روایتی نو از"دکترین مونروئه" - (1)
ترامپ و روایتی نواز "دکترین مونروئه"
(1)
آمریکای لاتین یکی ازثروتمند ترین مناطق جهان است که هنوز بسیاری ازمنابع وسرمایه های آن شناخته نشده است. دوپنجم خاک آمریکای لاتین پوشیده ازگیاهان ودرختان جنگلی است که کاربرد صنعتی وداروئی دارند. درقسمتهای شمالی این منطقه ، ازشرق آند تا آرژانتین ، منابع عظیم نفت قراردارد. منابع آهن برزیل ، 20 درصد کل آهن جهان راشامل می شود. معادن سرب ، روی ، منگنز وغیره ، ازآمریکای لاتین گنجینه ای ساخته که بخش عمده ی آن هنوزکشف نشده است. این منطقه ی زرخیز واستراتژیک ، مدتها " حیات خلوت " آمریکا بود و باسیاست " چماق بزرگ " (Big Stick) اداره می شد. اکنون بنظرمی رسد پس ازقریب به 200 سال ، دونالد ترامپ قصد دارد دکترین حیات خلوت "مونروئه" (James Monroe) رااحیاء نماید.اما" دکترین مونروئه" چیست ؟
پیام سالانه ی پرزیدنت جیمزمونروئه رئیس جمهورآمریکا به کنگره ی این کشوردرسال 1823 ، حاوی یک هشداربه قدرتهای اروپائی بود که درامورنیمکره غربی دخالت نکنند. این بخش ازپیام او ،که بعدها به دکترین مونروئه معروف گشت، یک مفهوم داشت وآن اینکه " آمریکا برای آمریکائیهاست ! " درواقع ایالات متحده ازدخالت اروپا در فلوریدا ، شمالغرب پاسیفیک ، وآمریکای لاتین نگران بود. درسال 1821 ، ادعای مالکیت سواحل پاسیفیک ، ازآلاسکا تا اورگان (Oregon) رامطرح کرده وکل این منطقه رابه روی کشتیرانی بین المللی بسته بود. درهمین زمان ، شایعه هائی دهان به دهان می گشت که به موجب آن ، گویا اسپانیا قصدداشت به کمک متحدین اروپائی خود ، مستعمرات سابق خویش را درآمریکای لاتین ، دوباره تصرّف نماید. این مداخله ی اروپائی ، منافع آمریکا وانگلیس رابه خطرمی انداخت. انگلیس ، تجارت پررونقی با آمریکای لاتین داشت که درصورت سلطه ی مجدد اسپانیا ، می توانست به خطربیفتد. لذا ، وزیرخارجه ی وقت انگلیس به آمریکا پیشنهاد کرد تا دوکشور دربیانیه ای ، مخالفت مشترک خود را بادخالت اروپا درآمریکا ابرازنمایند. وزیرخارجه ی آمریکا بااین پیشنهاد مخالفت کرد و مونروئه رامتقاعد نمود که آمریکا این بیانیه را بطوریکجانبه منتشرنماید که بعدها " دکترین مونروئه " نام گرفت. مونروئه اعلام کرد که قلمرو نیمکره غربی ، برروی استعماراروپا بسته است وآمریکا نیزقصد ندارد درامورداخلی اروپا دخالت نماید.
