختار، هیچ بهبودی درزندگی فقراواقشارمحروم جامعه، متصّورنیست.

زیرنویس

1)وضعیت فقروویژگیهای فقرادردهه ی گذشته ، مرکزپژوهشهای مجلس شورای اسلامی

2)poverty in iran , critical analysis , www.mepc.org

3)the guiding principles on extreme poverty , www.iran.un.org

4)www.tudehpartyiran.org کارنامه ی سیاه...

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

آبریزش بینی ، مفید است

آبریزش بینی، مفید است

آماده ی بیرون رفتن ازمنزل می شود اما ، دراین فکراست که چگونه با آبریزش شدید بینی خود سرکند. آبریزش بینی ، تنها یک مزاحمت نیست بلکه پدیده ای است که می تواند زندگی انسان را تغییردهد. افرادی که دائماً آبریزش بینی دارند ، مجبورند همیشه باخود دستمال داشته باشند تامانع سرازیرشدن آب بینی به صورت خویش گردند. بویژه دراین فصل ازسال (اواخرپائیز) ، بسیاری ازمردم احساس سرماخوردگی می کنند ومصرف داروهای دکونژستانت (Decongestant) ، فزونی می گیرد. اما علت آبریزش بینی چیست ودرمان آن کدام است ؟

آبریزش بینی ، نشانه ی مبارزه ی بدن انسان با پاتوژنهاست. بینی ارگان پیچیده ای است که وظیفه ی اصلی آن ، گرم کردن وتصفیه ی هوای ورودی به ریه هاست. همچنین بینی ، مانند دربانی عمل می کند که مانع ورود عوامل مخرّب به بدن می گردد. بنابراین بینی ، یک جبهه ی مهم جنگ برای سیستم ایمنی بدن محسوب می شود. حتی زمانی که انسان بیمارنیست ، بینی او آغشته به اخلاطی است که توسط غدد مخاطی ترشح می شوند. این اخلاط ، مانع ورود پاتوژنها به بدن وآلوده کردن بافتهای حساس آن می گردند. لایه ای از مژک (Cilia) مانند تارمو ، سطح داخلی بینی رامی پوشاند. این مژکها ، ترشحات بینی را ازسمت بیرونی به سمت تحتانی بینی وپشت حلق ، هدایت می کنند. مقتی فرد، بیمارمی شود ،به معنی عبور پاتوژنها از سدّ ترشحات بینی ، وفعال شدن سیستم ایمنی بدن او می باشد. پروتئین کوچکی بنام "سیتوکین" (Cytokine) ، سلولهای T و B رابرای یافتن وانهدام پاتوژنها گسیل می کند. همین پروتئین، به سلولهای بینی دستورمی دهد تابرترشحات خود بیفزاید تا خط دفاعی بینی راازوجود پاتوژن پاکسازی کرده وآنراترمیم نمایند. نام علمی این فرآیند، "التهاب غشاء بینی" است که عوام آنرا آبریزش بینی می نامند. به محض اینکه بدن ازپاتوژن پاکسازی شود ، سیستم ایمنی ازسیگنالهای اضطراری خود می کاهد وترشحات بینی ، به حدّ نرمال بازمی گردد. بیش فعالی سیستم ایمنی ویا گمراه شدن آن درشناخت ومقابله باپاتوژن ، موجب بروز بیماریهائی چون آسم و آلرژی می گردد. دراین موارد ، سیستم ایمنی بدن ، حملات کور و گسترده ای رابه هدفی موهوم انجام می دهد که یااصلاً وجود ندارد ویاآنقدرخطرناک نیست که این حجم ازتقابل رابطلبد. لذا ، بافتهای سالم بدن ، ازاین بیش فعالی سیستم ایمنی، صدمه می بینند.

بنابراین درباره ی آبریزش بینی ، باید به چند نکته ی مهم توجه کرد. اول اینکه ،آبریزش بینی، مفید است. بینی دارای انواع غدد مخاطی است که اخلاط تولیدی آنها ، اگرچه ظاهرخوشایندی ندارند اما، نقش بسزائی درسلامت انسان دارند. این اخلاط ، بینی وکانالهای سینوسی رانرم ولغزنده نگاه می دارند و مانع خشکی بافتهای مهم بینی می گردند. اخلاط بینی ، سدّ راه پاتوژنها می شوند تاآنها نتوانند به ریه ها و دیگرارگانهای حساس بدن آسیب برسانند. اخلاط بینی ، حاوی آنتی بادیها ،آنزیمها ، وپروتئینهائی است که به مبارزه باپاتوژنهای مهاجم کمک می کنند. دوم اینکه ، تولید خلط بینی ، تاحدّی لازم است واگرغدد مخاطی ، بیش ازحد فعال شوند ، خلط اضافی تولید می کنند که باید به ناچار، یاراهی خارج گردد ویا به پشت حلق منتقل گردد. سوم اینکه ، آبریزش بینی ، فقط بخشی ازمشکل است وبسیاری ازافراد ، فقط آنرایک علامت می دانند( مثلاً نشانه ی سرماخوردگی یا حساسیت). اما این ، همه ی داستان نیست وآبریزش بینی ممکن است نشانه ی التهاب مخاط بینی باشد که آنرا "التهاب غشای بینی " (Rhinitis) می نامند. این التهاب ، راه عبورهوا رامی بندد وفرد مبتلا ، مجبوراست با دهان تنفس کند. التهاب غشای بینی ، معمولاً باآبریزش شدید بینی همراه است. چهارم اینکه ، باید نشانه های آبریزش بینی راجدّی گرفت. التهاب غشای بینی ممکن است به آلرژی مربوط باشد که آنرا " التهاب آلرژیک"(Allergic Rhinitis) می نامند. البته ممکن است علت آبریزش بینی ، التهاب آلرژیک وغیرآلرژیک غشای بینی ، بصورت توء امان باشد. مثلاً اگرفردی دچارسینوزیت مزمن باشد ویادیواره ی استخوانی وغضروفی بینی که آنرابه دوبخش تقسیم می کند، دچارانحراف باشد ، ممکن است وی دچار آبریزش دائمی بینی گردد. پنچم اینکه ، برخی آبریزشهای بینی ، به حساسیتهای فصلی یاحساسیت به برخی غذاها وحیوانات خانگی مربوط می شوند. حساسیت به غذا ، الکل ، تغییرات عاطفی یاهورمونی( مانند دوران حاملگی) ، تغییردما ، یامحرکهای زیست محیطی مانند گردوغبار ودود سیگارنیز بسیارشایع می باشند. ششم اینکه ، دربرخی موارد ، آبریزش بینی ، نشانه ی بروز یک ناهنجاری جدّی می باشد که وجود تومور ، پولیپ ، ویاوجود جسم خارجی دربینی ، ازآن جمله است.آبریزش بینی ، همچنین ممکن است ناشی ازنشت مایع مغزی باشد. اگرآبریزش ، بی رنگ واز یک سوراخ بینی باشد ومدتها نیزادامه یابد ، می توان آنرابه مایع مغزی – نخاعی (Cerebrospinal fluid) نسبت داد.

درمان آبریزش بینی متعارف ، ازچند طریق میسّر است. اول ، استفاده از آنتی هیستامین ها واسپری های تنفسی استروئیدی ، که تهیه ی آنها ازداروخانه ، نیازی به نسخه ی پزشک ندارد.آنتی هیستامین ها ، ازطریق سد کردن راه یک ماده ی شیمیائی بنام "هیستامین"(Histamine) ، آبریزش بینی رامتوقف می کنند. اسپری های استروئیدی بینی ( مانند بکلومتازونBeclometasone – فلوتیکازون Fluticasone - بودزونایدBudesonide – مومتازونMometasone و...) ، ازطریق کاهش التهاب غشاء بینی ، به احتقان پایان می دهند وتنفس راحت را، البته بطورموقت ، امکانپذیرمی سازند وازاین طریق ، درکاهش آبریزش بینی نیز موثرواقع می شوند. دوم ، هیچگاه نباید اجازه داد که محیط بینی خشک شود زیرا خشکی ، موجب عکس العمل افراطی بدن به شکل تولید بیش ازحدّ اخلاط بینی می گردد. نوشیدن آب ومایعات کافی ، بسیارموثر است. همچنین شستشوی بینی با آب نمک نیزموثرواقع می شود. سوم ، تشخیص نوع آبریزش بینی ، دردرمان موثر است. چهارم ، برای اینکه فردی بداند آبریزش بینی او حساسیتی است یانه ، می تواند تست آلرژی بدهد. وقتی این شناخت حاصل شد، درمانهای مختلفی برای آن وجود دارد. استفاده ازاسپری های تنفسی ، تزریق دوره ای برخی ازداروهای ضد حساسیت( مثلاً امالی زوماب Omalizumab) به مدت 2تا5 سال ، که درواقع یک نوع مصونیت درمانی(Immunotherapy) است ، ازجمله ی این روشهای درمانی می باشند. پنجم ، اگرآبریزش بینی ناشی ازحساسیت نباشد، ازنوع دیگری ازاسپری های تنفسی بنام اسپری های آنتی کولونرژیک (Anticholonergic) برای درمان استفاده می شود( مثلاً ایپراتروپیوم Ipratropium) . البته تهیه ی این اسپری ها، نیازبه نسخه ی پزشک دارد. ششم ، سرمادرمانی حفره ی بینی(intranasal Cryotherapy) ، یک روش جدید برای درمان آبریزش بینی است که درآن، برخی رشته های عصبی ناحیه ی تحتانی بینی ، فریز می شود. این روش ، کم تهاجمی ترازجراحی است وبرای افرادی توصیه می شود که به روشهای متعارف درمان پاسخ نمی دهند. افرادی که التهاب بینی حساسیتی وغیرحساسیتی را توءامان دارند، نامزد اصلی این روش درمانی می باشند. هفتم ، درموارد نادر وحادّی که هیچیک ازاین درمانها پاسخگو نباشند ، جراحی دردستورکارقرارمی گیرد. دراین روش ، رشته های عصبی که غشای بینی را واداربه ترشح بیش ازحدّ می کنند ، سوزانده می شوند. اگرچه این روش ، معمولاً موفقیت آمیز است اما خطرات بالقوه ی آن ، باید بطور مشخص درمورد هر بیماربررسی شود.

نکته ی آخراینکه تامدتها پس ازدفع پاتوژن ازبدن ، هنوز ترشحات بینی حاوی مقادیرزیادی پاتوژن است که می تواند دیگران راآلوده سازد. شستن دائم دست باصابون وامتناع ازتماس نزدیک بادیگران ، راه جلوگیری ازاین انتقال است. همچنین باید توجه داشت درمواقعی که تخلیه ی بینی باشدت انجام می شود ، ممکن است به مژکهای حساس داخل بینی آسیب وارد شود ویاحتی پاتوژن ، به عمق کانالهای تنفسی رانده شود. نکته ی دیگراینکه ، درهیچیک ازاین موارد، نیازی به مصرف آنتی بیوتیک نیست واکثرآبریزش بینی ها ، ویروسی هستند که سیستم ایمنی بدن توان مقابله باآنها رادارد ودرمدت کمتراز2 هفته ، آنها راشکست می دهد. اگرعلائم سرماخوردگی وآبریزش بینی ، همچنان ادامه پیداکرد ، احتمال عفونت باکتریائی نیزوجوددارد که آنهم دارای علائمی است ( تب ، خلط رنگی بینی و...). دراینصورت، استفاده از آنتی بیوتیک ضروری است.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

خزر کوچک می شود

"خزر" کوچک می شود

(بحثی درباره ی نوسانات آبی دریای خزر)

پس ازفروپاشی اتحاد شوروی دراوائل دهه ی 1990 ، کشورهای مستقل حاشیه ی خزر ، بزودی به ضرورت هماهنگ سازی استراتژیهای خود درزمینه ی بهره برداری وتوسعه ی منابع انرژی وزیرساختهای حمل ونقل حوضه ی خزر پی بردند. درواقع ، ازآنجائیکه دریای خزر ، بزرگترین حوضه ی آبی بسته ی جهان است و نوسانات سطح آب درآن ، مستقیماً برپروژه های صنعتی وحمل ونقل کشورهای ساحلی تاثیرمی گذارد ، لذا کنترل آن ، به یک مسئله ی فرامرزی تبدیل شده که مطالعات واقدامات گسترده ای رامی طلبید. این مهم تاکنون ، توسط برخی مراکزعلمی منطقه ( بویژه روسی) وجهان ، مورد مطالعه قرارگرفته است. اما علل تغییرات زیست محیطی دراین منطقه ازجهان ، هنوز بدرستی معلوم نیست. طی دوقرن گذشته ، ایستگاههای تحقیقاتی "ماخاچکاله "(Makhachkala) در روسیه ، "شوچنکو" (Shevchenko) درقزاقستان ، "باکو" (Baku) درآذربایجان ، "ترکمن باشی" در ترکمنستان ، و "انزلی" (Anzali) درایران ، تحقیقاتی تاریخی درباره ی سطح آب دریای خزر انجام داده اند که همگی حاکی ازتعمیق بحران زیست محیطی درحوضه ی خزرمی باشد.

دریای خزر(Caspian sea) بزرگترین دریاچه ی جهان است که درمنطقه ای میان آسیا واروپا قراردارد. این دریاچه را ازآنرو دریا می نامند که اولاً ابعاد آن آنقدر بزرگ است (438000 کیلومترمربع) که به دریا می ماند وثانیاً ، لایه ی بسترآن ، ازنوع بستراقیانوسهاست که بازمانده ی بستراقیانوس"تتیس" (Tethys-اقیانوسی باستانی که اروپای جنوبی راازآفریقای شمالی امروز جدامی کرد) می باشد. سطح آب دریای خزر، متغیّراست ودرحال حاضر تقریباً 29 مترپائین ترازسطح دریاهای آزاد است. آبشناسان جهان، اکنون ازخود می پرسند که آیا خزر به سرنوشت "آرال" (Aral) دچارنخواهد شد ؟ دیده بان جهانی آب، که وابسته به سازمان هوا-فضای آمریکا(NASA) است ، بااستناد به داده های راداری فرازیاب (radar altimetry data) که ازماهواره های مختلف جمع آوری شده ، تغییرات سطح آب دردریای خزر را ازاواسط دهه ی 1990 تا کنون به تصویر کشیده است. براین اساس، تغییرسطح آب خزر ، بعلت طغیان رودخانه ها ، تغییرات آب وهوائی ، تغییرترکیب شیمیائی آب ، سونامی ، جزرومد ، رسوبات آتشفشانی ، ومخازن آبی حوضه ی آن می باشد. 130 رودخانه ی بزرگ وکوچک به خزر می ریزند وتراز آبی این دریا(80 درصد) ، توسط همین رودخانه ها تنظیم می گردد. بیش از 85 درصد این تراز ، وابسته به آب رودخانه ی " ولگا " (Volga) می باشد. به ادعای وزارت محیط زیست ومنابع طبیعی جمهوری آذربایجان، حجم ورودی آب به دریای خزر درسالیان اخیر، دستخوش تغییراتی بزرگ گردیده است. گزارشهای منتشره حاکی از کاهش سطح آب دریای خزر به میزان یک متر درسالیان اخیرمی باشد برآورد می شود که این کاهش ، تاپایان قرن بیست ویکم ، به 9 تا 18 متربرسد ودرآنصورت ، خزر یکچهارم کوچک می شود. در شرائطی که سطح آب دریاها واقیانوسها ، بعلت گرم شدن هوا و وذوب شدن یخهای قطبی درحال افزایش است ، سطح آب دریای خزر روبه کاهش می باشد. کاهش آب خزر ، بویژه برای کشورهای بالادستی این دریاچه ، یعنی روسیه وقزاقستان ، خطرناک است و وچالشهای مهم بندری ، ناوبری دریائی ، وزیست محیطی متعددی را ( بویژه درزمینه ی مناطق حفاظت شده وتالابها) دربرابراین کشورها قرارمی دهد. علت این امر ، فرآیندهای آب وهوائی است که درمنطقه ی وسیع خزر( حدود 20 درصد نیمکره ی شمالی ) جریان دارند. در3500 سال اخیر، سطح آب دریای خزر ، 15 مترتغییرکرده درحالیکه میزان این تغییر در200 سال اخیر، حدود 5/3 متربوده است. میزان بارندگی درحوضه ی خزر، متفاوت است وبخش عمده ی آن درناحیه ی جنوب غربی این دریا متمرکز است که حدود 1700 میلیمتر درسال می باشد. میزان بارندگی درحوضه ی شمالی وشرقی خزر، بسیارنازل است واز 100تا 200 میلیمتر درسال تجاوزنمی کند. درسواحل غرب میانه ی خزرنیز میزان بارندگی 400-200 میلیمتر درسال می باشد. درسواحل شمالی ، بین ماههای نوامبرومارس ، ودرسواحل جنوبی ، بین دسامبروفوریه ،برف می بارد.(1)

ازسال1995 ، افزایش سطح آب خزر متوقف شد وروند کاهشی آن آغازگردید. اوج این کاهش درسال 2010 بود که بخشهای شمالی دریا ، باخشکسالی شدید روبرو گردید. این درحالیست که بخش عمده ی آبی که ازولگا به خزرمی ریزد ، راهی شمالغرب ومیانه ی خزر می شود وسیکل های آبی واچرخه (anticyclonic water cycles) ایجاد می نماید که قدرت آن درتابستان بیشتراززمستان است. وزش باد وایجاد موج دراین پدیده موثر است. علاوه برباد ، فرونشست بستردریا ، تغییروضعیت سواحل ، اختلاف دمای آب دربخشهای مختلف دریا وآب رودخانه هائی که به دریا می ریزند ، درایجاد موج وسیکلهای واچرخه ، موثر می باشند. رسوبات آتشفشانی درحوضه ی جنوبی خزر بیشتراست وحدود 500 تپه ی آتشفشانی تاکنون دراین منطقه کشف شده که خود رابه شکل جزیره ، بریدگی وتپه های زیرآبی نشان می دهند. برخی ازاین جزائر ، به مرورزمان با آب شسته می شوند وازبین می روند واین امر، تشخیص میزان تاثیر این پدیده برسطح آب دریارادشوارمی سازد. معهذا براساس یافته های تاریخی ، دیرینه شناسی وباستانشناسی ، میزان تغییر سطح آب دریای خزر درسه هزارسال اخیر ، حدود 15 متربوده است که دربرخی مطالعات ، تا29 مترنیزافزایش یافته است. نخستین کنترل ابزاری سطح آب خزر، درسال 1873 درایستگاه باکو انجام گرفت که امروزه اینکار ازطریق 15 ایستگاه زمینی مستقر درحوضه ی دریاانجام می شود. براساس داده های این ایستگاهها ، سطح آب دریای خزر درسال 2021 ، نسبت به سال 1995 ، حدود 9/1 مترکاهش یافته است. این برآورد، توسط داده های ماهواره ای نیزتایید شده است. البته سطح آب خزر ، بصورت فصلی نیزتغییر می کند. تغییر سطح آب خزر ، نه فقط بدلائل اقتصادی ، زیست محیطی وژئوپولتیک ، بلکه ازنظرمنطقه ای وجهانی نیز حائزاهمیت می باشد. دمای هوای حوضه ی خزر ومیزان بارندگی آن ، ازهمین دریا تاثیرمی پذیرد. همچنین دریای خزر ، ازطریق رودباد(jet stream- جریان هوا باسرعت بالا) برجریانات آب وهوائی منطقه وکل زیست کره تاثیرمی گذارد.

