اشراف زاده ی منتقد
اشراف زاده ی منتقد
( نگاهی به آراء و عقاید " جون رابینسون " )
بدون تردید کتاب نظریه ی عمومی " جان مینارد کینز" ازتاثیرگذارترین کتابهای قرن بیستم درزمینه ی سیاستگذاری اقتصادی بوده است. اما کمترکسی می داند که کینز، این کتاب را درمباحثه با اقتصاددان بزرگی به نام "جون رابینسون" (Joan Violet Robinson) نوشته است. جون رابینسون در31 اکتبر1903 به دنیا آمد ودر5 اوت 1983 درگذشت. اودریک خانواده ی مرفه انگلیسی زاده شد که درآن ، عصیان نسبت به وضع موجود ، یک سنت به شمارمی رفت. درواقع ، خانواده ی رابینسون ، به " اشرافزادگان منتقد " معروف بودند. جون رابینسون به مدرسه ی دخترانه ی سنت پائول رفت وسپس درسال 1922 وارد کالج کمبریج گردید تااقتصاد بخواند تاعلت فقر وبیکاری را بیابد. اودرسال 1925 فارغ التحصیل ودرسال 1934 به استادیاری اقتصاد وسیاست رسید ودرسال 1965 نیز استاد تمام اقتصاد شد. هنگامی که خانم رابینسون وارد دانشگاه کمبریج شد ، کمترکسی فکرمی کرد که اوبه یکی ازبزرگترین اقتصاددانان قرن بیستم تبدیل شود. تمام دوران استادی جون رابینسون ، علیرغم سفرهای بسیاری که به داخل وخارج ازکشورداشت ، دردانشگاه کمبریج طی شد. جون رابینسون دردهه ی 1930 ، مباحثات فراوانی باجان مینارد کینز داشت ودرواقع ، اورادرتالیف کتاب " نظریه ی عمومی اشتغال ، بهره وپول " یاری داد. کینز و رابینسون ، هردوبراین باوربودند که دولت باید پول خرج کند وکسری بودجه رابه نحوی مدیریت نماید که برفقرا فشاروارد نیاید وهرکس که خواهان شغل است ، بتواند شاغل شود. پس ازجنگ ، خانم رابینسون رهبری اقتصاددانان پست کینزی کمبریج رابرعهده گرفت.
درآن زمان ، علم اقتصاد دردانشگاه کمبریج ، به مدت 40 سال تحت سلطه ی بلامنازع " آلفرد مارشال " (Alfred Marshall) بود وکتاب اقتصاد او سالها درانگلستان تدریس می شد. اقتصاد مارشالی ، عرصه ی تقارن های دلنشین بود وبه همین دلیل رویکرد اورا تحلیل هندسی اقتصاد می نامیدند. دراین رویکرد، عرضه وتقاضا بطورطبیعی به تعادل می رسیدند وبه کارگران مطابق ارزش شرکتشان درتولید ، مزد پرداخت می شد. بازار ، مطابق نیاز مصرف کننده حرکت می کرد وثروت جامعه ، افزایش می یافت. بنظرمارشال ، تعادل اقتصادی بااشتغال کامل همراه است وعدم تعادل ، ازطریق مکانیسم خودکاربازار ( بخوان دست نامرئی) به تعادل می رسد. اما کینز معتقد بود که تعادل اقتصادی ، بااشتغال ناقص نیزدست یافتنی است. بنظر کینز ، افزایش تقاضا ، به افزایش تولید ملی واشتغال کامل منجرمی شود ، درحالیکه کلاسیکها ، افزایش تقاضارا موجب افزایش قیمتها وتورم می دانستند. اما بزودی ، بلای بهشت مارشال ازراه رسید : انحصار ! مارشال قبول داشت که اکثربازارها ، بطورکامل رقابتی نیستند اما براین باورنیزبود که این نقص ، موقتی است وبازار، گرایش طبیعی به رقابت وتعادل دارد. رابینسون، این نظرمارشال را وارونه کرد ودرکتاب " اقتصاد رقابت ناقص " اعلام نمود که بازاررقابتی ، یک وضع طبیعی وپایدارنیست بلکه یک حالت " استثنائی" به شمار می رود. درآن زمان، تهیه ی داده های دقیق مالی ( تولید ناخالص داخلی ، بهره وری ،شاخصهای قیمت و...) بطورمنظم انجام نمی شد ورابینسون نظرات خود را براساس مجموعه فرضیاتی درباره ی رفتار تجاری تدوین کرد وسپس آنها را دریک تحلیل ریاضی دقیق ، به هم آمیخت تاازآن ، تعدادی قانون کلی استنتاج نماید. موثرترین عامل دردستگاه مفهومی رابینسون ، " انحصارخریدار" (Monopsony) بود که به معنی بهره مندی خریدار ازمیوه ی ممنوعه ی رقابت ناقص بود. اگربرای یک کالا ، فقط یک خریداروجودداشته باشد، آن خریدارمی تواند قیمت خود راتحمیل کند ودیگرتفاوتی ندارد که چه تعداد فروشنده برسرآن خریداربه رقابت مشغولند. به نظررابینسون ، کارگربعنوان کسی که نیروی کارخود رامی فروشد، همیشه درمعرض بهره کشی انحصاری خریدار قراردارد. به نظراو ، به کارگران دستمزد بسیارکمی پرداخت می شود. ماهیت بازارکار، غیررقابتی است وانحصارخریدار، بیماری رایج بازارکاراست.