دربخش اعظم قرن نوزدهم ، ایالات متحده فاقد قدرت نظامی کافی برای مقابله بامداخلات اروپا دردنیای جدید بود. اما پس ازصدور بیانیه ی مونروئه ، نیروی دریائی سلطنتی انگلیس ، به حمایت از ارتش ایالات متحده برخاست وازآن پس ، دکترین مونروئه به سمبل هژمونی ایالات متحده برنیمکره غربی تبدیل شد. سیاست کنونی ترامپ ، بسیاربه دکترین مونروئه شباهت دارد. البته اوبه روشهای رونالد ریگان نیز بسیارعلاقه مند است وابزارهای تجارت ، دیپلماسی ، ودخالت محدود نظامی را به هم می امیزد. ترامپ اکنون براین باوراست که دولتهای قبلی آمریکا، مسائل نیمکره غربی را آنقدرنادیده گرفتند که پای چین به منطقه بازشد وامنیت ملی آمریکا وموجودیت نهادهای دموکراتیک درهمسایگی این کشور، به خطرافتاد. درواقع ، دولتهای قبل ازترامپ ، بویژه دولتهای دموکرات ، دخالت آمریکا رادرمسائل آمریکای لاتین به حداقل رسانده بودند تاجائیکه " جان کری " وزیر خارجه ی اسبق آمریکا طی سخنرانی در سازمان کشورهای آمریکائی صریحاً گفته بود که " می خواهم تک تک کشورهای منطقه آگاه باشند که ما قصد نداریم مجدداً براساس دکترین مونروئه عمل کنیم. زمان استفاده ازاین دکترین ، به سررسیده است." درواقع ، بنیانگذاران آمریکا ، ازهمان بدو تاسیس این کشور ، ایالات متحده را امپراتوری می پنداشتند. گروهی ازآنها مانند مونروئه ، این امپراتوری راایدئولوژیک ، وگروهی دیگرمانند " جان کوئینسی آدامز"(J.Quincy Adams) آنراجغرافیائی درنظرمی گرفتند. بنظرمی رسد دونالد ترامپ نیز به دیدگاه اول (مونروئه) تعلق داشته باشد.
دردور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ ، جهان شاهد یکجانبه گرائی وتهاجمی ترشدن سیاست خارجی امریکاست ونگرانی نسبت به آینده ی مناسبات بین المللی افزایش یافته است. این نگرانیها ، ازدورنخست ریاست جمهوری اوآغازشد. مبنای سیاست جدید ترامپ را"ماگا" ( Make America Great Again-MAGA ) تشکیل می دهد که به معنی بازگرداندن عظمت گذشته به آمریکاست. درچند روزاول به دست گرفتن قدرت ، ترامپ خروج آمریکا رااز پیمان آب وهوائی پاریس ، سازمان بهداشت جهانی (WHO) ، وحتی معاهده ی مالیلتی جهان ، وابسته به سازمان همکاری اقتصادی وتوسعه (OECD) اعلام کرد. اوبالحنی تهدیدآمیز ، کانادا را پنجاه ویکمین ایالت آمریکا نامید وتمایل خودرابه الحاق گرینلند به خاک آمریکا ، ابرازنمود. او همچنین پیشنهاد غیراخلاقی وغیرانسانی کوچاندن فلسطینی هاازغزّه وسکان آنها در دیگرمناطق دنیا را مطرح نمود. ترامپ که دراین دور ازریاست جمهوری ، خود را کاملاض بااسرائیل هماهنگ کرده ، برپاکسازی قومی غزّه چشم فروبسته وبمباران ایران رادرحمایت ازاین متحد خود ، درپیش گرفته است.
امارویکرد ترامپ درآمریکای لاتین ، بسیارتهاجمی تراست. او دردورقبلی ریاست جمهوری خود ، سیاست دورزدن رژیم ونزوئلا را ازطریق برسمیت شناختن دولت " خوان گایدو " وتلاش برای سرنگونی " نیکلاس مادرو " ، درپیش گرفت. اودراین دورازریاست جمهوری خود ، تحریمهای فلج کننده ای راعلیه ونزوئلا وضع کرده وفشاربر کوبا راکه ازدوران اوباما کاهش یافته بود ، دوباره تشدید کرد. درپی حمله ی اخیرآمریکا به یک قایق کوچک ونزوئلائی دردریای کارائیب ، دولت ترامپ مدعی شد که این قایق ، باحمایت دولت ونزوئلا ، درحال جابجا کردن مواد مخدّربوده است. وزیردفاع آمریکا پس ازاین حمله ، درمصاحبه بافاکس نیوز گفت : " پرزیدنت ترامپ قصددارد این حملات رادرابعادی بی سابقه ادامه دهد." دراین مصاحبه ، اونام وزارتخانه ی متبوع خودرااز وزارت دفاع ، به وزارت جنگ تغییرداد ودرتوضیح آن گفت : " ما تهاجمی عمل می کنیم وحداکثرنیروی مرگبارخود رابکارمی گیریم". این تنها یک جدال لفظی نیست. آمریکا ده فروند جنگنده ی رادارگریز خود رابه پایگاه پورتوریکو منتقل کرده تاازآنها دراین عملیات استفاده کند. مرزبانی آمریکا نیزدراین جزیره ، یک مانورآبی-خاکی توسط هاورکرافت برگزارکرده وعملیات پیاده کردن نیرو درساحل راتمرین کرده است. بسیاری ازصاحبنظران براین باورند که این آمادگی نظامی ، برای تغییر رژیم درونزوئلاست. درعین حال ، یک گزارش منتشره در CNN ،به نقل ازمنابع ناشناس دولتی ، حاکی ازآنست که آمریکا بطورجدّی خودرا برای حمله به ونزوئلا آماده می کند.