ازسوی دیگر ، کاهش ذخائر غذائی حوضه های ساحلی خزر، وبه تبع آن افت ماهیگیری نیز ازتبعات کاهش آب دریای خزر می باشد. کاهش سطح آب خزر، ازعمق ووسعت دلتای ولگا ، که محل تخم ریزی وتغذیه ی ماهیهای خاویاراست ، می کاهد وبه پوشش گیاهان آبزی این مناطق آسیب جدّی وارد می کند. لذا ، تخم ریزی ماهیها مختل وناوبری دریائی نیزدچاراختلال می گردد. درنتیجه ، صنعت شیلات کشورهای حوضه ی خزر تضعیف شده وباکاهش سطح آب درکانالهای آبی متصل به خزر، بویژه ولگا وسواحل شمالی دریا ، بتدریج ناوبری دریائی متوقف می شود. دردورقبلی کاهش سطح آب خزر(1977-1930) ، کاربه جائی رسید که کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، حتی مسئله ی انتقال آب ازرودخانه های سیبری به دریاچه ی آرال وحوضه ی خزر رامورد بررسی قرارداد وبخش عمده ای ازبودجه ی عمرانی کشوردرسال 1976 رابه آن اختصاص داد. کنگره ی 26 حزب کمونیست شوروی نیزاین طرح راتایید کرد. اما درسال 1978 ، ناگهان ورق برگشت و وسطح آب خزر روبه افزایش گذاشت. اگرچه بخش بزرگی از سواحل خزر زیرآب رفت اما سطح آب هیچگاه به سطح سابق نرسید. افزایش سطح آب خزر از1978 تا 1995، غیرمنتظره بود وخسارات سنگین اقتصادی برکشورهای ساحلی وارد آورد که بسیاربیشتراز خساراتی بود که این کشورها باکاهش سطح آب دریا متحمل شده بودند. تنها دومیلیارد دلارخسارت بر باکو وارد آمد. درواقع ، اقتصاد ومردم این مناطق ، که باسطح نازل آب خوگرفته بود ،ناگهان غافلگیرشد. بسیاری اززمینهای کشاورزی زیرآب رفت وبنگاههای اقتصادی ، همراه باسکونتگاههای بزرگ ومتوسط ، نابود شدند. خطوط انتقال برق ومجتمع های شیلات ، یانابود شدند ویا صدمه دیدند. بدین ترتیب ، پروژه ی انتقال اب ازسیبری به ولگا ، درنیمه ی راه متوقف شد. شاید تنها نتیجه ی مثبت افزایش سطح دریای خزر، افزایش عمق آبهای ساحلی وانتقال دوباره ی تخم ریزی ماهیها به دلتای ولگا بود. دراین دوره ، بیش از400 هزارهکتارازمناطق ساحلی خزر زیرآب رفت وایجاد سدهای بتونی برای جلوگیری ازسیلاب ، دردستورکارقرارگرفت.(2)

اما کاهش سریع سطح آب خزر که ازسال 1996 آغازشد ، بسیاری ازاقدامات پیشگیرانه ی کشورهای ساحلی را نیمه تمام گذاشت. تجربه ی این سالها نشان داد که تغییرات سریع سطح آب خزر ، همیشه زیرساختها ودارائیهای ملی کشورهای ساحلی راتهدید می کند. بنابراین ، مدیریت بحران باید همیشه برای رویاروئی بانوسانات ناگهانی سطح آب خزر آماده باشد وسناریوهای مختلفی رابرای آن آماده داشته باشد. خزر درطول تاریخ خود ، بانوسانات بسیاری ازاین دست روبرو بوده است که آخرین آنها ، کاهش سالانه ی سطح آب این دریا به میزان 7 سانتیمتراست که ازسال 1996 تاکنون ادامه دارد. دراین دوره ، بردمای آب خزر نیز یک درجه ی سانتیگراد افزوده شده که پیامدهای زیست محیطی بسیاری دارد که هنوز بطورکامل موردبررسی قرارنگرفته است.. حوضه های آبی بسته مانند خزر، بسیاربیشتراز حوضه های آبی باز ، دربرابرتغییر تراز آبی حساسند. اغلب تحقیقاتی که تاکنون درباره ی نوسانات ترازآبی خزر صورت گرفته ، بریک سلسله فرضیات هیدرولوژیک استوارمی باشند که تاثیر تغییرات جوّی برسطح آب دریا و حوضه ی پیرامونی آنرا ، عمده می سازند. دراین فرضیات ، تغییرسطح آب دریا ، بجای استفاده ازروشهای زلزله نگاری وتغییرات تکتونیک (Tectonic chanes- تغییرات زمین ساختی) ، توسط حجم آب اندازه گیری می شود. تغییر سطح آب دریک حوضه ی آبی بسته را نمی توان فقط بااستفاده ازیکیازاین روشها اندازه گیری کرد. چه بسا تغییرات عمده درسطح آب حوضه هائی چون خزر( مانند1940-1930 کاهش ، و 1995-1978 افزایش ) فقط باتغییرات تکتونیک قابل توضیح نباشد.

معهذا ، بسیاری ازکارشناسان ، علت اصلی نوسانات سطح آب دریای خزر رابه مقدارآبی نسبت می دهند که ازطریق رود ولگا به این دریامی ریزد. درواقع بیش از85 درصد آب ورودی به خزر ، ازطریق ولگا تامین می شود وبقیه ی آن نیز ورودی آب رودخانه های "اورال" (Ural) ، "سولاک " (Sulak) ، " سامور " (Samur) ، و " کورا " (Kura) می باشد. به نظر " کمیته ی آبشناسی وکنترل آلودگی دریای خزر" نیز ، علت اصلی کاهش سطح آب خزر ،نقصان ورودی آب ازولگا می باشد. روسیه برای حفظ سطح آب کانال ولگا – دن ونیز تامین مصارف کشاورزی خود ، حجم آب ورودی ازولگا به خزر را کاهش داده است. رود ولگا ، طولانی ترین رود اروپاست(3530 کیلومتر). درسالهای اخیر، روسیه بیش از 40 سد برروی این رودخانه احداث کرده و18 سد دیگررانیز دردست مطالعه واحداث دارد . این سدها ، مانع جریان کافی آب به سوی خزر می گردند. ازسوی دیگر ، باآغاز جنگ دراوکراین و اعمال تحریمهای سنگین وارداتی برروسیه ، این کشوربرای جبران محصولات کشاورزی وارداتی ، برتولید داخلی افزوده وآب بیشتری ازولگا رابه این امر(بویژه کشت گندم) اختصاص داده است.(3)

عکسهای ماهواره ای ، آثارکم شدن آب خزر را دراطراف خلیج گرگان وشبه جزیره ی میانکاله ، بوضوح نشان می دهند. بدلیل پسروی آب دریا، تمامی تالابهای شمال ایران درمعرض نابودی وتبدیل شدن به کانونهای گردوغبار قراردارند. اقدام روسیه درکاهش دادن شدید ورودی آب ولگا به خزر ، باروح کنوانسیون تهران ونیزکنوانسیون رامسر درحفاظت ازتالابهای بین المللی ، منافات دارد. حقوق بین الملل کیفری ، تخریب عمدی محیط زیست را درحدّ " جنایت علیه بشریت " شناخته است. دادگاه کیفری بین المللی نیز " بوم کشی " (Ecocide) راتخریب دسته جمعی گیاهان وجانوران ، مسمومیت جو یا منابع آبی آن ، وسایراقداماتی که منجربه فاجعه ی زیست محیطی می شوند ویاممکن است بشوند ، تعریف کرده است. اگرقرارباشد کشورهای حاشیه ی دریای خزر (بویژه ایران ) دراین دادگاه حاضر شوند ،مسلماً همه محکوم خواهند شد زیرا هیچیک از آنها کارنامه ی درخشانی درزمینه ی حفاظت ازمحیط زیست ندارند.مثلاً روسیه ، قبلاً باانحراف آب رودخانه های "آمودریا" و"سیردریا " ، موجب خشکیدن دریاچه ی آرال گردیده بود.

بدین ترتیب ، همانطورکه علت اصلی افزایش سطح آب خزر دردوره ی 1995-1978 ، به بارندگی سنگین درحوضه ی ولگا نسبت داده شد، علت اصلی کاهش کنونی سطح آب خزر نیزنقصان ورودی آب ازولگا می باشد. معهذا افزایش میزان تبخیر درآبهای کم عمق ساحلی نیز که ناشی ازتغییرات آب وهوائی است ، دراین امر بی تاثیر نمی باشد. درنیمه ی دوم دهه ی 1980 ، میزان تبخیر سالانه ی آب خزر 10 کیلومترمکعب بود امااکنون این رقم ، به 35 کیلومترمکعب درسال رسیده است. یک تحقیق دیگر ، 87 درصد نوسانات آب دریای خزر رابه عواملی چون میزان بارندگی ، تبخیر ، افزایش دی اکسید کربن هوا ، وورودی آب ولگا نسبت می دهد. تحقیق دیگر، نیمی ازکاهش سطح آب خزر را در دودهه ی اخیر ، ناشی ازافزایش تبخیرسطحی می داند وبقیه رانیز به کاهش بارندگی ونقصان ورودی آب ازرودخانه ها نسبت می دهد. بدین ترتیب گویا ، خزر دریک دورباطل گرفتارآمده است : تغییرات آب وهوائی – افزایش دما – کاهش سطح آب – تغییرات آب وهوائی وزیست محیطی.

کنوانسیون رژیم حقوقی خزر درسال2018 ، سطح آب این دریا را 28 مترپائین ترازسطح دریای آزاد تعیین کرد درحالیکه اکنون باگذشت 5 سال ازآن تاریخ ، رقم مزبور به 29 افزایش یافته است که پائین ترین سطح در100 سال اخیرمی باشد. عقب نشینی سطح دریا وپیشروی سواحل آن، درروسیه وقزاقستان بیش ازترکمنستان ، آذربایجان ، وایران می باشد واین امر، پهلوگرفتن کشتی ها دربنادر "آق تاو"(Aktau) ، "کوریک" ((Kuryk ، "آتی رائو" (Atyrau) درقزاقستان ، وبندر " ماخاچ قلعه " (Makhachkala) درروسیه رابا مشکل روبرو کرده است. کاهش آب خزر ، حیات مناطق حفاظت شده ی حوزه ی ولگا ونیزخایج گرگان وتالاب میانکاله رابه خطرافکنده است. خشک شدن این مناطق ، برانتشارریزگرد درهوای منطقه می افزاید. به نوشته ی نشریه ی " نیچر"(Nature) ، کاهش 9 تا18 متری سطح آب دریای خزر تاپایان قرن حاضر، ، به معنی سربرآوردن فلاتهای پهناور اززیرآب درشمال وجنوب می باشد وخلیج " قره بغاز" درشرق خزر نیزکاملاً ازعرصه ی نقشه پاک خواهد شد. بدین ترتیب ، دریای خزر 23 تا 34 درصد کوچک خواهد شد.(4)

تداوم کاهش آب خزر ، بویژه برای بخش شمالی این دریاچه خطرناک است زیرا عمق آب دراین منطقه ، فقط 5 متراست. اگرترازمنفی فعلی میان تبخیر- بارندگی حفظ شود. بسیاری ازمناطق شمالی خزر تا 75 سال آینده خشک خواهند شد. اما مدلسازیهای آماری ، داستان دیگری راحکایت می کنند. براین اساس ، برسطح آب دریای خزر تاسال 2075 حدود73/85 سانتیمتر وتاسال 2100 حدود 71/162 سانتیمتر افزوده خواهد شد. معهذا تفاوت نتایج این تحقیقات نشان می دهد که نوسانات سطح آب خزر ، ازیک الگوی منظم وقابل پیش بینی تبعیت نمی کند. اما تحقیقات انجام شده درخلیج " قره بغاز " که دربخش شرقی دریای خزر واقع است ، نشان می دهد که نوسانات سطح آب دراین دریا ، ازیک الگوی ادواری تبعیت می کند که تحت تاثیر جریانات آبی اقیانوس اطلس شمالی مانند جریان " ال نینو" (EL Nino) قراردارد. صرفنظرازتفاوت فاحش این پیش بینی ها ، آنچه مسلم است اینکه تغییر سطح آب خزر ، تهدیدی جدّی برای مناطق پیرامونی این دریاست. اگرکاهش سطح آب دریا بیشترشود ،تنوع زیستی منحصربفرد این حوضه ی آبی به خطرمی افتد. همچنین افزایش بیشتردمای آب خزر ، به تغلیظ مواد غذائی موجود درآب وکاهش سطح اکسیژن آن منجرمی شود که برای حیات دریائی زیانباراست. بطورکلی ، تغییرات ناگهانی وقابل ملاحظه ی سطح آب خزر ، نه تنها پیامدهای زیست محیطی خطرناکی دارد بلکه ، خسارات اقتصادی واجتماعی سنگینی نیز برجای می گذارد که چه بسا جبران آنها درکوتاه مدت ممکن نباشد. اگرروسیه ، ورودی آب ولگا به خزر را به سطح دوسال قبل بازنگرداند ، بزرگترین دریاچه ی کره ی زمین درمعرض نابودی قرارخواهد گرفت. برای مقابله بااین فاجعه ی زیست محیطی، کشورهای ساحلی خزر باید بایکدیگر متحد شوند وسیاستهای جامع وهماهنگی را برای نجات خزر درپیش بگیرند که مهمترین آنها ، حفظ جریان آب بسوی خزر(بویژه ازطریق ولگا) می باشد. اما متاسفانه تاکنون این کشورها کارنامه ی موفقی دراین زمینه نداشته اند. 5 کشورساحلی خزر، هنوز نتوانسته اند پیرامون ترسیم "خط مبداء"(Baseline) به توافق برسند. خط مبداء ، یک خط فرضی درامتداد ساحل است که محدوده ی آبهای سرزمینی کشورهای ساحلی راتعیین می کند. این خط معمولاً ازپائین ترین حدّ جزر دریا ترسیم می شود.) . پیشروی ساحل درآب ، به معنی جلورفتن خط مبداء دردریاست که براساس آن ، سهم برخی کشورهای ساحلی ازآب دریا، بیشترمی شود.البته زمانی که دریا دوباره پسروی کند ، خط مبداء دیگرقابل تغییر نیست. تا حل نشدن مسئله ی خط مبداء ، هیچگونه پیشرفتی درمذاکرات کشورهای ساحلی خزر صورت نخواهد گرفت . برای آمادگی دربرابرتغییرات احتمالی آینده وجلوگیری ازتکرارسناریوی " آرال" ، علاوه بربه نتیجه رسیدن سریع این مذاکرات ، باید تحقیقات درباره ی خزر ، به روشهای ودرن تر وپیشرفته تر وبانگاهی بلند مدت به آینده ی این دریا ، صورت گیرد.(5)

زیرنویس

1)the Caspian sea level changes: causes and consequences , www.eurasian-research.org

2)is the Caspian sea the next Aral lake? , www.younghs.com

3)Decreasing water levels in the Caspian sea: causes and implications , www.cacianalyst.com

4)level of the Caspian sea , www.nature.com

5)Ecocide: Russian blamed for shriking Caspian sea , www.iranwire.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

حسینیون دیگرچه صیغه ای است

"حسینیون" دیگرچه صیغه ای است؟

"محورمقاومت" (Axis of Resistance ) به شبکه ای ازسازمانهای غیردولتی نیابتی درخاورمیانه اطلاق می شود که دردودهه ی اخیر ، به نیروئی قابل ملاحظه درمنطقه تبدیل شده است. این ائتلاف ، دربرگیرنده ی طیف وسیعی ازسازمانهاست که حزب الله لبنان ، حماس ، انصارالله ، گروههای مختلف شیعه ی عراق وسوریه ، ازآن جمله می باشند. این شبکه ، ازمیان شیعیان افغانستان وپاکستان نیزیارگیری می کند. ایران ازطریق این شبکه ، برعمق استراتژیک خود درمنطقه می افزاید. معهذا طی سالهای اخیر، علیرغم توجه جهانیان به گروههای شناخته شده ی محورمقاومت ، برخی گروههای فعال دراین شبکه ، ناشناس مانده اند. یکی ازاین گروهها " حسینیون آذربایجان" (Hoseyniyun) است که لوگوی سازمانی آن ، مانند دیگرگروههای محورمقاومت ، ازلوگوی سپاه پاسداران ایران اقتباس شده است.