نخستین اثربزرگ خانم رابینسون ، "اقتصاد رقابت ناقص" ( the Economics of imperfect competition ) بود که درسال 1933 منتشر شد. خود او ، این اثررا انتقاد ازکاپیتالیسم رقابتی بی بند وبار (Laissez-Fair) نامید. اما او درآثاربعدی خود ، کل تئوری اقتصادی رابه نقد کشید که مهمترین آن ، نقد تئوری ارزش وتوزیع بود. خانم رابینسون درابتداء ، اصولاً منکرمفهوم " سرمایه" شد درحالیکه این مفهوم ، نقش اصلی درتئوریهای عرضه وتقاضاداشت. اوهرروز بیشترازروزپیش ، انتقادات خود را برروش ارتدوکس متمرکزکرد وازروش تحلیل اقتصادی متعارف که همانا روش نئوریکاردوئی بود ، فاصله گرفت. بنظراو ، اقتصاد راباید درفرآیند تاریخی مورد بررسی قرارداد ونباید نقش زمان رادرتحولات اقتصادی نادیده گرفت. درسال 1936 ، تغییری اساسی درتفکر رابینسون ایجاد شد. دراین سال ، اوبا اندیشه های مارکس آشنا شد وراه گسترش نظریه ی عمومی کینز رابااستفاده ازنظریات مارکس درپیش گرفت. بسیاری ، رابینسون رابخاطر نقشی که دربازگرداندن نظرات مارکس به اقتصاد مدرن داشت ، ستایش کرده اند وگروهی نیز هرگزاورا به این خاطر، نبخشیدند. اومقوله ی انباشت (accumulation) راازمارکس گرفت وازآن دربحثی که میان او وپساکینزیها ازیکسو، ونئوکلاسیکهای موسسه ی فناوری ماساچوست چون " پل ساموئلسون" و "رابرت سولو" ازسوی دیگر درگرفت ، وبه" مناقشه ی کمبریج " معروف گشت ، استفاده کرد. این مناقشه، سرانجام باپیروزی رابینسون به پایان رسید وساموئلسون درمقاله ای ، به صحت منطق بریتانیائیها درنقد نظریه ی نئوکلاسیک، اذعان نمود. جون رابینسون درمقاله ای بنام " درباره ی اقتصاد مارکسی " که درسال 1942 منتشرشد ، گام نخست را ازاقتصاد رقابت ناقص به سوی تئوری استثماربرداشت. خانم رابینسون درعین حال، سعی کرد نظریه ی عمومی کینز راتعمیم داده وبه آن خصلتی پایدارببخشد ودراین راه ، ازمقولات مارکسیستی انباشت ، توزیع ورشد کمک گرفت وآنرا "انقلاب کینزی" نامید. او تلاش کرد اقتصاد مارکسی را به انقلاب کینزی مرتبط سازد. خانم رابینسون جنبه های مختلف اقتصاد مارکسی رابررسی کرد اما توجه خودرابویژه به نظریه ی ارزش کار ونظریه ی تقاضای موثر معطوف نمود. بااینکه اودرابتداء ، نظریه ی ارزش کاررا رد کرد اما باورداشت که رویکرد کینزومارکس درمورد تقاضای موثر ، نقاط اشتراک بسیاردارد. اوسپس به نظریه ی پولی کینز ، بویژه نرخ بهره وترجیح نقدینگی به سرمایه ی قابل استقراض، انتقاد کرد. بنظراو ، اقتصاد کلان برآیند رفتارفردی یاگروهی نیروهائی است که قدرت وانتظارات آنها درشرائط مختلف ، متفاوت است.