البته هنوزبرای قضاوت درمورد صحت وسقم این گزارشات زود است اما آنچه مسلم است اینکه دولت ترامپ قصددارد روایتی جدید ازدکترین مونروئه درآمریکای لاتین ارائه دهد که بااعلام جنگ به کارتلهای مواد مخدّرآغازشده است. این جنگ ، باجنگ علیه مهاجرین درهم آمیخته است. ونزوئلا فعلاً درخط مقدم این جنگ قراردارد اما مسئله ، به این کشورختم نمی شود وکل منطقه رادربرمی گیرد. اکنون هردوحزب آمریکا ، ازحمله ی نظامی به ونزوئلا حمایت می کنند. این خصومت دوحزبی با ونزوئلا ، دردوراول ریاست جمهوری ترامپ نیزنمایان شد. درآن زمان ، هردوحزب آمریکا ازتوطئه ی کودتائی طراخی شده توسط دولت ترامپ درونزوئلا ، حمایت کردند. دراین دوره ، نام نیکاراگوا نیزدرلیست تحریمهای غیرقانونی ویکجانبه ی آمریکا قرارگرفت. کودتا علیه "اوو مورالس" دربولیوی وکارشکنی درپیمان صلح میان دولت کلمبیا ونیروهای ارتش انقلابی (FARC) وارتش آزادیبخش ملی (ELN) درکارنامه ی دوراول زمامداری ترامپ به ثبت رسید. دونالد ترامپ همچنین موضعی خصمانه درقبال حضورچین درآمریکای لاتین اتخاذ کرد وازجنبشهای نئوفاشیستی درکشورهای منطقه ، حمایت نمود. اوباساخت یک دیوارمرزی بامکزیک ، سیاست مهاجرستیزانه ی خود رابه رخ جهانیان کشید. کمترازیک ماه پس ازآغاز دورجدید ریاست جمهوری ، دونالد ترامپ چهره ی پرخاشگرانه ، برتری طلبانه ومداخله جویانه ی خود رانمایان ساخت. بی دلیل نبود که اولین سفر خارجی وزیرخارجه ی ترامپ ، به آمریکای مرکزی ومنطقه ی کارائیب بود. ترامپ صریحاً اعلام کرد کانال پاناما که توسط کشورپاناما اداره می شود ، باید تحت کنترل آمریکا قرارگیرد تاراه نفوذ چین درمنطقه سد شود. اما او درعین حال اعلام کرد که " ایالات متحده به آمریکای لاتین نیازندارد ! " و نام خلیج مکزیک رابه خلیج آمریکا تغییرداد. ترامپ ، برزیل رابه اعمال تعرفه های سنگین تهدید کرد وسازمانهای جنایتکار رادرکنارگروههای سیاسی منطقه قرارداد وآنها راتروریست نامید تاراه رابرای مداخله ی نظامی آمریکا درمنطقه بازکند.