این گروه درابتداء ، ازطلابی تشکیل می شد که برای تحصیل درحوزه های علمیه ، راهی ایران می شدند.

پس ازاستقلال آذربایجان درسال 1991 ، "حزب اسلامی آذربایجان " به کمک ایران تاسیس شد تابه تدارک انقلاب اسلامی به سبک ایران درآذربایجان بپردازد. درسال 1993 ، گروهی ازاعضای حزب اسلامی ، "جنبش حزب الله آذربایجان" راتشکیل دادند وپول وسلاح ازجمهوری اسلامی دریافت نمودند. دو سال بعد ، آنها طرح نافرجام حمله به سفارتخانه های آمریکا واسرائیل رادرباکو تدارک دیدند که به جنگ سفارتخانه ها میان ایران وآذربایجان تبدیل شد وبه اخراج تعدادی ازکارکنان سفارتخانه های دوکشور درتهران وباکو منجرشد. جنبش حسینیون ، درواقع میراث داراین گروههاست. رهبراین گروه "توحید ابراهیم بگلی " (T.E.Begli) است که درسال 2015 به کمک 14 طلبه ی آذربایجانی مقیم قم ومشهد ، "تیپ حسینیون" راتاسیس کرد وهدف آنرا مبارزه باداعش وآماده سازی زمینه برای مبارزه ی مسلحانه علیه رژیم فاسد الهام علی اف درآذربایجان اعلام نمود. شش تن ازاین طلاب ، درسال 2013 درقالب "مدافعین حرم" راهی سوریه شده بودند. اگرچه اعتقادات مذهبی ، انگیزه ی اصلی ایشان برای پیوستن به حسینیون واعزام به سوریه بود اما، به گفته ی ابراهیم بگلی ، نارضایتی آنها ازپیوستن 1500 آذری به گروههای جهادی سنّی مذهب درسوریه نیزدراین امربی تاثیر نبود. بنیانگذار گروه حسینیون ودیگررهبران اصلی آن ، ازقوم " طالش" (Talysh) هستند که یک اقلیت قومی درآذربایجان محسوب می شود. این قوم ، پیوندهای تاریخی وفرهنگی مستحکمی باایران دارد. قوم طالشی ، ازدیرباز دچارتبعیض اجتماعی بوده وبه حاشیه ی جامعه رانده شده است. شاید یک علت عصیان آنهانیزهمین باشد.(1)

ابراهیم بگلی که ازدوران کودکی درایران ساکن بود ، پس ازاتمام تحصیلات به آذربایجان بازگشت. اما بدلیل نظرات افراطی اش ، مجبوربه ترک کشورشد ودرسال 2009 باتفاق خانواده ، به ایران پناهنده شد. اوسپس توجه خودرابه جذب جوانان آذری برای جنگ درسوریه وعراق معطوف کرد وداوطلبین را برای گذراندن دوره ی آموزشی به حشدالشعبی عراق معرفی می کرد. اگرچه حسینیون درجنگ داخلی سوریه شرکت کرد اما، تاسال 2017 هنوز جزء محورمقاومت محسوب نمی شد تااینکه " قاسم سلیمانی" فرمانده ی فقید سپاه قدس ایران ، موجودیت گروه حسینیون رابرسمیت شناخت. معهذا به گفته ی بگلی ، گروهی از مقامات حکومت ایران ، تحت تاثیر القائات الهام علی اف قرارگرفته وباتشکیل این گروه مخالفت کردند. اما سلیمانی از حسینیون حمایت کرد. بنابراین حسینیون ، زیرنظرمستقیم قاسم سلیمانی شکل گرفت. البته نقش شخصی بنام " اورجان ممدوف " (O.Mamadov) مترجم روس زبان سلیمانی رانیزنبایددرتشکیل حسینیون دست کم گرفت. پس ازبرسمیت شناخته شدن حسینیون ، ازاین گروه دررسانه های ایران وآذربایجان ، به کرّات نام برده شد. درسال 2018 ، الهام علی اف گروه حسینیون رابه دست داشتن درتوطئه ی نافرجام ترور شهردار گنجه ، دومین شهربزرگ آذربایجان ، متهم کرد. حسینیون اگرچه ازاین توطئه حمایت کرد اما دست داشتن درآنراتکذیب نمود وشهردارمزبوررافردی فاسد وبدنام معرفی کرد.(2)

فعالیت حسینیون درسالیان اخیر ، دررسانه های اجتماعی متمرکزشده ومتوجه انتقاد ازدولت آذربایجان وشخص الهام علی اف گردیده است. رهبران این گروه که ساکن تهران هستند ، به شدت بانزدیکی باکو به تل آویو مخالفند ودولت آذربایجان نیزخواستار استرداد ایشان گردیده است. آذربایجان برآن است که نیروی قدس سپاه پاسداران ایران ، ازهمان بدو استقلال آذربایجان ، فعالیتهای خرابکارانه علیه رژیم این کشوررا سازمان داده است. هدف ایران ازاین پروژه ، بی ثبات سازی آذربایجان ، اعمال فشاربردولت این کشور به منظور تغییر در سیاست سکولاریستی خود ، ونیز تغییرجهتگیری کشور بسوی رویگردانی ازغرب واسرائیل می باشد. شش نفرازاعضای حسینیون درحال حاضر، درزندانهای آذربایجان به سرمی برند.

حسینیون خود رافقط یک گروه شبه نظامی نمی داند بلکه برهویت فرهنگی وقدرت نرم خویش نیزتاکید می ورزد. رهبری این گروه معتقد است که تاکید برجنبه ی نظامی ، بدون ارتقاء سطح آگاهی عمومی ، راه به جائی نخواهد برد. البته کنترل شدید رسانه ها توسط دولت آذربایجان ، کاررابرای تبلیغات گروههائی چون حسینیون دشوارکرده است. لذا به نظرحسینیون ، یک جنبش فرهنگی بزرگ لازم است تامردم ازشرائط داخلی وجهانی مطلع شده وتغییررادردستورکارقراردهند. گروه حسینیون ، علاوه برمذهب شیعه ، برارتباط تاریخی وپیوند تمدنی ایران وآذربایجان نیزتاکید می ورزد وآنرابهانه ای برای اطاعت ازرهبرایران قلمداد می کند. برخی تحلیلگران معتقدند که حسینیون بخاطر سوابق تحصیلی اعضای خود ، ازدیگرگروههای محورمقاومت متمایز است. بسیاری ازاعضای این گروه ،علاوه برایران ، دردانشگاههای روسیه واروپا تحصیل کرده ومی کنند . آنها درکنارتحصیل ، مطالعات مذهبی رانیز دنبال می کنند. لذا ، اغلب ایشان به چند زبان ( ازجمله فارسی) مسلط می باشند ومی توانند بامخاطبین ایرانی واروپائی ارتباط برقرارنمایند. این افراد، ازطریق مصاحبه ، سخنرانی ، واستفاده ازدیگرپلاتفرمهای عمومی، پیام خود رابه جامعه می رسانند. حضورایشان به عنوان مترجم شخصیتهای برجسته ی سیاسی، برنفوذ حسینیون می افزاید.(3)

پس ازحمله ی آمریکا به عراق وآغازبهارعربی ، برنفوذ گروههای نیابتی ایران درمنطقه افزوده شد. تضعیف قدرت دولتی وبروز خلاء امنیتی ، زمینه رابرای فعالیت گروههای غیردولتی درمنطقه آماده کرد. اما ازآنجائیکه این خلاء درآذربایجان چندان مشهود نبود لذا، فعالیت گروههای غیردولتی مانند حسینیون نیز درآنجا ، بادشواری فراوان روبرو گردید. ازسوی دیگر ، پیروزی نظامی درجنگ دوم وسوم قره باغ ، برقدرت و مشروعیت کاذب رژیم فاسد وبی کفایت علی اف افزود وموجودیت این رژیم را ، حداقل درکوتاه مدت تضمین نمود. بعلاوه ، درباره ی ظرفیت سازمانی حسینیون ، تردید فراوان وجوددارد واغلب کارشناسان ، این گروه را کوچکتر وناتوانتر ازآن می دانند که بتواند مهرونشان خودرابرتحولات آتی آذربایجان بکوبد. به گفته ی ممدوف ، حامیان حسینیون درآذربایجان ، کمتراز 15 هزارنفرمی باشند. علیرغم احیای اسلامگرائی درمنطقه پس ازفروپاشی شوروی ، سکولاریسم همچنان قدرت مسلط درذولت وجامعه ی آذربایجان باقی مانده است.

مقامات حسینیون به کرات ازعدم حمایت کافی ایران ازخود، گله کرده اند. بنظرایشان ، برخی مقامات ایرانی بویژه پس ازقتل قاسم سلیمانی ، خواهان توقف فعالیتهای این گروه گردیده اند وسال گذشته حتی ابراهیم بگلی و اورخان ممدوف دورهبرحسینیون ، بدرخواست دولت آذربایجان ازطریق اینترپول ، بازداشت شدند که بااعتراضاتی درپارلمان ایران روبروشد.سال گذشه نیز

مقامات آذربایجان اعلام کردند که موفق شده اند یک شبکه ی جاسوسی 5 نفره راکه وابسته به جمهوری

اسلامی ایران بود ، متلاشی نمایند. درحال حاضر ، بیش از50 درصد تجارت ایران باقفقاز جنوبی ، به آذربایجان اختصاص دارد وایران مایل نیست این رابطه ، بیش ازاین تیره شود. بعلاوه اگرحمایت ایران ازجنبش حسینیون ، امنیت آذربایجان رابه خطربیفکند ، همکاریهای امنیتی آذربایجان – اسرائیل گسترش خواهد یافت. علیرغم آینده ی مبهم گروه حسینیون ، رهبران این گروه به کرات پای بندی خودرابه مبارزه برای تغییررژیم آذربایجان ابرازکرده اند واین امید آنها ممکن است دربلند مدت ، چندان بی اساس نباشد.

الهام علی اف اگرچه فعلاً مستحکم براریکه ی قدرت تکیه زده اما ، آینده ی رژیم او ، به مثابه ی یک رژیم دیکتاتوری به غایت فاسد وسرکوبگر ، درهاله ای ازابهام قراردارد. درحال حاضر ، بحران قره باغ بردیگربحرانهای آذربایجان سرپوش گذاشته است. ایران نیز بزرگترین بازنده ی تحولات جاری درقفقاز جنوبی ، بویژه انحلال جمهوری خودمختار قره باغ است ولذا ، خطری برای این رژیم محسوب نمی شود. اما بافرونشستن شوروشوق ناشی از پیروزی درقره باغ ، این چالشهادوباره پدیدارخواهند شد. همچنین علیرغم تلاش رژیم علی اف برای تنوع بخشیدن به اقتصاد تک محصولی آذربایجان ، این کشورهنوز متکی به صدورنفت است وبنابراین بشدت دربرابرشوکهای خارجی آسیب پذیر می باشد. لذا ، کاهش اساسی بهای نفت وگاز ، به بحران سیاسی درآذربایجان دامن می زند. آسیب پذیری بالقوه ی رژیم علی اف ازنظراقتصادی وسیاسی ، برای گروههای اپوزیسیون ، ازجمله حسینیون ، نوید بخش می باشد.(4)

زیرنویس

1)Azerbaijans Hoseyniyun: the prospects and challenges of a Caucasus Hezbollah , www.mei.edu

2)group leaders sought by Azerbaijan arrested in Iran , www.iranwire.com

3)Azerbaijan arrests group accused of Iran-backed group plot , www.bloomberg.com

4)the Huseyniyun: Irans new IRGC-backed movement in Azerbaijan , www.middleeastmonitor.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

مبانی اصلاحات درسازمان ملل متحد

مبانی اصلاحات درسازمان ملل متحد

سازمان ملل متحد ، بزرگترین وقدرتمند ترین سازمان بین المللی است که درنتیجه ی تکامل روابط بین الملل ، دراواسط قرن بیستم تشکیل شد وبه لحاظ ویژگیهای خود ، هرساله نه تنها بردامنه ی فعالیت ومسئولیتها ، بلکه برمیزان اختیارات خود نیز افزوده است. بااین حال ، مطالعه ی روند تدوین منشورملل متحد ، چگونگی فعالیت این سازمان ، وترکیب ساختاری آن نشان می دهد که این سازمان برای نیل به اهداف وآرمانهای مندرج درمنشورخود ، نیازمند اصلاحات محتوائی وساختاری بسیاراست. اما هیئت موسس این سازمان که همانا قدرتهای پیروزمند درجنگ جهانی دوم می باشند ، برای خود دراین منشور امتیازاتی درنظرگرفته اند که اصرارافراطی برآنها ، تاکنون مانع از تحقق اهداف وآرمانهای مندرج درمنشورملل متحد گردیده است. همین کشورها برای حفظ موقعیت برتر خود درجهان وسازمان ملل متحد، تاکنون دربرابر اصلاح رکن اصلی این سازمان ( شورای امنیت ) ایستادگی کرده اند وتنها ، مجوز انجام برخی اصلاحات روبنائی ونمایشی راصادرکرده اند که آخرین آنها ، اصلاحات دردبیرخانه ی سازمان ملل متحد می باشد.

ازسال 2019 ، دبیرخانه ی سازمان ملل متحد ، مسئولیت اجرای یک سلسله تغییرات روبنائی رادراین سازمان برعهده گرفت. این تغییرات اصلاحی ، حول سه محورزیر انجام می گیرد : 1) تغییر دربرنامه ی توسعه ی ملل متحد به نحوی که تحقق اهداف توسعه ی پایدار2030 ، ممکن گردد. 2)انجام برخی اصلاحات مدیریتی باهدف تسهیل فرآیندهای اجرائی ، برابری جنسیتی ، وهدایت منابع انسانی به سوی ایجاد سازمانی کارآمدتر و 3) بازسازی عملیات امنیتی وپاسداری ازصلح ، به منظور رویاروئی باچالشهای جدید. نیل به توسعه ی پایدار ، " قلب " سازمان ملل متحد می باشد زیرا توسعه ، بهترین راه برای جلوگیری ازجنگ وایجاد صلح پایداراست. یکی ازاصلاحات مهمی که دراین عرصه انجام شده، قراردادن مسئولیت هدایت " هماهنگ کننده های مقیم"(Resident Coordinators) برعهده ی دبیرخانه ی سازمان ملل متحد می باشد. هماهنگ کننده ی مقیم ، ارشدترین مقام سازمان ملل متحد درزمینه ی توسعه می باشد که قبلاً زیرنظر " برنامه ی توسعه ی ملل متحد" فعالیت می کرد ومسئولیت او پیشبرد برنامه ی توسعه دریک کشورخاص است. البته ، پرداختن به مسائل انسانی وامنیتی نیز درزمره ی وظائف هماهنگ کننده می باشد. براساس اصلاحات صورت گرفته ، ازاین به بعد ، هماخنگ کننده ی مقیم ، مستقیماً به بالاترین مقام سازمان ملل متحد ( دبیرکل) گزارش می دهد. اینکار،ازموازی کاری وبه هدررفتن منابع می کاهد.

محور اصلاحات مدیریتی دردبیرخانه ی سازمان ملل متحد را برابری جنسیتی ، بویژه درسطوح بالای مدیریتی وهماهنگ کننده های مقیم ، تشکیل می دهد. درپی این اصلاحات ، بیشترین تعداد زن درتاریخ سازمان ملل متحد ، درریاست کمیسیونهای تخصصی ومعاونین عملیات پاسداری ازصلح، بکارگمارده شده اند. یک بخش دیگرازاین اصلاحات ، تبدیل بودجه ی دوسالانه به بودجه ی سالانه است که باهدف نزدیک سازی زمان اتخاذ تصمیم به زمان اجراء ، صورت گرفته است. متاسفانه سال گذشته، ازبودجه ی 12/3 میلیارددلاری جاری سازمان ملل متحد، نسبت به سال قبل ، 8/2 درصد کاسته شد درحالیکه برچالشهای رویاروی این سازمان افزوده گردید. میانجیگری درمناقشات ، ارائه ی کمکهای بشردوستانه وتوسعه ، تحقیق درموارد نقض حقوق بشر بویژه در لیبی ، افغانستان ، ایران ، عراق ، یمن، سومالی ، سوریه وکلمبیا ، پاسخگوئی به چالشهای بهداشتی واقتصادی برجای مانده ازذوران پاندمی کوید وتلاش برای هماهنگ سازی پاسخ جهانی به تغییرات آب وهوائی ، ازجمله چالشهای رویاروی سازمان ملل متحد می باشند که اجرای بهینه ی آنها، مستلزم اختصاص بودجه ی بیشتر است اما ، این کاهش بودجه موجب گردید که درسال گذشته ، برای نخستین باردرتاریخ سازمان ملل متحد، بازده عملیات پاسداری ازصلح این سازمان ، به کمتراز 27 درصد کاهش پیداکند.