علاقه ی جون رابینسون به مارکس ، دراواسط دهه ی 1930 نمایان گردید وباافزایش سن ، گرایشات چپگرایانه ی او شدت گرفت ودنهایت ، به ستایش از "مائوتسه تونگ " درچین و " کیم ایل سونگ " درکره شمالی انجامید. او درباره ی تقسیم دوکره نوشت : " مسلماً دیریازود، کره شمالی باید باجذب کره جنوبی به سوسیالیسم ، دوباره متحد شود." خانم رابینسون ، بارها به چین سفرکرد ومشاهدات خود را درکتابهای " چین: چشم اندازاقتصادی" (1958) ، انقلاب فرهنگی درچین (1975) ، و " مدیریت اقتصادی درچین " (1975) گردآوری کرد. مهمترین چیزی که خانم رابینسون ازمارکس وام گرفت ، نگرش تاریخی به پدیده های اقتصادی ونیزاهمیت نهادهای اجتماعی در " قوانین بازی" بود. اوکه همیشه به تئوری ارزش کار بد بین بود ، درواقع منتقد ودوستدار مارکس بود. یک عنصرمارکسی دیگر دراندیشه ی خانم رابینسون ، بحث منشاء سود بود که باپذیرش آن ، سرانجام نظریه ی ارزش کار رانیز ، علیرغم تردید نسبت به آن ، پذیرفت.
جون رابینسون که بعنوان یک اقتصاددان مارشالی کارخود راآغازکرد، به طرفدار دوآتشه ی کینز تبدیل شد ودرنهایت ، به یکی ازرهبران جریان نئوریکاردوئی و پساکینزی تبدیل گردید. هشدارهای او درباره ی مسابقه ی تسلیحاتی ، هدردادن منابع برای خرید تسلیحات جنگی ، استفاده ازجنگ برای حل اختلافات بین المللی ، عدم دخالت دولت درسرمایه داری ، ونگرانی نسبت به روابط تجاری ناعادلانه وفقر درکشورهای توسعه یافته ونیافته ، همچنان مسائل مهم عصرحاضر باقی مانده اند وهشدارهای رابینسون رازنده نگهداشته اند. دوشاگرد رابینسون به نامهای " آمارتیا سن " (Amartya-Sen) و " جوزف استیگلیتز " (J.Stiglitz) برنده ی جایزه ی نوبل شدند. اما این جایزه به رابینسون اعطاء نشد درحالیکه بسیاری ازاقتصاددانان ، آنرا حق او می دانستند. بنظر می رسد نظرا ت خانم رابینسون درباره ی چین ونیز حمله ی او به اقتصاددانان جریان رسمی، علت این تصمیم بوده باشد. پل ساموئلسون درجائی گفته بود : " من متحیرم که چرا رابینسون هیچگاه جایزه ی نوبل دریافت نکرد ! " کمیته ی نوبل ازآن بیم داشت که خانم رابینسون، ازمشروعیتی که بدین شکل کسب می کرد ، برای حمله به اقتصاد جریان اصلی استفاده کند.
جون رابینسون دست کم 24 کتاب منتشرکرد که موفق ترین آنها عبارتنداز: اقتصاد رقابت ناقص(1933) ، رساله درباب اقتصاد مارکسی(1942) ،عملکرد تولید وتئوری سرمایه(1953) ، انباشت سرمایه (1956) ، ممارست درتحلیل اقتصادی(1960) ، جستاری درتئوری رشد اقتصادی (1962) ، فلسفه ی اقتصادی و... اکثراین کتابها به فارسی ترجمه شده اند. بعدها ، " جان کنت گالبرایت " ایده های رابینسون رادرکتابهای پرفروش خود به کاربست اما ، باظهور" میلتون فریدمن" دردهه ی 1970 ، حل مشکلات کلان اقتصادی واجتماعی ، یکباردیگر به " هماهنگی طبیعی بازار " سپرده شد.
منابع ومآخذ
1)جون رابینسون ، فلسفه ی اقتصادی ، مقدمه وترجمه بایزید مردوخی ، ناشر کتابهای جیبی
2)Joan Robinson on Karl Marx , www.aeaweb.org
3)Tom Bottomore , A Dictionary of Marxist Thought , Blackwell reference
4)Joan Robinsons open letter from a Keynsian to a Marxist , www.jacobin.com
5)Joan Robinsons intelligible Marxism and the accumulation of capital , www.academic.oup.com
کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037