دولت ترامپ قول داد که بزرگترین عملیات اخراج مهاجرین رادرتاریخ آمریکا، به اجراء درآورد وبه همین منظور، چند فرمان اجرائی صادرکرد. به موجب این فرامین ، فرزندان مهاجران غیرقانونی به آمریکا ، تبعه ی این کشورمحسوب نمی شوند ، ساخت دیوارمرزی ادامه پیدامی کند ، فرآیند درخواست پناهندگی به حال تعلیق درمی آید ، ودرنواحی مرزی حالت فوق العاده اعلام می شود.اخراج گروهی مهاجران آغازشد وبیش از 100 فروند هواپیما و10 هزارنیروی پلیس به این امراختصاص یافت. یکی ازنخستین فرمانهای اجرائی دونالد ترامپ دردوردوم ریاست جمهوری اش ، قراردادن نام کارتلهای مواد مخدّر درلیست سازمانهای تروریستی بود. ترامپ بااین فرمان ، به جهان هشدارداد که قصد دارد بطوریکجانبه ، درسراسرآمریکای لاتین دخالت نظامی کند. البته دردهه ی 1970 نیز ، درجریان دورقبلی جنگ باموادمخدّر ، آمریکابانیروهای سرکوب منطقه ، ازمکزیک گرفته تاکلمبیا ، همکاری نزدیک داشت. آیاتهدید کنونی به استفاده از نیروی نظامی درآمریکای لاتین، مانند دورقبلی ، ابزاری تاکتیکی دردست دولت ترامپ برای نیل به امتیازات اقتصادی وژئوپولتیکی است ؟
روش اخراج مهاجرین نیز عجیب وتحقیرآمیزاست. مثلاً اخراج شدگان برزیلی ، بادستبند وارد فرودگاه این کشورشدند که خشم سیاستمداران و افکارعمومی برزیل رابرانگیخت. درکلمبیا وضع بدتربود. دولت کلمبیا ، نخست مانع فرود هواپیمای مهاجران گردید وآنرا به مبداء بازگرداند. دولت ترامپ یک تعرفه ی 25 درصدی برکالاهای وارداتی ازکلمبیا وضع نمود وآنرابه 50 درصد افزایش داد وصدورویزا برای مقامات دولتی واتباع کلمبیا رابه حال تعلیق درآورد. رئیس جمهور کلمبیا نیز تعرفه ی 25 درصدر برکالاهای وارداتی ازآمریکاوضع نمود. امااندکی بعد عقب نشینی کرد ومهاجران اخراجی رابدون قید وشرط پذیرفت تاازگسترش بحران جلوگیری کند. برخورد بابرزیل وکلمبیا ، ویژگیهای استراتژی ترامپ رادرقبال کشورهای آمریکای لاتین به جهانیان نشان داد. کلمبیا وآمریکا ازسال 1912 بایکدیگر قرارداد آزاد تجاری (FTA) داشتند واین اقدام ترامپ ، نقض فاحش این معاهده بود. کلمبیا تنها کشورآمریکای لاتین است که بخش اعظم صادرات خودرا راهی بازارآمریکا می کند ویک متحد نزدیک خارج از ناتو برای آمریکا می باشد که 7 پایگاه نظامی فعال دراختیاراین کشور قرارداده است. برخورد باکلمبیا نشان داد که ترامپ قصددارد ازحربه ی تحریم وتعرفه ، برای تمکین دولتهای منطقه به منافع آمریکا استفاده کند و بکارگیری این حربه را فقط به کوبا ، ونزوئلا ، ونیکاراگوا محدود نمی کند. درواقع ترامپ ، تهدیدهای خود را بامکزیک ، برزیل وکلمبیا آغازکرد ونشان داد که پرخاشگری او ، حدّ ومرز ایدئولوژیک نمی شناسد. اوبا کانادا ودانمارک نیز برخوردی مشابه داشت.