یکی دیگرازاصلاحات دبیرخانه ی سازمان ملل متحد، بازنگری درساختار عملیاتی صلح وامنیت این سازمان می باشد که هدف ازآن ، اولویت قائل شدن برای پیشگیری ازجنگ وتقویت انسجام وبازده عملیات پاسداری ازصلح وماموریتهای سیاسی محوله است. ابتکاردبیرخانه درمورد تشکیل " کمیته ی اقدام برای پاسداری ازصلح " که ازسال 2018 صورت گرفت ، گرد هم آوردن تمامی طرفهای دخیل درعملیات پاسداری ازصلح سازمان ملل متحد ( اعضای شورای امنیت ، کشورهائی که نیرو دراختیاراین عملیات می گذارند، تامین کنندگان مالی عملیات ، وکشورهای میزبان نیروی حافظ صلح ) است. ازدیگراصلاحات دبیرخانه ، تشکیل " سیستم جامع برنامه ریزی وارزیابی اجراء – CPAS) است که نخستین باربطورآزمایشی درجمهوری آفریقای مرکزی به اجراء درآمد تا به " هیئت چند جانبه ی سازمان ملل برای ایجاد ثبات " کمک کند تاقرارداد صلح دسامبر 2019 ، بطورموثر به اجراء درآید. وظیفه ی این گروه ، جمع آوری آخرین اطلاعات درباره ی مواردی چون تعداد کشته شدگان غیرنظامی ، تعداد کودکان رها شده ازچنگال گروههای مسلح ، وتعداد ساختمانهای عمومی تحت اشغال این گروهها ، وگزارش این موارد به دبیرکل است. سیستم جامع برنامه ریزی وارزیابی اجراء ، پس ازموفقیت درآفریقای مرکزی ، در 8 نقطه ی دیگرجهان نیزبه اجراء درآمد.(1)

علاوه برموارد فوق ، دبیرخانه ی سازمان ملل متحد ، موارد مربوط به سوء استفاده ی جنسی توسط پرسنل این سازمان ، ازجمله پاسداران صلح دراقصی نقاط جهان ، مورد بررسی قرارداده ویک پایگاه اطلاعاتی درمورد سوابق وعملکرد پرسنل نظامی وغیرنظامی خود تشکیل داده است. دریک سامانه ی آنلاین دیگر ، آخرین اطلاعات مربوط به اتهامات سوء استفاده ی جنسی پرسنل سازمان ملل متحد ، به صورت شفاف درج گردیده است. نهادهای مسئول بازرسی درسازمان ملل متحد، تحقیقات دراین موارد راآغازکرده اند که باید طی شش ماه به نتیجه برسد. دراصلاحات اخیردبیرخانه ، این مدت به سه ماه کاهش پیداکرده است. دبیرخانه ، یک برنامه ی آموزشی نیز برای پرسنل خود درزمینه ی سوء استفاده ی جنسی تدارک دیده است. این دبیرخانه همچنین ارائه ی خدمات به قربانیان سوء استفاده ی جنسی را دردستورکارقرارداده که کمک روانی ، بهداشتی ، حقوقی وتادیه ی خسارت به آنها را شامل می شود.(2)

امانگاهی به تاریخ هشتاد ساله ی سازمان ملل متحد نشان می دهد که این سازمان ، علیرغم اهداف والای مندرج درمنشورخود، کارنامه ی چندان موفقی نداشته است. همه ی جنگهای قرن بیستم، تقریباً بدون دخالت سازمان ملل متحد وساختارهای بوروکراتیک دائمی آن به پایان رسیدند.جهان پس ازجنگ ، سه تغییربزرگ ژئوپولتیک راازسرگذراند که مهرونشان خودرابرعملکرد سازمان ملل متحد برجای گذاشته است : دوران 40 ساله ی جنگ سرد ؛ دوران 20 ساله ی صلح موقت پس ازشوروی ؛ و دوره ی بی ثباتی ژئوپولتیک کنونی که ناشی ازتقابل روسیه – آمریکا ازیکسو وآمریکا – چین ازسوی دیگرمی باشد. دردوران پس ازجنگ ، چهره ی ژئواکونومیک جهان نیزتغییراساسی کرد واقتصاد جنگی تحت رهبری آمریکا ، جای خود رابه تقسیم قدرت اقتصادی میان آمریکا ، چین و اروپا داد. اکنون نیزبه نظرمی رسد " قرن چین " تازه آغاز شده باشد. اینک همه چیز جهانی شده است. ازبی ثباتی مالی گرفته تا تروریسم ، ازجنبشهای مردمی تامقولات زیست محیطی چون تغییرات آب وهوائی ، همه خصلتی جهانی بخود گرفته اند. دراین شرائط که دنیا نیازمند یک مدیریت کارآمد جهانی است ، امکان تحقق آن هرروز کمتروکمتر می شود وبجای آن ، دوره ای جدید ازافتراق وانشعاب درنظم جهانی فرامی رسد. دراین شرائط ، سازمان ملل متحد ، عاجز وناتوان ، نظاره گر تحولات جهانی باقی مانده است. دیگراین سازمان ، نماینده ی جامعه ی بین المللی نیست بلکه فقط به تریبونی آزاد برای بیان نظرات کشورهای جهان تبدیل شده است. معهذا ، درهفتاد وهشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد که اخیراً برگزارشد ، بحث درباره ی ضرورت اصلاح این سازمان بالا گرفت. درمیان نظرات ابرازشده دراین اجلاس ، آینده ی شورای امنیت به مثابه ی بالاترین ارگان سازمان ملل متحد ، بسیارپررنگ بود. مثلاً جوبایدن رئیس جمهورآمریکا، در سخنرانی خود گفت : " من معتقدم که زمان آن فرارسیده که درب شورای امنیت به روی اعضای جدید بازشود تا این نهاد بتواند به نیازهای امروزجهان پاسخ گوید. اعضای شورای امنیت ، ازجمله آمریکا ، باید پیوسته ازمنشورملل متحد دفاع کنند وخواستاراصلاح حق وتو گردند. این حق ، به جز درموارد نادر واستثنائی ، باید لغو شود تاشورای امنیت بتواند معتبروموثر باقی بماند. به همین دلیل ، ما ازافزایش اعضای دائم شورای امنیت، حمایت می کنیم." (3) این بحث هنوزبه نتیجه نرسیده وشرکت کنندگان کلیدی درآن ، مشغول محک زدن مواضع یکدیگرند.

درواقع ، دهه هاست که بحث درباره ی افزایش تعداد اعضای شورای امنیت ، ادامه دارد. اما این طرح ، همچنان روی میز مانده است. علت این امرنیز پیدانشدن فرمولی قابل قبول برای اجراء می باشد. پاکستان مخالف عضویت هند ، ایتالیا مخالف عضویت آلمان ، آرژانتین مخالف عضویت برزیل ، نیجریه مخالف عضویت دائم آفریقای جنوبی درشورای امنیت سازمان ملل متحد است و... چین نیزبا عضویت ژاپن مخالف است. ازاین گذشته ، معلوم نیست آمریکا که بین سالهای 1973 تا2021 ، فقط دردفاع ازاسرائیل 53 قطعنامه ی شورای امنیت راوتو کرده است، چگونه می خواهد حق وتو را به موارد " نادر واستثنائی " محدود کند ؟ بنظرمی رسد پیشنهاد جوبایدن درمجمع عمومی سازمان ملل متحد ، فقط یک موضعگیری تبلیغاتی است واو خود به خوبی می داند که درشرائط امروز دنیا ، اصلاح شورای امنیت بدین شکل ، اولاً ممکن نیست وثانیاً به زیان آمریکاست. درواقع ، دیگراعضای دائم شورای امنیت نیزاهداف وانگیزه های متفاوتی راازطرح اصلاح شورای امنیت دنبال می کنند. غرب قصد دارد این شورا را همچنان درخدمت حفظ سلطه ی 500 ساله ی خود برجهان ، نگهدارد. تاکنون منطق حاکم برسازمان ملل متحد این بوده است که برای نیل به جهانی باثبات ، باید منافع طرفهائی که توان نابودی جهان رادارند، حفظ شود. این مهمترین درسی بود که دنیا ازجنگ جهانی دوم گرفت. آلمان وژاپن وایتالیا ، متحمل شکستی سنگین وفاجعه بارگردیدند واستقلال خودرا حداقل درزمینه ی دفاعی وامنیتی ازدست دادند. برای اتحاد شوروی ، تاسیس سازمان ملل متحد، درواقع نوعی مصالحه ی اجباری میان توانائیهای عظیم این کشوربه مثابه ی قدرت پیروز درجنگ ازیکسو و ناتوانی به چالش کشیدن قدرت غرب ازسوی دیگربود. دراین شرائط ، سازمان ملل متحد به مثابه ی یک نهاد قرن بیستمی سربرآورد که اکنون باگذشت هشتاد سال ازعمرش، نیازمند اصلاحات اساسی درعملکرد وساختارهایش است تا برشرائط قرن بیست ویکم منطبق گردد واگرچنین نکند، بتدریج وگام بگام درمحاق فروخواهد رفت. امااینکه سازمان ملل متحد درشرائط امروز دنیا، ازریشه دگرگون شود ، رویائی دست نایافتنی است.(4)

اکنون باقاطعیت می توان گفت که سیستم ملل متحد دچاربحران گردیده است. یک علت این بحران ، ناکافی بودن منابع تحت اختیار غرب برای حفظ رهبری برجهان است. ایالات متحده واروپا ، هرروز بیشترازروزپیش مجبورند برای حفظ آرای خود درنهادهای کلیدی سازمان ملل متحد ، برکشورها فشاروارد کنند. البته روسیه وچین وبرخی کشورهای دیگر ، به این فشارتن درنمی دهند. کشورهای غربی ، به همین منظور ، بحث اصلاح ساختارشورای امنیت رامطرح کرده اند. به نظرآنها ، شورای امنیت باید کشورهای جدیدی رابه عضویت دائم خود بپذیرد. درصف مقدم نامزدهای عضویت دراین شورا ، برزیل ، آلمان ، هند ، و ژاپن قراردارند که همگی متحد غرب هستند. آمریکا قصددارد بااین ترفند، سلطه ی خود رابرسازمان ملل متحد حفظ کند واگرنتواند چنین کند ، بدون تردید فروپاشی این سازمان رادردستورکار قرارمی دهد ودراین صورت ، جهان حداقل ابزار تبادل نظر پیرامون معضلات منطقه ای وجهانی راازدست خواهدداد. هنوزسازمان ملل متحد ، نقاط قوت منحصربفردی دارد که درهیچ سازمان بین المللی دیگرمشاهده نمی شود. این سازمان باتمام کاستی هایش ، هنوز تنها منبع کسب مشروعیت بین المللی است ولذا می تواند ازسوی جهان سخن بگوید. سازمان ملل متحد ، بااتکاء به منشورخود واستناد به کنوانسیونها وپیمانهای حقوقی بین المللی ، نهاد هنجارگذار جهانی است وتوانائی برخورد باچالشهای جهانی رادارد. سازمان ملل متحد قادراست ابتکارات جهانی را زیرنام خود شروع کرده وبه سامان برساند. این سازمان ، قدرت منحصربفردی برای اقدام قانونمند جمعی درعرصه ی امنیتی دارد ومی تواند ازاین طریق ، صلح وامنیت بین المللی راپاسداری نماید. سازمان ملل متحد همچنین می تواند برنامه های اقتصادی اجتماعی را برای تقویت عدالت اجتماعی وپایداری زیست محیطی تنظیم وبه دنیا عرضه نماید. این ویژگیها وتوانائیها ، که درهیچ سازمان بین المللی دیگروجود ندارد، علیرغم کامیابیها وشکستهای سازمان ملل متحد دردهه های گذشته ، همچنان زنده مانده وباید ازاین پس نیززنده بماند.(5)

معهذا جهان نباید حتی یک لحظه بحث اصلاحات درسازمان ملل متحد رابه فراموشی بسپرد. دراین بحث ، باید نخست ارتباط میان سازمان ملل متحد به مثابه ی تجسم نهادین نظم بین المللی وموازنه ی واقعی قدرت درجهان امروز ، مدّ نظرقرارگیرد. دهها کشورعضوسازمان ملل متحد ، دردهه های اخیر موجودیت یافته اند ولذا سازمان ملل متحد ، ازاین نظر ، کهنه شده ومنعکس کننده ی روح زمان نیست. این سازمان اکنون به رونوشتی کهنه ازنظم وستفالی (Westphalian order) تبدیل شده که درابتداء برای منافع اروپائیها ایجاد شد وسپس به جهان تحمیل گردید. اینکه این مبنای فکری تاچه حد می تواند معتبر وجوابگوی نیازهای امروزباشد ، نیازبه بحث جدّی دارد. اما این بحث فقط نباید به گسترش مکانیکی اعضای شورای امنیت محدود شود واصلاحات دردیگرنهادهای سازمان ملل متحد ، موکول به آن گردد. بنظرمی رسد اصلاحات درسازمان ملل متحد ، حداقل درعرصه های زیر دست یافتنی باشد. اول اینکه لازم است اهداف سازمان ملل متحد درزمینه ی صلح وامنیت ، توسعه ی پایدار ، وحقوق بشر ، درچهارچوب یک کل واحد دنبال شود. این رویکرد کلی نگر ، باید هم درمرکزعملیاتی سازمان وهم درعرصه ی میدانی ، رعایت شود. ازسوی دیگر ، سازمان ملل متحد باید ازآینده نگری وقدرت برنامه ریزی برخوردارباشد وبتواند برای سالهای آینده ، پیش بینی وبرنامه ریزی نماید. سازمان نباید برای دخالت خود ، منتظربروزبحران بماند. دکترین جامع بازدارندگی باید برهمه ی ارکان سازمان ملل متحد حاکم گردد. این دکترین باید درساختاررهبری ، فرهنگ ومنابع انسانی این سازمان منعکس شود.

سازمان ملل متحد باید ازتوان جامع برای عکس العمل فوری برخوردارباشد تابتواند درصورت لزوم ، امنیت رابرقرارکرده وحمایت بشردوستانه رادرموارد بروز بحرانهای غیرمترقّبه ، سازمان دهد. عملیات میدانی درسازمان ملل متحد ، باید برعملیات دفتری ارجحیت داشته باشد. قضاوت آیندگان درباره ی سازمان ملل متحد ، براساس عملکرد میدانی این سازمان ، ونه تعداد گزارشهای منتشره توسط آن ، خواهد بود. درحال حاضر سازمان ملل متحد ، بیشترازآنچه عمل می کند ، می نویسد. این سازمان باید یک تشکیلات منسجم تیمی باشد تابااین توان ، باچالشهای موجود روبرو شود. مدیران عملیاتی سازمان ملل متحد درهرکشور ، باید این رویکردرا درسرلوحه ی کارخویش قراردهند. تصمیمات سازمان ملل متحد باید براساس واقعیتهای میدانی ونه فقط نتایج بدست آمده درسالنهای کنفرانس ، اتخاذ گردد. این سازمان ، باید علاوه بردولتها ، بابخش خصوصی وجامعه ی مدنی ارتباط تنگاتنگ برقرارنماید تابه اهداف توسعه ی 2030 دست پیداکند. منابع دولتی ، فقط قطره ای ازدریای منابع موردنیاز برای نیل به این هدف می باشد. زنان نیز باید درمرکزفعالیتهای سازمان ملل متحد قرارگیرند. صدای جوانان جهان نیزباید بطور رسا ، دراین سازمان شنیده شود. سازمان ملل متحد باید ازمنابع محدود خود بطورموثر بهره برداری نماید زیرا محدودیتهای مالی این سازمان ، احتمالاً درآینده تشدید خواهد شد. (6)

جهان اکنون با تشدید کشمکش میان قدرتهای بزرگ ، گسترش روزافزون عملیات تروریستی ، هرج ومرج دربازارها ، وبیکاری فراگیر روبروست. این وضع ، مبانی نظم جهانی پس ازجنگ رابه لرزه درآورده است. اصلاحات عاجل فوق ، حداقل کاری است که سازمان ملل متحد می تواند درشرائط فعلی انجام دهد. محدود کردن اصلاحات ضروری دراین سازمان به گسترش کمّی شورای امنیت ، راه به جائی نخواهد برد و پافشاری برآن ، ممکن است بحث اصلاحات را درسازمان ملل متحد به بن بست بکشاند و جهان رابه این نتیجه برساند که شورای امنیت درشرائط امروز، دیگرمحلی ازاعراب ندارد ونمی تواند نقشی موثردرمدیریت جهان ایفاء نماید. دراین صورت ، سازمان ملل متحد اگرچه منحل نخواهد شد اما بتدریج تحلیل خواهد رفت.

زیرنویس

1)UN STRENGTHENING and reform , www.betterworldcompaign.org

2)preventing sexual exploitation and abuse , www.un.org

3)Biden plan for UN security council , www.washingtonpost.com

4)reforming the UN : possibility and necessity , www.valdaiclub.com

5)reforming yhe united nations security council is a bad idea , www.cfr.com

6)my 10 principles to reform the united nations, before its too late , www.theguardian.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

بانک توسعه ی جدید

"بانک توسعه ی جدید" وموانع عضویت ایران

جهان پس ازجنگ ، دلار رادرجریان کنفرانس " برتون وودز"، بعنوان پول ذخیره ی بین المللی برسمیت شناخت وارزش هراونس طلا را معادل 35 دلار نعیین نمود. باتوافق هنری کیسینجر وملک فیصل دردهه ی 1970 ، پترودلار(Petro dollar) موجودیت یافت وکشورهای صادرکننده ی نفت، درازای حمایت نظامی آمریکا ، امنیت رابادلار معاوضه کردند. بدین ترتیب ، کشورهای خریدارنفت نیزمجبورشدند نفت رابادلارآمریکا خریداری نمایند واین امر، سلطه ی مطلق دلار را براقتصاد جهانی تثبیت کرد. اما این ارتباط، درسال 2021 باانعقاد قرارداد همکاری نظامی عربستان وروسیه ، سست گردید. دیگرآمریکا ، تنها حامی عربستان نبود ووزیر دارائی این کشور دراجلاس " داووس " اعلام کرد که دیگرکشورش رویه ی پنجاه سال گذشته راادامه نخواهد داد وتجارت خویش راغیرازدلار ، باپولهای دیگرنیزانجام خواهدداد. بدین ترتیب ، دلارزدائی ازاقتصاد جهان کلید خورد.

بااعلام ولادیمیرپوتین مبنی براینکه بریکس سرگرم ایجاد یک پول ذخیره ی بین المللی جدید است که وابسته به طلا می باشد، مرحله ای تاریخی درسیستم پولی ومالی جهان آغازشد که ثبات پولی دنیا را نوید می داد. ازآن پس ، بانکهای مرکزی جهان به ذخیره سازی طلا روی آوردند وبه گزارش " شورای جهانی طلا" که نهادی وابسته به صندوق بین المللی پول است ، تنها دردو ماهه ی نخست سال 2022 ، جهان بیشترین میزان خرید وفروش طلا راتجربه کرد. سنگاپور با 4/51 ، ترکیه با5/45 ، چین با 8/39، روسیه با 1/31 وهند با8/2 تن ، بزرگترین عرضه کنندگان طلا درجهان بودند. به موازات این روند ، ازسهم دلار درذخائر بانکهای مرکزی جهان کاسته شد. روزنامه ی تایمزمالی ازجهان خواست تاخود رابرای نظم پولی چند قطبی آماده کند : " دوران تسلط بلامنازع آمریکا برجهان دیگرسپری شده ویک نظم چند قطبی برجهان حاکم گردیده است : یک جهان ، دوسیستم ! " (1) به گزارش صندوق بین المللی پول نیز، جهان خودرابرای قرارگرفتن دریک سیستم بین المللی جدید آماده می کند. اکنون کشورهای عضو بریکس(BRICS) 40 درصد جمعیت و 5/31 درصد تولید ناخالص دنیا رابه خود اختصاص داده اند که از رقم مشابه برای 7 کشورصنعتی جهان (7/30 درصد) فراترمی رود. کشورهای مزبور، خودکفا بوده وهیچ وابستگی به آمریکا ندارند. پروژه ی " یک کمربند، یک راه " چین نیز که بزرگترین پروژه ی زیرساختی درتاریخ جهان است ، به مکمل پروژه ی بریکس تبدیل شده است.

بلوک بریکس درحال گسترش است وبرای برقراری نظم نوین اقتصادی درجهان تلاش می کند. یکی ازمهمترین نهادهائی که این بلوک برای نیل به هدف دلارزدائی ازاقتصاد جهان ایجاد کرده ، " بانک توسعه ی جدید " (NDB) است که نهادی جایگزین برای بانک جهانی محسوب می شود. درمارس 2023 این بانک رئیس جدید خودرا به جهانیان معرفی کرد : دیلماروسف (Dilma Rosseff) رئیس جمهور سابق چپگرای برزیل. وی هدف بانک تحت نظرش را " تامین مالی سرمایه گذاریهای زیرساختی ، کمک به فقرزدائی ، ایجاد اشتغال ، ونیل به توسعه ی پایدار " اعلام کرد وازهمه ی کشورهای جهان خواست تابه این بانک بپیوندند. اعضای فعلی بانک توسعه ی جدید، علاوه بر5 عضوبنیانگذاربریکس ، بنگلادش ، امارات متحده عربی ومصر هستند و اروگوئه نیز روند پیوستن به این بانک راطی می کند. روسف اعلام کرد که عضویت آرژانتین ، عربستان وزیمبابوه نیز مراحل نهائی خود راطی می کند. اکنون بریکس به یکی ازمهمترین نمادهای کنش چند جانبه قدرتهای نوظهور تبدیل شده و بانک توسعه ی جدید نیز، به مثابه ی دستاورد چند جانبه گرائی بریکس ، اهداف بلند پروازانه ای را درزمینه ی گسترش توسعه ی پایدار ، تعدیل شکافهای زیرساختی وتوسعه ای درکشورهای عضو وسایراقتصادهای نوظهور، دنبال می کند. مهمترین حوزه هائی که تاکنون ازسوی این بانک ، تامین مالی شده اند عبارتنداز: انرژی ومنابع تجدید پذیر ، بهسازی شبکه های حمل ونقل ، اقتصاد دیجیتال ، زیرساختهای اجتماعی وحفاظت ازمحیط زیست.(2)

بریکس نهادی است که اهداف بلند پروازانه ای رادرزمینه ی توسعه ی پایدار دنبال می کند. منطق حاکم بربانک توسعه ی جدید ، به مثابه ی بازوی اعتباری بریکس ، اصلاح نظام مالی جهان است. دراجلاس سران بریکس درآفریقای جنوبی(2013) ، تاسیس این بانک مورد تصویب قرارگرفت ومقرّ آن درشهر شانگهای تعیین شد. بانک توسعه ی جدید، ازسال 2014 وباسرمایه ی اولیه 100 میلیارددلار ، شروع بکارکرد. دیلماروسف رئیس فعلی بانک ، هدف کوتاه مدت آنرا واگذاری 30 درصد اعتبارات، به پولهای محلی ، وهدف بلند مدت آنرانیز دلارزدائی ازاقتصاد جهانی اعلام کرد. اینکار باهدف کاهش وابستگی کشورهای عضو به دلار وحفاظت ازاقتصاد آنها دربرابرنوسانات زیانبار ارزی انجام می گیرد. درحال حاضر ، دلار پول ذخیره ی بین المللی است وهرگونه تغییر درسیاست پولی آمریکا ، براقتصاد جهانی تاثیر می گذارد. مثلاً ازمارس 2022 که فدرال رزرو آمریکا نرخ بهره راافزایش داد، ازارزش پول بسیاری ازکشورهای جنوب کاسته شد ، واردات آنها گرانتر گردید وباردیون ایشان سنگین ترشد. از آن زمان تاکنون ، فرارسرمایه ازکشورهای جنوب سرعت گرفته است. دیلماروسف می گوید : " درآینده، دیگریک پول برسیستم پولی دنیا حکومت نخواهد کرد وازپولهای محلی بیشتری درتسویه حسابهای بین المللی استفاده خواهد شد.". بانک توسعه ی جدید تاکنون ، اوراق قرضه ی خودرا به یوان منتشرکرده است

اما دربانک جهانی ، وضع به گونه ی دیگری است. دراین بانک وبازوی اعتباری آن " بانک بین المللی ترمیم وتوسعه"(IBRD) ، 8/15 درصد آراء به آمریکا تعلق دارد وبقیه ی کشورها بافاصله ی زیاد بدنبال آمریکا قراردارند : ژاپن (22/7) ، چین (6/5) ، آلمان (3/4) ، وانگلیس (8/3) . روسیه با88/2 ، کانادا با56/2 ، وایتالیا با5/2 درصد آراء ، دررده های بعدی قرارمی گیرند. این ساختار ، بانک جهانی رابه نهادی نواستعماری تبدیل کرده است که باید درواقع آنرا " بانک واشنگتن " نامید.صندوق بین المللی پول نیزبه مثابه ی یکی دیگرازنهادهای برتون وودز ، تحت کنترل آمریکا قراردارد. مهمترین شرط برای واگذاری اعتبار توسط این نهاد ، انجام اصلاحات نئولیبرالی درچهارچوب " برنامه ی تعدیل ساختاری " می باشد که کاهش هزینه های اجتماعی ودستمزدها ، تحت فشارقراردادن بازنشستگان ومقرری بگیران ، کاهش هزینه های بهداشتی ودرمانی ، لغوسوبسیدها ، خصوصی سازی بنگاههای دولتی وحذف مقررات وکنترلهای بازار، ازمفاد آن می باشد. برخلاف بانک جهانی ، بانک توسعه ی جدید ، یک نهاد واقعاً چند جانبه است وسرمایه ی اولیه ی آن ، به تساوی توسط موسسین تامین گردیده است. اعضای بانک ازحق رای مساوی برخوردارند وهیچیک ازآنها ازحق وتو برخوردارنیست. ریاست بانک بصورت چرخشی میان پنج عضو بنیانگذار تغییر می کند وچهارعضو دیگر نیز ، معاونان رئیس می باشند.

معهذا تنش درروابط چین وهند، پرجمعیت ترین کشورهای جهان ، ازچالشهای بزرگ رویاروی بریکس است.روابط این دوکشور بافرازونشیبهائی همراه بوده امااکنون بنظرمی رسد آنها مایل به تنش زدائی وهمکاری بایکدیگر هستند وهند ازطریق مشارکت دربانک سرمایه گذاری زیرساختی آسیا ، بانک توسعه ی جدید ، وشورای همکاری شانگهای ، بطورغیرمستقیم باب همکاری باچین راگشوده است. بعلاوه 7 کشوراز 13 کشور عضو اوپک نیز ، یابه بریکس پیوسته اند ویا متقاضی عضویت دراین بلوک می باشند. بنظرمی رسد که یک فضای اقتصادی وژئوپولتیک جدید بتدریج شکل میگیرد که آمریکا درآن جائی ندارد.(3)

ایران و بانک توسعه ی جدید

درصرت تنش زدائی ازسیاست خارجی ایران ، این کشورنیزمی تواند درمیان مدت، به عضویت بانک توسعه ی جدید درآید. رئیس اتاق بازرگانی ایران چندی پیش درنامه ای به ابراهیم رئیسی ، پیشنهاد کرد که ایران بجای تلاش برای عضویت درگروه بریکس ( که حاصل شد ) ، برعضویت دربانک توسعه ی جدید تمرکزکند. وی نوشت که تاخیردرآغازمذاکرات برای الحاق ایران به این بانک ، به نفع ایران نیست زیرا پذیرش عضویت کشورها دراین بانک ، برمبنای اجماع قراردارد وباپیچیدگی هائی همراه است درحالیکه عضویت دربریکس برای ایران ، فقط منافع پرستیژی دربردارد. اگرچه عضویت دربانک توسعه ی جدید ، باتوجه به رویه ی تامین مالی آن به ارزهائی غیرازدلار، امکان بهره مندی کشورازمنابع مالی این بانک رادرمیان مدت فراهم می کند اما عضویت دراین بانک ، به آسانی میسّرنیست. ازآنجائیکه رعایت توازن منطقه ای درپذیرش اعضای جدید، ازسوی شورای حکام بانک ضرورت دارد وباتوجه به عضویت امارات متحده عربی وطی شدن مراحل عضویت عربستان ، موقعیت مذاکراتی ایران برای پیوستن به بانک توسعه ی جدید ، هرروز دشوارتر می شود.

درشرائط فعلی ، اقتصاد ایران آنچنان تحت فشارقراردارد که حتی ازدریافت مطالبات خود ازعراق که نفوذ زیادی درآنجا دارد، عاجزمانده است. ازاین گذشته ، یکی دیگرازشرائط عضویت دربانک توسعه ی جدید ، حکمرانی خوب است که مهمترین شاخصه ی آن ، بخش عمومی شفاف وپاسخگوست که البته ایران فاقد آن است. شاخص دیگر، تعهد متقاضی عضویت ، به توسعه ی پایداراست که کشور مزبورباید درعمل نشان دهد که پروژه هایش به توسعه ی پایدار متعهدند. ایران ازاین نظر، باچالشهای جدّی دراجرای معاهده ی پاریس ورعایت استانداردهای زیست محیطی روبروست. توانائی انطباق رویه های ارزیابی وتایید دربانکهای کشور درخواست کننده ی عضویت، ظرفیت مدیریت پروژه های تامین مالی شده توسط کشورمتقاضی ، ورعایت الزامهای مالی خاص ( ازجمله تعهد به مشارکت درصندوق ذخیره ی بانک ) ، ازدیگرشرائط عضویت دربانک توسعه ی جدید می باشد که همگی درایران با چالش روبرو هستند.

درشرائطی که نظام مالی ایران بطورکامل تحت تحریم آمریکا قراردارد وحتی قادربه پرداخت حق عضویت خود درسازمانهای بین المللی نیست ، تامین معیارهای مالی عضویت دربانک توسعه ی جدید ، بسیاربعید به نظرمی رسد. دیگراینکه دراین بانک ، توازن منطقه ای اعضاء به عنوان یک اولویت دنبال می شود. باتوجه به عضویت امارات متحده عربی وعضویت قریب الوقوع عربستان ، که قدرت مالی آنها برای بانک جذاب می باشد، عضویت ایران باچالشی جدّی روبرو می باشد. اگر درهمه ی این موارد، شاخصهای جهانی مبنای کارقرارگیرند ، وضع ایران دشوارخواهد بود. امااگر بانک توسعه ی جدید، شاخصها ومعیارهای بین المللی راملاک کارخود قرارندهد وفقط ازطریق مذاکره با ایران ، به جمعبندی دراین موارد برسد ، شرائط فرق خواهد کرد. ازسوی دیگر ، بانک توسعه ی جدید، نهادی نوپا درنظم جهانی است وبه گونه ای طراحی شده که درهمکاری ورقابت بانهادهای سنتی ، ونه درتعارض باآنها ، قراردارد. بنابراین ایران، درشرائطی می تواند ازمزایای عضویت دراین بانک برخوردارگردد ، که موقعیتی مانند سایر اعضای این نهاد درنظم بین المللی کسب نماید ودروضعیت رقابت وهمکاری با جهان قرارگیرد؛ هدفی که ایران فرسنگها باآن فاصله دارد. ایران درشرائطی می تواند به عضو موثر این نهاد ونهادهای مشابه تبدیل شود ، که الزامات همکاری بین المللی را همچون بنگلادش ، مصر ، امارات ، وعربستان ، رعایت نماید وکلام آخراینکه ، همانطور که قبلاً گفتیم ، عضویت دربانک توسعه ی جدید، بسیارمهمترازعضویت دربریکس است که فقط جنبه ی حیثیتی دارد. ایران اگرمی خواهد ازمزایای عضویت دربریکس منتفع شود ، باید به عضویت بانک توسعه ی جدید درآید واینکار، بدون عادی سازی روابط با جهان ، ممکن نیست. (4)

*************

ظهور وسقوط امپراتوریها وپولهای ذخیره ی بین المللی ، پدیده ی تازه ای نیست وسابقه ی تاریخی دارد. ازامپراتوری هلند و " گیلدر" (Guilder) گرفته تا امپراتوری بریتانیا و" پوند استرلینگ" ، واکنون امپراتوری آمریکا و "دلار". این تغییر، به ناچار تغییرنظم بین المللی رابدنبال دارد. عصر بریکس ، تازه آغازشده است و "بانک توسعه ی جدید" برتارک این عصر می درخشد.