درمنطقه ی آمریکای مرکزی وکارائیب که قبلاً عرصه ی اعمال سیاست چماق بزرگ بود ، چرخش سیاسی واقتصادی دولت ترامپ ، بسرعت نمایان گردید. اعمال فشاربرپاناما وتهدید به بازپس گیری کانال ازطریق زور ، موجب گردید تادولت پاناما ازطرح کمربند وراه خارج شود واداره ی دوبندر ابتداء وانتهای کانال رااز شرکتهای هنگ کنگی به شرکت آمریکائی" بلک راک " (Black Rock) واگذارنماید. درکاستاریکا نیز، آمریکا به همکاری دولت این کشور با کمپانی هوواوی برای استقرار فناوری 5G اعتراض کرد ووزیرخارجه ی کاستاریکا قول داد که این مسئله رابا درنظرگرفتن منافع آمریکا حل وفصل نماید. درگواتمالا ، رئیس جمهوراین کشور متعهد شد تایوان رابرسمیت بشناسد. درالسالوادور نیزدولت ترامپ سعی کرد دولت این کشوررا علیرغم اتخاذ مواضع راستگرایانه و وروابط شخصی رئیس جمهوراش باترامپ ، ازگسترش رابطه باچین بازدارد. سخت تر شدن مواضع آمریکا درقبال کوبا ، ونزوئلا ونیکاراگوا ، ایجاد یک حلقه ی آهنین به دوراین کشورها راایجاب می کند که دولت ترامپ آنرا باجدیت دنبال می نماید.
درپی دیدار روسای جمهور برزیل وچین ، اعمال فشار آمریکابربرزیل افزایش یافت ومقامات آمریکائی به کرات ، مخالفت خودرا باپیوستن برزیل به طرح کمربندوراه ابرازنمودند. اگرچه برزیل هنوزبطوررسمی به این طرح نپیوسته اما، بین برنامه های ملی خود ( برنامه ی تسریع رشدPAC – برنامه ی جدید صنعتی – وکریدورهای ادغام جنوب آمریکا ) وطرح مزبور ، نوعی هماهنگی ایجاد کرده است. روابط برزیل باچین ، روبه تعمیق است وکمپانیهای چینی دراحداث راه آهن میان دواقیانوس ، مشارکت دارند. تنش دیپلماتیک میان آمریکا وکلمبیا نیز درژانویه گذشته ، برسرروابط کلمبیا باچین ، بالاگرفت. کلمبیا بطورسنتی متحد نزدیک آمریکا می باشد اما دردوران ریاست جمهوری " گوستاو پترو " (G.Petro)،کلمبیا مسیردیگری رادرعرصه ی سیاست خارجی درپیش گرفت وبه چین نزدیک شد. این سیاست ، هژمونی آمریکا رادرمنطقه به چالش می کشید. درسال2023 ، پترو وارد مشارکت استراتژیک باچین شد وبه طرح کمربندوراه پیوست. جای تعجب نبود که بااقدام متقابل آمریکا ازجمله درزمینه ی افزایش تعرفه ، روبرو گردید. اما آرژانتین کمترین نرخ تعرفه را درمیان کشورهای آمریکای لاتین دریافت کرد وعلت آن نیز ، ریاست جمهوری " خاویرمیلئی " متحد راستگرای افراطی ترامپ، براین کشوراست. اودرفداکردن منافع مردم آرژانتین وحتی منافع سرمایه داران این کشور درپای منافع آمریکا ، لحظه ای تردید به خود راه نمی دهد ودرروابط کشورش باچین ، سنگ اندازی می کند. تحت رهبری او ، آرژانتین ازمشارکت درطرح کمربندوراه انصراف داد وابتکارپیوستن به بریکس-پلاس رانیزنیمه تمام به حال خود رهاکرد ودرمجمع چین کارائیب (China-CELAC)شرکت نکرد.