زیرنویس

1)why a BRICS currency is a flawed idea , www.ft.com

2)De-dollarisation , shifting power between US and BRICS , www.lowyinstitute.org

3)BRICS New Development Bank and De-dollarisation , www.mronline.org

4)Irans membership in BRICS – consequences and prospects , www.middleeastbriefing.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635- 9973-6037

جنگ درقفقاز به پایان نرسیده است

جنگ درقفقازبه پایان نرسیده است

( دورجدید مناقشه درراه است )

جهان انتظارداشت که باانحلال دولت خودخوانده ی قره باغ ، بالاخره مناقشه ی دیرپا میان آذربایجان وارمنستان پایان گیرد وپیمان صلح میان این دوکشوربه امضاء برسد تا منطقه ، روی آرامش بخود ببیند. اما خصومت این کشورها بایکدیگر وباهمسایگان ، عمیق ترازآن است که به این سادگی فروکش کند. علت این امرنیزآن است که بازیگران صحنه ی قفقاز، متنوعند وبه این دوکشورمحدود نمی شوند. علاوه بر سه کشور آذربایجان ، ارمنستان ، وگرجستان ، سه بازیگرمنطقه ای یعنی ایران ، ترکیه ، وروسیه ، ودو بازیگرفرامنطقه ای یعنی آمریکا واتحادیه اروپا ، ونیزتعدادی بازیگر بین المللی نظیرسازمان ملل متحد ( بدلیل درگیری در مناقشه ی قره باغ وصدورچند قطعنامه وبیانیه) ، ناتو ( بدلیل استقرار درترکیه وحضوردرگرجستان وهمکاری باآذربایجان ) وسازمان امنیت وهمکاری اروپا ( بدلیل حضور درروند مناقشه ی قره باغ ازطریق گروه مینسک) درروند تحولات قفقاز جنوبی ایفای نقش می کنند. برخلاف منطقه ی بالتیک ، قفقازجنوبی فاقد یک ساختارمنطقه ای است وبه همین دلیل ، سه کشوراین منطقه نمی توانند درخصوص مسائل فیمابین به مذاکره بنشینند. تحلیل وارزیابی تهدیدات وچالشهای امنیتی قفقاز ، بیانگرآن است که قفقاز جنوبی درکناردارا بودن اهمیت استراتژیک ، درگیریک بحران عمیق سیاسی واقتصادی است. درصحنه ی سیاسی ، اگرچه پیشرفتهائی درزمینه ی حاکمیت دموکراسی صورت گرفته ، لکن آثاراقتدارگرائی، همچنان دربسیاری ازعرصه های حیات سیاسی کشورهای منطقه وکشورهای همجوار باقی است. ازسوی دیگر ، قاچاق سلاحهای سبک وسنگین وهمچنین مواد خام و وقطعات سلاحهای کشتارجمعی، ونیز قاچاق مواد مخدر ، ازموارد شایع درقفقاز می باشد. برخلاف مسیرتجارت مواد مخدر که شرقی – غربی است ، منطقه ی قفقاز درمسیر قاچاق سلاح وتجهیزات نظامی ازشمال به جنوب قراردارد وبسیاری ازدولتمردان فاسد منطقه که ازاین تجارت کثیف سود می برند ، خواهان آرامش منطقه نیستند. بدلیل تقاضای روزافزون مواد مخدر در اروپا ، وتفاوت سرسام آور قیمت مبداء ومقصد ، این نوع تجارت ازجذابیت بیشتری برای سوداگران مرگ و دولتمردان فاسد منطقه برخورداراست. منطقه ی قفقاز، درمسیردوخط اصلی قاچاق مواد مخدر ازافغانستان به اروپا قراردارد : مسیربالکان ، ومسیرشمالی.

بحران قره باغ نیزبخشی ازاین کلاف سردرگم است. سرنوشت قره باغ درواقع ، درجنگ 44 روزه ی پائیز 2020 رقم خورد. دراین جنگ ، خط مقدم دفاعی ارمنستان درهم شکست و " شوشا " ( shusha) دژ دفاعی نیروهای ارمنی ، به تصرف آذربایجان درآمد. اگرچه پس ازاین پیروزی ، علی اف رئیس جمهورآذربایجان ، خویشتنداری نشان داد وباآتش بس پیشنهادی روسیه موافقت کرد اما درهمان زمان ، پیروزی کشورش راطی چند سال آینده ، نویدداد. این کشور ، خرید تجهیزات پیشرفته ی نظامی راازترکیه واسرائیل آغاز کرد درحالیکه روسیه نسبت به فروش سلاح به ارمنستان وآذربایجان مردد بود. این تردید ونیزآغازجنگ دراوکراین ، نقش روسیه رادرتحولات قفقازجنوبی کمرنگ کرد. ایروان نیزبرروی همه ی این تحولات چشم فروبست. برنامه ریزان سیاسی ونظامی روسیه ازمدتها قبل ازحمله ی غافلگیرکننده ی اخیر آذربایجان به قره باغ ، همکاریهای گسترده ی نظامی – امنیتی ترکیه باآذربایجان رازیرنظرداشتند اما آنرادست کم می گرفتند درحالیکه این تدارکات ، حاکی ازآمادگی ترکیه برای دخالت درامورقفقازجنوبی بود. مسکو برآن بود که ابتکارصلح اش درسال2020 وحضورپاسداران صلح روسی درمنطقه ، به منزعه برای همیشه پایان داده است درحالیکه چنین نبود.ناتوانی صلح بانان روسی درارائه ی کمکهای بشردوستانه به قره باغ ، هنگامی که این منطقه 9 ماه تحت محاصره قرارداشت ، حاکی از بی پایگی این تصور وشکست پروژه ی روسیه درمنطقه بود. لغو ناگهانی خودمختاری قره باغ ، ضربه ای بزرگ برسیاست روسیه بود. اهمیت ژئوپولتیک ناگورنو قره باغ برای آذربایجان درآنجاست که این منطقه، سرزمین اصلی آذربایجان راازازنخجوان جدامی کند ومرز این کشورباترکیه محسوب می شود.

ازسوی دیگر، نگرانی ایران ازتحولات قفقازنیزقابل درک است. پس ازاستقلال آذربایجان ، روابط میان این کشور وایران بانوساناتی همراه گردید وبویژه ازوقتی که روابط گرم میان باکو وتل آویو برقرارشد، روابط دوکشوربه تیرگی گرائید. ایران معتقد است که باکو ، نفت راباسلاح معاوضه می کند وپایگاه اطلاعاتی درجوارمرزایران ، دراختیاراسرائیل قرارمی دهد واین کشوررا به تخته پرشی برای حمله به ایران تبدیل می کند. نخجوان فقط 90 مایل باتبریز فاصله دارد وتبریز مرکز استانی است که باکو آنرا آذربایجان جنوبی می نامد. ایران صریحاً مخالفت خودراباهرگونه تغییرنقشه ی منطقه ، بویژه مسدود شدن راه دسترسی خود به ارمنستان ، ابرازکرده است. برخی مقامات تندرو درایران ، حتی پیشنهاد کرده اند که ایران یک منطقه ی حائل 20 مایلی درداخل خاک قره باغ ، نخجوان واستان سیونیک(Syunik) ایجاد نماید تا مانع قطع راه ارتباطی خود باارمنستان گردد. چندی پیش ایران ، درجوارمرزخود باجمهوری آذربایجان ، دست به مانورگسترده ی نظامی زد تاعزم خودرا برای مقابله باهرگونه تغییر نقشه ی منطقه ، اعلام نماید. پارلمان اسرائیل درهمان روز ، قطعنامه ای راازتصویب گذراند که درآن، ازآنچه که احساسات ملی گرایانه ی مردم آذربایجان جنوبی نامیده می شد ، حمایت کرد.

همه ی این موارد حاکی ازآنند که جنگ اخیرقفقاز، به پایان نرسیده است ومنطقه آبستن برخوردهای به مراتب بزرگتر واحتمالاً خونین ترمی باشد.شاید گشودن یک راه ترانزیت ازایران به نخجوان ، بتواند نگرانیهای تهران رادرکوتاه مدت وبطورموقت برطرف نماید.اما ریشه های عمیق تنش درقفقازراخشک نخواهد کرد وخطررویاروئی میان کشورهای منطقه، این باربابازیگری ایران ،همچنان جدّی باقی می ماند. آنچه بیشترموجب نگرانی می شود، اعمال فشار مخالفین ورقبای منطقه ای تهران برباکو، برای رویاروئی باایران ازیک سو ، وجاه طلبیهای منطقه ای ایران ازسوی دیگرمی باشد که به چالشها درمنطقه ی قفقاز دامن می زند.

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

ایران ؛ تشدید فشاربراصحاب رسانه

ایران ؛ تشدید فشاربراصحاب رسانه

حدود 200 سال است که روزنامه نگاران ایران ، برای بقاء می جنگند. دراین سالها ، حکومت همیشه به ایشان به چشم دشمن وعامل بیگانه نگریسته است. اما اکنون ، فشاربراصحاب رسانه درایران ، ابعاد بی سابقه ای بخود گرفته و حرفه ی روزنامه نگاری، به راه رفتن روی میدان مین تبدیل شده است. برخی نیز ، روزنامه نگاری درایران را به حمل بمب ساعتی درجیب ، تشبیه کرده اند. درطول تاریخ 186 ساله ی روزنامه نگاری درایران ، یعنی اززمان انتشارنخستین روزنامه دراین کشور، صدها روزنامه نگار دستگیر وبه زندان افکنده شده اند وبرخی ازسرشناس ترین این افراد ، مانند میرزاجهانگیرخان ، شیخ احمد روحی ، فرّخی یزدی ، وخسروگلسرخی ، دردوران قاجاروپهلوی ، به قتل رسیدند.

اما دهه های پس ازانقلاب اسلامی ، شاهد سطح بی سابقه ای از سرکوب درایران بود. به نوشته ی گزارشگران بدون مرز(RSF) ، فقط دردو دهه ی اول انقلاب ، حداقل 860 روزنامه نگار دستگیر ، زندانی وبرخی ازآنهانیزاعدام شدند.(1) اما درکمال تعجب ، این فشارسهمگین برای وادارکردن روزنامه نگاران به تمکین ، تاکنون بی نتیجه مانده است. 25 سال پیش ، دریکی ازروزهای سرد زمستان ، احمد بورقانی معاون وزیرفرهنگ وقت ( عطاء الله مهاجرانی) استعفای خودرا تقدیم رئیس خویش کرد ودرسخنرانی متعاقب آن ، عمرمعاونت مطبوعات وزارت فرهنگ رادرایران ، برابرباعمریک چریک دانست: شش ماه. معهذا بورقانی 16 ماه دراین پست دوام آورد وسرانجام دراعتراض به توقیف فله ای جرائی اصلاح طلب توسط قوه قضائیه ی تندرو ، وتصویب قانون جدید مطبوعات، که قانونی به غایت ارتجاعی بود ، ونیزبعلت اختلاف نظر بامهاجرانی ، ازکارخود استعفاء کرد. مهاجرانی نیزکه خود یک سال بعد بارای عدم اعتماد مجلس ازکاربرکنارشد ، درپاسخ به بورقانی گفت : " فرهنگ ، جای جنگ چریکی نیست." ازآن زمان به بعد ، روندی آغازشد که به بازداشت گروهی روزنامه نگاران ومقامات دولتی اصلاح طلب انجامید که برخی ازایشان ، سالها درزندان ماندند.

اکنون درایران ، کاربه جائی رسیده که اصحاب رسانه نمی دانند که نیروهای امنیتی، کی درب خانه یامحل کارشان راخواهند کوبید.به همین دلیل روزنامه نگاری درایران، به مرگ تدریجی تبدیل شده است. وقتی بابورقانی که عضو حکومت ایران بود، چنین رفتارشد، باروزنامه نگاران مستقل خارج ازحکومت چگونه برخورد می شود؟ بورقانی سپس سراززندان در آورد وبرخی دیگرازمقامات دولت باصطلاح اصلاحات ( ابطحی ، تاجزاده و...) ، درزندان به اوپیوستند. کاردرچنین شرائطی ، بسیاردشواراست. درشرائطی که اوضاع سیاسی واقتصادی جامعه ، بی ثبات است ، خطوط قرمز حکومت هرلحظه تغییرمی کند وروزنامه نگار برای اینکه ازخشم حکومت درامان بماند ، مجبوراست خودرابااین تغییرات تطبیق دهد. اما درپی قتل حکومتی مهساامینی واعتراضات متعاقب آن ، شرائط برای کار روزنامه نگاری ، دشوارترگردید. ازآن زمان تاکنون ، بیش از100 روزنامه نگار دستگیرشده اند وبسیاری ازآنها احکام سنگین زندان دریافت کرده اند. مقامات حکومت ایران انتظاردارند که روزنامه نگاران ازکنار جنبشی که 500 کشته ، هزاران زخمی و 20 هزاربازداشتی برجای گذاشته ، وارکان حکومت رابه لرزه درآورده ، بی تفاوت عبورکنند ! این برخوردها ، ایران رادرانتهای لیست شاخص جهانی آزادی مطبوعات (WPFI) قرارداده است : رتبه ی 177 درمیان 180 کشورجهان.

معهذا ، فشاروپیگرد حکومت ، تنها بخشی ازمشکلاتی است که روزنامه نگاران باآن دست وپنجه نرم می کنند. مشکلات معیشتی اکنون درصدرمشکلات روزنامه نگاران ایران قراردارد. علاوه برعدم امنیت شغلی ، گرانی بهداشت ودرمان ، ونرخ تورم بالاتراز 50 درصد اقلام اساسی زندگی ، کمراین قشر زحمتکش راخم کرده است. بسیاری ازاین روزنامه نگاران ، باحقوقی کمتر ازحداقل دستمزد قانونی ، کارمی کنند که پرداخت آنهم گاه ماهها به تاخیرمی افتد. دولت ابراهیم رئیسی قصد دارد قانون معافیت مطبوعات ازپرداخت مالیات رالغو کند. این درحالیست که دربودجه ی فعلی کشور، مبالغ هنگفتی به پلیس ، نیروهای امنیتی ، بسیج ، سپاه وسازمانهای اطلاعاتی ، اختصاص یافته است. این برخورد ، برخی ازجرائی کشوررا درآستانه ی تعطیلی قرارداده است. بدین ترتیب ، جمهوری اسلامی به روزنامه نگارانی که دولت رئیسی وعملکرد نیروهای امنیتی رابه چالش می کشند، اعلان جنگ داده است. معهذا ، روزنامه نگاران مستقل سعی می کنند تابابه خطرانداختن شغل ، آزادی وجان خویش ، افکارعمومی رااز اعتراضات مردمی ، اعدام معترضین ، حمله به دانشگاهها ، بازداشت فعالین سیاسی ، روزنامه نگاران ، وکلا ، هنرمندان ، ورزشکاران ودیگر اقشارمردم ، مطلع سازند. حکومت جمهوری اسلامی ، به هیچوجه فکرنمی کرد که بااین برخورد شجاعانه ومسئولانه ی اصحاب رسانه روبرو شود. حکومت ایران تاقبل از جنبش " زن ، زندگی ، آزادی " ، تصور می کرد که بادهه ها سانسور ، به زندان افکندن روزنامه نگاران ، وخفه کردن اعتراضات ، موفق شده است افکارعمومی ورسانه ها راتحت کنترل گرفته وباخود همراه سازد.

دورجدید اعمال فشاربرجرائد ، ازدولت روحانی وبالغوسوبسید کاغذ برای روزنامه ها آغازشد. جرائد مجبورشدند ازتعداد صفحات خود بکاهند وحتی روزنامه های دولتی ونیمه دولتی مثل همشهری نیزازاین فشاردرامان نماندند. این روزنامه اخیراً 70 روزنامه نگار و 70 نفرازکارکنان فنی خودرااخراج کرد. روزنامه ی دولتی ایران نیز23 نفراز کارکنان خویش را اخراج نمود. لذا اعمال فشار مالی برجرائد مستقل واصلاح طلب درایران را باید بخشی ازپروژه ی سانسور دراین کشورتلقّی کرد. سانسور اشکال مختلفی دارد که یکی از آنها محروم شدن ازمزایای اقتصادی است. بگیر وببند روزنامه نگاران وتوقیف جرائد ، چهره ی زشتی ازحکومت نزد افکارعمومی ارائه می دهد درحالیکه تعطیلی جرائی دراثر فشاراقتصادی ، چنین انعکاسی درجامعه ندارد ومقامات حکومتی بخاطرآن سرزنش نمی شوند.

درسال گذشته ، کمیته ی حمایت ازروزنامه نگاران(CPJ) ، فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) ، و گزارشگران بدون مرز(RSF) ، ازدولت ایران خواسته اند تا روزنامه نگارانی راکه بخاطرانجام وظائف خود درزندان به سر می برند ، آزادکند. اما پاسخی دریافت نکرده اند. ایران ، اکنون به سیاهچاله ای می ماند که اژدهائی به غایت محافظه کار برفرازش به پاسداری مشغول است تامانع انتشار خبرازدرون این سیاهچاله به خارج گردد. به همین دلیل ، سازمانهای بین المللی تاکنون نتوانسته اند درمبارزه با حبس اصحاب جرائد ، اخذ اعترافات اجباری وسانسور ، کمک چندانی به همتایان ایرانی خود بنمایند ومهمترین کاری که تاکنون انجام داده اند ، انتشار نام وپیگیری پرونده ی قضائی روزنامه نگارانی است که بازداشت می شوند که البته آنهم درنوع خود ، غنیمت است.

1)inside Irans “war of attrition “ on journalists , www.middleeasteye.net

کمک مالی به کارت بانکی شماره8732-9635-9973-6037

Like

Comment

Share

فلسطین ، قربانی افراطی گری

فلسطین،قربانی افراطی گری

(حمله به غزّه و پیامدهای آن)

روزانه صدها مرد ، زن ، وکودک ، زیربمباران بی وقفه ی غزّه توسط اسرائیل، جام می بازند. بیمارستان ، مسجد ، کلیسا ومنازل مسکونی ، ازاین بمباران درامان نیستند. اکنون جمعیت 3/2 میلیونی غزّه که زیربارانی ازبمب قرار دارد، باهشداراسرائیل ، به سوی جنوب این نوار40 کیلومتری روان است.

سفیر سابق انگلیس درلبنان ، اخیراً درمقاله ای که در فایننشال تایمز به چاپ رسید ، نوشت : "برای غرب ، مداخله درخاورمیانه زیانباراست ، عدم مداخله نیززیانباراست ، قرارگرفتن میان این دونیززیانباراست". به عبارت دیگر ، امپریالیسم جهانی درباتلاق خاورمیانه گرفتارشده وهرچه دست وپامی زند، بیشتردراین باتلاق فرومی رود. سیاست نابودی حماس ، خاورمیانه را درحمام خونی غرق خواهد کرد که تاکنون سابقه نداشته است. جرائد مهم غرب، ازتایمزمالی وواشنگتن پست گرفته تاگاردین و فارن پالیسی ، دراین روزها توجه خود رابه برآورد خسارات احتمالی گسترش جنگ غزّه معطوف کرده اند وفایننشال تایمز وضعیت امروز غزّه رابا وضعیت موصل درسال 2016-2017 مقایسه کرده است.(1) هر دوشهربالغ بردومیلیون نفرجمعیت دارند. درآن زمان ، موصل با 8000 مدافع داعش ، دربرابر ارتش یکصد هزارنفری ائتلاف به رهبری آمریکا ،قرارگرفته بود. معهذا ، تصرف موصل 9 ماه به درازا کشید. برآورد توان حماس ، بسیاردشواراست وبین 30 تا40 هزارنفرتخمین زده می شود که ازمیان آنها ، ده هزار نفرنیروی بسیارآموزش دیده می باشند. به این رقم باید 15 هزاررزمنده ی جهاد اسلامی رانیزاضافه کرد. بدین ترتیب تعداد مدافعان غزّه ، حداقل 5 برابرمدافعان موصل است. بعلاوه حماس ، برخلاف داعش ، درسرزمین خود می جنگد وازپشتیبانی بخشی ازمردم خود برخوردارمی باشد. همچنین حماس، برخلاف داعش ، سالها وقت داشته تاخودراآماده ی این نبرد کند وشبکه ای پیچیده ازتونلهای زیرزمینی رابه طول تقریبی 500 کیلومتر احداث نماید تارزمندگان حماس بااستفاده ازآنها ، ازمهلکه بگریزند ویاضربات غافلگیرانه بردشمن وارد آورند. وبالاخره حماس ، برخلاف داعش ، به سلاحهای پیچیده ازقبیل راکت ، موشک ، مین ، موشک ضدتانک ، وپهباد مسلح است.

درسال 2014 که ارتش اسرائیل وارد غزّه شد وچند هفته درآنجاباقی ماند ، 3500 فلسطینی و70 سربازاسرائیلی جان باختند. اما عملیاتی که اکنون اسرائیل برای غزّه تدارک دیده ، بسیاروسیعتر ازجنگ 2014 ونبرد موصل است که بطریق اولی ماهها ادامه می یابد وخسارات وتلفات به مراتب سنگین تری بر جای می گذارد. کارشناسان نظامی معتقدند که برای عملیات زمینی درغزّه، باید به ازای هررزمنده ی حماس، 5 سربازاسرائیلی درجبهه حضورداشته باشد. بعبارت دیگراگر تعداد رزمندگان حماس را 50 هزار نفردرنظربگیریم، اسرائیل باید حداقل 250 هزار نیرو دراختیارداشته باشد. به این معادله باید نیروهای حزب الله درشمال اسرائیل ودیگرنیروهای نیابتی ایران درمنطقه رانیز اضافه کرد. درجنگ موصل ، بیش از 40 هزارغیرنظامی کشته شدند وشهربه ویرانه تبدیل شد. درجنگ خیابانی که متعاقب بمباران گسترده ی شهر آغازشد ، تلفات سنگینی برارتش عراق واردآمد. به نظرمی رسد اسرائیل با درس گرفتن ازاین تجربه وتجربیات مشابه ، تلاش می کند غزّه را بابمباران هوائی کاملاً ویران کند وبه منطقه ای هموارتبدیل نماید تاصحنه برای عملیات نیروی زمینی آماده شود. ارتش اسرائیل بارها ازمردم شمال غزّه خواسته که این منطقه راترک کرده وبه جنوب بروند اما شرائط درجنوب به شکلی است که بسیاری ازمردم ازرفتن به جنوب اکراه دارند ویاپس ازرفتن ، دوباره به شمال برمی گردند. کمبود آب ، غذا ، دارو ، مسکن ونیز بمبارانهای مکرر اسرائیل درمسیر حرکت به جنوب ، ازعلل این اکراه می باشد. لذا ، علیرغم خلوت شدن شمال غزّه ، هنوز بسیاری ازمردم در این منطقه مانده اند. کارشناسان سازمان ملل متحد هشدارمی دهند که اگرنیازهای اولیه ی مردم غزّه به اندازه ی کافی تامین نشود، خطرقحطی این منطقه راتهدید می کند. با افول شرائط بهداشتی وفقدان آب آشامیدنی سالم ، خطرشیوع بیماریهای مسری مانند وبا جدّی است. بدون سوخت ، برق وآب نیزقطع می شود وسیستم جمع آوری زباله وپسماند نیزمتوقف می گردد.

درعین حال ، جامعه ی بین المللی نسبت به این فاجعه ی انسانی ، بی تفاوت نمانده است. برگزاری تظاهرات تاریخی 300 هزارنفری درلندن ، 30 هزارنفری درپاریس وتظاهرات مختلف درگوشه وکنارجهان درحمایت ازفلسطین ، نشانه ی به درد آمدن وجدان بین المللی از حوادث غزّه است. باادامه ی جنگ ، مردم جهان ، دیگربمباران غزّه وحمله ی زمینی به این منطقه را ، پاسخ به تهاجم 7 اکتبر حماس به خاک اسرائیل نمی دانند بلکه ، تداوم 75 سال سرکوب مردم آواره ی فلسطین تلقّی می کنند.

درهرصورت ، حتی یک لحظه نباید تردید کرد که حمله ی گسترده ی راکتی حماس به خاک اسرائیل ومتعاقب آن، قتل عام 1400 نفرازمردم این کشور وبه گروگان گرفتن 220 نفردیگرازایشان، یک عملیات تروریستی وغیرقابل دفاع بوده است. اما این جنایت ، به هیچوجه جنایت بزرگتر کشتارفلسطینی ها توسط اسرائیل راتوجیه نمی کند زیرا این عملیات ، باهدف پاکسازی قومی غزّه صورت می گیرد. فلسطین ، اکنون قربانی دوافراط گرائی بزرگ است : افراطی گری راستگرایانه ی دولت نتانیاهو از یکسو وافراطی گری بنیادگرایانه ی حماس ازسوی دیگر.

1)Israels move into Gaza marks dangerous new phase in war , www.ft.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037

در غزّه چه می گذرد ؟

درغزّه چه می گذرد ؟

(فلسطین ، عرصه ی ترکتازی افراطیون)

اسرائیل اکنون غزّه را تحت محاصره ی کامل قرارداده وازرسیدن سوخت ، آب ، برق ، غذا ، دارو ودیگراقلام حیاتی به این منطقه جلوگیری می کند. درکرانه غربی نیز خشونت بالا گرفته و90 فلسطینی بدست شهرک نشینها به قتل رسیده و1100 نفرنیززخمی شده اند. براستی علت ازسرگرفته شدن خشونت درفلسطین چیست ؟

اولاً قبل ازجنگ فعلی ، فلسطین یکی ازمرگبارترین سالهای دهه ی اخیرخود راپشت سرگذاشت. حداقل 247 فلسطینی ( ازجمله 47 کودک ) دراین سال ، بدست سربازان وشهرک نشینان اسرائیل به قتل رسیدند. درهمین سال ، شهرک نشینان اسرائیلی بیش از 300 باربه منازل ودارائی فلسطینی ها حمله کردند و1100 خانوارفلسطینی راازکاشانه ی خود آواره نمودند. درکناراین موارد، مصادره ی زمین ، بازداشت جمعی وحمله به شهرهای فلسطینی، درسال گذشته تشدید شد.

ثانیاً ، باروی کارآمدن دولت راستگرای افراطی نتانیاهو دراسرائیل ، خشونت سراسر سرزمین فلسطین رافراگرفت ورهبران شهرک نشینها ، برای الحاق مجدد غزّه و کرانه باختری به اسرائیل وتغییر ترکیب جمعیتی این مناطق ، به تکاپوافتادند.

ثالثاً در16 سال گذشته ، مردم غزّه پیوسته تحت محاصره ی اسرائیل قرارداشتند ومسافرت ، کسب وکار وزندگی روزمرّه ی دومیلیون ساکن این منطقه ، بامحدودیت بسیارروبرو بود. بنابراین ، حتی قبل ازمحاصره ی کامل فعلی ، ساکنان غزّه روزگار دشواری را سپری می کردند وخشونت به بخشی اززندگی روزمرّه ی آنها تبدیل شده بود. اکنون 80 درصد مردم غزّه برای گذران زندگی ، متکی به کمکهای بین المللی هستند وبیش از50 درصد آنها نیزبیکارمی باشند. بیمارستانها ومراکز درمانی غزّه ، حتی قبل ازجنگ کنونی ، باکمبود 40 درصدی دارو وتجهیزات پزشکی روبرو بودند. تقریباً 96 درصد آب غزّه قابل آشامیدن نیست وبرق نیز فقط برای ساعاتی ازروز برقراربود که اکنون خاموشی مطلق جای آنراگرفته است.

رابعاً محاصره ی غزّه ، زندگی وسلامت فلسطینی ها رابه خطر افکنده وسوء تغذیه ی کودکان راتشدید کرده است. فلسطینی های بسیاری ، فقط به علت عدم دسترسی به دارو، جان می بازند. خانواده های بسیاری به علت ممنوعیت تردد، چند پاره شده اند. محاصره ، باخشونت همراه است. هفته ای نیست که نیروهای اسرائیلی به خاک غزّه وارد نشوند وروزی نیست که تبادل آتش درمرز غزّه جریان نداشته باشد. این حملات تاکنون جان هزاران نفرازدوطرف (فلسطینی ها بیشتر) راگرفته است. بین سالهای 2008 تا 2023 ، بیش از 5365 فلسطینی بدست اسرائیلی ها به قتل رسیدند که 1206 نفرازآنها کودک بوده اند. تاقبل ازجنگ فعلی ، هربار که اسرائیل غزّه رامورد حمله قرارمی داد، بلافاصله قول کاهش محاصره ی منطقه را میداد؛ وعده ای که هیچگاه اجراء نشد.

خامساً دولت آمریکا ، بارها به مناسبتهای مختلف ، اعلام کرده است مردمی که تحت اشغال قراردارند( مثلاً اوکراین ) حق مقابله بااشغالگران رادارند. براین اساس ، فلسطینی ها هم باید ازاین حق برخوردارباشند. درعین حال به موجب قوانین بین المللی ، غیرنظامیان نباید دراین رویاروئی، هدف قرار گیرند. عدم رعایت این اصول درجنگ فعلی ، لکه ی سیاهی برکارنامه ی دوطرف منازعه می باشد. همین قوانین ، محدودیتهائی رانیز برای نیروی اشغالگردرنظرمی گیرد که دردهه های گذشته ، به کرات توسط اسرائیل نقض شده است.این کشور درمناطق تحت اشغال خود، حقوق مردم عادی رانادیده گرفته ونوعی آپارتاید را درآنجا به مورد اجراء گذاشته است. درعین حال باید دانست که خشونت رانمی توان باخشونت بیشتر، متوقف کرد. برای اینکارباید نخست ، ریشه های تاریخی خشونت راشناخت وبه اشغال ، آوارگی وآپارتاید، اعتراف کرد.

دهه هاست که آمریکا ، بی قیدوشرط ازاسرائیل حمایت می کند وسالانه میلیاردها دلارکمک نظامی دراختیاراین کشورقرارمی دهد. فقدان پاسخگوئی اسرائیل ، احساس بی پناهی مردم فلسطین ، وبی تفاوتی جامعه ی بین المللی ، ازعوامل موثر درشعله ورشدن دوباره ی آتش جنگ درفلسطین می باشد. بنابراین ، بدون تغییر سیاست آمریکا درمنطقه ، واعمال فشار افکارعمومی بردولت اسرائیل وعناصر افراطی وتند روی دوطرف منازعه ، نیل به صلح پایدار امکانپذیرنیست.

*آماروارقام مندرج دراین مقاله ،ازمنابع سازمان ملل متحد اخذ گردیده است

www.fmohammadhashemi.blogfa.com

دلارزدائی

دلارزدائی : افسانه یا واقعیت ؟

دلارآمریکا مدتهاست که پول ذخیره ی بین المللی است اما این نقش ، اکنون مورد تهدید قرارگرفته وفرآیند دلارزدائی (De-dollarization) که درسالیان اخیرآغازشده ، اکنون تسلط بلامنازع دلاربرتجارت بین المللی راباچالشهای جدّی روبرو کرده و بحث درباره ی آینده ی اقتصاد جهانی را داغترازگذشته کرده است.

وابستگی بیش ازحد به یک پول ( مثلاً دلار) ، هرکشوری رادرمعرض نوسانات ارزش این پول قرارمی دهد. همچنین تغییر سیاست پولی آمریکا ویااعمال تحریمها ومحدودیتها توسط این کشور، می تواند اقتصاد هرکشوروابسته به دلاررا به زانو درآورد. ازاین گذشته ، سالهاست که دولت آمریکا ازکسری هنگفت بودجه رنج می برد واین امر، موجب نگرانی جهان نسبت به تورم وارزش دلار گردیده است. چین نیزبه مثابه ی دومین اقتصاد قدرتمند دنیا ، ازنفوذ فراوان دراقتصاد وتجارت جهان برخوردارگردیده است. این کشور درسالیان اخیر، باتقویت یوان تلاش می کند تاپول ملی خودرا به عنوان جایگزین دلار مطرح نماید. بدین ترتیب ، دلارزدائی ازسیستم مالی جهان ، به آرامی ادامه دارد وپیشرفتهای فنی نیز به آن سرعت بخشیده است. انتظارمی رود درآینده ، ازپولهای دیجیتال بانکهای مرکزی نیزدرمعاملات بین المللی استفاده شود که این امر ، از هزینه ی معاملات خواهد کاست. البته این روند ، گام بگام به پیش می رود ونباید انتظارداشت درآینده ی نزدیک تغییری اساسی درسیستم مالی بین المللی پدید آید. درحال حاضر ، یورو ، ین ژاپن ، وپوند انگلیس ، رقبای بالقوه ی دلار می ماشند اما همه ی آنها، به لحاظ اقتصادی وسیاسی وابسته به دلارهستند وپولهائی چون یوان چین نیزبا کنترلهای سرمایه ای ومحدودیت تبدیل پذیری روبرو می باشند. ابتکاراتی چون بریکس (BRICS) هم اگرچه برای دلار چالش برانگیزند اما هنوز به لحاظ سیاسی واقتصادی ، درباره ی مسائل مهمی چون پول مشترک واجماع درسیاستهای پولی ، به توافق نرسیده اند. از بیت کوین ورمزارز نیز بعنوان جایگزین دلار یاد می شود اما این پولها نیز هنوزاززیرساخت لازم برخوردار نیستند. اگرچه سیستم مبتنی بررمزارز، بسیارعملی تر ازپول مشترک بریکس به نظرمی رسد اما باید تحولات بسیاری درسیستم مالی غیرمتمرکز جهان صورت گیرد تا پولهای مجازی بتوانند جایگزین دلارگردند.

دلارآمریکاکه مدتهای مدید پول ذخیره ی جهان محسوب می شود، وزنه ی اقتصاد آمریکا رادرجهان سنگین کرده وسهم این کشوررا دراقتصاد دنیا به 24 درصد رسانده است. صندوق بین المللی پول(IMF) سهم دلاررااز ذخائرپولی بانکهای مرکزی جهان درپایان سال2022 ، بلغ بر4/58 درصد ذکرکرده است. به گزارش سویفت (SWIFT) ، سهم دلاردرانتقالهای بین بانکی آوریل 2023 ، حدود 7/59 درصد بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل ، افزایشی چشمگیر نشان می دهد. چند عامل دراین افزایش موثر بوده است. ازیکسو ابعاد اقتصاد آمریکا که مجهز به بزرگترین وقوی ترین ابزارهای پولی ومالی است وازسوی دیگر ، نفوذ سیاسی ونقش کمپانیهای چند ملیتی آمریکائی دربازارهای جهانی ، ازجمله ی این عوامل می باشند. تمامی این عوامل دست بدست هم داده ویک کل واحد وقدرتمند رابوجود آورده اند تاجائیکه حتی بحران مالی 2009-2008 نیز که منبع اصلی آن ، اقتصاد آمریکا بود ، نتوانست برجایگاه جهانی دلار تاثیربگذارد.

اما باتوقیف دارائیهای بانک مرکزی روسیه درکشورهای غربی ، و اعمال مجازاتهای مالی سنگین علیه بانکها وشرکتهای این کشور درپی جنگ اوکراین ،ورق برگشت و افکارعمومی جهان ازخود پرسید که آیا مضرّات دلاری شدن یک اقتصاد ، برمزایای آن نمی چربد ؟ خطرات غیراقتصادی معاملات دلاری ونگهداری ذخائردلاری ، برهمگان بویژ بانکهای ورکزی ، روشن است. علیرغم ماده ی 21 کنوانسیون ملل متحد درباره ی مصونیت دولتها ودارائیهای آنها ، دارائیهای بانک مرکزی روسیه درغرب، توقیف شد واین رویکرد ، بارها وبارها علیه دیگرکشورهای جهان نیزتکرارگردیده است. عکس العمل روسیه ، قابل پیش بینی بود. بانک مرکزی این کشور از اوائل سال 2023 ، عملیات بانکی خودرا بجای دلار ، با یوان انجام می دهد. بنگاههای روسی نیز اکنون سرگرم سازماندهی مجدد عملیات تجاری خود هستند و دارائیهای خارجی خویش رابه یوان وارزهای کشورهای دوست روسیه تبدیل می کنند. معهذا آمارموجود درباره ی دیگرکشورها ، ازکاهش اتکاء آنها به دلار حکایت نمی کند. سهم دلار ازذخائرپولی جهان طی دهه ی گذشته ، به آرامی روبه کاهش گذاشته اما این روند ، بسیارکند وبطئی بوده است. اگردر اوائل دهه ی 2000 ، بالغ بر70 درصد ذخائربانکهای مرکزی جهان به دلاربود ، درسال2020 این رقم به کمتر از 60 درصد کاهش پیداکرد. علن جان سختی دلار، عدم وجود جایگزین مناسب برای آن است که بتواند مقادیر قابل ملاحظه ی سپرده های بانکهای مرکزی جهان را جذب نماید.