دومتحد ایدئولوژیک دیگرترامپ درمنطقه ، یعنی اکوادور والسالوادور، باارکسترضدچینی آمریکا ، همنوائی نمی کنند. این امر بیانگر تضاد منافع نخبگان آمریکای لاتین وراستگرایان افراطی حاکم برایالات متحده است. آنها ضمن حفظ رابطه ی عمیق خود با بخشهای محافظه کارآمریکا ، منافع اقتصادی نخبگانی رانیز درنظرمی گیرند که خواهان رابطه ی نزدیکتر با چین می باشند. وبالاخره ، تحریمهای سنگین آمریکا علیه کوبا ، ونزوئلا ، ونیکاراگوا ، باروی کارآمدن دولت دوم ترامپ ، تشدید شد تا زمینه برای نارضایتی عمومی وقدرت گرفتن نیروهای اجتماعی وسیاسی مخالف دولت آماده شود وتاکتیکهای تغییر رژیم به بار بنشینند. تغییرجهتگیری سیاست خارجی آمریکا ، تصادفی نیست. برخلاف ادعای ترامپ مبنی براینکه ایالات متحده ، دیگربه آمریکای لاتین نیازندارد ، این منطقه ازدیرباز، مهمترین منطقه ی جهان برای آمریکا بوده است. به همین دلیل بود که دکترین مونروئه درسال 1823 طراحی شد واندکی بعدازآن ، پرزیدنت " وودرو ویلسون" ارکان چند جانبه گرائی جدید جهانی رادر14 ماده اعلام کرد که رهبری آمریکا بر آمریکای لاتین ، ازاجزای آن بود که می بایست ازطریق " کنفرانس پان امریکن" و سازمان کشورهای آمریکائی (OAS)تحقق پذیرد. حتی قبل از مک کارتیسم( (Mc Carthyism ) یا طرح مارشال (Marshall plan) که کمونیسم رادر آمریکا واروپا سرکوب کرد ، الیگارشهای آمریکای لاتین ، ازسوی آمریکا تشویق می شدند تارهبران جنبشهای کارگری ودهقانی راتحت پیگرد قراردهند.
مانورهای کنونی ترامپ نیزباهدف برهم زدن توازن نیروها درمنطقه به نفع محافظه کاران وراستگرایان انجام می گیرند. این رویکرد ، سه موضوع رامستقیماً هدف گرفته است : رقابت جهانی باچین ؛ بازدارندگی دولتهای چپگرا درآمریکای لاتین ؛ وکنترل منابع طبیعی استراتژیک منطقه ! آمریکای لاتین دارای ذخائر ارزشمند معدنی کمیاب است که برای بخش انرژی وتوسعه ی فناوریهای پایدار ، ضروری اند. لیتیوم ، مس ، ونیکل ، ازجمله ی این منابع ارزشمند هستند که درآمریکای لاتین به وفوریافت می شوند. 60 درصد ذخائر لیتیوم جهان درآمریکای لاتین است که بخش عمده ی آن نیز در" مثلث لیتیوم " (Lithium triangle) واقع درمرز شیلی ، آرژانتین وبرزیل قراردارد. آمریکای لاتین همچنین 40 درصد ذخائر مس جهان راداراست که بخش عمده ی آن در درشیلی ، پرو ، ومکزیک قراردارد. این منطقه همچنین دارای ذخائر ارزشمند نقره وقلع است وتنوع زیستی فراوانی نیزدارد. آمریکای لاتین حدود یک پنجم ذخائر اثبات شده ی نفت جهان را داراست وبزرگترین میدان نفت دنیا درونزوئلا قراردارد. آمریکای لاتین ، بزرگترین صادرکننده ی مواد غذائی جهان نیز هست ویک سوم زمینهای قابل کشت دنیا رانیز دراختیاردارد که بخش عمده ی آن دربرزیل است. اشتهای سیری ناپذیر آمریکا برای کنترل این منابع ، برهیچکس پوشیده نیست. تاریخ ، مالامال ازمواردی است که آمریکا بانیروهای سیاسی واجتماعی مخالف خود دردیگر کشورها ، به ستیز برخاسته است. کافی است فقط به دکترین مونروئه توجه کنیم که نیمی ازخاک مکزیک را ضمیمه ی آمریکا کرد وکودتاها وجنگهای کثیفی رادردوران جنگ سرد ، درآمریکای لاتین برپا نمود. اکنون نیز دور دیگری از عملیات بی ثبات سازی دولتهای چپگرا ومترقی درآمریکای لاتین وجهان آغازشده است. (ادامه دارد)