ازذخیره ی ارزی بطورسنتی ، برای ایجاد ثبات مالی وتنوع بخشیدن به ریسکهای اقتصادی استفاده می شود. ذخائربانکهای مرکزی که ازاوراق قرضه ی کم خطر وطلا تشکیل می شود، یکی ازمهمترین ابزارهائی است که ازآن می توان برای نیل به اهداف فوق استفاده کرد. این دارائیها ، به منزله ی نقدینگی هستند که می توان آنرابسرعت برای مداخله دربازار ارز ، کالا وسرمایه ، بکارگرفت. البته شفافیت این دارائیها ، آنها رادرمعرض تهدید وتحریم قرارمی دهد. اما اکنون بازارسهام دولتی درمنطقه ی یورو بدلیل رتبه ی اعتباری نازل برخی کشورهای این منطقه، چندپاره وازهم گسسته شده است. یوان چین نیز پولی نیست که آزادانه قابل تسعیرباشد. این پول ، به یوان داخلی وخارجی تقسیم می شود وبشدت تحت کنترل بانک مرکزی چین قراردارد. ازطلا بعنوان یک دارائی معتبر درمقاطع بحرانی یاد میشود اما ، معامله باطلا ، سود چندانی دربرندارد. بنابراین امروزه ، برای بانکهای مرکزی کشورهای درحال توسعه مشخص نیست که بهتراست دارائیها وذخائرارزی خودرا به چه ارزی غیرازدلار نگهداری کنند.

عامل مهمترازسهم دلارازذخائربین المللی ، تغییر رویکرد در مدیریت وتشکیل دارائیهای خارجی است. آمارصندوق بین المللی پول نیز نشان می دهد که علیرغم رشد اقتصادی جهان دردهه ی گذشته ، کل ارزش ذخائربانکهای مرکزی جهان ، تغییرچندانی نکرده ودرحدّ 12-5/11 تریلیون دلار ثابت مانده است. ذخائرارزی چین نیز از4 تریلیون دلار درسال 2014 ، به 2/3 تریلیون دلار کاهش پیداکرده است. البته این بدان معنی نیست که جهان از دارائی خارجی رویگردان شده بلکه بدان معنی است که به اشکال غیراستاندارد سرمایه گذاری ( صندوقهای سرمایه گذاری ، نهادهای توسعه ودیگرساختارهائی که مستقیماً بابانک مرکزی تماس ندارند) روی آورده است. سرمایه گذاری مستقیم خارجی نیز ازدیگراشکال دارائی ذخیره است. هدف این استراتژی ، فقط کسب حداکثر سود نیست بلکه حفظ حضور دربازارهای خارجی وتامین منافع خارجی کشورمی باشد. این روشها ، تاحدودی مانع ازتوقیف دارائیهای خارجی می گردند وکمترشفاف ودرمعرض دید می باشند. همین استراتژی اکنون توسط چین دنبال می شود. این کشور بدنبال جهانی کردن گام بگام یوان است. البته هنوزسهم یوان ازذخائربانکهای مرکزی دنیا، ناچیزاست واز3 درصد فراترنمی رود. 35 درصد این مقدارنیز متعلق به بانک مرکزی روسیه می باشد. چین قصددارد جایگاه بین المللی یوان راازطریق تجارت خارجی( ونه سرمایه گذاری پولی) تقویت نماید وبه همین دلیل ، شرکای تجاری خود رابه معامله با یوان تشویق وترغیب می کند. اینکارازچند کانال صورت می گیرد که توسعه ی زیرساختها ، استفاده ازسیستم پیامرسان بین بانکی چین بجای سویفت ، گسترش معاملات پایاپای ، واگذاری اعتبارخارجی به یوان ، وغیره ازآن جمله می باشد. اکنون جهان از " پترویوان " (PetroYuan) بجای " پترودلار" (PetroDollar) سخن می گوید که به معنی عرضه ی طولانی مدت نفت به یوان ، درازای دریافت کالا وتجهیزات ازچین می باشد. درعین حال دولت چین محدودیتهائی رانیز درمورد معاملات سرمایه ای اعمال می نماید.(1)

درمارس 2023 ، چین نخستین محموله ی گازمایع راکه ازبورش شانگهای به یوان خریداری کرده بود ، ازامارات متحده عربی تحویل گرفت. انجام این معامله ، به این تصور دامن زد که گویا کشورهای صادرکننده ی نفت عضوشورای همکاری خلیج ، قصددارند ازاین پس ، معاملات نفتی خودراغیردلاری انجام دهند وازصادرات نفتی خود ، دلارزدائی نمایند.ایران نیزمدتهاست که به منظور دورزدن تحریمهای اقتصادی آمریکا، معاملات نفتی خودراباارزهائی غیرازدلار انجام می دهد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج ، که حداقل از دهه ی 1970 به بعد ، همکاری استراتژیک باآمریکا رادرپیش گرفته اند ، بیشترمعاملات خارجی خودرا به دلارانجام می دهند . امااکنون تحریمهای اقتصادی گسترده ی غرب علیه روسیه ، بویژه علیه منابع هیدروکربن این کشور ، بدعتی جدید را درجهان پایه گذاری کرده که نظم اقتصادی کنونی را دستخوش تغییری شگرف خواهد کرد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج ، بادرک شرائط جدید، گامهائی رادرجهت کاهش وابستگی خود به دلارآمریکا وافزایش همکاری باچین ، هند ودیگرشرکای منطقه ای خویش ، برمی دارند.

ازاوائل دهه ی 1970 ، کشورهای عربی حوضه ی خلیج فارس ، مناسبات خود را باآمریکا برمبنای فرمول " نفت دربرابرامنیت " قراردادند. این رویکرد به آنها امکان داد تاباحمایت وتقویت مواضع دلار دراقتصاد منطقه وجهان ، ثروتمند شوند. اما ازسال 2021 ، مشارکت آمریکا-عربستان ، تحت الشعاع اختلاف برسر سیاستگذاری انرژی قرارگرفت. دولت بایدن ، درب ذخائراستراتژیک آمریکا رابه شکلی بی سابقه ، برروی جهان بازکرد که به کاهش شدید قیمت نفت درجهان منجرشد. این سیاست آمریکا ، بیش از 100 میلیارد دلارخسارت برعربستان وارد آورد. تلاش آمریکا برای کاهش قیمت نفت که به منظور اعمال فشاربرروسیه اتخاذ شد، ازسوی ریاض بعنوان تلاش برای بازنویسی قوانین حاکم بر بازارجهانی نفت تلقی گردید. شاهزاده سلمان درمارس 2023 هشدارداد که " اگرکاهش بهای نفت به عربستان تحمیل شود، کشورش صدورنفت رابه هرکشوری که بخواهد این قیمت نازل را به اوتحمیل کند ، متوقف خواهد کرد وازتولید نفت خود نیز خواهد کاست." آنچه که عربستان رادرپیگیری سیاست جایگزینی دلار مصرتر کرد ، بی تفاوتی آمریکا درقبال حمله ی ایران به تاسیسات نفتی این کشوربود. آمریکا به موازات این سیاست ، بیش از300 میلیارد دلار ازدارائیهای روسیه راتوقیف کرد وبزودی این رقم رابه 600 میلیارددلاررساند. تحریمهای بی سابقه نیز علیه دولت ، موسسات وافراد روسیه وضع شد. درست درهمین اثنا ، چین به کشورهای عضوشورای همکاری خلیج پیشنهادداد تانفت وگاز خودراباپولی غیرازدلار به فروش برسانند. چین همچنین به این کشورها توصیه کرد که بجای سویفت ، به سیستم پرداخت بین بانکی فرامرزی این کشو(CBIPS) بپیوندند. اندکی بعد ، عربستان تقاضای رسمی خودرابرای پیوستن به بریکس، تقدیم این پیمان کرد وعضویت در" بانک توسعه ی جدید" راکه نهاد اعتباری چند جانبه ی بریکس است ، دردستورکارقرارداد.

البته ایران وروسیه نیز درروند دلارزدائی ازاقتصاد خود ، تجربه ی ناموفقی را درتجارت باهند ، پشت سرگذاشته اند وبرخی کارشناسان ، این تجارت را " تله ی روپیه " (Rupee trap) نامیده اند. حسابهای این دوکشور دربانکهای هند ، اکنون انباشته ازروپیه ی بلامصرف است که نمی توان ازآن درتجارت بین المللی استفاده کرد. ازسوی دیگر دورشدن ازسیستم دلار ، مشارکت نفت دربرابرامنیت راکه دهه هاست بین شورای همکاری خلیج وآمریکا برقراراست ، به خطرافکنده است. ایران که دهه هاست تحت تحریم آمریکاقراردارد، اکنون به کارشناس دلارزدائی تبدیل شده است. این کشور ، مکانیسمی رابرای تجارت باهند براساس روپیه تدارک دید که علیرغم همه ی کاستیها ، ازسال2012 تاکنون همچنان فعال است. مضمون این مکانیسم ، صدورنفت باتخفیف 35 درصد به هند درازای دریافت محصولات کشاورزی ازاین کشورمی باشد. ایران همچنین نفت وگاز خودرا باتخفیف جذاب ، درمقطعی درازای دریافت طلا ویورو ، به ترکیه صادرکرد. اما پس ازلغو معافیت های وارداتی ازایران توسط آمریکا درسال2019 ، این ترتیبات ، باچالشهائی بزرگ روبرو گردید.آمریکا همچنین " هالک بانک " (Halkbank)، بانک بزرگ دولتی ترکیه رابخاطر کمک به ایران جهت دورزدن تحریمها ، مجازات کرد.لذا ، حتی درغیاب اتکاء ایران به دلار، تداوم اعمال فشارآمریکابرشرکای تجاری این کشور، موجب می شود که ایران دائماً ترتیبات تجاری خود راتغییردهد وفضای حاکم برتجارت خارجی خودرادستخوش نوسان وبی ثباتی نماید. این کشوراکنون تلاش می کند باعضویت درکلوب کشورهای تحت تحریم آمریکا ، ترتیبات مالی جایگزین رابرای اقتصاد خود تدارک ببیند. ایران این سیاست را " پاسخ ناگزیر" به استفاده ی آمریکا ازسلاح دلار، نامیده است. دراین چهارچوب ، ایران وروسیه تلاش می کنند ازیک رمزارز بنام Stablecoin که ازپشتوانه ی طلا برخورداراست ، درمبادلات بانکی ومعاملات تجاری استفاده نمایند. اما رمزارز ، شکی ازپول دیجیتال است که کنترل دولت رابرنمی تابد.(2)

برخی نیزدرایران براین باورند که می توان ازطریق سواپ ارزی (currency swap) برتحریمهای بین المللی غلبه کرد. سواپ ارزی ، قراردادی است که درآن ، دوطرف پرداختهای خود رابراساس ارزهای مختلف انجام می دهند تاازنوسانات نرخ ارز واقدامات تحریمی درامان بمانند. البته اغلب قراردادهای سواپ ، عملی نمی شوند زیراسواپ ارزی فقط درصورتی موفق است که دوطرف قرارداد ( ونه فقط یک طرف) دچاراضطرارباشند. ازسوی دیگر ، بانک مرکزی ایران پیش شرط هائی رابرای سواپ ارزی درنظرگرفته که تعیین ارز واسط ومکانیسم آن به پولهای محلی ، موازنه ی تجاری وترازدیون میان دوکشور ، ونیز اراده ی سیاسی کشورها وبانکهای مرکزی آنها برای اجرای قرارداد، ازمهمترین آنها می باشد. اجرای قرارداد سواپ ، هنگامی میسّر است که دست اندرکاران پولی دوکشوربتوانند خطرنوسانات پولی رادراقتصاد کلان خود ، به حداقل برسانند. درحال حاضر به علت نوسان بسیاربالای نرخ ارز درایران ، بانک مرکزی این کشور نمی تواند معاملات ارزی را بطورموثر مدیریت نماید وسیاست کنترل بازار ارز نیزکه اکنون دنبال می شود ، ذخائرارزی کشوررا درمعرض خطرقرارمی دهد. سقوط سریع ارزش ریال ، حاصل سیاست مدیریت بازار ارز است که نقش ریال رابعنوان پول واسط در سواپ ارزی ، بسیارکاهش داده است. درواقع نه ایران ونه هیچیک ازشرکای تجاری این کشور، درموقعیتی نیستند که بتوانند نوسانات ارزش پول خود راکنترل نمایند. بعلاوه ، سواپ ارزی به نفع کشوری است که ارزش افزوده ی صنعتی بالاتری ازکشورمقابل دارد که فقط مواد خام صادرمی کند. درواقع ، رقابت پذیری بالاترکالاهای چینی نسبت به کالاهای ایرانی ، برتولید کننده ی ایرانی فشاروارد می کند ودربلند مدت ، این کشوررابه انبارکالاهای ساخته شده ی چینی تبدیل می نماید. واردات کالا ازکشورهائی که ارزش افزوده ی بالاتری دارند ، به دورباطلی منجرمی شود که حاصلی جززیان برای کشور وارد کننده ندارد. مسئله ی مهم دیگر دررابطه باسواپ ارزی موفق این است که دوکشورباید نقش پول سوم رادر تسویه حساب فیمابین حذف کنند وبرای اینکار، فقط اراده ی سیاسی کافی نیست. ازسوی دیگر ، سواپ ارزی به هیچوجه نمی تواند جایگزین مناسبات کارگزاری بانکی گردد ومبنای دورزدن تحریم قرارگیرد. حتی درصورت لغو تحریمهای ثانویه ی آمریکا علیه ایران ، بازهم عدم دسترسی به ابزارها واستاندارهای بانکداری بین المللی ومقررات کارگروه ویژه اقدام مالی (FATF) ، مانع ازایجاد مناسبات کارگزاری پولی میان ایران ونهادهای مالی یا شرکای بین المللی این کشورمی گردد. به گفته ی رئیس سابق پژوهشکده ی مالی وبانکی ایران " آنچه مسلم است اینکه ایران باید هزینه های هنگفتی بابت جایگزینی دلاربپردازد وامتیازات فراوانی ازاین بابت بدهد." معهذا دلارزدائی درایران ، تاحدودی درکوتاه مدت ، به ثبات اقتصادی این کشورکمک می کند وبه اقتصاد بحران زده ی ایران،یاری می رساند.(3)

عراق نیزاکنون مشکل دلارزدائی رابه شکلی دیگرتجربه می کند. عدم اعتماد عمومی به پول ملی وسازمانهای دولتی این کشور، موجب گردیده تا دلار درمعاملات داخلی عراق ، جایگاه ویژه ای کسب کند. اما ازاوائل سال 2023 ، استفاده ازدلار درمعاملات داخلی این کشور ممنوع اعلام شد وبرای حل مشکل کمبود دلارنیز به بانک مرکزی عراق اجازه داده شد تا به بانکهای این کشوراجازه دهد تامعاملات تجاری باچین را به یوان انجام دهند. چین اکنون به بازیگرعمده در اقتصاد عراق تبدیل شده است وشرکتهای نفتی این کشور، کنترل تولید وصادرات یک سوم نفت عراق رادردست دارند. معهذا کشورهای عربی حوضه ی خلیج فارس، بیش ازآن درساختاراقتصادی وامنیتی تحت رهبری آمریکا ادغام شده اند که بتوانند یک شبه دلاررا ازعرصه ی مبادلات خارجی خود کناربگذارند. بنابراین استراتژی بلند مدت این کشورها ، مانوردرمناطق دلاری وغیردلاری اقتصاد جهان، بجای زیرسئوال بردن کلیت نظم اقتصادی تحت رهبری آمریکا می باشد.

دلارزدائی ازسیستم مالی بین المللی همچنان ادامه دارد وتوسعه ی پلاتفرم های خودکار تجاری نیز به این روند سرعت بخشیده وازهزینه ی معاملات تجاری کاسته است. اما این روند ، بسیارکند وگام بگام صورت می گیرد ونباید انتظارداشت که یک شبه حاصل شود. سیستم کنونی جهان ، هنوز وابسته به دلاراست وعلیرغم نقاط ضعف آن ، فعلاً هیچ جایگزینی برای آن متصورنیست. اگرچه اقتصاد آمریکا باچالشهای جدّی روبروست وپیشقراولی آن زیرسئوال رفته اما هنوز موضعی قدرتمند دربازارهای مالی جهان دارد. تا زمانی که آمریکا بتواند فرصتهای ثابت ، معتبر وجذاب تری از رقبا به جهان عرضه کند ، دنیا همچنان وابسته به دلارباقی خواهد ماند. اما اگرپولی پدیدارشود که بتواند مزایای دلاررا عرضه کند ، آنگاه آغازپایان دلار فراخواهد رسید.(4)

زیرنویس

1)De-dollarization: the eroding dominance of the US dollar , www.livemint.com

2)the state of de-dollarization in the Gulf , www.iiss.org

3)can de-dollarization break Irans economic isolation? , www.al-monitor.com

4)De-dollarization:Myth or Reality? , www.valdaiclub.com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037